نوشته زیبا و تأثیرگزار دوست عزیزمان به عنوان متن انتخابی این فایل:
استاد جان، خداروشکر که سرکلاس درس شما نشستم تا تئوری و عملی برنامه زندگیمو از نو بنویسم، که پاک بشم و از نو شکل بگیرم..
حرفاتون پر از آگاهی ناب و درجه یکه که انقدر خالصه که میشینه کنج قلبت میشه نور ،میشه روشنی، میشه ایمان ،میشه باور ،میشه که میشود که ببین به چه زیبایی برای استاد شده برای تو هم میشه به شرط گوش جان سپردن به هدایت و فرمان الهیی ،به شرط باور به قلب و ندای قلبت، ندایی که از طرف خداست.اعتماد کن عمل کن و بعد بشین بهشتتو نظاره کن ….
قصه هدایت…
و عجب قصه ای عجب فایلی و عجب آگاهیهای نابی…
استاااد مرسی واقعا از این قصه های شیرین هدایتتون که این همه به باور و ایمانم عمق میده و قدمهام محکمتر،استوارتر میکنه برای ادامه دادن برای عمل کردن برای باور داشتنه رویاهایی که واقعیت میشن به شرط شجاعت، عمل و توکل به هدایتگر مطلق…
استاااد جان این طرز نگاه شما به همه مسائل کوچک و بزرگ باعث نتایج متفاوت و درخشان شماست ،اینکه شما همیشه و درهرچیزی ردپای هدایتو دنبال میکنید اینکه قصه هدایت در تمام زندگی شما جاریه
میخواد این هدایت در یک بطری شوینده باشه یا هدایت داستان مهاجرت هیچ فرقی نداره کوچیک و بزرگیه مساله مهم نیست توجه به اصل قصه مهمه یعنی اصل هدایت که هرلحظه و درهر چیز ببینی، گوش جان بسپاری و عمل کنی … تفاوت شما تفاوت نگاهتون به همه چیزه تفاوت اعتماد کردن و عمل کردن به هدایت قلب،به هدایت رب…
مررسی از بطری شوینده که قل خورد و اومد پیش شما تا بشه کلید ضبط شدن این فایل …مرسی از مریم جانم که با یک خواسته ساده باعث قل خوردن اون بطری شد و مررسی از دوست عزیزمون که با طرح سوالش این زنجیره رو تکمیل کرد تا این فایل ارزشمند، این آموزه های ناب ضبط بشه و بشه چراغ راه ما،بشه پاسخ خیلی از سوالام و بشه یک باور محکم و قوی برای دل و گوش سپردن به کلام حق هدایت حق و باور و عمل به قلبت به احساست…
مرسی استاد جان مرررسی که اینقدر زیبا با زندگی خودت با خوشبختی خودت داری به ما درس میدی
این نگاه متفاوت شما به همه مسائله که شما و نتایجتون رو انقدر متفاوت کرده
باز هم میگم استاد تو همونی که باید باشی شما همونی که خدا به من هدیه داد تا تئوری و عملی ازتون یاد بگیرم تا باور کنم که میشه اینطور هم زندگی کرد…سبک زندگی شما همونه که من میخوام و چه ایمان و باوری در من جون میگیره وقتی میبینم برای شما شده…بارها این حرفها رو شنیدم ولی ولی حرفای شما به باور و ایمان من جوون داد امید تازه ای در قلبم روشن کرده منو دوباره بلند کرده که ادامه بده که بخدا میشه …ببین منو ببین زندگی منو شده ،برای تو هم میشه نه به سختی، به راحتی فقط شجاعت و هدایتو بکن چاشنی راهت، عمل کن و کیفشو ببر …
مرسی استاد جان برای تمام امید و باوری که در وجودم روشن کردی به لطف و هدایت خدای مهربووونم
دوست دارم آموزه های ارزشمند این فایلتون دسته بندی کنم تا کلیدوار در ذهنم دسته بندی بشه
۱-چجوری مورد رحمت قرار گرقتی؟
این سوال دوستمون اشک منو در آورد
واقعا چطور مورد رحمت قرار گرفتید؟ چه خواسته ای در وجود شما شکل گرفت تا اینطور متعهدانه زندگیتونو باشکوه در همه ابعاد ساختید و با خوشبختی خودتون دارید خدارو فریاد میزنید توحید فریاد میزنید، و با خوشبختی خودتون شدید الگو، الگویی متفاوت چی میشه که اینجوری میشه؟
و جمله ناب و طلایی این فایل
من کار خاصی نکردم جز اینکه گذاشتم خدامنو ببره خدامنو هدایت کنه …چقدر ساده ولییی چقدر پربار. کل داستان همین جملست اجازه بدیم خدا ماروببره. چطور اجازه بدیم؟اجازه ما ایمان ماست اجازه ما با توکله ماست و باور اینکه خدا داره کارهارو انجام میده…
۲-تمرکزت از روی چیزی که هستی بردار و بزار روی چیزی که میخوای باشی
استاد واقعا این حد از شجاعت و جسارت شما قابل تحسینه و شما نون شجاعت و جسارتتون میخورید نوووش جونتون بارها گفتید که خداوند به شجاعان پاداش میدهد و خوشحالم که دارم میبینم با چشمانم شکوه زندگی شما در تمام جوانبو و اینه پاداش خدا به شجاعتتون …
خیلی جسارت میخواد دل بزرگی میخواد این کاری که شما کردید
چه کاری ؟؟
اینکه جرات کنی و ایده های عالی و پولساز فوق العاده ای که به نتیجش ایمان داری ،براش وقت گذاشتی هزینه کردی انرژی گذاشتی بزاری کنار و بگی تمام…
جرات میخواد کارمندایی که زحمت کشیدی تربیت کردی رو بگی استپ و تمام
جرات میخواد شرکتایی که با کلی امید و برنامه راه انداختی و کلی روش سرمایه گذاری کردی بگی تمام
جرات میخواد که همه برنامه و فکر و ایده هات رو ببوسی بزاری کنار وقتی همه میگن دیوانه ای معلوم هست چیکار میکنی و هیچکس حتی نتونه باور کنه که تو این کارو میکنی
این یعنی نهایت ایمان این یعنی نهایت توکل و دل سپردن به ندای قلبتون این یعنی شناخت کامل خودتون و خواستتون از زندگی. این یعنی یک درس خیلیییی بزرگ و آموزنده برای من
وقتی میدونی چیزی برای تو نیست احساست اینو بت میگه جرات کن و بزارش کنار حتی اگر کلی برات پول داشته باشه حتی اگر کلی براش زمان و انرژی گذاشتی جرات کن و به احساست به قلبت اعتماد کن بقول آقا ابراهیم دری از آگاهی به روم باز شد مرررسی استاد
چقدر عالی میشنوید صدای هدایتو
چقدر عالی عمل میکنید و چقدر با جسارت پا به دنیای ناشناخته ها میزارید
چون خواستتون از زندگی درک کردید و میدونید
گفتید این ایده ها عاالیه کلی هم پولسازه ولی خواسته من از زندگی فقط پول نیست …من نمیخدام تک بعدی زندگی کنم من نمیخوام فقط پول بسازم من از خدا زیاااد میخوام.. میخوام تمام ابعاد زندگیم زندگی کنم… چه احساس لیاقتی …من لایق دریافت نعمتهای خدا درهمه ابعاد زندگیم هستم من فقط هدفم این نیست پول روی پول بیاد من میخوام ظرفم بزرگ بشه. شخصیتم بزرگ بشه. میخوام دنیارو تجربه کنم. میخوام همه ابعاد وجودم کشف کنم
پول فقط یک بعد از نعمتهاست و این ایده ها منو فقط به بعد پول میرسونه پس این راه من نیست تمام…دمتون گرم واقعا استاد چه قشنگ تکلیف خودتون بدون هیچ شک و تردیدی روشن میکنید با اینکه هیچی نمیدونید که قرار چی بشه و چه کنید اعتماد میکنید و قدم اول برمیدارید میگه تمرکزتو از روی این موضوع بردار میگید چشم ،شرکت و همه چی میبندید و تعطیل، نمیدونم قدم بعدی چیه ولی فقط میدونم که الان باید شاخ و برگ اضافی قطع کنم تا قدم بعدی بهم گفته بشه و میرید تو دنیای نا شناحته ها…
و تاکیدی که به تمرکز داشتید اگر اینو میخوای پس دیگه پرونده اونیکی ببند اینجا تفاوت مهمیه که خیلیامون میگیم حالا جفتش باشه بزار ببینم اصن قرار چیکار کنم ولی شما میگید نه تعلل نمیکنید اینکه میدونم نیست پس دیگه تمام. بزار تمرکزمو کامل بزارم رو خواسته ای که از زندگی دارم خواسته من آزادی رهایی زندگی کردن تمام ابعاد زندگیمه و ..
قدم بعدی هدایت، بزن به جاده و سفرها شروع میشه، میگه بزن به جاده تا ببینی که زندگیت میخوای چه مدلی باشه و شما میگی چشم و شروع تجربه های جدید، کشورهای متفاوت…
میدونی شما خواستتونو با احساس لیاقت کامل خواستی خدای من من میخوام آزادی مالی،مکانی و زمانی داشته باشم خدا هم گفت چشم پس اجازه بده که هدایتت کنم و حالا ماداریم نتیجه این درخواست و هدایتو در زندگی شما به وضوح میبینیم بخواه تا ببینی که میشود…
الهام به مریم جانم و توجه به همین موضوع ساده،چقدر جالب و آموزنده
از هیچ چیز به سادگی عبور نمیکنید میگید حتما نداییه..دلیلیه و میرید و با ایمان چمدونارو میبندید چقدررر جالب…
فقط ی تصویر میتونه اینجوری به شما باور بده چقدر خوووبید شما
۳-عدو شود سبب خیر اگر خدا بخواهد
خدا برایم کافیست
هرکس هرکاری کنه در نهایت به نفع منه
باور به این جملات که میشه محرک شما میشه ایمان شما
اتفاق به ظاهر ناخوشایند ولی باورتون به جملات بالا
پس من نباید تو اون حال بمونم باید ذهنمو کنترل کنم پس بریم لذت ببریم و توجهمون برداریم و توکل کنیم به خدا که خودش درست میکنه با چه منطقی با این منطق که
همون خدایی که منو تا اینجا هدایت کرده و به اینجا رسونده همون خدا همه چی خودش درست میکنه پس ما بریم لذت ببریم و فقط توکل کنیم به خودش
واقعا استاد حرف و عملتون یکیه، و چقدر از تمام این حرفها و تجربیاک شما میشه درس گرفت میشه ساعتها نوشت و تفکر کرد
۴-و در آخرچقدر عالیه که با گوش دادن فایلهای شما اطلاعات درباره کشورهای دیگه و…هم کسب میکنم چون همیشه یکی از آرزوهام جهانگردی بوده و چقدر برای من شنیدن این تجربه های شما در این خصوص هم لذت بخش و آموزنده و عالی بود استاد جان توضیح بیشتر بدید که داریم لذت میبریم باشما ممنونممم ازتون. من خیلی مشتاق شنیدن داستان هدایت عشق شما هم هستم ایشالله که این داستان هدایت هم برامون میگید و ما لذت میبریم و درس میگیریم
اینهارو نوشتم تا بیشتر یادم بمونه تا یادم باشه قصه هدایتو… تا یادم باشه زندگی آسونه فقط باور کن که خداهست…فقط قلبتو،ربتو باور کن…باقیش ردیفه ….
یک یادآوری مهم:
از میان دوستانی که نظر آنها به عنوان متن انتخابی یک جلسه یا فایل انتخاب می شود، «اسم زیبای افراد» تنها در صورتی در بالای نوشته شان قید می شود که اسم حقیقی باشد، نه یک عبارت یا عنوان مستعار.
و موضوع مهم تر اینکه نام حقیقی خودتان، به نوشته های شما هویت میبخشد.
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- دانلود با کیفیت HD655MB57 دقیقه
- فایل صوتی داستانی درباره هدایت الهی | قسمت 126MB57 دقیقه
قلبم گفت بیام بنویسم،آخ استاد چه قدر راست میگین،از این به بعد خیلی به هدایت هابیشتر گوش میسپارم و قشنگ به خودم میگم ببین هدایت رو ببین،این جا هم میخوام بنویسم.
داشتم به فرکانسم نگاه میکردم که ببینم چه قدر الآن (منظورم همون زمان)باور دارم به رب باور دارم و همه چی رو از اون میدونم،دیدم نه،اون جور که باید نیست.گفتم خوب کار میکنم روش و با هدایتش هر روز به خودم از پیامبر ها میگفتم،تکامل طی شد هر با از شما و هر بار بیشتر،هر بار هدایتم میکرد به توحید بیشتر و به شرک کمتر و هر بار ترمز هام رو بیشتر درک میکردم و بیشتر توحید روی میآوردم(الآن هم همینطوره)
تا زمانی که مدارم رسید به آگاهی که باید دریافت میکردم،حسم گفت حالا که قسمتی از برنامه رو انجام دادی،الآن وقت اینه که آگاهی بشنوی و روش کار کنی،گفت برو داخل سایت(این ها همش احساس بود و الآن دارم با کلمات مینوسم،البته زمانی که قوی تره و بیشتر باورش دارم داره باهام حرف میزنه،نه،خدا همیشه داره با من حرف میزنه،این من که با رشد و تکامل هر بار بهتر و واضح تر و دقیق تر میفهمم و سریع تر و هر بار بهتر عمل میکنم.)وقتی رفتم اول رفتم داخل فهرست سریال زندگی در بهشت،گفت نه،این جا جایی نیست که بخوای بشنوی،برو داخل فهرست دانلود ها،رفتم،وقتی داشتم همین طور اسم ها رو میخوندم،یکیش چشمم رو جلب کرد،تعجب کردم،گفتم حتی اگه ۸۰،۹۰ درصد فایل ها رو دیده باشم حداقل اسم همشون رو یک دوری خوندم،این چرا اسمش جدیده؟!
رفتم داخلش،جواب شما به پرسش آخرین سوال و مسابقه ای بود که برگزار شده بود.بعد وقتی دیدم نزدیک دوساعته خوش حال شدم😄زدم رو دانلود،بعد گوشش دادم…
چه غوغایی درونم پا شد،اولش وقتی رسیدم به باور این که خدا همه کار میکنه برای من،همه چی میشه برای من ذهنم مقاومت کرد گفت نه،تو این همه وقت منطق و دلیل آوردی،حالا میخوای با این باور همه رو دود کنی بگی اصلا همه چی وجود داره این منم که انتخاب میکنم؟،ولی حسم گفت نه درست نیست،گوش کن،مطمئن باش حتی بهتر هم میشه،بعد وقتی بهش فکر کردم تازه خدای واقعی رو شناختم،تازه درکش کردم،تازه فهمیدم چی میگه،چی میگفت این همه وقت،تازه درکش کردم،فکر میکردم یک گوشه نشسته و سیستمی رو که خودش برقرار کرده رو اداره و نظارت میکنه و سیستم هم کار خودش رو میکنه،اما تازه فهمیدم که نه،همه این ها خداست،همش خداست،خدا داره با باور هام همه کار ها رو انجام میده بدون این که نیاز داشته باشه من کاری براش انجام میدم،دیوانه شدم،وقتی فکر کردم چرا این باور میتونه درست باشه یا حداقل دلیلش چی میتونه باشه،فهمیدم توحیدی تر از این باور وجود نداره،این که تمام قدرت ها رو وصل میکنم به اون،به نظرم حتی اگر کسی بگه باید با سختی به یه چیزی برسم،شرکه،یعنی این که میگه تلاش زیاد قدرت بدنی باعث موفقیتم میشه با این که ما میبینیم کسانی که قدرت بدنی ندارن(فلج هستن یا نابینا یا…)ولی چه طور موفق هستن،یعنی این افراد قدرتی که خدا در اختیارشون داده رو باور ندارن و شریک قائل میشن و میگن که خدا وجود نداره،پس من باید همه کار ها رو انجام بدم،و وقتی این رو هر بار بهتر و بهتر درک کردم،تازه دیدم نه تنها هیچ اتفاقی نیوفتاد،بلکه تازه بهتر شد و کلی ترمز و چیز هایی که در ذهنم بود بسته شد،اصلا بگم چی،توصیفی براش ندارم،فقط تا سه روز داشتم اشک می ریختم و خوش حال بودم و تازه فهمیدم خدا یعنی چی و جهان یعنی چی و تا چه حد قدرت رو داده دست من و همه چی مسخره من کرده،و همینطور بعد از اون داشتم به این باور فکر میکردم که خدا همه کار ها رو انجام میده و بدون این که نیاز داشته باشه من کاری براش انجام بدم،و هر بار داشتم به خودم میگفتم،فکر میکردم ببین عباس منش رو،بعد شیش ماه که از بندر عباس رفته بود تهران و دعوتش کردن به سالن طبقه آخر دانشگاه شون،۱۰۰۰ وخورده ای نفر اومدن بدون هیچ تبلیغی.کی داره کار ها رو انجام میده؟خدا،با چی داره انجام میده؟با باور ها،به چه اندازه؟به اندازه ظرفم،به اندازه ظرفش
و همین طور داشتم فکر میکردم،وقتی از محصول تند خوانی گفتید که چه قدر فروش داشته،دیدم که خدا چه طور همه کار های پیامبر ها رو انجام داده،همشون،بعد فهمیدم این توحید واقعیه،این باور واقعیه به قدرت خدا و به قدرت خودم.مگه من زمانی که به دنیا پا گذاشتم میتونستم نیاز های خودم رو برطرف کنم؟نه.خدا همه این کار ها رو برام کرد بدون این که نیاز داشته باشه من براش کاری انجام بدم،مگه این هضم غذا این پمپاژ قلبم این فرستادن پیام های عصبی رو من انجام میدم؟نه خودش انجام میده بدون این که نیز داشته باشه من براش کاری انجام بدم،بعد دیدم همه چیز این طوره،قرار بر این بوده که من هدایت بشم به سمت خواستم و این تضاد ها اومدن کمکم کنن تا من خواسته ام رو بشناسم و با توجه کردن به اون و با قدم برداشتن هدایت،رشد کنم و تجربه اش کنم.خیلی مفهوم توحید رو،هدایت رو،بهتر درک کردم،چه قدر دگرگون شدم،خیلی بیشتر یا خودم در صلح قرار گرفتم.
همین طور داشتم به اسناد فکر میکردم به پیامبر ها و هر شواهدی که از این قدرت خدا میگفت،داشتم با هر بار تکرار کردن و فکر کردن بهشون این رو برای خودم طبیعی میکردم،با خودم میگفتم استاد چه طور تونسته دست به کار هایی بزنه که حتی قبل از خودش کسی انجام نداده بود؟! گفتم شاید این قدر این الگو های موفق رو برای خودش تکرار کرده بود که براش دیگه طبیعی شده بود(یک احساس بود).اما وقتی این فایل صوتی دوساعته رو شنیدم،بار دیگه دگرگون شدم،انگار تمام معادله های ذهنم حل شد،وقتی چند صد سال پیش نیکولاس کوپر نیک گفت زمین گرده و مرکز نیست بلکه دور خورشید میچرخه و چند صد سال بعد این کاملا اثبات شد و اون زمان که گفته بود هنوز تردید های وجود داشت و به خیلی از سوال ها پاسخ نرسیده بودن.با خودم میگفتم چه طوری،چه طوری این رو فهمید،ولی الآن بهتر درک میکنم که قانون هست که تعیین میکنه،نه گفته بقیه،پیشینیان
اصلا چه تحولی بود،تازه درک کردم کار هایی که انجام دادین،با خودم میگفتم چه طوری ،چه طوری،و بهش فکر میکردم و هر بار واقعی تر و باور پذیر تر وبا ایمانم میکرد،اما هوز یک سوال بود،البته این رو هم خودم متوجه نبودم که فکر میکردم که الآن فهمیدم چی به چیه،اما وقتی این فایل امروز رو گوش دادم فهمیدم.
با خودم میگفتم استاد چه طور به این درک ها رسیده،چرا خیلی ها نرسیدن،از زمان های قدیم این قدر فیلسوف وجود داشتن،حتی الآن با مدرن شدن زندگی ها و این قدر آدم که مدرک نمیدونم مثلاً جامعه شناسی گرفتن،چرا کسی این جور که استاد حقیقت رو درک کرده کسِ دیگه ای درک نکرده؟چرا خیلی ها این راه رو که رفتن سر در از بی خدایی در آوردن یا هنوز بین تردید یا دوراهی هستن،این که آدم جرئت کنه همه چیز رو مورد سوال قرار بده و بگه نه،شاید هر چیزی که توی این تمام عمرم و ۲۰ و خورده ای که شنیدم غلط باشه و از اول همه چی رو پایه بریزم درست کنم با منطق و قانون،چه طوری،یکم یه جوری به نظر نمیرسه؟!این که نکنه بین دوراهی که نه،چند راهی بمونم؟!و جوابش رو دادین،هدایت
هدایت،هدایت،نمیدونم هنوز سوالی مونده درونم یا نه،اما میدونم من روی خودم کار میکنم و خودش هدایتی میکنه،این جریان هدایتی بود که میخواستم بنویسم،بگم چی، دورنم رو وصف کردنی نیست،خدام میفهمه.خدا یا شکرت،هر لحظه داری هدایتم میکنی
راستی من در همین حین یک ترمز هم پیدا کردم😄😁،خدام هدایتم کرد.
داشتم درمورد این هدایتی که خانم شایسته این تصویر رو واضح دید فکر میکردم،حسی درونم به وجود میاومد که انگار میگفت،ببین،ببین اگه به حرفش گوش نمیکرد چه اتفاقی میافتاد و حسی که انگار ترس همراهش باشه،یکم فکر کردم دیدم نه،درست نیست حسه،برای چی درست نیست؟فکر کردم،بعد فهمیدم که به خاطر این که انگار یک نیروی شری وجود داره که اگه هدایت خدا نمیاومد،این نیروی شر میاومد کارش رو میکرد و اصلا این هدایته میخواست این بلا را خنثی کنه!!!بعد من یک لحظه موندم،گفتم ببینم این ریشش به کجا برمیگرده،بعد یادم اومد بچگیم که هر وقت مثلاً کسی میخواست از هدایت حرف بزنه،برای این که خیلی مهم و یا عجیب نشون بدن و بگن از چه راهه عجیبی خدا داشته نشونه میداده و اگر مثلاً بهش عمل نمیکردن چه اتفاقی که نمیافتاده!!!و با آوردن چیزی به اسم نیروی شر،داشتن به این هدایت مثلاً اهمیت میبخشیدن!!!
بعد گفتم بزار به اتفاقات زندگیم نگاه کنم ببینم چی میبینم.همین چند روز پیش یه هدایتی میاومد اما من درک نمیکردم و همین جور داشتم به روند قبلی ادامه میدادم و تعجب هم میکردم که چرا اتفاقی نیمافته،بعد که دیگه از این کار و ادامه دانش خسته شدم و گفتم اون کار دیگه رو انجام بدم،تازه انگار هدایت رو گرفته بودم،فهمید بودم خدا چی داره بهم میگه و از همون روش که انجام دادم چه قدر احساسم خوبه و خدا داره هدایتم میکنه و دارم پیشرفت میکنم.بعد با خودم فکر کردم وقتی من به هداته عمل نمیکردم،واقعا اتفاق بدی افتاد؟!!!یک چیز عجیب غریبی اتفاق افتاد؟!!نیروی خاصی پیش اومد؟!!نه!!!
من به همون اندازه که احساسم خوب نبود به همون اندازه نتیجه گرفتم بعد درک کردم و به هدایته عمل کردم.همین.
اگر عباس منش هم میرفت و به احتمال یک درصد عمل نمیکرد،مگه اتفاقی میافتاد؟!!نه میتونست به وکیلش بگه کار هارو و انجام بده،همین.بعد با خودم گفتم که ببین قدرت خدا واحدِه.هدایت اومده تا راه من رو آسون تر سر راست تر کنه،اومده تا من با سپردن همه چی به خدا و لذت بدن و عمل کردن به هدایت،رشد پیدا کنم و خواسته ام رو تجربه کنم.همین.خدیا شکرت که این ترمز رو درک کردم و بیشتر به توحید روی آوردم.
استاد عجب چیزی گفتید،من تازه درک کردم،من فکر میکردم که باید برای هدایت کاری بکنم تا دریافتی کنم،بعد گفتین نه،من باید بهش اجازه بدم،باید بهش اجازه بدم کار خودش رو بکنه و من بهش عمل کنم همین،بعد وقتی من دیدم که تقلا دیگه نمیکنم و احساسم رو بد نمیکنم و همه چی رو میسپارم به خودش،چه قدر احساسم تغییر کرد و خدا داره هدایتی میکنه و خودش بهم میگه چه کاری رو انجام بدم و چه کاری رو انجام ندم چه موقع،خدایا شکرت برای این آگاهی ها،خدایا شکرت
استاد،همون دلمون میخواد فقط بشینیم و داستان تک تک هدایت هاتون رو بشنویم،چی شیرین تر ازاینه؟!
واقعا ممنونم که برامون میگین،خدایا شکرت هدایت میکنی و موجه ترم میکنی هر لحظه،خدایا شکرت،آره،با من حرف میزنی،همیشه،خدایا شکرت،خدایت شکرت خدایا شکرت💞🌹،خیلی خوش حالم
با ایمان به رب العالمین در حال تجربه خواسته هاتون باشین💞🌹🌹