گام به گام

یکی از مهم ترین کلیدهایی که استاد عباس منش در آموزه های قرآنی به ما آموخته تا برای تجربه خوشبختی، اصل را از فرع تشخیص دهیم، درک منظور خداوند درباره استفاده از “افعال مضارع در آیات قرآن” است و هدف خداوند تأکید بر این اصل که:

“برای تجربه خوشبختی پایدار، ما همواره باید در صراط مستقیم حرکت کنیم”. زیرا جهان طبق قانون فرکانس، در هر لحظه به فرکانس های ما پاسخ می دهد و -بدون استثناء- بازتاب آنها را به شکل تجربه وارد زندگی ما می کند.

به عنوان یادآوری، یکی از جاهایی که استاد این مفهوم را در آیات قرآن به ما توضیح داده است، در آیات اولیه سوره بقره است:

الم (1)

ذلِکَ الْکِتابُ لا رَیْبَ فیهِ هُدىً لِلْمُتَّقینَ (2)

الَّذینَ یُؤْمِنُونَ بِالْغَیْبِ وَ یُقیمُونَ الصَّلاهَ وَ مِمَّا رَزَقْناهُمْ یُنْفِقُونَ (3)

وَ الَّذینَ یُؤْمِنُونَ بِما أُنْزِلَ إِلَیْکَ وَ ما أُنْزِلَ مِنْ قَبْلِکَ وَ بِالْآخِرَهِ هُمْ یُوقِنُونَ (4)

أُولئِکَ عَلى‏ هُدىً مِنْ رَبِّهِمْ وَ أُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ (5)

این کتاب (قرآن) که هیچ تردیدی در درستی آن نیست، راهنماى متقین است (2)

متقین افرادی هستند که در هر لحظه به غیب ایمان می آورند؛ در هر لحظه صلوه می کنند؛ مرتباً از آنچه به آنها روزی داده ایم، انفاق می کنند. (3)

افرادی که همواره بر اصولی که بر تو و پیامبران پیشین نازل شده است ایمان دارند و در هر لحظه به “آخرت” یقین دارند. (4)

این افراد با چنین ویژگی شخصیتی، همواره هدایت های خداوند را دریافت می کنند و رستگار هستند. (5)

این آیات به خوبی مفهوم “ماندن در فرکانس خداوند” و “دریافت هدایت های این نیرو” را به خوبی به ما نشان می دهد.

اما از آنجا که همواره یک فاصله فرکانسی وجود دارد بین “فرکانس هایی که ارسال می کنیم” و “نتایجی که تجربه می کنیم“، به محض خارج شدن از مسیر، نتایج زندگی ما نادلخواه نمی شود. زیرا آن فرکانس های ناخواسته جدید، نیاز به یک فاصله زمانی دارد تا بازتاب خود را در تجربه ما نشان دهد. به همین دلیل وقتی کار کردن روی خود را رها کرده ایم اما می بینیم هنوز اوضاع خوب است، دچار این سوء برداشت می شویم که:

“من دیگر نیازی به کار کردن روی خودم ندارم و اوضاع قرار است بدون کار کردن من روی خودم همواره خوب بماند”

و به همین راحتی تمام خط قرمزهایی را فراموش می کنیم که تعیین کرده بودیم برای اینکه از مسیر هدایت خارج نشویم؛ حساسیت خود را درباره فیلتر کردن ورودی های ذهن از دست می دهیم؛ ذهن خود را در معرض هرگونه ورودی نامناسبی قرار می دهیم و فکر می کنیم که ما دیگر ضد ضربه شده ایم و…

این گمراهی از مسیر را تا آنجا ادامه می دهیم که جهان آخرین ضربه را خیلی محکم به ما بزند تا دوباره به خود آییم، تفکر کنیم و دلیل آن نتایج دلخواه را ربط بدهیم به کنترل ذهن هایی که همواره داشتیم. در واقع، ما معمولا به صورت یو یویی روی فرکانس های خود کار می کنیم. کار کردن روی بهبود فرکانس ها برای اکثر افراد شبیه رژیم گرفتن است. یعنی با تعهد کار را شروع می کنند و به شدت مراقب ورودی های غذایی هستند اما به محض رسیدن به نتیجه، فکر می کنند که بدن آنها دیگر به ثبات رسیده، ضد ضربه شده و برای تکرار این سلامتی و تناسب اندام، نیازی به ادامه آن سبک سالم ندارند. در نتیجه سبک سالم غذایی را رها می کنند، هر غذای بی کیفیت و حتی سمی را به راحتی وارد بدن می کنند و این روند خارج شدن از مسیر را تا آنجا ادامه می دهند که دوباره با مسائل قبلی در سلامتی و تناسب اندام مواجه می شوند. آنجاست که به فکر فرو می روند و تصمیم جدیدی می گیرند…

اما مسئله اساسی این است که تقریبا اکثر ما تجربه “بارها از مسیر خارج شدن و دوباره برگشتن به مسیر” را داشته ایم اما این تجربه، هنوز به یک تصمیم جدی برای حضور همیشگی در مسیر، ختم نشده است.

“بخش گام به گام” به همین منظور طراحی شده است تا هر روز یک گام کوچک اما تاثیر گذار برای ماندن در مسیر بردارید:

  • هر روز یک گام برای تشخیص و دریافت هدایت های خداوند به عنوان نیرویی که “صاحب قدرت اعظم + بخشندگی بی حساب” است؛
  • یک گام برای نزدیک تر شدن به فرکانس خداوند به عنوان منبع خیر و برکت؛
  • یک گام برای بیشتر ماندن در مدار خداوند؛
  • یک گام برای بیشتر ماندن در احساس خوب و تجربه اتفاقات خوب بیشتر؛
  • یک گام برای بیشتر جدا ماندن از باورهای محدود کننده اکثریت جامعه؛
  • یک گام برای “تجدید میثاق با اصول اساسی” ای که از آموزه های استاد عباس منش یاد گرفته ایم تا شخصیت خود را هر بار بهبود دهیم؛

این شما و این هم راهکاری آسان برای ورود به مدار خداوند و “نشستن روی شانه های خداوند” در هر لحظه و برای پیمودن هر مسیری:

 


منتظر خواندن تجربیات شگفت انگیز شما از حرکت مستمر در مسیر صراط مستقیم و نشستن روی شانه های خداوند هستیم.

196 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «علی میرفخررجایی» در این صفحه: 1
  1. -
    علی میرفخررجایی گفته:
    مدت عضویت: 1504 روز

    به نام خداوند بخشنده و بخشایشگر

    سلام به استاد جانم و مریم خانوم عزیز

    خدارو شکر میکنم که چشم منو به دیدن این بنر زیبای سایت انداخت به دیدن اون دوتا قدم کوچولو آبی توی نوار های ابزار سایت انداخت،

    اومدم بنویسم که من هم در شروع کار نمی‌دونم چی شده بود که اینقدر حرفهای استاد روم تاثیر گذاشته بود و حرف های استاد رو مثل وحی منزل می‌پذیرفتم و به شدت ورودی هامو کنترل میکردم

    فایل ها دائم تو گوشم بود اون روز ها یه هدفون بیسیم گردنی داشتم یعنی بازم سیم داشت اما خوب بود،به محض اینکه یه اتفاقی میفتاد که میدیم هدفونم نیست یا قراره نباشه سکته رو میزدم که الان من چطوری ورودی هامو کنترل کنم ،بعدش اینقدر همیشه این فایل ها تو گوشم بود که دلم میخواست ایرپاد بگیرم که خیلی راحت تر بتونم همیشه فایل هارو گوش بدم،

    وای بهترین وسیله ای که داشتم همین ایر پاد هام بود،

    همیشه تو گوشم بود

    اینقدر حواسم بود اینقدر اهرم رنجو لذت تو ذهنم قوی بود که شبها تا وقتی که برم تو رخت خواب این هدفونا تو گوشم بود صبح به محض بیدار شدن هم میزاشتم تو گوشم

    و خیلی دقیق ورودی هامو کنترل میکردم

    اصلا درک درستی از قانون نداشتم یه جورایی کلیشه ای فقط کارایی که استاد می‌گفت یا بچه ها تو سایت مینوشتن رو مثل تمرکز بر نکات مثبت مثل تجسم خواسته ها و کامنت نوشتن

    من هم اینارو کلیشه ای انجام میدادم

    و همین آروم آروم داشت مدار من رو تغییر میداد

    آروم آروم متوجه هم زمانی ها میشدم

    آروم آروم تغییر در برخورد آدم ها با خودم رو می‌دیدم و چون برام تازگی داشت چون آگاهانه داشتم بهش توجه میکردم برام جذابیت داشت و با ذوووق میومدم شبها مینوشتم تو دفترم که خدایا شکرت بابت این رفتار خوب خدایا شکرت بابت اینکه پدرم برام هدیه خرید خدایا شکرت که مادرم برام فلان غذای خوشمزه رو درست کرد و کلی عشق میکردم لذت میبردم،و کلی اتفاقات جالب و فوق العاده داشت برام میفتاد،

    تا دوره ی مقدس دوازده قدم رو خریدم قدم اول

    بازهم سعی کردم شروع کنم به آگاهی های قدم گوش کردن و به اندازه ی درکم و ایمانم عمل کردن

    مثل انجام منظم تمرین ستاره قطبی که اون موقع به اندازه ی الان اهمیتش رو درک نمی‌کردم

    مثل انجام تمرین دیدن نکات مثبت و فراوانی ها و فرصت ها که هنوز هم جا داره که توش بهتر بشم و با جدیت بیشتری از دید خداوند به جهان نگاه کنم

    مثل تمرین هدف گذاری و ایجاد انگیزه برای مغز و ایجاد باورهای مناسب هم جهت با خواسته

    و فایل های قرآنی که چقدر اون اوایل برام جذابیت داشت چقدر بچه ها زندگیشون با اون فایل ها متحول شده بود

    بعد از اون قدم دوم که بیشتر تمرکز بر قدرت تجسم و فهمیدن دلیل اتفاقات با افکارمون

    و بعد همینطور اومدم جلو

    بعد دوره ی عزت نفس که این آدمی که الان هستم با این همه عزت نفس و اعتماد به نفس به خاطر همین دوره ی بینظیر بود من روزها این فایلهای عزت نفس و گوش کردم موقع تمرین موقع خواب موقع رانندگی هنوزم گوش میکنم هنوزم بهم کمک می‌کنه

    و بعد کلی نتایج کلی اتفاقات، مهاجرت، کلی موفقیت

    و بعد از پرداخت بدهیم به لطف الله مهربان که هرگز تبدیلی در سنتش نیست

    وقتش رسیده بود که دوره روانشناسی ثروتو شروع کنم چون پولش خیلی راحت تو حسابم بود

    و بازهم اتفاقات شروع کرد به عوض شدن

    درک من نسبت به قانون ثروتمند شدن شروع کرد به عوض شدن

    و ….

    می‌خوام اینو بگم که خیلی جدی رو خودم کار میکردم البته این جدی که میگم واقعا 5٪ هم نبود اما خیلیییی بهتر از الان بود

    واقعا همینطوره به محض اینکه گوش کردن فایل ها و خوندن کامنت هارو کمتر میکنیم در واقع دیگه اون ورودی های مناسبی که قبلا به ذهنمون می‌دادیم که باعث میشد ما

    رفتار کنترل ذهن

    رفتار تمرکز بر دیدن زیبایی ها

    رفتار پیدا کردن الگو های موفق

    رفتار سپاسگذاری بابت داشته ها و اتفاقات خوب زندگیمون

    رفتار سپاسگذاری بابت نکات مثبت آدم های اطرافمون

    رفتار کامنت نوشتن

    آروم آروم در ما کمرنگ تر بشه و هر چی بر نگردیم تو مسیر اصلی

    جایگاه اهرم رنج و لذت کار کردن رو خودمون هم عوض میشه

    و خیلی شیکو مجلسی از مسیر خارج میشیم

    خیلی راحت ذوق و شوقمون رو برای کار کردن روی خودمون از دست میدیم و به جای کار کردن روی ذهنمون تمرکز رو میگذاریم رو اعمال فیزیکی

    درگیر میشیم

    دیگه فرکانسهای مناسب که با ورودی های مناسب به وجود میومد رو ارسال نمی‌کنیم

    و به قول خانوم شایسته هم گول میخوریم و البته ذهن هم مارو گول میزنه که دیگه من که بلدم

    به خودم میگم برم فلان فایلو گوش بدم ذهنم میگه خب اونو که بلدی چه چیز جدیدی میخوای یادگیری

    در صورتی که یاد گرفتنی دیگه در کار نیست

    من الان قانون رو فهمیدمش و درک خوبی هم ازش پیدا کردم

    و باید این درک رو حفظ کنم و تقویتش کنم

    وگرنه محو میشه تموم اون درک ها

    که مهم ترین درکم از قوانین خداوند

    اینه که من مسئول صد در صد اتفاقات زندگیم هستم

    هیچ اتفاقی اتفاقی تو زندگیم رخ نمیده

    من دارم به صورت صد در صد خلقش میکنم

    حتی همین الان که دارم می‌نویسم ذهنم میگه بابا چرتو پرت نکو فلان آدمو میخوای چیکارش کنی

    پاشو برو کاراتو انجام بده اونا مهم ترن

    این رو هم از احساسم دارم میفهمم چون موقع نوشتن اون احساس خوب اون قلب بازی رو الان ندارم

    ولی خدارو شکر میکنم که دارم دوباره تموم تلاشم رو میکنم که فرمون رو بچرخونم بیام تو مسیر

    البته نمیگم این مدت رو خودم کار نکردم اما شلو سفت داشته

    اتفاقا به طرز عجیبی تغییر مدارم و فرکانس رو دارم متوجه میشم ولی باید بدونم از کجا داره آب میخوره

    باید بدونم به خاطر احساس لیاقتی هست که در وجودم به خاطر کار کردن روی خودم به وجود اومده

    روزی که کار کردن روی خودم رو شروع کردم

    تو اصفهان بودم با 50 میلیون بدهی و وضعیت روحی نامناسب به خاطر تضاد عاطفی

    الان

    بعد 3 سال هجرت به تهران

    2 ماه شد که جزیره کیش هستم

    هرگز این رفتارو قبلا نمیتونستم انجام بدم به خاطر وابستگی ها به خاطر شرک هام

    اصلا همون 4 سال پیش جهان داشت منو از اون محیط قبلی از اون شرایط قبلی جدا میکرد و وارد مسیری میکرد که لیاقتشو داشتم برای خودم ایجاد میکردم اما من بودم که با ترسهام با نگرانی هام چنگ زده بودن به همون شرایط قبلی

    اما هرچی جلوتر اومدم هرچی تونستم کنترل ذهن قوی تری داشته باشم هرچی بیشتر باور کردم که من هستم که دارم اتفاقات رو به وجود میارم

    واقعا من هستم که دارم اتفاقات رو به وجود میارم و نه هیچ عامل بیرونی دیگه ای

    دوست دارم این جمله رو هزار بار دیگه بنویسم چون همین الان که دارم می‌نویسم فراموشم شده بود

    جنس اقدامات و تصمیمات و رفتار های من عوض شد و خدارو صد هزار مرتبه شکر در مرحله ی جدیدی از زندگیم هستم

    شناخت بهتری نسبت به خودم پیدا کردم

    نسبت به قانون

    به خداوند

    اما واقعا مهمترین کاری که ما باید انجام بدیم پایداری تو این مسیره

    نباید بزاریم درگیر موفقیت هامون بشیم نباید بزاریم درگیر شرایط خوب کاریمون بشیم

    هرچقدر هم که کار داشته باشیم اوضاع خوب باشه پر مشتری باشیم

    باید باید باید

    مثل زمانهایی که متعهدانه نماز می‌خواندیم

    به همون میزان

    با همون تعهد

    تایم هایی رو برای خودمون بگذاریم و روی خودمون کار کنیم

    این هدفون نباید از تو گوشمون قطع بشه باید هرچقدر هم که ذهن بازی در میاره و میگه تو که دیگه بلدی

    بازم باید تو گوشمون باشه وقتی دائم تو گوشمون باشه دوباره تغییر احساسمون رو به سمت بهتر شدن متوجه میشیم و اون وقته که داریم آروم آروم میفتیم تو مسیر راه راست

    واقعا فرقی نمیکنه که تو کدوم شهر زندگی می‌کنی تو کدوم روستا تو کدوم کشور

    هرکجا که باشی اگر کنترل ذهن بلد نباشی اگر کنترل ورودی بلد نباشی شرایط خوبی رو تجربه نمیکنی

    و همینطور برعکس

    اگر کنترل ذهن بلد باشی و کنترل ورودی بلد باشی اگر قانون رو درک کرده باشی و سعی کنی در این درک پایدار باشی،

    مهم نیست کجای این جهانی

    شما هدایت میشی به سمت افراد موقعیت ها شرایطی که همسنگ با باورهای و فرکانسهات و شما نتیجه ی متفاوت از بقیه میگیری

    من وقتی وارد جزیره شدم به ناچار وارد قشر کارگر شدم البته اینم میگم صد در صد به خاطر فرکانس های خودم بود چون تاثیر گذاری روی کارگر ها و کسبو کار هارو دوست دارم،

    خلاصه درگیر صحبت‌ها وگفته هاشون هم بودم و آروم آروم دیدم دارم از ریل خارج میشم و بیشترو بیشتر دارم از این جنس ورودی ها دریافت میکنم

    و به خودم اومدم و گفتم من نه می‌خوام دیگه همچین فرکانسی بفرستم که تو این موقعیت قرار بگیرم نه می‌خوام الان تو این فرکانس باقی بمونم

    شروع کردم خودمو جمعو جور کردن و دور شدن از حرفاشون

    من کااااااملا دیگه باورهای ذهن فقیر رو به وضوح در افراد قشر کارگر دارم میبینم

    و جالبه من نمی‌دونم چرا بعضی از مواقع می‌خوام تغییرشون بدم

    برای همین الان وقتی مثلا با یک ذهن فقیر برخورد میکنم وقتی اون داره حرف میزنه من سریع تو ذهنم مرور میکنم که جات درسته عزیزم وگرنه شما الان مدیر این کارخونه یا کارگاه بودی وگرنه شما الان ماشین های لاکچری جزیره زیر پات بود

    و اولا تا جایی که ممکنه نمیشنوم حرفاشونو فقط فایل تو گوشمه

    و جدیدا نگاهم، ذهنم همش به دنبال فرصت هاست

    چون هزار بار از صحبتهای استاد و بچه ها شنیدم و دیدم که فرصت ها هر روز داره بیشتر و بیشتر میشه

    و اینقدر این مدت من با خودم این گفت و گو رو تکرار کردم و به بقیه هم گفتم که آروم آروم به طرز معجزه آسایی دارم تو مسیرش قرار میگیرم

    اصلا باورتون نمیشه

    من تو خوابمم نمی‌دیدم که الان افتادم تو این مسیر

    آخه من همش با دو دوتا چهارتایه عقل محدود خودم گیر داده بودم که فقط از این طریق می‌خوام پولدار بشم فقط می‌خوام اینکارو انجام بدم تا به پول برسم

    اما به محض اینکه همین چند روز پیش تسلیم شدم و نوشتم که خدایا من به هر خیری که از تو به من برسه فقیر و محتاجم من نا آگاهم تو آگاهی به هر طریق که خودت صلاح میدونی پول و ثروت رو تو این شهر غریب وارد زندگیم کن

    واااای خدای من

    از جایی که فکرشم نمی‌کردم وارد کاری شدم که همون روز همون روز هدایت شدم پیش افرادی که اصلا خودشون بهم کمک کردن که پول بیاد تو حسابم

    من فکرشم نمی‌کردم که بتونم فقط با دوتا زنگ این مقدار پول بیاد تو حسابم

    کی داره این کارو انجام میده؟

    من میگم تو خوابمم نمیدیدم این مسیرو من تو خوابمم نمیدیدم که اینقدر راحت میشه پول ساخت

    همش دنبال این بودم که پوستم کنده بشه تا پول بسازم یا حتما تو اینستاگرام یه دلغک بازی در بیارم که پول بسازم یا چمیدونم همون چیزایی که دیده بودم شنیده بودم تجربه کرده بودم

    اما به خدا

    روحمم هرگز خبر نداشت که میشه اینقدر پول راحت بیاد تو حسابم

    و الانم که هدایت شدم به این مسیر ذهنم میخواد بازی در بیاره اما دستشو خوندم که کار شیطانه

    من باور میکنم که هرچی که آسونه هرچی که راحت اتفاق میوفته از طرف خداونده

    خودش گفته من آسانتون میکنم برای آسانی ها .

    همینه اصلا باید اینقدر آسون باشه

    اصلا برای همین به این مسیر هدایت شدم که نپذیرفتم زجر کشیدن برای پول ساختن رو نپذیرفتم اینکه یک ماه صبح از ساعت 8 تا 8 شب بری سر کار بلکه سر ماه 20 میلیون بهت حقوق بدن

    حتی من به چیزای بهتر فکر میکردم اما این اتفاق این مسیر خیلییییییی بهتر از چیزیه که من فکر میکردم

    با کسی آشنا شدم و کمکم کرد که تو مدار ثروت بود یک روز کامل کنارش تو بی ام دبلیو سری 5 خاص نشسته بودم اما برام جالب بود که خیلی برام عادی بود تفاوتی نمی‌دیدم بین خودم و اون آدم

    فقط تفاوت من با اون این بود که اون عطش داشت برای پول ساختن البته از راه درست

    من هنوز این عطشه رو ندارم

    هنوز تو ذهن من ثروتمند شدن راحت تعریف نشدست چه برسه به اینکه معنوی هم باشه،

    یعنی تو ذهن من اینطور یه که خب اوکی میتونی ثروتمند بشی خوبه که ثروتمند باشی اما باید پدرت در بیاد تا معنوی باشه تا خدایی باشه !!!!!!!!!!!

    چراااا واقعا؟ با چه منطقی؟ چی شده که این تو ذهنه منه؟!

    کجای قرآن گفته باید پدرت در بیاد تا به چیزی برسی؟ غیر از ایمان داشتن توکل داشتن بوده؟

    خداوند گفته من به شما روزی بی حساب میدم

    خداوند گفته من وعده ی فزونی میدم

    خداوند گفته هرکس تمرکزش رو خوبی ها و زیبایی ها باشه من آسانس میکنم برای آسانی ها

    خداوند خودش رو وهاب معرفی کرده

    سلیمان درخواست تخت ملکه رو‌مکینه یکی از جنیان با یک‌ بشکن اون تخت رو براش میاره

    واقعا کجای قرآن گفته باید پدرت در بیاد تا پولدار بشی یا به چیزی برسی؟!

    الان دارم خیلی جدی تر این باور محدود کننده رو متوجه میشم که باید خیلی جدی روش کار کنم تا بتونم تو این مسیری که خداوند قرارم داده ثابت قدم بمونم

    وگرنه مثل صدها اتفاق قبلی نعمت های قبلی که خیلی راحت وارد زندگیم شده اما خودم با همین دری وری ها که تو ذهنم بوده خیلی زود اون نعمت رو از دست دادم این نعمت هارو هم از دست میدم

    بابا داستان پول ساختن ثروت ساختن خیلییی سادست

    دورو ور ما بیییینهایت فرصت هست که میشه مثل آب خوردن ازش ثروت ساخت

    فرصتها چین؟!

    نیاز های دیگران رو برطرف کردن

    ارزش ایجاد کردن

    کار رو برای دیگران آسون کردن راحت کردن سریع تر کردن

    همین تموم شد رفت

    میخواد یه نون باشه بدی دست کسی که بهش نیاز داره

    میخواد یه ماشین آخرین مدل میلیاردی باشه یا یه خونه ی چند صد میلیاردی باشه

    .

    حالا میدونین داستان چیه

    ما خیلی از مواقع گیر میدیم میگیم نه فقططططط از این طریق میشه پول ساخت ( بعضاً تا خود آگاه) یا می‌خوام فقططططط از این طریق پول بسازم

    ،

    اما ما اینجا یاد گرفتیم که تسلیم باشیم ما داریم تو قرآن یاد میگیریم که تسلیم باشیم

    فرمون رو بدیم دست افریدگارمون رب العالمین

    اون همون‌طور که به مریم در محراب غذا میرسوند

    همون طور که به زکریا در سن 95 سالگی بچه عطا کرد

    همون‌طور که بچه رو تو شکم مریم گذاشت

    همون‌طور که موسی رو از روی آب برد تو نازو نعمت بزرگ کرد

    همون‌طور که چشمه ی زم زم رو زیر پای بچه ایجاد کرد

    همون‌طور که همه برای محمد کارها رو انجام میدادن

    همون‌طور که ما هیچ بودیم مارو هست کرد و وارد این دنیا کرد

    اجازه بدیم مارو هدایت کنه مارو هدایت کنه به سمت خواسته هامون

    حالا ما چطوری خواسته هامونو ارسال کنیم؟!

    با توجه کردن به آنچه که می‌خوایم و بهمون احساس بهتری میده و اعراض کردن از آنچه که نمی‌خواهیم و به ما احساس بدی میده

    اون وقت میبینیم که چطور برامون کن فیکون می‌کنه

    ما همه چی رو باور کردیم الا خدای واقعی رو

    خدارو شکر میکنم که بعد از چند روز خداوند فرصت نوشتن بهم عطا کرد

    از خداوند سپاسگذارم که الان تو جزیره ای هستم که اولا هیچ وقت فکرشو نمی‌کردم یه روز اینجا باشم

    دوما خداااای من چقدرررررر هوای اینجا رؤیاییه واااای خدایا شکرت که هرجا میرم پر از زیباییه پر از هوای خوبه وای وای

    اینقدر هوا لطیفه اینقدر این درخت های نخل و گل‌های صورتی پررر رنگ تو خیابون های جزیره قشنگه اینقدر دارم با تغییر ورودی هام فراوانی رو در این جزیره میبینم که نا محدوده

    وای دوست دارم فقط بنویسم در مورد زیبایی های اینجا

    بچه ها طلوع و غروب خورشید بیییییییییینظیر اصلا دلت میخواد دو زانو بشینی جلوی این گردیه خورشید و محو تماشاش بشی و فقط فقط تحسین کنی و ستایش کنی خالق این زیبایی رو

    چقدر ماه اینجا قشنگ میشه وای چی بگم اینقدر زیبا ست ،

    روز های اول که اومدم ابر تو آسمون نداشت

    چهارتا فیلم سفر به دور آمریکا دیدم ابرها سرو کلشون پیدا شد :)))))) به خدا حقیقت داره

    اینقدررررر ابرهای قشنگی هر روز تو آسمون دارم میبینم که دیوانه میشم به خدا و من مطمئنم که خودم دارم به کانون توجهم خلق میکنم

    از کافه ساعدی نیای جزیره بگم براتون مثل همیشه که چقدررررر من تحسین میکنم این کسبو کار رو این همه مشتری فوق العاده رو که یکیشون خودم هستم و چقدر حس خوب میگیرم توی اون فضا،

    از پاساژ های بزرگ و فوق العاده با اجناس فوق العاده

    از برج ها و واحد های لوکس و پنت هاوس ها

    از ساختمان های درحال ساخت

    از ماشین های لوکس جزیره که دیگه هرچی بگین تقریبا هست،

    اتفاقا دیروز یه بنز CLS آخرین مدل دیدم دم یه ویلا با رنگ دلفینی خیلیییی خوشگل بود،

    و خوشحالم خوشحالم به خاطر این هدایت که اینجا هستم

    اوایل حرفهای قشر ضغیت داشت مدار من رو پایین میکشید و دلسردم میکرد اما به لطف خدا هدایت شدم و آرو آروم داره مدارم تغییر می‌کنه خدارو شکر،

    واقعا به نظرم تو بهترین نقطه ی جهان هم که باشی یه عده هستن که مینالن و غر میزنن و ناراضین

    وظیفه ی من اینه که اعراض کنم و روی خودم کار کنم،

    امروز هم اینجا ایونت دو ماراتون هست،

    اینقدر جزیره شلوغه که دیشب یه واحد خالی نبود تو جزیره برای اجاره اینقدر فراوانی هست

    هر روز داره فرصت ها بیشتر میشه .هر روز داره ایده ها بیشتر میشه هر روز تعداد ثروتمندان داره بیشتر میشه هر روز اوضاع قشر ثروتمند داره بهتر میشه هر روز تفریحات داره بیشتر میشه

    هر روز حتی بد بخت ها هم داره اوضاعشون بهتر میشه

    بی نهایت فرصت هست بینهایت و من اجازه میدم که خداوند من رو به فرصت های بی نهایت هدایت کنه

    با این باور اصلا حرص نمی‌زنم اصلا عجله نمیکنم چرا چون هیچ چیز تموم نمیشه هر روز داره فرصت ها بیشترو بیشتر میشه فرصت ها از دل فرصت ها بیرون میاد ایده ها از دل ایده ها بیرون میاد و این جهان همواره در حال گسترشه و برنامه ی خداوند برای جهان مادی گسترشه و به هرکس در مسیر گسترش قدم برداره و باور کنه عاشقانه با تمام وجود کمک می‌کنه تا موفق بشه رشد کنه ثروتمند بشه موفق بشه شادی رو تجربه کنه لذت رو تجربه کنه

    و هدف زندگی همینه لذت بردن زندگی کردن خلق کردن گسترش دادن

    خلاصه که نمی‌دونم تا کی اینجا باشم چون طعم تغییر رفته زیر زبونم و برام خیلی لذت بخشه،

    اول هم به هدف دبی حرکت کردم اما واقعا هیچ ایده ای براش نداشتم و ندارمم همین الان اما در قدم اول به صورت کاملا هدایتی هدایت شدم اینجا که خیلیییی همخونی داره با چیزی که ارسال کردم و به ارسال فرکانس هام ادامه میدم تا تجربه کنم اون چیز های رو که می‌خوام و لایقش هستم

    خودم رو لایق شرایطی که توش قرار گرفتم می‌دونم

    چون خدای خودم رو باور کردم ایمان آوردم که هدایت میشم اقدام کردم عمل کردم

    اونم داره عاشقانه بهم کمک می‌کنه

    این جا به یاد خودم میارم

    که هرکسی به من تو این مسیر کمک کرد ازش تشکر کنم اما اعتبار اصلیش رو بدم به خداوند سپاسگذاری اصلی رو از خداوند بکنم و وابسته ی اون آدمه اون شرایطه نشم

    یادم باشه که قدرت فقط خداست اگر از کسی جواب رد یا نه شنیدم اصلا ناراحت نشم چون حتما قراره از یه دست دیگه راحت تر بهتر سریع تر لذت بخش تر بهم بده

    یادم باشه که مهمترین کار زندگیم مهمترین کار زندگیم اجرای صلاه هست گوش کردن فایل ها هست خوندن کامنت ها هست تجسم خواسته هام هست دیدن دریم بودم هست و در کل

    کار کردن روی احساس خوبم هست

    چون احساس خوبه که داره اتفاقات خوبو برام رقم میزنه

    از هر فرصتی استفاده کنم برای تقویت این احساس و موندن در مسیر راه راست

    و یارو یاوری ندارم جز الله جز رب العالمین

    هر ثانیه ازش کمک بخوام ازش هدایت بخوام اون هستش اون حضور داره اون حواسش به همه چیز هست

    و مهم تر از همه

    اجازه بدم که هدایتم کنه

    گوشهامو تیز کنم برای دریافت هدایت ها

    قلبم رو باز بگذارم برای دریافت هدایت ها

    زمان بگذارم برای تکرار باور های قدرتمند کننده

    خدایا شکرت

    انشاالله خداوند هممونو به راه راست به راه کسانی که به آنها نعمت عطا کرده و نه گمراهان هدایت کنه

    الهی آمین

    استاد عزیزم مریم خانوم ازتون بی نهایت سپاسگذارم بابت اینکه عاشقانه به ما کمک میکنید به خودتون کمک میکنید

    از آگاهی کل از انرژی که همه چیز رو فراگرفته و این دست هارو به من داده تا بتونم بنویسم سپاسگذارم

    سپاسگذارم بابت تک تک اعضای بدنم بابت اینکه هستم حضور دارم سپاسگذارم خدای من

    ازت کمک می‌خوام برای نزدیکی به خودت برای موندن در مسیر درست

    الهی آمین

    برای تمام دوستان عزیزم هم آرزوی بهترین هارو میکنم در پناه الله یکتا شادو پیروز و سربلند باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 24 رای: