به جای فرار از مسائل، از حلّ آنها پول بساز

این فایل در مرداد ماه 1399 بروزرسانی شده است

واضح ترین حرکت من از “به سختی پول درآوردن” به سمت ” راحت پول ساختن از کار مورد علاقه ام” و تجربه آزادی مالی، در نقطه ای رخ داد که توانستم اصلی ترین مسئله ی زندگی امدر آن برهه را شناساسی کنم و آن را از ریشه حل کنم.
در ظاهر آن مسئله هیچ ارتباطی به بهبود وضیعت مالی من نداشت امّا وقتی بدانی تنها راه برای ایجاد تغییرات اساسی(در هر جنبه ای)، حلّ ریشه ی اصلی ترین مسئله ی آن برهه از زندگی است، به خوبی این ارتباط را تشخیص می دهی و جدّی می گیری.
اجرای این اصل، خود به خود درهایی از رحمت و برکت را به رویم باز کرد که قبلاً با هیچ میزان از تقلا و سخت کوشی، بدست نیامده بود. به نحوی که رفتار پول و ثروت با من تغییر کرد و به جای اینکه من به دنبال پول باشم، پول و ثروت از هر سو به زندگی ام روانه شد.
این قانون به من فهماند تغییرات مورد انتظار من در وضعیت مالی ام یا هر جنبه ی دیگری از زندگی، فقط و فقط وقتی رخ می دهد که اصلی ترین مسئله زندگی ام را بشناسم و آن را از ریشه حل کنم. چون وقتی مسئله اساسی زندگی شما از ریشه حل نشود، آن مسئله به صورت مخفی زنجیره ای از مسائل ریز و درشت را تولید می کند و آنچنان انرژی شما را می بلعد که فرصتی برای تمرکز بر خواسته ات و تحقق آن نمی ماند.
بر این اساس، واضح ترین تغییر در شرایط زندگی هر فرد در هر جنبه ای، وقتی رخ می دهد که بتواند مسئله ی اساسی زندگی اش را در آن برهه بشناسد و آن را از ریشه حل کند.
بر این اساس، “توانایی حل مسئله”، حیاتی ترین توانایی ای است که هر فرد باید در خود بسازد و این توانایی باید هر بار بهبود داده بشود تا مسیر رشد و پیشرفت برایش روان باشد.

بنابراین، این کلید رو به خوبی بشناس که:

در هر نقطه ای از زندگی اگر مسیر برایت پیچیده شده؛

اگر با اینکه مصمم هستی و انرژی صرف می کنی اما تلاش هایت بی ثمر به نظر می رسد؛

یعنی ، قطعاً دوباره مسئله ای اساسی هست که باید از ریشه حل کنی تا چرخ زندگی ات دوباره روان شود.زیرا مسیر موفقیت، مسیری روان و هموار است. زیرا قانون خداوند برای پیشرفت، آسان است و راهکاری او ساده است. پس اگر این مسیر برای شما هموار نیست یعنی شما در مسیر دیگری هستی. آنچه شما را دوباره به مسیر هموار بر می گرداند، توانایی تشخیص مسئله اصلی و حل آن است برای اینکه، به مدار بالاتر بروی و با نتایج باکیفیت تر احاطه بشوی.

از آنجا که این نیاز را در اکثریت دانشجویانم نیز بارها دیده ام، تصمیم گرفتیم دوره شیوه حل مسائل را به صورت کامل بروزرسانی کنیم و مجدداً در بخش محصولات قرار دهیم.

دوره شیوه حل مسائل زندگی، مبانی تشخیص اصل از فرع است.

آموزش های این دوره بر این اصل تمرکز دارد که:

هر مسئله ای، راه حلی ساده و ممکن دارد. مهم نیست در اولین لحظات، چقدر چالش برانگیز، پیچیده و ترسناک به نظر می رسد، در هر صورت همیشه راهی ساده برای حل آن وجود دارد زیرا وعده ی خداوند ان مع العسر یسری است و راهکارهای خداوند همیشه آسان است. زیرا خداوند استاد آسان کردن مومنان برای آسانی هاست.
بنابراین اگر مسئله ای پیچیده شده یا به نظر می رسد باید با سختی بسیار حل شود، یعنی در مسیر اشتباه در حال حرکت هستی.
اگر از عهده ی حل مسئله ای بر نیامده ای یا هر راهکاری که اجرا کردی فقط برای مدتی مسئله را حل کرده و دوباره آن مسئله به شکل دیگری تو را درگیر کرده، یعنی نتوانسته ای مسئله ی اساسی به درستی بشناسی و حل کنی.

دوره شیوه حل مسائل، تمرکز دارد بر شناختن اساسی ترین مسئله ای که حل آن بیشترین تأثیر مثبت را بر زندگی ات می گذارد.

تمرکز بر نحوه ی اجرای این اصل در عمل دارد که اگر می خواهی مولد ثروت باشی، باید توانایی حل مسئله را در خود بسازی.

زیرا ثروت = توانایی حل مسئله؛

هرچه مسائل بیشتری را حل کنی، بیشتر رشد می کنی و بیشتر ثروت می سازی و مولدتر می شوی

هرچه مسائل جدی تری را حل کنی، پاداش های جدی تری از جهان دریافت می کنی و رشد چشمگیرتری داری.

آگاهی های دوره شیوه حل مسائل زندگی این باور و ایمان را از پایه و اساس در قلب شما می سازد که:

همه مسائلی که با آنها مواجه شده ای، موهبت هایی هستند برای رشد و پیشرفت تو. فرصتی هایی هستند برای رساندن تو به خواسته هایت
قرار است با کمک آگاهی های این دوره و ورودی های قدرتمندکننده این دوره، مسئولیت حل مسائل خود را بپذیری، این کار را وظیفه ی خودت بدانی، حمایت خداوند را در مسیر حل مسئله باور کنی و به کمک هدایت ها او، به جای فرار از مسائل، آنها را حل کنی و از حل آنها پول بسازی.
آموزش های این دوره برنامه ریزی ذهنی ات را به گونه ای تغییر می دهد که از تو فردی با ایمان و عزت نفس بسازد که همواره از مسائل اش بزرگتر است.

جمله به جمله ی آگاهی های ارائه شده در این دوره یک ضرورت برای هر فردی است که تصمیم گرفته:
از حل مسائل خود، کسب و کاری پرسود بسازد.
از دل برخورد با تضادها، بخش دیگری از توانمندی هایش را بشناسد و ببیند که تا کنون هیچ شناختی از آن نداشته در نتیجه از آن توانایی بهره برداری نکرده است.
و در یک کلام می خواهد به کمک برکت و هدایتی که در دل آن مسئله قرار گرفته، و دریافت این برکت، هم خودش خوب زندگی کند و هم کمک کند تا جهان جای بهتری برای زندگی باشد.

وقتی این قدم های عملی را بردای و مسائلی را حل می کنی که سالها از آنها فرار می کردی و روی آنها سرپوش های موقتی می گذاشتی، می فهمی مسائل زندگی، بزرگترین برکت هایی بود که اعتماد به نفس و احساس لیاقت تو را برای تحقق سایر خواسته هایت ساخت.

آموزش های این دوره، این فرصت را در اختیار شما قرار می دهد تا اولین قدم را همین امروز برای ساختن این نگاه برداری و با ایمان آماده ی روبرو شدن با مسائل زندگی ات و حل آنها شوی.


اطلاعات کامل درباره محتوای آموزشی دوره شیوه حل مسائل زندگی

مطالعه نتایج دانشجویان دوره شیوه حل مسائل زندگی

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • دانلود با کیفیت HD
    580MB
    14 دقیقه
  • فایل صوتی به جای فرار از مسائل، از حلّ آنها پول بساز
    12MB
    14 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

350 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «افشین خان» در این صفحه: 1
  1. -
    افشین خان گفته:
    مدت عضویت: 2839 روز

    به نام خدای خالق عشق.

    سلام به دوستان عزیز ایرانی و همه ی همراهان سایت عباس منش و استاد عباس منش عزیز.

    وقتی این فایل رو دیدم و این سوال رو از خودم پرسیدم یه تجربه ی خیلی جالب و عالی یادم اومد و خیلی دوست داشتم با بقیه به اشتراک بذارم. البته این تجربه و مسئله ای که حلش کردم یه جورایی آگاهانه نبود یعنی خودم نمی خواستم و حتی نمی دونستم که میخوام این کارو بکنم و مال وقتی هست که اصلا چیزهایی که استاد توی این فایل گفتن رو نمیدونستم و واسه همین چیزاست که میگم یه تجربه ی جالب و عالیه.

    .

    این مسئله و چالش مربوط به اسم کوچیک قبلی م بود(اسمی که خانواده توی شناسنامه ام گذاشتن و همه منو به همون اسم می شناختن و حتی هنوز هم بعضی ها که این ماجرا رو نمی دونن منو با اون اسم کوچک صدا میکنن). من توی خانواده ای به دنیا اومدم که اصلا عرب نبود و حتی ریشه ی عربی هم نداریم ولی به دلایلی اسمم رو جاسم گذاشتن. من وقتی توی سن نوجوانی بودم ( حدود 12-13 سال پیش وقتی آخر دوره ی راهنمایی بودم) این قضیه خیلی آزارم می داد که بقیه به اشتباه فکر می کنن که عرب هستم و خیلی چیزای دیگه. خلاصه از این اسم خوشم نمی اومد و این نگاه متفاوت بعضی ها که من دیدگاه بدی نسبت بهشون داشتم باعث شد که به این فکر کنم که یه اسم دیگه واسه خودم انتخاب کنم.

    اولش دوست داشتم اسمم نیما باشه و بعد از مدتی تصمیم گرفتم که اسمم افشین باشه. ولی چون به سن قانونی نرسیده بودم و اجازه ی پدر لازم بود موضوع تعویض اسم توی شناسنامه رو کاملا بی خیال شدم. کم کم (غیر از خانواده و فامیل) به همه ی دوستام و همکلاسی هام گفتم که اسم من افشینه و منو به این اسم بشناسین و صدا بزنین. کم کم رفت جلو تا توی دبیرستان همه منو به همین اسم الآنم می شناختن توی مدرسه غیر از معلم ها و لیست حضور و غیاب. و خودمم با این اسم راحت بودم و واقعا لذت می بردم و توی ذهنم پذیرفته بودم که اسمم اینه طوری که اصلا دیگه نمیخواستم توی شناسنامه هم عوضش کنم.

    تا این که وقتی 19 سالم بود یه جایی کار می کردم و مسئول اون کارگاه برای بیمه رد کردن اسم و مشخصات و کپی شناسنامه و فرم باید پر می کردم و اینا. وقتی بهش گفتم که اسمم افشین نیست و ماجرا از این قراره…. موضوع جالبی که پیش اومد این بود که اون مسئول کارگاه گفت که برای تعویض اسم باید بری از دادگستری اجازه بگیری و مراحلش رو برام گفت. با این که ازش نخواستم و نپرسیدم که این کار چطوری حل میشه و حتی تو فکرش هم نبودم (واسه همین بود که وقتی 18 سالم شد نرفتم دنبالش) من فقط این اسم رو قبول کرده بودم و چند سال بود که باهاش راحت بودم و داشتم ازش لذت می بردم. خلاصه مراحل رو بهم گفت و من تازه فهمیدم که می خوام اسممو توی شناسنامه هم عوض کنم و فهمیدم که باید از دادسرا رای بگیرم تا ثبت احوال اجازه ی این کار رو بهم بده. موضوع جالب تری که بعدش اتفاق افتاد این بود که بهم گفت که برادرم توی دادگستری کار میکنه و ازش می پرسم و خبرشو بهت میدم که باید چیکار کنی. (این قضیه مال سال 90 هست) بعدش فرم درخواست واسه تعویض اسم رو برام آورد که برادرش پر کرده بود و فقط جای اسم و مشخصات منو خالی گذاشته بود. منم فرم رو کامل کردم و رفتم دادسرا و رفتم همون اتاقی که نوشته بود باید برم(همه ی کارهایی که باید انجام می دادم رو برادر مسئول کارگاه مون گفته بود بدون این که ازش بخوام یا بپرسم) و درخواست دادم. وقتی جواب دادخواستم اومد رد شده بود. درخواست تجدیدنظر دادم و توی تاریخی که واسه تجدیدنظر مشخص شده بود رفتم اونجا توی جلسه قاضی گفت که چرا میخوای اسمتو عوض کنی؟ قضیه رو گفتم براش. بعد پرسید چرا این فرم رو با دو رنگ خودکار پر کرده بودی؟!!!! (جایی که من اسم و مشخصات رو نوشته بودم با یه رنگ دیگه نوشته بودم) گفتم این فرم رو یه نفر پر کرده و من فقط اسمم رو نوشتم. گذشت و بعد چندوقت جواب تجدید نظر اومد و رفتم که ابلاغ رو بگیرم و دیدم موافقت شده. اونقدر خوشحال شدم که وقتی توی دادگستری اصفهان داشتم از پله ها میومدم پایین واقعا احساس پرواز داشتم و داشتم فکر می کردم که الان دارم از این بیست تا پله میپرم پایین (اون لحظه رو دقیقا یادمه) حس فوق العاده ای بود.

    خلاصه رفتم ثبت احوال و اونجا هم بعد از مراحل اداری و یه سری کارهایی که باید انجام می شد بعد از چند ماه کار انجام شد و آخرای اسفند 90 شناسنامه ی جدیدم با اسم جدید چاپ شد و تحویل گرفتم وقتی اومدم خونه دیدم تاریخ تولدم رو اشتباه زدن! فرداش رفتم ثبت احوال گفتم اینجوریه و تعویض شد (مراحل چند ماهه ی تعویض اسمم آسون نبود ولی من به این که نمیشه فکر نمی کردم و چون توی ذهنم حل شده بود خدا خیلی کمک کرد. این که چیزایی مثل رنگ خودکار و تاریخ تولد که اشتباه چاپ شده رو گفتم واسه این بود که بگم این کار خیلی جالب و خنده دار و لذتبخش بود برام و اصلا زجر نکشیدم و اینجوری نبود که بگم چند ماه با بدبختی دویدم دنبالش. این کار توی ذهنم سخت نبود و داشتم لذت می بردم).

    بعدش درخواست دادم واسه تعویض کارت ملی و بعد توی دانشگاه و بانک و جاهایی که اسم قبلی ام بود.

    اینم بگم من توی کل زندگیم حتی یک بار هم ندیدم یا از کسی نشنیدم که یه نفر اسم کوچیکشو عوض کرده باشه چون هیچ وقت دنبال پیدا کردن الگویی نرفتم که این کارو کرده باشه چون اصلا نمی خواستم توی شناسنامه اسمم رو عوض کنم. من پیش دوستام و پیش خودم این کارو کرده بودم و به لطف خدای مهربون چند سال بعدش راه تعویض اسم بهم گفته شد (همون طور که گفتم بدون این که خودم برم دنبالش و کاری برای فهمیدن راهش انجام بدم).

    .

    از ته قلب از خدای مهربونم تشکر می کنم و سپاس گزارم که این کار رو از طریق دست های مختلف و بی نهایتش برام انجام داد و همیشه داره راهنماییم میکنه.

    .

    استاد عباس منش عزیز ازتون ممنونم که این راهی که رفتین و تجربه هاتون رو به من و بقیه ی دوستان یاد میدین.

    ببخشید که طولانی شد. از دوستایی وقت گذاشتن و کامنت منو خوندن متشکرم و از خدای مهربون برای خودم و همه شما سلامتی و شادی و ثروت و خوشبختی و سعادت ابدی توی دنیا و آخرت درخواست می کنم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای: