اتفاقات مشابه، اما نتایج متفاوت

می توانید در بخش نظرات، درباره آگاهی های کلیدی ای بنویسید که از این فایل دریافت کردید. نوشته شما می تواند شامل چنین نکاتی باشد:

  • موارد اساسی و نکات کلیدیِ این فایل چیست؟
  • کدامیک از این موارد به شما بیشتر کمک کرده است؟
  • چه تجربیات آموزنده ای در این باره دارید؟
  • برنامه‌ی شخصی‌ِ شما برای اجرای «آن مورد اساسی در عمل»‌ چیست؟

منتظر خواندن نظرات تأثیرگذارتان هستیم


منابع بیشتر درباره محتوای این فایل:

دوره قانون آفرینش بخش 8 | بهره برداری از تضادها 

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • دانلود با کیفیت HD
    571MB
    38 دقیقه
  • فایل صوتی اتفاقات مشابه، اما نتایج متفاوت
    36MB
    38 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

634 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «Masume» در این صفحه: 2
  1. -
    Masume گفته:
    مدت عضویت: 1828 روز

    بنام خدا

    سلام خدمت استاد عزیزم و هم مسیرهای دوست داشتنی

    میخام تجربه خودم از الخیر فی ما وقعه رو در زندگی خودم بگم

    یادمه چند سال قبل که با شما اشنا شده بودم چند تا از فایل هاتون رو توی گوشیم دانلود کرده بودم و هراز گاهی گوش میکردم، اون موقع ها یادمه توی خونه نمور طبقع پایین پدر همسرم زندگی میکردیم، همسرم هم توی مغازه ای که برا پدرشون بود کاسبی میکرد و ماهیانه پولی رو به پدرشون بعنوان اجاره پرداخت میکرد

    یروز همسرم اتفاقی فایل های شما رو توی گوشیم دیده بود و از حرف های شما واقعا خوشش اومده بود ،

    هروقت از مغازه میومد تا آخر شب فایل های شما رو گوش میداد و روی خودش کار میکرد و همیشه بمن میگفت دوس دارم ی شغلی داشته باشم که توی خونه باشم و هر روز پول ب حسابم بیاد، شغلی باشه که بدون استرس بری مسافرت و بتونی شغلتم با خودت ببری اما هیچ ایده ای نداشت (اینم بگم که توی این مدت که فایل هارو گوش میکرد توی کار خودش خیلی پیشرفت کرده بود درآمدش هرروز بیشتر میشد و ما تونستیم ب لطف خدا خونه بخریم اما بخاطر ی سری شرایط به مستاجر رهن دادیم و پولش رو دوباره توی کار خودش سرمایه گذاری کرد)

    برادر همسرم که توی ی شهر دیگه کار میکرد بخاطر شرایطی نتونسته بود توی کارش پیشرفت کنه و برگشته بود و وقتی دید همسرم توی مغازه پدرش چقدر پیشرفت کرده و هرروز درآمدش بیشتر میشه به پدر همسرم گفته بود که برادرش که همسر من میشه رو از مغازه بیرون کنه تا خودش توی مغازه کاسبی کنه

    همسرم اولش مخالفت کرد و بهشون گفته بود که من تازه تونستم مغازه رو به اینجا برسونم و انقد پیشرفت کنم نمیتونم الان خالی کنم ولی فشار اونا بیشتر شد تا جایی که همسرم رو مجبور کردن مغازه رو با تمام اجناسش واگذار برادرش کرد

    حال همسرم خیلی خیلی بد شد دیگه نمیتونست ذهنش رو کنترل کنه ، فایل ها رو گوش نکرد و هرجا هرکسی رو میدید راجع به کاری که باهاش کردن حرف میزد و وضع ما هرروز بدتر میشد، تقریبا 1 سال همینطور گذشت و ما حتی نتونستیم پول رهن رو جور کنیم و مجبور شدیم 1 سال دیگه خونه پدر همسرم بمونیم، توی خونه درب و داغون و نمور که هرروز حال ما بدتر میشد

    یروز یادمه به همسرم گفتم این اتفاق دیگه افتاده بیا بپزیریم که این بنفع تو بوده و قراره ب ی کار بهتر هدایت بشی همسرم سخت پذیرفت اما بلخره پذیرفت و دوباره شروع کرد به گوش کردن فایل های شما به صورت شبانه روز، دیگه هیچ وقت راجع بهش حرف نزد وهررو به خودش میگفت این هرچی که هست بنفع منه ، خدا منو دوست داره و هدایت گر منه.

