یک پاسخ ساده اما بسیار کارا - صفحه 6
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2020/08/abasmanesh-34.gif
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2016-06-30 16:45:242024-06-08 22:26:20یک پاسخ ساده اما بسیار کاراشاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
بسیار عالی بود .بی نهایت ممنون و سپاسگزارم
سلام خدمت استادعباس منش و دوستان خوبم یه داستان که چند وقت پیش خوندم اومد تو ذهنم با خودم گفتم شما رو هم شریک کنم یه روز یه کوهنورد به سرش میزنه بره کوه وسایلشو جمع میکنه و به راهمیفته به اون بالا نرسیده که روشنایی روز جاشو به تاریکی شب میده ناگهان کوه ریزش میکنه و یه سنگ بزرگ میخوره تو سر وصورتش جوری که بیهوش میشه و از طناب حاعلش اویزون میشه وقتی بهوش میاد که شب از نیمه گذشته و چشماش جایی رو نمیبینه رو به خدا میکنه و میگه خدا غلط کردمو تو خودت بدادم برس در حال رازو نیاز ه که یه فرشته بهش نازل میشه و میگه من از طرف خدا اومدم و اگه دوست داری نجات پیدا کنی طنابی که ازش اویزون شدی رو ببر مرد با خودش فکر میکنه و میگه اگه طنابو ببرم که پرت میشم تو پرتگاه و تکه تکه میشم به فرشته میگه من کمکتو نخواستم ودر یه لحضه ایمانش به خدارو از دست میده فرشته میره ..صبح چند تا کوه نورد که میخاستن از کوه بالا برن جسد مردو میبینن که از طناب به فاصله یک متری از زمین اویزون شده اون اگه طنابو بریده بود شاید زنده میموند به قول حسین ثابت تصمیمتو بگیر وچشماتو ببند و با توکل به خدا برو جلو اونوقته که کحال پا به فرار میزاره من خیلی وقتا که تنها میشم با خدا رازو نیاز میکنم باهم چایی میخوریم وازش کمک میخوام شاید خدا جناب استاد و شما دوستانو سر راه من قرار داد
آقای محمد زاده ورود شما را تبریک می گویم ، و ارتباط نزدیک شما به خدا قابل تحسین است دوست عزیز
سلام ممنون از لطفتون خانم شبخیز منم ازاشنایی با شما و دوستان خیلی خوشوقتم و همچنین از جناب استاد منش که باعث این اشنایی شدن و امیدوارم که پایدار بمونه
با سلام ، گروه تحقیقاتی عزیز ، با اینکه به ظاهر رای من به کاربران سایت ثبت می شود اما نام من در لیست هیچکدام از دوستانی که به دیدگاه آنان رای داده ام نیست لطفا رسیدگی بفرمایید سپاسگزارم
سلام دوست گرامی
فقط راس افرادی در سایت ثبت می شود ، یعنی افرادی می توانند به دیدگاه های دیگران رای دهند که به حدی معینی از فعالیت در سایت رسیده باشند یعنی مدت زمان عضویتِ آنها به حد نصاب رسیده باشد یعنی اگر شما به تازگی عضو شده باشید، نمی توانید به دیدگاه ها رای دهید
همچنین باید تعداد دیدگاه هایی هم که در سایت دارید، به حد نصاب رسیده باشد
یعنی اگر تا کنون در سایت نظری درج نکرده اید یا تعداد نظرات تان کم است و فقط در حد چند نظر است، نمی توانید به سایر دیدگاه ها رای دهید
وگرنه موضوع چک شد و افرادواجد شرایط می توانند به سایر دیدگاه ها رای داده و هم نام خودشان را لیست رای دهندگان ببینند و هم تعداد نظراتی که تا کنون در سایت گذاشته اند را ببینند
موفق و سلامت باشید
سایتتون مثله هزار تو میمونه ،میخوام از دانلودایه رایگانتون استفاده کنم ،نمیتونم ،یکی از دلایلیم که باعث ثبت نامم در این سایت شد،لطفا راهنمایی بفرمایید ،ممنون میشم.
سلام دوست گرامی
لطفا وارد سوالات متدوال شده و توضیحاتی را مطالعه نمایید که درباره این موضوع که از کجا شروع نماییم، توضیح داده شده است.
موفق و سلامت باشید
این مطلب کپی هست ولی جالبه گفتم بچه ها بخونند.
آورده اند که :
مردی پارسا به بازار شهر رفت و گاوی خرید و به سوی خانه اش بازگشت . گاو ، درشت و چالاک بود . برای همین در میان راه ، دزدی هوس کرد که آن را تصاحب کند . لذا سایه به سایه مرد پارسا به راه افتاد . هنوز مدتی نگذشته بود که دزد یک نفر را دید که شانه به شانه او می آید . از این که ناگهان او را دید ، تعجب کرد و پرسید : ” تو کی هستی ؟ کنار من چه می کنی ؟ ” آن فرد گفت : « من دیو هستم ، خودم را به صورت آدم درآورده ام تا هرجا که شد این مرد پارسا را بکشم . تو برای چه به دنبال این مرد می روی ؟ ” دزد گفت : ” کار من دزدی و راهزنی است . گاو این مرد ، چشم مرا گرفته ، و تا صاحب آن گاو نشوم ، آرام نمی گیرم ! ”
دیو گفت : ” پس هر دو با این مرد پارسا کار داریم ؛ ولی یکی برای کشتن او و یکی برای بردن گاو او ! ” دزد گفت : ” پس هر دو تا رسیدن به آنچه که می خواهیم ، دوست و همراهیم ! ”
مرد خدا از پیش و دزد و دیو به دنبال او رفتند تا به خانه اش رسیدند . وقتی به آن جا رسیدند ، شب شده بود . مرد پارسا ، گاو را به طویله برد . آب و علفی برایش گذاشت و جای او را تمیز کرد و به اتاق رفت تا بخوابد . در این وقت ، دیو و دزد داخل خانه شدند ؛ ولی پیش از آن که کارشان را شروع کنند ؛ دزد با خود گفت : ” اگر زودتر از آن که من گاو را ببرم ، مرد زاهد بیدار شود چه ؟ از کجا معلوم که دیو بتواند او را بکشد ؟ ” دیو هم با خود گفت : ” اگر پیش از آن که من مرد پارسا را بکشم ، با سر و صدای دزد که می خواهد گاو را از خانه بیرون ببرد ، مرد از خواب بیدار شود چه ؟ از کجا معلوم که دزد بتواند بی سر و صدا گاو را ببرد ؟ ”
دیو و دزد این فکرها را با خود می کردند که دزد گفت : ” گوش کن رفیق ! بهتر است من اول گاو را ببرم ، بعد تو مرد پارسا را بکشی ، این کار به عقل نزدیکتر است . می ترسم که تو موفق نشوی و کار مرا خراب کنی .
دیو گفت : ” اشتباه نکن . کار من به عقل نزدیک تر است . اگر من اول مرد پارسا را بکشم ، تو راحت تر می توانی گاو او را بدزدی . ” دزد گفت : ” ولی من اول این مرد و گاوش را دیدم .”
دیو گفت : ” تو به دنبال گاو او روان شدی ، ولی من خودش را می خواستم ، پس بهتر است من اول کارم را شروع کنم .” دزد گفت : ” تو دیوی و نمی فهمی ! می خواهی کاری کنم تا از آدم کشی پشیمان شوی ؟ ” دیو گفت : ” تو دزدی و نمی دانی ! می خواهی کاری بکنم که آن گاو را در خواب هم نبینی ؟ ”
در این هنگام ، دزد رو به اتاق مرد زاهد فریاد کشید : ” بلند شو ای مرد ، چه نشسته ای که دیوی قصد جان تو را کرده ! ”
دیو هم بلندتر از دزد فریاد کشید : ” بلند شو ای مرد ، چه خوابیده ای که دزدی برای بردن گاو تو آمده !”
با این سر و صداها ، مرد زاهد از خواب بیدار شد . فریاد زد و از همسایگان کمک خواست . همسایه ها با چوب و سنگ و هرچه در دست داشتند ، به دیو و دزد حمله کردند . دیو و دزد از ترس پا به فرار گذاشتند .
یکی از همسایه ها پرسید : ” ای مرد خدا چه شد که از آمدن دیو و دزد به خانه ات خبردار شدی ؟ ”
مرد پارسا گفت : ” من بی خبر بودم . خودشان به جان هم افتادند و جان و دارایی من در امان ماند . دعوای آنها برای من خیر و خوبی به همراه داشت . به هر حال ” عدو شود سبب خیر اگر خدا خواهد ! ”
از آن پس ، اگر کسی بر اثر درگیری یا دعوای دشمنانش ، از رنج و گرفتاری نجات یابد ، این ضرب المثل حکایت حال او می شود .
سلام به همه دوست های نازنینم
از اون جایی که تصمیم گرفتم به ندای قلبم ( خدای درون. خود متعالی ….)گوش بدم این کامنت مینویسم .دوست های خوبم این موضوع که برای من پیش اومده میتونه به شما هم کمک کنه
دقت کردم به دلیل تکرار یک موضوع بعد از یک مدت برامون عادی میشه و بی دقت فقط بازگوش میکنیم. یا میخونیمش یا میبینیمش برای مثال یک کتاب مثل راز مث دفعه اول نمیخوندمش و با نگاهی که این ها رو بلدم میخوندمش…
” تکرار وقتی موثر که مث دفعه اول با شوق و هیجان انگیز باهاش برخورد کنی”
برای مثال احساسات که فکر سنج ما هستند.مث روز های اول مواظب احساساتمون هستیم؟
دوست های بینظیرم .اگر باور داشته باشید به خواسته هاتون میرسید ” پیوسته شاد و آرام هستید” نه فقط لحظه ای که تجسم میکنید
این خیلی مهمه””””””پیوسته””””””
دوستون دارم
خدای قادر مطلق و مهربانم رو شاکرم که عضو خانواده ی شاد و صمیمیه گروه عباس منش هستم
آرزو ی بهترین ها برای شما “””””پیوسته شاد .سلامت . و ثروتمند باشید””””
سلام استاد عزیزم. در مورد عدم تلاش برای اثبات خود به دیگران قبلا از شما آموخته بودم و بسیار عالی این کار رو خوب انجام میدم به لطف وجود شما. بسیار احساس خوبی داشتم که بازم این مسئله رو به صورت عملی از استاد عزیزم دیدم. یه جمله میخوام بگم که خوب میدونید که چی میگم اونم اینه که اگه کسی رابطش با خدای درونش خوب باشه و خدا رو درونش پیدا کرده باشه کل صحبتای این فایل شما رو حالیش میشه. دوست دارم مرسی که هستی…
سپاسگزارم استاد عزیزم
سپاسگزارم
سپاسگزارم
سپاسگزارم.
باسلام خدمت دوستان عزیز و استاد گرانقدر چندتا الهام و ایده ای که تازه بهم الهام شده رو میخام واسه دوستان بگم
داستان حضرت ایوب قریب به اتفاق دوستان میدونن باز من اشاره ای میکنم به این داستان
امیدوارم که لذت ببرید
شیطان میخاد ایوب رو از راه به در کنه ایده ای به فکرش میرسهذاین بوده ..خداوند گفته حضرت ایوب بخاطر زمین باغ و ثروتی که بهش دادی سپاس گذاری میکنه شکرگذارت هست
خداوند هم میخاسته که به ابلیس ثابت کنه که اینطور نیست ثروت و زمینش رو گرفت از حضرت ایوب
با این حال و با تمام تلاش هایی که شیطان علیه اون میکرد ،حضرت ایوب بازهم شکرگذار رب العالمین بود
شیطان که شکست خورد ،گفت بخدا بگم که نه بخاطر فرزندان و همسر اون هست تو رو شکرگذاره
بازم خداوند تصمیم گرفت که حقیقت ماجرا معلوم بشه برای ابلیس و خود ایوب که چقدر صبور و پرطاقت و ستایشگر هست
فرزندان و همسر حضرت رو ازش گرفت یعنی همشون خونه بودن و احتمالا با زلزله خونه اوار شد روشون و مردن
با این حال وخیم باز حضرت ایوب نه تنها کم نشد ایمان و توکلش مطمئنا بیشتر شد
باز شیطان دست بردار نبود و اخرین ضربه شو وارد کرد
و اون هم سلامتی و تندرستی اون فرد بزرگوار بود
حضرت ایوب بیمار شد و در بستر افتاد
حالا چجور میشه؟
قطعا میگین نه ایشون دست بردار از یقین شون نسبت به پادشاه جهان نیست؟؟
درست حدس زدید
الله اکبر
نمیدونم چند سال طول کشید این ماجرا ها ولی فکر میکنم با تمام سختی که داره ادم میدونه که توی مسیر درسته و قطعا پروردگار پشت و پناهشه از رنج کم میشه و پیش رفتن ادامه پیدا میکنه
حال درون حضرت ایوب بقول استاد نقل از قرآن کریم – لَئِنْ شَکرْتُمْ لَاَزیدَنَّکم
اگر شکر گذاری کنید بر شما خواهم افزود
استاد گفتن یعنی خداوند میگه: درون تون رو بزرگ میکنم روح تورو بزرگ میکنم
و میبینم واقعا همین طوره
بعداز اون تونست تمام ثروت و خانواده و سلامتی رو بدست بیاره به علاوه بیشتر همه اونها بهعلاوه درون عظیم تر
پس میبینم که دشمن ما چقدر به نفع ماست اگر مسیرمون مسیر هدایت باشه
الهی شکر از ایده های هدایت که بهم الهام میشه
مساله دیگه:
فکر میکنم چقدر آدم بزرگ میشه که خدا همسرو فرزندان ادم رو بعد از مردن دوباره زنده میکنه مقابل چشمانش
واقعا مقام کمی نیست فردی که این گونه موهبت ها بهش داده میشه
خیلی عالیه
.
.
.
.
اتفاق دیگه ای که الهام شد
اینکه خدامون به پیامبر عظیم الشان میگه بیاد بیار مثلا ماجرای داوود رو که دولت بزرگ دادیم
یا سلیمان رو که موهبت های بیهمتا دادیم
یا حضرت ایوب صبر و استقامت و پایداری
یعقوب ابراهیم اسماعیل یسع
این افراد به گونه ای از ویژگی شون گفتع توی همون ایات
.
.
میخام بگم که خدا میگه
برو ببین این ها افرادی قبل از تو بودن چنین بزرگی ها و ویژگی هایی داشت
و متوجه باش که تو تنها نیستی و افرادی قبل از تو کارهایی کردن
استا دمیگن برید افراد ثروتمند رو ببنید صحبت کیند باهاش
همینه قرانم میگه بیاد بیار ابراهیم مشرک نبود
یا قصه حضرت لوط رو شنیدی ؟؟
بایدزیاد ببینیم این افراد مومن و ثروتمند رو که درس بگیریم
سلام به دوستان و آقای جهان بین عزیز.
من میخواستم نظرمو در مورد این قسمت از جملتون که فرمودین:
“خداوند هم میخاسته که به ابلیس ثابت کنه که اینطور نیست”
طبق همین فایل استاد که فرمودن اصلا و به هیچ عنوان دنبال اثبات خودتون نباشید و دیگران قانع نکنید و اینا قانون هستش بگم که خداوند هم مطمئنن دنبال اثبات نبوده و نخواهد بود من بیشتر قضیه حضرت ایوب این جور میبینم که طبق فایل “فلسفه قربانی کردن حضرت ابراهیم از نگاه استاد عباس منش” شبیه همین هستش یعنی حضرت ایوب بخاطر اینکه به یه هدف والایی برسه به کمالی برسه باید بهایی میداد و این قسمت شکر گزاریش که قانون هستش باید انجام میشد و بیشتر حصرت ایوب به صبرش نام میبرند و در آخر میخواستم فقط نظرمو بگم و از این که این دیدگاه قشنگ و زیبا رو گذاشتین و به نکته های ریزی اشاره کردین واقعا ممنونم و برای همه ، شما ، استاد و خودم آرزوی شادی و سعادت و ثرت و سلامتی میکنم
ممنونم.
به نام خالق زیبایم
با سلام خدمت همه دوستان و استاد عباس منش ،
در مورد ویدیو انتقاد از روانشناسی ثروت، باعث شد ایمان من به این بسته بیشتر شود و با قدرت زیاد تمارین این محصول روادامه بدم …
یادمه چند سال بیش صحبت های این شخص انتقاد کننده ( اقای ف.) در مورد قانون جذب رو که میشنیدم باعث شد شک در من ایجاد شود به جای ایمان، صحبت هایشون از قبیل :
60 درصد از مستند راز صحیح است!!!!! یا 50 درصد کتاب چهار اثر فلورانس اسکاول شین صحیح است !!!!! یا عبارات تاکیدی رو به زمان حال گفتن اشتباه هست!!!
واقعا جای خنده داره صحبتهای این شخص!!!!!!!!؟؟؟؟
به هر حال باید اعراض کرد از این حرفهای بیهوده
با تشکر و ارزوی موفقیت برای دوستان عزیز