ما هرگز گوشت فاسد را نمیخوریم. به غذایی بدبو و گندیده لب نمیزنیم.
حتی دیدن یک مو در غذایی لذیذ و سالم، حالمان را بد میکند یا اگر احساس کنیم آشپزی که این غذای خوشمزه را پخته اصولاً آدم بیسلیقهای است که اهمیتی به بهداشت خود نمیدهد، باز هم حاضر به خوردن آن غذا نیستیم.
ما به شدت مراقب هستیم تا غذایی سالم و مورد تإیید را وارد بدنمان نماییم. چون میخواهیم جسم سالمتری داشتهباشیم.
اما نوبت به تغذیه ذهن که میشود، هیچ اهمیتی نمیدهیم. در حالیکه تمام اتفاقات زندگی ما بدون استثناء نتیجه کانون توجه و ورودیهایی است که به ذهنمان راه دادهایم.
اما درباره ورودی های ذهنمان وسواس چندانی به خرج نمیدهیم. ساعتها پای اخبار مینشینیم تا از تک تک فجایعی آگاه شویم که ممکن است در گوشه و کنار جهان رخ داده باشد.
ساعت ها درباره ناخواستههای زندگیمان، درباره رابطهای که از آن رضایت نداریم و مسائل مالیای که درگیر آن شدهایم، لب به گله و شکایت مینشینیم. مرتباً با دوست و آشنایی که از اوضاع بد اقصادی مینالد، همراه و همداستان میشویم و گفتههایش را تأیید میکنیم.
ساعتها پای فیلمهایی مینشینیم که تمرکز آن بر کمبود است و غافلیم از اینکه تمام این گله و شکایتها، شنیدن این درد و دلها و تأیید کردن آنها، یک غذای مسموم و بدبو است که به ذهن خود میخورانیم.
چرا با اینکه تا این حد به تغذیه جسممان اهمیت میدهیم، از تغذیه ذهن غافلیم؟!
چرا نمیتوانیم درک کنیم که هر موضوعی که آرامش ما را مختل میکند، هر تصویری که احساسمان را بد میکند، هر اخباری که ما را نگرانتر میکند و هر توجهی که ترس، تردید و اضطراب را در وجودمان میکارد، همان غذای مسمومی است که ذهنمان را بیمارتر و باورهایمان را محدود کنندهتر میگرداند و سپس خودش را در قالب بدهی، نگرانیهای تمام نشدنی مالی، روابط پرتنش، جسم بیمار و… نشان میدهد.
توجه به هر ورودی مسموم، یعنی ارسال فرکانس یک ناخواستهی دیگر که نتیجهی آن ورود اتفاقات ناخواستهی بیشتری است که راه را برای گله و شکایت ها، ترسها و نگرانیهای بیشتر باز میکند.
اتفاقات ناخواستهی بیشتری را به زندگیات جذب میکند تا دوباره موضوعات بیشتری برای گله و شکایت و نگرانی داشته باشی.
تنها راه خروج از این حلقه معیوب، تغذیه ذهن با غذایی مناسب است.
به همین دلیل لازم است همانگونه که با وسواس، غذاهای سالم، خوشرنگ و بو و خوشمزه را وارد بدنت میکنی، درباره غذای ذهنت هم وسواس به خرج دهی و تنها ذهنت را در معرض ورودیهایی قرار دهی که احساس بهتری به تو میبخشد و تو را سپاسگزارتر مینماید.
یکی از بهترین راهها برای تغذیه ذهن، شروع کار با دوره کشف قوانین زندگی، است.
دوره کشف قوانین زندگی، یک راهنمای تمام عیار برای مسیر زندگی شما در تمام جنبههاست و با زبانی ساده و با فرمولی ۱۰۰٪ عملی، قوانین زندگی را به شما یاد میدهد. همان قوانینی که راه ورود نعمت و ثروتهایی بی انتها را به زندگیات باز میکند و به شما کمک میکند تا خالق شایستهای برای زندگیات باشی و فارغ از اینکه الان در چه شرایطی هستی، بتوانی با هماهنگ شدن با قوانین زندگی، همان شرایطی را خلق کنی که دوست داری داشته باشی.
متن بخشی از صحبت های استاد عباس منش در این قسمت:
باید همیشه این سوالو از خودم بپرسم که همیشه که اینقدر به غذای جسمم اهمیت میدم آیا به همون اندازه به غذای روحم هم اهمیت میدم⁉️
برای غذای جسمم خیلی وسواس بخرج میدم و حواسم هست که این غذا سالم باشه و خیلی مراقبم که چی میخورم آیا در مورد ورودی های ذهنم هم مراقبم که:
چه آهنگی گوش میکنم؛ چه صدایی میشنوم؛ چه کتابی میخونم؛ چه فیلمی نگاه میکنم؛ چه سریالی میبینم؛ با چه آدمایی صحبت میکنم؛
اصلاً دارم به چی توجه میکنم؟! به بیماری یا به سلامتی؛ به فقر یا ثروت️؛
اونایی که ورودی های ذهنم هستن، چرا اصلا بهشون توجه نمیکنم؟؟؟
چرا خیلی راحت حرف های چرت و پرت میشنوم؟؟
چرا اخباری که همش در مورد مشکلات و بدبختی و گرونی و جنگ و تروریسمه رو به راحتی گوش میکنم؟؟
چرا اجازه میدم که این ورودی ها رو دریافت کنم؟؟
چرا در مورد مهمترین موضوع زندگیم که داره زندگیمو رقم میزنه اهمیتی نمیدم؟؟
وقتی به چیزی توجه میکنم، فرکانسی رو در مورد همون موضوع به جهان ارسال میکنم، جهان هم اتفاقات، شرایط و موقعیت هایی رو برام به وجود میاره که بر اساس فرکانس های ارسالی خودمه
اگه غذای سالم و تمیز رو انتخاب کنم که به ذائقم خوش نمیاد و اون غذا رو بخورم، همون لحظه از اون غذا بدم میاد و برام خوشایند نیست و همون لحظه تاثیرشو میبینم
اگه یه غذای فاسد بخورم، زود دل پیچه میگیرم و تاثیرش خیلی سریعِ
اما وقتی به موضوع نامناسب توجه میکنم، یه غذای نامناسب به ذهنم میدم، همون موقع تاثیرشو نمیبینم، هفته های بعد، ماه های بعد تاثیرش رو میبینم
چون یه فاصله زمانیه، بین اون موقعی که دارم به موضوعات نامناسب توجه میکنم فیلم نامناسب میبینم
اخبار نامناسب گوش میکنم
“حرف های نامناسب، بحث های بیهوده با همدیگه
این کارها رو انجام میدم
همون موقع که بلا سرم نمیاد
یواش یواش کانون توجهم، اتفاق های مشابه با اونو برام میاره
اخبار بیشتر وارد زندگیم میکنه
بحث های بیهوده بیشتر
حرف های نامناسب بیشتر
وقتی به یه موضوع مناسب یا نامناسب توجه میکنم، خیلی زود توی مدارش قرار میگیرم، اونوقت از در و دیوار اساس اون موضوع بیشتر و بیشتر بهم نشون داده میشه
بعد از مدتی هم آثار عینی اونو تو زندگیم میبینم
این فاصله زمانی باعث میشه که نتونم ارتباط دقیقی بین ورودی های ذهنم و نتایج و اتفاقات و شرایط و بلاهایی که سرم میاد رو درک کنم
چون این فاصله زمانی زیاده
به خاطر این فاصله زمانی، میام تعبیرهای مختلفی میکنم
میگم بدشانسیه، خدا خواسته، شاید اینجوری بوده، دیگه سرنوشت منم همینه،و هزارتا دلیل دیگه
دلیل اصلی این اتفاقات اینه که خودم دارم غذای نامناسب به ذهنم میدم
خودم دارم به چیزهای نامناسب توجه میکنم
خودم دارم یه مشت آشغال و چرت و پرت وارد مغزم میکنم
خودم دارم به چیزهایی توجه میکنم که اصلا
نمیخوامشون
برام مناسب نیستن
احساسمو بد میکنن
گریه ام رو در میارن
اوقاتم رو تلخ میکنن
خودم این فرکانسا رو ارسال میکنم، جهان هم اتفاقات، شرایط، موقعیتها افرادی رو برام توی زندگی میاره که هم مدار با کانون توجه خودمه
پس همون طور که مواظب غذای جسمم هستم و غذای جاهای نامناسب رو نمیخورم به همون اندازه هم باید مواظب باشم که
دارم به ذهنم چی میدم؟
چه خوراکی رو دارم به خودم میدم؟
چه افکاری رو دارم توی ذهنم میسازم؟
چه باورهایی رو دارم ایجاد می کنم؟
“خدا هم توی قران میگه اونچه که بهش توجه میکنم و بهش فکر میکنم، همون چیزیه که توی زندگیم رخ میده
پس تموم اتفاقایی که توی زندگیم میفته به خاطر اونچه هست که خودم انجام دادم
خدا که به بنده هاش ظلم نمیکنه
اگه میخوام خوشبخت زندگی کنم، باید تموم تمرکزمو بزارم روی توجه به نکات مثبت توجه به اونچه که بهم قدرت میده
سعی کنم کانون توجهم رو به سمت خواسته هام ببرم
باورهای محرک و محدود کننده گذشته، میتونن با تغییر افکارم، با تغییر کانون توجهم، اونها هم تغییر کنن
اونوقت اتفاقات زندگیم تغییر میکنه
پس ارزشش رو داره که هر روز روی خودم و ذهنم کار کنم، چون هرچی که بخوام بهم داده میشه.
پس به دنبال افکار مناسبی باشم که احساس بهتری بهم میده و متعهد باشم که فقط اون افکارو به ذهنم بدم
اونوقت زندگیم به سمتی میره که از در و دیوار ثروت و سلامتی و خوشبختی و سعادت وارد زندگیم میشه
بدون اینکه بخوام کار خاصی انجام بدم چون ساز و کار جهان اینه
پس براش زمان و وقت بزارم، برام مهم باشه، چون تموم اتفاقات زندگیم رو داره کانون توجهم به وجود میاره
باید همون وسواسی که برای غذا خوردن دارم، در مورد کانون توجهم هم داشته باشم
پس حواسم باشه که ذهنمو دارم با چی تغذیه میکنم؟؟
چون در هر لحظه به وسیله اونچه که میگم،
میشنوم،میبینم،
به یاد میارم،یا بهش فکر میکنم،
دارم به ذهنم غذا میدم و اینا باورهای من هستن
پس یا در حال قدرتمند تر کردن یه باور قدرتمندم
یا درحال محدود کننده تر کردن یه باور محدود کننده
پس یه ایستگاه بازرسی قوی برای ورودی ذهنم درست کنم
ذهنمو شرطی کنم که:
هر ورودی که منو غمگین یا نگران میکنه
میترسونه
بهم احساس بدی میده
“مثل همون غذای گندیده و سمیِ که حاضر نیستم بهش نگاه کنم
چه برسه که بخوام اونو بخورم
هر وقت به غذای گندیده و سمی اجازه عبور از این ایستگاه رو دادم و خوردمش
اون وقت اجازه دارم تا ذهنمو با ورودی های نامناسب مثل
اخبار
نگرانی درباره مشکلات
موندن توی احساس بد، که هزاران دلیل هم براش دارم تغذیه کنم
تموم اتفاقات زندگیم بدون استثنا نتیجه کانون توجه و ورودی هایه که به ذهنم میدم پس
چرا در مورد ورودی های ذهنم اهمیت
نمیدم
چرا ساعت ها پای اخباری میشینم تا از مشکلاتی که اتفاق افتاده خبر دار بشم
چرا در مورد ناخواسته های زندگیم صحبت
میکنم؟
چرا درباره رابطه ای که از اون رضایت ندارم حرف میزنم
چرا در مورد مسائل مالی که درگیرش شدم گله و شکایت میکنم؟
چرا با دوست و آشنایی که مرتب از اوضاع بد اقتصادی ناله میکنه، همراه میشم و گفتههاشوتایید میکنم؟؟
چرا ساعت ها پای فیلم هایی میشینم
که تمرکزشون روی کمبوده؟؟
تموم این گله و شکایت ها
شنیدن این درد و دل ها و تایید کردن اونها یه غذای مسموم و بدبوییه که به ذهنم
میدم
چرا اینقدر که به غذای جسمم اهمیت میدم از غذای روحم غافلم؟؟
چرا نمیتونم درک کنم که هر موضوعی که آرامشمو بهم میریزه
هر تصویری که احساسمو بد میکنه
هر خبری که منو نگران تر میکنه
هر توجهی که ترس و تردید و اضطراب رو در وجودم بیشتر میکنه
همون غذای سمیِ که ذهنمو بیمارتر و باورهامو محدود کننده تر میکنه
بعد هم خودشو تو قالب بدهی، نگرانیهای مالی تموم نشدنی
رابطه های پر تنش و ناراحت کننده
و جسم بیمار نشون میده
وقتی به هر ورودی مسمومی توجه میکنم دارم یه فرکانس ناخواسته رو ارسال میکنم که نتیجش ورود اتفاق ناخواسته بیشتره
اونوقت با این کار راه گله و شکایت و ترس و نگرانی بیشتری به زندگیم باز میشه
اتفاقات ناخواسته بیشتری به زندگیم جذب میشه تا موضوعات بیشتری برای گله و شکایت و نگرانی داشته باشم
تنها راه خارج شدن از این گرفتاری ها
و مشکلات، تغذیه ذهنم با غذای مناسبه
پس همونطور که با وسواس غذا های سالم رو وارد بدنم میکنم
برای غذای ذهنم هم وسواس به خرج بدم و ورودی هایی رو وارد ذهنم کنم که احساسمو بهتر میکنه و منو سپاسگزار تر میکنه
با تشکر از ساحل عزیز برای نوشتن متن این فایل در قسمت نظرات.
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- دانلود با کیفیت HD146MB12 دقیقه
- فایل صوتی غذای روح چگونه تأمین میشود؟11MB12 دقیقه
بنام خداوند بخشنده مهربان
سلام به استاد عزیزم و همه دوستان خوبم در سایت
هفتمین روز از این سفر عالی
غذای روح چگونه تامین میشود؟
چرا واقعا ما همیشه با وسواس زیاد توی فروشگاهها دنبال مواد غذایی درجه یک میگردیم ،بعد که اونارو میاریم خونه باز هرکدوم رو جای مخصوص خودش بذاریم که فاسد نشه،خراب نشه .
گوشت رو حتما باید تو فریزر بذاریم ،چون خیلی زود فاسد میشه.
شیر و لبنیات رو تو یخچال بذاریم که فاسد نشه و باعث مریضی بشه.
برنج و حبوبات رو تو کابینت ،جایی بذاریم که از رطوبت دور باشه و آسیبی بهشون نرسه ،
خلاصه خیلی مواظبیم که مواد غذایی که میخوایم استفاده کنیم آسیبی بهشون نرسه که اگر کوچکترین فسادی توی اونا باشه دیگه نمیشه خورد .دیگه قابل استفاده نیست، چون باعث میشه سیستم گوارش ،سیستم دفع و کلا بدن ما آسیب ببینه.
پس باید به بهترین شکل ازشون مراقبت بشه.
بعد نوبت به مرحله پخت میرسه .
باید همه چیز کاملا تمیز باشه .
دستها شسته، نظافت شخصی رعایت بشه،لوازمی که توشون پخته میشه همگی تمیز مثل چاقو ،قابلمه ،کفگیر یا ملاقه،تخته خرد کردن ،همه اینا باید تمیز و مرتب باشه ،تا یک غذای تمیز و عاری از هرگونه کثیفی یا میکروب آماده بشه.
خوب حالا ما برای خوردن هر وعده غذا اینهمه مراقبت میکنیم تا غذای الوده به بدنمون وارد نشه ولی از ذهنمون که باید خیلی خیلی بیشتر مراقبت کنیم تا هر خوراکی نداشته باشه کاملا غافلیم. کاملا غافل.
آخه منی که اینهمه مواظبم هر چیزی رو نخورم حتی از هرجایی غذا نگیرم چرا مواظب روحم نیستم ،چرا مواظب ذهنم نیستم ،چرا هر خوراکی رو بهش میدم ،
استاد من تقریبا نزدیک یک سالی هست که تلویزیون نگاه نمیکنم و اخبار رو که کلا مدتهاست گوش نمیکنم و واقعا چقدر آرامش دارم .
چقدر راحتم ،قبلا یه آدمی بودم که خبرها رو گوش میکردم ،سریالها رو دنبال میکردم ،تو تلگرام هر چرت و پرتی رو میدیدم و گوش میکردم ،ولی الان مدتهاست که بیشتر مراقبم چی رو ببینم و چی بشنوم .
و خدارو شکر خیلی تونستم جلوی ورودی های بدی که از طریق اخبار و تلویزیون و شبکه های اجتماعی بهم منتقل میشه رو بگیرم.
و از زمانی که با شما آشنا شدم اگر هم به هر طریقی صدایی بشنوم از سریالها ، خیلی خوب میتونم تشخیص بدم که باورهای نامناسبی داره گفته میشه و خیلی سریع برای خودم باورهای درستش رو تکرار میکنم.خدایا شکرت.
استاد به نظر من همش تو دیدن نکات مثبته.
اگر تعهد داشته باشی که فقط به نکات مثبت هر چیزی نگاه کنی خیلی راحت میتونی ذهنتو کنترل کنی، حیلی راحت میتونی به مدارهای بالاتر بری.
من خودم یه آدمی بودم که اگر برام اتفاقی پیش میومد تا ساعتها یا شاید روزها اون جریان رو هی برای خودم تکرار میکردم و ازهمه متنفر میشدم ولی خدارو شکر الان خیلی بهتر شدم ، دیروز یه بحث کوچیک بین من و همسرم پیش اومد که خب اولش ناراحت شدم و یکم با خودم غر غر کردم ،بعد از حدودا یه ربع نیم ساعتی گفتم خب دیگه جریان تموم شده پس تو هم تمومش کن .و شروع کردم به دبدن نکات مثبت همسرم.
اصلا باورم نمیشد من بتونم اونهمه ویژگی خوب توی اون شرایط از همسرم پیدا کنم و بعدشم آروم شدم .
اصلش همینه ما بجای اینکه بخوایم زور بزنیم که ذهنمون رو از افکار منفی خالی کنیم ،باید سعی کنیم به همه چیز مثبت نگاه کنیم ،ذهن به راحتی خالی میشه از افکار منفی.
پس برای خوراک ذهن باید اول ورودی های منفی رو حذف کنیم مثل سریالهای تلویزیون.اخبار ،کانالهای منفی تلگرام و اینستا،
بعد به ذهنمون خوراک خوب بدیم.
دیدن طبیعت، نگاه کردن به افراد با عینک خوشبینی ،دیدن نکات مثبت هر اتفاقی،
خوندن قرآن و تامل در آیاتش وووووو.
اهرم رنج و لذت من اینه که وقتی سریال ببینم چون به شدت تاثیر پذیرم و همزاد پنداری میکنم خیلی زود همون بدبختیا و اتفاقات بد برام میفته ،چون من با توجه به نکات منفی ،همون فرکانسهارو به جهان فرستادم و گفتم منم از همین بدبختیا میخوام
و جهان هم بدون کوچکترین دلسوزی میگه چشم پس من باید منتظر اتفاقات ناگوار زیادی باشم.
ولی اگر توجه و تمرکزم رو بذارم رو نکات مثبت ،بذارم روی پیشرفت خودم ،بذارم رو دیدن فراوانی در جهان پس هدایت میشم به اتفاقات عالی ،رسیدن به ثروت ، داشتن رابطه خوب با همه ووووو
مریم جاتم ممنونم ازت برای این سفرنامه و چالشهای عالی که میذاری
استاد خوبم ازت ممنونم که به من راه و روش درست و طبیعی زندگی کردن رو یاد میدی.
خداروشکر میکنم که منو در مسیر هدایت قرار داد .
عاشقتم استادخوبم❤❤❤