    چند وقت بعدش تونستیم پول رهن رو جور کنیم و بریم خونه خودمون، اونجا شرایطمون بهتر شد وضع زندگیمون خوب شد و احساسمون ب مراتب عالی تر شد

    همسرم تونست ذهنشو کنترل کنه و خیلی بهتر روی خودش کار کنه

    بعد چند وقت ی ایده ای به ذهنش رسید که ی کاری انجام بده خیلی مطمئن نبود اما الهامی که بهش شد انقد قوی بود که رفت و انجامش داد

    جزئیاتش زیاده دیگه واردش نمیشم، اما تمام قدم ها رو برداشت از صفر صفر شروع کرد ، کم کم و اهسته اهسته توی کارش پیشرفت کرد و الان به لطف خدا همون کاری رو که ارزوشو داشت داره، با گوشی موبایل انجام میده توی خونه هست و هر ساعت پول به حسابش میاد ، هرجا میخایم بریم بدون استرس که الان مثلا چند روز مغازه بسته بشه چی میشه میریم و واقعا لذت میبریم

    توی کمتر از یک سال تونستیم خونمون رو بازسازی کنیم وسایل بهتر بخریم، ماشینمون که ی پراید درب و داغون بود رو با ی ماشین صفر و بهتر عوض کنیم، ی مغازه 120 متری توی یکی از خیابونای خوب شهر خریدیم ، کلی مسافرت وجاهای خوب رفتیم و به گفته خودش برای اولین بار توی سن 34 سالگی موجودی حسابش 11 رقمی شده و واقعا حس و حال و زندگیمون بی نظیر شده

    الان همسرم میگه اگه همون موقع میپذیرفتم که زندگی من دست خودمه و میتونستم ذهنم رو کنترل کنم و میپذیرفتم که خداونده که روزی منو میده نه کس دیگه ای خیلی زردتر از اینا به این موقعیت می‌رسیدم،اما خدا رو شکر که زود به مسیر برگشتم و ایمان و توحیدم به خدا هرروز بیشتر میشه

    همسرم هم عضو سایت هست و اون ازم خواست که بیام و براتون بنویسم چون خودش حوصله تایپ طولانی رو نداشت

    البته من خودم هم کلی دست اورد از اموزه های استاد توی زندگیم داشتم که الان جاش نیست که بگم اگه قسمت شد در آینده میام و براتون میگم

    از خدای خودم ممنونم که همیشه توی تمام مراحل زندگیم هدایتم کرد واز شما استاد عزیز هم بی نهایت ممنونم که دستی از دستان خدا بودید برای من و همسرم تا هر روز تلاش کنیم برای ساختن زندگی رویاییمون

    زیر سایه پروردگار،سلامت و ثروتمند باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  2. -
    Masume گفته:
    مدت عضویت: 1828 روز

    سلام به شما دوست عزیز

    خوشحالم که کامنتم تاثیرگذار بود براتون

    ی درس دیگه که توی این اتفاق من و همسرم گرفتیم این بود که تمام اتفاقات و نتایج زندگی هر کسی بستگی به باورها وکانون توجه اون شخص داره و هیچ کس و هیچ چیز تاثیر حتی کوچکی در این باره نداره

    برادر همسر من توی همون شرایط قبلی همسرم هستن توی همون مغازه و همون اجناس اما حتی یک هزارم همسرم نتونسته موفق بشه و پول دراره

    این شرایط و اتفاقات نیستن که نتایج مارو رقم میزنن بلکه باورها و کانون توجه ماست که باعث پیشرفت هر شخصی میشه

    امیدوارم همواره شما موفق و ثروتمند باشید و نتایج زیباتون رو با ما به اشتراک بزارید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای: