غذای روح چگونه تأمین می‌شود؟ - صفحه 3 (به ترتیب امتیاز)

1378 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    ساناز رفیع گفته:
    مدت عضویت: 4044 روز

    با سلام خدمت استاد عزیز و گرامی و گروه تحقیقاتی موفق

    میخواستم از استاد خوبم برای فایل فوق العاده مثل همیشه تشکر کنم.

    واقعا ممنون هستم از یادآوری های شما برای این موارد بسیار مهم و ضروری .واقعا همانطور که اشاره کردید اگر کسی دوره های شما که مهمترین آنها همان دوره قانون آفرینش است را شرکت کرده یا دیده و شنیده باشند پاسخ بیشتر سؤالاتشان را می گیرند.

    و من میخواهم بگویم برای افرادی مثل من که دوره های شما را از ابتدا شرکت کرده ایم این فایل ها هر چند همیشه حاوی نکات فوق العاده ی جدیدی هستند همچنین یادآوری بسناری از نکاتی هستند که قبلا از شما آموخته ایم.

    می خواستم مطلب مهمی را هم اضافه کنم که همانطور که استاد عزیز گفتند باید ورودی های روحمان را مراقب باشیم و بدانیم که چه چیز هایی وارد ذهن و روحمان می شود ضمنا همانطور که غذای جسم باید هر روز به بدنمان برسد تا زنده بمانیم و ممکن است چند روزی هم بتوانیم بدون آب و غذا دوام بیاوریم اما بعد بدنمان عکس العمل نشان می دهد و کم کم ضعیف می شود و دچار مشکل می گردد روح ما هم همیشه نیاز به ورودی های سالم دارد و اینطور نیست که فقط برای مدتی مراقب باشیم بلکه این باید آنقدر تکرار شود تا جایگزین عادتهای اشتباه گذشته مان گردند و با زندگی ما عجین شود و روزانه به قول معروف خودمان را اپدیت یا به روز رسانی کنیم چون به قوی استاد که همیشه کی گویند من خودم هم اگر مدتی از این مباحث فاصله بگیرم نتایج خوبی نمیگیرم و یا به قول خودشان LOW BATERY میزنم.

    با سپاس

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 19 رای:
  2. -
    داود موسوی گفته:
    مدت عضویت: 2343 روز

    بنام خدا.. غذای روح .خدا را شاکرم که من را با این سایت اشنا کرد.تنها چیزی که من توانسته ام همیشه وهمیشه سپاسگزار خداوند باشم وبه زیبایی های این جهان توجه کنم همین سایت وکامنتهای عزیزانی بود که میگذارند تا دیگران هم از انها استفاده کنند قبل از این خودم هم از جمله کسانی بودم که فقط به دنبال اخبار و خبر بودم و همیشه گله و شکایت میکردم از زمین و زمان. اولین باری که فایلهای رایگان را دیدم اصلا باور نمیکردم شاید تا مدتها برایم باور کردنش سخت بود که مگه میشه یک نفر بدون سرمایه قبلی به این ثروت رسیده باشد مگر داریم اصلا همچنین چیزی را از بس که توی ان خبرها از کمبود صبحت میکردن که همه چیز داره تمام میشود از نداشتن از فقر از همه چیز داره تمام میشه کمبود آب .کمبود نعمت کمبود ثروت که فقط ثروت مال یک عده خاصی است و دیگه کسی نمی تونه چیزی بخره یا داشته باشه کسی پول نداره همه بیمار هستن سلامتی خیلی کم شده وقتی برای اولین بار اسم کنترل ذهن را شنیدم گفتم چه راحته خب من الان ذهنم را کنترل میکنم ولی بعد از چند ثانیه متوجه شدم نه این کار خیلی سخته احتیاج به زمان و تمرین زیادی دارد ذهن نجوا گر هر لحظه ما را به هر جایی که میخواهد می برد اولین کاری که کردم ورودی های ذهنم را تا حدی توانسته ام کنترل کنم با توجه کردن به نکات زیبایی توجه کردن به نعمتهای خداوند تمرین سپاسگزاری حذف تلوزیون وشبکها واخبار, خواندن کامنتها,گوش کردن فایلهای صوتی, باور کردن جهان هستی که هرروز ثروت و نعمت و فراوانی بیشتر وبیشتر میشود توجه به سلامتی منی که همیشه سرما میخوردم یا سر درد داشتم ولی الان به لطف خداوند یک سال هست که نه قرصی خوردم ونه سرما خوردم و هرروز سلامت و تن درست میشوم تا حدی توانسته ام ذهنم را کنترل کنم همین که یاد گرفته ام تو این سایت هر چیزی که می بینم بگم خدایا شکرت و تمرین شکر گذاری را یاد گرفتم وهمیشه بابت هر چیزی خداوند را سپاسگزار باشم برای من خیلی با ارزش هست از خیلی چیزهای دیگر مثل دوره هایی که رفتم و نتیجه نگرفتم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 19 رای:
  3. -
    مهندس بختیاری گفته:
    مدت عضویت: 3863 روز

    سلام و عرض ادب خدمت استاد عباس منش و همکاران ایشان در گروه و دیگر دوستان این گروه

    من با بسته روانشناسی ثروت با گروه عباس منش حدود یکسال پیش شروع کردم، البته از قبل دوره های موفقیت و کتاب های زیادی را مطالعه نموده بودم، ولی هر چند مدت که شتاب میگرفتم و احساس موفقیتی کسب میکردم، به ناگاه به سنگی بر میخوردم و مرا بازمیداشت، ومانند یک موج سینوسی یکروز آن بالا بودم و یک روز در پایین ترین نقطه دره، با بسته روانشناسی ثروت بود که باورهایم راشناختم و متوجه شدم تمامی دلایلی که مرا از اوج به پایین می کشاند نفس و باورهای غلط خودم بود، باورهایی مانند ثروت زیادی مشکلات خودش را دارد و یا ثروتمندان آدم هایی هستند که از راه های خلاف ممکنه ثروت بدست آورده باشند، و یا اینکه وقتی ثروتی را کسب میکردم و یا شغل بسیار مهمی، در کوچکترین مواجه با مشکلات خودم را شروع به سرزنش میکردم و این آغاز راه شکست ام میشد و اشتباهاتی که به شکست منجر میگردید.

    اما امروز بعد از حدود یکسال که با بسته روانشناسی و باورها آشنا شده ام و در کنار آن از بسته های قانون آفرینش و دیگر خوراک های رواشناسی ارسالی استاد در سایت استفاده میکنم، تقریبا روزانه 1 الی 2 ساعت کاملا خودم را با مرور مطالب سرگرم میکنم و هر بار انگار مطالب را تازه شنیده و یا دیده باشم مطالب و یا پند های جدیدی در کار ها وزندگی خودم مقایسه میکنم و خودم را اصلاح میکنم.

    دیگر از شکست ترسی ندارم و هربار با مشکلی بر میخورم لبخندی میزنم و به خودم میگم این یک حکمتی داره ، ببین چه سود بیشتری از آن میتوانی بکنی و واقعا همینطور میشه.

    الان بعد از آخرین تجربه توقف ام (شکست نمیگم ) که حدود 300 میلیون تومان میتوانست باشد، الان با حکم داوری و دادگاه با کمال خونسردی مبلغ بیش از 600 میلیون تومان طلبکار شده ام و برنامه و قانون تکامل انتظار دارم تا دو یا سه ماه آینده به آن بدون هیچگونه سختی دست پیدا کنم.

    در همین حال از زمان شروع با قوانین کلا آدم دیگری شده ام ، دیگر از دست دیگرانی که با من مخالفت میکردند و یا چوب در چرخ کار هایم میگذاشتند، دلخور نمیشوم و از آنها شکایت به این و آن نمیکنم. بلکه از آنها تشکر هم میکنم ، طوریکه آنها فکر میکنند آنها را به سخره گرفته ام. ولی واقعیت اش این است که حالا میفهمم اگر موانع آنها نبود من نمیتوانستم اینقدر رشد کنم و راه های بهتری را پیدا کنم.

    الان دیگر فقط از پروزه های میلیاردی صحبت میکنم و با ایمان کامل حتی طرح هایی که در ابتدا خیلی بخش هایش روشن و واضح نیست را با قاطعیت پرزنت میکنم و با صاحبان سرمایه وارد قراداد میشوم و میدانم راهکارها و سنگ های رودخانه خودشان را به من نشان میدهند.

    در حال حاضر از طریق استفاده از راه کار مدیریت پروانه ای در حال اجرای 5 پروژه پژوهش و ساخت صنعتی با سرمایه گذاری یکی از بزرگترین شرکت های کشور هستم و همزمان طرح هایم را با شرکای خارجی برای انتقال تکنولوژِی ام مذاکره می نمایم.

    دیگر از نیرو ها و کسانی که برایم کار خواهند کرد نمیترسم و نگرانشان نیستم وجالب است که بدانید چندین متخصص دکترا و فوق لیسانس متخصص در گروه هایم با من همکاری میکنند.

    خوب است بدانید همزمان با من 4 نفر دیگر از اعضای خانواده و دوستانم در شروع این دوره های موفقیت و گروه استاد عباس منش همراه من بودند، ولی به مرور یکی یکی آنها به حاشیه رفتند و همان زندگی های خودشان را ادامه داده اند، البته باز بگویم همان چند ماه همراهی شان در زندگی آنها تاثیر گذار بوده است. ولی خدا را شکر تا امروز من خودم را مقید به پیروی از قوانین و شناختن هرچه بیشتر آنها نموده ام.

    خوشحالم اکنون بگویم موفقیت هایم را یکی یکی در حال برداشت کردن هستم و امیدوارم شما دوستان نیز همینگونه و حتی بهتر باشید.

    باز از استاد عباس منش تشکر میکنم و آرزوی موفقیت همه را از خداوند دارم. با تشکر

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 19 رای:
  4. -
    آینا راداکبری گفته:
    مدت عضویت: 3376 روز

    سلام

    – با وسواس و بررسی غذای جسممان را انتخاب می کنیم . بو میکنیم و به رنگش نگاه میکنیم، تمیز باشد و … مراقبیم که داریم چی را می خوریم؛ دقت می کنیم که داریم چه غذایی را میخوریم و کجا برویم بهتر است و غذای کجا خوب است؟

    – حتی به طبخ غذا هم توجه میکنیم ؛ از دست فروش خرید نمی کنیم و خیلی مراقب هستیم ؛ چرا در مورد ورودی روح خود حساس نیستیم؟

    – به چی داری توجه می کنی ورودیهای تو چیست؟ چرا به روح خود بی توجه هستیم؟

    – چرا اخبار را گوش میکنیم خیلی راحت و می شنویم ومی زاریم که روحمان هر چیزی را دریافت می کند ولی برای جسممان دقت می کنیم که گوشت وبرنج خوب باشد .

    – مهمترین موضوع ذهن ماست و اساس و زندگی ما بر اساس فرکانسهایی که داریم ارسال میکنیم پس چرا به غذای روحمان توجهی نمی کنیم.

    – تاثیر غذای جسم را همان موقع احساس می کنیم ، که مثلا تلخ است یا فاسد است و .. ولی وقتی به غذای کثیف و ورودیهای ذهنمان توجه نمی کنیم و مدتی طول می کشد که آن تاثیرش را روی زندگی و روح ما بگذارد ؛ توجه ما به ذهنمان و روحمان کمتر می شود .

    – این فاصله باعث می شود که نتوانیم ارتباط ورودیها و نتیجه را درک کنیم ؛بعضیها، هزاران ایده و نظر دارند که بی خودی است ، چیزی که داردتو را ناراحت می کند فرکانس بد را داری ارسال می کنی که چیزهایی را وارد زندگیت می کند که ازهمان فرکانس وارد زندگیت شود.

    – همان جور که به غذای جسمت توجه می کنی که کجا غذا می خوری و چی را داری می خوری آیا مناسب است یا نه؛ به همان اندازه هم به روح خود توجه می کنیم .

    – همه اتفاقات زندگی ما بدون استثنا همانهایی است که داریم به آنها توجه می کنیم .

    – دلیل اتفاقات زندگی ما همین ورودیهای مناسب یا نامناسب است که داریم به ذهن خود می دهیم .

    – آن چیزی که به آن توجه می کنی، همان میشود که تجربه می کنی.

    – برا ی روحت همه چیز را واضح و مبرهن کن و بدان که داری به روحت چه میدهی.

    – تمام توجه را بزارم که دارم چه ورودیهایی را وارد ذهنم می کند

    – با تغییر کانون توجه و افکارم نتایج حاصل میشود

    – تمام تمرکزت را بزار روی نکات مثبت

    – اخبار رسانه ها و شبکه های اجتماعی را حذف کنید عضو هر کانالی نباشیم و ازخوشبختی و سعادت دور می شویم اگر درک نمی کنیم چون بین ورودیها و نتایج آن فاصله است.

    – مقایسه کن زمانهایی که روی خودت کار کرده ای و زمانهایی که روی خودت کار نمی کردی

    – متعهد باش که چه افکاری را وارد مغزت می کنی و وارد ذهنت می کنی.

    – وقتی ورودیهای مناسب را وارد ذهنمان می کنیم؛ اتفاقات عالی برایمان می افتد . چون این قانون جهان است

    – به عشق توجه می کنی همان هم وارد زندگیت می شود.

    – برای ورودیهایت و خودت ارزش بزار که چه چیزی را داری وارد ذهنت می کنی

    – همان وسواس به غذا را در مورد غذای روح خود داشته باشید

    – کاملا لحظه ای حواسم را جمع کنم که دارم به چه چیزی توجه می کنم .

    – کاملا به وروردهایم آگاهانه توجه کنم و ورودیهای مناسب به ذهنم را بدهم.

    – فاصله ورودیهای و نتایج را در نظر بگیریم و هر کاری را که دارم انجام میدهم یا حرفی را که دارم گوش می کنم که به عنوان ورودی است ببینم نتایج آن چیست و وسواسانه روی ورودیهای ذهنم باشم.

    در پناه خدای الشکور

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 19 رای:
  5. -
    الهام گفته:
    مدت عضویت: 2070 روز

    هفتمین روز سفرنامه…

    سلام..

    غذای روح…

    من از فایل چهارمین روز سفرنامه ک در مورد(جهان مانند اینه عمل میکنه) دارم این کارو میکنم..

    یعنی مواظب هستم ب چیزای مثبت توجه کنم حالا ۱۰۰درصد نتونستم کنترل کنم ک خب اینم عادیه چون من هنوز اول راه هستم ولی همین که انقدر دوس دارم ب حرفای استاد عمل کنم و مثل قبل فقط شنونده خشک و خالی نیستم خیلی عالیه🤩

    از وقتی وارد سفرنامه شدم خیلی دوس دارم ب اموزه هایی ک دریافت میکنم عمل کنم نمیدونم چم شده ولی کاملا احساس میکنم تو همین ۷ روز من خیلی تغییر کردم و اصلا الهام قبل از ورود ب سفرنامه نیستم.. و در این مورد ک سعی کنم چیزای خوب زندگیم رو ببینم خیلی ایده های جالبی هم ب ذهنم رسید مثلا:

    ۳روز پیش دقیقا بعد از شنیدن فایل روز چهارم ب ذهنم رسید ک بیام همین چیزای کوچولویی ک دارم ک داشتنشون انقدر برام عادی شده ک نیازی نمیبینم بخوام برای داشتنشون خوشحال باشم و شکرگزاری کنم ، واسه اینکه فراموش نکنم از این ب بعد واسه داشتنشون شکرگزاری کنم، اومدم اول ی سری چیزای کوچولویی ک میخواستم بابتشون هرروز ازخداتشکر کنم روی کاغذ نوشتمشون کلا نوشتم ک در مورد چ چیزی و چرا میخوام سپاسگزاری کنم و همینطور ک شروع ب نوشتن کردم بااینکه وسطاش ب دلیل کم خوابی روزای قبلش، خوابم میگرفت اما سریع حالت نشستنمو تغییر میدادم تا خوابم بپره و خواب نتونه ب من غلبه کنه چون خیلی دوس داشتم این ایده رو پیاده کنم ببینم نتیجش چی میشه(خدایی اراده ام خیلی قوی تر شده افرین ب خودم) خلاصه شروع کردم ب نوشتن ی صفحه پشت و رو ک نوشتم یهو اصلا خود ب خود مسیر نوشتنم عوض شد و در مورد تعهدی ک برای خودم بستم و تصمیمی ک برای دریافت دوره ۱۲ قدم گرفتم خیلی جزئیات دیگه نوشتم و ۴ صفحه پشت و رو فقط نوشتم..خودم از این نوشته ام خیلی خوشم اومد و درست حرف استاد اومد تو ذهنم ک میگفتن وقتی شروع ب نوشتن میکنین یا باخودتون شروع ب صحبت کردن در مورد اون چیزایی ک میخوایین میکنین خود ب خود هم ب احساس خوب میرسین هم ایده ها بهتون گفته میشه و من دقیقا همنطوری شدم ،

    یعنی اول ایده اومد ب ذهنم ک بنویسم درمورد تمام چیزای خوبی ک تو زندگیم دارم و بابتشون یادم میره سپاسگزاری کنم حتی کوچیکترین چیزا و ب چشم من بی ارزش ترین چیزا ک درواقع چون برام تکراری شدن بی ارزش میپنداشتمشون اما وقتی ب نداشتنشون فکر کردم دیدم چقدر کارام سخت میشه و ب ارزششون پی میبردم مثل پوست کن ک کارمو برای پوست کندن میوه ها و سیبزمینی و… خیلی راحتتر میکنه یا هر چیز کوچیک دیگه ای.. خلاصه وقتی ک ایدمو اجرا کردم و شروع ب نوشتن کردم خودش خود بخود مسیر نوشتنم رفت ب سمت تصمیمات مهمی ک اوله ورودم ب سفرنانه گرفتم و تعهدی ک ب خودم دادم و اینجوری با هرروز مرور کردنشون همیشه بهم یاداوری میشد ک چ تصمیماتی گرفتم و چ تعهدی دادم..

    بعد ک نوشتم، ایده اومد ب ذهنم ک باصدای خودم اینایی ک نوشتم ضبطشون کنم چون خیلی مواقع شده بود ب دلیل کمبود وقت چیزای با اهمیتی ک یادداشت کردم و باخودم گفتم هرروز مرورشون کنم، اینکارو نکردم و کمبود وقتمو بهونه کردم و موکولش کردم ب روز بعد و روزهای بعد و الان خیلیاشون فقط درحد ی نوشته تو دفترم موندن و هیچ وقت دیگه وقت نشد مرورشون کنم..خلاصه این ایده ضبط کردنشون باصدای خودم رو دیدم چ ایده ی خوبیه و سریع انجامش دادم چون اینجوری میتونم وقتی دارم کارای خونه رو میکنم میتونم ب راحتی اینو گوشش بدم و بهترم برام مرور میشه و هیچ وقتی هم از من نمیگیره وحتی بااین ایده میتونم روزی چندبار گوشش بدم و واسم چندبار تصمیماتم و تعهدم مرور بشه و ب راحتی حریف نجواهای شیطان بشم..

    ی اهنگ ارامش بخشم گزاشتم بک گراندش و از ۳روز پیش روزی چندبار گوشش میدم و چقدرم لذت میبرم و ب احساس خوب میرسم..

    خدایا شکرت بابت این ایده ی فوق العاده..

    ی تصمیم دیگه هم ک از دیروز گرفتم و چ جالب فایل امروز هم ک در سفرنامه قرار داده شده اجرای تصمیمم رو تایید میکنه و بهم ثابت کرد ک تصمیمم درست ترین و واجبترین و بهترین تصمیم زندگیم بود اینه ک:

    من ی دونه سریال ترکی هست بنام سیب ممنوعه و من هر شب اینو دنبال میکردم و الانم اخراشه و بااینکه توفایلهای استاد فهمیده بودم دیدن تلوزیون خیلی بده اما این سریال انقدر جذاب بود ک باخودم گفتم فقط از تلوزیون همین سریال رو میبینم و وقتی هم این سریال تموم شد دیگه کلا تلوزیون نمیبینم..

    و چون قسمتای اخرشم هست دل کندن ازش و دیگه ندیدنش واسم خیلی سخته..

    اما دیشب یهویی تصمیم گرفتم دیگه دیدن همین سریالم متوقف کنم چون تصمیم ب کنترل ورودیهای ذهنم ب طور جدی گرفته بودم و گفتم حالا ک انقدر برام ورودیهام مهمه پس باید یکبار برای همیشه تلوزیونم واسه همیشه تعطیل کنم و از دیشب ب طور جدی کلا دیدن تلوزیون رو واسه خودم ممنوع کردم..

    نمیدونم ب این کارایی ک دارم واسه خودم میکنم میشه اسمشون رو جهاد اکبر گذاشت یا هنوز زوده این لقب رو ب اقدامات و کارایی ک میکنم بدم ولی واسه خودم خداییش تصمیمات خیلی بزرگ و فوق العاده ای هستن ک نتایج خیلی بزرگی هم برام خواهند داشت من شک ندارم..

    در مورد ایجاد اهرم رنج و لذت هم:

    من همون لحظه ای ک تصمیم گرفتم وارد سفرنامه بشم برای خودم ناخداگاه اهرم رنج و لذت درست کردم ب این دلیل میگم ناخداگاه چون اون روز نمیدونستم ک اسم این کارم اهرم رنج و لذته و تازه الان فهمیدم ک این کاری ک من کردم در واقع داشتم از همون اهرم رنج و لذت استفاده میکردم ک عجیب هم جواب داد واسم..

    اونم این بود ک ب خودم قول دادم دیگه هیچ وقت از همسرم پول نگیرم حتی اگه اون چیزی ک لازم دارم بخرم چیزی باشه ک خیلی اضطراریه، هرگز نمیخرمش مگه با پول خودم باشه..

    هم انگیزم واسه ی کسب و کاری رو شروع کنم و درامد کسب کنم ب شدت بالا رفته هم تکاملم از همین اولین نقطه شروعم ب بهترین شکل ممکن طی میکنم.. چ اراده ی قوی پیدا کردم منی ک عاشق خرید کردن بودم حالا بتونم جلوی خودمو انقدر راحت بگیرم.. خودم باورم نمیشه انقدر تغییر کردم اونم تو این زمان کم..

    البته هنوزم هیچ ایده ای ندارم ک چجوری میتونم کسب درامد کنم چون میدونم هنوز تو مداری هستم ک ایده ها و الهامات ثروت ساز وجود ندارن ولی مطمئنم تنها راهش برای رسیدن ب اون ایده فقط ادامه دادنمه و منم اصلا قرار نیس جا بزنم انقدر ادامه میدم تا ب مدار ایده های ثروت ساز سعود کنم و اونجا خدا ایده های عالی ب ذهنم میرسونه شک ندارم..

    خدای عزیزم خیلی شکرت..

    تو فایل قبلی هم ک متوجه شدم باید از خدای خودم اینو بخوام ک :

    خدایا من چجوری میتونم در همین لحظه با همین شرایطی ک دارم با همین امکاناتی ک دارم با همین توانایی هایی ک در من قرار دادی کسب و کارمو شروع کنم و ب درامد برسم؟

    خدایا من همچنان منتظر جوابت هستم عزیزم..

    مرسی خداجونم..

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 20 رای:
  6. -
    نوشا گفته:
    مدت عضویت: 3158 روز

    استاد عباس منش عزیزم،

    این فایلو چندین بار قبلا هم دیده بودم ولی امشب دلم خواست دوباره مرورش کنم،این فایل تون مربوط ب ۴سال پیش هست و واقعا نتایج زندگی شمارو ک دنبال میکنم متوجه میشم ک عمل شما و نتایج تون کوچکترین تفاوتی با حرفاتون و آموزه هاتون نداره و چه قدرتی برا آموزش ازین تاثیرگذارتره؟

    واقعا هیچی

    زندگی شما و نتایج شما کافیه برا اثبات حرفاتون و برا باور کردنتون

    من بارها و بارها ب خودم تاکید کردم ک نگار،حواست ب ورودی هات باشه و کنترل داشته باش رو موسیقی ک گوش میکنی و فایل ها و فیلم هایی ک میبینی،کتاب هایی ک میخونی و افرادی ک باهاشون معاشرت میکنی

    ولی یه چیزی رو یادم رفته بود ک امشب،دوباره دیدن این کلیپ زیبای شما یادم انداخت،یادم رفته بود ک ارزشش و داره ک رو ورودی هامون کنترل داشته باشیم و یادم رفته بود ک رفتن ازین مسیر،تمام ثروت ها و عشق و نعمت ها و لذت های جهان و برامون ب ارمغان میاره،یادم رفته بود ک ثروت و نعمت از درو دیوار برامون میریزه و یادم رفته بود ک ارزششو داره

    ارزششو داره

    ارزششو داره

    ممنونم ک دوباره یادم انداختین

    هرازگاهی میرم و فایل های قدیمی تونو نگاه میکنم دوباره

    احساسم از حضور تو سایت شما،شرکت تو یه دانشگاه بزرگ و معتبر آموزش روش های کسب ثروت و سلامتی و روابط عاشقانه و بطور کلی،روش های زندگیه

    خوشحال و سپاسگذارم ک آشنا شدم باهاتون

    ب وسیله ی هدایت الله یکتا

    و چقدر آرامش دارم وقتی اینجام،تو این مسیر همراه شما

    دوستون دارم و ایمان دارم ۴سال بعد،اتفاقات و نتایج بزرگتر و ثروت ها و نعمت های بی شمارتر منتظر شماست

    ایمان دارم بهتون

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 21 رای:
  7. -
    ابراهیم خسروی گفته:
    مدت عضویت: 1397 روز

    سلام به دوستان عزیزم.

    امروز روز هفتم روز شمار زندگی من هست.

    خداروشکر میکنم که دارم متعهدانه و جدی روزهامو با عمل به قانون تاجایی که میتونم میگذرونم.

    من دیروز از خودم باز سوال کردم که خدایا چه چیزی بنویسم در روزشمار دیدم خانم شایسته توضیح دادن که هر روز در جرود چه مطلبی بنویسید و میخوام در مورد همون موضوع بنویسم و 20 مورد شکرگزاری ام رو تو دفترم بنویسم.

    کنترل ذهن و درواقع گلچین کردنه هرآنچه که در طول روز میبینیم کاریه که نیاز به آگاهی و هوشیاری وتعهد داره.

    این آگاهی و هوشیاری از مراقبت های آگاهانه ای میاد که خودمون از یک سری افکار و ورودی ها اعراض میکنیم و این اعراض کردن اون قدرت رو به ما میده که بتونیم هر روز قگیزنز ادامه بدیم.

    اما کنترل ذهن در مقابل نجواها و افکار منفی و افکاری که احساساتمون رو بد میکنن یک مقدار سخت اما بسیار نتیجه بخشه.

    خیلی جاها ادامه دادن به گفت وگوهای ذهن و ادامه ی دلیل آوردن برای بحث کردن و یا حتی تجسم کردن در شرایط سخت و احساس قربانی شدن لذت بخشه اما اگر این چرخه ی آسیب زننده رو در همون اول مسیر از حرکت نگه نداریم، کم کم بقدری دور میگیره که دیگه اختیارش دسته ما نیست و کار خیییییلی سخت میشه.اما قبل از اینکه نجوا ها قدرت بگیرن و ادامه پیدا کنن، اگر ما در همون نطفه خفه کنیم قدای نجوهای شیطان و اون افکار آزار دهنده رو کم کم بقدرتی میرسیم که توانایی کنترل ذهن برانون راحت تر میشه و طبیعتا نتیجه هم وارد زندگیمون میشه.

    از خدای خودم شاکرم که امروز یک روز خیلی خوبی گذروندم و حال و احساس بسیار خوبی رو تجربه کردم و هم محل کارم روز خوبی رو داشتم، هم در خونه و هم در حین پیاده روی ام و هم اینکه از خوندن کامنتهای دوستان عزیزم خیییییلی خیییییییییییلی خوشحال شدم و واقعا انرژی گرفتم و لذت بردم.

    کامنت‌هایی که سراسر تحسین و آرزوی خوب بود برا من از طرف هم خانواده های خوبم.

    و یکی از لذت بخش ترین لحظات امروز من این بود که دیدم کامنتم تو فایل دانلودی بیشترین امتیاز رو از دوستانم گرفت و خیلی خوشحال شدم واین نشونه ای از لودن در مسیره درسته برای من.از خدای خودم شاکرم و ممنونم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 21 رای:
  8. -
    امامی گفته:
    مدت عضویت: 2688 روز

    به نام خدای مهربان

    روز هفتم روز شمار تحول زندگی من

    همانطور که ما مراقب هستیم دقیقا چه غذایی میخوریم، و مواظب هستیم که آن غذا سالم باشد و مشکلی نداشته باشد – چرا که میدانیم اگر غذای نامناسبی را وارد بدنمان کنیم که با ذائقه ما همگام نیست و یا سالم نیست و گندیده هست چه بلایی سر جسممان می آورد و چه دل پیچه ها و چه رنجی را ایجاد میکند – باید به غذای ذهنمان هم توجه کنیم. زیرا غذای ذهن ما هست که فرکانس های ما را ارسال میکند. و این فرکانس ها اتفاقات زندگی ما را رقم میزند. این فرکانس ها «زندگی ما را در تمامی جنبه ها» رقم میزند. ما داریم در مورد چیزی صحبت میکنیم که سعادت و خوشبختی در زندگیمان به آن وابسته است. و اگر این ورودی ها و این غذای ذهن سالم نباشد و گندیده بد بو باشد اتفاقات رنج آور بی شماری را برای ما ایجاد میکند. ما را از نعمت ها و برکت های زندگی دور میکند و حالمان را بد میکند. آرامشمان را مختل میکند بنابراین باید حواسمان باشد که داریم چه غذایی به ذهنمان میدهیم؟ چه چیزی را میبینیم؟ چه چیزی را میشنویم؟‌ چه چیزی رو میگوییم؟ چه چیزی را میخوانیم؟ به چه چیزی توجه میکنیم؟ در مورد چه چیزی با دیگران صحبت میکنیم؟ با چه کسانی رفت و آمد داریم و به صحبت هایشان گوش میکنیم؟ یادمان باشد تنها تفاوت بین انسان های موفق و ناموفق توانایی آنها در کنترل ذهنشان هست و نگاهشان به شرایط است و افراد موفق مانند یک ورزشکار که به ورودی های جسمش و تمرینات ورزشی اش بی نهایت ارزش قائل هست، برای ورودی های ذهنشان تجسماتشان تخیلاتشان صحبت هایشان آنچه که میبینند آنچه که میشنوند آنچه که به آن توجه میکنند و تفسیر میکنند ارزش قائل هستند و هر روز تمرینات ذهنیشان را انجام میدهند و در هر لحظه مراقب هستند که در مسیر خواسته هایشان فکر و توجه کنند و نه ناخواسته هایشان.

    اهرم رنج و لذتی که من برای ورودی های ذهن تعریف میکنم:

    همانطور که خوردن غذایی سمی منجر به نابود شدن زندگی جسمانی ام میشود و به قول مریم خانم به بهای جانم تمام میشود، اجازه دادن و توجه کردن به غذای ذهنی مسموم و سمی مانند اخبار، پیگیری کردن بیهوده در شبکه های اجتماعی، بودن با افراد نامناسب و بی هدف و باری به هر جهت، غافل شدن از دادن ورودی های مناسب ذهنی، دقیقا مانند خوردن سم هست و نباید انتظار داشته باشم آینده زندگی ام عالی باشد اگر که اجازه میدهم ذهنم به هر جا که میخواهد برود و توجه کند. بنابراین به خودم میگویم آیا حاضری غذای سمی بخوری؟ اگر نه مراقب ورودی های ذهنت باش و به آن غذای سالم و لذیذ و عالی بده چرا که نتیجه اش واقعا ارزش دارد و زندگیمان را در تمامی جنبه ها عالی میکند. مانند تمامی دوستانی که از این مسیر فوق العاده نتیجه گرفته اند. و این نتایج حاصل دادن ورودی های مناسب بوده.

    یکی از مسائلی که من طی این مدت که در این مسیر فوق العاده دارم حرکت میکنم در آن ضعیف عمل کرده ام و بایستی روندش را تغییر دهم، این است که توجه ام در تصاویر ذهنی ام بیشتر روی ناخواسته هایم هست و مشتاقم که در روزشمار تحول زندگی من این مسئله را بهبود بدهم و تصاویر ذهنی ام را هم جهت با خواسته هایم و چیزهایی که به احساس خوبی میدهد تنظیم کنم.

    خدایا شکرت که من را به مسیر این آگاهی های فوق العاده هدایت نمودی.

    از شما و خانم شایسته مهربان بابت روزشمار تحول زندگی من بی نهایت سپاسگزارم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 24 رای:
  9. -
    پردیس گفته:
    مدت عضویت: 2335 روز

    راستش یکم کنترل ذهن در حال حاضر برام سخته! چون بعد از نوشتن یک تومار دستم خورد و کل متنم رفت!! خوابم گرفته و ساعت نزدیک چهار صبحه. دوست داشتم میتونستم دوباره از اول همشو مینوشتم اما واقعا بهم ریختم.(یعنی آزمون الهیه؟)

    اما به قول استاد “بهشت را به بها دادند نه به بهانه”

    پس میخوام از تغییرات مثبتی که کنترل ورودیهای ذهنم امروز برام به ارمغان اورد بگم!

    + ورزش کردم، سعی کردم تا میتونم پروسه رو برای خودم لذتبخش کنم و با به یاد آوردن اندام ایده آلم ادامه بدم.

    + عصبانیتم رو در خودم حل کردم در صورتی که اگه دو روز پیش بود میدوییدم برای مامانم از ظلمی که بهم شده میگفتم.

    + با اینکه خیلی دلم میخواست از سرو وضعو قیافم توی آینه ایراد بگیرمو خودمو تحقیر و مسخره کنم سریع هواس خودمو پرت کردم و عصر امروز تونستم حتی خودمو توی آینه تحسین کنم.

    + قبلا موفقیتامو مسخره میکردم و میگفتم اینم شد موفقیت؟ این فقط یه تغییر کوچولو و بی ارزشه. اصلا دیده نمیشه! اما امروز هی به خودم میگفتم همین موفقیتای کوچولو کوچولو روی هم جمع میشن و منو بزرگ میکنن!

    + قبلا هروقت عصبانی میشدم خودمو سرکوب و سرزنش میکردم اما امروز نسبتا بهتر بودم. باهاش نجنگیدم و به خودم یادآوری کردم که یه آدمم و پیش میاد که کنترلمو از دست بدم. هرچند میدونم حتمااا دفعه ی بعد خیلی بهتر و قدرتمند تر رفتار میکنم!

    دوست دارم به امروزِ خودم بگم : اشکالی نداره اگه بعضی وقتا مثل همیشه نجوشم و پرانرژی نباشی. مهم اینه تحت هر شرایطی با خودت در صلح باشی‌. برای من این به این معناست که بدونم هیچ اتفاق بدی ابدی نیست و درست میشه. بدونم من تمام زندگیم رو در اختیار دارم و خدا پشتمه. بدونم ته همه چیز خوبه. به قول یه بزرگی اگر تهش خوب نبود یعنی هنوز به تهش نرسیده‌.

    دعای آخر روز هفتم از این چله ی شگفت انگیز :

    پروردگارم، از تو برای اینکه صداتو بر نجواهای شیطان ارج نهادی و منو در تمام این هفت روز همراهی و تشویق کردی سپاسگزارم. استاد عزیزم، بانو شایسته ی دوست داشتنی بازهم ازتون بخاطر این شرایط و امکانات خفنی که از اون سر دنیا برای تمام فارسی زبانان جهان ایجاد کردید سپاسگزارم. خیلی دوست دارم زودتر روز هشتم رو شروع کنم🌸

    ۱ آبان ۹۹

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 23 رای:
  10. -
    علیرضا گفته:
    مدت عضویت: 2057 روز

    به نام خداوند بخشنده ومهربان

    سلام خدمت استاد عزیزم وهمه همسفران دراین مسیر زیبا ودوست داشتنی

    من حدود ۲هفته ای میشد که خیلی دچار احساس بد میشدم واین احساس از نوع ترس بود برای همین تصمیم گرفتم تا اهرم رنج ولذتی برای خودم بنویسم وامروز که این فایل زیبا از استاد گوش دادم تصمیم گرفتم تا این تمرینی که درحال انجام دادن ان هستم به اشتراک بگذارم که اولا ردپایی برای خودم باشه در این مسیری که می پیمایم .دوم امیدوارم برای دوستان عزیزم مفید واقع بشود.

    من یک کاغذ a۴ از وسط تا زدم که به دوقسمت تشکیل بشه در۲ قسمت بالایی این برگه ۲تا سوال نوشتم و در زیر سوال مطرح شده جواب هایی نوشتم.

    ۱- اگر احساس بد داشته باشم و به چیزای منفی فکرکنم چه اتفاقات بدی برام می افته؟

    – از مسیر خداوند منحرف میشوم

    -نجوای شیطان درون من قوی می شود

    – الهامات وهدایت خداوند را دریافت نمیکنم

    -اتفاقات مخربی را برای خودم جذب میکنم

    – دچار ترس ،استرس، اظطراب می شوم

    -دچار یاس و ناامیدی می شوم

    -درمسیر اشتباهی میروم

    – تصمیمات اشتباه میگیرم

    -دچار افسردگی میشوم

    -پژمرده میشوم

    – از زندگی ام لذت نمیبرم

    -از مسیر رشد وپیشرفت باز می مانم

    -دچار شک وتردید میشوم

    -از در ودیوار مشکل وبدبختی میباره.

    احساس بد= نجوای شیطان، وعده شیطان

    سوال دوم که روبروی سوال اول نوشتم:

    ۲-اگر احساس خوب داشته باشم و به چیزای مثبت فکر کنم چه اتفاقات عالی برام می افته؟

    -در مسیر خداوند قدم بر میدارم

    – در اغوش خداجونم قرار میگیرم

    – از زندگیم نهایت لذت وشادی میبرم

    -اتفاقات قشنگ وعالی جذب میکنم

    -از جهان کلی سوپرایزهای زیبا وقشنگ دریافت میکنم

    -صدای خداوند در درونم قوی میشود

    -ایمان وتوکلم به خدا بیشتر میشود

    -سرعت پیشرفت ورشدم بیشتر می شود

    -انسان ازاد ورهایی میشوم

    -میتوانم عاشقانه با خدا نیایش کنم

    – میتوانم از نیروهایی که خداوند در درونم قرار داده است نهایت استفاده ببرم

    -انسان شجاع وقوی میشوم

    – الهامات وهدایت خداوند را به راحتی دریافت میکنم

    -به اوج موفقیت ثروت خوشبختی وسلامتی می رسم

    -در لحظه مرگم هیچ گونه حسرتی نمیخورم

    – زندگی عالی وفوق العاده ای در دنیا واخرت تجربه میکنم

    احساس خوب= صدای خدا، وعده خدا

    …..

    هرروز سعی میکنم حداقل دوبار این نوشته مطالعه کنم وخداروشکر خیلی به من کمک کرده است. واحساس بد منو خیلی زیاد کم کرده و درکنار این تمرین سعی کردم ورودی های منفی ذهنم به حداقل برسونم و ورودی های مثبت زیادی به داخل ذهنم بفرستم( تا در ذهنم باورای مثبت ایجاد شود) مثل دیدن سریال زندگی دربهشت ۲- انجام دادن تمرینات اعتماد بنفس۳- گوش کردن به فایل های استاد۴- فالو کردن پیچ هایی که تصاویر زیبایی به اشتراک میگذارن-۵- حرف زدن درمورد ارزوهام ورویاهام باخودم.۶- هرشب پرکردن قسمت دفتر خاطرات که باشکرگزاری همراهه

    خیلی تونسته به من کمک کنه.

    برای همه شما عزیزان ارزوی موفقیت وخوشبختی وسلامتی را از خدای متعال خواهانم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 26 رای: