اتفاقات مشابه، اما نتایج متفاوت

می توانید در بخش نظرات، درباره آگاهی های کلیدی ای بنویسید که از این فایل دریافت کردید. نوشته شما می تواند شامل چنین نکاتی باشد:

  • موارد اساسی و نکات کلیدیِ این فایل چیست؟
  • کدامیک از این موارد به شما بیشتر کمک کرده است؟
  • چه تجربیات آموزنده ای در این باره دارید؟
  • برنامه‌ی شخصی‌ِ شما برای اجرای «آن مورد اساسی در عمل»‌ چیست؟

منتظر خواندن نظرات تأثیرگذارتان هستیم


منابع بیشتر درباره محتوای این فایل:

دوره قانون آفرینش بخش 8 | بهره برداری از تضادها 

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • دانلود با کیفیت HD
    571MB
    38 دقیقه
  • فایل صوتی اتفاقات مشابه، اما نتایج متفاوت
    36MB
    38 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

634 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «زینب گنجی زاده» در این صفحه: 1
  1. -
    زینب گنجی زاده گفته:
    مدت عضویت: 1365 روز

    به نام خدا

    سلام ️

    به نظر من اصلی ترین پیام این ویدیو الخیر فی ما وقع هست.

    یعنی هر اتفاقی که برای ما میوفته خیری توش هست و هیچ اتفاق بدی وجود ندارد ، حتی اگر ظاهر منفی یا دردناکی داشته باشد ، زمینه ی فراهم شدن کلی از اتفاق های خوب هست مثل رسیدن به خودشناسی ، خداشناسی ، قرار گرفتن در موقعیت های بهتر ، قرار گرفتن در کنار انسان های بهتر ، فرصت برای شناختن باگ های خودمون ، ایرادهامون و برطرف کردنشون و…

    داشتن این نگاه ، از نظر من ایمان قوی میخواد ، هرچقدر از شرک دور تر باشیم این نگاه مشهودتره که تو هرچیزی خیر هست و هیچ بدی و اسیب و گزندی وجود ندارد و همه چیز صرفا در جهت بهبود و کمال من اتفاق میوفته ، چه تو زمینه مادی ، چه معنوی ، چه در کار ، چه در رابطه …

    منم خیلی وقتا سعی کردم به موضوعات با این دید نگاه کنم و بگم حتما دلیلی داشته …

    یا خودم شناختم و تونستم بهتر بشم ، یا شرایط قراره بهتر بشه

    از تجربیات خودم بگم:

    در کودکی پدر و مادرم جدا شدند ، با این دید بهش نگاه کردم که با جدایی شون کمتر شاهد دعوا و درگیری تو خانواده هستیم و با ارامش به درس هامون میرسیم ، ظاهر قضیه بده که پدر و مادرت کنار هم نیستن اما در باطن هر زمان میتونستم پیش هر کدوم با ارامش باشم و تمرکزم درگیر محیط متشنج نشه

    یه مثال دیگه اینکه تو دوران دانشجویی ام یک رابطه شروع کردم که خیلی زود هم تمام شد ، ظاهرا قضیه ی بدی داره رها شدن و تنها شدن ، اما از همونجا تصمیم گرفتم خودمو بهتر بشناسم ، بدونم نیاز هام چیه ، از یک رابطه چه چیزهایی میخوام ، چه رفتار ها و باور ها و اخلاقی باید تو خودم درست کنم ، خیلی یادمه مطالعه میکردم ،اصلا از اونجا با مباحث انگیزشی آشنا شدم و رفته رفته رسید به این سایت که کامل ترین و کم نقص ترین محیط برای رشد من در هر زمینه ای هست . (نمیگم بی نقص چون دارم از استادم یاد میگیرم که در این دنیای مادی هیچ کسی و هیچ چیزی به کمال خودش نمیرسه و فقط بهبود پشت بهبود وجود دارد)

    مثال بعدی در زمینه تصادف هست ، ظاهر قضیه اتفاق ناگواریه ، کنترل ذهن هم واقعا مهارت میخواد ، مخصوصا وقتی خانوادگی تصادف کرده باشین و عزیزانت هم اسیب دیده باشن ، اما من نمیگم از هفته اول ، از هفته دوم شروع کردم به دیدن نکات مثبتی که دوسشون داشتم ، به اینکه کسی ازم در اون برهه هیچ انتظاری ازم نداشت ، واسه انجام دادن یا ندادن کاری عذاب وجدان و سختی نمیکشیدم و انگار خیلی راحت و سبک بودم ، کسانی که منو دوست داشتن مدام به دیدنم میومدن و کلی میخندیدیم و فیلم میدیدیم و بازی میکردیم تا دوران بهبودم تموم بشه ، بعد سال های طولانی پدر مادرم تو یک قاب دیدم ، کم کم با خوب کردن احساسم و توجه به نکات مثبت حال جسمیم هم با سرعت بالاییییی شروع کرد به بهبودی ، تو اون دوران و حتی بعدش اصلا غر نزدم ، اصلا خاطرت بد تصادف و پرسنل هیچ وقت تعریف نکردم ، مرور نکردم ، فقط فقط خوب میگفتم و خوب تمرکز میکردم ،فقط قدر دان محبت ها و کمک های اطرافیانم بودم و نتیجه اش هم این شد که دوران استراحت مطلقم سه ماه بود و من سر چهل روز دکترا با تعجب اجازه دادن که رو پام بمونم و راه برم و فعالیت هامو خودم انجام بدم بدون هیچ دردی (اینم اشاره کنم که من جفت لگن و کمر و گردنم اسیب دیده بود و اسیب بقیه از من کمتر بود ) ، در حالی که بقیه اعضا خانوادم تا مدت خیلی خیلی بیشتر از دورانی که گفته شده بود احوال ناخوشی داشتن و دیر هم به سلامت رسیدن ، شاید هنوز هم نرسیدن !

    ضمن اینکه علارغم همه ی صحبت های فامیل و دوستان که دیه دیر میدن یا نمیدن ، دادگاه و پلیس اذیت میکنن و … کارهای دادگامون خیلی روون انجام شد ، و به سال نکشید هممون دیه گرفتیم و ازش استفاده کردیم و میکنیم …

    الانم من اخراج شده کارم هستم … فروردین اخراج شدم ، برای اینکه نرم تو حس بد بلافاصله رفتم مسافرت و پنج روزی تفریح کردم ، بعدش که امدم خونه دیدم باور های خیلی نا مناسبی برای کار و کسب درامد دارم ، خیلی این تنهایی و بیکاری الانم داره منو به خودشناسی و خداشناسی میرسونه ، دارم رو دوره های اصول کسب کار و شیوه حل مسایل کار میکنم … دارم دوباره باور های خوبمو بازسازی میکنم ، باورهای خوب جدید میسازم ، میدونم خیلی کمالگرا و عجول هستم و دلیل اخراجمم فقط طی نکردن تکامل و برعهده گرفتن یه کار سخت بود همین .

    خیلی خوشحالم که همیشه به اینجا سر میزنم و از آموزه های استادم و خانم شایسته عزیز استفاده میکنم و هر روز برای بهبودم تلاش میکنم ، برای بهبود باورهام …

    برنامم اینه که یادبگیرم که خیلی عجله نکنم و تکاملم طی کنم و برای طی کردن هر مرحله کلی خودم تشویق کنم ، شکرگزاری کنم و سرعت پیشرفتم مثل سرعت بهبود جسمم تو دوران تصادفم چند برابر کنم .️

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای: