غذای روح چگونه تأمین میشود؟ - صفحه 107
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2020/08/abasmanesh-29.gif
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2016-01-23 15:45:142024-06-08 22:33:03غذای روح چگونه تأمین میشود؟شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
به نام خداوند مهربان
سلام به همگی عزیزانم
سپاس گزار خداوندم بابت بودن در مسیر درست و صراط مستقیم که نشانه اش احساس خوب من است و اتفاقات مثبت زندگیم
غذای روح چگونه تامین میشود ؟؟؟
من یک موجود فرکانسی در یک جهان فرکانسی هستم
من یک موجودی هستم که در جهانی پا گذاشتم که کارش ثابت کردن افکار و باورهای من به خودمه
من قبل از پا گذاشتن در این دنیای مادی فاقد ذهن بودم وهمان اگاهی بودم (خوده خداوند)
اما با ورود به دنیای فیزیکی من دارای ذهن شدم .
ذهنی که به عنوان یک وسیله در اختیار من قرار گرفته تا به وسیلهی اون بتونم خلق کنم هر آن چیزی که میخواهم
و از طرفی خاصیت این جهان دو قطبی بودن اونه و من با برخورد با تضادها خواسته هامو میشناسم و به سمتش حرکت میکنم و این خیلی فوق العادس که خداوند به شیطان اجازه وسوسه کردن و گمراه کردن داده
این خیلی فوقالعادس که خداوند به انسان قدرت اختیار داده
این خیلی فوق العادس که خداوند نعمت احساسات داده که بزرگترین نعمت ما احساسات و عواطف وجودی ماست
و ما میتونیم به وسیله ی احساسات تشخیص بدیم که در مسیر روح هستیم و آیا ذهنمون رو داریم طوری پرورش میدیم که مثل روح فکر کنه که همه چیز رو ممکن میدونه یا نه ؟؟؟
وقتی که این آگاهی هارو مرور میکنیم ،میبنیم که در نظام آفرینش خداوند همه چیز روی حساب و کتاب و برنامس و همه چیز دقیقه و هیچ نقصی توش نیست
فک کن که ما چیزی به نام احساس بد نداشتیم و از این جی پی اس محروم بودیم
چی میشد ؟؟؟
مثل این میمونه که ما حس لامسه نداشته باشیم و دستمونو بکنیم تو آتیش ، خب میسوزه و از بین میره و اصلا هم ما حسی نداریم که دستمون رو بکشیم بیرون ،
خب پس ما دارای دو وجه هستیم
روح ما که همان خداونده و از هیچ عامل بیرونی تاثیر نمیگیره
و ذهن ما که همواره در معرض ورودی های مختلفه و حاصل ورودی های هر لحظهی ماست و خیلی راحت تحت تأثیر ورودی قرار میگیره که بهش میدیم
اما داستان اینه که ما صاحب این ذهن هستیم
ما آگاهی برتریم
ما ذهن نیستیم بلکه ناظر بر ذهن هستیم
و این ذهن فقط یک وسیله در اختیار ماست
که میتونیم هر شکلی که میخوایم ازش استفاده کنیم
احساسی که در هر لحظه داریم نشون میده که چقدر ذهن ما با روح ما هماهنگ یا ناهماهنگه
یعنی اگر در هر لحظه احساس خوبی داریم (عشق ،شادی ،شوروشوق ،امید ،ایمان ،توکل ،)یعنی ما همون نگاهی رو به اتفاقات اون لحظه داریم یا به زندگی داریم که روح ما همون خداوند و منبع جهان هستی داره و ما دقیقا داریم از زاویه خداوند به موضوعات نگاه میکنیم
،
اما اگر احساس بدی داریم (ترس ،غم ،نامیدی و…)به این معناست که بین ذهن ما روح ما یک شکاف رخ داده و ما فاصله گرفتیم از نگاهی که خداوند به اتفاقات داره و ما باید داشته باشیم ،واصلا هم مهم نیست که چقدر دلایل منطقی داریم برای اینکه حالمون بد باشه یا بترسیم یا در کل احساس بد داشته باشیم ،چون جهان فقط بازتاب میده به ما بدون قضاوت ،
چه اتفاقی رخ میده که ما فاصله میگیریم از فرکانس منبع ؟؟؟
شاید به این دلیل باشه که ما فراموش کاریم
و یادمون میره که جهان هستی داره با کانون توجه ما کار میکنه ،با کانون توجه هر لحظه ی ما و این ماییم که هر لحظه تصمیم میگیریم که چه خوراکی به ذهن بدیم
برمیگردم به قبل آشنایی با قانون که ذهن من و تمام وقت من پر شده بود از آهنگای نامناسب و مزخرف وفضای مجازی و روابط ناسالم و الان که فکرش رو میکنم میتونم دقیقا ارتباط بین اون افکار و باورها و آدمهایی که باهاشون برخورد میکردم و آدمهایی که با اونها وارد رابطه میشدم رو ببینم ،چون جهان داشت دقیق به اون فرکانس ها پاسخ میداد
یعنی من یک آهنگی رو گوش میدادم که راجب خیانت میخوند و میرفتم تو مدارش و دقیقا مثل آب خوردن بهم خیانت میشد و من باورم میشد که بله درست فک کردم و فلانی مثلا داره به من خیانت میکنه ،در صورتی که من پیشگویی نکردم بلکه با کانون توجهم اون آدم و اون اتفاق رو رقم زدن برای خودم ،با تجسم واحساس بد فراوان اون اتفاق رو رقم زدم ،
ارتباط بین اون آهنگا و دنیای سیاهی که داشتم رو میتونم الان درک کنم ،
ارتباط بین حمایت گر بودن و جذب آدمایی که به حمایت و محبت محتاج بودن رو درک میکنم و اینها هیچ کدوم در زندگی من نمی اومد اگر که من وارد مدارشون نمیشدم با کانون توجه خودم ،
دیدید میگن که نیمه ی گمشده و فلان ؟؟؟
یا اصن این دوتا ساخته شدن برا هم یا راجب نمیدونم روحهای آشنا و فلان و فلان و فلان
هزارتا بحث فلسفی حرف میرنن؟؟؟؟
اصن کسی که درک کنه که جهان داره با افکارش رقم میخوره و زندگی همینجوری شانسی رقم نمیخوره ،اصن دنبال این چیزا نیست ،
کدوم نیمه گمشده ؟؟؟ وقتی که من در فرکانس مناسب قرار داشته باشم ،همه ی اون افرادی که در اون فرکانس قرار دارن ،همشون نیمه ی گمشده برا من حساب میشن برای مثلا رابطه عاطفی و بستگی داره که من با توجه به سلیقم و انتخاب ویژگی های طرف مقابل و تجسماتم به سمت کدوم هدایت بشم و اون شخص هم با توجه به خواسته هایی که از یک رابطه داره یا از شخصی که میخواد باهاش وارد رابطه بشه
به سمت من هدایت بشه و این رابطه شکل بگیره ،
یعنی میخوام اینو بگم که تمام اون گذشته میتونست متفاوت باشه اگر که من متفاوت فکر میکردم و متفاوت عمل میکردم
تمام اون آدمهای سمی میتونستن بخشی از زندگی من نباشن ،اگر که من با باورهای سمی و دادن ورودی نامناسب توی مدارشون نمیرفتم ،
پس کانون توجه من واقعا قدرت داره ،خیلیم قدرت داره ،چه مثبت چه منفی خلق میکنه و خداوند هم اصن احساساتی نمیشه که اگر هزار بار به من خیانت بشه و من تا مرز نابودی پیش برم ،چون خداوند کاری نداره به زندگی که خودم دارم خلق میکنم و اصن دخالت نمیکنه تو خلق هایی که دارم و اصن قضاوت نمیکنه منو
وقتی که من روی خودم کار کردم و فهمیدم که من دارم خلق میکنم با کانون توجهم
وقتی که با برخورد با اون تضادها من فهمیدم که چی میخوام
از یک رابطه آرامش و لذت بیشتر کنارهم و هم فرکانس بودن و بودن با یک فرد یکتا پرست
از زندگی بودن در کنار عزیزانی که هم فرکانس منن و لذت بردن از کنار همدیگه بودن
آزادی مالی و مکانی و زمانی
و بعد همونطور که در جهت منفی ماشالله اون همه افتخارات داشتم
حالا بیام و در جهت مثبتش به کار بگیرم و به اندازه ای که میتونم الگوهای مناسب برای این خواسته هام پیدا کنم و تایید و تحسین کنم و به الهامات و هدایت هام عمل کنم و کانون توجهم رو از روی هر آن چیزی که مغایرت داره با این خوسته هام بردارم و در کل به خواسته هام توجه کنم نه ناخواسته هام ،من به این خواسته ها میرسم
پس بزرگترین چیزی که میتونه از من گرفته بشه به عنوان یک چیز ارزشمند ،اون کانون توجه منه و کانون تمرکز منه ،ودقیقا با گشتن توی فضای مجازی و اکسپلور من این اجازه رو میدم که روزانه هزاران فایل مختلف و پرونده مختلف توی ذهنم باز بشه ،یعنی از بین رفتن تمرکز ،
یعنی چنان قدرت تمرکز انسان در این مدتی که
این فضاهای مجازی باب شده اومده پایین که طرف نهایتش میتونه یک فیلم یک دیقه ای ببینه و بیشتر بشه ،بشه دو دیقه رد میکنه ، یعنی طرف اصن نمیتونه یه اندازه یه دقیقه تمرکز کنه ، خب این شخص همه چیزش رو از دست داده و دقیقا داره غذایی رو به روحش میده که پر از کرم و سوسک و ات واشغاله برای ذهن ،
خیلی هام میان میگن که شمارو میخوام تو ماتریکس نگه دارن و حکومت میکنن و فلان و فلان ،
در صورتی که همش مزخرفه
آقا اگه من تلویزیون روشن نکنم ،کی چاقو زیره گلوی من میزاره که نه باید نگاه کنی ؟؟؟
من اخبار نگاه نکنم ،کی چاقو میزاره رو گردنم که اخبار ببین؟؟؟
خیلی ها میگن که این فیلمها برنامه ریزیت میکنه برای فقر و این اخبار داره توجه تو رو میزاره روی جنگ و فلان و اینطوری داره نابودن میکنه !!!!!
آقا درست قبول همه اینا
ولی کی تصمیم میگیره که تلویزیون روشن کنه ؟؟؟
اصن قبول میخوام با تلویزیون و برنامه هاش حکومت کنن به ما و مارو فقیر نگه دارن
خب به قول قرآن چرا من بجنگم با این موضوع ؟؟؟وقتی میتونم اعراض کنم و توجهم رو بزارم روی چیزی که به من احساس بهتری میده و از اون جنس بیشتر و بیشتر وارد زندگیم بشه ؟؟؟
اتفاقا همین یه ساعت پیش رفتم برا خودم چایی بریزم که رو شبکه اخبار بود و تو همین فاصله کوتاه شنیدم که اخبار میگف تو مقدماتی المپیک به برنامهای به پیامبر خدا مسیح اهانت کردن تو برنامه زنده و بوکسور آمریکایی اندرو تیت خواستار تحریم این مسابقات شد و اومده بودن تو خیابون و داشتن اعتراض میکردن ،
درصورتی که بابا اصن لزومی نداره به چیزی که ناجالبه توجه کنی ،چونبا توجه داریم به یک موضوع جالب یا ناجالب قدرت میدیم ،
اعتراض ،اعتراض بیشتر میاره و این یک قانونه
که به هر چی توجه کنی از اساس اون وارد زندگیت میشه .
درکل پس هر آن چیزی که در گذشته وارد زندگیم شده ،
تمام آدم های خوب و بدی که باهاشون برخورد داشتم ،تمام بدهی ها و قضاوت ها و همه و همه به خاطر کانون توجه من رقم خورده و طبق قانون رخ داده
اتفاقا یه کامنتی از یه دوستی زیر همین فایل خوندم که نوشته بود من چندین سال چندتا اخبار رو دنبال میکردم که زندگی تو ایران ید نشون میدادن و سخت و من تمام اون سالها با هر کسی برخورد میکردم یا پولمو میخورد یا کارو تحوسل میدادم و نصفه نیمه پولم به دستم میرسید با کلی خواهش و تازه بدو بیراه شنیدن به خاطر پول خودم ،
خب بعد تغییر و آشنایی با قانون و برداشتن توجه از روی اون ناخواسته ها تجربه زندگی این شخص عوض شده و تجربه زندگی همهی ما
آیا خداوند عوض شد ؟؟؟
آیا قوانین عوض شد ؟؟؟
نه فقط و فقط نگاه ما تغییر کرد
باور ما تغییر کرد
قانون توجه رو جدی گرفتیم و سعی کردیم اعراض کنیم از ناخواسته و جهان هزاران قدم برا ما برداشت
آیا این شرایطی که توش هستیم ،حالا هر شرایطی ،ایا خداوند میخواد برامون ؟؟؟
خیر ما میخوایم که شرایط این باشه !!! چطوری با کانون توجه خودمون
.
خدایا به ما کمک کن تا با تعهد بیشتر هرروز روی این قانون کار کنیم و توجه خودمون رو بزاریم روی خواسته هامون
خدایا کمک کن تا از هر آن چیزی که حاشیس و مارو دور میکنه وحواس مارو پرت میکنه از خواسته هامون دوری کنیم
خدایا کمک کن تا بهای خواسته هامونو بتونیم با جون و دل پرداخت کنیم وهمواره در جهت دادن ورودی مناسب به ذهن باشیم و همواره درجهت هماهنگ کردن ذهن و روح بکوشیم
و فاصله فرکانسی بین ما و خواسته هامونو یا احساس خوب پر کنیم
خدایا اسانمان کن برای اسانی ها
خدایا بهترین ها را در دنیا و آخرت به ما بده
خدایا سپاس گزاریم بابت اجابت دعاهای هر لحظهی ما
سپاس گزاریم بابت اجابت این دعاها
تنها تورا میپرستم و تنها از تو یاری میجویم .
در پناه الله یکتا .
سلام به استاد عزیزم وخانم شایسته نازنین ودوستان بزرگوار خدا را شکر که در مدار آگاهی های ناب الهی قرار گرفتم
استاد عزیزم این چند سالی که با سایت الهی آشنا شدم تلویزیون و ماهواره را به کل قطع کردم چراکه آموختم که همان طور که باید به غذا بدن اهمیت داد باید ورودی های ذهنی را کنترل کنم هر حرفی را گوش ندهم باید مواظب این کودک درونم باشم
باید با افراد مناسب رفت و آمد کنم کلا اینستا را قطع کردم ورودی من شده فایل های توحیدی شما و سایت الهی والبته به تازگی گروهی از دوستان این سایت الهی را هم پیدا کردم واز تجربیات آنها استفاده می کنم واقعا استاد همان طور که می فرماید که جهان کبوتر با کبوتر باز با باز هست
من قبلا اطرافم پر بود از اشخاصی که همیشه در حال غبیت و توهین بود ولی خدا را شکر آلان دیگه خبری از اون افراد نیست
قبلا همیشه برای سرگرمی در اینستا بودم ولی خدا را شکر آلان فقط هر روزم را با این سایت الهی سپری می کنم
خلاصه استاد عزیزم هر روز سعی می کنم سپاس گزار نعمت های خداوند باشم ودر لحظه حال زندگی کنم و همیشه با دیدن زیبایی های دنیا لذت ببرم وبرای خودم ارزش قائل باشم برای هر لحظه این زندگی که خداوند به من هدیه داده سپاس گزار باشم
سلام و درود خدمت استاد بزرگوارم و مریم جانم و همراهان گرامی
چقدر فایل بسیار مهمی بود اینکه کانون توجه ما چقدر مهمه اینکه هر چیزی رو که بخوایم وارد زندگیمون کنیم با کانون توجه و تمرکزمون وارد زندگیمون میکنم بسیار عالی بود مثال حساسیت برروی غذا
دقیقا مایادمون میره که حساس باشیم با اینکه میدونیم همه چی کانون توجه هست ولی مسله اینه که باید باور کنیم همه چیز کانون توجهه اگه باور کنیم دیگه 1 لحظه هم با جاهای بیهوده تمرکزمون رو نمیذاریم
به نظرم توجه همون آفرینش هست تمام چیزهای خوب یا ید زندگیمون رو وقتی بهش نگاه میکنیم میبینیم هر روز یا خیلی زیاد بهش توجه داشتیم ناخوادگاه به اون چیز فکر کردیم که قکر کردن هم همون توجه هست 1 شکلی از توجه و اون رو عینیت دادیم به زندگیمون
خیلی مهمه خیلی
امروز با خودم تعهد مهم میدم که واقعا توجهم بر روی خواسته هام باشم نه مسائل بیهوده
درست حسابی باید روی خودمون کار کنیم تمام توجه و تمرکزم باید روی دوره ها و فایل های استاد باشه
بسیار عالی بود سپاسگذارم ازتون
به نام خداوندی ک هرانچه دارم از اوست
سلام خدمت استاد عزیزم و دست بوسسس خانم شایسته هستم ک این سفرنامه بی نظیرو برامون درست کردن،چون من 5ماهه عضو سایتم،پراکنده پراکنده روی 3،4تا فایل میدیدمو گوش میکردمو…. ولی انگار لازم داشتم یکی بیا بهم بگم اون اینو باید بدونی،حالا اینو باید درک کنی، خب حالا اینو مزمزه کن، حالا اینو ی حالا اونوری و…. . خانم شایسته ی عزیز دلم مااااچ ب صورت ماهت، خداوکیلی استاد چنان ماااچی از طرف من ب خانم شایسته کنید ک قشششنگ بچسبه،
امروز قسمت 9سفرنامه هستم ولی دیروز قبل از دیدن فایل 8اتفاقاتی افتاد ک برای من تازه کار معععجزه بود، بعداز گوش کردن ب فایل روز 7ام حالم خوب نبود، ب ته دیگه خورده بودیمو…. نگم، انگار داشت شیطون زر زر میکرد ک این چ زندگیه و پس چرا هیچی تغییر نمیکنه و … ک اومدم دوباره سایت و دیدم بللله استاد فایل جدید گذاشته ک ذهنو فریب بدیم، اقا گوش کردن همانووووو نوشتن همانو تو دهنی زدن ب شیطان همان، خلاصه شب با حال عااالی خابیدمو صب بیدار شدم، یکی ک دعوتم کرده بود ب پیج زدنو محصول فروختنو منم با اینکار گفتم خودمو ب چالش بکشم و اینبار با توکل بخدا پیش برم،گفتن برو کارت پاسارگاد بگیر،منم گفتم 5،6سال پیش داشتم الان ندارمش،رفتم بانک و دوباره گرفتم،ینی موجودی کیفم صفر بود فقط پول اتوبوس ک برم مرکز شهر، لباسای شیک و باکلاسمو پوشیده بودم، (ی اخلاقی دارم شده کم بخرم لباس ولی ششیک میخرم)خلاصه پسرم میگفت بستی میخام اینو میخام اونو میخام،منم با قدرت فقط میگفتم باشه مامان اول بریم بانک کارمونو انجام بدیم، و اینقدر عجله داشتم ک تو ذهنم فرصت شنیدن صدای شیطان ک مگه پول داری الکی وعده میدی ب بچه رو نمیشنیدم، خلاصه کارتو گرفتمو، گفتم جلو بانک رمزشم عوض کنمو برم، دوباره گفتم میدونم ک موجودیم صفره ولی بزار ی موجودی بگیرم،اقا زدم و بووووووووم، 1میلیون و 600موجودی، خدایا چطوری؟ رفتم برگردم بانک ک گف خانم تعطیله فردا بیا، زدم 10گردش اخر دیدم ماهی 6هزارتومن اومده حالا از کی جم شده ،شده اینقد،خلاصه رفتم پاساژی ک همش طلاستو دیدمو قشنگ ژست خریدار واقعی گرفتمو ، امتحان کردمو چ برخوردای خوبی از طرف فروشنده، بعد رفتم بستنی و ابنبات و کتاب قصه و شربت اتنتالین برا بالابردن تمرکز بچه و بادمجون و گوجه و هلو و تخم مرغ و پیاز و سیب زمینی خریدمو، اومدم خونه و بساط جوجه رو ب راه کردمو با پسرجان زدیم ب بدنو خوشحاااالترین بودم،و الباقیشو گذاشتم ک فردا قدم اول از دوره 12قدمو بخرم، شب قبلشم از خدا توی حال خوبم درخواست کردم خدایا پول خرید دوره ی مناسبمو بفرست برام توی حساب خودم (چون من پولی ب حساب خودم نمیومد)و میخاستم از شوهرمم نخام، البته ایشونم عضو سایتن و مشتاق دوره خریدن،. و بعد شروع کردم دیدن فایل روز 8ام، اخر شب دوستی ک 10سال پیش باهاش ی سفر رفته بودمو کللللی خوش گذشته بود و سالها ازش خبر نداشتم، بهم پیام داد،وااااای ک ذوق مرگترین شدم،چرااااااا چون فهمیدم داره مدارم تغییر میکنه، و نشانهاش داره میا،همون جور ک استاد گف، مثلا ی دوستی ک سالها ازش بیخبر بودی ازت خبر میگیره و برای من شد،حالا با ادامه دادن سفرنامه، و شروع کردن قدم اول زندگیم معجزه وار میشه و میام تعریف میکنم، از خدای عرفان میخام کمکم کنه حسای عرفان ک توی قدم اول تجربه کرده رو ب منم بده، و هروز 10ها پله مدارم بالا بره و ب ارزوهای خفنم برسم. و مطمئنم میرسم چون قلبم سرشاااار از امییید و خداست
دوستتون دارم ،عاشقتونم,,،
سلام ممنون که اینقدر عالی ما رو به روحمون نزدیکتر می کنید .
یه اتفاق منفی توی زندگیم سالهاست داره تکرار میشه خیلی با ذهنم روش کار کردم ولی نتیجه نگرفتم .
اون اتفاق حل نشده و من مرتب درگیر اتفاقات نادلخواه جدید میشم .
میدونید دلم میخواد یه چیزی بود که در جا و در یک لحظه از ریشه همه ی این اتفاقات منفی رو پاکسازی میکرد و با خودش میبرد .
دلم میخواست شب میخوابیدم و صبح بیدار میشدم آرزوهامو کنار خودم می دیدم .
محال به نظر میرسه . میدونم قانون این جهان بر مدار تکامله و باید مرحله به مرحله ذهن رو شناسایی کنم و توجهم رو از روی باورهای محدود کننده بردارم .
امروز نشستم یک لیست از مدار منفی که داخلش هستم تهیه کردم .
بعد اومدم به ازای هر حرف از اون منفی ها ده تا نعمت پیدا کردم و سپاسگزاری کردم هم از نعمت و هم از علت هاش که به خاطرش حالم رو خوب می کنه .
البته کل لیست تموم نشده ولی به چنان نعمتهایی رسیدم که فکرش رو هم نمیکردم .
مثلا یکی از مدارهای منفی من حسرت هست .
کلمه ح اولین حرف در موردش ده تا نعمت نوشتم .
مثلا حوله من تا حالا از حوله ی خونم سپاسگزاری نکرده بودم . هم حوله حمام هم حوله دستی .
اسم پسرخالم حسن هست من تا حالا از روح حسن تشکر نکرده بودم . دیدم حسن چقدر شخصیت مثبتی داره
یا حلزون . رفتم و فواید حلزون رو خوندم چقدر حلزون برای پوست مفیده و اگه بزاریم روی پوست راه بره اون ماده لزجی که ازش ترشح میشه کلی برای ترمیم پوست خوبه و سلولهای مرده رو از پوست پاکسازی می کنه .
حنا از حنا و فوایدش تشکر کردم که چقدر تقویت می کنه موی سر رو و ترکیبش با قهوه و چایی کلی میتونه به مو رنگ زیبایی بده که از هر رنگ مصنوعی زیباتره . خلاصه حرف به حرف حسرت رو تبدیل کردم به ده تا نعمت همراه با علتش
نعمت و دیدم در دل حسرت
واقعا چقدرررررر نعمت میتونه در دل مشکلات من پیدا بشه که تا حالا کوچکترین توجهی بهش نکرده بودم .
مثلا حرف دوم حسرت س هست
نعمت از س
مثلا سر
من هیچ وقت از سرم تشکر نکرده بودم که روی بدنم قرار داره و مغزم داخلشه و زیباییهام روشه و مهمتر از همه با بودن سرم روی بدنم من زنده هستم
یا سوزن تمام لباسهام با سوزن دوخته شده حالا چه سوزن چرخ خیاطی چه سوزن دستی . همه وسایل خونه ام پرده مبلها تخت لباسها همه از سوزن استفاده شده داخلش .
فهمیدم که هر وقت در یه حس منفی گرفتار میشم بیام و اون رو بشکافم و از داخلش نعمت بیرون بکشم اینجوری کائنات هم که آیینه منه از ارتعاش من میفهمه که اونم مشکلات منو بشکافه و از درونش برام نعمت بفرسته . البته این برای اول راهه .
حالا میخوام به صورت لیزری در مورد اون ریشه عمل کنم .
البته ریشه مشکل یه چیز ذهنی بود و از عدم لیاقت من و ترس من سرچشمه میگرفته اما میخوام حلش کنم .
هیچ کس جز خودم نمیتونه مشکلم رو حل کنه ، تجزیه کنه بشکافش و از دلش نعمت بیرون بکشه .
من مشکلم رو حرف حرف می کنم و از دل حرفهاش نعمت خلق می کنم میخوام فقط روی همین یکی تمرکز کنم .
مدتی این تمرین رو انجام میدم تا این مشکل از مسیر من کنار بره .
من تا زمانیکه این مشکل باهامه واقعا تاثیر خیلی مثبتی توی زندگیم نداشتم . پس پاشنه آشیل من این هست که این مشکل که گفتم ریشه اش عدم لیاقت و تفکرات منفی و ترسها هستن حل بشه .
میخوام از توش نعمت بیرون بکشم . انقدر از نعمتهاش مینویسم که دیگه اون رو مشکل نبینم دیگه مشکلی نمونه که توش نعمتی نباشه .
اینطوری انرژی داخل مشکلات رو استخراج می کنم .
همه ی مشکلات پر از نعمت هستن منتها بررسی نشدن و فقط حس منفی تولید می کنند .
ایمان دارم با شکرگزاری مشکلات حل میشن ولی میخوام این بار لیزری عمل کنم برام اهمیت نداره چند وقت طول می کشه .
اما حل این مشکل کلیییییی از مشکلات منو کنار میزنه .
پس با امید و آگاهی پیش به سوی موفقیت .
خدایا شکرت
سلام استاد عزیزم
واقعا چرا ما وقتی میخایم میوه یا غذا یا هرچیز دیگری تو زندگیمون بخریم انقدر توجه میکنیم که خوب باشه و لذت ببریم ازش چون میدونیم اگه خوب نباشه هم باعث بیماری بیشتر و حال بد میشه
پس چطوره که ورودی های ذهنمون اصلا مهم نیست برامون؟ چون هنوز باور نداریم که خودمون خلق کننده هستیم و داریم شرایط مون رو خلق می کنیم چون هنوز عوامل بیرونی رو مقصر ناخواسته هامون میدونیم
وقتی ما باور کنیم که خودمون هستیم که داریم شرایط و اتفاقات رو خلق میکنیم بیشتر حواسمون رو جمع می کنیم که به چی توجه میکنیم
من خالق زندگی خودم هستم
من عاشق خودم هستم و خودم رو همینطور که هستم ارزشمند میدونم
ثروت مرا به خدا نزدیکتر میکند
خدایا شکرت برای هدایت هرروزه ام و تعهد کار کردن روی خودم و باورهام
سلام خدمت تمام دوستان هم فرکانسیم :)
ردپای من از روز هفتم سفرنامه
درس امروز : وقتی میخوایم یه غذایی رو بخوریم چقدر برامون مهمه اون غذا تمیز باشه، آلودگی نداشته باشه، بهداشتی باشه!؟ به همون اندازه و حتی خیلی بیشتر باید حواسمون به ورودی های ذهنمون باشه. چطور میتونیم نسبت به مسئله ای که داره تمام زندگیمون رو رقم میزنه بی تفاوت باشیم!؟ به قول استاد، ما باید یاد بگیریم روزهی توجه به نکات مثبت بگیریم؛ در این مورد باید وسواس گونه رفتار کنیم، فکر کنیم.
خدایا شکرت بابت اینکه هر لحظه و هر دقیقه من رو به زیبایی های بیشتر هدایت میکنی.
خدایا شکرت انقدر نعمت هات در جهان فراوانه که ما هیچوقت از توجه کردن به زیبایی ها خسته نمیشیم.
خدایا شکرت به خاطر صدای این گنجشک هایی که الان دارن روحم رو نوازش میکنن.
خدایا شکرت به خاطر این سکوت خونه که باعث میشه بتونم با تمرکز تمام، همهی حواسم رو بذارم رو علایق و اهدافم و هر روز قدمی برای نزدیک شدن بهشون بردارم.
خدایا شکرت که فرصت تابستون رو در اختیارم قرار دادی که بتونم بیشتر و بیشتر به خودم توجه کنم.
خدایا شکرت که عشق به خودمو در وجودم قرار دادی که بتونم بی هیچ ترسی خودم رو در آغوش بگیرم و به وجودم افتخار کنم.
خدایا شکرت که هر روز به وسیلهی احساس خوبم مطمئن تر میشم که به چه چیزی واقعی علاقه دارم.
خدایا شکرت که هر قدمی که برمیدارم مسیر رو برام هموار تر میکنی.
خدایا شکرت که تونستم قانون تکامل رو درک کنم و بدونم تمرین بیشتر = نتیجهی بهتر
خدایا شکرت به خاطر اینکه تو خدای منی و من بندهی تو ام :)
به نام خدای مهربان
درود به همه ی عزیزان
مطابق 6 روز اخیر امروز هم میدونستم قبل اینکه بخوام فایل امروز رو باز کنم موضوع چیه :)
چون هرروز قلبمم منو به سمت یک تغییر جدید سوق میده و اون تغییر دقیقا موضوع همون روز سفرنامه ست.
امروز من با دستور الهامم اینستاگرام رو پاک کردم. چیزی که خیلی کمش کرده بودم ولی همونم خراب میکرد کانون تمرکزم رو. و اومدم دیدم استاد توصیه به این کار کردن. خدایا شکرت تو همیشه یه قدم جلوترو بهم نشون میدی و قبل درس استاد منو اماده میکنی برای عمل به اون ها. همانا که تو بهترین معلمی
به امید خدا هرروز یکم دارم بهتر میشم از هر لحاظ و این کلیده. یکم یکم تغییرات رخ میده اگ بخوای یهویی تغییرات عظیم رقم بزنی یه جا کم میاری. این قانون تکامل حتی توی عمل به خود قوانین هم حاکمه
از خدا برای همتون اراده و ثبات قدم در مسیر تغییر طلب میکنم . در پناه حق
به نام خدای وهاب
سلام به استاد عزیزم ومریم بانو.
روز هفتم.
ودرس امروز
همون اندازه که برای غذا حساس هستیم وهر غذایی رو وارد جسممون نمی کنیم یا اگر هم غذای بدی بخوریم نتیجش رو با دلدرد و حالت تهوع و….می بینیم باید بدونیم که روح ما هم احتیاج به غذا داره وغذای اون ورودیهای ذهنمون هست انچه می شنویم می بینیم می گوییم فکر می کنیم .
ومن در این مدت که به این سایت هدایت شدم کاملا این مساله رو درک کردم دیدم وقتی یه مشکلی پیش می یاد خیلی بزرگش می کنم حرف می زنم گریه می کنم وخودم رو درگیر می کنم مشکل بزرگتر می شه ومشکلات دیگه ای رو به همراه خودش می یاره.
وبه عکس هر وقت سعی کردم ذهنم رو کنترل کنم درباره اون مشکل حرف نزنم وبه زیبایی ها توجه کنم خیلی راحت اون مشکل حل شده.
و دیدن تلوزیون ونشستن پای حرفهای منفی ونا امید کننده دیگران هم که دیگه نتیجش واضح شده برام.
الان دیگه می دونم که شرایط الانم وحال خوب یا بدم مربوط می شه به فرکانسهای دیروز ودیروزهام مربوط می شه به غذایی که به ذهنم دادم.
از همین لحظه همین الان به خودم و خدای خودم قول می دم که فقط خوراک خوب به ذهنم بدم فقط تغذیه مناسب به ذهنم بدم ودیگه هیچ لحظه ای وهیچ روزی رو از دست ندم می خوام زندگی رو زندگی کنم .
خدایا شکرت.
استاد ومریم جان متشکرم.
در پناه خدا.
به نام رب یکتا
سلام استاد جون
و مریم عزیزم و بقیه بچه ها
روز هفتم
دو سه روزی هست که غافل بودم از مسیرم
اما برگشتم
مهم اینه ک برگشتم
خب
اولین چیزی که فهمیدم
اگه یه غذایی برای ما اورده بشه و ما مثلا اشپز اونو بشناسیم که چقدر نامرتب و غیر بهداشتیه و یا مثلا شنیده باشیم دستپختش خوب نیست
یا رستورانی که مشتریاش ناراضی بودن و به گوشمون رسیده ک غذاش نامرغوبه
ایا میریم سراغش؟ایا غذاشونو تست میکنیم؟
پس چرا میشینیم به حرفای کسی که هشتش گرو نهشه گوش میدیم که به دولت فوش میده؟که میاد به ما توصیه اقتصادی میکنه؟که از نتونستن ها میگه.خب بابا اون ادم داره نتیجه حرفاشو باورهاشو میبینه تو چرا دوتا گوش و چشم نازتو دادی دستش تا با ورودی های داغون رگبارت کنه؟
من امشب ساعت 4:02 صبح به طور جدی تعهد میدم دوستان نامناسبمو برای همیشه کنار بزارم
قبلا فکر میکردم ینی قهر کنم
اما نه دوستشون داشته باشم و براشون دعا کنم هدایت بشن اما نزارم ورودی هامو بسازن
بچه ها اینجوری که من فکر کردم
ما از طریق شنیدن
دیدن
لمس کردن
بوییدن
خوردن
و از همه مهم تر فکر کردن ورودی داریم
که خب پنج تای بالایی فکر کردن مارو میسازن
اگر ناراحتی که چرا نمیتونی فکرتو کنترل کنی
خب لامصب اونارو کنترل کن
گوشتو نده دست هرکسی
هر اهنگی
هر غیبتی هر درد و دلی
چشمتو نده به هر فیلمی به هر صحنه ای
عطر بزن دوش بگیر سیگار نکش تمیز و مرتب باش
غذای خوب بخور ورزش کن
کسایی که دوست داری در اغوش بگیر با بچه ها بازی کن
اینا همه ورودی خوبه بخدا
فیلمای خوشگل با موضوع خدا و توانایی های انسان ببینید
اونوقت میتونید فکرتونو کنترل کنید
اونوقت ارتعاش خوب میفرستید
اونوقت شرایط تغییر میکنه
من تعهد میدم
وقتمو بیهوده تو اینستا هدر ندم فقط ازش استفاده کنم برای کارم (من ازون استفاده میکنم اون نمیتونه از من استفاده کنه)
تا حوصلم سر رفت و تنها شدم تن ندم به ارتباط با دوستای قدیمی
به خوبی ها و نکات مثبت توجه کنم
غیبتتتت نکنم حتی ی جمله کوچییییک
غیبت نشنوم
درد و دل دیگران به من ربطی نداره
سیگار نمیکشم هرچقدرم تفریحی
ورزشمو منظم تر ادامه میدم
و خیلی کارای دیگه ک میدونم باید اول اینارو شروع کنم تا بقیش بهم الهام بشه
و امیدوارم بتونم روزی یک صفحه کلام خدا هم بخونم
ممنون از اگاهی های زیبای این فایلتون
دوستون دارم