اتفاقات مشابه، اما نتایج متفاوت

می توانید در بخش نظرات، درباره آگاهی های کلیدی ای بنویسید که از این فایل دریافت کردید. نوشته شما می تواند شامل چنین نکاتی باشد:

  • موارد اساسی و نکات کلیدیِ این فایل چیست؟
  • کدامیک از این موارد به شما بیشتر کمک کرده است؟
  • چه تجربیات آموزنده ای در این باره دارید؟
  • برنامه‌ی شخصی‌ِ شما برای اجرای «آن مورد اساسی در عمل»‌ چیست؟

منتظر خواندن نظرات تأثیرگذارتان هستیم


منابع بیشتر درباره محتوای این فایل:

دوره قانون آفرینش بخش 8 | بهره برداری از تضادها 

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • دانلود با کیفیت HD
    571MB
    38 دقیقه
  • فایل صوتی اتفاقات مشابه، اما نتایج متفاوت
    36MB
    38 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

634 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «مریم عباسی» در این صفحه: 1
  1. -
    مریم عباسی گفته:
    مدت عضویت: 1809 روز

    سلام به استاد عزیزم و دوستان عزیز،

    تغییر نگاه به اتفاقات ، باعث میشه نتایج تغییر کنند،

    1: پیشرفت اصلی خود من از موقعی بود که از همسرم جدا شدم، وقتی شرک را گذاشتم کنار و

    قاطعانه بهش گفتم ، از زندگیم برو بیرون

    مسئولیت خوشبخت کردن خودم را پذیرفتم و ایمان داشتم و ، حاضر شدم خیلی چیزها را قربانی کنم،

    من هدفم قربانی کردن بود ، و دقیقا مثل ابراهیم چاقو را گذاشتم به گلوی اسماعیل ام، ولی چاقو نبرید ،

    و رشد کردم ، بزرگ شدم ، درآمدم چنان بالا رفت. در حوضه کاری ام چنان پیشرفت کردم،

    زندگی ، خنده ، شادی ، رابطه بسیار صمیمانه با فرزندانم پیدا کردم

    چقدر سفر رفتم و عشق و کیف و حال کردم

    یه نفر وارد رابطه عاطفی ام شد که تازه فهمیده بودم، دوست داشتن و عشق و محبت یعنی چی ،

    یعنی معجزه پشت معجزه

    2: یه مورد دیگه وقتی حاضر شدم ، همان عشقی که جانش را برایم میداد ، از زندگی ام ، خودم بیرونش کردم،

    من حتی یک ساعت هم خودم را در حال بد نگذاشتم ،چون کاملا هدایت شده بودم

    و اتفاقی که افتاد ،

    همسرم برگشت ، و چنان تغییری کرد که انگار اصلا نمیشناختمش

    چنان عاشق من شده بود، چنان احترامی به من میگذاره، چنان برام کادو میخره که بیا ‌ ببین ،

    3: یه اتفاقی ، یه مشکلی برای گرفتن گواهینامه ام پیدا شده بود که باعث شد من تصمیمی بگیرم که همان اتفاق شد ، قدم اول رشد و موفقیت من

    4: توی دانشگاه یه اتفاقاتی افتاده بود برام که همان اتفاقات باعث شد من مسیر رشد و زندگی ام کلا تغییر کرد،

    از مسیر سنگلاخ و درد و رنج تبدیل شد به پیدا کردن عشق و علاقه ام و افتادن در مسیر ساده و آسان و عشق و کیف و حال و کلی پیشرفت در زندگی ام

    5: یه سری آدم من را اذیت می‌کردند و من تصمیمی بعد از اون اذیت شدنها گرفتم که کلا مسیر زندگی ام عوض شد ، و من در شرایطی قرار گرفتم و چنان موفق شدم که همان آدم‌ها ، حسرت میخورند که لحظه ای من را در کنارشان حس کنند

    یه چیزی که باعث شد من بعد از همه ی این اتفاقات که به ظاهر بسیار دردناک و سخت باشن و من بسیار سربلند و موفق شدم بعد از اون اتفاق،

    نگاه من به اون اتفاق جور دیگه ای بود، من در صدد حل مشکل ام بودم و از خدا هدایت میخواستم و

    در تمام موارد خدا میگفت و من انجام میدادم، در لحظه میگفتم چشم و عمل

    که باعث نتایجی شدند که خود من هیچ وقت نمیتونستم اون نتایج را رقم بزنم.

    با کمال ادب و احترام

    مریم عباسی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای: