اتفاقات مشابه، اما نتایج متفاوت

می توانید در بخش نظرات، درباره آگاهی های کلیدی ای بنویسید که از این فایل دریافت کردید. نوشته شما می تواند شامل چنین نکاتی باشد:

  • موارد اساسی و نکات کلیدیِ این فایل چیست؟
  • کدامیک از این موارد به شما بیشتر کمک کرده است؟
  • چه تجربیات آموزنده ای در این باره دارید؟
  • برنامه‌ی شخصی‌ِ شما برای اجرای «آن مورد اساسی در عمل»‌ چیست؟

منتظر خواندن نظرات تأثیرگذارتان هستیم


منابع بیشتر درباره محتوای این فایل:

دوره قانون آفرینش بخش 8 | بهره برداری از تضادها 

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • دانلود با کیفیت HD
    571MB
    38 دقیقه
  • فایل صوتی اتفاقات مشابه، اما نتایج متفاوت
    36MB
    38 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

634 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «صدیقه شکیبا» در این صفحه: 1
  1. -
    صدیقه شکیبا گفته:
    مدت عضویت: 1057 روز

    با سلام

    من میخوام تجربه خودمو در این مورد براتون تعریف کنم که همین چند ماه پیش برامون افتاد.

    دختر من که 23سالشه با پسری آشنا شده بود و قرار ازدواج گذاشته بودن.وقتی قرار شد خانواده پسره به طور رسمی بیان خاستگاری،شوهرم اجازه نداد و کاملا مخالف این ازدواج بود.و حتی با وساطت دیگران هم راضی به این وصلت نشد و حتی اجازه نداد برای یکبار هم بیان خونه.

    از اون طرف دخترم پافشاری میکرد برای ازدواج با این آقا پسر.و وقتی دیدن که شوهرم به هیچ عنوان راضی نمیشه تصمیم گرفتن فرار کنن.

    من خیلی با دخترم صحبت کردم تا اونو متوجه اشتباهی که داره انجام میده بکنم ولی دخترم به هیچ کدوم از حرفای من اهمیت نمیداد.کار من شده بود نصیحت کردن دخترم،صحبت کردن با شوهرم برای راضی کردنش و گریه کردن.خیلی گریه میکردم ولی بعد با خودم فکر کردم.مگه با گریه کردن و غصه خوردن من کاری درست میشه؟بسپار دست خدا

    اون بهتر میدونه راه درست کدومه و چیکار کنه.به خدا گفتم خدایا خودت بهتر میدونی مصلحت ما در چیه خودت اوضاع رو درست کن و نزار این وسط کسی ضربه روحی شدید بخوره.و این جملات آرامشی در من ایجاد کرد که وصف نشدنیه.اصلا انگار همون آدمی نبودم که از صبح تا شب اشک میریختم.بعد از این جریان هر وقت نجواهای ذهنی می اومد سراغم میگفتم الخیرو فی ماوقع.خداوند قادر مطلقه

    و نمیدونید بعدش این ماجرا طوری پیش رفت که دخترم و اون آقا پسر رابطشون سرد شد‌.بعد دخترم به من گفت که اون پسر مجبورش کرده بود و تحت فشارش گذاشته بود که باهم فرار کنن و دخترم میگفت من نمیخوام فرار کنم و نمیخوام بی ارزش برم خونه شوهر.و این ماجرا خیلی راحت بدون ناراحتی و معجزه وار تموم شد.

    واقعا این جملات الخیر فی ماوقع و خداوند قادر

    مطلقه خیلی معجزه ها میکنن و به من یکی که خیلی آرامش میدن.

    در پناه الله یکتا باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای: