غذای روح چگونه تأمین می‌شود؟

 ما هرگز گوشت فاسد را نمی‌خوریم. به غذایی بدبو و گندیده لب نمی‌زنیم.

حتی دیدن یک مو در غذایی لذیذ و سالم‌، حالمان را بد می‌کند یا اگر احساس کنیم آشپزی که این غذای خوشمزه را پخته اصولاً آدم بی‌سلیقه‌ای است که اهمیتی به بهداشت خود نمی‌دهد‌، باز هم حاضر به خوردن آن غذا نیستیم.

ما به شدت مراقب هستیم تا غذایی سالم و مورد تإیید را وارد بدن‌مان نماییم. چون می‌خواهیم جسم سالمتری داشته‌باشیم.

اما نوبت به تغذیه ذهن که می‌شود‌، هیچ اهمیتی نمی‌دهیم. در حالیکه تمام اتفاقات زندگی ما بدون استثنا‌ء نتیجه کانون توجه و ورودی‌هایی است که به ذهن‌مان راه داده‌ایم.

اما درباره ورودی های ذهن‌مان وسواس چندانی به خرج نمی‌دهیم. ساعت‌ها پای اخبار می‌نشینیم تا از تک تک فجایعی آگاه شویم که ممکن است در گوشه و کنار جهان رخ داده باشد.

ساعت ها درباره ناخواسته‌های زندگی‌مان‌، درباره رابطه‌ای که از آن رضایت نداریم و مسائل مالی‌ای که درگیر آن شده‌ایم‌، لب به گله و شکایت می‌نشینیم. مرتباً با دوست و آشنایی که از اوضاع بد اقصادی می‌نالد‌، همراه و همداستان می‌شویم و گفته‌هایش را تأیید می‌کنیم.

ساعت‌ها پای فیلم‌هایی می‌نشینیم که تمرکز آن بر کمبود است و غافلیم از اینکه تمام این گله و شکایت‌ها‌‌، شنیدن این درد و دلها و تأیید کردن آنها‌، یک غذای مسموم و بدبو است که به ذهن خود می‌خورانیم.

چرا با اینکه تا این حد به تغذیه جسم‌مان اهمیت می‌دهیم‌، از تغذیه ذهن غافلیم؟!

چرا نمی‌توانیم درک کنیم که هر موضوعی که آرامش ما را مختل می‌کند‌، هر تصویری که احساس‌مان را بد می‌کند‌، هر اخباری که ما را نگران‌تر می‌کند و هر توجهی که ترس‌‌، تردید و اضطراب را در وجودمان می‌کارد‌، همان غذای مسمومی است که ذهن‌مان را بیمارتر و باورهای‌مان را محدود کننده‌تر می‌گرداند و سپس خودش را در قالب بدهی‌، نگرانی‌های تمام نشدنی مالی‌، روابط پرتنش‌، جسم بیمار‌ و… نشان می‌دهد.

توجه به هر ورودی مسموم‌، یعنی ارسال فرکانس یک ناخواسته‌ی دیگر که نتیجه‌ی آن ورود اتفاقات ناخواسته‌ی بیشتری است که راه را برای گله و شکایت ها‌‌، ترس‌ها و نگرانی‌های بیشتر باز می‌کند.

اتفاقات ناخواسته‌ی بیشتری را به زندگی‌ات جذب می‌کند تا دوباره موضوعات بیشتری برای گله و شکایت‌ و نگرانی داشته باشی.

تنها راه خروج از این حلقه معیوب‌، تغذیه ذهن با غذایی مناسب است.

به همین دلیل لازم است همانگونه که با وسواس‌، غذاهای سالم‌، خوشرنگ و بو و خوشمزه را وارد بدنت می‌کنی‌، درباره غذای ذهنت هم وسواس به خرج دهی و تنها ذهنت را در معرض ورودی‌هایی قرار دهی که احساس بهتری به تو می‌بخشد و تو را سپاس‌گزارتر می‌نماید.

یکی از بهترین راه‌ها برای تغذیه ذهن‌، شروع کار با دوره کشف قوانین زندگی‌، است.

دوره کشف قوانین زندگی‌، یک راهنمای تمام عیار برای مسیر زندگی شما در تمام جنبه‌هاست و  با زبانی ساده و با فرمولی ۱۰۰٪ عملی‌، قوانین زندگی را به شما یاد می‌دهد. همان قوانینی که راه ورود نعمت و ثروتهایی بی انتها را به زندگی‌ات باز می‌کند و به شما کمک می‌کند تا خالق شایسته‌ای برای زندگی‌ات باشی و فارغ از اینکه الان در چه شرایطی هستی‌، بتوانی با هماهنگ شدن با قوانین زندگی‌، همان شرایطی را خلق کنی که دوست داری داشته باشی.


متن بخشی از صحبت های استاد عباس منش در این قسمت:

باید همیشه این سوالو از خودم بپرسم که همیشه که اینقدر به غذای جسمم اهمیت میدم آیا به همون اندازه به غذای روحم هم اهمیت میدم⁉️

برای غذای جسمم خیلی وسواس بخرج میدم و حواسم هست که این غذا سالم باشه و خیلی مراقبم که چی میخورم آیا در مورد ورودی های ذهنم هم مراقبم که:

چه آهنگی گوش میکنم؛ چه صدایی میشنوم؛ چه کتابی میخونم؛ چه فیلمی نگاه میکنم؛ چه سریالی میبینم؛ با چه آدمایی صحبت میکنم؛

اصلاً دارم به چی توجه میکنم؟! به بیماری یا به سلامتی؛ به فقر یا ثروت‍️؛

اونایی که ورودی های ذهنم هستن، چرا اصلا بهشون توجه نمیکنم؟؟؟

چرا خیلی راحت حرف های چرت و پرت میشنوم؟؟

چرا اخباری که همش در مورد مشکلات و بدبختی و گرونی و جنگ و تروریسمه رو به راحتی گوش میکنم؟؟

چرا اجازه میدم که این ورودی ها رو دریافت کنم؟؟

چرا در مورد مهمترین موضوع زندگیم که داره زندگیمو رقم میزنه اهمیتی نمیدم؟؟

وقتی به چیزی توجه میکنم، فرکانسی رو در مورد همون موضوع به جهان ارسال میکنم، جهان هم اتفاقات، شرایط و موقعیت هایی رو برام به وجود میاره که بر اساس فرکانس های ارسالی خودمه

اگه غذای سالم و تمیز رو انتخاب کنم که به ذائقم خوش نمیاد و اون غذا رو بخورم، همون لحظه از اون غذا بدم میاد و برام خوشایند نیست و همون لحظه تاثیرشو میبینم

اگه یه غذای فاسد بخورم، زود دل پیچه میگیرم و تاثیرش خیلی سریعِ

اما وقتی به موضوع نامناسب توجه میکنم، یه غذای نامناسب به ذهنم میدم، همون موقع تاثیرشو نمیبینم، هفته های بعد، ماه های بعد تاثیرش رو میبینم

چون یه فاصله زمانیه، بین اون موقعی که دارم به موضوعات نامناسب توجه میکنم فیلم نامناسب میبینم

اخبار نامناسب گوش میکنم

“حرف های نامناسب، بحث های بیهوده با همدیگه

این کارها رو انجام میدم

همون موقع که بلا سرم نمیاد

یواش یواش کانون توجهم، اتفاق های مشابه با اونو برام میاره

اخبار بیشتر وارد زندگیم میکنه

بحث های بیهوده بیشتر

حرف های نامناسب بیشتر

وقتی به یه موضوع مناسب یا نامناسب توجه میکنم، خیلی زود توی مدارش قرار میگیرم، اونوقت از در و دیوار اساس اون موضوع بیشتر و بیشتر بهم نشون داده میشه

بعد از مدتی هم آثار عینی اونو تو زندگیم میبینم

این فاصله زمانی باعث میشه که نتونم ارتباط دقیقی بین ورودی های ذهنم و نتایج و اتفاقات و شرایط و بلاهایی که سرم میاد رو درک کنم

چون این فاصله زمانی زیاده

به خاطر این فاصله زمانی، میام تعبیرهای مختلفی میکنم

میگم بدشانسیه، خدا خواسته، شاید اینجوری بوده، دیگه سرنوشت منم همینه،و هزارتا دلیل دیگه

دلیل اصلی این اتفاقات اینه که خودم دارم غذای نامناسب به ذهنم میدم

خودم دارم به چیزهای نامناسب توجه میکنم

خودم دارم یه مشت آشغال و چرت و پرت وارد مغزم میکنم

خودم دارم به چیزهایی توجه میکنم که اصلا

نمیخوامشون

برام مناسب نیستن

احساسمو بد میکنن

گریه ام رو در میارن

اوقاتم رو تلخ میکنن

خودم این فرکانسا رو ارسال میکنم، جهان هم اتفاقات، شرایط، موقعیت‌ها افرادی رو برام توی زندگی میاره که هم مدار با کانون توجه خودمه

پس همون طور که مواظب غذای جسمم هستم و غذای جاهای نامناسب رو نمیخورم به همون اندازه هم باید مواظب باشم که

دارم به ذهنم چی میدم؟

چه خوراکی رو دارم به خودم میدم؟

چه افکاری رو دارم توی ذهنم میسازم؟

چه باورهایی رو دارم ایجاد می کنم؟

“خدا هم توی قران میگه اونچه که بهش توجه میکنم و بهش فکر میکنم، همون چیزیه که توی زندگیم رخ میده

پس تموم اتفاقایی که توی زندگیم میفته به خاطر اونچه هست که خودم انجام دادم

خدا که به بنده هاش ظلم نمیکنه

اگه میخوام خوشبخت زندگی کنم، باید تموم تمرکزمو بزارم روی توجه به نکات مثبت توجه به اونچه که بهم قدرت میده

سعی کنم کانون توجهم رو به سمت خواسته هام ببرم

باورهای محرک و محدود کننده گذشته، میتونن با تغییر افکارم، با تغییر کانون توجهم، اونها هم تغییر کنن

اونوقت اتفاقات زندگیم تغییر میکنه

پس ارزشش رو داره که هر روز روی خودم و ذهنم کار کنم، چون هرچی که بخوام بهم داده میشه.

پس به دنبال افکار مناسبی باشم که احساس بهتری بهم میده و متعهد باشم که فقط اون افکارو به ذهنم بدم

اونوقت زندگیم به سمتی میره که از در و دیوار ثروت و سلامتی و خوشبختی و سعادت وارد زندگیم میشه

بدون اینکه بخوام کار خاصی انجام بدم چون ساز و کار جهان اینه

پس براش زمان و وقت بزارم، برام مهم باشه، چون تموم اتفاقات زندگیم رو داره کانون توجهم به وجود میاره

باید همون وسواسی که برای غذا خوردن دارم، در مورد کانون توجهم هم داشته باشم

پس حواسم باشه که ذهنمو دارم با چی تغذیه میکنم؟؟

چون در هر لحظه به وسیله اونچه که میگم،

میشنوم،میبینم،

به یاد میارم،یا بهش فکر میکنم،

دارم به ذهنم غذا میدم و اینا باورهای من هستن

پس یا در حال قدرتمند تر کردن یه باور قدرتمندم

یا درحال محدود کننده تر کردن یه باور محدود کننده

پس یه ایستگاه بازرسی قوی برای ورودی ذهنم درست کنم

ذهنمو شرطی کنم که:

هر ورودی که منو غمگین یا نگران میکنه

میترسونه

بهم احساس بدی میده

“مثل همون غذای گندیده و سمیِ که حاضر نیستم بهش نگاه کنم

چه برسه که بخوام اونو بخورم

هر وقت به غذای گندیده و سمی اجازه عبور از این ایستگاه رو دادم و خوردمش

اون وقت اجازه دارم تا ذهنمو با ورودی های نامناسب مثل

اخبار

نگرانی درباره مشکلات

موندن توی احساس بد، که هزاران دلیل هم براش دارم تغذیه کنم

تموم اتفاقات زندگیم بدون استثنا نتیجه کانون توجه و ورودی هایه که به ذهنم میدم پس

چرا در مورد ورودی های ذهنم اهمیت

نمیدم

چرا ساعت ها پای اخباری میشینم تا از مشکلاتی که اتفاق افتاده خبر دار بشم

چرا در مورد ناخواسته های زندگیم صحبت

میکنم؟

چرا درباره رابطه ای که از اون رضایت ندارم حرف میزنم

چرا در مورد مسائل مالی که درگیرش شدم گله و شکایت میکنم؟

چرا با دوست و آشنایی که مرتب از اوضاع بد اقتصادی ناله میکنه، همراه میشم و گفته‌هاشوتایید میکنم؟؟

چرا ساعت ها پای فیلم هایی میشینم

که تمرکزشون روی کمبوده؟؟

تموم این گله و شکایت ها

شنیدن این درد و دل ها و تایید کردن اونها یه غذای مسموم و بدبوییه که به ذهنم

میدم

چرا اینقدر که به غذای جسمم اهمیت میدم از غذای روحم غافلم؟؟

چرا نمیتونم درک کنم که هر موضوعی که آرامشمو بهم میریزه

هر تصویری که احساسمو بد میکنه

هر خبری که منو نگران تر میکنه

هر توجهی که ترس و تردید و اضطراب رو در وجودم بیشتر میکنه

همون غذای سمیِ که ذهنمو بیمارتر و باورهامو محدود کننده تر میکنه

بعد هم خودشو تو قالب بدهی، نگرانی‌های مالی تموم نشدنی

رابطه های پر تنش و ناراحت کننده

و جسم بیمار نشون میده

وقتی به هر ورودی مسمومی توجه میکنم دارم یه فرکانس ناخواسته رو ارسال میکنم که نتیجش ورود اتفاق ناخواسته بیشتره

اونوقت با این کار راه گله و شکایت و ترس و نگرانی بیشتری به زندگیم باز میشه

اتفاقات ناخواسته بیشتری به زندگیم جذب میشه تا موضوعات بیشتری برای گله و شکایت و نگرانی داشته باشم

تنها راه خارج شدن از این گرفتاری ها

و مشکلات، تغذیه ذهنم با غذای مناسبه

پس همونطور که با وسواس غذا های سالم رو وارد بدنم میکنم

برای غذای ذهنم هم وسواس به خرج بدم و ورودی هایی رو وارد ذهنم کنم که احساسمو بهتر میکنه و منو سپاسگزار تر میکنه

با تشکر از ساحل عزیز برای نوشتن متن این فایل در قسمت نظرات.

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • دانلود با کیفیت HD
    146MB
    12 دقیقه
  • فایل صوتی غذای روح چگونه تأمین می‌شود؟
    11MB
    12 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

1378 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «ساحل آرامش» در این صفحه: 4
  1. -
    ساحل آرامش گفته:
    مدت عضویت: 1692 روز

    به نام خدای مهربان

    سلام به استاد عزیز خانم شایسته جان و دوستان عزیز سایت

    “روز هفتم سفرنامه غذای روح چگونه تامین میشود

    باید همیشه این سوالو از خودم بپرسم که همیشه که اینقدر به غذای جسمم اهمیت میدم

    آیا به همون اندازه به غذای روحم هم اهمیت میدم⁉️

    برای غذای جسمم خیلی وسواس بخرج میدم و حواسم هست که این غذا سالم باشه و خیلی مراقبم که چی میخورم

    آیا در مورد ورودی های ذهنم هم مراقبم که

    چه آهنگی گوش میکنم ،چه صدایی میشنوم

    چه کتابی میخونم

    چه فیلمی نگاه میکنم

    چه سریالی میبینم

    با چه آدمایی صحبت میکنم

    اصلاً دارم به چی توجه میکنم

    به بیماری یا به سلامتی

    به فقر یا ثروت‍️

    اون غذایی که دارم برای ذهنم آماده میکنم، اونایی که ورودی های ذهنم هستن،

    چرا اصلا بهشون توجه نمیکنم؟؟؟

    چرا خیلی راحت حرف های چرت و پرت میشنوم؟؟

    اخبار گوش میکنم؟؟

    اخباری که همش در مورد مشکلات و بدبختی و گرونی و جنگ و تروریسمه رو به راحتی گوش میکنم؟؟

    چرا اجازه میدم که این ورودی ها رو دریافت کنم؟؟

    چرا در مورد مهمترین موضوع زندگیم که داره زندگیمو رقم میزنه اهمیتی نمیدم؟؟

    وقتی به چیزی توجه میکنم، فرکانسی رو در مورد همون موضوع به جهان ارسال میکنم، جهان هم اتفاقات، شرایط و موقعیت هایی رو برام به وجود میاره که بر اساس فرکانس های ارسالی خودمه

    اگه غذای سالم و تمیز رو انتخاب کنم که به ذائقم خوش نمیاد و اون غذا رو بخورم، همون لحظه از اون غذا بدم میاد و برام خوشایند نیست و همون لحظه تاثیرشو میبینم

    اگه یه غذای فاسد بخورم، زود دل پیچه میگیرم و تاثیرش خیلی سریعِ

    اما وقتی به موضوع نامناسب توجه میکنم، یه غذای نامناسب به ذهنم میدم، همون موقع تاثیرشو نمیبینم، هفته های بعد، ماه های بعد تاثیرش رو میبینم

    چون یه فاصله زمانیه، بین اون موقعی که دارم به موضوعات نامناسب توجه میکنم فیلم نامناسب میبینم

    اخبار نامناسب گوش میکنم

    “حرف های نامناسب، بحث های بیهوده با همدیگه

    این کارها رو انجام میدم

    همون موقع که بلا سرم نمیاد

    یواش یواش کانون توجهم، اتفاق های مشابه با اونو برام میاره

    اخبار بیشتر وارد زندگیم میکنه

    بحث های بیهوده بیشتر

    حرف های نامناسب بیشتر

    وقتی به یه موضوع مناسب یا نامناسب توجه میکنم، خیلی زود توی مدارش قرار میگیرم، اونوقت از در و دیوار اساس اون موضوع بیشتر و بیشتر بهم نشون داده میشه

    بعد از مدتی هم آثار عینی اونو تو زندگیم میبینم

    این فاصله زمانی باعث میشه که نتونم ارتباط دقیقی بین ورودی های ذهنم و نتایج و اتفاقات و شرایط و بلاهایی که سرم میاد رو درک کنم

    چون این فاصله زمانی زیاده

    به خاطر این فاصله زمانی، میام تعبیرهای مختلفی میکنم

    میگم بدشانسیه، خدا خواسته، شاید اینجوری بوده، دیگه سرنوشت منم همینه،و هزارتا دلیل دیگه

    دلیل اصلی این اتفاقات اینه که خودم دارم غذای نامناسب به ذهنم میدم

    خودم دارم به چیزهای نامناسب توجه میکنم

    خودم دارم یه مشت آشغال و چرت و پرت وارد مغزم میکنم

    خودم دارم به چیزهایی توجه میکنم که اصلا

    نمیخوامشون

    برام مناسب نیستن

    احساسمو بد میکنن

    گریه ام رو در میارن

    اوقاتم رو تلخ میکنن

    خودم این فرکانسا رو ارسال میکنم، جهان هم اتفاقات، شرایط، موقعیت‌ها افرادی رو برام توی زندگی میاره که هم مدار با کانون توجه خودمه

    پس همون طور که مواظب غذای جسمم هستم و غذای جاهای نامناسب رو نمیخورم به همون اندازه هم باید مواظب باشم که

    دارم به ذهنم چی میدم؟

    چه خوراکی رو دارم به خودم میدم؟

    چه افکاری رو دارم توی ذهنم میسازم؟

    چه باورهایی رو دارم ایجاد می کنم؟

    “خدا هم توی قران میگه اونچه که بهش توجه میکنم و بهش فکر میکنم، همون چیزیه که توی زندگیم رخ میده

    پس تموم اتفاقایی که توی زندگیم میفته به خاطر اونچه هست که خودم انجام دادم

    خدا که به بنده هاش ظلم نمیکنه

    اگه میخوام خوشبخت زندگی کنم، باید تموم تمرکزمو بزارم روی توجه به نکات مثبت توجه به اونچه که بهم قدرت میده

    سعی کنم کانون توجهم رو به سمت خواسته هام ببرم

    باورهای محرک و محدود کننده گذشته، میتونن با تغییر افکارم، با تغییر کانون توجهم، اونها هم تغییر کنن

    اونوقت اتفاقات زندگیم تغییر میکنه

    پس ارزشش رو داره که هر روز روی خودم و ذهنم کار کنم، چون هرچی که بخوام بهم داده میشه.

    پس به دنبال افکار مناسبی باشم که احساس بهتری بهم میده و متعهد باشم که فقط اون افکارو به ذهنم بدم

    اونوقت زندگیم به سمتی میره که از در و دیوار ثروت و سلامتی و خوشبختی و سعادت وارد زندگیم میشه

    بدون اینکه بخوام کار خاصی انجام بدم چون ساز و کار جهان اینه

    پس براش زمان و وقت بزارم، برام مهم باشه، چون تموم اتفاقات زندگیم رو داره کانون توجهم به وجود میاره

    باید همون وسواسی که برای غذا خوردن دارم، در مورد کانون توجهم هم داشته باشم

    پس حواسم باشه که ذهنمو دارم با چی تغذیه میکنم؟؟

    چون در هر لحظه به وسیله اونچه که میگم،

    میشنوم،میبینم،

    به یاد میارم،یا بهش فکر میکنم،

    دارم به ذهنم غذا میدم و اینا باورهای من هستن

    پس یا در حال قدرتمند تر کردن یه باور قدرتمندم

    یا درحال محدود کننده تر کردن یه باور محدود کننده

    پس یه ایستگاه بازرسی قوی برای ورودی ذهنم درست کنم

    ذهنمو شرطی کنم که:

    هر ورودی که منو غمگین یا نگران میکنه

    میترسونه

    بهم احساس بدی میده

    “مثل همون غذای گندیده و سمیِ که حاضر نیستم بهش نگاه کنم

    چه برسه که بخوام اونو بخورم

    هر وقت به غذای گندیده و سمی اجازه عبور از این ایستگاه رو دادم و خوردمش

    اون وقت اجازه دارم تا ذهنمو با ورودی های نامناسب مثل

    اخبار

    نگرانی درباره مشکلات

    موندن توی احساس بد، که هزاران دلیل هم براش دارم تغذیه کنم

    تموم اتفاقات زندگیم بدون استثنا نتیجه کانون توجه و ورودی هایه که به ذهنم میدم پس

    چرا در مورد ورودی های ذهنم اهمیت

    نمیدم

    چرا ساعت ها پای اخباری میشینم تا از مشکلاتی که اتفاق افتاده خبر دار بشم

    چرا در مورد ناخواسته های زندگیم صحبت

    میکنم؟

    چرا درباره رابطه ای که از اون رضایت ندارم حرف میزنم

    چرا در مورد مسائل مالی که درگیرش شدم گله و شکایت میکنم؟

    چرا با دوست و آشنایی که مرتب از اوضاع بد اقتصادی ناله میکنه، همراه میشم و گفته‌هاشوتایید میکنم؟؟

    چرا ساعت ها پای فیلم هایی میشینم

    که تمرکزشون روی کمبوده؟؟

    تموم این گله و شکایت ها

    شنیدن این درد و دل ها و تایید کردن اونها یه غذای مسموم و بدبوییه که به ذهنم

    میدم

    چرا اینقدر که به غذای جسمم اهمیت میدم از غذای روحم غافلم؟؟

    چرا نمیتونم درک کنم که هر موضوعی که آرامشمو بهم میریزه

    هر تصویری که احساسمو بد میکنه

    هر خبری که منو نگران تر میکنه

    هر توجهی که ترس و تردید و اضطراب رو در وجودم بیشتر میکنه

    همون غذای سمیِ که ذهنمو بیمارتر و باورهامو محدود کننده تر میکنه

    بعد هم خودشو تو قالب بدهی، نگرانی‌های مالی تموم نشدنی

    رابطه های پر تنش و ناراحت کننده

    و جسم بیمار نشون میده

    وقتی به هر ورودی مسمومی توجه میکنم دارم یه فرکانس ناخواسته رو ارسال میکنم که نتیجش ورود اتفاق ناخواسته بیشتره

    اونوقت با این کار راه گله و شکایت و ترس و نگرانی بیشتری به زندگیم باز میشه

    اتفاقات ناخواسته بیشتری به زندگیم جذب میشه تا موضوعات بیشتری برای گله و شکایت و نگرانی داشته باشم

    تنها راه خارج شدن از این گرفتاری ها

    و مشکلات، تغذیه ذهنم با غذای مناسبه

    پس همونطور که با وسواس غذا های سالم رو وارد بدنم میکنم

    برای غذای ذهنم هم وسواس به خرج بدم و ورودی هایی رو وارد ذهنم کنم که احساسمو بهتر میکنه و منو سپاسگزار تر میکنه

    سپاسگزارم از شما استاد عزیز و خانم شایسته جان🪴‍️

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  2. -
    ساحل آرامش گفته:
    مدت عضویت: 1692 روز

    به نام خدای مهربان🍀

    🥀 سلام به استاد عزیز و خانم شایسته جان و دوستان عزیز سایت🥀

    🌼 روز هفتم سفرنامه🌼

    باید همیشه این سوال رو از خودم بپرسم که همیشه که اینقدر به غذای جسمم اهمیت میدم

    آیا به همون اندازه به غذای روحم هم اهمیت میدم⁉️🤔

    برای غذای جسمم خیلی وسواس بخرج میدم و حواسم هست که این غذا سالم باشه و خیلی مراقبم که چی میخورم💗

    آیا در مورد ورودی های ذهنم هم مراقب هستم که

    چه آهنگی گوش میکنم

    چه صدایی میشنوم

    چه کتابی میخونم

    چه فیلمی نگاه میکنم

    چه سریالی میبینم

    با چه آدم هایی صحبت میکنم

    اصلاً دارم به چی توجه میکنم

    به بیماری یا به سلامتی

    به فقر یا ثروت🤔🤷‍♀️

    عزیزم:

    اون غذایی که داری برای ذهنت آماده میکنی، اونایی که ورودی های ذهنت هستن،

    چرا اصلا بهشون توجه نمیکنی؟؟؟

    چرا خیلی راحت حرف های چرت و پرت میشنوی؟؟

    اخبار گوش میکنی؟؟

    اخباری که همش در مورد مشکلات و بدبختی و گرونی و جنگ و تروریسم هست رو به راحتی گوش میکنی؟؟

    چرا اجازه میدی که این ورودی ها رو دریافت کنی؟؟

    چرا در مورد مهمترین موضوع زندگیت که داره زندگی تو رو رقم میزنه اهمیتی نمیدی؟؟🤔⚘

    وقتی به چیزی توجه میکنی، فرکانسی رو در مورد همون موضوع به جهان ارسال میکنی، جهان هم اتفاقات، شرایط و موقعیت هایی رو برات به وجود میاره که بر اساس فرکانس های ارسالی خودته🌿

    اگه غذای سالم و تمیز رو انتخاب کنی که به ذائقه تو خوش نمیاد و اون غذا رو بخوری، همون لحظه از اون غذا بدت میاد و برات خوشایند نیست و همون لحظه تاثیرش رو میبینی

    اگه یه غذای فاسد بخوری، زود دل پیچه میگیری و تاثیرش خیلی سریعِ

    اما وقتی به موضوع نامناسب توجه میکنی، یه غذای نامناسب به ذهنت میدی، همون موقع تاثیرش رو نمیبینی، هفته های بعد، ماه های بعد تاثیرش رو میبینی

    چون یه فاصله زمانی هست، بین اون موقعی که داری به موضوعات نامناسب توجه میکنی فیلم نامناسب میبینی

    اخبار نامناسب گوش میکنی

    حرف های نامناسب، بحث های بیهوده با همدیگه

    این کارها رو انجام میدی

    همون موقع که بلا سرت نمیاد

    یواش یواش کانون توجهت، اتفاق های مشابه با اون رو برات میاره👌🍀

    اخبار بیشتر وارد زندگیت میکنه

    بحث های بیهوده بیشتر

    حرف های نامناسب بیشتر

    وقتی که تو به یک موضوع مناسب یا نامناسب توجه میکنی، خیلی زود توی مدارش قرار میگیری، از در و دیوار اساس اون موضوع بیشتر و بیشتر بهت نشون داده میشه

    بعد از مدتی هم آثار عینی اونو تو زندگیت میبینی

    و این فاصله زمانی باعث میشه که نتونی ارتباط دقیقی بین ورودی های ذهنت و نتایج و اتفاقات و شرایط و بلاهایی که سرت میاد رو درک کنی😯

    چون این فاصله زمانی زیاده

    به خاطر این فاصله زمانی، افراد میان تعبیرهای مختلفی میکنن

    میگن بدشانسیه، خدا خواسته، شاید اینجوری بوده، دیگه سرنوشت ما هم همینه،و هزارتا دلیل دیگه😕☹

    🥀دلیل اصلی این اتفاقات اینه که خودت داره غذای نامناسب به ذهنت میدی

    تو داری به چیزهای نامناسب توجه میکنی تو داری یه مشت آشغال و چرت و پرت وارد مغزت میکنی

    تو داری به چیزهایی توجه میکنی که اصلا

    نمیخواهی شون

    برات مناسب نیستن

    احساست رو بد میکنن

    گریه ات رو در میارن

    اوقاتت رو تلخ میکنن🥀🥀

    تو خودت این فرکانسها رو ارسال میکنی، جهان هم اتفاقات، شرایط، موقعیت‌ها افرادی رو برات توی زندگی میاره که هم مدار با کانون توجه خودته👏🏻🌼

    پس همون جور که مواظب غذای جسمت هستی و غذای جاهای نامناسب رو نمیخوری به همون اندازه هم مواظب باش که

    🌷داری به ذهنت چی میدی؟

    چه خوراکی رو داری به خودت میدی؟

    چه افکاری رو داری توی ذهنت میسازی؟

    چه باورهایی رو داری ایجاد می کنی؟🌷

    خدا هم توی قران میگه اونچه که بهش توجه میکنی، اونچه که بهش فکر میکنی، همون چیزیه که توی زندگیت رخ میده👌

    پس تموم اتفاقایی که توی زندگیت میفته به خاطر آنچه هست که خودت انجام دادی

    خدا به بنده هاش ظلم نمیکنه😊🌹

    اگه میخوای خوشبخت زندگی کنی، باید تمام تمرکزت رو بزاری روی توجه به نکات مثبت توجه به اونچه که بهت قدرت میده

    اجازه بده کانون توجهت به سمت خواسته هات بره

    اجازه بده که باورهای محرک و محدود کننده گذشته، با تغییر افکارت، با تغییر کانون توجهت، اونها هم تغییر کنن😊👌

    بعد زندگیت رو نگاه کن، اتفاقات زندگیت رو ببین، تعهد داشته باش و این کارو انجام بده

    ارزشش رو داره که هر روز روی خودت و ذهنت کار کنی، چون هرچی که بخوای بهت داده میشه، اگه بتونی روی باورهات کار کنی روی کانون توجهت کار کنی

    اگه متعهد باشی که چه افکاری رو به ذهنت میدی

    به دنبال افکار مناسبی باشی که احساس بهتری بهت میده و متعهد باشی که فقط اون افکار رو به ذهنت بدی

    زندگیت به سمتی میره که از در و دیوار ثروت و سلامتی و خوشبختی و سعادت وارد زندگیت میشه

    بدون اینکه بخوای کار خاصی انجام بدی چون ساز و کار جهان اینه😊⚘

    وقتی که تو آهنربای عشق، دوست داشتن

    آهنربای خوش شانسی و موفقیت

    آهنربای ثروت میشی، انرژی هایی رو به سمت خودت جذب میکنی، اتفاقات و شرایط و موقعیت هایی رو جذب میکنی که فقط عشق و زیبایی و خوشبختیه🤗🌺

    پس براش زمان و وقت بزار، برات مهم باشه، چون تموم اتفاقات زندگیت رو داره کانون توجهت به وجود میاره

    باید همون وسواسی که برای غذا خوردن داری، در مورد کانون توجهت هم داشته باشی

    پس حواست باشه که ذهنت رو داری با چی تغذیه میکنی؟؟

    تو در هر لحظه به وسیله

    اونچه که میگی

    میشنوی

    میبینی

    به یاد میاری

    یا بهش فکر میکنی

    داری به ذهنت غذا میدی و اینها باورهای تو هستن⚜🥀

    پس تو یا در حال قدرتمند تر کردن یه باور قدرتمندی

    یا درحال محدود کننده تر کردن یه باور محدود کننده

    سعی کن یه ایستگاه بازرسی قوی برای ورودی ذهنت درست کنی

    ذهنت رو شرطی کنی که:

    هر ورودی که تو رو غمگین یا نگران میکنه

    میترسونه

    بهت احساس بدی میده

    مثل همون غذای گندیده و سمیِ که حاضر نیستی بهش نگاه کنی

    چه برسه که بخوای اونو بخوری👏🏻🌼

    هر وقت به غذای گندیده و سمی اجازه عبور از این ایستگاه رو دادی و خوردیش

    اون وقت اجازه داری تا ذهنت رو با ورودی های نامناسب مثل

    اخبار

    نگرانی درباره مشکلات

    موندن توی احساس بد، که هزاران دلیل هم براش داری تغذیه کنی⚜👏🏻🌿

    تموم اتفاقات زندگیت بدون استثنا نتیجه کانون توجه و ورودی های هست که به ذهنت میدی پس

    چرا در مورد ورودی های ذهنت اهمیت نمیدی

    چرا ساعت ها پای اخبار میشینی تا از مشکلاتی که اتفاق افتاده خبر دار بشی

    چرا در مورد ناخواسته های زندگیت صحبت

    میکنی؟

    چرا درباره رابطه ای که از اون رضایت نداری حرف میزنی

    چرا در مورد مسائل مالی که درگیرش شدی گله و شکایت میکنی؟

    چرا با دوست و آشنایی که مرتب از اوضاع بد اقتصادی ناله میکنه، همراه میشی و گفته‌هاش رو

    تایید میکنی؟؟

    چرا ساعت ها پای فیلم هایی میشینی

    که تمرکزشون روی کمبوده؟؟

    میدونی تموم این گله و شکایت ها

    شنیدن این درد و دل ها و تایید کردن اونها یه غذای مسموم و بدبویی هست که به ذهنت میدی🤔

    چرا اینقدر که به غذای جسمت اهمیت میدی از غذای روحت غافلی؟؟

    چرا نمیتونی درک کنی که هر موضوعی که آرامشت رو بهم میریزه

    هر تصویری که احساست رو بد میکنه

    هر خبری که تو رو نگران تر میکنه

    هر توجهی که ترس و تردید و اضطراب رو در وجودت بیشتر میکنه

    همون غذای سمیِ که ذهنت رو بیمارتر و باورهات رو محدود کننده تر میکنه

    بعد هم خودش رو در قالب بدهی، نگرانی‌های مالی تموم نشدنی

    رابطه های پر تنش و ناراحت کننده

    و جسم بیمار نشون میده🥺☹

    وقتی به هر ورودی مسمومی توجه میکنی داری یک فرکانس ناخواسته رو ارسال میکنی که نتیجه اش ورود اتفاق ناخواسته بیشتره

    و با این کار راه گله و شکایت و ترس و نگرانی بیشتری رو به زندگیت باز میشه

    اتفاقات ناخواسته بیشتری به زندگیت جذب میشه تا موضوعات بیشتری برای گله و شکایت و نگرانی داشته باشی 🥺☹

    تنها راه خارج شدن از این گرفتاری ها

    و مشکلات، تغذیه ذهنت با غذای مناسبه

    پس واقعاً لازمه همونطور که با وسواس غذا های سالم رو وارد بدنت میکنی

    برای غذای ذهنت هم وسواس به خرج بدی و ورودی هایی رو وارد ذهنت کنی که احساست رو بهتر میکنه و تو رو سپاسگزار تر میکنه🤗🤗🌺⚘

    با سپاس از شما استاد عزیز و خانم شایسته جان در پناه الله یکتا شاد، سالم، سلامت، ثروتمند و سعادتمند در دنیا و آخرت باشید🌺🤗👌☘♻️💥🥰🦋🙏🪴🌷

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  3. -
    ساحل آرامش گفته:
    مدت عضویت: 1692 روز

    💠با سلام به استاد عزیز و خانم شایسته جان و دوستان عزیز سایت💠

    💝 غذای روح چگونه تامین میشود💝

    من وقتی کشوری میرم یا جاهایی میرم که تنوع غذایی و یا ذائقه اونها با ما یه ذره فرق میکنه، خیلی دقت می کنم که چی بردارم و چی رو برندارم👌

    هم از لحاظ شرعی و غیر شرعی بودنش، هم از لحاظ اینکه اصلاً به ذائقه من میخوره این نوع غذا یا نه، خیلی با وسواس و بررسی غذام رو انتخاب میکردم🥰

    و فکر کردم گفتم که ببینید ما برای شکممون، برای غذای جسممون، چقدر وسواس بخرج میدیم، چقدر بررسی میکنیم یه غذایی رو که می‌خواهیم بخوریم، بو میکنیم، نگاه می‌کنیم به رنگش، اگر یه ذره بوی بد بده، یه ذره رنگش برگشته باشه، اگه حتی دیده باشیم یه مویی توش باشه، یا مثلا یه جایی باشیم یه مهمونی باشیم که احساس کنیم اون آشپزی که غذا رو درست کرده خیلی آدم تمیزی نیست، این غذا رو نمی خوریم، یا با کراهت میخوریم🥴

    خلاصه مراقبیم که داریم چی رو میخوریم، اگه یک غذایی، پفکی، چیپسی میخوریم بیفته زمین، یا جایی که کثیف باشه، دیگه نمی خوریمش، 😏

    خلاصه خیلی دقت می‌کنیم که ما داریم چه چیزی وارد بدنمون میکنیم، داریم چه غذایی رو میخوریم، حتی خیلی از ماها توی رستوران هایی که میخوایم بریم، قبلش بررسی می‌کنیم و از چند نفر می‌پرسیم آشپزش چه جوریه، کارش درسته، تمیزه یا کثیفه🤔

    خیلی خیلی حواسمون هست که داریم چی رو وارد معدمون می کنیم و خیلی مراقبیم🤨

    اما چطوره که در مورد ورودی‌های ذهنمون، خیلی هامون اصلا مراقب نیستیم چه آهنگی رو گوش می کنیم، چه صدایی رو میشنویم، چه کتابی رو میخونیم، چه فیلمی رو نگاه میکنیم، چه سریال هایی رو میبینیم، با چه آدمهایی صحبت می کنیم، 😕🌺

    اصلاً داریم به چی توجه می‌کنیم، داریم به بیماری توجه می‌کنیم، داریم به سلامتی توجه می‌کنیم، داریم به فقر توجه می‌کنیم، داریم به ثروت توجه می‌کنیم، داریم به چه چیزی توجه می کنیم توی زندگیمون، توی لحظه به لحظه زندگیمون👌🌺

    اون غذایی که داریم برای ذهنمون، برای روحمون داریم آماده می کنیم، اون چیزی که ورودی های ذهنمونه، چطور اون رو اصلاً توجه بهش نمی کنیم، خیلی راحت حرف های چرت و پرت می شنویم، اخبار می‌شنویم، اخباری که همش در مورد مشکلات و بدبختی و گرونی و معضلات جهانی و جنگ و تروریسم هستش رو راحت به گوشمون میدیم و اجازه میدیم که این ورودی ها رو دریافت کنه و اصلاً هم مراقب نیستیم، مراعات هم نمی کنیم😏🌺

    ولی در مورد غذا خیلی خیلی مراعات می کنیم، بو میکنیم، اگر تخم مرغی یه ذره مونده باشه، تاریخ مصرفش رو نگاه می کنیم، خیلی خیلی وسواس به خرج میدیم برنجی که می‌خواهیم بگیریم، میریم کلی می‌گردیم که برنج اعلا بگیریم، در مورد غذا خیلی از ماها وسواس بخرج میدیم، خیلی مراقبیم👌💖

    اما در مورد مهمترین موضوع که داره زندگی ما رو رقم میزنه، وقتی ما به چیزی توجه می‌کنیم فرکانسی رو در مورد همون موضوع به جهان هستی ارسال میکنیم و جهان هستی اتفاقات، شرایط و موقعیت هایی رو برامون به وجود میاره که اساسش همون فرکانس های ارسالی ماست

    یعنی زندگی مارو داره رقم میزنه👏👌

    اما چرا ما حواسمون نیست?؟

    و داشتم فکر می کردم، چرا وقتی میخوام غذا انتخاب کنم اینقدر وسواس به خرج میدم، ولی شاید در مورد موارد دیگه اینقدر وسواس به خرج ندم و به این نتیجه رسیدم که دلیلش اینه که اگر من یک غذای حتی تمیز و سالم باشه ولی به ذائقه من خوش نیاد، من این غذا رو بخورم، همون لحظه تاثیرش رو احساس می کنم، همون لحظه چندشم میشه، بدم میاد ازش، و برام خوشایند نیست، و همون لحظه تاثیر اون انتخاب نامناسب رو می‌بینم🌺🦋

    اگر ما یک غذای فاسد بخوریم خیلی زود دل پیچه، دل درد میگیریم، اذیت میشیم، خیلی تأثیرش سریع هست، خیلی خیلی زود، حتی بعضی موقع ها قبل از اینکه قورتش بدیم، همون موقع که توی دهنمونه، می‌فهمیم که کارمون اشتباه بوده و بالا میاریم🥴😣

    اما چون وقتی که ما به یک موضوعی توجه می‌کنیم، به یک موضوع نامناسب توجه می‌کنیم، یک غذای کثیف بسیار بسیار نامناسب به مغزمون، به ذهنمون میدیم،💝

    ما همون موقع تاثیرش رو نمی بینیم، هفته‌های بعد و ماه‌های بعد تاثیرش رو میبینیم، و چون یک فاصله زمانی، بین زمانی که ما به موضوعات نامناسب، فیلم های نامناسب، اخبار نامناسب، دیالوگ های نامناسب، و بحث های بیهوده با همدیگه، وقتی این کارها رو می کنیم، همون موقع که بلا سرمون نمیاد که سنگ از اون بالا بیفته توی سرمون نابود بشیم، زمان میبره.🤨🦋

    یواش یواش این کانون توجه ما، اتفاقاتی مشابه با اون میاره، اخبار بیشتر رو وارد زندگیمون میکنه، وقتی که شما به یک موضوع نامناسب یا مناسب توجه می کنید، خیلی خیلی زود توی مدارش قرار می‌گیرید و دیگه از در و دیوار اساس اون موضوع بیشتر و بیشتر به شما نشون داده میشه و بعد از مدتی آثار عینی اون رو در زندگیتون میتونید ببینید🌺

    اما این فاصله زمانی باعث میشه که خیلی از ما نتونیم ارتباط دقیقی بین ورودی های ذهنمون و نتایج و اتفاقات و شرایط و بلاهایی که سرمون میاد رو درک کنیم. چون فاصله زمانی زیاده👌🌹

    و خیلی از افراد میان تعابیر مختلفی میارن چون فاصله زیاده، مثلا میگن شاید بدشانسیه، شاید خدا خواسته، شاید اینجوری بوده، و بعضی هزارتا ایده و دلیل دیگه براش دارن غیر از اون دلیل درست و اصلی🏵

    که تو خودت داری غذای نامناسب به ذهنت میدی، تو داری توجه به چیزهای نامناسب میکنی، تو داری هر روز یه مشت آشغال، یه مشت چرت و پرت رو داری وارد مغزت میکنی💐

    به چیزهایی داری توجه می‌کنی که اصلاً نمیخوای، نامناسبه، احساست رو بد میکنه، گریه ات رو در میاره، اشکت رو درمیاره، ناراحتت میکنه، اوقات رو تلخ میکنه، و این فرکانس رو داری به جهان هستی ارسال می کنی و جهان هستی هم اتفاقات شرایط موقعیت ها و افرادی رو برات میاره توی زندگیت، که همسنگ و هم مدار با کانون توجه تو باشه 💐

    ازتون می خوام که از این به بعد همون جوری که مواظب غذا خوردن مون هستیم، همونجوری که نگاه می‌کنیم به غذا آشغالی، کثافتی، توش نباشه، همون جوری که غذاهایی که جاهایی که مناسب نیست، جاهایی که در واقع وقتی وارد رستوران میشیم می بینیم خیلی بوی کثیفه و تمیز نیست و ما چیزی توش نمیخوریم، به همون اندازه مواظب باشیم چی داریم به ذهنمون می دهیم، چه خوراکی رو داریم به خودمون میدیم، چه افکاری رو داریم در ذهنمون می سازیم، چه باورهای رو داریم در ذهنون ایجاد می کنیم🌺

    و بدونیم که تمام اتفاقات بدون استثنا در زندگی ما، به واسطه اون چیزی است که داریم بهش توجه می‌کنیم🦋👌

    خود خدا هم که این جهان رو خلق کرده، این قوانین رو بر جهان وضع کرده، خود خدا بارها به صدها شکل مختلف داره توی قرآن میگه که اونچه که بهش توجه می‌کنی، اونچه که داری در واقع بهش فکر می کنی، همون چیزیه که در زندگیت رخ میده، اون چیزیه که پیشاپیش به جهان هستی ارسال می کنید💠

    و تمام اتفاقاتی که توی زندگی شما میفته، به خاطر اونچه که خودتون انجام دادید و خداوند بر بندگانش ظلمی نداره👏

    خیلی از معضلات بچه‌ها الان، استفاده از شبکه های اجتماعیه، یک مشت چرندیات توی شبکه‌های اجتماعی پخش میشه که هر جمله اش داره اونها رو از موفقیت دور میکنه، داره از خوشبختی، از ثروت، از سلامتی، از سعادت، داره دور میکنه 💐

    اما چون فاصله زمانی بین اتفاقاتی که وارد زندگی ما میشه و کانون توجه ماست، خیلی از ما اون رو درک نمی‌کنیم، به خاطر همین، تمام این موارد رو بذارید کنار،💖

    اگر میخواهید پیشرفت کنید، اگر می خواهید موفق باشید، باید تمام وجود تون رو بزارید برای این کار، یعنی به نظر من برای اینکه ما خوشبخت زندگی کنیم، باید تمام تمرکزمون رو بذاریم روی توجه به نکات مثبت، توجه به اونچه که به ما قدرت میده، و اجازه بدید که تمام کانون توجه شما به سمت خواسته هاتون بره، اجازه بدید که باورهای محرک و محدودکننده گذشته، با تغییر افکار، با تغییر کانون توجه اونها هم تغییر کنن🏵💐

    و زندگیتون رو نگاه کنید، اتفاقات زندگیتون رو ببینید و بعد تصمیم بگیرید. تعهد داشته باشید. به خدا ارزشش رو داره،💞

    یعنی من وقتی به جایگاه الانم نگاه می کنم و مقایسه می کنم خودم رو با سال‌های پیش، میبینم که واقعاً ارزشش رو داره که من هر روز و هر روز، روی خودم و روی ذهنم کار کنم، هر آنچه که بخواهید به شما داده میشه🦋

    ما روزی ۸ ساعت، ۱۰ ساعت کار می کنیم برای اینکه بتونیم یه لقمه غذا داشته باشیم، من به شما قول میدم که اگه بتونید روی باور هاتون کار کنید، روی کانون توجه تون کار کنید، اگه متعهد باشید که چه افکاری رو به ذهنتون میدید و به دنبال این باشید که افکار مناسبی که احساس بهتری به شما میده، متعهد باشید که فقط اون افکار رو به ذهنتون بدید، به شما قول میدم زندگی شما به سمتی میره، به شرایطی میره که از در و دیوار ثروت و سلامتی و خوشبختی و سعادت وارد زندگیت میشه🌹🏵

    بدون اینکه اصلاً بخواهی کار خاصی انجام بدی. چون ساز و کار جهان اینه

    وقتی که تو میشی آهنربای عشق، آهنربای دوست داشتن، آهنربای خوش‌شانسی، آهنربای موفقیت، آهنربای ثروت، انرژی هایی رو به سمت خودت جذب می کنی، اتفاقاتی رو جذب می کنی، شرایط و موقعیت هایی رو جذب میکنی که فقط عشق و زیبایی و ثروت و خوشبختیه🌻💠

    پس براش زمان بزارید، براش وقت بذارید، براتون مهم باشه و بدونید که من خیلی خیلی راه های مختلفی رو تست کردم و خیلی راه های مختلفی رو رفتم، هم من و هم هزاران نفری که از دوره‌های من استفاده کردن و آخر سر به این جایی رسیدم که دارم در موردش صحبت می کنم🌹💐

    آخر سر به این نقطه رسیدم که تمام اتفاقات رو داره کانون توجه من به وجود میاره، من باید همون وسواسی که در مورد غذا خوردن دارم در مورد کانون توجهم داشته باشم💐

    من اهمیت زیادی به تغذیه جسمم میدم. چون می‌خوام جسمی سالم و پر انرژ‌‌ی و اندامی متناسب داشته باشم. 💠

    به همین دلیل هرگز حاضر به خوردن غذای دست‌فروش‌ها نیستم. هرگز به غذایی که رنگ‌، بو و مزه‌اش تغییر کرده‌، لب نمی‌زنم. حتی اگه احساس کنم آشپز اون غذا اصولاً آدمی با سلیقه نیست و به بهداشت فردی خود اهمیتی نمیده، اون رو نمی‌خورم.💖

    چون نمی‌خوام ورودی نامناسبی وارد بدنم کنم.

    اگه احساس کنم غذایی سمّیه، حتی اگه خوش رنگ و لعاب به نظر برسه، هرگز به اون لب نمی‌زنم چون به بهای جانم تمام میشه💐😕

    شما چقدر با وسواس مراقب اونچه هستی که ذهنت رو تغذیه می‌کنه؟! منظورم تمام اون چیزیه که میگی‌، می‌شنوی‌، می‌بینی‌‌ یا به یاد میاری‌‌!🏵

    چون اینها همون غذاهای ذهن و باورهای تو هستن👌

    به این ترتیب تو در هر لحظه به‌وسیله اونچه که میگی، می‌شنوی‌، می‌بینی‌، به‌ یاد میاری یا به اون فکر می‌کنی‌،👌

    یا در حال قدرتمند کننده‌تر ساختنِ یک باور قدرتمندکننده هستی یا در حال محدودکننده‌تر ساختن یک باور محدودکننده.👌👏

    از آگاهی‌های این فایل‌، یک ایستگاه بازرسی برای ورودی‌های ذهنت بساز. یعنی به این شکل‌، ذهن خودت رو شرطی کن که:

    هر ورودی‌ای که تو رو غمگین یا نگران می‌کنه و میترسونه و در یک کلام احساس بدی به تو میده، دقیقاً درحکم همون غذای گندیده و سمّی‌ هست که حتی حاضر نیستی به اون نگاه کنی‌، چه برسه که بخواهی اون رو بخوری!💞

    هر زمان که به غذای سمّی‌، گندیده‌ و بدبو‌، اجازه عبور از این ایستگاه رو دادی و اون رو خوردی‌، اونوقت اجازه داری تا ذهنت رو هم با ورودی‌های نامناسبی مثل اخبار نامناسب‌، نگرانی درباره مشکلات کنونی‌ات و موندن در احساس بدی که هزاران دلیل برایش داری‌، تغذیه کنی.💞🌻

    ما هرگز گوشت فاسد رو نمی‌خوریم. به غذای بدبو و گندیده لب نمی‌زنیم.👏

    حتی دیدن یک مو در غذایی لذیذ و سالم‌، حالمون رو بد می‌کنه یا اگه احساس کنیم آشپزی که این غذای خوشمزه رو پخته، اصولاً آدم بی‌سلیقه‌ای هست که اهمیتی به بهداشت خودش نمیده، باز هم حاضر به خوردن اون غذا نیستیم.🥴

    ما به شدت مراقب هستیم تا غذایی سالم و مورد تإیید رو وارد بدن‌مون کنیم. چون می‌خوایم جسم سالمتری داشته‌باشیم.👏

    اما نوبت به تغذیه ذهن که میشه، هیچ اهمیتی نمی‌دیم. در حالیکه تمام اتفاقات زندگی ما بدون استثنا‌ء نتیجه کانون توجه و ورودی‌هایی هست که به ذهن‌مون راه دادیم.💖🌻

    اما درباره ورودی های ذهن‌مون وسواس چندانی به خرج نمیدیم. ساعت‌ها پای اخبار میشینیم تا از تک تک فجایعی آگاه بشیم که ممکنه در گوشه و کنار جهان رخ داده باشه.🏵

    ساعت ها درباره ناخواسته‌های زندگی‌مون‌، درباره رابطه ای که از اون رضایت نداریم و مسائل مالی‌ای که درگیر اون شدیم‌، لب به گله و شکایت میزنیم. مرتباً با دوست و آشنایی که از اوضاع بد اقصادی میناله، همراه می‌شیم و گفته‌هاش رو تأیید می‌کنیم.🥴🥺

    ساعت‌ها پای فیلم‌هایی می‌شینیم که تمرکز اون بر کمبوده و غافلیم از اینکه تموم این گله و شکایت‌ها‌‌، شنیدن این درد و دلها و تأیید کردن اونها‌، یک غذای مسموم و بدبو هست که به ذهن خود میدیم.💖💐

    چرا با اینکه تا این حد به تغذیه جسم‌مون اهمیت می‌دیم‌، از تغذیه ذهن غافلیم؟!🤔🤔

    چرا نمی‌تونیم درک کنیم که هر موضوعی که آرامش ما رو مختل میکنه، هر تصویری که احساس‌مون رو بد میکنه، هر اخباری که ما رو نگران‌تر میکنه و هر توجهی که ترس‌‌، تردید و اضطراب رو در وجودمون میکاره، همون غذای مسمومیه که ذهن‌مون رو بیمارتر و باورهامون رو محدود کننده‌تر میکنه و بعد خودش رو در قالب بدهی‌، نگرانی‌های تمام نشدنی مالی‌، روابط پرتنش‌، جسم بیمار‌ و… نشان میده.💐🦋👌

    توجه به هر ورودی مسموم‌، یعنی ارسال فرکانس یک ناخواسته‌ی دیگه که نتیجه‌ی اون ورود اتفاقات ناخواسته‌ی بیشتریه که راه رو برای گله و شکایت ها‌‌، ترس‌ها و نگرانی‌های بیشتر باز می‌کنه.💞💐

    اتفاقات ناخواسته‌ی بیشتری رو به زندگیت جذب میکنه تا دوباره موضوعات بیشتری برای گله و شکایت‌ و نگرانی داشته باشی.🌻💠

    تنها راه خروج از این حلقه معیوب‌، تغذیه ذهن با غذایی مناسبه.👌🦋

    به همین دلیل لازمه همون طور که با وسواس‌، غذاهای سالم‌، خوشرنگ و بو و خوشمزه رو وارد بدنت می‌کنی‌، درباره غذای ذهنت هم وسواس به خرج بدی و تنها ذهنت رو در معرض ورودی‌هایی قرار بدی که احساس بهتری به تو بده و تو رو سپاس‌گزارتر کنه.💖💐🌺

    با سپاس از شما استاد عزیز و خانم شایسته جان در پناه الله یکتا، شاد، سالم، سلامت ،ثروتمند و سعادتمند در دنیا و آخرت باشید🏵🦋💖💐🌺🙏🙏🙏

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  4. -
    ساحل آرامش گفته:
    مدت عضویت: 1692 روز

    باسلام خدمت استاد عزیز وخانم شایسته

    سفرنامه روز هفتم

    من هنوز برای اهرم رنج ولذت این فایل ایده ای ندارم

    ولی وقتی فایل رو گوش کردم وبه گذشته فکر کردم متوجه شدم واقعا تمام اتفاقای زندگیمون رو خودمون رقم میزنیم

    من خودم قبلا خیلی بحث میکردم

    اگه واقعا کسی حرفی میزد که ناراحتم میکرد یا برخلاف باورهام بود خیلی بحث میکردم تا بهش بخوام ثابت کنم کارش یا رفتارش اشتباهه

    آخرهم به نتیجه ای نمیرسیدم واین خودش باعث ناراحتی بیشتر میشد

    واقعا از وقتی قانون رو فهمیدم ودیگه اصلا با کسی بحث نمیکنم خییلی به آرامش رسیدم

    وخدا رو شکر میکنم 🥰🥰🥰💖💖💖💖

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای: