می توانید در بخش نظرات، درباره آگاهی های کلیدی ای بنویسید که از این فایل دریافت کردید. نوشته شما می تواند شامل چنین نکاتی باشد:
- موارد اساسی و نکات کلیدیِ این فایل چیست؟
- کدامیک از این موارد به شما بیشتر کمک کرده است؟
- چه تجربیات آموزنده ای در این باره دارید؟
- برنامهی شخصیِ شما برای اجرای «آن مورد اساسی در عمل» چیست؟
منتظر خواندن نظرات تأثیرگذارتان هستیم
منابع بیشتر درباره محتوای این فایل:
دوره قانون آفرینش بخش 8 | بهره برداری از تضادها
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- دانلود با کیفیت HD571MB38 دقیقه
- فایل صوتی اتفاقات مشابه، اما نتایج متفاوت36MB38 دقیقه
سلام علی آقا
در مورد مهاجرت هایی که گفتین خیلی این باور رو در من قوی تر کرد که مهاجرت صرفاً یک چیز فانتزی نمی تونه باشه
مهاجرت چیزیه که میتونه در عمل انجام بشه، بدون هیچ پیش فرض های ذهنی ای
بدون هیچ حساب و کتاب کردن های پوچی
بدون هیچ فکر کردن های الکی
بدون هیچ ترس های کاذبی
شما خیلی خوب تونستین از تضاد هایی که براتون پیش میومد به نفع خودتون استفاده کنید و نذاشتین هیچ آرزویی براتون دور از دسترس باشه ، این نشون میده چقدر خوب و متعهدانه در جهت تغییر خودتون و زندگیتون قدم برداشتین و خداوند درهارو یکی یکی براتون باز کرد
علی آقا ازت ممنونم که این تجربه های با ارزشت رو برای ما در میون میذاری
عاشقتم مرد
سلام سعیده جان
امیدوارم حالت عالی باشه عزیزم
نمیدونی وقتی دیدم جواب سوالات من رو دادی چقدر خوشحال شدم ، اونم نه اینکه بخوام در پاسخ به همون کامنتی که من برات نوشتم جواب منو بدی ، کاملاً توی کامنت اصلی ات جواب دادی به سوالاتم تا دیگران هم بتونند استفاده کنند
واقعاً ازت ممنونم سعیده خوش قلبم
از همون موقعی که این کامنتت رو خوندم از خدا هدایت خواستم تا بتونم جواب کامنتی که نوشتی رو بدم که الان احساس کردم می تونم برات بنویسم
سعیده عزیزم ، دو روز پیش داشتم شکرگزاریمو می نوشتم که همون وسط های نوشتن بودم که خدا یه آگاهی ای به من رسوند
نمیدونم باور میکنی یا نه ولی اینقدر سرعت دریافت این آکاهی بالا بود که من نتونستم به نوشتن شکرگزاریم ادامه بدم و کلاً نوشتن رو رها کردم و پشت سر هم فقط داشتم اون چیزی که خدا داشت به من میرسوند رو تکرار میکردم ، من فقط داشتم توی اتاقم با خودم تکرارش میکردم و مثال هایی هم برای منطق ذهنم کاملاً اون لحظه بیادم امد
به خودم امدم دیدم یکساعته دارم پشت سر هم اون آگاهی که خدا بهم داد رو با خودم تکرار میکنم
اینقدری که دیگه یه جورایی خسته شده بودم که داشتم مدام به شکل های مختلف تکرارش میکردم بابت همین گفتم بذار این چیزی که به من رسیده رو توی نت گوشیم بنوسم تا دیگه نخوام تکرارش کنم وقتی مکتوبش کردم اون موقع آرام تر شدم
دوست دارم متن رو برای تو بذارم تا اگر هم از گوشیم پاک شد اینجا پاک نشه
آگاهی که به من رسید این بود:
دقیقاً منطقیش اینه که طبق اون چیزی که خداوند به من میگه عمل کنم
نه اینکه بخوام به عقل خودم کاری رو انجام بدم
چون که سال ها به عقل خودم خواستم کارهایی که فکر میکردم درسته رو انجام بدم در حالیکه که بیشتر موقع ها هیچ نتیجه ای نمیداد و اگر هم نتیجه میداد پایدار نبود تازه همونش هم با کلی سختی و زجر کشیدن بود
در حالیکه وقتی به چیزی که خدا بهم میگه عمل میکنم نه تنها نتیجه میده بلکه ، هم راحت اتفاق میوفته و هم اینکه پایدار هستش
مثلاً استاد عباسمنش توی همون جلسه هدف گذاری قدم اول میگه دیگه ، اینکه اون زمان که توی بندرعباس بود و توی کشتی کار می کرد اضافه وزن میگیره ، استاد عباسمنش چیکار میکنه؟
میادش صبح تا شب ورزش های سنگین میکنه و فقط هم غذاهای گیاهی میخوره
درسته ، نتیجه گرفته بود کاملاً هم به وزن ایده آلش رسیده بود ولی اون موقع نتیجه پایدار نبود براش ، از طرفی هم خیلی با سختی به این نتیجه رسیده بود ولی همین دو سه سال پیش توی دوره قانون سلامتی چیکار کرد؟
خودش توی یکی از فایل های توحید عملی گفت که من منابع اطلاعاتی رو میخوندم بعد خدا بهش میگفت که نه اینو اصلاً کاریش نداشته باش مثلاً برو فلان چیز رو بیشتر مطالعه کن و در نهایت این شد که این بار نتیجه این شد که استاد نه تنها به راحتی به وزن ایده آلش رسید نه با سختی ها به راحتی بلکه نتیجه اش پایدار شد در حدی که سلامتی کاملش رو بدست آورد و دوستان دیگه ای هم که استفاده کردن از این دوره همین نتیجه رو گرفتن
حالا چرا این اتفاق افتاد چون که استاد امد اون چیزی که خدا بهش گفت عمل کرد نه اون چیزی که فکر میکرد درسته یا خودِ من اصن
من این همه سال توی شرکت های مختلف میرفتم کار می کردم و فکر می کردم کارهایی که دارم انجام میدم درسته ، در حالیکه اون کارهایی که من قبلاً انجام میدادم اصلاً کار مورد علاقه من نبودند بابت همین همیشه داستان داشتم و به هیچ نتیجه ای هم نمیرسیدم اگر هم نتیجه ای میداد با کلی زجر و سختی بود که همونش هم پایدار نبود ولی بعد از اینکه دوره عزت نفس رو که اولین دوره ای بود که من کار کردم روی خودم ، از خدا چندین بار پرسیدم که خدایا مسیر کاری مورد علاقه من چیه ، من به چه کاری علاقه دارم ، که همین باعث شد خداوند درخواست من رو اجابت کنه و به راحتی هدایتم کرد به کار برنامه نویسی سایت که اصلاً فکرش رو نمی کردم من به این کار ممکنه علاقه داشته باشم ولی خدا به راحتی اجابت کرد درخواست من رو ، تا قبل از اون درخواست از خدا چرا این اتفاق برای من نیوفتاد ؟؟؟
چون من داشتم به عقل خودم اتکاء میکردم نه اینکه بخوام با هدایت های خداوند پیش برم
این نشون میده منطقیش اینه که اون چیزی که خدا بهم میگه عمل کنم
=================================
این چیزی بود که مدام داشتم با خودم تکرارش می کردم
و باید به این چیزی که به من گفته شده عمل کنم
شعری که نوشتی از خدا خیلی قشنگ بود سعیده جان
بازم بی نهایت ازت سپاسگزارم که جواب سوالات منو دادی
انشالله بشه در یک زمان مناسب و در مکان مناسب ببینمت
دقیقاً این آیه از قرآن هم نشونه من بود امروز
سوره روم
بِنَصۡرِ ٱللَّهِۚ یَنصُرُ مَن یَشَآءُۖ وَهُوَ ٱلۡعَزِیزُ ٱلرَّحِیمُ (5)
به سبب نصرت و یارى خدا، هرکس را بخواهد یارى مى دهد، و تنها او تواناى شکست ناپذیر و مهربان است
وَعۡدَ ٱللَّهِۖ لَا یُخۡلِفُ ٱللَّهُ وَعۡدَهُۥ وَلَٰکِنَّ أَکۡثَرَ ٱلنَّاسِ لَا یَعۡلَمُونَ (6)
خدا این وعده را داده است؛ و خدا از وعده اش تخلف نمى کند، ولى بیشتر مردم نمیدانند
باید توحید رو در عمل اجرا کنم ، اگر بوده باید بیشترش کنم
منتظر کامنت بعدیت هستم
میبوسم قلب نازنینت را
وَتَوَکَّلۡ عَلَى ٱللَّهِۚ وَکَفَىٰ بِٱللَّهِ وَکِیلٗا
و بر خدا توکل کن؛ و کافى است که خدا نگهبان و کارساز باشد