به جای فرار از مسائل، از حلّ آنها پول بساز - صفحه 8

350 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    محمدرضا نسب گفته:
    مدت عضویت: 2705 روز

    سلام مربی جان عباس منش خیلی دوستتدارم چند وقتی خدا رو شکر زندگیم داره متحول میشه من یه خطا یه اشتباهی کردم چند سال پیش که آگاهیم خیلی کمتر بود دوستم چند تا فایل پولی شما رو برام کپی کرد منم حالا بعد از چندین سال استفاده کردم میخوام حلالیت طلب کنم این شماره تلگرام من هست09175259694

    امیدوارم حلالم کنی

    فایلها چندین سال بود که تو سیستمم بود نگاه نمیکردم تا اینکه جرقه های تو زندگیم بوجود آمد من حالا گوششون دادم یادم آمد که بهاشون پرداخت نکردم و بهترین کار این بود که حلالیت طلب کنم.

    جرقه های زندگیم این بود که جلسات مربی شهرام ابوطالبی دوره تحولی در بودن رفتم تو بندرعباس زندگیم خداروشکر داره متحول میکنه بازم میگم واقعا دوستتدارم خواهش میکنم منو ببخش.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  2. -
    امیرعلی دهقان گفته:
    مدت عضویت: 2669 روز

    سلام استاد عباس منش خوشحالم که شما هم جز افرادی هستید که به خودتون تکیه کردید و از صمیم قلبم خوشحالم که شما در این وضعیت میبینم واسه ی فرستادن چنین دیدگاهی خیلی با خودم کلنجار رفتم و به خودم گفتم که ادم هرچی میخواد باید از خدا بخواد ولی حس مقابلی هم داشتم که این بود که بالاخره همه ما ها یکی هستیم و این کفر نیس که من از یکی که خدا اون خلقه کرده وویژگی های خدا رو به اون داده درخواست کنم.بنده فایل های صوتی شما رو تو کانال جذب گوش کردم و خیلی خوشم اومد ولی در حاضر توان مالی ندارم واسه خریدنش که شاید شما تصورش نکنی درخواست من از شما اینه که پکیجاتون ب عنوان قرض به من بدین و من وقتی به اون جایگاهیی که در ذهنم هست برسم اون قرض من ادا کنم.شما چه اینکار انجام بدین چه ندین من ممنونم باز ازشما.لطفا این دیدگاه نمایش ندین وفقط خود استاد بخونه.ممنونم روزخوش

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  3. -
    خوشبخت روزگار گفته:
    مدت عضویت: 3101 روز

    سلااااااممممم استاد عزیزم روزتون بخیرررر

    فیلمی که بعد از بیدا شدنتون رو گذاشتید توی کانال تلگرام دیدم…واقعا فوق العاده بود خیلی ممنونم ازتون

    براتون لحظه لحظه اتفاقات عالی رو از پروردگارمون درخواست میکنم

    خیلی دوستون دارم مرسی که زیبایی هارو باما به اشتراک میذارید…واقعا خیلی تاثیر گذارِ خیلی زیاد اینکه شما اینکارو میکنید این باور رو بمن میده که چقدر شما ارو دوست دارید و این حس بینظیری رو در من بوجود میاره که باعث میشه عالی تر کار کنم روی اموزه هاتون….امممم همین …خیلی ممنونم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  4. -
    افشین خان گفته:
    مدت عضویت: 2839 روز

    به نام خدای خالق عشق.

    سلام به دوستان عزیز ایرانی و همه ی همراهان سایت عباس منش و استاد عباس منش عزیز.

    وقتی این فایل رو دیدم و این سوال رو از خودم پرسیدم یه تجربه ی خیلی جالب و عالی یادم اومد و خیلی دوست داشتم با بقیه به اشتراک بذارم. البته این تجربه و مسئله ای که حلش کردم یه جورایی آگاهانه نبود یعنی خودم نمی خواستم و حتی نمی دونستم که میخوام این کارو بکنم و مال وقتی هست که اصلا چیزهایی که استاد توی این فایل گفتن رو نمیدونستم و واسه همین چیزاست که میگم یه تجربه ی جالب و عالیه.

    .

    این مسئله و چالش مربوط به اسم کوچیک قبلی م بود(اسمی که خانواده توی شناسنامه ام گذاشتن و همه منو به همون اسم می شناختن و حتی هنوز هم بعضی ها که این ماجرا رو نمی دونن منو با اون اسم کوچک صدا میکنن). من توی خانواده ای به دنیا اومدم که اصلا عرب نبود و حتی ریشه ی عربی هم نداریم ولی به دلایلی اسمم رو جاسم گذاشتن. من وقتی توی سن نوجوانی بودم ( حدود 12-13 سال پیش وقتی آخر دوره ی راهنمایی بودم) این قضیه خیلی آزارم می داد که بقیه به اشتباه فکر می کنن که عرب هستم و خیلی چیزای دیگه. خلاصه از این اسم خوشم نمی اومد و این نگاه متفاوت بعضی ها که من دیدگاه بدی نسبت بهشون داشتم باعث شد که به این فکر کنم که یه اسم دیگه واسه خودم انتخاب کنم.

    اولش دوست داشتم اسمم نیما باشه و بعد از مدتی تصمیم گرفتم که اسمم افشین باشه. ولی چون به سن قانونی نرسیده بودم و اجازه ی پدر لازم بود موضوع تعویض اسم توی شناسنامه رو کاملا بی خیال شدم. کم کم (غیر از خانواده و فامیل) به همه ی دوستام و همکلاسی هام گفتم که اسم من افشینه و منو به این اسم بشناسین و صدا بزنین. کم کم رفت جلو تا توی دبیرستان همه منو به همین اسم الآنم می شناختن توی مدرسه غیر از معلم ها و لیست حضور و غیاب. و خودمم با این اسم راحت بودم و واقعا لذت می بردم و توی ذهنم پذیرفته بودم که اسمم اینه طوری که اصلا دیگه نمیخواستم توی شناسنامه هم عوضش کنم.

    تا این که وقتی 19 سالم بود یه جایی کار می کردم و مسئول اون کارگاه برای بیمه رد کردن اسم و مشخصات و کپی شناسنامه و فرم باید پر می کردم و اینا. وقتی بهش گفتم که اسمم افشین نیست و ماجرا از این قراره…. موضوع جالبی که پیش اومد این بود که اون مسئول کارگاه گفت که برای تعویض اسم باید بری از دادگستری اجازه بگیری و مراحلش رو برام گفت. با این که ازش نخواستم و نپرسیدم که این کار چطوری حل میشه و حتی تو فکرش هم نبودم (واسه همین بود که وقتی 18 سالم شد نرفتم دنبالش) من فقط این اسم رو قبول کرده بودم و چند سال بود که باهاش راحت بودم و داشتم ازش لذت می بردم. خلاصه مراحل رو بهم گفت و من تازه فهمیدم که می خوام اسممو توی شناسنامه هم عوض کنم و فهمیدم که باید از دادسرا رای بگیرم تا ثبت احوال اجازه ی این کار رو بهم بده. موضوع جالب تری که بعدش اتفاق افتاد این بود که بهم گفت که برادرم توی دادگستری کار میکنه و ازش می پرسم و خبرشو بهت میدم که باید چیکار کنی. (این قضیه مال سال 90 هست) بعدش فرم درخواست واسه تعویض اسم رو برام آورد که برادرش پر کرده بود و فقط جای اسم و مشخصات منو خالی گذاشته بود. منم فرم رو کامل کردم و رفتم دادسرا و رفتم همون اتاقی که نوشته بود باید برم(همه ی کارهایی که باید انجام می دادم رو برادر مسئول کارگاه مون گفته بود بدون این که ازش بخوام یا بپرسم) و درخواست دادم. وقتی جواب دادخواستم اومد رد شده بود. درخواست تجدیدنظر دادم و توی تاریخی که واسه تجدیدنظر مشخص شده بود رفتم اونجا توی جلسه قاضی گفت که چرا میخوای اسمتو عوض کنی؟ قضیه رو گفتم براش. بعد پرسید چرا این فرم رو با دو رنگ خودکار پر کرده بودی؟!!!! (جایی که من اسم و مشخصات رو نوشته بودم با یه رنگ دیگه نوشته بودم) گفتم این فرم رو یه نفر پر کرده و من فقط اسمم رو نوشتم. گذشت و بعد چندوقت جواب تجدید نظر اومد و رفتم که ابلاغ رو بگیرم و دیدم موافقت شده. اونقدر خوشحال شدم که وقتی توی دادگستری اصفهان داشتم از پله ها میومدم پایین واقعا احساس پرواز داشتم و داشتم فکر می کردم که الان دارم از این بیست تا پله میپرم پایین (اون لحظه رو دقیقا یادمه) حس فوق العاده ای بود.

    خلاصه رفتم ثبت احوال و اونجا هم بعد از مراحل اداری و یه سری کارهایی که باید انجام می شد بعد از چند ماه کار انجام شد و آخرای اسفند 90 شناسنامه ی جدیدم با اسم جدید چاپ شد و تحویل گرفتم وقتی اومدم خونه دیدم تاریخ تولدم رو اشتباه زدن! فرداش رفتم ثبت احوال گفتم اینجوریه و تعویض شد (مراحل چند ماهه ی تعویض اسمم آسون نبود ولی من به این که نمیشه فکر نمی کردم و چون توی ذهنم حل شده بود خدا خیلی کمک کرد. این که چیزایی مثل رنگ خودکار و تاریخ تولد که اشتباه چاپ شده رو گفتم واسه این بود که بگم این کار خیلی جالب و خنده دار و لذتبخش بود برام و اصلا زجر نکشیدم و اینجوری نبود که بگم چند ماه با بدبختی دویدم دنبالش. این کار توی ذهنم سخت نبود و داشتم لذت می بردم).

    بعدش درخواست دادم واسه تعویض کارت ملی و بعد توی دانشگاه و بانک و جاهایی که اسم قبلی ام بود.

    اینم بگم من توی کل زندگیم حتی یک بار هم ندیدم یا از کسی نشنیدم که یه نفر اسم کوچیکشو عوض کرده باشه چون هیچ وقت دنبال پیدا کردن الگویی نرفتم که این کارو کرده باشه چون اصلا نمی خواستم توی شناسنامه اسمم رو عوض کنم. من پیش دوستام و پیش خودم این کارو کرده بودم و به لطف خدای مهربون چند سال بعدش راه تعویض اسم بهم گفته شد (همون طور که گفتم بدون این که خودم برم دنبالش و کاری برای فهمیدن راهش انجام بدم).

    .

    از ته قلب از خدای مهربونم تشکر می کنم و سپاس گزارم که این کار رو از طریق دست های مختلف و بی نهایتش برام انجام داد و همیشه داره راهنماییم میکنه.

    .

    استاد عباس منش عزیز ازتون ممنونم که این راهی که رفتین و تجربه هاتون رو به من و بقیه ی دوستان یاد میدین.

    ببخشید که طولانی شد. از دوستایی وقت گذاشتن و کامنت منو خوندن متشکرم و از خدای مهربون برای خودم و همه شما سلامتی و شادی و ثروت و خوشبختی و سعادت ابدی توی دنیا و آخرت درخواست می کنم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  5. -
    مريم نواب گفته:
    مدت عضویت: 3230 روز

    سلام استاد عباس منش عزیز

    در حال حاضر نمى خواهم نظرى ارائه دهم چون با همه درسهاى استاد موافقم ،من از محضر استاد یک درخواست دارم ،و درخواست من ربطى به موضوع این فایل ندارد من سوالى دارم که مدتهاست ذهنم را درگیر درک این سوال کرده ….

    چند وقت پیش و حتى این چند روز پیش داشتم

    (فیلم آموزشى تند خوانى ) را مشاهده مى کردم در این فایل مى گویید (هم گذشته توهم است هم آینده ولى ذهن دوست دارد همیشه این توهمات را داشته باشد ،چیزى غیر از لحظه اکنون وجود ندارد )

    به طور خلاصه مى پرسم …اگر گذشته توهم است پس خاطرات ما چه معنایى دارند؟و اگر آینده هم توهم است پس چرا مدرسین شاگردان را تشویق به ساختن تجسم خلاق مى کنند؟؟

    مى خواهم درخواست کنم اگر امکان دارد فایلى در این باره هم تهیه بفرمایید ،چون ممکن است بجز من این سوال خیلى دیگر از مردم دنیا باشد .

    من این جمله را از مدرسین دیگر هم شنیده بودم ولى با دیدن این فایل احساس کردم استاد درک خیلى بهترى از سایرین دارند ،بنابراین تصمیم گرفتم تا پرسشم را مطرح کنم بلکه من هم بتوانم این موضوع را درک کنم .

    از مشایعت شما کمال تشکر را دارم .

    ا

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  6. -
    مصطفی سیدی گفته:
    مدت عضویت: 3434 روز

    سلام بر دوستان عزیز و استاد گرامی

    استاد شما میگید هیچ عاملی،حکومت،مردم،و…نمیتونه روی زندگی انسان تاثیری بذاره و همه چیز دست خود انسان

    میخواستم درمورد خدمت سربازی که تا حدودی محدودیت هایی رو واسه جوانان به وجود اورده بپرسم

    ایا این واقعا یک محدودیت نیست؟؟

    چطوری میشه این تضاد رو از سر راه برداشت؟؟

    و شما در مورد این مورد چه پیشنهادی دارید؟؟

    اگر پاسخ این سوالات رو بدید ممنون میشم

    با تشکر و سپاس فراوان از برنامه های عالی شما

    عاشقانه دوستتان دارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  7. -
    رحیم خان گفته:
    مدت عضویت: 3465 روز

    سلام استاد

    خیلی مزرعه توت فرنگی قشنگ بود اما حیف که شما توضیح بیشتری ندارید؟؟؟؟

    مثلا اگر ازصاحب این مزرعه سوال میکردید که تاریخ کاشت وطریقه کاشت وروش آبیاری راجویا میشدید خیلی کمک میکردید

    خصوصا درایران که مشکل بارندگی به خاطر خودمان داریم

    مخصوصا روش آبیاری واینکه برآمدگیهای سیاه رنگ خطوط گاشت. ؟؟؟؟

    چرا سیاه ؟؟؟؟

    خیلی عالی بود وخواهشا ویدئوهایی که محله جدید میگذارید توضیح بیشتر بدید

    همین توضیح شما واون مکان یک نوع کمک است شما که بهتر میدانید

    ممنون دهنم آب افتاد

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  8. -
    محمدرضا ذوالفقاري گفته:
    مدت عضویت: 3579 روز

    سلام به استاد بزرگوار و دوستان عزیزم

    همین لحظه که من دارم این پست رو مینویسم خیلی اتفاقی تلویزیون خونمون شبکه خبر بود بعد گزارشگر رفته بود بین مردم و ازشون در مورد ناعدالتی و قصور مسئولین سوال میکرد البته که بی کفایتی مسئولین مملکت ما بر هیچکس پوشیده نیست.ولی چیزی که مهمه و مردم اصلاهم در موردش نمیدونن هیچ دولت و حکومتی شکل نمیگیره مگر بواسطه افکار و فرکانسها و لیاقت مردم اون کشور.

    یادمه سال 90 سر کلاس دانشگاه یدفعه بحث داغ سیاسی بین بچه ها در حضور استاد بالا گرفت اما جالب بود که استاد باهیچکس وارد بحث نشد و فقط گوش میداد دست اخر که صحبت همه بچه ها تموم شد فقط یه جمله دراومد گفت مملکت ما هیچوقت درست نمیشه مگر اینکه تک تک ما اول خودمون رو درست کنیم وبعد به درس ادامه داد.

    من اونروز زیاد متوجه منظورش نشدم ولی الان خیلی خوب میفهمم که با گله و شکایت و تو خیابون ریختن مملکت درست نمیشه مگر اینکه اکثریت ماها خودمون رو اصلاح کنیم.یعنی بشیم بنده صالح

    لغت صالح یعنی اصلاح کننده.

    بنده صالح یعنی کسی که مرتب دنبال اصلاح کردنه.چه اصلاح خودش چه جامعه چه محیط پیرامون.

    مثله استاد عباسمنش که اول خودشو حسابی اصلاح کرده بعدم دیگران رو تحت اصلاح قرار داده.

    مثله مثلا فعال محیط زیست مثله معلم یا مهندسی که جاده ها رو اصلاح میکنه تا امن تر و راحتتر بشه.

    بخاطر همینه که خداوند انقدر تو قرآن از بندگان صالح تعریف میکنه چون بنده صالح علاوه بر اینکه زندگی بهتری برای خودش میسازه کمک میکنه که جهانم جای بهتری برای زندگی بشه.

    بنظرمن اگر ما اقدام به اصلاح خودمون نکرده باشیم انتظار بی جاییه که از حکومت انتظار اصلاحات داشته باشیم.البته هیچوقت نمیشه که اتفاق بیفته که صدرصد افراد جامعه اصلاح بشن ولی اگر اکثریت براشون اصلاح روی خودشون فرهنگ بشه جامعه پیشرفت چشمگیری میکنه و اون حکومتم خود بخود اصلاح میشه.

    و البته مایی که عضو این سایتیم این رسالت به دوش ما گذاشته شده که اول خودمون رو خوب اصلاح کنیم تا بتونیم الگو بشیم برای دیگران و اونام همین راه رو شروع کنن.به امید یه جامعه عالی در ایران با کمک خدا و شما دوستان عزیز.

    استاد عباسمنش کچلی خیلی بهتون میاد فقط یدونه از اون کامیونای اتاق بزرگ آمریکایی کم دارید.انشاله هزارسال سلامت و زنده باشید.

    یاحق

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  9. -
    مهرداد غنچه گفته:
    مدت عضویت: 3060 روز

    سلام دوستان عزیزم ، خدارو سپاس که 1سال و 2 ماه استاد عزیز را بهم معرفی کردی

    اواخر سال گذشته بود که اپلیکیشن رایگان دستور العمل ثروت روی گوشیم نصب کردم و با دقت اونارو دنبال می کردم ، تعهدی داده بودم برای اینکه درآمدم 3 برابر بشه و فراموش کرده بودم، چند روز پیش بود که خیلی اتفاقی اون تعهد رو دیدم و دقیقا همون تاریخ بود و درآمدم هم 3برابر شده ، خدایاا سپاس که انقدر من رو دوست داری

    کلا با تلویزیون دیدن مشکل داشتم تا اینکه استاد هم با ورودی های منفی این رو تایید کرد و من به فکر این بودم که یجوری تلویزیون خونمون کلا قطع بشه ولی پدر و مادرم ساعت ها وقتشون را پای تلویزیون سپری می کنند و البته خودم هم بعضی مواقع خودم رو روبروی تلویزیون می دیدم و (خدایا شکرت) امروز صبح متوجه شدم تلویزیون اصلا روشن نمی شه و خراب شده

    و کلی نشونه ها و قوانینی که بهم ثابت شده ( قانون خلا که دیگه قوقا کرده واسه من) و این ها باعث شدند من این راهی که خداوند یگانه پیش روی من گذاشته با سرعت و ایمان قوی تری ادامه بدم

    برای دوستان عباس منشیه عزیزم ارزوی سلامتی و پیشرفت دارم و همینطور استاد عباس منش واقعا تونسته الگوی خوبی برای ما جوانان باشه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  10. -
    مهتاب گفته:
    مدت عضویت: 3146 روز

    سلام.

    یه سوال داشتم و دوست دارم دیگران هم ایده و جوابشونو بدن در این مورد

    چی میشه که یه نفر وقتی به سمت خاصی میرسه مثلا شهردار رئیس شورا فرماندار استاندار یا حتی رئیس جمهور نمیتونه به قولهایی که داده عمل کنه؟ و اون راندمانی که ازش صحبت میکرده رو نداره؟ چه اتفاقی برای باورهاش میفته؟ انتظار میره با همون باور قدرتمندی که به قدرت خاصی رسیده و سمت خاصی رو به دست آورده با همون باور هم مسایلی که ازش دم میزده که میتونه حل کنه رو حل کنه. ولی چرا این اتفاق نمیفته؟ چرا با وجود اینکه قدرت و زور بیشتری داره و اصطلاحا دستش بازتره اما موفقیت و دستاورد انچنانی به دست نمیاره و مسائل حل نشده باقی میمونن و فقط صاحبان کرسی و مسند مربوطه تعویض میشن؟

    در مورد این مسئله مثال اون فردی که نمیتونه 1 میلیونشو 2 میلیون کنه ولی میره وام میگیره و میخواد با سرمایه بالاتر کسب و کارشو شروع کنه تو ذهنم میاد یعنی طرف تجربه نداشته و تکاملش رو طی نکرده بوده. اما مثال از افرادی که تجربه مدیریت رو هم داشتن و تکاملشون رو طی کردن برای رسیدن به درجات بالاتر اما توی پست های مدیریتی و قدرتی عملکرد ضعیفی داشتن و به بن بست خوردن هم میاد. آیا فشار تعدد مسائل باعث این قضیه میشه؟ یا انتظاری که خود فرد به واسطه نگاه بقیه از خودش پیدا میکنه و نگاهش به بیرون از خودش معطوف میشه و نه به خودش باعث این مورد میشه؟ یا چیز دیگه ای؟

    ممنون میشم اگه بگید چه باورهایی باعث میشه این عملکردهای ضعیف به وحود بیاد و راهکار و باور قدرتمند کننده در این جور مواقع چیه. چطور میشه فرد از وضعیت و فضایی که توش قرار گرفته و گیر کرده بیرون بیاد؟ با چه باوری؟

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      فرامرز حسن پور گفته:
      مدت عضویت: 2793 روز

      سلام خدمت تمام دوستان گرامی و خانم مهتاب امیرشاهی این که پرسیدید چه باوری باعث میشه این فرد نتونه به قولهاوعملکردهاش عمل کنه اصلا باور نیست درسته باور خیلی مهمه و… اما باور برای این شخص این بوده که مردم چی براشون مهمه همونو قول بدند وتمام وبرای اجرایی کردن طرحی. پروژه ای .قولی باید در این جایگاه یه سری دستگاههاهماهنگ باشن و …..مثلا خودم نیستم که قول بدم برای بچه ام دوچرخه میخرم ودرسته اون در جایگاهیه که میتونه خیلی کارهارو عملی کنه اماقانون کارما(عمل و عکس العمل )محدوده و….?چشم ها را باید شست جور دیگر باید دید?

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای: