اتفاقات مشابه، اما نتایج متفاوت

می توانید در بخش نظرات، درباره آگاهی های کلیدی ای بنویسید که از این فایل دریافت کردید. نوشته شما می تواند شامل چنین نکاتی باشد:

  • موارد اساسی و نکات کلیدیِ این فایل چیست؟
  • کدامیک از این موارد به شما بیشتر کمک کرده است؟
  • چه تجربیات آموزنده ای در این باره دارید؟
  • برنامه‌ی شخصی‌ِ شما برای اجرای «آن مورد اساسی در عمل»‌ چیست؟

منتظر خواندن نظرات تأثیرگذارتان هستیم


منابع بیشتر درباره محتوای این فایل:

دوره قانون آفرینش بخش 8 | بهره برداری از تضادها 

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • دانلود با کیفیت HD
    571MB
    38 دقیقه
  • فایل صوتی اتفاقات مشابه، اما نتایج متفاوت
    36MB
    38 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

634 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «علی گرگانی» در این صفحه: 1
  1. -
    علی گرگانی گفته:
    مدت عضویت: 1488 روز

    سلام خدمت دوستان واستاد بزرگوار..من درسال 97بودکه ازطریق یکی از مشتریهای شغل خودم که داخل بازارشاگرد اون مغازه بودم بااستادعباس منش اشنا شدم وازاونجایی که ازشغل خودم راضی نبودم به خاطر درآمدکم وساعت کاری بالاحرفهای استاد خیلی به دلم نشست ومن را تحت تاثیرخودش قرارداد.از اونجا به بعد بیشترفایل های دانلودی سایت رانگاه میکردم وحتی دانلود کرده بودم البته داخل یکی از گروهای تلگرامی بود که بعدا هدایت شدم به خودسایت..وفایل هارا گوش میدادم اما بعضی اوقات ازشدت خستگی شاید یکی دوروز فایل ها را گوش نمیدادم وبازهم که یه مقداراحساس خستگی ازکاربهم دست میدادسریع میومدم داخل سایت وبه طورعجیب حال دلم خوب میشد..تا اینکه اخرای 97عروسی کردم ورفتم سرخونه وزندگیم از اونجا به بعدهم شاگردداداشم توی همین شغل بودم که اصلا اون شغل ودرآمدش منو راضی نمیکردوهمیشه حال دلم بدبودولی باز به اجبار خانواده که ایشون داداش بزرگترهستش پیشش کارمیکردم این ماجرا تا سال 1400 ادامه داشت..2هفته مانده به سال جدیدبا داداشم صحبت کردم بهش گفتم واقعا نمیصرفه برام وتازه بچم به دنیا اومده وحقوقم را زیادترش کن ولی اون درجواب من گفت حالا برو تا بعدعید ببینم چی میشه..من گفتم باشه درحالی که حالم خوب نبود چند قدمی برداشتم که یهو داداشم صدام زدوگفت بعد13 یه 50تومنی میزارم رو مزدت اون موقع روزانه 200تومن روزمزد حقوقم میداداین دفعه یه لبخندی زدم واومدم ازپیشش انگاردلم قرص شده بود با خودم عهد بستم هرگزوهرگزدیگه پیشش سرکارنمیرم..عزم خودم را جزم برای گرفتن یه مغازه کردم 1ماه بیکارشدم هم بچم به دنیا اومده بود وهم قسط هام داشت سنگین میشداما حال دلم خوب بود ویه حسی میگفت یه راه باز میشه واز اونجایی که به قول استاددنیا کرنش میکنه درمقابل درخواست های ما به طور معجزه اسایی بایکی از دوستانم شریکی یه مغازه اجاره کردیم باتمام امکانات البته امکاناتش را خریدیم و شریکی مدت8 ماه ایستادیم وبعد از 8 ماه اون گفت خسته شدم ومغازه را میخام بدم به توومن مغازه را ازش برداشتم والان خدارا صدهزارمرتبه شکر درآمدم نسبت به سال 97 تا 1400 حداقل 3 برابر شده..این اتفاق شاید به ظاهربد بوداما باعث شددل را به خدا بسپارم وبرم جلو وخدا کمکم کرد..ممنونم از استادکه واقعا دستی از دستان خدا برای من هست..خدارا سپاسگزارم..

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای: