اتفاقات مشابه، اما نتایج متفاوت

می توانید در بخش نظرات، درباره آگاهی های کلیدی ای بنویسید که از این فایل دریافت کردید. نوشته شما می تواند شامل چنین نکاتی باشد:

  • موارد اساسی و نکات کلیدیِ این فایل چیست؟
  • کدامیک از این موارد به شما بیشتر کمک کرده است؟
  • چه تجربیات آموزنده ای در این باره دارید؟
  • برنامه‌ی شخصی‌ِ شما برای اجرای «آن مورد اساسی در عمل»‌ چیست؟

منتظر خواندن نظرات تأثیرگذارتان هستیم


منابع بیشتر درباره محتوای این فایل:

دوره قانون آفرینش بخش 8 | بهره برداری از تضادها 

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • دانلود با کیفیت HD
    571MB
    38 دقیقه
  • فایل صوتی اتفاقات مشابه، اما نتایج متفاوت
    36MB
    38 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

634 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «زهرا صادقی» در این صفحه: 1
  1. -
    زهرا صادقی گفته:
    مدت عضویت: 1896 روز

    سلام ودرود فراوان من برشما استاد عزیزم

    میخوام در مورد تجربیاتم در دوران پاندمیک براتون بگم البته قبلا هم کامنتی درموردش نوشتم ک مربوط به ی بخش کوچیکی از تجربیات کاریم بود

    برمیگردم به زمانی که پاندمیک در ایران ب راه افتاد و حسابی ترس و وحشت برای خیلیا ب راه انداخت نتایج کاملا متفاوتی که هرکدوم از اعضای خانواده ام در دوران پاندمیک با توجه به فرکانس هامون و کانون توجه مون گرفتیم و صحبت هایی که تو خانواده میشد من برای خودم ی فرصت میدونستم و دوست داشتم واکنش مردمو ببینم چون یجورایی به کارمم مربوط میشد و حجم کارم افزایش پیدا میکرد وبا افراد بیشتر و گروه های مختلفی از جامعه ارتباط میگرفتیم و همکاری میکردیم و ب مراتب درامدم هم بیشتر میشد و بابت شیفت های کاری پاداش خوبی برامون

    درنظر گرفته میشد این خبری بود بهم داده شده بود و من راستش خوشحال شدم از تنوع ای که تو کارم ایجاد میشد و منتظر شروع شیفت بودم

    این پاندمیک باعث شد من ذهنم درگیر تجربیاتی ک مشتاقانه منتظرش بودم رو تجسم کنم و درموردش فکر کنم و البته ب دوبرابر شدن درامدم

    واکنش برادر عزیزم وقتی که دوستش مبتلا به این بیماری شد ترس و اضطراب بود برادر من رستوران داشت و این اخبار ها براش وحشتناک بود بخصوص زمانی ک متوجه شد مدتی نامعلوم باید رستوران رو تعطیل کنه و هرروز عصبی تر میشد و نگران تر و بیشتر پیگیر اخبار میشد ماهم هرچی میگفتیم که عزیز من نگران نباش بلاخره اینم میگذره اما فایده ای نداشت و هرروز بیشتر غرق در افکار منفی میشد اتفاقی ک افتاد مبتلا به همین بیماری شد و برادر عزیزم از بین ما رفت در کمتر از دو روز

    حالا علاوه بر پاندمیک یه اتفاق جدید وارد زندگیمون شد نمیخوام بیشتر ازین درموردش بگم حتما میتونید تصور کنید حال و هوای خونه ی مارو

    خداروشکر میکنم استاد من تو اون دوران با شما اشنا شدم و مدام فایل های شمارو گوش میدادم و کار میکردم و خودمو از فضای خونه دور میکردم سخت بود کنترل ذهن خیلی هم سخت بود اما بلاخره تونستم من تو خانواده خودمو از پرتگاه نجات دادم

    بقیه خانواده ام چه نتایجی گرفتن؟

    پدرم در کمتر از شش ماه بعد از ماجرای برادرم نتونست از غم عمیق و ناامیدی هاش حتی ذره ای کمتر کنه و هرروز از لحاظ جسمی ضعیف تر میشد اینم بگم پدرم هیچ بیماری ای قبلا نداشتن اما در کمال ناباوری از پا افتادن و بدون هیچ علت مشخص از بین ما رفتن

    مادرم به چندتا بیماری مبتلا شد و هرکدوم از اعضای خانواده ام دچار افسردگی و غم و ناراحتی شدن

    من میخوام بگم بعنوان تنها عضو در خانواده ام زندگیم هزار برابر تغییر کرد در جهت مثبت و رشد

    زندگی هممون تغییر کرد اما اونا در جهت غم و ناراحتی ها و اتفاقات منفی و تجربیات منفی

    استاد میدونم که شما حتما میدونید چقدر سخته دور شدن از عزیزی اونم بطور خیلی ناگهانی

    اما خدارو من توهمین اتفاقات پیدا کردم و در دل همین ماجراها یه روزی که خانواده ام داشتن غرق میشدن تو غم و ناامیدی ی فایل از شما یه قدرتی بهم داد که من الانم که بهش فکر میکنم نمیدونم اصلا چجوری شد اما نتیجه ش قدرت گرفتن من بود اونقدر قوی شدم که خودمم ی وقتایی متعجب بودم و برای خودمم جالب بود این قدرت از کجا میاد کارم بیشتر شد و درامدم بیشتر حالم هرروز بهتر میشد و نتایجم بهتر

    واکنش اطرافیانم به عملکرد و رفتارهای من که متفاوت از بقیه اعضاء خانواده ام بود ( چقدر تو راحت پذیرفتی، چطور تونستی کنار بیای، ناراحت نیستی، چطور تونستی با این همه اتفاقات بدی ک افتاد سرپا بشی و بری سرکار و… بماند ک ی سری حرفا هم اصلا مناسب نبود )

    خلاصه اینکه استاد قشنگم یه پاندمیک اومد و تو یه خانواده هرکدوم از ما نتیجه ای متفاوت گرفتیم

    حالا که بعد از مدت ها بهش فکر میکنم به خودم میگم چرا باید تا ی اتفاقی میفته که ب قول شما به ظاهر بده انقدر راحت خودمونو ببازیم و بیفتیم تو دام

    همه ی ما ی شرایط مساوی رو داشتیم اما افکار متفاوت و نتایج هم که کاملا مشخصه من الان خیلی قدرتمند و شاد و خوشبخت هستم و دارم از لحظه لحظه زندگیم لذت میبرم و تلاشم اینکه هرروز بهتر از روز قبلم فکر کنم و نتیجه ای بهتر بگیرم حالا الان بهتر درک میکنم قوانین بی نقص خداوند رو حالا هدف من اینکه هرروز بهتر از نسخه ی قبلم باشم و ازاین فرصتی که به من داده شده بهتر استفاده کنم

    نتایج هم هرروز داره بهتر میشه و من آسان میشم برای آسانی ها …

    سپاسگزارم از شما بخاطر هرکلامتون ک برای من هدایته …

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 389 رای: