غذای روح چگونه تأمین می‌شود؟ - صفحه 21

1378 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    فهیمه زارع گفته:
    مدت عضویت: 2992 روز

    سلام خدمت استاد عزیرم ودوستان گلم

    اینکه تمام اتفاقات زندگیمون بواسطه ان چیزیست که بهش توجه میکنیم صددرصد درسته وقتی برای اولین بار این جمله رو دردوره قانون آفرینش شنیدم وتمام شبکه های اجتماعی رو حذف کردم اخبارروگوش ندادم وتلویزین رو حذف کردم ارامش زیادی دارم الان وقتی نجواهای ذهنم شروع میشه میگم بقول استاد توهستی توکارخودت رو بکن ومنم کارخودم وبراش مثالهایی ازقبل میارم میبینم حق با منه نه نجواها وقتی نجواها سروع به گفتگو میکنند میگم میخوای ازاین بدتر شه فهیمه ادامه بده وسریع حال واحساس خودم رو برمیگردونم به احساس خوب وبارها برام اتفاق افتاده که خودم متوجه شدم این اتفاق ناخواسته نتیجه تمرکز و میدان دادن به نجواهای ذهنم بوده خدایا سپاسگزارم بخاطر این آگاهیها استاد ودوستان گلم ازهمگی ممنون وسپاسگزارم دوستتون دارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  2. -
    غزال گفته:
    مدت عضویت: 2352 روز

    سلام به استاد عزیز و مریم خانم گل و اعضای خانواده من

    خدا رو سپاسگزارم که امشب هفتمین برگ از تعهدم رو می نویسم…این فایل هم از دسته فایلهایی بود که قبلاً دیده بودمش امّا امشب با دیدن دوباره این فایل دیدم چقدر من فرق کردم نسبت به قبل…چقدر تلاش کردم که ورودی های ذهنم رو کنترل کنم و چه پیشرفت فوق العاده ای داشتم اگه بخوام تو حوزه سلامتی و روابط و معنویت بگم بالای 90% بهتر شدم اصلاً آرامشی که این مدت داشتم هیچ وقت در زندگیم نداشتم خدا رو سپاسگزارم که اینقدر فوق العاده منو یاری کرد…اعتراف می کنم که تو حوزه ثروت وقتی متعهدانه کار کردم خیلی طبیعی ثروت وارد زندگیم شده اما هنوز نتونستم ثابت قدم باشم اما به خودم قول دادم که به صورت 100% تمرکز کنم روی ثروت تا درصد اون به 100 برسه به لطف خداوند سخاوتمند و مهربان…

    از امشب متعهد تر می شم و امروز نشانه ای رو خدا برام فرستاد که مهر تایید محکمی بر درست بودن مسیر شغلم هست امروز فهمیدم که شعار اصلی شغل من تبدیل دنیا به مکانی است که جای بهتری برای زندگی باشه به خدا قسم شوکه شدم شوق عجیبی سراسر وجودم رو گرفت فهمیدم جمله ای که همیشه استاد به ما گوشزد می کنن به لحاظ علمی در شغل من هدف اصلیست…خدا رو هزاران بار شکرت…

    به لطف خدای مهربان و مهربانی استاد عباس منش عزیز مدتی هست که به هیچ عنوان اخبار و تلویزیون نمی بینم…از کسانی که به من احساس بد می دن و مرتب در حال گله و شکایت هستن به شدت فاصله گرفتم…توی تلگرام فقط عضو کانالهایی هستم که از اینگونه موضوعات درشون نیست…وقتی موضوعی ناراحتم می کنه سریع صدای استاد در ذهنم میاد که ذهنتو کنترل کن…پشتکار و تعهد برای سریعتر پیش بردن مقدمات شغلیم به لطف اهرم رنج و لذت استاد بیشتر شده و واقعا این روش فوق العاده هست من اصلا متوجه نمی شم کی شب می شه فقط وقتی گرسنه می شم متوجه می شم ظهره و شب و موقع بلند شدن صدای اذان گوشیم متوجه می شم وقت نمازه…اما بقیه زمان رو اصلا متوجه نمی شم….خدا رو بسیار سپاسگزارم….امروز یه تضاد برام پیش اومد و اولش بهم ریختم خدا شاهده ظرف شاید چن دقیقه به خودم گفتم خدا کمکت می کنه و اینم حل میشه تو باید این کار رو تموم کنی تا به مرحله بعد بری و بعد احساسم سریع خوب شد و لبخندی روی لبم اومد…چقدر این تعهد اعتماد به نفسم رو بالا برد…چقدر الان حس ارزشمند بودن و یک انسان با اراده رو دارم…خدایا بی نهایت شکرررت که هر چه دارم از محبتهای تو هست…

    من واقعاً نمی دونم برای تکلیف امشبم چی بنویسم چون احساس می کنم توی یه ماشین نشستم و اون ماشین داره منو به نقطه ای که می خوام می بره و احساس می کنم همه چیز در شرایط طبیعی هست اصلا حس اینکه داره معجزه می شه رو ندارم احساسم بهم می گه این شرایط طبیعی هست…فقط می خواستم کامنت بذارم که تعهدم رو انجام داده باشم…..

    برای همه تون از خدای بزرگ ثروت بی نهایت،عزت بی نهایت،آرامش بی نهایت و سعادتمندی در دنیا و آخرت آرزومندم…شبتون آرام و فرداتون سرشار از آرامش و اتفاقات عالی💐💐💐💐💐💐💐💐💐

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  3. -
    فاطمه گفته:
    مدت عضویت: 3237 روز

    روز هفتم سفر زیبای من💕

    سلام🌷

    واقعا سوال خیلی خوبیه اینکه من چقدر حواسم هست ک دارم چ غذایی به روح ارزشمندم میدهم؟

    غذای مسموم و آلوده یا پاکیزه ؟

    وقتی استاد در مورد دوره ی قانون آفرینش صحبت کردن یاد خودم افتادم ک ۲۲ شهریور ۹۵ ک من ۱۶ سالم بود چقدرررر راحت خداوند منو هدایت کرد و چقدررررر راحت جلسه ی اول قانون آفرینش رو تهیه کردم (در واقع پدربزرگ نازنینم ک البته ایشون رو یکی از دستان پر مهرررر خدای عزیزم میبینم برای من خرید و ب من هدیه داد ) و اون زمان به راحتی دوره ی تند خوانی رو هم تهیه کردم

    در طول این فاصله ی ۳ ساله(از شهریور۹۵ تا شهریور ۹۸) با سایت چقدر من تغییر کردم و حساب گر تر شدم ، باورای محدود کننده م بیشتر شدن ، احساس لیاقتم کمتر شده ، چقدر اون زمان همه چیو راحت بدست میوردم و حواسم نبود !!!!

    خدایِ من ، چیکار کردم با وجود خودم؟!!! چ بلایی سرش اوردم ک انقدر افت کردم…چ غذاهای کثیف و مسمومی به خوردش دادم که الان انقدر باور کمبود توی من رشد کرده!!!

    آره داره یادم میاد …

    آهنگ های رپی گوش میدادم ک توش همش فریاد بدبختی و کمبود و شرک و.. بود

    فیلم و سریالای چرت ک با دیدن بعضیاشون تا چند روز حالم گرفته بود

    رمان هایی میخوندم ک شاید باورتون نشه تا ی هفته مث این افسرده ها گوشه ی اتاق گریه میکردم از غم اون رمان !!!! واقعا پدر و مادرم تعجب میکردن و متاسف میشدن برام😂

    کم کم حسادت توی من ب وجود اومده بود توی ذهنم همش مقایسه میکردم

    غیبت میکردم و توی جمع هایی ک غیبت میشد ب راحتی مینشستم و اظهار نظر میکردم

    با آدم های سطح پایین ( از لحاظ فکری) و بدون عزت نفس ک همش دنبال این بودن ک یجوری خودشون رو نشون بدن ب بقیه همیشه در ارتباط بودم و حرفاشون کم کم باورم شده بود

    خودم و ارزشمندیامو فراموش کرده بودم و …

    چقدر خوشحالم، خداجونم سپاس گذارم ک منو از اون باتلاق ک هر لحظه داشتم بیشتر غرق میشدم دوباره هدایت کردی ب جایی ک باید باشم

    و هر روز دارم رو خودم کار میکنم و خیلی خوشحالم ک با استفاده از Digital wellbeing گوشیم متوجه شدم دیروز ۱۰ ساعت رو خودم کار کردم😍😍😍

    و از این لحظه متعهد میشم ک بیشتررر و بیشتررررر حواسم ب ورودی هایم باشه چون :

    تمام اتفاقات زندگی ما بدون استثناء به واسطه ی آن چیزی است که به آن توجه می کنیم

    سپااااس گذارم از خداجانم ک کمکم کرد تا ب اینجای سفر پیش بیام ♥️

    سپااااس گذارم از شما خانم مریم جان شایسته که این سفر رو تدارک دیدین تا ما واقعا فکر کنیم♥️

    در پناه خدای مهربان💕

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  4. -
    عیسی غریبلو گفته:
    مدت عضویت: 3124 روز

    غذای روح :)

    موضوع جالبی که تو ادیان مختلف بهش اشاره شده ! ولی عمق مطلب درست ذکر نشده و حتی تو ادیان مختلف ساعاتی برای تغذیه غذای روح مشخص شده و اهمیت اون رو برای انسان متمایز کرده !

    اگه برنامه ریزی داشته باشیم مثل غذای جسم می تونیم مراسم رسیدن به غذای روح مون رو هم بخوبی اجرا کنیم و کم کم عادت به داشتن آرامش و ایمان دایمی داشته باشیم .

    سعی کنیم در عبادت هامون که فرصت خوبی رو برامون ایجاد می کنند فقط به زیبایی ها توجه کنیم و بابت شون سپاسگذار خداوند باشیم و برای همه مردم دنیا آرامش و شادی و سلامتی را خواستار باشیم و تشکر کنیم از خدا بخاطر وجود همه ادم های دنیا .

    بخاطر بیاریم اگه در نماز های جماعتی که داریم فقط از نشاط و صفا و دوستی حرف زده می شد ! اگه دعا خوب برای همه مردم دنیا می کردیم ؟! چقدر خوبی رو می تونستیم ایجاد کنیم ؟!

    اگه در عبادت هامون کلمه دشمن رو بکار نمی بردیم چقدر شادتر بودیم و اگه از این پس هم خودمون و حرف هامون و ذهن مون رو تغییر بدیم چقدر خوبی می تونیم تولید کنیم و چقدر می تونیم سازنده باشیم . خدایا سپاس

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  5. -
    علی گفته:
    مدت عضویت: 2494 روز

    سلام من بعداز گوش کردن به این فایل همش فایل چرا به دانستاهیمان عمل نمیکنیم یادم میاد . فکر کنم بخاطر همینم خانوم شایسته توهفتمین روز سفرنامه خواستن که یه اهرم رنجو لذت بسازیم برا ورودی هامون که رنج بکشیم از ورودی های نامناسب تا باه طور ناخود آگاه حواسمون به خوراکایی که به روحمون میدیم باشه، اینکه بجایی برسیم که ناخودآگاه حواسمون به ورودی هامون باشه خیلی مهمه چون وقتی همش بخوای حواست به این باشه که فلان افکار نامناسبه فلان تصویرو دیدم اون اینو گفتو غیره ….. بدتر تو شرایطی قرار میگیری که ورودی های منفی به ذهنت میده نا امیدت میکنه…

    نباید سخت بگیری باید جدی بگیری

    یه تصویر روشن از هدفاتو آینده ایی که میخوای بسازی تو ذهنت داشته باشی بنویسیش درموردش حرف بزنی وهی واضح ترش کنی و ازهر چیزی که این تصویرو تیر و تار میکنه رنج بکشی واز هر فکرو کاری که احساس بهتری بهت میده لذت ببری حکم غذایی داره که قوی ترت میکنه به افکاری و چیزایی توجه کنی که بهت آرامش میده این تجربه خودم بود.

    یه چیزم تو دیدگاه دوستان خودنم که خیلی به من کمک کرد مینویسمش که برا خودم داشته باشم.

    دیدن نتیجه فلاکت باره زندگی کسانی که صبح تاشب ورودی های نامناسب به ذهنشون دادان و الگو قراردادن افراد موفقی که بجای قر زدن فرصتهارو دیدن با ایمان و امید حرکت کردن و زندگی کردن که ارزش زندگی کردنو داشته

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  6. -
    سعیده و مهدی گفته:
    مدت عضویت: 2417 روز

    سلام به دوستان خوبم

    واقعا استاد راست میگه وقتی به چیزی توجه می کنی اون موضوع رو به زندگیت دعوت میکنی. پس از این به بعد می خوام فقط روی چیزهایی تمرکز کنم که می خوام و بهم احساس خوب میده. از همین الان متعهدانه به کانون توجه ام و غذای روحم وسواس میشم چون من سلامتی، رابطه عاشقانه با همسرم و فرزندم، رابطه عالی با اطرافیانم، سفرهایی به سراسر دنیا با بهترین هواپیماها و سکونت در بهترین هتل ها رو می خوام، چون پول فراوان می خوام من چون این ها رو می خوام پس بهاشون رو هم می پردازم و بهاشون تنها کنترل کانون توجه است. چقدر خوبه که می تونم با حرف زدن و فکر کردن به رویاهایم به احساس بی نهایت عالی برسم و باید کاری کنم که این بزرگترین تفریح زندگیم باشه.

    هیچ چیزی توی این جهان اتفاقی نیست. خدا خدای قادر و منظمی است و همه چیز سرجای خودشه. تا الان هیچ وقت خورشید یک دقیقه دیر طلوع نکرده همه چیز به صورت منظم و دقیق اتفاق می افته.

    اتفاقات زندگی من هم اتفاقی رخ نمی ده.

    به قول استاد که می گه می خواین به سعادت و خدا برسید باید ثروتمند شوید من هم دوست دارم با توجه کردن به تمام خوبی ها و زیبایی های دنیا اون ها رو وارد زندگیم کنم . میدونم سخته ولی باید تلاش کنیم و بهش برسیم. و از افکار منفی دوری کنیم و کلا از خبرهای منفی و سریال ها و فیلم هایی که می بینیم دوری کنیم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  7. -
    نرگس پرورش گفته:
    مدت عضویت: 2219 روز

    به نام خدا

    روز هفتم

    بعد از گذشت چندین روز از آغاز این روز از سفر پربرکت و تجربه ی صفحه ی عالی توضیحات دوره ی کشف قوانین زندگی و هم چنین فصل چهارم کتاب رویاها،

    امروز که تصمیم گرفتم این روز را جمع بندی کنم و پاسخ سوال مریم جان در رابطه با ایده ی خلاقانه برای اهرم رنج و لذت ورودی های ذهن را بنویسم به نظر م رسید که بگویم بهترین اهرم رنج و لذت برای این ورودی “آرامش ” و نداشتن “آرامش” است.

    این اولین و نزدیک ترین نتیجه ی دادن ورودی های نامناسب برای روح و ذهن است.

    یعنی تو بلافاصله از لحظه ی ورود یک ورودی نامناسب به ذهن و روح

    اولین اتفاق درونی ای که تجربه می کنی این است که :

    آرامش ت دستخوش تزلزل و لغزش می شود و دیگر آن هماهنگی و روانی ِ جریان خیر در وجودت را با تلاطم احساس می کنی. مثل این است که دریای وجودت را با طوفانی از حادثه های ناخوشایند دستخوش ناآرامی و ناامنی بکنی و در طوفان انتظار هر لحظه از پیشامد ناخواسته ای را متصور شوی و از آنجا که همه ی ما دوست داریم قایق وجودمان در اقیانوسی آرام در حرکت باشد و به سلامت مقصد سواحل زیبا و رویایی را تجربه نماید می توان بهترین حالت برای حفظ این آرامش و امنیت را در وزش نسیم و ملایم ورودی های ناب و لذت بخش در نظر گرفت که قرار است به زیبایی هر چه تمام تر مسیر عبور از آب های آزاد تا سواحل رویایی خواسته ها را با لذت هرچه تمام تر بپیماید.

    اهرم رنج و لذت بعدی برای کنترل ورودی های ذهن و روح هم برای من تصور این حالت است که :

    وجود من ترکیب روح زیبا و درستکار و خلاق و خداگونه ام است همچون سلطانی مهربان و عادل و توانمند

    و

    ذهن بازیگوش و اهل شیطنت و سرکش و یاغی و گاهی بدخلق ام که چون یورشگری در کمین سلطنت باشکوه وجودم است

    و از آنجا که روح زیبای ام سرپرستی و هدایت و سلطنت این ذهن شیطان و بازیگوش م را به عهده دارد، هماهنگی و همراهی شان برایم شادی و سرخوشی و خوشبختی و آرامش و صلح را در پی دارد.

    زمانی که من با دادن غذاهای پاک و خالص و ناب درحال تغذیه ی روح نازنینم هستم، توانمندی و قدرت کنترل وجودم را در دست او نگه می دارم و ذهن رام و مطیع او خواهد ماند و این سبب می شود تا آرامش و صلح در سرزمین وجودم پابرجا باشد. و خداگونه گی در همه ش جاری.

    اما اگر با دیده ها و شنیده ها و خاطرات و تجسم هایم، ورودی های آلوده و ناپاک و نازیبا به خورد وجودم بدهم، شیطان ذهن را تغذیه می کنم تا جسورتر و گستاخ تر و قدرتمند تر گردد و زمام وجودم را درست بگیرد و آن وقت است که چنان جنگ و بلوایی وجودم را فرا می گیرد که آرامش و صلح همچون رویایی دورمانده از سرزمین ذهنم رخت برمی بندد و من پر از نگرانی و ترس و وحشت، از هرچه خلاقیت و آفرینش به دور می مانم و سلطان زیبای روح م هم هرروز ضعیف و رنجورتر از قبل می شود و در سیاهی و تاریکی روز افزون قلبم گرفتار و نحیف همچون زندانی ِ آشفته و از یاد رفته رنج می برد.

    تصویر دوم قطعا رنجی بسیار را برایم به همراه خواهد داشت حتا اگر فقط تجسم ش کنم.

    و این تجسم به (قول مریم جان در مقاله ای در قسمت راهکار برای مسائل شما) عدم کنترل ورودی ها را به قیمت مرگ و زندگی برایم ارزشمند می کند و مهم.

    ایده ی بعدی برای اهرم رنج و لذتم هم یادآور مثال استاد از دیوار باورهاست.

    دیواری رو به روی چشم وجودم.

    جایی که هر روز با اولین لحظه ی بیداری تا آخرین لحظه ی آن و حتا در خواب، تنها تصویر ِ پیش روی چشمانم است.

    از آنجا که این دیوار در طول روزها و ماه‌ها و ساااال ها، فقط رنگ سیاه را بر خود تجربه کرده الان به یک تاریکده ی دلگیر و سرد شبیه شده

    از لحظه ای که من تصمیم به کنترل ورودی ها و ورود پاک ترین و زیباترین ورودی ها به وجودم می نمایم، رنگی سفید و براق شروع به پاشیده شدن بر این دیوار می نماید. و با هربار تعهد و ادامه داشتن ِ این ورودی ها و تداوم رنگ ِ سفید پاشی، دیوار ِرنگْ سیاه ِ پیش چشمانم کمرنگ تر، خاکستری تر، روشن تر و سفیدتر و براق تر و تمیزتر می شود و آماده ی دریافت تصاویر شگفت انگیز.

