غذای روح چگونه تأمین میشود؟ - صفحه 82
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2020/08/abasmanesh-29.gif
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2016-01-23 15:45:142024-06-08 22:33:03غذای روح چگونه تأمین میشود؟شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
به نام خدای خوب و مهربانم
سلام خدایی که تمام زیبایی ها رو برای من و به اسم من خلق کردی ،
وااااای یه لحظه فکرکردم به اینکه هرآنچه که بخوام بهم داده بشه ، فقط با کانون توجه !!!
دقیقاااا من خودم این روزا که دارم بیشتر و بیشتر روی ذهنم کار میکنم متاسفانه وقتی از دستم در میره و غیبت میکنم یا قضاوت میکنم یا هرکار نامناسب دیگه انجام میدم اثرات نامناسبشو سریع میبینم ، اول اینکه حالم بد میشه
همین دیروز یه اتفاق نا به هنجار درست موقعی واسم افتاد که میخواستم در مورد کسانی غیبت کنم ، و در حین انجامش اتفاق بد افتاد ولی من اصلا نتونستم اون غیبت و بازگو کنم ، (این میشه نشانه کار کردن روی خودم ،چون اون اتفاق باعث شد من ایست کنم و اون عمل بد و انجامش ندم )
بعدش ذهن سرزنش گر من همش داره بهم میگه دیدی چیکار کردی دیدی چی شد …
مگه تعهد ندادی دیگه این کارو نکنی ولی کردی نتیجش هم یه اتفاق بد بود دقیقا خودم میدونم چی شد ،
ولییییی یه نتیجه خوبی هم که داشت اگر قبلا بود و شخصیت قبلی من بود اصلا نمیتونستم انقدر با این اتفاق خوشحال باشم و زیاد جدی نگیرمش ، اما الان فقط به مسخره بازی میگیرم و میخندم و میگم شد دیگه گذشت …
ولی خوشحالم که ذهنم داره تشخیص میده کدوم کار مناسبه کدوم نامناسبه ،
و یه نشانه ای که دارم این روزها دریافت میکنم به محض فاز منفی و حرف های نامناسب و مکان های نا مناسب ذهنم میاد و سریعا بحث و عوض میکنه و میگه خوب عوضش کن یا جاتو تغییر بده یا حرف و بحث و عوض کن یا بلند شو سرگرم یه کار دیگه ای بشو یا برو پیش بچه ها باهاشون بازی کن و موقعیتتو تغییر بده کلا .
نشانه ی بعدی
اینکه من دارم متوجه میشم کجا باید چی بگم کجا نگم ، چه موقع باید چه کاری و انجام بدم چه موقع انجام ندم ،
حتی دارم متوجه میشم چه وقت چی بخورم یا نخورم ،چه موقع بخوابم و چه موقع بیدار بشم …
تمام اینا نتیجش میشه =آرامش لحظه ای من
از این بعد طبق این فایل به خودم تعهد میدم که بیشتر و بیشتر مراقب خودم و ورودی های ذهنم باشم ، مراقب باشم چه خوراکی و دارم به ذهنم وارد میکنم ، چه باور هایی و دارم میسازم درون خودم ،
تمام اتفاقات بدون استثنا همون چیزیه که من دارم بهش توجه میکنم . (طبق گفته ی قرآن )
تمام کانون توجهت و بذار روی رسیدن خواسته هات …
باورهای مخرب و محدود کننده گذشته با تغییر افکار و کانون توجه تغییر بده ، بعد ببین چه اتفاقاتی میفته و بعد نگاه کن و تصمیم بگیر چی شده زندگیت …
متعهد باشم که فقط اون افکاری که میخوام و به ذهنم وارد کنم ،
وقتی من میشم آهنربای خوش شانسی ،
آهنربای عشق ،
آهنربای ثروت ،
تمام اون هایی که جذب میکنم که فقط زیبایی و زیباییه .
تمام اتفاقات و داره کانون توجه من به وجود میاره …
این روزا از اول شروع شده واسم چقدر حس خوب دارم انگار تازه متوجه شدم از کامنت های بچه ها از فایل ها چیجوری استفاده کنم ،چیجوری تاثیر گذاریش و بیشتر کنم ،
کلا چیجوری از زندگیم بیشتر لذت ببرم و عشق کنم ،خدایا شکرت .
در پناه خداوند بزرگ باشید .
بنام خداوند یکتا
سلام به استاد و همه دوستان سایت عباسمنش
سفرنامه هفتم در مورد غذای روح است
همانطور که استاد گرامی گفتن ما برای غذای که میخوایم بخوریم خیلی وسواس به خرج میدهیم ولی در مورد غذای روح وذهنمان اهمیت نمی دهیم در صورتی که مهمترین موضوع زندگیمان هست چون تمام اتفاقات زندگیمان را افکار و کانون توجه مان با فرکانسی که می فرستیم رقم میزندما اگر غذای نا سالمی را میخوریم همان لحظه که توی دهنمون هست می فهمیم پسش میزنیم و اگه هم بخوریم دلدرد میگیریم ومسوم میشویم چون بدن فوری واکنش نشون میدهد ولی وقتی افکار نامناسب به ذهنمان میدهیم چون فاصله دارد با نتیجه اون افکار نامناسب پس هزار دلیل بی ربط برای اون نتیجه میاریم بجز دلیل اصلی که افکار و کانون توجه مان هست ،وما باید همانطور که مواظب غذای که میخوریم هستیم مواظب غذای روحمان باشیم اگر واقعا میخواهیم موفق باشیم باید تمااام تمرکزمان و کانون توجهمان به سمت زیباییها و خواسته هایمان باشد و متعحد شویم که فقط افکار وورودیهای به ذهنمان بدهیم که به ما حس خوب بدهند آنوقت ببینیم زندگیمان در تمام جنبه ها چقدر تغییر میکنه
خداوند را به خاطر وجود استاد ومریم خانم دوست داشتنی که سر راه من قرار داد بینهایت سپاسگزارم
ازاستادعزیز و خانم شایسته نازنین ممنون و سپاسگزارم به خاطر وقت ارزشمندشون که در اختیار ما قرار میدهند و همچنین از بچه های سایت با کامنتهای بینظیرشون سپاسگزارم
ان شا الله در پناه خداوندسالم وثروتمندوشاد باشید
چله روز شمار تحول زندگی من
روز 7
فقط جسم ما غذا نمیخواد بلکه روح ما هم نیاز به غذای سالم ، قوی و مفید و پرانرژی هست .
همونطور که برای غذای جسم دنبال بهترین رستوران ، بهترین و تازه ترین و باکیفیتترین مواد میگردیم ووقت میزاریم و اگر غذایی بی کیفیت باشه و از مواد فاسد تهیه شده باشه ما هرگز نمیخوریم برای اینکه نتیجه ش حال بد ما و چندروز درگیر مریضی و… هستیم .
اگ دقت کنیم ما حتی برای زیبایی جسممون هم کلی وقت میزاریم . مثل آرایش کردن ، موهامونو مرتب میکنیم ، لباس مناسب و تمیز میپوشیو و خیلی به خودمون میرسیم و حتی بعضیوقتا ساعتها ورزش میکنیم و هرروز به باشگاه میریم که بدنی زیبا داشته باشیم .
پس چرا این وقت رو برای روحمون نزاریم ؟
روح ما نیاز به غذای دیدن ، شنیدن و صحبت کردن درباره هر آنچه خوب است را دارد
و حالا دقت کنیم چقدر بعد از دیدن منظره زیبا ، تفریحات سالم ، خندیدن و شادی کردن ، یا حرف زدن درباره خواسته هامون درباره خوبی های همدیگر درباره اتفاقات خوب و ثروتهایی که بدست اوردیم و خیلی خوشحالیم چقدر بعد از اون ما پرانرژی و شاد هستیم و چقدر حالمون خوبه و بعد از اون بازم اتفاقات خوب برامون میوفته .
ولی زمانی که اخبار منفی رو دنبال میکنیم و میشنویم ، میبینیم صحنه های دلخراش و یا در موردش ساعتها صحبت میکنیم بعد از اون چقدر خسته و کم انرژی هستیم چقدر عصبانی و بی حوصله هستیم و اتفاقات ناخوشایند برامون میوفته و بازم هم با توجه بهشون حالمون رو بدتر میکنیم .
از زمانی که متعهد شدم به قانون خیلی بهتر تمرکز میکنم روی زیبایی ها و تو صحبتهام میگم امروز هوا عالی بود اسمون زیبا بود هرچند بعدش افراد منفی بهم میگن که یه روز اینجوریه فردا افتضاح میشه …
من نمیدونم اینجور موقعها بازم باید حرف بزنم یا کلا سکوت کنم و فقط بیام بنویسم برای خودم .
ولی توجه به زیبایی ها باعث شده حال روحیم بهتر باشه و امید به زندگیم بیشتر بشه و تکرار شدن روزها و انجام دادن کارها با حال خوب بهتر همراه هست .
صبحها میگم خدایا شکرت یه روز جدید شروع شد و تو امروز قدم هامو بهم بگو .
ولی هنوز تعهد 100درصدی ندارم و وقتی تو جمع صحبت میشه میبینم خودمم دارم کم کم نکات منفی یه چیزی رو منم میگم .
من هنوز رفتارهام براساس رفتار دیگران هست و با اینکه خیلی بهتر شدم ولی بازم تو این زمینه مشکل دارم . انگار یادم نیره قانون و درسهایی که یادگرفتم و خوبیش اینکه حالا آگاه هستم یا همون موقع سکوت میکنم یا بعدا که یادم مییاد اشتباه کردم مینویسم و بحاش تمرکز میزارم روی زیبایی هایی که در موردشون حرف نزدم.
بهرحال تکامل باید طی بشه و من خودمو با قبل مقایسه میکنم تغییر کردم ولی نه اونقدر که بگم من دیگه 100شدم و هیچوقت 100نمیشبم و همیشه جا برای بهتر شدن هست .
سلام به استاد، خانم شایسته و دوستان عزیزم
برگ نهم سفرنامه
هرچی فکر میکنم میبینم استاد این بهترین مثال و شبیه سازی ای بود که میشه برای کانون توجه زد.
وقتی که آهنگی رو میشنوم که زبونش رو بلد نیستم و قبلم میگیره، بعد که ترجمه اهنگ رو میخونم میبینم که کاملا احساسم مطابق ترجمه اون آهنگ بوده.
چون زبان اصلی ارتباط بین موجودات فرکانسه و نه ادبیاتی که باهاش صحبت میشه.
مثلا من وقتی میام توی سایت و حتی بدون اینکه متمرکز فایل گوش میکنم یا میبینم ناخودآگاه تنظیم میشم.
یا وقتی که مینویسم (به این کاملا دقت کردم. خیلی جالبه!) اون قسمتایی که راجب اتفاقات خوب روزمه خیلی خوش خط و خواناست، اما جاهایی که یه تضاد اومده یا یجورایی احساسم خیلی خوب نبوده اون نظم و استخون بندی رو خطم نداره.
مثلا اگه دقت کنین شکرگزاری، خوش خط ترین بخش دفتر هر کس هست چون کلا به معنای تمرکز بر خواسته هاست و این کار ما رو در احساس و فرکانس خوب و دلخواه قرار میده.
ممنون استاد بابت این شبیه سازی خیلی خوب
شاد و سلامت باشید؛)
سلام استاد مهربان
سلام بر دوستان خوب خودم
نکته زیبایی استاد در این فایل متذکر شدند
من برای خورد و خوراک خودم بسیار حساسیت به خرج می دهم
مراقب هستم که چه می خورم و چگونه می خورم
اما برای روح خودم هیچ کاری انجام نمی دهم
اما برای ورودی های ذهن خودم هیچ کار خاصی انجام نمی دهم
این یعنی من توجه ام به چی است و چکار می کنم
آیا انچه می شنوم ، آنچه می بینم ، آنچه در مورد ان حرف و صحبت می کنم همه اینها دلیل بر مهم بودن این موضوع است که باید مراقب ورودی های خودم باشم
تا فرکانس های خوبی به جهان صادر کنم
جهان در جواب فرکانس های خوب من اتفاقات خوب را در زندگی من به نمایش می گذارد برای من
پس بیایم از حالا به خودم قول بدهم که متعهد باشد تا مراقب ورودی های خوب خودم باشم
تا با ورودی های مناسب و خوب ، اتفاقات خوب را به زندگی خودم دعوت کنم
این بسیار مهم است و قابل تعمل و تفکر که چگونه رفتار می کنم
پس از حالا خوب برای خودم می سازم تا خوب برایم اتفاق بیفتد
چقدر این نکته برای من عالی بود
چقدر این صحبت ها عالی ب
هستند
اصلا نباید به این فایل ها به چشم رایگان نگاه کرد
هرکدام از این فایل ها برای خودشان دنیایی است و هزاران نکته در خود دارد
ممنون از خدای خوب خودم
سپاس از خدای فراوانی ها
سلام بر خداوند مهربان وبخشنده وخدای رزاق و بر استاد عزیزم وخانم شایسته بزرگوار وهمه ای خانواده عباسمنشی ام روز 7سفرنامه است بچه ها واقعا نمیدونم چجوری حالم رو براتون توصیف کنم که چقدر خوب وپر انرژی هستم چه روزای بود که از زمان وزمین شکایت میکردم در محیط کار توی خونه پیش دوستام هر روز حالم بد بود احساسم بد بود مریض بودم ناراحت بودم بدون انگیزه بودم هیچ هدفی نداشتم دوست داشتم همش مظلوم نمایی بکنم و عزت نفس پایین و خدا رو شکر هر موقع آگاهانه سعی کردم جلوی ورودی های منفی بگیرم و موقعی حالم بده از خودم بپرسم محمدرضا چرا ناراحتی بخاطر چی اون مسئله رو طوری نگاه کنم که احساس خوبی بهم بده زود از اون حالت در بیام خدا رو صد هزار بار شکر میکنم بخاطر آموزههای استاد و دوستانی که با کامنتهای که می زارن خیلی کمک زیادی به ما میکنه و یک الگوی خوبی برای همه میشه خداوندا تنها تو را می پرستم و تنها از تو یاری می جویم خدایا همه ما رو به راه راست به راه کسانی که به آنها نعمت دادی هدایت کن نه کسانی که مورد غضب تو هستن ونه ستمکاران خدایا شکرت که در این مسیر خوب بهشتی قرار گرفته ام ودرحال رشد هستم احساس خوب مساوی با اتفاقات خوب وعالی الهی شکرت خدای وهاب
سلام به همه خوبان
روز هفتم سفرنامه (غذای روح)
دو روز پیش این فایل عالی رو گوش کردم ولی خوندن کامنت های فوقالعادتون طول کشید، بخاطر همین الان کامنتم رو مینویسم
قراره که از این به بعد حواسمون به غذای روح باشه، خیلی کار به شدت سختیه، چون هیچوقت از اینکار یعنی شنیدن و گفتن منفی ها دوری که نکردیم هیچ، اتفاقا از انجامشون تو اون لحظه لذت هم بردیم،
اما چاره کار فقط تعهد دادن و ادامه دادنه، من خودم نمیگم که خیلی خوب شدم صد البته که خیلی خیلی راه دارم، ولی به نسبت قبل بهتر شدم و به این موضوع بیشتر حساس شدم
همیشه وقتی از مهمونی ها برمیگشتیم، تو راه خونه با همسرم کارمون این بود که بقیه آدمهایی که تو اونجا دیده بودیمو ازشون انتقاد کنیم و تا چند روز اون رفتارا و حرفا و اون شخصیت خاص رو مخ ما بود و مدام راجبشون حرف میزدیم و بهشون توجه میکردیم و واقعا هیچ وقت لذتی هم نمیبردیم، همیشه تو مهمونی ها به جای اینکه حالمون خوب بشه و خوش بگذره بهمون احساس بدتری پیدا میکردیم که چرا همه آدمهای اطراف ما یه چیزیشون میشه و تو اونا فقط ما خوبیم،
ولی الان مدتیه که دیگه اینجوری نیستیم، نه فقط من حتی همسرم هم تغییر کرده نه من حرفی رو میزنم و نه همسرم ، یا رفتاری که دوست نداریمو دیگه نمیبینیم یا کم میبینیم که در اون صورتم هیچکدوممون راجبش حرف نمیزنیم و حسمونو بد نمیکنیم
این یه نمونه رعایت رژیم روح ما بود،
انشالله که بتونم همیشه با وسواس بیشتری حواسمو به غذای روحم بدم و اینجوری روحم رو بزرگتر کنم
برگی از روزشمار تحول زندگی من، روز هفتم
بسم اللّه النّور
سلام خدمت استاد عباس منش بزرگوار
استاد همونطور که شما گفتین ما خیلی به غذای خودمون دقت داریم ، به رنگ و روی غذا اهیمت میدیم ، به عطر غذا اهمیت میدیم و لذت هم می بریم از این توجهی که داریم و حتی یه جورایی این دقتی که به تغذیه ی خودمون و یا خانواده داریم برامون یه نقطه قوّت و افتخار میدونیم و این برامون یه چیز بدیهی شده و شاید اگه کسی رو ببینیم که خلاف این باشه و در این زمینه بی توجه و بی مبالات باشه، میگیم مگه میشه؟ که آدم به تغذیه اش توجه نداشته باشه؟! و این مدل رفتاری دقت در تغذیه فراگیر و همه گیر هست، به نظرم به این دلیل که نتایج ملموس هست ، حالا یا نتیجه رو در خودمون دیدیم و یا ممکنه در دیگران دیده باشیم ، یعنی هیچ تلاشی لازم نیست که اگه کسی مسموم شده باشه متقاعدش کنیم که شما غذای آلوده خوردی و اینجور شدی! یعنی اگه بره دکتر و دکتر اینو بهش بگه اون به راحتی میپذیره که آهان آره ! دیدم که فلان جا تا فلان غذا رو خوردم دلم یه جوری شدا ، اما نمی دونستم برا این بوده! یا مثلاً در مورد بیماری های مربوط به زیاده روی در قند و یا نمک شاید هیچ وقت خودمون درگیرش نشده باشیم اما همین که در دیگران دیده باشیم و یا حتی فقط شنیده باشیم که زیاده روی در این موارد فلان بلا رو سرمون میاره به راحتی میپذیریم . در صورتیکه زیاده روی در این موارد چیزی نیست که به لحظه نتایجش رخ بده ، اما ما می تونیم ارتباطش رو درک کنیم و ازش اجتناب کنیم. اما روح ما و حالات روحی ما به نظر من خیلی مظلوم واقع شده. توصیه هایی که در زمینه ی سلامت روح می شنویم رو به راحتی جدی نمی گیریم چون به نظر من اینطور تربیت نشدیم البته منظورم این نیست که والدین مارو باید تربیت می کردن نه! چون اونا خودشون اینگونه نبودن و والدین اونها هم همینطور. منظورم کل بشریت به صورت عام هست، انسان یاد نگرفته که باید روح خودش و روح بشریت رو درک کنه! انسان یاد نگرفته که درد روح هم داریم! انسان یاد نگرفته که روح هم بالامیاره! من بارها تجربه کردم که کسی پیش من گله از اتفاقی کرده ، و من براش توضیح دادم که به این دلیل و اون دلیل دچار این موقعیت شدی اما طرف اصلاً نمی تونه ارتباطی بین اینا پیدا کنه و مطمئناً وقتی ارتباط رو پیدا نمیکنه خودش رو هم مقصر نمی دونه!
یادمه خیلی سال پیش یه بار یه دکتری(دکتر احمدی) تو تلویزیون در مورد خشم صحبت می کرد و می گفت برای ترک خشم نذر و نیاز و توسل و…. کارا نیست تا زمانی که شما خود خشم رو نشناسی و ضررهایی که خشم به شما می رسونه رو نشناسی نمی تونی خشم رو کنار بذاری و کنترلش کنی! ایشون میگفت راه شناختنش هم آموزشه ، اول آموزشه و بعد هم عمل به آموخته ها….
تو یه فایلی از استاد شنیدم که این خیلی بده که شما ندونی چته؟ باید بدونی چرا حالت بده و همونطور هم باید بدونی که چرا حالت خوبه! این یکی از بهترین و مهم ترین نکاتی بود که به عمرم شنیدم! شاید جاهای دیگه هم و یا از کسان دیگه شنیده باشم! که حتماً شنیدم اما توجهی نداشتم و گذرا رد شدم ! اینکه من حواسم باشه که چرا خوبم و چرا بد، آخرش میرسم به تغذیه روحم! میرسم به شناخت روحم! هر چند درک روح و حالات روحی خودمون و یا حتی درک روح و حالات روحی دیگران کار سختی باشه که هست، اما خوبی این جهان اینه که شما هر کاری رو که شروع کنی به انجامش ، یه قدم کوچیک هم که برداشته باشی ، قدم کوچیک بعدی رو که برداری و باز هم قدم کوچیک بعدی رو برداری این یعنی تو رو به رشدی ! این به من خیلی امید میده!
ما باید آموزش و پرورش رو همزمان پیش ببریم (امام خمینی (ره) کتاب تعلیم و تربیت) و بقیه اش درست میشه. آموزش اینه که خب من حالا فهمیدم و یا یاد گرفتم که شنیدن اخبار بد برای روحم مضره ، این کافی نیست اما .اولاً بارها و بارها باید به خودم این رو یادآوری کنم تا ذهنم کمی پذیرای این موضوع بشه و مرحله بعدی بدون شک پرورشه که همون عمل کردن به آموخته است. و ما باید روح خودمون رو بشناسیم و خیلی هم کار شاقّی نیست پیدا کردن ارتباطات روحی و وقایع اطراف، تنها سختی اش به نظرم قسمت تکرار روند هست ! یعنی همه حوصله انجام یه کار رو برای مدت طولانی ندارند. برای همینه که شاید خیلی ها وارد برنامه های کنترل ذهن بشن اما بعد از مدتی رها کنند.
دوست دارم بیشتر ازین بنویسم اما متعهد شدم که عملکردم تو سفرنامه طوری نباشه که به خاطر عدم رعایت خودم بگم وقت ندارم! و رهاش کنم.
این فایل رو خیییییلی دوست دارم استاد و ممنونم و ممنونم.
خدایا هزاران هزاران هزار شکرگزارتم برای هدایت من ، برای نعمت های بی نهایتی که به من عطا کرده ای ، به زبان و به دل شکرگزارت هستم ، کاش برسد روزی که در همه حال به عمل شکرگزارت باشم ، “به عمل کار برآید به سخندانی نیست”….
پیش به سوی روز هشتم سفرنامه
اللّهم ثبّت اقدامنا
abasmanesh.com
بریم سراغ روز هفتم سفرنامه تحول زندگی من
چقدر استاد جان در همین ابتدا عالی توضیح دادن که ما خیلی وسواس به خرج میدیم برای غذای جسممون – ولی بی توجه ای میکنیم به غذای روحمون
خیلی حواسمون هست که زیاد نوشابه نخوریم – زیاد نمک نخوریم – در حالی که هیچ توجه ای نمیکنیم به چیزهایی که به خورد روح و ذهنمون میدیم – تدجه نمیکنم به فیلم هایی که میبینیم – توجه نمیکنیم به آهنگ هایی که گوش میدیم – توجه نمیکنیم به افرادی که باهاش میگردیم..
چقدر عالی استاد جان توضیح دادند – اینکه ما وقتی ی غذا بد – فاسد – بد مزه رو میخوریم – همون لحظه میبینیم که اون غذا مزه اش بد هست – و پس میدیم غذا رو
ولی در مورد روح و ذهنمون – اون فیلم – اخبار – غیبت و.. رو نتایجش در بلند مدت معلوم میشه – به همین خاطر ما زیاد بهش توجه نمیکنیم – البته اگر ی کم بلند مدت تر بررسی کنیم زندگیمون رو میبینیم که چه اتفاقاتی برامون افتاده و بابت چه باور و فرکاتس هایی
ولی این کار عموم مردم نیست.
از این به بعد باید حداقل همان قدر که رو غذامون وسواسیم – باید رو ذهنمون وسواس باشیم.
رژیم میگیریم – روزه میگیریم — باید رو ذهنمون کار کنیم – روزه فکر و ذهنی بگیریم – و اعراض کنیم از توجه به منفی ها – زشتی ها -گناه ها..
اون چیزی که از پیشایش میفرستید زندگیتون رو خلق میکنه – و تمام اتفاقات رو خودتون رقم میزنید.
ببین جقدر مهم هست این داستان که مسئولیت پذیر باشم – اتفاقات رو به بیرون نسبت ندیم و مطمئن باشیم که کنترل زندگیمون رو دست خودمون هست.
برای رشد و خوشبختی – باید تمام تمرکزمون رو بگزاریم رو کنترل ذهن – تمرکزم رو بگزاریم رو تغییر باورهام
کافیه فقط 6 ماه رو خودم کار کنم و اگر از اون تایم راضی نبودم بعدش رها کنم. – چونکه تغییرات در بلند مدت معلوم میشه و دقیقا برعکس غذا خوردن.
تو وقتی میشوی اهنگربای عشق – سلامتی – ثروت
تمام عشق – سلامتی – ثروت اطرافت و جهان رو به سمت خودت جذب میکنی.
خدا را شکر به خاطر تعهد و ادامه دادن فایل های سفرنامه.
به نام خداوند هدایتگرم
سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته مهربون
و سلام به همه دوستان همفرکانسم
روزشمار زندگی من روز 7
یکی از دلایلی که من الان در کنار شما هستم
میتونم به جد بگم دلیلش کنترل ذهنم بود اونم ناآگاهانه
بعد از جریان سال 98 که من خیلی حالم مساعد نبود به راهنمایی یکی از دوستانم با کتاب راز آشنا شدم
بعد اون من کلیه سایتهای سیاسی رو از گوشیم حذف کردم و دنبال سایتهای انگیزشی و مثبت اندیشی بودم که کاملا به طور اتفاقی با سایت استاد عزیزم آشنا شدم
خدارو هزاران بار شکر میکنم که من با توجه به نکات مثبت تونستم با شما استاد عزیزم و دوستان هم فرکانسم آشنا بشم که اگه قبلاً یکی بهم میگفت که یه سایتی هست که اینجوریه به هیچ عنوان باور نمیکردم که کل کسایی که تو سایت هستند دنبال حال خوب هستند از همه مهمتر
من با وارد شدن به سایت با خدای جدید خودم آشنا شدم
که اصلا فکرشو نمیکردم که میشه طور دیگه ای با خدا در ارتباط بود
این ثمره ی کنترل ذهن مه که جهان لاجرم منو هدایت کرد به جای خوب
همیشه آرزوم این بود که ایکاش ازدواج نمیکردم و مجرد بودم تا میرفتم دنبال درویشی تا با خدای خودم نزدیکتر بشم
و این آرزویی بود که من داشتم ولی الان با اینکه زندگی خودمو در کنار خانوادم دارم انجام میدم خیلی شیک و مجلسی با آگاهیهای ناب کسی که قسم خورده اشاعه یکتا پرستی هستش در کل جهان آشنا شدم و جالبه دیگه تو کوه کمر یا سر به بیابون نداشتم تا خدای خودمو پیدا کنم توی خونه قشنگم کنار خانوادم و با عشق این کارو دارم ادامه میدم
و بابت این سپاسگزار خداوندم که خوب هدایتم کرد جایی که اگه خودم میخواستم بیام عمرا میومدم این هدایت الله بود
اینجاس که استاد میگه اگه تو یک قدم بری سمتش انصافا خداوند هزار قدم میاد سمتت و چه زیبا هدایت میکنه
با کنترل ذهنم من ناآگاهانه اومدم سمت شما حالا دارم به صورت کاملا آگاهانه با تمرکز بر نکات مثبت زندگیم و سپاسگزاری از داشتهام دارم ذهنمو کنترل میکنم ببین چه کاری برام انجام بده و کجاها که منو پیش نبره الله اکبر
امروز استاد قشنگم دوره عزت نفس جلسه جهارمشو نوشتم
امروز خودمو به یه رستوران دعوت کردم وقتی شمارو تو تگزاس جایی که دوست عزیزم اونجا اقامت داره تو رستوران دیدم چه کوبیده ی فوقالعاده ای گفتم استاد منم دعوت کردی به یه کوبیده عالی
چقدر حال میده وقتی به خودت ارزش قائل میشی
و برا خودت نوشابه باز میکنی
از این کارا تصمیم گرفتم که بیشتر انجام بدم و خودمو لایق بهترینها بدونم
استاد امروز تو مغازم نشسته بودم یه خانوم محترمی اومد داشت وسایل میفروخت
من قرار بود اون تایم خونه باشم و استراحت کنم ولی یه حسی گفت برو مغازت
خانومه خیلی از زندگیش شاکی بود
خیلی احساس قربانی شدن میکرد
بهش توضیح مختصر دادم و سایتو معرفیش کردم
گفتم برو با خونواده به حرفهای استاد عزیزم گوش کن و اون چیزی رو که میگه انجام بده قرآنو از میزم در آوردم بیرون دست روی قران گذاشتم و گفتم
برو سایت و گوش کن به حرفهای استادم مطمئن باش چند وقت ده میایی پیشم و چقدر من تو رو خوشحال میبینم چون تو و خانوادت پتانسیل پیشرفت و دارید با این پیشینه ای که میگی
خانم محترم خیلی خوشحال شد و بهش گفتم قرار نبود من الان اینجا باشم ولی هستم و شما اومدید مغازه من و این یه نشونس
استاد خوب تیم محبوب منو پیش بینی کردید و آرژانتین قهرمان شد جالبه وقتی که شما به پرتقال گل زدید خانم شایسته گفتن این یه نشونس و چه درست پیش بینی کردید
منم وقتی آرژانتین از عربستان خورد گفتم جام مال آرژانتین ه دوستام بهم خندیدن ولی من از حرفم برنگشتند
استاد دوستون دارم در پناه الله شاد باشید
یا حق