می توانید در بخش نظرات، درباره آگاهی های کلیدی ای بنویسید که از این فایل دریافت کردید. نوشته شما می تواند شامل چنین نکاتی باشد:
- موارد اساسی و نکات کلیدیِ این فایل چیست؟
- کدامیک از این موارد به شما بیشتر کمک کرده است؟
- چه تجربیات آموزنده ای در این باره دارید؟
- برنامهی شخصیِ شما برای اجرای «آن مورد اساسی در عمل» چیست؟
منتظر خواندن نظرات تأثیرگذارتان هستیم
منابع بیشتر درباره محتوای این فایل:
دوره قانون آفرینش بخش 8 | بهره برداری از تضادها
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- دانلود با کیفیت HD571MB38 دقیقه
- فایل صوتی اتفاقات مشابه، اما نتایج متفاوت36MB38 دقیقه
به نام خداوند مهربان
سلام به همگی عزیزانم
سپاس گزار خداوندم بابت بودن در مسیر هدایتش
سپاس گزارم خدایا بابت بودن در فضای این آگاهی ها ،
سپاس گزارتم که قدرت خلق زندگیمو دادی به خودم و من با افکارم دارم خلق میکنم .
جهان هستی به فرکانس های هر لحظه من پاسخ میده ،البته به احساسی پاسخ میده که پشت اون فرکانسه ، و جهان هیچ گونه قضاوتی نداره در مورد خلق های من و هر باور من پاسخ داده میشه چون جهان دستگاه گیرنده ی فرکانس من و تبدیل فرکانس به اتفاقات و شرایط هم جنس است و هیچ چیزی از قبل مقدر نشده و خداوند هیچ چیزی برای من نمیخواد نه خوب نه بد ،بلکه قانون اینه که تصمیم گیرنده و فرستنده ی فرکانس منم و صاحب اختیار منم و پاسخ دهنده خداوند ،
همه چیز به من بستگی داره ،به نوع تفکر من و نوع باوره من و نوع نگرش من به اتفاقات هر لحظه ، حالا که همه چیز بستگی به من داره و هر باوری بسازم ،جهان بهش پاسخ میده ،پس باورهایی میسازم که در تمام لحظات زندگی احساس خوبی داشته باشم و در مواجه با تضادها اگر که بتوانم با کنترل ذهنم به احساس خوبی برسم ،میتوانم نتیجه اون اتفاق به ظاهر بد رو تغییر بدم به شکلی که میخواهم .
از کسب و کار خودم مثال میزنم که قبلاً هم مثال زدم و دوست دارم بازهم یادآوری بشه ،
پارسال یه پیشنهاد شراکت تو زمینه ملک و املاک از طرف دو دوست که فامیل دور هم بودیم به من شد و حسم گف که تجربه کسب کن و درسش رو یاد بگیر و وصل بودم و احساس خوبی داشتم ،خلاصه ما شریک شدیم و اینا اینور یه کاره دیگه را انداخته بودن و کلا من تو بنگاه و بازدید و اینور اونور بودم و معامله جور میشد و مدتی گذشت و اینا اونور بهم زدن و نتیجه نگرفتن و برگشتن سره اینکارشون و منم گفتم که فلانی اگه براتون نمیصرفه بگید و تعارف نکنید و …خلاصه همه جوره گفتم و گفتن نه بابا این حرفا چیه و اینا …. و یادمه منم پرانرژی ادامه میدادم و چنتا معامله خوب که کاراشون تموم شده بود و بحث یه کمیسیون خوب وسط بود ،این دو بزرگوار زدن زیره همه چی و همه چیو دبه کردن و دمشون گرم که دبه کردن و خلاصه وارد جزییات نمیشم ،گفتن که آره اونموقع شرایط اون بود حالا اینه و نمیصرفه و اینا و اصن آب یخ ریختن رو من و تو اون شرایط بد که اصن احساس اون کسی رو داشتم که بردن خونه خرگوش نشونش بدن و بعدش بنده خدا دیده بابا داستان یه چیز دیگس و اون لحظه واقعا به هم ریختم و ناراحت شدم ،اما دلم انقد قرص بود و انقد رو باورهای توحیدیم کار کرده بودم و در یک کلام در مدار درست بودم و خداوند هدایت کرد منو تا ذهنمود کنترل کنم ،چون تو اون شرایط که خیلیم عصبانی شده بودم اصلا یک کلام حرفی نزدم و سکوت کردم و گفتم تا عصر من جواب میدم ،چون مثلا پیشنهاد دادن که تو مثلا انقد ما برداریم و این درصد تو و اینا ……و من زدم بیرون از بنگاه و شروع کردم به سپاس گزاری و توجه به نعمت هام و تمام ذهنم رو گذاشتم رو درس های این داستان و تجربیاتم از این موضوع و با کنترل ذهن و ایمان به خدا و با کلی تشکر ازشون جدا شدم و انقد احساسمو خوب کردم که قبل جدا شدن دوتاشونم با تمام وجودم بخشیدم و تقاضای ثروت بی حساب کردم براشون ، و بعد که خودم استارت زدم معجزه ها اومد یکی پس از دیگری به اندازه ی ظرف من و تکاملی که طی شده بود و بعد از تقریبا یکی دوماه از اون موضوع من یک ملکی رو با قیمتی معامله کردم که اینا گوشاشون زنگ زده بود و اصن از دور منو میدیدم یه جورایی میرفتن برا خودشون ،اما انقد در مدار درست بودم که حتی یک بار هم به ذهنم نرسید که بگم آره من فلانم و شما اینطوری و من معامله میزنم و شما نشستی مگس میپرونی و خیلی حرفای دیگه که وقتی آدم در مدار خداوند باشه ،اصن بهشون فکرم نمیکنه ، و این تجربه ایمان منو به قانون و خداوند بیشتر و بیشتر کرد و باره دیگه فهموند که تو حالت خوب باشه و ذهنت رو کنترل کن بقیشو بسپار به من ،برات حلش میکنم .
خب خدارو شکر خیلی تغییرات رخ داده در وجودم نسبت به سالهای قبل که به غیر از یک مورد با همه ی کسایی که برهه ای مغازه داری کردیم و کار کردیم با قهر و دلخوری جدا میشدم
ولی هر چقدر که روی خودم کار کردم بهتر شد و تو اون مورد خاص دیدم که چقدر تغییر کرده افکارم و در عمل نشون دادم که من همونیم که میگم و فیلم بازی نمیکنم و خداوندم پاسخ میده به این جنس فرکانس .
یا یک بار به خاطر یک کاری که از دست دادم ذهنم نجوا میکرد و تونستم با کنترل ذهنم در عرض کمتر از 3ساعت هدایت بشم به جایی که یک پیشنهاد کاری خوب دریافت کنم و دو برابر کار قبلی دربیارم و اینها همه نتیجه کنترل ذهنه
حتی کارهایی که شاید کردیم و هی میگفتیم چرا نمیشه بعد که بیخیال شدیم و رها کردیم از یک جای بهتری به ما رسیده و داده شده .
کنترل ذهن یعنی کنترل زندگی
افکار ما قدرتمنده به شرطی که روشون کار کنیم و همواره نگرش مثبت متفاوتی به شرایط داشته باشیم و بدونیم که طبق قانون اگر در هر لحظه بتونیم به شرایط و اتفاقات رخ داده جوری نگاه کنیم که احساس خوبی داشته باشیم ما هدایت میشیم که حل مسأله و احساس خوب بیشتر .
و یک نکته راجب تضادها بگم ،اینکه اولا تضادها باید باشن تا خواسته ها متولد بشن ،یعنی تا زمانی که هوا سرد نباشه و من سردم نشه هیچ درخواستی ندارم برای بودن در هوای گرم و خاصیت جهان مادی اینه که هر چیزی رو از تضاد اون چیز میشناسیم و خودشو معرفی میکنه و اما اگر که ما با باورهای درست در مسیر درست باشیم ،همون مسیری که هدایت بشیم در زمان درست به مکان درست ،هر تضادی که پیش اومد ،برای اینه که مارو هل بده به سمت خواستمون ویا خواسته ی مارو واضح کنم و در کل سازندس این تضاد ،اما اگر در مدار مناسب نباشیم و رو خودمون کار نکنیم ،هر تضادی که پیش بیاد ،در راستای بدتر کردن اوضاع و شرایطه نه بهبود .
پس من با ساختن باورهای مناسب در تمام ابعاد زندگیم ،روابط ،ثروت ، معنویت ، سلامتی
میتونم در لحظه در یک احساس خوب پایدار باشم و البته که این باورها همواره باید روشون کار بشه و در نتیجه من با کنترل ذهنم و باورهای مناسب کل زندگیمو در اختیار دارم و میتونم لحظه به لحظه خلق کنم زندگیمو ،چون شرایط رو من رقم میزنم با باورهام و سپاس گزار خداوندم بابت قوانین ساده و بدون تغییرش .
در پناه الله یکتا .