    حال من با زمان ِدراختیار م این فرصت را دارم که تا لحظه ی پرواز روح از وجودم، تصویری دلچسب تر و زیباتر و آماده تر از این دیوار را برای ش به ارمغان بیاورم تا او نیز این امکان را داشته باشد که با قلم جادویی اش، در مقابل، بهترین و زیباترین تصویرهای هستی را بر این دیوار پاک و آماده و سفید خلق کرده و بیافریند ، تصاویری آنقدر شگفت انگیز و زیبا که هربار دیدن شان در هر صبح و شام و در هرلحظه از عمرم، فقط برایم شادی و سرور و لذت به ارمغان بیاورد.

    و این تبادل زیبا تا ابد ادامه خواهد داشت.

    و اما با عدم کنترل ورودی ها و ورود ناپاکی ها و ناخالصی ها به وجودم، رنگ های درهم و برهم و تیره آن چنان ناهماهنگی و نازیبایی بر این دیوار رقم می زنند که همه ی زیبایی ش محو می شود و فقط تصاویر گنگ و مبهم و حتا تلخ و ترسناک بر آن نقش می بندد، تصاویری که هربار تماشای شان در صبح و شام و حتا در خواب، کابوسی تمام نشدنی از تشویش و نگرانی و ترس و غم را در همه ی وجودم رقم می زند و دیگر روح با آن قلم جادویی و شگفت انگیز نمی تواند تصاویر بی نظیر و مسحورکننده را در تجربه ی زندگی ام به من هدیه کند.

    این همه سیاهی های این دیوار تمام وجودم را آنچنان از ترس و نگرانی و غم لبریز کرده که تنها افسردگی و خاموشی و بیماری و بدبختی می تواند در زندگی ام مشهود باشد.

    امید که توانسته باشم با اشتراک اهرم رنج و لذت خود برای کنترل ورودی های ذهن م با خانواده ی عباس منشی ام سبب شوم تا بهتر بتوانیم بر غذای روح مان تمرکز کرده و بهترین ها را برای خود به ارمغان آوریم.

    گرچه از لحظه ی شروع متن هیییچ ایده ای نداشتم و فقط این الهام را دریافت گرفتم که شروع کنم به نوشتن و خدا می داند که خودم هم از این همه ترتیب زیبای کلمات بر کاغذ به وجد و شگفتی درآمدم.

    خدا را شکر که الان با این اهرم توانمندتر شدم در حمل فیلتر ذهنم.

    خدا را شکر برای همه ی هدایت ها و حمایت هایش.

    از خداوند برای خودم و همه مان تعهدی پولادین طلب می کنم که توانمند تر شویم در غذا دادن به سلطان روح و قوی تر کردن ش و سفید تر و شفاف تر کردن دیوار باورهای مان برای میزبانی تصاویر جادویی و شگفت انگیز.

    سپاسگزارم ?

    دوستتان دارم ?

    12 دی 1398

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 34 رای:
    • -
      علی گفته:
      مدت عضویت: 2494 روز

      وجود من ترکیب روح زیبا و درستکار و خلاق و خداگونه ام است همچون سلطانی مهربان و عادل و توانمند

      و

      ذهن بازیگوش و اهل شیطنت و سرکش و یاغی و گاهی بدخلق ام که چون یورشگری در کمین سلطنت باشکوه وجودم است

      بسیار تصویر دقیقی رو به تجسم گذاشتید

      من تمام دیدگاهتان را خوندم مثال دیوار سیاه و پاشیدن رنگای سفیدم عالی یاداوری کردید . مرسی از دعای زیبایی هم که کردین براتون آرزوی بهترینارو دارم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  8. -
    فائزه شهزاد گفته:
    مدت عضویت: 2522 روز

    به نام خدای بخشنده و مهربان

    برگ هفتم سفر نامه

    اگر هر روز هم این قوانین و گوش بدیم و تکرار کنیم زیاد نیست واقعا …

    یه نکته خیلی مهم که تو این فایل گفتن استاد فاصله زمانی بین توجه ما و اتفاق افتادن هم فرکانس با اون توجه هست که باید به خودمون بیشتر و بیشتر یادآوری کنیم و حواسمون باشه که تو هر لحظه داریم به چی توجه میکنیم با حرف زدنمون، با دیدنمون ، با شنیدن و گوش کردنمون، با فکر کردن و تجسم کردنمون . ما باید به خودمون یادآوری کنیم که همون طور که نمیتونیم یه روز غذا نخوریم و حالمون خوب باشه برای روحمونم باید غذای خوب داشته باشیم و تغذیه ش کنیم …

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  9. -
    زهرا آبلو گفته:
    مدت عضویت: 3027 روز

    به نام خداوند بخشنده مهربان

    هفتمین روز از این سفر پر برکت ?

    خدایا شکرت ?⁦⁩

    چه کاری برای تامین غذای روحم میکنم ؟?

    وقتی این آگاهی ها به من رسیده چقدر عملکرد دارم؟?

    حالا که میدونم وردی های ذهن باورهامو میسازه و باورهای من زندگی منو میسازه چقدر کنترل دارم روی اونها؟?

    چقدر حاضرم بهای خوشبختی وثروت و روابط عالی رو بپردازم ؟?

    چقدر دارم آدم های اضافه و رابطه های آسیب زننده رو حذف میکنم ؟?

    وحالا متعجبم که چند ماه دارم پس رفت میکنم ?

    آیا به عملکرد فک کردی ؟??

    هزارو یک دلیل تو این چند ماه برای خودم تراشیدم بعضی ها درست بود و یه تکونی هم خوردم اما مشکل اساسی تر از یک پله قبلتر یعنی از وردی های هست که دارم به ذهنم در این چند ماه میدم

    به شدت قبل مراقب نبودم ?

    به قول استاد باید به اهرم خیلی قوی رنج و لذت توی ذهنم از این فایل بسازم

    من اگر خواهان پیشرفت هستم و قانون رو متوجه شدم باید شروع به کارم رو از نقطه اول شروع کنم یعنی غذای روحم از بهترین چیزها تامین کنم پس باید جهاد اکبر رو از استارت و نقطه شروع آغاز کنم وتعهدیبدون چون و چرا به خودم بدم

    حالا استاد هی به من بگه سه ماه با آموزشهای من باش ۶ماه با آموزش های من باش منم میام تعهد رو میدم و فایل هارو گوش میکنم اما در کنارش وردی های نادلخواه هم به ذهنم میدم و به قول استاد مثل غذا خوردن نیست که همون موقع حالمو بد کنه بعداز مدتی آثار عینی غذا فاسدی که به روحم میدمو میبینم و غافل از اینکه زهرا داری چه بلایی سر خودت میاری ؟⁦⁩

    به قول استاد هزارتا دلیل و ایده برای این شرایط نامناسب می آوریم اما به دلیل اصلی توجه نمی‌کنیم که با دوست همسایه و تو محل کار حرف های رو میزنم و می‌شنوم و میبینم و بش فکر میکنم که بعد از مدتی باعث این اوضاع شده که تمرکزمو ازبین برده

    تمام اتفاقات بدون استثنا به واسطه آن چیزی است که ما به آن توجه میکنیم و این تیکه رو که شنیدم تمام روح و جسم من به شدت میخ کوب شد که بفرما زهرا اینم جواب حرفایی که دیشب به خدا زدی

    معنی واقعی به ما قدمت ایدهم به ما کسبت ایدیهم

    نوش جانت زهرا جان ??وقتی داری بازم وقتتو طلف می‌کنی این شرایط نوش جانت ⁦⁩????اگر میخای تغییر کنی و شرایط زندگیت تغییر کنه یه یاعلی بگو ???

    یه تعهد بی چون و چرا بده و از همه چیزهایی که داره تمرکزتو چند پاره می‌کنه رها شو و تمام تمرکزتوبزارروی وردی های دلخواه و غذای مناسب روح

    باورهای محدود و مخرب باتغییر افکار یواش یواش تغییر می‌کنه

    ارزششو داره که تمام تمرکزتو بزاری روی کارکردن روی کنترل وردی هلو افکاری که به ذهنت می دی بزاری که از در و دیوار سعادت و خوشبختی برای تو بریزه

    خدایا شکرت دقیقا به موقع بود این فایل و چقدر منو به فکر فرو برد و نگاه دقیق تریبه اوضاع خودم و رفتار این چند ماه اخیر که انداختم دقیقا جواب خودمو گرفتم خدایا شکرت

    استاد جان مریم جان سپاسگزارم برای این فایل زیبا عاشقتونم ???

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  10. -
    نرگس پرورش گفته:
    مدت عضویت: 2219 روز

    سلام به دوستانِ جانم!

    این روزها آنقدر غرق در زیبایی های سفر پربرکت و شگفتی های کشف قوانین زندگی شده ام که فقط کامنت های جمع بندی های خود را در سایت به اشتراک می گذارم…

    اما آن بخش دل ربای دفتر خاطرات من شدیدا من را به سمت خود فرا می خواند…

    و البته روزهاست در حال فکر کردن به تمرین مریم جان در روز هفتم سفر هستم :

    ایده ی من در اهرم رنج و لذت ورودی های ذهن و ‌‌”غذای روح” چیست؟

    هرچند خود با لینک ذکر شده در مقدمه ی فایل “غذای روح ” هدایت شدم به سرزمین افسانه ای قوانین زندگی و الان حکم آلیس را دارم در دنیایی از عجایب و شگفتی…

    اما هم زمان به همه ی این ها درحال فکر کردنم.

    داشتم تمرین استاد در مقدمه ی “کشف قوانین زندگی” را می نوشتم که رسیدم به شرح وضعیت روابط ام و نوشته بودم که در حال حاضر بهترین دوستانم و بهترین رابطه ام بعد از رابطه ی با خود و خدا و همسر نازنینم،

    اعضای خانواده ی عباس منشی ام هستند، چرا که آنهایند که نیاز مرا به دوست رفع نموده اند:

    دوستی که آگاه باشد ب قوانین

    دوستی که در حال رشد و طی تکامل خود باشد

    دوستی که ایمان قوی داشته باشد

    و دوستی که مرا شریک تمام این آگاهی ها و تکامل و ایمان ش نماید

    تا من نیز چون او رشد یابم…

    دوستی که زبانم را بفهمد و بتوانم با او از ذوق ها و شادی ها و معجزات و تکامل ام بگویم…

    و اینها همه ویژگی های دوستان من در این جمع نازنین است

    ویژگی های توست

    که عاشقانه هر صبح شریک دعاهای خالصم می کنم ات و دنیایی از انرژی های پاک را به سمتت روانه می کنم. هرکجا که باشی .

    و آن وقت بود که هدایت شدم به اینجا.

    این صفحه که حکم ِ درِ رو به سرزمین ِِ افسانه ای “کشف قوانین زندگی” است که پر از بازشوهایی رو به سرزمین های شگفتی دیگر !

    خدا را شکر ?

    و شروع کردم به نوشتن بی آنکه بدانم چه می خواهم بنویسم…

    دوستتان دارم

    و هربار که اینجا چیزی می نویسم برایم عجیب است اما غرق در حس بی نظیری شبیه پرواز می شوم، گرچه چرایش را نمی دانم اما خدا را شکر می کنم برای این حس ناب…

    می دانم آنکه باید دریافت ش کند اینها دریافت خواهد کرد.

    سپاسگزارم برای دوستی ناب مان?

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای: