اتفاقات مشابه، اما نتایج متفاوت

می توانید در بخش نظرات، درباره آگاهی های کلیدی ای بنویسید که از این فایل دریافت کردید. نوشته شما می تواند شامل چنین نکاتی باشد:

  • موارد اساسی و نکات کلیدیِ این فایل چیست؟
  • کدامیک از این موارد به شما بیشتر کمک کرده است؟
  • چه تجربیات آموزنده ای در این باره دارید؟
  • برنامه‌ی شخصی‌ِ شما برای اجرای «آن مورد اساسی در عمل»‌ چیست؟

منتظر خواندن نظرات تأثیرگذارتان هستیم


منابع بیشتر درباره محتوای این فایل:

دوره قانون آفرینش بخش 8 | بهره برداری از تضادها 

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • دانلود با کیفیت HD
    571MB
    38 دقیقه
  • فایل صوتی اتفاقات مشابه، اما نتایج متفاوت
    36MB
    38 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

634 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «الهام سیاوشی فرد» در این صفحه: 1
  1. -
    الهام سیاوشی فرد گفته:
    مدت عضویت: 496 روز

    به نام تنها فرمانروای کل کیهان خدای مهربانم خدای وهابم خدای رزاقم سپاسگزارم

    سلام عزیزان جان

    روز155

    اتفاقات مشابه نتایج متفاوت

    خدایا شکرت که امروز هم فرصتی طلایی بهم بخشیدی تا تجربه کنم بهترین خودم را

    الخیر و فی ما وقع

    استاد این جمله شده ورد زبونم از هر جهت با هر اتفاقی فقط میگم الخیر و فی ما وقع بخدا که دارم باهاش لذت میبرم و معجزات در زندگی ام میبینم

    استاد گفته بودم که گلو درد عجیبی گرفته بودم این روز ها با اینکه طبق قانون سلامتی دارم زندگی میکنم و دوسال بود که هیچ دکتری نرفته بودم و هیچ گونه سرماخوردگی نگرفته بودم ولی این روزها داشتم با گلو درد عجیبی دست و پنجه نرم میکردم و میگفتم هر چی که هست خیریتی داره برام

    هر چقدر هم اطرافیان میگفتن برو دکتر من می‌گفتم باید در این امتحان الهی سربلند باشم هر اتفاقی برام بیوفته خیر هست و تا لحظه آخر صبر کردم و واقعا دیگه روز آخر دیگه کار داشت بیخ پیدا میکرد که خدا وند دستهاشو فرستاد تا بهم کمک کنه هم خیر و برکت بهم برسونه هم ایمانم را قوی تر کند دیروز که تصمیم گرفتم نوبت دکتر بگیرم تو شهر خودمون هر چقدر زنگ زدم جوابگو نبود زنگ در حیات بصدا درآمد دوستم اومده بود یه کاری داشت و میخواست بره شهر دیگه ای که نزدیک شهر خودمونه بهم گفت میای فلان جا با هم و برگردیم بهش گفتم من می‌خوام نوبت دکتر بگیرم برم یه سر دکتر گفت آماده شو بیابریم اینجایی که من دارم میرم با هم میرسیم دکتر هم

    اومدم بالا زنگ زدم همسرم گفت برو

    خواهرم از یه طرف اومده بود لباسها پسرشو ببره که وقتی دید من درد دارم کمی نیست پیشم تا من نوبت دکتر بگیرم

    وقتی دوستم اومد گفت خب حالا برو دکتر

    خواهرم گفت من بچه ها رو میبرم خونه خودم تو برو دکتر

    اما ه شدیم همه با هم حرکت کردیم رفتیم خواهرم و بچه ها رو گذاشتیم خونشون خودمون هم رفتیم اون شهر دکتر

    رسیدیم مطب گفت نوبت ندارم فردا بیا

    گفتم از شهرستان اومدم دوستم گفت اشکال نداره ما هم عجله نداریم یه نوبت بزن تا هر وقت که تونستی نوبت ما شد ما میریم تو شهر یه دور می‌زنیم چه زمانی بیایم خانم منشی خدا دلش رو نرم کرد گفت باشه برین یه ساعت و نیم دیگه برگردین .

    ما هم رفتیم داخل شهر کلی دور زدیم و خرید کردیم و کلی جاها رفتیم و لذت هم بردیم و برگشتیم گفت نوبتت نزدیکه بشینید نگاهی سر صدای به روی دیوار ها کردم و داشتم شکر گذاری میکردم به خاطر اتفاقات خوبی که برام افتاده بود تابلوهای زیبایی که روی دیوار بود داشتم نگاه میکردم و لذت می‌بردم اصلا گلودردم یادم نبود اینقدر حالم خوب بود بعد از چند دقیقه فرستادم داخل بعد از سلام نشستن به دکتر که گفتم و نگاه کرد گفت اگه فردا پس فردا می‌رفتی دکتر باید حتما چند روز بستری می‌شدی

    همون لحظه تو دلم گفتم خدا هوامو داره خودش منو در بهترین زمان و بهترین مکان و بهترین شرایط هدایت میکند و میگفتم خدا جونم من تسلیمم هیچی نمیدووووونم خودت کمکم کن بهم گفت گلوت آبسه شدید کرده و گوشت هم درگیر شده

    چندتا آمپول و سرم نوشت که اونا هم در بهترین زمان و بهترین مکان اومدیم شهر خودمون رفتیم زدیم تا اومدیم خونه ساعت 11شب بود دیگه

    و من فقط داشتم میگفتم خدایا شکرت همه کاره ام تویی هوامو داری قول دادی وعده دادی به مو میرسه ولی پاره نمیشه هیچ برگی بدون اذنت به زمین نمیوفته

    بخدا قسم استاد با اینکه چندین روز اذیت بودم ولی یک بار هم گله و شکایت نکردم چرا من اینجوری میگفتم یه امتحان الهی باید ازش سربلند بیرون بیام هر اتفاقی بیوفته الخیر و فی ما وقع است من نمیدانم من تسلیمم خودش بهتر می‌دونه

    و همه چی به نفع من شد درسته شرایطم به ظاهر سخت بود چندروز و شب اذیت شدم فیزیکی ولی یک بار هم ذهنم رو درگیرش نکردم فقط میگفتم خیر خداست هر چی پیش اومد خوش اومد باهاش حتی عشق بازی هم میکردم و بخدا حالم باهاش خوب بود

    و میگفتم خدایا شکرت که در سلامتی کامل هستم

    و سجده شکر بجا آوردم

    خدایا شکرت

    استاد یه تضاد دیگه که باعث خیر و برکت و رشد و پیشرفت من بود اینکه همسرم به تضاد مالی برخورد . من تونستم ذهنم رو کنترل کنم و به فکر کاری بر ای خودم باشم

    دیگه منتظر کمک همسرم نباشم چشمم همش به جیب همسرم بود که ببینم کی میتونم بهم پولی بده

    وقتی اون به تضاد خورد درسته برامون سخت بوده و کنترل ذهنم در این مواقع انصافا کار سختی هست ولی من با گوش دادن به فایل هدیه ثروت تو سایت بخودم قول دادم که درآمد داشته باشم و تا یکسال آینده هم به سه برابر. بیشتر برسونمش و الان به لطف خدا و آموزش های شما و تعهد و پشت کار وتوانایی خودم الان به اون درآمد سه برابر بیشتر از زیر صفر رسیده ام و درسته هنوز درآمد بالایی نیست ولی همینکه من تونستم به قولم عمل کنم و قدم بردارم خداوند دست بکار شده و خودش داره بهترین اتفاقات را برام رقم میزنه با نشانه ها باهام صحبت می‌کنه وقتی ازش خواستم کمکم کرده در هر شرایطی مواظب و نگهبانی بوده من به خدای خودم اعتماد دارم

    خداوند داره هر لحظه مرا هدایت و حمایت میکند اتفاقات همه به نفع من داره پیش می‌ره

    خدایا شکرت که من همواره در بهترین زمان و بهترین مکان و بهترین شرایط قراردارم

    خدایا شکرت که تنها تو را میپرستم و تنها از تو یاری میجویم مرا به راه راست به راه کسانی که به آنها نعمت داده ای هدایت کن نه کسانی که بر آنها نعمت غضب کرده ای و ن گمراهان

    استاد امروز سرحال به لطف خدا بلند شدم با دخترم رفتم کارگاه مینا کاری

    بعد دختر به باش پیام داده برام پول بزن

    باش براش 30هزار تومان زده بود تا خوراکی بخره من یه لحظه فکر کردم 300هزار زده به دخترم گفتم بیا ببرمت برات یه دست لباس برا ت بگیرم دخترم گفت مامان ،بابا سی هزار تومان زده برام من گفتم نه سیصد زده خودمم هر چقدر کم داشتیم می‌زارن روی پول لباست

    رفتیم در مغازه لباس فروشی بسته بود گفتم حتما خیریتی تو بوده

    اومدیم خونه یه لحظه به ذهنم اومد اون سیصد هزار نبود سی هزار بوده واریزی

    همون لحظه گفتم خدایا شکرت چقدر تو هوامو داری رفتیم مغازه بسته بود برای همین بود تو هوا منو داشتی پیش دخترم منو سربلند کردی

    نرفتیم اونجا بعد من پشیمون برگردم

    خدایا شکرت که هر لحظه خودتی که هوامو داری بوووووس بهت

    خودت از اون بالا داری همه چی رو برام مدیریت می‌کنی

    حالا خودم پول داشتم اگه ولی مطمئنم که خدا اونو برای یه کار مهمتری که کلی برام خیر و برکت الهی در آن وجود داره نگه داشته من بخدای خودم اعتماد دارم ایمان و توکل دارم باور دارم که خودش همه کاره است و هر لحظه هدایتم می‌کنه به بهترین راهها ومسیر های سرسبز الهی

    خدایا شکرت

    برای حال خوبم که همش ازان توست هر آنچه دارم مالک اصلی تویی عاشقتم که عاشقانه عاشقمی

    در پناه الله یکتا شاد سلامت ثروتمند و سعادتمند باشید در دنیا و آخرت دوستون دارم الهام جون عزیز دردانه خداوند عالم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای: