اتفاقات مشابه، اما نتایج متفاوت

می توانید در بخش نظرات، درباره آگاهی های کلیدی ای بنویسید که از این فایل دریافت کردید. نوشته شما می تواند شامل چنین نکاتی باشد:

  • موارد اساسی و نکات کلیدیِ این فایل چیست؟
  • کدامیک از این موارد به شما بیشتر کمک کرده است؟
  • چه تجربیات آموزنده ای در این باره دارید؟
  • برنامه‌ی شخصی‌ِ شما برای اجرای «آن مورد اساسی در عمل»‌ چیست؟

منتظر خواندن نظرات تأثیرگذارتان هستیم


منابع بیشتر درباره محتوای این فایل:

دوره قانون آفرینش بخش 8 | بهره برداری از تضادها 

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • دانلود با کیفیت HD
    571MB
    38 دقیقه
  • فایل صوتی اتفاقات مشابه، اما نتایج متفاوت
    36MB
    38 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

634 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «محمد یاراحمدی» در این صفحه: 1
  1. -
    محمد یاراحمدی گفته:
    مدت عضویت: 1745 روز

    باسلام خدمت استادوهمه دوستان

    درچندسالی که کل دنیا درگیرکرونا بود من تجربیاتمو میخواستم باشما به اشتراک بزارم

    توی اون چندسال واقعا کل مردم زندگیشون شده بود حرف از کرونا .همه ماسک میزدن یا دستکش میپوشیدن خیلیا از این ماسکها هست مثل جوشکارا کل صورتشون رومیپوشیدن

    هرموقع میرفتیم خونه پدرمادرم خیلی تاکیدمیکردن که پسرم سرکارکه هستی حتما دوتاماسک بزن دستکش بپوش به کسی دست نده وازاینجور صحبتا(من پمپ بنزین کارمیکردم).

    من اون اوایل بهشون میگفتم پدرم مادرم اینا همش بازیه همش شوخیه ولی فایده نداشت تااینکه قانون بهتردرک کردم وطبق گفته استاد دیگه کسی رونخواستم که تغییربدم

    یاخونه پدرخانمم که میرفتیم میدیدم هرکی یه ماسک زده وبه فاصله دومتر ازهم توخونه نشستن.

    اینم بگم همه خانواده ام (پدرمادر خواهربرادرام وبچه هاشون همه چندبارازاین بیماری گرفتند و هربارم حدودیک ماه توخونه استراحت میکردن….حتی یکی از خاله هام ازاین بیماری گرفت و به رحمت خدارفت وچندتا از اقوام هم بهمین صورت.

    خلاصه به هر جمعی

    یاهرجای دیگه فرقی نمیکرد به هرجایی که میرفتم داستان به همین شکل بود

    ولی خداشاهده من اصلا حتی سرکارم که بودم بااینکه کارم شغلیست که با بیشترین ارباب رجوع سرکاردارم وفکرنکنم هیچ شغلی اندازه شغل ما ارباب رجوع داشته باشه، نه ماسک میزدم نه دستکش میپوشیدم. حتی توی اوج این بیماری هم اصلا من نه توجهی میکردم بهش نه کاری داشتم نه راجع بش صحبت میکردم

    یک روز سرکار، خودم علائم این بیماری رو داشتم وحالم خیلی بدشد و رئیس گفت که حتما باید بری دکترو تست بدی …خلاصه رفتم تست دادم ودکترگفت تستت خیلی مشکوکه وباید بری یه بیمارستان مجهزتر وتست بدی

    خلاصه رفتم جای دیگه تست دادم وگفتن جوابش شب بیابگیر…ولی باورکنید من اصلا توی اون مدت نه توجهی داشتم به بیماریم نه دلهره ای داشتم و پیش خودم میگفتم این یه سرماخوردگی ساده است وخوب میشم

    شب رفتم جواب تست گرفتم وجواب مثبت بود ولی باورکنیدمن زمانی که دکتربهم گفت جوابش مثبته اصلا حالم بدنشد ومیگفتم این یه سرماخوردگی ساده است

    بعد دو روز دوباره رفتم تست دادم و این بارمنفی شد

    اونم بخاطر این بود که من اصلا باور نداشتم این بیماری رو و اعتقادداشتم این سرماخوردگیه وبعداز دو روز واقعا خوب خوب شدم

    این تجربه من بود ازاین دوران

    ازنگاهتون ممنونم عزیزانم

    ممنونم استادجونم وخانم شایسته عزیز

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای: