می توانید در بخش نظرات، درباره آگاهی های کلیدی ای بنویسید که از این فایل دریافت کردید. نوشته شما می تواند شامل چنین نکاتی باشد:
- موارد اساسی و نکات کلیدیِ این فایل چیست؟
- کدامیک از این موارد به شما بیشتر کمک کرده است؟
- چه تجربیات آموزنده ای در این باره دارید؟
- برنامهی شخصیِ شما برای اجرای «آن مورد اساسی در عمل» چیست؟
منتظر خواندن نظرات تأثیرگذارتان هستیم
منابع بیشتر درباره محتوای این فایل:
دوره قانون آفرینش بخش 8 | بهره برداری از تضادها
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- دانلود با کیفیت HD571MB38 دقیقه
- فایل صوتی اتفاقات مشابه، اما نتایج متفاوت36MB38 دقیقه
سلام به استاد عزیز و خوش سیما و خوش هیکل
و خانوم شایسته بزرگوار عزیز و همه دوستان عزیز هم مسیر
درباره این فایل بگم که من اصلا خبر نداشتم فایل جدید اومده و از صبح به صفحه اول سایت نیومده بود تا دوساعت پیش دوست عزیزم تماس گرفت گفت که آقا خبر داری فایل جدید اومده درباره ایلان ماسک و خیلی با آب و تاب ، منم سریع اومدم دیدم گفت ااااا اینکار این فایل برا من ، فایل رو دیدم ،چقدر استاد و پاردایس رو تحسین کردم ، استاد که داشت توضیح میداد گفت تو یوتیوب فایلش هست گفتم حتما امشب میبینم حرف قطع شد دیدم استاد اون لحظه رو تو فایل قرار دادن وااااای قلب من تن تن میزد خدا خدا میکردم ببینم چی میشه ، خدای من حالا من فکر کردم همه چی اوکی بود دارن دست میزنن و شادی میکنن من آقای ماسک رو دیدم خیلی معمولی روصندلیش نشسته بود خدای من این مردکی ، چی خلق کردی خدا جونم ، تا رسیدم به توضیحات استاد که داشت توضیح میداد چقدر رسا ، چقدر واضح ، شسته و رفته ،. آقا در مواجه با اتفاقات این نوع نگاه ماست که اون اتفاق رو به سمت خوب یا بد میبره ،
من یادم میاد تو یه کاری بودم که 5 سال بود تو اون کار مشغول بودم یه جورایی مدیر تولید بودم و کارم از لحاظ فیزیکی خیلی راحت بود ، یجوری بود که میگفتن کار تو که راحت ، به سره داری با تلفن صحبت میکنی یه چند تا دکمه میزنی و این حرفا ،
این نکته رو بگم حقوق و مزایای من نسب به بقیه کار کنان بالا بود حالا جالبی اینجاست که من اصلا به حقوق و مزایای سر ماه فکر نمیکردم ، اینقدر از حاشیه اون کار روزانه پول در میاوردم که اصلا فکر حقوق نبود ، وضع مالی اون موقع عالی البته ذهن فقری ام که داشتم هیچ کاری ام با اون پول نمیکردم فقط میزاشتم تو بانک ، حالا یه سری کارهام کردم که هیچ نتیجه ای نداشت چون به نظر من اون پولا حق من نبود ، نمیدونم چرا این فکر رومیکردم خلاصه بعد از پنج ساله به مدیر کارخونه سر یه چیز الکی اخراج شدم ، یک ماه بود حالم خوب نبود به زمین و زمان بد و بی راه میگفتم تا اینکه یکی از دوستان قدیمی با من تماس گرفت گفت شرکت ما نگهبانی میخواد منم قبول کردم و رفتم البته اینم داخل پرانتز بگم که این نگهبانی جز درخواست هامم بود میگفت ای یه کاری باشه راحت بری بشینی 12ساعت کار باشه 24ساعت استراحت ، من رفتم و قبول ام شدم مشغول ام شدم ماه اول حقوق اومد از نصف کمتر اونجایی که کار میکردم کلی غر زدم چند ماه همین روال بود تا من خیریت این داستان رو متوجه شدم من با همون دوست قدیمی که چند بار باهم راز رو دیده بودیم اومدیم شروع کردیم تا این مسیر رو ادامه بدیم شروع کردیم باهمدیگه جلسات دو نفر میزاشتیم ، کلی اتفاقات جالب افتاد ما سیگارمون رو ترک کردیم کلی نتایج کلی خواسته تیک خورد جالب من اینجا خیلی کمتر میگرفتم ولی مسیر زندگی من به کل تغییر کرد خدارو شکر ، اینقدر خدارو شکر کردم که چقدر خوب بود من نمیدونستم ، واقعا هر اتفاقی میفته به نفع ماست
یکی دیگه از مسائل درباره ازدواج کردنم بود چند سال های پیش من میخواستم ازدواج کنم خیلی پافشاری میکردم میگفتم آقا اکثر ملاک های من رو داره و خیلی صحبت آقا واقعا نمیدونم چی شد کنسل شد این حرکت اینقدر برام خیر بود وااای خدای من شکرررررت ، خوب شد نشد ،
خیلییی از اینجور اتفاقات برام افتاد که تو کامنت نمیگنجه ،
اونایی که واقعا دارن قانون کار میکنن زودتر این خیریت رو متوجه میشن ،
یا اون شعر پروین اعتصامی میگفتم که داستان به فقیری بود گندم میخواسته تا بچه های رو نجات بده ، استاد فایل در باره این موضوع داره
خیلیییییییی استاد جانم از شما سپاسگزارم
خانوم شایسته بزرگوار که فیلم برداری عالی داشتن ،
عااااااااااشقتونم …
در ضمن عیدتونم مبارک
سلام دوست هم مسیر و هم فرکانس
خیلی کامنتتون خوب بود ، من اون احساسش رودرک کردم ، بغض کردم حالم خیلی دگرگون شد ، احسنت به کنترل دهنتون ، احسنت برای کار کردن خودتون ،
چقدر این جملتون حس و حال عجیبی داشت
خدایا اگه اون خانم مدیر ساختمونه، تو مدیر کل جهانی ، خودت کمکم کن
این نگاه عالی ، نگاه توحیدی که خدا رو مدیر و مدبر کارهامون بدونیم ،
موفق و پیروز در پناه الله یکتا