ما هرگز گوشت فاسد را نمیخوریم. به غذایی بدبو و گندیده لب نمیزنیم.
حتی دیدن یک مو در غذایی لذیذ و سالم، حالمان را بد میکند یا اگر احساس کنیم آشپزی که این غذای خوشمزه را پخته اصولاً آدم بیسلیقهای است که اهمیتی به بهداشت خود نمیدهد، باز هم حاضر به خوردن آن غذا نیستیم.
ما به شدت مراقب هستیم تا غذایی سالم و مورد تإیید را وارد بدنمان نماییم. چون میخواهیم جسم سالمتری داشتهباشیم.
اما نوبت به تغذیه ذهن که میشود، هیچ اهمیتی نمیدهیم. در حالیکه تمام اتفاقات زندگی ما بدون استثناء نتیجه کانون توجه و ورودیهایی است که به ذهنمان راه دادهایم.
اما درباره ورودی های ذهنمان وسواس چندانی به خرج نمیدهیم. ساعتها پای اخبار مینشینیم تا از تک تک فجایعی آگاه شویم که ممکن است در گوشه و کنار جهان رخ داده باشد.
ساعت ها درباره ناخواستههای زندگیمان، درباره رابطهای که از آن رضایت نداریم و مسائل مالیای که درگیر آن شدهایم، لب به گله و شکایت مینشینیم. مرتباً با دوست و آشنایی که از اوضاع بد اقصادی مینالد، همراه و همداستان میشویم و گفتههایش را تأیید میکنیم.
ساعتها پای فیلمهایی مینشینیم که تمرکز آن بر کمبود است و غافلیم از اینکه تمام این گله و شکایتها، شنیدن این درد و دلها و تأیید کردن آنها، یک غذای مسموم و بدبو است که به ذهن خود میخورانیم.
چرا با اینکه تا این حد به تغذیه جسممان اهمیت میدهیم، از تغذیه ذهن غافلیم؟!
چرا نمیتوانیم درک کنیم که هر موضوعی که آرامش ما را مختل میکند، هر تصویری که احساسمان را بد میکند، هر اخباری که ما را نگرانتر میکند و هر توجهی که ترس، تردید و اضطراب را در وجودمان میکارد، همان غذای مسمومی است که ذهنمان را بیمارتر و باورهایمان را محدود کنندهتر میگرداند و سپس خودش را در قالب بدهی، نگرانیهای تمام نشدنی مالی، روابط پرتنش، جسم بیمار و… نشان میدهد.
توجه به هر ورودی مسموم، یعنی ارسال فرکانس یک ناخواستهی دیگر که نتیجهی آن ورود اتفاقات ناخواستهی بیشتری است که راه را برای گله و شکایت ها، ترسها و نگرانیهای بیشتر باز میکند.
اتفاقات ناخواستهی بیشتری را به زندگیات جذب میکند تا دوباره موضوعات بیشتری برای گله و شکایت و نگرانی داشته باشی.
تنها راه خروج از این حلقه معیوب، تغذیه ذهن با غذایی مناسب است.
به همین دلیل لازم است همانگونه که با وسواس، غذاهای سالم، خوشرنگ و بو و خوشمزه را وارد بدنت میکنی، درباره غذای ذهنت هم وسواس به خرج دهی و تنها ذهنت را در معرض ورودیهایی قرار دهی که احساس بهتری به تو میبخشد و تو را سپاسگزارتر مینماید.
یکی از بهترین راهها برای تغذیه ذهن، شروع کار با دوره کشف قوانین زندگی، است.
دوره کشف قوانین زندگی، یک راهنمای تمام عیار برای مسیر زندگی شما در تمام جنبههاست و با زبانی ساده و با فرمولی ۱۰۰٪ عملی، قوانین زندگی را به شما یاد میدهد. همان قوانینی که راه ورود نعمت و ثروتهایی بی انتها را به زندگیات باز میکند و به شما کمک میکند تا خالق شایستهای برای زندگیات باشی و فارغ از اینکه الان در چه شرایطی هستی، بتوانی با هماهنگ شدن با قوانین زندگی، همان شرایطی را خلق کنی که دوست داری داشته باشی.
متن بخشی از صحبت های استاد عباس منش در این قسمت:
باید همیشه این سوالو از خودم بپرسم که همیشه که اینقدر به غذای جسمم اهمیت میدم آیا به همون اندازه به غذای روحم هم اهمیت میدم⁉️
برای غذای جسمم خیلی وسواس بخرج میدم و حواسم هست که این غذا سالم باشه و خیلی مراقبم که چی میخورم آیا در مورد ورودی های ذهنم هم مراقبم که:
چه آهنگی گوش میکنم؛ چه صدایی میشنوم؛ چه کتابی میخونم؛ چه فیلمی نگاه میکنم؛ چه سریالی میبینم؛ با چه آدمایی صحبت میکنم؛
اصلاً دارم به چی توجه میکنم؟! به بیماری یا به سلامتی؛ به فقر یا ثروت️؛
اونایی که ورودی های ذهنم هستن، چرا اصلا بهشون توجه نمیکنم؟؟؟
چرا خیلی راحت حرف های چرت و پرت میشنوم؟؟
چرا اخباری که همش در مورد مشکلات و بدبختی و گرونی و جنگ و تروریسمه رو به راحتی گوش میکنم؟؟
چرا اجازه میدم که این ورودی ها رو دریافت کنم؟؟
چرا در مورد مهمترین موضوع زندگیم که داره زندگیمو رقم میزنه اهمیتی نمیدم؟؟
وقتی به چیزی توجه میکنم، فرکانسی رو در مورد همون موضوع به جهان ارسال میکنم، جهان هم اتفاقات، شرایط و موقعیت هایی رو برام به وجود میاره که بر اساس فرکانس های ارسالی خودمه
اگه غذای سالم و تمیز رو انتخاب کنم که به ذائقم خوش نمیاد و اون غذا رو بخورم، همون لحظه از اون غذا بدم میاد و برام خوشایند نیست و همون لحظه تاثیرشو میبینم
اگه یه غذای فاسد بخورم، زود دل پیچه میگیرم و تاثیرش خیلی سریعِ
اما وقتی به موضوع نامناسب توجه میکنم، یه غذای نامناسب به ذهنم میدم، همون موقع تاثیرشو نمیبینم، هفته های بعد، ماه های بعد تاثیرش رو میبینم
چون یه فاصله زمانیه، بین اون موقعی که دارم به موضوعات نامناسب توجه میکنم فیلم نامناسب میبینم
اخبار نامناسب گوش میکنم
“حرف های نامناسب، بحث های بیهوده با همدیگه
این کارها رو انجام میدم
همون موقع که بلا سرم نمیاد
یواش یواش کانون توجهم، اتفاق های مشابه با اونو برام میاره
اخبار بیشتر وارد زندگیم میکنه
بحث های بیهوده بیشتر
حرف های نامناسب بیشتر
وقتی به یه موضوع مناسب یا نامناسب توجه میکنم، خیلی زود توی مدارش قرار میگیرم، اونوقت از در و دیوار اساس اون موضوع بیشتر و بیشتر بهم نشون داده میشه
بعد از مدتی هم آثار عینی اونو تو زندگیم میبینم
این فاصله زمانی باعث میشه که نتونم ارتباط دقیقی بین ورودی های ذهنم و نتایج و اتفاقات و شرایط و بلاهایی که سرم میاد رو درک کنم
چون این فاصله زمانی زیاده
به خاطر این فاصله زمانی، میام تعبیرهای مختلفی میکنم
میگم بدشانسیه، خدا خواسته، شاید اینجوری بوده، دیگه سرنوشت منم همینه،و هزارتا دلیل دیگه
دلیل اصلی این اتفاقات اینه که خودم دارم غذای نامناسب به ذهنم میدم
خودم دارم به چیزهای نامناسب توجه میکنم
خودم دارم یه مشت آشغال و چرت و پرت وارد مغزم میکنم
خودم دارم به چیزهایی توجه میکنم که اصلا
نمیخوامشون
برام مناسب نیستن
احساسمو بد میکنن
گریه ام رو در میارن
اوقاتم رو تلخ میکنن
خودم این فرکانسا رو ارسال میکنم، جهان هم اتفاقات، شرایط، موقعیتها افرادی رو برام توی زندگی میاره که هم مدار با کانون توجه خودمه
پس همون طور که مواظب غذای جسمم هستم و غذای جاهای نامناسب رو نمیخورم به همون اندازه هم باید مواظب باشم که
دارم به ذهنم چی میدم؟
چه خوراکی رو دارم به خودم میدم؟
چه افکاری رو دارم توی ذهنم میسازم؟
چه باورهایی رو دارم ایجاد می کنم؟
“خدا هم توی قران میگه اونچه که بهش توجه میکنم و بهش فکر میکنم، همون چیزیه که توی زندگیم رخ میده
پس تموم اتفاقایی که توی زندگیم میفته به خاطر اونچه هست که خودم انجام دادم
خدا که به بنده هاش ظلم نمیکنه
اگه میخوام خوشبخت زندگی کنم، باید تموم تمرکزمو بزارم روی توجه به نکات مثبت توجه به اونچه که بهم قدرت میده
سعی کنم کانون توجهم رو به سمت خواسته هام ببرم
باورهای محرک و محدود کننده گذشته، میتونن با تغییر افکارم، با تغییر کانون توجهم، اونها هم تغییر کنن
اونوقت اتفاقات زندگیم تغییر میکنه
پس ارزشش رو داره که هر روز روی خودم و ذهنم کار کنم، چون هرچی که بخوام بهم داده میشه.
پس به دنبال افکار مناسبی باشم که احساس بهتری بهم میده و متعهد باشم که فقط اون افکارو به ذهنم بدم
اونوقت زندگیم به سمتی میره که از در و دیوار ثروت و سلامتی و خوشبختی و سعادت وارد زندگیم میشه
بدون اینکه بخوام کار خاصی انجام بدم چون ساز و کار جهان اینه
پس براش زمان و وقت بزارم، برام مهم باشه، چون تموم اتفاقات زندگیم رو داره کانون توجهم به وجود میاره
باید همون وسواسی که برای غذا خوردن دارم، در مورد کانون توجهم هم داشته باشم
پس حواسم باشه که ذهنمو دارم با چی تغذیه میکنم؟؟
چون در هر لحظه به وسیله اونچه که میگم،
میشنوم،میبینم،
به یاد میارم،یا بهش فکر میکنم،
دارم به ذهنم غذا میدم و اینا باورهای من هستن
پس یا در حال قدرتمند تر کردن یه باور قدرتمندم
یا درحال محدود کننده تر کردن یه باور محدود کننده
پس یه ایستگاه بازرسی قوی برای ورودی ذهنم درست کنم
ذهنمو شرطی کنم که:
هر ورودی که منو غمگین یا نگران میکنه
میترسونه
بهم احساس بدی میده
“مثل همون غذای گندیده و سمیِ که حاضر نیستم بهش نگاه کنم
چه برسه که بخوام اونو بخورم
هر وقت به غذای گندیده و سمی اجازه عبور از این ایستگاه رو دادم و خوردمش
اون وقت اجازه دارم تا ذهنمو با ورودی های نامناسب مثل
اخبار
نگرانی درباره مشکلات
موندن توی احساس بد، که هزاران دلیل هم براش دارم تغذیه کنم
تموم اتفاقات زندگیم بدون استثنا نتیجه کانون توجه و ورودی هایه که به ذهنم میدم پس
چرا در مورد ورودی های ذهنم اهمیت
نمیدم
چرا ساعت ها پای اخباری میشینم تا از مشکلاتی که اتفاق افتاده خبر دار بشم
چرا در مورد ناخواسته های زندگیم صحبت
میکنم؟
چرا درباره رابطه ای که از اون رضایت ندارم حرف میزنم
چرا در مورد مسائل مالی که درگیرش شدم گله و شکایت میکنم؟
چرا با دوست و آشنایی که مرتب از اوضاع بد اقتصادی ناله میکنه، همراه میشم و گفتههاشوتایید میکنم؟؟
چرا ساعت ها پای فیلم هایی میشینم
که تمرکزشون روی کمبوده؟؟
تموم این گله و شکایت ها
شنیدن این درد و دل ها و تایید کردن اونها یه غذای مسموم و بدبوییه که به ذهنم
میدم
چرا اینقدر که به غذای جسمم اهمیت میدم از غذای روحم غافلم؟؟
چرا نمیتونم درک کنم که هر موضوعی که آرامشمو بهم میریزه
هر تصویری که احساسمو بد میکنه
هر خبری که منو نگران تر میکنه
هر توجهی که ترس و تردید و اضطراب رو در وجودم بیشتر میکنه
همون غذای سمیِ که ذهنمو بیمارتر و باورهامو محدود کننده تر میکنه
بعد هم خودشو تو قالب بدهی، نگرانیهای مالی تموم نشدنی
رابطه های پر تنش و ناراحت کننده
و جسم بیمار نشون میده
وقتی به هر ورودی مسمومی توجه میکنم دارم یه فرکانس ناخواسته رو ارسال میکنم که نتیجش ورود اتفاق ناخواسته بیشتره
اونوقت با این کار راه گله و شکایت و ترس و نگرانی بیشتری به زندگیم باز میشه
اتفاقات ناخواسته بیشتری به زندگیم جذب میشه تا موضوعات بیشتری برای گله و شکایت و نگرانی داشته باشم
تنها راه خارج شدن از این گرفتاری ها
و مشکلات، تغذیه ذهنم با غذای مناسبه
پس همونطور که با وسواس غذا های سالم رو وارد بدنم میکنم
برای غذای ذهنم هم وسواس به خرج بدم و ورودی هایی رو وارد ذهنم کنم که احساسمو بهتر میکنه و منو سپاسگزار تر میکنه
با تشکر از ساحل عزیز برای نوشتن متن این فایل در قسمت نظرات.
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- دانلود با کیفیت HD146MB12 دقیقه
- فایل صوتی غذای روح چگونه تأمین میشود؟11MB12 دقیقه
بنام تنها فرمانروای قدرتمند جهان هستی ،بنام اوکه هرچه دارم ازاوست
سلام به استاد عزیزم ومریم بانوی نازنین ودوستان الهی ام
خدایا توراهزاران هزار بارشکر وسپاس بخاطر این فرصت
تو را هزاران هزار بار شکر وسپاس که خودت رو دارم ودر هر لحظه کنارمی
خداجونم توراهزاران هزار بارشکر وسپاس به خاطر هر نفسی که با اراده تو میکشم ،بخاطر ضربان منظم ودقیق قلبم ،بخاطر انگشتان سالمم که قدرت حرکت را از تو دارند
معبود من خلقت، تدبیرت ،توانایی ات ،قدرتت ،دانایی ات را شکر وسپاس که هر چه بیشتر به نعمتهایی که از فضل ورحمتت به من عطا کردی دقیق می شوم بیشتر پی میبرم که فقط توسزاوار پرستشی پس خدایا یادم بده که چگونه تسلیم تو باشم وفقط از خودت کمک بخواهم وهر لحظه از زندگیم را به خودت بسپارم ورها کنم
خدایا توراهزاران هزار بارشکر وسپاس که معبودی چون تورادارم
خدایا تورا هزاران هزار بار شکر وسپاس که مرا به این مسیر توحیدی هدایت کردی ودر این مکان الهی حضور دارم
خدایا توراهزاران هزار بارشکر وسپاس بخاطر وجود اساتید توحیدیم ودوستان الهی ام
غذای روح چگونه تامین میشود
آیا اندازه ای که به غذای جسمم اهمیت میدم که از مواد سالم باشد ،تمیز وبهداشتی باشد به غذای روحم هم اهمیت میدهم ؟
برای غذای جسمم خیلی وسواس به خرج میدهم وبررسی میکنم ،بو میکنم ،نگاه به رنگش می کنم از کجا تهیه شده ،سالم وبهداشتی هست یا نه ….خلاصه خیلی مراقبم که چی میخورم وچی رو وارد بدنم میکنم در مورد ورودیهای ذهنم هم مراقبم که
چه آهنگی رو گوش میکنم
چه صدایی را میشنوم ،چه کتابی میخوانم،چه فیلمی نگاه میکنم ،با چه آدمهایی صحبت میکنم ،اصلا به چی توجه می کنم به بیماری یا سلامتی ،به فقر یا ثروت
در لحظه به لحظه زندگیم دارم به چی توجه میکنم
آن غذایی که دارم برای ذهنم برای روحم آماده میکنم وآن چیزی که ورودیهای ذهنم هست چرا به اونا توجه ندارم وخیلی راحت حرفهای چرت وپرت میشنوم، اخبار را که در مورد مشکلات وبدبختی ،معضلات جهان هست گوش میدهم واجازه میدم این ورودیها را دریافت کند واصلا هم مراقب نیستم
چرا در مورد مهمترین موضوع که زندگی مرا رقم می زند اهمیتی قائل نیستم
وقتی من به چیزی توجه میکنم فرکانس همان موضوع را به جهان هستی ارسال میکنم وجهان هستی اتفاقات، شرایط،موقعیتهایی برام بوجود میاره که اساس آن همان فرکانسهای ارسالی من است یعنی زندگیم را داره رقم می زند
اگر حتی غذایی تمیز وسالم باشد اما به ذائقه من خوش نیادمن آن غذا را نمی خورم که اگر آن غذا را بخورم همان لحظه تاثیرش را در بدنم احساس میکنم ،همان لحظه چندشم میشه ، از مزه اش بدم میادوهمان لحظه تاثیر آن انتخاب نامناسب را میبینم که اگر من یه غذای فاسد بخورم خیلی زود دل پیچه ودل درد میگیرم واذیت میشم، یعنی خیلی تاثیرش سریع هست .اما چون وقتی به یه موضوع نامناسب توجه میکنم ویه غذای بسیار بسیار نامناسب به ذهنم میدهم من همان موقعه تاثیرش را نمیبینم هفته های بعد وماههای بعد تاثیر آن را میبینم
چون یک فاصله زمانی هست بین زمانی که من به موضوع نامناسب توجه میکنم ویا فیلم نامناسب میبینم به اخبار نامناسب گوش میدهم ،دیالوگهای نامناسب ،بحث های بیهوده با یکدیگه که وقتی من اینکارهارو میکنم همان موقعه که بلا سرم نمیاد زمان میبرد یواش یواش کانون توجه من ،اتفاقاتی مشابه همان را برام میاره
وقتی من به یه موضوع مناسب یا نامناسب توجه میکنم خیلی زود در مدارش قرار میگیرم وبعد از در ودیوار اساس آن موضوع بیشتر وبیشتر به من نشان داده میشود که بعد از مدتی آثار عینی آنرا در زندگیم میتونم ببینم
اما این فاصله زمانی سبب میشه که من نتونم ارتباط دقیقی بین ورودیهای ذهنم ونتایج واتفاقات وشرایط وبلاهایی که سرم میاد را درک کنم چون فاصله زمانی آن زیاد است تعبیرهای مختلفی میکنم مثلا میگم شاید بدشانسیه ،خدا خواسته ،سرنوشت من همینه وهزارتا دلیل دیگه …
دلیل اصلی این اتفاقات، دادن غذای نامناسب به ذهنم هست وبه چیزهای نامناسب توجه میکنم ویه مشت چرت وپرت را وارد ذهنم میکنم
خودم دا رم به چیزهایی توجه میکنم که اصلا نمی خوامشون
برامن مناسب نیستند ،احساسم را بد میکند، گریه ام را در میاره ،اشکم را در میاره،ناراحتم میکنه، اوقاتم را تلخ میکنه
من خودم این فرکانس را به جهان هستی ارسال میکنم وجهان هستی تمام اتفاقات ،شرایط،موقعیتها،افرادی را برام در زندگیم میاره که هم سنگ وهم مدار با کانون توجه خودمن باشد
پس همانطور که مواظب غذا خوردنم هستم ،همانطور که جاهای نامناسب غذا نمیخورم باید مراقب باشم که چی رو به ذهنم می دهم ؟
چه خوراکی را به ذهنم می دهم ؟
چه افکاری را در ذهنم میپرورانم ؟وچه باورهایی در ذهنم ایجاد میکنم ؟
آگاه باشم که تمام اتفاقات در زندگی من بواسطه چیزهایی است که به آنها توجه میکنم
خدایی که این جهان با قوانین ثابت خلق کرده بارها وبارها در قرآن فرموده آنچه من بهش توجه میکنم و در موردش فکر میکنم همان را در زندگیم تجربه می کنم واتفاقات زندگی من همان است که پیشاپیش به جهان هستی ارسال کردم
پس تمام اتفاقاتی که در زندگیم رخ می دهدبه خاطر آن چیزی است که خودم انجام دادم
خدا که به بنده هاش ظلم نمی کند
اگر میخوام پیشرفت کنم ،موفق شوم باید تمام وجودم را برای کنترل ورودیهام بزارم ،
اگر میخوام خوشبخت زندگی کنم باید تمام تمرکزم را بزارم روی توجه به نکات مثبت ،توجه به آنچه به من قدرت میدهد
وسعی کنم تمام کانون توجه ام به سمت خواسته هام برود
باورهای مخرب ومحدود کننده گذشته باتغییر افکار ،تغییر کانون توجه ام ،تغییرمی کنند وآنوقت اتفاقات زندگی من نیز تغییر می کند
پس ارزشش رو دارد که هرروز روی خودم وذهنم کار کنم ،چون هرچی بخواهم به من داده میشود
دنبال افکاری باشم که به من احساس بهتری بدهدومتعهد باشم که فقط اون افکار را به ذهنم بدم
که اگر متعهد باشم وکانون توجه ام را کنترل کنم وفقط تمرکزم را بزارم برروی نکات مثبت زندگی من به سمتی پیش میرود که از در ودیوار برا من ثروت ونعمت میباره چون ساز وکار جهان همین هست بدون اینکه من کار خاصی انجام بدهم
وقتی که من میشوم آهن ربای عشق، آهنربای دوست داشتن ،آهنربای ثروت ،…انرژیها ،شرایط ،موقعیتهایی را به سمت خود جذب می کنم که فقط عشق وزیبایی وثروت وخوشبختی هست
پس براش زمان وانرژی بزارم وبرام مهم باشد وبدانم که تمام اتفاقات زندگیم را کانون توجه ام بوجود میاره ومن باید همان وسواسی که در مورد غذا خوردن دارم در مورد کانون توجه ام نیز داشته باشم چون در هر لحظه با چیزهایی که می شنوم ،میبینم گوش می دهم ،صحبت میکنم، بحث میکنم اتفاقات وشرایط زندگی ام را رقم میزنم
خداروشکر از وقتی تا حدودی این قانون را درک کردم آگاهانه سعی کردم در هر گفتگویی شرکت نکنم اگر برام مقدور بود از جمعهایی که پر از گله وشکایت وگفتگوهای نامناسب هست بیام بیرون واگر نه خودم با خودم در مورد چیزهایی که به من احساس خوبی می دهد صحبت کنم
سعی کردم تا جاییکه امکان دارد حتی در بدترین شرایط زیبایی ها را ببینم وتحسین کنم ودر مورد آنها ونعمتهای زندگیم با خودم وخدای خودم صحبت کنم
خدایا شکرت…شکرت….شکرت
عاشقتونم ….
در پناه الله شاد وثروتمند وسعادتمند وسلامت باشید در دنیا وآخرت
با نام ویاد خداوند بخشنده ومهربان
سلام خدمت استاد عزیزم ومریم بانو ودوستان عزیز
خداروسپاسگزارم بخاطر فرصتی دیگر وروزی جدید ونو
غذای روح چگونه تا مین میشود؟
توجه به ورودی مسموم یعنی ارسال یک فرکانس ناخواسته دیگرکه نتیجه آن اتفاقات ناخواسته است
تنها راه خروج از این حلقه معیوب تغذیه ذهن باغذای مناسب است
همیشه باید حواسمون باشه به این موضوع که آیا آنقدر که به غذای جسمم اهمیت میدم به همان اندازه به غذای روحم هم اهمیت میدم برا خودم میگم :نه
چرا؟ چون دنبال تایید طلبی وتوجه ام چون خودم رو ارزشمند نمیدونم چون خود واقعیم نیستم چون بلد نیستم خودم باشم بعد که به یه ناخواسته ای بر میخوریم بشینیم افکارمون را مرور کنیم البته اگر که آنقدر از آگاهی ها درک کرده باشیم گله وشکایت نکنیم تواین فلش بک متوجه میشیم ای دل غافل ببین کجا را اشتباه رفتم افتخارم اینه شاگرد استاد عباس منشم ولی تا الان فقط طوطی وار آموزه ها را گوش دادم ولی در عمل صفرم اصلا حواسم نیست چه آهنگی گوش میدم،چقدر بحث میکنم تو مواردی که اصلا به من ربط نداره ؛چقدر حرفهایی رو میشنوم وتایید میکنم که اصلا قبول ندارم با شخصیت من جور در نمیاد
چرا فکر میکنم باید در مورد هرچیزی نظر بدم چرا فکر میکنم باید جواب های را با هوی بدم
من که به این میبالم جدا شده از احاد جامعه ام پس چرا مثل آنها رفتار میکنم به نازیباییها،به فقر،به بدبختی
من که ادعام اینه دارم رو ی باورام کار میکنم مدعی ام که قانون رو بلدم پس چرا مدام غر میزنم وگله وشکایت میکنم
منکه دارم هرروز فایلها رو گوش میدم تعهد دادم به خودم وخدای خودم پس باید باور کنم خودم صددرصد خالق اتفاقات زندگیم هستم وحتما باید از ورودیهای ذهنم مراقبت کنم وغذای سالم به ذهنم چطوری؟ با توجه به زیباییها با دیدن وتوجه به داشته ها ونکات مثبت زندگیم باسپاسگزاری هر لحظه ام از ذهنم مراقبت کنم وغذای سالم به ذهنم بدم واتفاقات زیبا رابرای خودم رقم بزنم
خدایا سپاس که امروز هم نوشتم ولی متفاوت
در پناه خدا شاد وثروتمند وسعادتمند وسلامت باشید
بنام خداوند که بشدت برایم کافی است
روز هفتم
سلام خدمت استاد عزیزم ومریم جان ودوستان گلم
خداروشکر قدمی دیگر در جهت رشد وتغییر خودم برداشتم
خداروشکر میکنم که مرا به این مسیر هدایت کرد
من باوردارم که خودم خالق صددر صدشرایط واتفاقات زندگیم هستم چه خواسته وچه ناخواسته
این فایل منو واقعا به فکر انداخت دقیقا ما چقدر مواظب غذایی که میخوریم هستیم خیلی زیاد ولی از ذهنمون همیشه غافل بودیم دقیقا استاد بخاطر باورهای اشتباه تا قبل از این فکر میکردم هر اتفاقی برام می افته از بدشانسی یا امتحان الهی است تا باسایت آشنا شدم دیدم امتحان الهی یا شانس معنا نداره ولی بخاطر اینکه تعهدی نداشتم وتکاملم را طی نکرده بودم به اندازه این یه هفته به درک این قانون نرسیدم یه هفته ای هست دارم سعی میکنم نجواها رو کنترل کنم اجازه نمیدم از هر چیزی کوچیک یا اتفاق ناخوشایند برام کوه بساز سریع مچش رو میگیرم سعی میکنم زمان بیشتری تو سایت باشم و امشب تصمیم گرفتم از فردا برنامه مشخص داشته باشم تا بیشتر رشد کنم خداروشکر الان تا اتفاق ناخواسته ای پیش میاد یا احساسم بد میشه سریع بر میگردم ببینم به چی فکر کردم چی شنیدم به چی توجه کردم و توجه به نکات مثبت آن وضعیت حالم رو خوب میکنم
خدایا شکرت که من را خالق زندگیم آفریدی
ممنون استاد از شما ومریم جان
در پناه خدا شاد وخوشبخت سالم وسعدتمند باشید
سلام خدمت استاد عزیرم ودوستان گلم
اینکه تمام اتفاقات زندگیمون بواسطه ان چیزیست که بهش توجه میکنیم صددرصد درسته وقتی برای اولین بار این جمله رو دردوره قانون آفرینش شنیدم وتمام شبکه های اجتماعی رو حذف کردم اخبارروگوش ندادم وتلویزین رو حذف کردم ارامش زیادی دارم الان وقتی نجواهای ذهنم شروع میشه میگم بقول استاد توهستی توکارخودت رو بکن ومنم کارخودم وبراش مثالهایی ازقبل میارم میبینم حق با منه نه نجواها وقتی نجواها سروع به گفتگو میکنند میگم میخوای ازاین بدتر شه فهیمه ادامه بده وسریع حال واحساس خودم رو برمیگردونم به احساس خوب وبارها برام اتفاق افتاده که خودم متوجه شدم این اتفاق ناخواسته نتیجه تمرکز و میدان دادن به نجواهای ذهنم بوده خدایا سپاسگزارم بخاطر این آگاهیها استاد ودوستان گلم ازهمگی ممنون وسپاسگزارم دوستتون دارم