می توانید در بخش نظرات، درباره آگاهی های کلیدی ای بنویسید که از این فایل دریافت کردید. نوشته شما می تواند شامل چنین نکاتی باشد:
- موارد اساسی و نکات کلیدیِ این فایل چیست؟
- کدامیک از این موارد به شما بیشتر کمک کرده است؟
- چه تجربیات آموزنده ای در این باره دارید؟
- برنامهی شخصیِ شما برای اجرای «آن مورد اساسی در عمل» چیست؟
منتظر خواندن نظرات تأثیرگذارتان هستیم
منابع بیشتر درباره محتوای این فایل:
دوره قانون آفرینش بخش 8 | بهره برداری از تضادها
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- دانلود با کیفیت HD571MB38 دقیقه
- فایل صوتی اتفاقات مشابه، اما نتایج متفاوت36MB38 دقیقه
به نام اهورامزدا خداوند بلند مرتبه مهربان
سلام به استاد گرانقدر و خاله مریم عزیزم سلامی به گرمای خورشید امیدوارم همیشه سلامت خندان و هروز در حال پیشرفت ببینمتون و سلامی هم کنم به تمام دوستان و همراهان سایت عباسمنش
استاد گرانقدر بازهم مارو سورپرایز کردی دوباره یک فایل و چقدر این فایل درس داره چقدر باور های قدرتمند یعنی این فایل مثل کتاب درسی باید استفاده کرد مثل که یکی آقا اگر میخوای الفبای فارسی اگر میخوای خواندن نوشتن یاد بگیری این فایل اصلی ترین و پایه ای ترین است برای یاد گرفتن قوانین الهی و واقعا استاد عزیزم چقدر درس داشت ازت ممنونم که این چنین فایلهای بی نظیری برای ما زحمت میکشی درست میکنی ممنونم ازت
من این فایل از این جهت میخوام بگم خیلی مهم خیلی ها هستن بخاطر همین تضادها و شرایط به ظاهر بد یا شکست جا میزنن و خودشون میبازند
من در سال 94 در کنار کارم که فروشگاه داشتم علاقه شدیدی به تولید داشتم جوری که همیشه در ذهنم و در اهداف و در رویای خودم خودم یک تولید کنند موفق می دیدم
من درسال 94 یک دستگاهی خرید کردیم و این دستگاه شروع به استفاده کردیم این دستگاه ضعف ها و نقطه قوت های کم زیادی داشت ما برای تولید بیشتر و کارمون قرار گذاشتیم سه تا دستگاه دیگه هم خرید کنیم منتها بخاطر تبادلات بانکی ایران با دنیا این مشکل وجود داشت ما به صورت مستقیم نمیتونیم پول واریز کنیم و باید با یک رابط در کشور دیگری که یکی از دوستان ما در ترکیه همیشه زحمت میکشید انجام میداد خلاصه ما پول واریز کردیم تمام موجودی تمام پولی که داشتیم واریز کردیم و دوست ما زحمت کشید دستگاه هارو سفارش داد و کارهاشو انجام داد و ما منتظر ماندیم من تکرار میکنم تمام پول و سرمایه خودمان را دادیم یک ماه گذشت خبری نشد این دوست ما هم یک مشکلی براش پیش اومده بود و ما دسترسی بهش نداشتیم دو ماه گذشت اتفاقی نیفتاد سه ماه و ماه چهارم دوست ما زنگ زد گفت رسید دست گفتیم نه چیزی دست ما نرسید بعد گفت میگه میشه چرا باید خیلی زودتر از این میرسید و خلاصه پیگیری کرد و متوجه شد دستگاهای ما زمانی که سفارش داد بخاطر این بیشتر از یکدونه شده ضبط کشور دوست عزیزمان ترکیه شد بعد گفتیم چیکار کنیم با حالت اضطراب با حالت ناراحتی چرا اینجوری شد اونجوری شد اگر اون موقع هم ذهن کنترل نشه خدا میدونه چی میشه دنبال مقصر گشتن رنجش های زیاد ووو نگم استاد عزیز خودتون میدونید خلاصه ما با شرکت تماس گرفتیم موضوع اطلاع دادیم گفت مشکلی نداره ما میتونیم بار برگشت بزنیم منتها هزینه اش شما خودتون زحمت بکشید ما هم قبول کردیم گفتیم باشه بعد گفت اون کسی که سفارش داد و اسمش تو سفارش اون باید اقدام کنه ما هم به دوستمون اطلاع دادیم گفتیم شرکت توی چین اینجوری گفت تو برو کارش انجام بده گفت باش من میرم چندروز هر چی تماس گرفتیم جواب نداد پیام تماس هر چی تماس گرفتیم نه خیر جواب نمیده من اولش نگران شدم برای خودش نکنه اتفاقی افتاد بعد میگفتم نه هی نجوای ذهنی میآمد سراغم هی میگفت نه خالش خوب چقدر شریک های من عصبی شدن بگذریم دوباره بعد چند روز شب بود این دوست من تماس گرفت گفت حسن جان من نمیتونم برم دنبالش یک مشکلی برام پیش آمد اون زمان که من چند ماه گوشی جواب نداده بودم اومد ایران برگشتنی برای من اتفاقی افتاد من زمانی که برگشتم خانوم من از من شکایت کرده بود که چرا رفتی ترکیه با خانوم جدیدت چرا بچه خودتو تنها گذاشتی و جلو خروجش بسته بود اون هم به دلیل اینکه تازه مهاجرت کرده بود به کشور ترکیه من نمیتونست مهریه خانومش که مبلغ خیلی زیادی هم بود پرداخت کنه از اپن طرف هم خانوم دومش و و بچه هاش در ترکیه مانده بودن تنها گفت اگر برم اقدام کنم از من پاسپورت میخوان من گرفتار میشم و زندگی از بین میره چون اون بار به صورت غیر قانونی رفت بود ترکیه خلاصه این به نام گفت قطع کرد هر وی تماس گرفتم جواب نداد گوشی تو دستم ما هم با شریک های عزیزمان نگاه به هم میکردیم در بهت حیرت چی شد وی میگه یعنی چی آخ مگه میشه خلاصه نجوا ها ما هم تمام پول خودمون داد بودیم و پولی دیگه برای ما نمانده بود برای چندین روز همه حالشون خراب همه احساس بد فحش میدادن این چه ممکلتی به زمین آسمان آخه چرا چرا چرا اینجوری شد مکه ما چه گناهی کردیم خلاصه من توی همون روز این صحبت ها یخ چندین ساعت حس حالم خراب بود ولی آخر شب بود من با خدای خودم صحبت میکردم میگفتم خدای نمیفهم موضوع چیه چرا اینجوری من راهنمایی کن من حال خیلی بد بود اما همین که شروع مردم در همون حال با خدا صحبت کردن احساس من یواش یواش داشت بهتر میشد و یک چیزی در درون من داشت آرام میگرفت من با خدا صحبت میکردم بعد گذشت فکر کنم یه یا چهار ساعت با خدا بعد خدا بهم الهامی کرد در قلب نگران نباش ابن یک خیریت بزرگ برای تو است همین بعد من قلب احساسم یکبار عوض شد اصلا انگار همه چیز در درون من شروع به تغییر کردن کرد از خال خیلی بد به یک حال خیلی خوب اینجوری بگم انکار که اون دستگاه به دست ما رسید بود در همان لحظه آنقدر این حس قدرتمند بود خلاصه من بازهم داشتم دنبال راهی به شکلی که بتونم کاری انجام بدم دستگارو تحویل بگیریم حتی کار به اینجا رسید که اصلا بریم ترکیه گمرک ترکیه حتی کار به اینجا هم رسید بعد این فکرها از من دور شد بخاطر الهام خدا بعد من گفتم دوستان عزیزان کلا بیخیال اون دستگاه بشید این خیریت نمیدونم چیه ولی یک چیزی بهم الهام شد از طرف خدا گفت این برای تو خیریت بزرگی است حال واکنش اونا نسبت به من چی میگی مارو مسخره کردی بازم عباسمنش و دیگه بقیه اش ما تمام پولی داشتیم دادیم حال چیکار کنیم من میگفتم اونا گوش نمیدادن من هم دیگه سکوت کردم و هیچ چیزی نمیگفتم بعد چندروز دوستان با عصبانیت چرا حرف نمیزنی چرا سکوت کردی من هم گفتم باید اول خودتون کنترل کنید چیزی که پیش اومده مرگ نیست که چاره نداشته باشه من بازم میگم نمیدونم بهم گفت شده این خیریت آدرس خیلی مقاومت میکردن قبول نمیکردن اما وقتی پافشاری من و آرام بودن در اون موقعیت دیدن کم کم اونا هم همراه شدن گفتن خوب باید چیکار کنیم الان به نظرتو گفتم نمیدونم راهش پیدا میکنم الان چیزی نمیتونم بگم ولی این کلمه ابن حرف از دهنم اومد بیرون به طور نا خواسته بیاید بجای اینکه دیگران برای ما انجام بدن خودم راهشو پیدا کنیم با کمترین هزینه با کمترین انرژی آق دیگه واسطه نداشته باشیم مستقیم خودمون چند روز گذش اتفاقی نیفتاد بعد یک هفته یکی از شریک های من که خیلی علاقه به کردش و دیدن سایت های خارجی داره به صورت خیلی خیلی اتفاقی به یک سایت بر میخوره که یکی از دستگاهای مارو یک عکس و یک فیلم در حد 30ثانیه گذاشت بود از واتساپ پیام میده میگه این دستگاه که شما دارید قیمتش چنده و کلی صحبتهای دیگه اون دستگاهای که خرید بودیم از طریق یک شرکت بود که واسطه ما و کارخانه بود خوب طبیعتاً هم سود خودی روی دستگاه کشید بود این دوست ما نرسید بود شما کدوم واسطه شرکت هستید و این دستگاه شما چنده به صورت خیلی خیلی اتفاقی میگفت ما خود کارخانه و سازنده این دستگاه ها هستیم و ما به طور تصادفی این دستگاه تو سایت گذاشتیم چون غیر از دستگاهای ما حدود 130مدل دستگاهای دیگه در زمینه کاری دیگه هم میساختن به دوست ما گفت بود ما از این مدل هم داریم اما یک مدل جدید تر از این دستگاه ساختیم با آپشن های بالاتر راندمان بالاتر و کلی چیزهای دیگه و چون مبخوایم برای اولین بار این محصول بفروشیم هنوز قیمت گذاری نکردیم ما فعلا با قیمت پایین این دستگاه میخواهیم ارائه بدیم تا اگر ضعف داشت هم درست کنیم تو سری های بعدیش بعد دوست ما جالب با اون شرکت های چینی خودش تعریف میکرد میگفت ساعت سه صبح بود نشسته بود داشتم چونه میزدم بعد ازش پرسیده بود ما چجوری این سفارش بدیم و چجوری ما در کشور ایران هستیم خود اون شرکت چینی بخاطر اینکه میدونست کشور ما بخاطر تحریم چه مشکلاتی داره باورتون نمیشه آنقدر به ما راهکاری داد آنقدر آسان یعنی خودشون به ما چجوری سفارش بدید از کجا از کدوم بانک در ایران در کدام گمرک ریز به ریز اینکه به دست ما هم برسه بهمون گفتن بعد پرسیدیم شما اینا از کجا میدونید بعد گفتن ما با ایران و مردم ایران و تاجر هاشون خیای محصول داریم و میدهیم و بخاطر همین تو این سالها هم به قانون های شما آشنا شدیم بعد برای اینکه ما بفهمیم که حرفشون درست و خاطر جم بشیم شماره چند تا از مشترهاشون به ما دادن تماس گرفتیم دیدیم درست دستگاه به دست ما رسید بجای محصول قبلی با پول بیشتر دستگاه جدید تر با راندمان عالی تر با آپشن های بالاتر و چقدر از اون موقع ما راهکارهای ارتباطی با کشور های دیگه هم یاد گرفتیم یک باوری که همیشه از قدیم به ما میگفتن ما تحریم هستیم ما نمیتوانیم با بیرون کار کنیم همه از ذهن من رفت و این باور جاش گرفت آنقدر راحت میشه یک یک راه بخاطر سیاست دولت ها ببندن خدا هزار را و طریق دیگر برای رشد گسترش جهان برای ما به وجود میاره این تضادی بود به خاطر. هدایت خدا بخاطر الهامی که خدا بهم کمک کرد و اون موقع تونستم نگاه خودم به شرایط به شکلی ببینم بگم این تضاد این اتفاق یک رحمت این یک رحمت برای ما این یک نعمت همیشه این تکرار میکردم با خودم تو چی اون موقعیت این تضاد برای من میخواد ثروت وارد زندگی من کنه وقتی نجوا ها سراغ من میآمد نه بابا خودتو جول نزن با این حرف ها این چیه تو میگی میگفتم من نمیدونم من احساسش میکنم من مطمئن یقین دارم مثل شعله های آتش در در تاریخی شب که روشن میکنه به همان اندازه به همان مقدار باور دارم ایمان دارم چقدر باور های دیگه من بخاطر همین تضاد عوض شد و چه نتایج دیگه بعد ها گرفتم که باز هم به تضاد بر میخوردم دائما این تضاد که برای من یک نعمت یک رحمت بود برای من یک درس و یک الگو برای خودم استفاده میکردم و هرموقع به تضادی بر میخورم شروع میکنم در مورد این تضادی که برام رحمت استفاده میکنم
استاد عزیزم ازت خیلی ممنونم از خاله مریم عزیز ممنونم سپاگزارم سپاسگزارم چقدر شما زحمت میکشید چقدر شما برای ما وقت میزارید حتی اینکه برای ما یک تصویر قشنگ با کیفیت عالی اینکه مبینم این چنین شما برای زحمت میکشید یک کار با کیفیت عالی با محتوای بینهایت گرانقیمت ازنظر محتوا و مطالب به صورت قشنگ خیلی ازتون ممنونم سپاگزارم و واقعا دیدن شما سلامت بودن شما و این چنین فایلهای با کیفیت با تصویر قشنگ با دقت بسیار زیاد و جالب هر فایل که شما ضبط میکنید هیچ کدام مشابه هم نیست جالب توی یک مکان داره اتفاق میفته اما بخاطر شکل باور این فایل های این طبیعت به خاطر مهارت به خاطر اون ذهن زیبا و باورهای قشنگ شما جوری به معرض نمایش در میاد که انگاری هرمز در حال عوض کردن لوکیشن فیلم برداری هستید سپاس بی پایان شما را به اهورمزدا میسپارم