اتفاقات مشابه، اما نتایج متفاوت

می توانید در بخش نظرات، درباره آگاهی های کلیدی ای بنویسید که از این فایل دریافت کردید. نوشته شما می تواند شامل چنین نکاتی باشد:

  • موارد اساسی و نکات کلیدیِ این فایل چیست؟
  • کدامیک از این موارد به شما بیشتر کمک کرده است؟
  • چه تجربیات آموزنده ای در این باره دارید؟
  • برنامه‌ی شخصی‌ِ شما برای اجرای «آن مورد اساسی در عمل»‌ چیست؟

منتظر خواندن نظرات تأثیرگذارتان هستیم


منابع بیشتر درباره محتوای این فایل:

دوره قانون آفرینش بخش 8 | بهره برداری از تضادها 

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • دانلود با کیفیت HD
    571MB
    38 دقیقه
  • فایل صوتی اتفاقات مشابه، اما نتایج متفاوت
    36MB
    38 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

634 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «امیرحسین خواجوی» در این صفحه: 1
  1. -
    امیرحسین خواجوی گفته:
    مدت عضویت: 1703 روز

    استاد عزیزم سلام

    اول بگم که خیلی خوشحالم که ازتون فایل جدید به زبان فارسی میبینم چون فکر میکردم از این به بعد فایل هاتون به زبان انگلیسی هست و من متوجه نمیشم

    راجب تمرین این جلسه میخوام بگم که زمانی که این بیماری شایع تو ایران اومد من یک غرفه ای در یک مانتو فروشی داشتم و شلوار جین میفروختم و همه چشم امیدم به شب عید بود دقیقا بهمن و اسفند بود که همه جا پخش شد و که این بیماری وارد ایران شده

    پاساژ ما خیلی خلوت شد و همه کاسب ها مینالیدن که شب عیدمون خراب شد

    دقیقا بعداز تعطیلات عید نوروز صاحب مغازه بهم زنگ زد که بیا جنس هاتو جمع کن چون میخوایم مغازه رو تحویل بدیم

    من اصلا احساسم بد نشد و رفتم همه جنس هامو جمع کردم و اوردم خونه

    من قبلا کارم مربوط به ساختمان و اینجور کارها بود بردار بزرگترم بهم گفت که حالا که همه جا تعطیله بیا و برگرد سرکارت و همین کار قبلیت رو ادامه بده با اینکه من از کار قبلیم به شدت متنفر بودم

    گفتم بهش که نه من اینترنتی همه شلوار هامو میفروشم

    خلاصه من از شلوار جین ها با موبایل خواهرم که ایفون بود عکس میگرفتم و با شیریت به موبایل خودم که سامسونگ بود ارسال میکردم و در پیج اینستاگرامم میگذاشتم(دقیقا این جمله رو به خودم میگفتم که: هر اتفاقی بیفته به نفع منه)

    خلاصه من عکس شلوار جین هامو توی پیج اینستاگرامم میزاشتم و درامد من شروع به رشد کرد. درامدم به نقطه ای رسید که 5 برابر زمانی بود که غرفه داشتم

    یعنی 15 میلیون اون موقع درامد از اینترنت داشتم که درامد بردارم از کارش 5-6 میلیون بود

    این اتفاق به ظاهر بد استاد برای یکی دیگه از کسانی که تو کار پوشاک هست هم افتاد

    دقیقا یه روز رفتم به کسی که در خوزه پوشاک بسیار موفق هست و یه پسر جوان خوش قلب که سن کمی هم داره (بین 30 تا 35) بهش گفتم شما چطوری اینقدر رشد کردید؟

    گفت ببین این بیماری سرعت رشد منو 10 سال جلوتر اورد

    یعنی اینقدر رشدی که من کردم اگر این بیماری نبود 10 سال بعد من به این همه رشد میرسیدم

    و خلاصه کلی الگوی خوبی شد تو ذهنم و تو زندگیم

    با اینکه یک پسر جوان هست چقدر به خدا ایمان داره چقدر قدرتی که خدا بهمون داده رو باور کرده و خیلی تونسته رشد کنه

    خلاصه که منم از اون بیماری به بعد هر اتفاقی واسم بیفته میگم به نفعم هست

    راستی یه موضوع دیگه رو هم بگم استاد

    استاد وقتی که من تو همون زمان بیماری درامد خیلی رشد کرد بورس خیلی ترند شد و من درامدم رو بردم توی بورس و نصف سرمایه ام رو از دست دادم

    بعد به این موضوع اینطوری نگاه کردم که خداروشکر یک درس بسیار ارزشمند گرفتم که من هرچی از کارم درامد و سرمایه کسب میکنم فقط توی خودش خرج کنم و سرمایه گذاری کنم تو خودش

    و این درس شد و تجربه شد که من فقط باید روی خودم و کسب و کارم پول خرج کنم نه هیچ جای دیگه ای

    اینا اتفاقاتی بود که من نگاهم رو به اتفاقات تغییر دادم واحساسم رو خوب کردم تا بتونم از زندگی لذت ببرم و البته که نتایج هم در زمان هی بهتر و بزرگ تر میشود

    خداروشکر برای وجود شما

    خدار.شکر که تو این مسیر هستم

    خداروشکر که هدایت شدم به این اگاهی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 14 رای: