اتفاقات مشابه، اما نتایج متفاوت - صفحه 15
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2023/04/abasmanesh-6.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2023-04-21 07:42:342024-05-10 05:52:37اتفاقات مشابه، اما نتایج متفاوتشاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
بسم الله النور
سلاپ استاد جانم سلام مریم جانم عاشقتونم و چقدر بابت وجودتون از خدا سپاسگزارم
استاد جانم این فایل چه هم زمانی جالب و به موقعی برای من داشت که در حال مرور همین آگاهی ها که از خودتون یاد گرقتم بودم
و اما نگاه متفاوت با مساعل که شما به من یاد دادید که اصل قانون جیه اینکه اگر بتونم تو لحظه های به ظاهر سخت ذهنمو کنترل کنم و احساسمو خوب نگه دارم حتما اتفاقات رنگ و بوی دیگری میگره و حتما قراره یه اتفاق بهتر رخ بده تو فایل تاکسی دنده آرژانتینی اولین بار من شنیدم و دیدم که چقدر میتونه نگاه به شرایط متفاوت باشه
استاد اول از همه خدا رو شکر میکنم که از قبل منو آماده کرده بود و توسط دست مهربانش شما و مریم جان این آگاهی هارو به من داده بود که بتونم تو شرایطی که به قول شما از نگاه دیگران ناجالب و حتی برای خودم هم سخت بتونم نگاهمو جوری به ماجرا داشته باشم که حتما خیری هست
منم کلی مثال دارم که چه از شرایط اون بیماری که کلی به نفع من شد و کلی شرایط مالی و روابط من عالی شد و چه العان که شرایط از دست دادن همسرم هست
استاد شاید تو کامنت هام نوشته باشم که دقیقا از پارسال همین موقع همسر من دچار بیماری شد و اونقدر این شرایط از نگاه دیگران و البته گاها خودم دردناک بود که گاهی خودم هم همه چیز هایی که یادگرفته بودم رو یاد میرفتم اما باز هم خدا رو شکر که دسترسی داشتم و شما دوباره فایل های سفر به دور آمریکا رو شروع کرده بودید و خدا میدونه که چقدر تو اون شرایط این فایل ها حال منو همسرم رو خوب نگه داشت خدا رحمتش کنه انقدر عاشق اون فایل که تو دل طبیعت کمپ کرده بودید شده بود که چندین بار باهم دیدیدم و چقدر لحظه های قشنگی رو تو این یک سال گذشته با همسرم گذروندیم لحظه هایی که استاد شاید نمیتونستم هیچ وقت دیگه ای تجربه کنم و خدا رو شکر میکنم که به من فرصت داد یک سال آخر با تمام وجودم از وجود همسرم لذت ببرم و چقدر از همسرم چیز یاد گرفنم استاد
خلاصه تو شرایط بیمارستان و تهیه دارو بازم هردومون و البته همسرم هرروز بم یاد آوری میکرد که حتما حمکتی هست حتما خیر هست و مدام با هم راجب همین که الان اینجاییم و فلان شرایط رو داریم صحبت میکردیم استاد تمام این یک سال حال ما خوب بود البته بود لحظه هایی که من حالم بد میشد اما خیلی زود و گذرا بود و به جرات میتونم بگم که تو این یک سال من کلی روی عزت نفسم کار کردم و کلی حتی ازنظر مالی در حالی که عملا ما هیچ کدوم فرصت کار فیزیکی نداشتیم تغییر و رشد تو زندگیمون اتفاق افتاد
استاد همون شرایط باعث شد کلی از روابط ما تغییر کنه و بهتر بشه
و تا سه ماه پیش که ایشون به رحمت خدا رفت خیلی ناگهانی و شوکه کننده بود اما تو همون لحظه ها میگفتم خدایا حتما خیری هست حتما برای من برنامه های بهتری داری و استاد معجزه وار کلی اتفاقات خوب تو همون مراسم افتاد و العان دارم میگم خدارو شکر که فرصت دادی که چندین سال کنارش باشم
و بعد مراسم استاد دوباره یه اتفاق ناجالب افتاد که تو اون شرایط اولش گفتم خدایا چرا الان اما بعدش فهمیدم که اون اتفاق افتاد که من بیشتر از اون تو غم و اندوه غرق نشم که دقیقا آیه قران اومد برام که مومنان نه غمی دارن و نه میترسن و استاد اون اتفاق که یه سری روابط کات شد به ظاهر خیلی ناجالب بود اما باعث شد من شهامت خیلی کار هارو پیدا کنم باعث شد روی خودم بیشتر با تمرکز بالاتر کار کنم عزت نفسم کلی کلی رشد کرد و این زهرا با زهرای سه ماه قبل اصلا قابل قیاس نیست و کلی اتفاقات بازم بهتر توی روابط خودم با بچهام افتاد کلی اتفاق قشنگ برای شرایط کاری دخترم افتاد کلی روابط تازه شکل گرفت و کلی تغییرات مالی برای خودم رقم زد
درسته استاد تو اون شرایط فقط نوع نگاه من به ماجرا باعث شد اتفاقت بعدی همه به نفع من تموم بشه و تازه استاد باعث شد تصمیم به مهاجرت بگیرم و کلی تصمیات برای رشد مالی که داریم با دخترم قدم هاشو برمیداریم استاد من که یه آدم ترسو بودم الان شهامت حتی شب به قبرستون رفتن و تنها موندن رو پیدا کردم من که رانندگیم در حد تو همون شهر خودمون بود حالا تو جاده های بیرون شهر وسفر ها هم خودم هم دخترم رانندگی میکنیم کلی از ماشین و مساعلش آگاه شدیم کلی تغییرات توی رفتار و فیزیک و خونه انجام دادم و استاد الان که نگاه میکنم میگم شرایطی که تو یک سال گذشته داشتم ظاهر خوبی نداشت اما داره خواسته های منو یکی یکی رقم میزنه و خدا درهایی رو برام باز کرده که خودم هرچی زور میزدم محال بود حتی به عقلم برسه و خدارو شکر میکنم بابتش
استادجان واقعا نمیدونن با چه زبونی از خدا به خاطر وجود شما و از شما و مریم جان به هاطر انتقال عاشقانه این آگاهی ها تشکر کنم دیروز داشتم یکی از مقاله های مریم جان رو برای دوستم میگفتم با خودم گفتم تک تک این کلمات رو باید با طلا نوشت که چقدر تو لحظه های زندگیم بم کمک کرد
استاد جان بازم مثل همیشه عاشقتونم و به امید خدا به زودی آمریکای زیبا میبننتون
به خدای هدایتگر ما به سمت بهترینها
سلام به استاد عزیزم و استاد خانم شایسته عزیز و سایر دوستان گرامی
عملیات برنامه ریزی نشده سریع قطعات : خدای من چقدر جمله جسورانه و هوشمندانه، امیدوار کننده ، آینده نگرانه و زیبا و خدایی هست این جمله گروه فضایی اسپیکس ایکس و به خاطر همین طرز تفکر هست که اینا چقدر موفق شدن و همین طور دیگر شرکت آقای ایلان ماسک : خودروسازی تسلا که موفق ترین خودرو ساز جهان است با اختلاف
دوره پاندامیک اتفاقی بود که دنیا رو تغییر داد بسیاری بودن که با شنیده اخبار و توجه زیاد به این مساله و استرس و اضطراب زیاد به خودشون ضربه های زیادی زدند ، کارشون رو از دست دادند و یا سلامتی شون رو و به خصوص آرامش زندگیشون رو اما در همین زمان عده ی کمی هم بودند که بهترین لذت ها رو و بهترین استفاده رو از این دوره بردند ، بعضی ها از این فرصت استفاده کردند و وارد بیزینس فروش آنلاین شدند به سود های
هنگفتی رسیدند و یا روی تولید ماسک و مواد و وسایل بهداشتی سرمایه گذاری کردند و خیلی موفق شدند ، عده ای همیشه کوهنوردی های عالی انجام میدادند و از زیبایی طبیعت لذت میبردند
بزرگترین اتفاق برای من که زندگیمو تغییر داد دو سال پیش رخ داد زمانی که از لحاظ سلامتی دچار تضاد شدم و بر اثر همین موضوع نقص عضو شدم
چقدر برایم تلخ و وحشتناک بود از قبل با استاد آشنا بودم ولی روی خودم کار نکرده بودم ماهها درگیر درمان و دکتر بودم شروع کردم روی خودم کار کردن و فایلهای رایگان استاد رو میشنیدم کمی حالم بهتر شد فهمیدم که چرا این تجربه رو داشتم دلیلش فقط و فقط شرک بود من خدا رو باور نداشتم ولی همه ی مردم رو باور داشتم .
کم کم اتفاقات خوب شروع شدند من با آدمهای بهتری آشنا میشدم وضعیت سلامتی ام خیلی بهتر شد. چندین ماه بود مرخصی استعلاجی داشتم و سر کار نرفته بودم ، در همین حال یک روز نامه ای از سوی محل کارم به دستم رسید موضوع نامه این بود شما باید در فلان تاریخ به اداره مرکزی در تهران برید و در کمسیون پزشکی شرکت کنید ، رفتم تهران برای کمسیون پزشکی ، چند تا دکتر اونجا بودن که در نهایت احترام با من برخورد کردند اونا به من گفتند شما میتونید برای همیشه با حقوق و مزایای کامل بازنشسته شوید و خیلی خوشحال شدم به خصوص که از کار کارمندی خسته شده بودم و علاقه ای به این کار نداشتم .
چند ماه بعد از این اتفاقات من وارد یک بیزینس جدید شدم در عرض چند ماه درامدم چند برابر کار فبلیم شد و سلامتی ام خیلی خیلی بهتر از گذشته شده .
احساس میکنم اسم این اتفاق رو به سبک ایلان باید به این عنوان بنویسم : «بیدار شدن توسط خداوند»
درسته که بعضی اوقات هم ذهنم رو نمی تونم کنترل کنم ، اما مسیر اصلی رو پیشرفت و بهتر شدن و به آرامش رسیدن هست
خدایا شکرت
ممنونم استاد
سلامی به گرمای طبس گلشن خدمت استاد زیبایی ها و مریم جان عزیز و تمامی بچه های سایت زیبایی ها…
بخوام از تضادها و میوه هاشون بگم باید بگم که من معدنکار هستم و زمان هایی که لازم شده و خدا هدایتم کرده و الهام شده کامنت بذارم درست مثل همین الان،اومدم و کامنت گذاشتم.
خدا رو بی نهایت مرتبه سپاسگزارم بخاطر تک تک تضادها و میوه های شیرینی که از دلشون برام آوردن و درسی بهم دادن که: یا لایت پیشرفت میکنی و هیچ تضادی رو رد نمیکنی یا اگه تضادی اومد میگم:به بععععع….
در دل این تضاد میوست و برم کشفش کنم.خب این تمرین و استمرار میطلبه و درک قوانین میخواد که بتونی از عمق یه تضاد چنان پیشرفتی کنی که دوستان تو صنف و کار تو با چشمان گرد شده بدون پلک زدن فقط مبهوت نگاهت کنند.
خب طبق باورهای ثروت و قوانین جهانی در کارم خواستم معدن داشته باشم و معدنداری کنم و 11 سالی هست که از 21 سالگی در این شغل و عشق در واقع مشغول هستم.ایده ام این بود با دست خالی بتونم معدن راه اندازی کنم و با حداقل ترین ها پیشرفت کنم.
از شهرم نهبندان مهاجرت کردم بیرجند(خب تو نهبندان خودمون چند تا معدن رو تا مراحل اکتشاف ران کردم و با ارزشمند کردن سهام و فروششون و بهترین شدن در شهرم اومدم بیرجند مرکز استان).
در مرکز استان با توجه به هزینه های بالا در کنار کار روی معادن خودم اومدم و بصورت مشاور برای دیگران خدمت کردم.میرفتم سر فیلد و کارای پی جویی و مشاوره انجام میدادم.چون بیرجند بودم و جدیدا طبس هم جزو خراسان جنوبی بود من هدایت شدم به معدنکاران طبسی و در این شهر که دو سال از تحصیلمم در اینجا بودم خدمت رسانی کردم.خب مبالغ خوبی ثروت ساختم اما بخش اعظم مبلغ دست دوستان موند و پولشو بهم ندادن.با فهم قانون و کار مستمر روی خودم فهمیدم بجای داد و بیداد بخاطر گرفتن پولم از دوستان بیام و ببینم این تضاد چرا پیش اومد و قرار چه پول هایی بسازم که میلیاردها برابر بیشتر از مبالغی باشه که دوستان لطف کردند و دستان خدا شدند و پولمو ندادند….دوستان این عین باور قلبی من هست چرا؟!چون یک میلیارد و خورده ای چک و چند ده میلیون حسابم رو نه پیگیری کردم و نه چک برگه زدم و نه غرغر کردم و نه حتی زنگ زدم به طلبکارا جز اون چند بار اول که اتفاق افتاد.اللهی شکرت بخاطر قوانین….استاد ممنونم بخاطر حرف به حرف و واژه به واژه صحبتاتون…استاد شکر بخاطر حضورت و هم زمانی با زمانی که در این دنیا هستم و شمام هستی…
فکر که کردم دیدم 90 درصد مشاوره هام در رشته کوهی در طبس هست که به کمربند معدن زایی کرمان بردسکن مشهوره یعنی کوهی عظیم که از کرمان شروع شده و تا بردسکن و تربت جام ادامه داره و کلی معدن میلیارد دلاری توش در حال کار هستن.
اومدم و برای ثبت معدن در همین رشته کوه اونم در بخشی که از طبس رد میشه با توجه به تضادی که رخ داد اقدام کردم…یه بار دیگه میگم:
اومدم و بابت تضادی که پیش اومد روی ثبت معدن در همین رشته کوه اونم در بخش طبسش اقدام کردم…
برای این کار برای ثبت معدن بنام عشقم یعنی همسر زیبام کد کاداستر گرفتم و بصورت معجزه وار کارهاش سریع انجام شد.
سپس از 8 شب تا 4 صبح بمدت دو سه شبی روی نقشه معادن این تیکه متمرکز شدم تا اینکه در دوم شهریور ماه 1401 یه جای آزاد در بین معادن دیدم و بصورت اللهی کاملا اللهی بنام خاک صنعتی ثبتش کردم(عنوان ثبت بنام خاک صنعتی فقط و فقط و فقط یه الهام بود چون من تو کامپیوتر بودم نه سر معدن).
وقتی ثبت شد از ذوق پس فردا صبحش رفتم سر زمین و تا اونجا 380 کیلومتر از بیرجند راه بود ولی نان استاپ رفتم.
کوهی از دولومیت که خودش یه ماده معدنی باارزش و اتفاقا جز خاک های صنعتی هم هست به ذخیره دست کم 15 میلیون تن با بالاترین عیار ممکن در کشور یعنی Mgo=21.7 خداوند برام آماده کرده بود.
دارم گریه میکنم و کامنت مینویسم استاد زیبایی ها….
الان در حال حاضر که دارم کامنت مینویسم یه دونه بیل مکانیکی اجاره کردم و خودم تو خونه ای در جوخواه طبس هستم و بیلم داره برام از معدنم بار معدنی عیار بالا در میاره و ثروت میسازه…
خیلی خیلی دیتیلز بود که میخوام در فایل تصویری برا موفقیت هام بگم ان شالل عمری باقی باشه.
ولی بگم و خلاصه کنم که وقتی:
هدایت میشی به عشقت و تو عشقت نه بخاطر پول بلکه عشق کار میکنی و شده روزی 18 کیلومتر کوهنوردی میکنی و جهان این پشن رو میبینه کاری میکنه که اگر 1000 سال من خودم میرفتم دنبالش نمیشد رو برات تو کمتر از دو ماه بوجود میاره.
وقتی من نرفتم در اوج بی پولی احساسمو بد کنم و چک ببرم دادگاه و آی شکایت و داد و بیداد کنم و گفتم تو این تضاد چه میوه ای هست…؟!
جهان معدنی داد به ذخیره 15 میلیون تن که دقیقا 5 نسل بعدمم میتونن ازش بخورن و جالب اینکه برای ساخت ثروت از این معدن فقط دو تا نیرو دارم یه آشپز و یه راننده بیل….
خدایا هر چی شکر کنم کمه ولی بقول کلام زیبایت در قرآن سال هاست سال هاست که ایستاده و بر پهلو و در خواب و در هر شرایطی شکر بر لبامه…
استاد زیبایی ها میام ان شالله با یه فایل تصویری عالی از نتایجم و از دور میبوسم شما رو
اللهی شکرت و میلیاردها میلیارد مرتبه شکرت…
به نام خدای هدایتگرررر…
استاد عزیزم خداروشکر که دوباره شمارو بیشتر در پارادایس میبنیم و ازاین مکان بهشتی و انرژی عالی که توصیف بهشت درش هست شمارو میبینم و عشق میکنم از مریم بانو زیبا هم سپاسگزارم با این تسلط در فیلمبرداری در هنگام راه رفتن که این هم از کار نیکو کردن از پر کردن است…
این قسمت از فایل دقیقا درس های شیوه حل مسائل بود 4و5و6 که بهبود گرایی و عمل به شیوه درک قانون تکامل که میگه فقط حرکت کن
ایلان ماسک هم با این اصل جلو رفته ما انجامش میدیم و در دل اتفاق درسها رو میگیریم،صبر نمیکنم پرفکت باشم رکتور عالی و بی نقص،به اتفاقات و شرایط جوری نگاه میکنه که همیشه باعث رشد میشه و در دل تضادها کلی درس و پیشرفت هست
شرایط عالی رو ما رقم میزنیم از رفتن تو دل اتفاق و نگاه متفاوت به اونها و بعد پاداشها که میاد…
من خودم وقتی به چالش روابط با برادر و خواهرم و زندگیم بر خوردم تونستم کنترل ذهن کنم اونم فقط با نگاه متفاوت به شرایط تونستم آرام باشم و اون اتفاق به ظاهر بد رو رد کنم و بعد پاداشهای آمد که اصلن فکرش هم نمیکردم همه چی دوباره به من برگشت ولی با شرایطی بهتر و من رها تر و دراین اتفاق ظرفم بزرگ شد و رشد کردم خدایا شکرت…
شیوه حل مسائل که الان درش هستیم دقیقا این موضوع رو باز میکنه و مارو برای نگاه متفاوت به همه چیز رشد و پرورش میده…
از تلاش شما استادان عزیزم سپاسگزارم و جریان هدایت که مارو هدایت میکنه خداروشکر….
سلام استاد عزیزم خواستم متن رو ویرایش کنم. و این متن زیبا رو اضافه کنم موفق نشدم
متن لایو 13که نشانه امروز من بود
تضاد میاد اما فرصت رشد را هم با خودش میاره حال انکه تضاو موقتی و رشد پایدار است وقتی جهان شما را آماده و به قول خداوند شنوا و بینا درمیابد وقتی ایمان و آمادگی ات را نشان میدهی و برادری ات را ثابت می کنی آن وقت در ها برایت باز می شود جهان حامیت میشود و برکت هایش را ارزانیت میکند اما اگر نگاهت به تضادها مثل نگاه غالب جامعه باشد شما هم همان را برداشت می کنی که اکثریت جامعه برداشت می کنند تشکر از استاد و خانم شایسته بابت نوشتن این متن اگاهی دهنده
با یاد و نام رب الارباب وخالق و تنها قدرت برترکه جان میبخشد به همه هستی وهرچه دارم از اوست
پروردگارا توراسپاس بابت شنیدن این صحبت ها که مرا رشد میدهد وپله به پله بالاتر میبرد
خداراسپاس بابت استاد عباس منش ومریم جان که تورا در وجود استاد وصحبت ها میبینم ودرک میکنم
خداراسپاس بابت این سایت بی نظیر وتوحیدی که هرچه گفته میشود از تو نشات می گیرد
با هدایت رب مینویسم که هدایتم میکند به بهترین ها
سلام و درود به استاد جان که هرروز بهتر وخوشتیپ ترمیشوید
چقدر فایل عالی بود چقدر دوست داشتم در موردش بنویسم
استاد من از اون افرادی بودم که خدا را شکر میکردم بابت بیماری پندمیک که چقدر برام خیر و برکت داشت
این بیماری از دوستان وافراد منفی دورم کرد وبا سایت شما آشنا شدم و باعث شد در تنهایی خودم بیشتر با خدا خلوت کنم ونزدیک ترشوم
دوره قانون آفرینش را تهیه کردم وچقدر نتایج عالی داشت برام
در دوره قانون آفرینش خیلی عالی صحبت کردید در مورد اینکه اتفاق ها نه خوب هستند نه بد این ماهستیم که به آنها برچسب میزنیم واین کلام شمامثل بیداری من از خواب بود که همه چیز بستگی به دید ونوع نگاه ما داره
من میتونم بگم تاخیر فی ما وقع یا اینکه تسلیم ذهنم بشم وغصه بخورم
بیماری پندمیک برای من دراز خیر بود مسافرت های زیادی رفتم چقدر روابطم عالی تر شد چقدر با خدا خلوت کردم نعمت وثروت برام بیشتر شد به جای دید و بازدید عید بیشتر با همسر وفرزندانم بودم
روی دوره قانون آفرینش کار کردم ونتایج معنوی و مادی داشت برام
یه موردی دوهفته پیش پیش اومد که در ظاهر خوب نبود ولی برام خیر شد
باعث شد حرکت کنم و به تصمیم در زندگیم بگیرم وایمانم دارم برام خیر بود وخیر بوده و خوشحالم که دیدم را تغییر دادم به این اتفاق
استاد یه تکیه کلامی دارم که خیلی من را آروم میکنه درهرزمان میگم همه چیز به نفع من پیش میره والخیر فی ما وقع و واقعا برام خیر میشه همه چیز حتی چیزی که بقیه منفی اش را میبینن
یه مثال میخوام بزنم مادر شوهرم با یه زمین خوردن یه ترک کوچولو در لگن کلا خونه نشین شد والان خیلی وضع بدتری داره پله بیماری های دیگه هم مبتلا شد وراخی بیمارستان شده وخیلی بدتر شده وضع جسمی و روحی اش من خیلی درس گرفتن که باید خودمون به خودمون کمک کنیم وما به خودمون انرژی بدیم ودبدمون را تغییر بدیم واقعا اون وقت برای من خیر میشه
انگار جایزه از خدا میگیریم با نتیجه تغییر نگاه به مسائل بعد میفهمیم که چقدر برامون خیر بوده وخدا همیشه برای ما خیر و خوبی میخواد
با دوره شیوه حل مسائل که دید من را تغییر داد به مسائل که باور کردم همه مسائل راه حل دارن وراه حل ساده دارن واقعا راه حل ها هم میاد
پس باید روی باورهام ونگاهم به زندگی وخودم خیلی کار کنم که همه چیز بستگی به من داره که چطور برخورد کنم با هر مسئله ای
خداراشکر که در فرکانس شنیدن این صحبت ها ی استاد جان بودم
خدا را شکر که هستم وهستی خدا جونم
سلام بر استاد عزیز و خانم شایسته
من سالهای قبل روزه نمیگرفتم ولی از وقتی فایلهای شما را گوش میدم هم نمازم و هم روزه ام خیلی به موقع و دقیق تر و با آگاهی بیشتر شده مخصوصا فایلهایی که مربوط به آیات قرآن هست خیلی تاثیر زیادی روی من گذاشته
و تضادی که برای من به وجود آمد این بود که همسرم خیلی از وقتش را با دوستاش دورهم میگذروندن ومن اولش خیلی ناراحت میشدم و بعد دیدم که این فرصت خوبیه تا من بیام فایلهای شما را گوش بدم و به ورزش روی آوردم و خیلی منفعت های زیادی از این قضیه نصیب من شده به خاطر اینکه به لطف الله مهربان تونستم با استفاده از آموزه های شما ذهنم را کنترل کنم
سپاسگزارم از شما و اعضای این سایت زیبا
سلام استاد عزیز و خانم شایسته
واقعاً دلم براتون تنگ شده بود وقتی فایل های زبان انگلیسی رو دیدم گفتم خدایا شکرت اگه استاد بیاد به زبان انگلیسی فایل آماده کنه من خیلی زودتر یاد میگیرم چون چند سالی هست با فایل های استاد عزیزی که سلطان حافظه ایران است مشغول یادگیری هستم ولی انصافاً عشقی که به شنیدن صحبتهای شما دارم سرعت یادگیری منو بیشتر میکنه ممنونم ازتون که هم خودتون پیشرفت میکنید و هم باعث پیشرفت ما میشید
اما موضوع فایل اتفاقات مشابه ،نتایج متفاوت استاد عزیز یک سالی بود که درگیر گردن درد شده بودم که خوب نمی شدم از مهرماه 1401 که دخترم به پیش دبستانی رفت من به صورت تمرکزی شروع کردم به کار کردن روی دوره 12 قدم که قبلا خریده بودم و گوش داده بودم ولی این بار شروع به نوشتن کردم بعد از مدتی اتفاقات ناجا لب تو زندگیم شروع به رخ دادن کرد و احساس های بد من که چرا باید اینجوری بشه منی که روی خودم کار می کنم چرا هر روز داره وضعیت بدتر میشه تا این که تو دی ماه به یه مشکل دیگه ای برخوردم که پزشک گفت چیز مهمی نیست توی این سن اتفاق میافته و اصلاً پیگیری نکن ولی من نپذیرفتم و گفتم درسته این موضوع تو پنجاه سالگی طبیعی هست ولی من الان 40 سال دارم و دوست ندارم تو این سن تجربش کنم من هر روز توی تمرین ستاره قطبی از خدا هدایت می خواستم و می نوشتم خدایا هدایتم کن به بهترین راحت ترین سریع ترین امن ترین راه درمان خدایا من مثل آدمی هستم که توی جنگل گم شدم ولی نمیدونم راه درست کدومه تو میدونی من تسلیم هستم در برابر فرمان تو یه روز که خیلی ناراحت بودم رفتم توی سایت نمیدونم چجوری شد که فایل الخیر فی ماوقع آمد دانلود کردم و به پیاده روی رفتم و مشغول گوش دادن شدم (روزها بود که این سوال تو ذهنم نبود که خدایا من دارم تو دوره 12 برم کار می کنم و عمل می کنم این اتفاقات نا جالب برای چیه) فایل الخیر داستان پیرمرد فقیری هست که پیش همه گدایی می کرد و در نهایت با دست خالی به خانه بر می گشت یک روز که از خدا کمک خواست با یک کیسه زر به خانه برگشت بعد از شنیدن این فایل من خیلی دگرگون شدم صحبتهای استاد تو ذهنم مرور می شد خدا اگر هم ظاهرا داره برات مشکلی پیش میاره این دقیقا همون راهی که باید بری و این دقیقاً همون ایده است این دقیقا همون راهی هست که تو رو به هدفت میرسونه هر بلایی که از خداوند میاد رحمت است
توداستان پیرمرد گفت :
من خیلی رو انداختم به افراد ولی رزق و روزی دست تو بود ( گندمم ریختی تا زر دهی رشته ام بردی تا گوهر دهی) تو مثال من خدا منو بیمار کرد تا بهم کسب و کار بده چیزی که مدتها بود درخواستش رو داده بودم گفتم خدایا یعنی چه برنامهای برام داری این تضاد اومده چه کمکی به من کنه ؟
بعد از دوماه من هدایت شدم به مسیری که هم برام سلامتی به ارمغان آورد و هم درآمد و الان با شنیدن این فایل متوجه شدم اگه اون تضاد بیماری نبود من به این را هدایت نمیشدم این ایده ها به گفته نمی شد و این انسانهای فوق العاده سر راه من قرار نمیگرفتند صدای استاد یکسره تو گوشم بود اگه به بیماری مبتلا شدید که بقیه میگن راهی نداره شما به جای اینکه احساس قربانی شدن کنید و در موردش با بقیه صحبت کنید یک لحظه تجسم کنید توی جمعی هستید درباره خوب شدن بیماری تون صحبت می کنید من هم دقیقا همین کارو کردم تجسم کردم خودمو در حالیکه به دوستام میگفتم این مشکل که همه میگفتن درمان نداره ولی برای من درمان شد در طول مدت بیماری من با کسی در موردش صحبت نمی کردم غر نمیزدم گریه و غمگینی و افسردگی و ترس رو تا حدودی سعی میکردم کنار بگذارم چون میدونستم با احساس قربانی بودن مظلوم بودن و جلب توجه دیگران فقط میرم تو مدار پایین تر و اتفاقات بدتر میفته بجاش من خودمو بستم به فایلهای استاد که می گفت هرچه تضاد بزرگتر باشه کنترل ذهن سخت تر میشه و اگه بتونید اون لحظه ذهنتونو کنترل کنید جهان پاداش بزرگترین نصیب تو می کنه و من پاداش بزرگی گرفتم که از کنترل ذهنم نصیبم شد
امیدوارم بتونم تو این مسیری که هستم ثروت زیادی به بسازم و بیام بنویسم که چطور هم به سلامتی رسیدم و هم به ثروت
خواسته من داشتن درآمد مستقل بود و ویژگی های شغلی که دوست داشتم رو نوشته بودم که هم توی خونه بشه انجام داد و هم بیرون هم ازش لذت ببرم و هم ازش پول بسازم خداروشکر تا الان همه چی خوب بوده و من توی مسیر هستم
من سال 98دوره کشف قوانین رو خریدم همون سال یکی از بستگان نزدیکمون و بعدش پدرم از دنیا رفتند که اگه من اون صحبتها رو نشنیده بودم خیلی سخت میتونستم کنار بیام
دوره کشف قوانین جلسه 9 بی نهایت کمک کننده است برای کسانی که عزیزی رو از دست میدند
استاد همه ی دورهاتون عالی اند تشکر میکنم از خانم شایسته عزیر که حوصله به خرج میدند و فیلم میگیرند
با سلام خدمت استاد عزیز و خانم شایسته مهربان
من از اول تااخرررر فایل فقط مبهوت این قدرت دست و نگهداری عالی خانم شایسته عزیز برای نگه داشتن دوربین به این انضباط بودم و هرچی میرفت جلو تحسین میکردم که چقد خوب دارن انجام میدن اینو که بین این همه علف و پست و بلندی بدون هیچ استرس و اذیتی کاملا عالی دارن از استاد فیلم میگیرن و من خیلیییی زیاد از خانم شایسته عزیز تشکر میکنم .
چقد هیجان انگیز بود موقع لانچ راکت واقعااااا
همون موقع که داشت پرتاب میشد انگار منم اونجا بودم و کاملا داشتم حسش میکردم و میگفتم خدای من یه ادم چقددددد میتونه پیشرفت کنه
چقد رشد ایجاد کنه چقد ادمای دیگه رو به خدمت بگیره و حقوق بده
چقد به نسل بشر میتونه یه شخص کمک کنه اونم تو زمینه های مختلف
از ماشینای خیلی عالی بگیر تا پرتاب موشک و اینترنت و …. اصلا این ادم یه الگوی بی نظیره برای هرشخصی که میفته تو مسیر موفقیت و میگه اگه اون تونست منم میتونم و بترررکونه بره جلو
ممنون استاد عزیز بابت این نگاه همیشه یکسان و اصل که تو هرفایلی درموردش حرف میزنین و هیچوقت هم تکراری نخواهد شد
آرزوی موفقیت روزافزون برای شما و خانم شایسته مهربان
سلام
امیدوارم همگی شاد باشید
من دو تا تجربه تو این هفته داشتم به نظزم اومد جالبن از تغیر زاویه نگاه بهشون
1- من یه سرمایه گذاری کرده بودم جایی و بعد مدتی تصمیم گرفتم پولم را خارج کنم و دیدم برام فرمی فرستادن برای امضا و یه هزینه ای برای یه چیزی که فقط خودش می دونند نوشته بودند ومن اصلا نمی خواستم هزینه ای اضافه بهشون پرداخت کنم ولی صبر کزدم قبلش از مسیول اونجا سوال کردم که هزینه ای کسر میشه از کل پول جواب دادند نه
. من فکر کردم این فرم که فرستادن حالت فرمالیته داره احتمالا.چند روز بعد که واریز حیابم را چک کردم دیدم کسر کردن
و جا خوردم و با دفترشون که صحبت کردن منشی خبر داد بهشون و خلاااااصه اینکه ایشون گفتن اون هزینه این بوده و اون بوده و کلی…… من واضحاااا و قاطع گفتم من هیچ هزینه ای نمیدم
حالا جریان اصلی با خودم چی بود:1- اگه آدم قبلی بودم می گفتم مردم این شدن یا اون شدن
2- اگه هنوز اوایل تکاملم بود میگفتم من چه فرکانسی فرستادم که الان این اتفاق بیوفته یعنی وسواس فکری
3- اگه به خدا ایمانم به حرف بود می گفتم حالا اشکالی نداره به این آدمه باز احتیاج داری اگه بخوای هی لجبازی کنی دیگه از دستش میدی.
ولی این تصمیم را گرفتم : من بابت هیچ چیزی هزینه اضافه پرداخت نمی کنم و قبلش سوال کردم و گفتن قرار نیست هزینه ای کسر بشه پس باید برم تو دل ترس و تردیدم و اینجا یعنی عزت نفس عملی
و توی دفترم هم نوشتم و شکرگذاری پیشاپیش کردم که به راحتی مبلغ بر گشته تو حسابم
خلاصه خود مسیول اصلی زنگ زدی و کلی توضیح بابت این کسری ولی من یه کلام گفتم ولی من هیچ هرینه اضافه ای پرداخت نخواهم کرد و ایشون گفتم که باید خودشون از حساب خودشون پرداخت کنند و جواب من این شد
بله لطفا به این حساب واریز کنید و تمااام.
2- یه مورد دیگه باز این بود
که دو تا معامله دلار کرده بودم و صراف در واریز مبلغ اشتباها دو تا عدد را جا به جا زده و یکی از واریزیا رو هم اصلا انجام نداده خلاصه بعد اطلاع من ایشون عذرخواهی کردن و مبلغ را واریز کردن اماااااا باز یه مقدار را کم زده بودن و مبلغ جزیی بود و مسیله این بود ایشون انگار یا خیلی عجول هستن و یا بی دقت و اعداد کنار هم را قاطی می کنن مثلا به جای 898 را 889 می دیدن و ….
خلاصه این دفعه هم انگار مسیله قبلی بود و اختلاف عددی کوچیک بود ولی من به خودم گفتم برای پولت ارزش قایل باش که پاش توی کیفت باز بشه و رهاش نکن و در ضمن اینجا امتحان عزت نفس برو ببینم چه می کنی
بهشون اطلاع دادم و پذیرفتن ولی تبصره گذاشتن که به مونه روی خرید بعدیتون و یا حضوری بیایید بگیرید منم نمی خواستم حضوری برم چون دور از من هستم و از طرفی نمیخواستم هم بمونه روی خرید بعدی می خواستم پرونده ای باز نمونه و باید انجامش می دادم. پس پیام دادم لطفا فردا برام واریز کنید خرید بعدیم تایمش مشخص نیست.
ایشون همون روز واریز کرد و انگار بهش برخورد ولی برای من انجام تمرینم مهم بود که انجامش دادم
هر دو تا توی این هفته پیش اومد و از نگاه من یه جور تمرین چیزایی بود که یاد گرفته بودم را باید عملی انجام میدادم و حس و حالم در تمام مراحلش عالی بود و اصلا واگویه نداشتم که هی بخوام آنالیز کنم
گفتم باید انجام بدیش تماااام.