داستانی درباره هدایت الهی | قسمت 1 - صفحه 1 (به ترتیب امتیاز)

560 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    مریم کارگر گفته:
    مدت عضویت: 2317 روز

    سلام به استاد بینظیر و دوستای عزیزم

    وای خدایا شکرت استاد داری چیکار میکنی با ما

    من اصلا هنگ کردم با این فایل واقعا بی نظیرهههههه

    هربار که ی فایل جدید میاد روی سایت با خودم میگم این دیگه آخرشه این ته تهشه ولی باز فایل جدید که میزارین شگفت زده میشم استاد با تمام وجودم انرژی مثبتتون رو دریافت کردم اصلا از موقع شنیدن این فایل رو پای خودم بند نیستم مغزم آروم نمیگیره پر حرف و سواله روندی داره حرف میزنه 😃

    انرژی که امروز دادید اصلا این چندروز تعطیلیم رو ساخت

    استاد من با شنیدن این فایل قشنگگگگگ حس میکنم مریم قبل این فایل و مریم بعد این فایل شکل گرفت

    فایلو که تو اینستا دیدم گیج بودم بعد تموم شدنش منگ شدم اصلا ی انفجاری درونم بود که نمیدونی من وقتی فکرم درگیر میشه میوفتم به جون خونه و شروع میکنم به تمیزکاری و فکر میکنم و فکر میکنم تا جایی که به خودم میام میگم من کی اینکارارو انجام دادم افتادم به جون خونه مغزم ازم سوال میپرسید من نمیتونستم جواب بدم همش میگفت یه چیزی تو این شنیدی اما درکش نکردی اما نشنیدیش میگفتم نمیدونم ولی این همونه که من میخوام اینقدر سوال و جواب کردم تا کلید خورد چراغه روشن شد گفتم این همونه استاد گفتی که من دنیا ثروت داشته باشم اما آزادی نداشته باشم اون ثروت رو نمیخوام واسه همون اون همه پروژه پردرآمد رو آف کردی تا به خواستت برسی آخ استاد آخ !گفیتی من میخوام خودم رو گسترش بدم در همه ابعاد 💝💝💝 واین همون هدیه همون الهام همون وضوح خواسته واسه من شد گفتم آرههههه مریم تو میخوای که خودت رو ظرف وجودت رو گسترش بدی زندگی رو در تمام ابعاد تجربه کنی تو عاشق سفری عاشق تجربه های جدیددد

    چندوقته چسبیدی به اینکه چطور به پول برسی داری میدویی و پولم بیشتر داره ازت دور میشه بابا این بوده خواسته تو کجا داری میری؟؟؟؟

    گفتم خدایا چجوری آخه نمیشه آخه فلانه آخه بهمانه

    گفت برو تو پلیر موبایلت پخش درهم رو انتخاب کن فایل درآمد خود را چگونه ۳ برابر کنیم اومد پلی کردم قبلش که با خودم درگیر بودم حس میکردم تو قفسم من دلم سفر میخواد تجربه های جدید اما همسرم مانعم شده اون خیلی محتاته اصلا از چیزای جدید جاهای جدید استقبال نمیکنه همش نگرانه چند وقت پیش که بیکار بود بهش پیشنهاد دادم بریم ی شهر دیگه و شروع کنیم اما قبول نکرد بماند که خودم میدونم اگر ایمان و توکل واقعی داشتم خدا منو هدایت میکرد به جای بهتر همون موقع تصمیم گرفتم از همینجایی که هستم لذت ببرم تا هدایت بشم به جای بهتر اونوقت شد که زیبایی های اطرافم آسمون بالای سرم غروب تمیزی همه همه خوبیاش به چشمم اومد فهمیدم من تکاملم باید طی بشه ایمانم قویتر بشه از همونی که دارم لذت ببرم

    خلاصه با این وجود بازم حس مانع دارم که همین پاشنه آشیل منه فایل چند برابر کردن درآمد پلی شد و همون دقیقه های اول استاد گفتی که تو تغییر کن نگران آدمهای اطرافت نباش جهان اونارو تغییر میده خدای من شکررررررت واقعا استاد هرلحظه ایمانم بیشتر میشه به حرفی که زدین که محمد بود که قرآن رو دریافت کرد وای خدایا چه دیدگاه زیبایی چه ذهن بازی خداروشکر میکنم استاد به خاطر وجودت هربار دری متفاوت و جدید بروی من باز میکنی احساس میکنم استاد اون بالا نشستی و از اونجا داری جهان رو میبینی با تمام جزئیات خدای من چه دید بازی داری اونوقت ما چقد دیدگاه کوچیکی داریم باید چشم استاد عباسمنش داشته باشی تا جهان رو اونطوری که اون میبینه ببینی چی گفتی آقا ابراهیم ! خوشحالم استاد خوشحالم وقتی شمارو میبینم ی حسی بهم میگه این آینده توئه مریم برو این راه رو که درسترینه که بهترینه که طبیعیش همینه دریافت کن مثل محمد قرآن رو

    استاد اصلا نمیدونم این حرفا از کجا میاد فقط انگشتام هستن که با هیجان دارن تایپ میکنن انقدر انرژی مثبت دریافت کردم که بدنم داره میگه لبریزی بریز بیرون توام گسترش بده بذار این انرژی در چرخش باشه

    همون اول فایل دوباره و دوباره واسم تکرار شد که تو رو خودت کار کن جهان آدمهای مناسب رو اطافت میچینه استاد این باور رو بارهاست که تو این هفته دارم تو فایلای مختلفتون میشنوم اما هربار انگاری از یک زاویه واسم جا میفته انگاری درکم داره تکاملشو طی میکنه تا تبدیل بشه به یه باور ریشه ای و بنیادی تا اون موقع چشم منم مثل چشم شما جور دیگه ای ببینه

    آرههههه بهم گفت تو که اینقد عاشق سفری عاشق تجربه های جدیدی بیا و از اینترنت استفاده کن کنکاش کن سرک بکش به مکانهای جدید دربارشون بنویس حرف بزن عکساشو ببین و از تجسم خلاقت استفاده کن تن به محدودیت نده تن به این افکار بیهوده نده نذار نجواها احساس تو قفس بودن بهت بده بال در بیار پرواز کنننن پر بکش به هرجا که دلت خواست این تکنولوژی در دسترس توئه خیلیا همین الانشم نت ندارن یا گوشی مناسب ندارن تو که داری پس از داشته هات لذت ببر تو تاحالا ی سفر بینظیر رو تجربه کردی اونم با موتور چه لذتی هم داشت

    استاد تابستون پارسال اوضاع رابطم با همسرم خوب نبود به شدت احساس نیاز به سفر کردم و رفتم توی سایت دنبال تورای چندروزه به شمال بودم تا تنهایی سفرکنم با اینکه میدونستم همسرم اجازه اینکارو نمیده خلاصه با گشت و گذار توسایتا دیدن جاهای مختلف اومدم بیرون و چندروزی گذشت و فراموش کردم چندروز گذشت و همسرم خیلی هدایتی آپاچی خرید و از قبل هم بهم گفته بود این موتور رو بخرم رفتیم شمال منم که عاشق تجربه سفر با موتور بودم ۱۵روز بعد خرید موتور رفتیم سفر با پول کم و بدون گواهینامه اون سفرمون که بینظیر بود و پراز خوش گذرونی و جالب اینجاست که با همون پول بهترین تفریحات و بهترین سوئیت و بهترین رستورانا رفتیم و یک روز مونده به برگشت دایی همسرم تماس گرفت و گفت لاویج و دریاچه الیمالات نزدیکتونه حتما برین و فردای اون روز که رفتیم خدایا من اصلا فراموش کرده بودم توی تورهایی که قبلا تو نت سرچ میکردم دلم رفتن به این دریاچه رو میخواسته و به همین راحتی جذبش کردم با یادآوری خاطره پارسال مصمم شدم که نت گردی کنم و لذت ببرم زندگی لذت بردن از همه این چیزای کوچیکو بزرگه به قول آقا ابراهیم من به معجزات خدا ایمان دارم

    ممنونم استاد خداروشکر میکنم بابت هدایت شدنم به سمت شما زندگی هرروز واسم زیباتر و آرامش درونیم بیشتر و ظرف وجودیم بزرگتر میشه شما تو این فایل خواستم رو که گسترش خودم هست نه صرفا کسب ثروت واسم واضح کردید حالا من میدونم که مریم باید بره دنبال گسترش خودش چیزی که با تمام وجود میخواد باید جهانگردی کنه اون وقت ثروت سلامتی روابط و تجربه های بینظیر دنبالش میدوه

    من درک کردم که پول دنبالت میاد یعنی چی استاد چی میگفت و من نمیشنیدم

    استاد گوشام چشمام قلبم انگاری داره وارد ی دنیای جدیدی میشه حس اون جنینی رو دارم که از دنیای تاریک خودش وارد دنیای جدیدی میشه

    عاشقتم استاد انقدر لبریزم که تا شب میتونم بنویسم و بنویسم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 51 رای:
    • -
      محمد فتحی گفته:
      مدت عضویت: 3815 روز

      به این میگن دقیقااا استفاده از داشته هات در همین لحظه و رفتن به سمتِ مدار بالاتر زندگی بهتر و زیباتر

      آفرین دوست عزیزم

      تنها این ایده ها به کسانی داده میشه که توی مسیر درست هستند، استفاده از داشته هات توی همین لحظه؟؟؟

      Yeah

      و خداروشکر میکنم که توی مسیر درستِ هموار هستی و خداروشکر میکنم به خاطر ذهن سوال گر و پرسش گرت که اینجوری شما را داره میبره به سمت خوشبختی و عمل بیشتر به سمت توحید بیشتر.

      و اینه حالِ اتصال

      میگه تو وصل باش! همـــه ی جهان را عاشقت میکنم.

      تو فقط وصل باش

      وصل بودن تمرکز میخواد

      وصل بودن آرامش میخواد

      وصل بودن دوری از غم و استرس و این چیزها را میخاد

      وصل بودن بیزاری از متصل نبودن را میخواد و این یعنی اهرم

      وصل بودن صلح میخواد و بیزاری از جنگ و درگیری و بحث با هر چیزی و هر کسی حتی خودت

      وصل بودن پیروی از الهاماتت را میخواد و بیزاری و دوری از پیروی از هوس

      دعا میکنم که امروز و این لحظه، آهااا اهاا وایسا بگو سیــــب لطفا.

      گفتی سیب

      آهاا ببین چقدر چهره ات ماه تر شده الان .. همین را برو جلو و همین طور به خودت بگو هر روز وضع من داره از هر جهت بهتر و بهتر میشه همینطوری که داری از ته دل میخندی و رو به دنیا لبخند میزنی و دنیا و هر چیزی که توشه چیزی غیر از خودش نیست .. همونی که من و شما به خاطرش اینجایمم همونی که گفت بنویس و تحسین کن و بگو سیب)))

      سیــــــب

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
      • -
        مریم کارگر گفته:
        مدت عضویت: 2317 روز

        سلام مارکو عزیزم دوست خوبم تو همیشه با دیدگاهات آدم رو شگفت زده میکنی ی شادی خاصی تو نوشته هات هست که آدم رو به وجد میاره حال آدم رو خوب میکنه😃 ممنون دوست بی نظیرم که هستی

        به راستی بخند به دنیا،دنیا و هرچیزی که توشه چیزی غیر خودش نیست

        زندگی به سادگی لبخنده😂😂

        لبت همیشه خندون و دلت شاد💐

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      نرگس نوشادي گفته:
      مدت عضویت: 2396 روز

      مریم جانم دوست عزیزم سلام

      چه کامنت ارزشمندی نوشتی

      و چه همزادپنداری کردم باهات که دقیقا همسر منم همینطوره

      من در مورد مهاجرت اینطورم به شدت دلم میخواد مهاجرت کنم و همسرم معتقده باید شرایط ایده آل براش بزارن تا بره امریکا😶و من که مونده بودم چیکار کنم با خودم تصمیم گرفتم از شرایط فعلیم فقط لذت ببرم و تمام تلاشم رو در جهت زندگی در امریکا انجام بدم تا جهان لاجرم منو به خواسته م هدایت کنه

      امیدوارم هممون به آرزوهامون برسیم

      ما دیگه ماهیگیری یاد میگیریم با این فایلا

      باید یه تفاوتی بکنیم با بقیه

      😍😍😍😍😍

      مرسی برای کامنت فوق العاده ت

      در اغوش خدا باشی مریم جان

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
    • -
      علیرضا گفته:
      مدت عضویت: 2628 روز

      سلام استاد عزیزم و خانم شایسته عزیز و دوستان گلم

      سپاسگزارم از استاد عزیزم این اگاهیهای ناب رو با ما به اشتراک میزارن و چقدر میتونیم درس بگیریم ک بیایم هر روز با قدرت روی خودمون و باورهامون کار کنیم و این انگیزه رو در خودمون ایجاد کنیم با نگاه کردن ب این فایلها و با تمرین کردن و عمل کردن به انچه گفته میشه در طول روزمون با تعهدی ک میدیم اجرا کنیم

      این فایل رو ۲بار گوش دادم و چقدر داستان هدایت استاد عزیز این تلنگر رو بمن زد که منم دارم هرروز و هر دقیقه با نشانه ها هدایت میشم اما چون ما اکثر مواقع بوده از جمله خود من ی اتفاقاتی افتاده و دیدم ک خداوند چقدر زیبا داره هدایتم میکنه اما با ی سپاسگزاری زود رد میشیم و قضیه رو نمیگیریم

      یکی از هدایتهای خداوند ک ۲ شب پیش واسم اتفاق افتاد یکی از مشتریام خرید کرد و مبلغ رو بحساب ریخت و فیش واریزی رو واسم فرستاد اما پیامک برای من نیومده بود و موجودی هم همون مبلغ بود و اضافه نشده تا اینکه گفتم برم سر خیابون از عابر بانک پرینت بگیرم و فاصله حدود ۱۰۰متر تا عابر بانک بود از خدا سوال پرسیدم خدایا میخوام ببینم توی مسیر درست هستم یا نه گفتم خدایا اگه توی مسیر درست هستم با این نشانه جواب سوالمو بده و به تو کاری نداره همه چیز رو میتونی فراهم کنی ازت میخوام اگه تو مسیر درست هستم اون ماشینی که توی خواستهام هست رو تا فاصله با عابر بانک رو ببینمش

      و اون ماشین توی شهر ما شاید ۳الی ۴تا هست باورتون نمیشه وقتی رفتم جلوی عابر بانک خشکم زد فقط گفتم خدایا شکرت ک اینجوری با نشونهات داری با من صحبت میکنی و قشنگ کنار عابر بانک اون ماشین پارک شده بود و خیلی ذوق کردم و اشک ریختم ک توی مسیر درست هستم وهمه ما توی این مسیر هستیم و الان هم همه ما هدایت شده هستیم و هر کسی داره این فایل رو میبینه توی فرکانسش بوده ک داره نگاه میکنه و هدایت شده به این فایل و بعضیها یکهفته یا ماه بعد یا سال بعد به این فایل هدایت میشن و میبینن

      چقدر خوبه ک هر روز بیایم این هدایتهای ک در طول روز اتفاق میفته رو بنویسم

      اگه ما هم مث استاد عزیز نگاه توحیدی داشته باشیم و خدای خودمون رو باور کنیم و خودمون رو دوش خداوند بندازیم و تسلیم خداوند باشیم همه کارها رو واسمون انجام میده و همش برمیگرده بما ک چ باوری داریم به خداوند اگه باور داشته باشیم ک خداوند توی زندگی من بصورت ثروت و سلامتی و عشق ورابطه خوب جاری میشه حتما این اتفاق میفته و بازم فقط برمیگرده ب ایمان و باور و توکل ما

      چون استاد خداوند رو اینجور قبول کرده و همیشه داره هدایت میشه و درهای رحمت الهی و نعمت همیشه تو زندگیش جاری هست

      و خدایا شکرت ک هدایت شدم وبهم با نشونهات گفتی ک منم بیام کامنت بزارم

      و سپاسگزارم از دوستانی ک کامنتهای فوق العاده عالی و زیبا نوشتین و استفاده کردم و کلی درس یاد گرفتم

      در پناه خداوند یکتا باشید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  2. -
    مانیا گفته:
    مدت عضویت: 2036 روز

    سلام استاد عزیزم ..

    امشب نمی خواستم نظری بذارم چون حس میکنم وقتی که الهامی به قلبت میشه باید حرفی و بزنی و ثبتش کنی تا دوستانت هم ببینن و به آگاهی هاشون اضافه شه ..

    الان که دارم می نویسم براتون اشک از چشمام سرازیر شده و می تونم به جرأت بگم یکی از تأثیرگذارترین فایل هایی بود که از شما دیدم .. ✨👌🏻اونجاش که گفتین من رو شونه های خدا راه می رم .. الله اکبر .. قلبم یجوری لرزید که مگه میشه این حجم از ایمان ای پروردگار مهربانم ؟ یا تصویر ذهنی مریم جان از گوشه گوشه ی خونه .. موریانه ها .. تار عنکبوت .. حتی خوراکی ها و نون هاییکه برای مادرتون گرفتین و رفتین قم .. وای که نمی تونم هضم کنم این حجم از دقت خداوند تو برنامه هاش و توکل شما به او‌..💛

    تمام مسیر و اتفاقاتی که شما تعریف کردین و خودم با تمام وجودم لمس کردم و می دونم اصلا آسون نیست .. من خودم خیلی زحمت کشیدم برای رفتن و درس خوندن تو ایتالیا .. همون پروسه ی ایتالیایی یاد گرفتن و مدرکش بجز آیلتس برام یدنیا سخت بود و یادم نمیره منتظر جواب اپلای ام بودم و با دوستام که قبل من باید میرفتن رفتم دم سفارت که تنها نباشن .. خداروشکر کارشون انجام شد و رفتن .. ۲۰ روز بعد جواب اپلایم اومد .. “ریجکت” …. اشک از چشمام می اومد از خونه زدم بیرون .. تو خیابونا راه می رفتم که خدایا چرا .. ؟ تازه استاد من تو شرایط شما نبودم .. خانوادم اینجا بودن شرایطمون همه چی اینجا مهیا بود جوری نبود که همه چیمو مث شما بدم و برم .. فقط از شرایط خوب کاری که از طرف اقوام با درآمد خیلی خوب برام پیش اومده بود گذشتم و “ دیوونه “خطاب شدم که من عقل ندارم همش تو زندگی دنبال دردسرم .. اون روزا روزای سختی بود .. برنامم چمدونم همه چیم اماده رفتن بود اما نشد .. چون ترس داشتم چون توکل نداشتم چون به خواستم چسبیده بودم چون تمرکزم بر نشدن ها بود تا شدن ها و رفتن ها .. خونه ایکه رنت کرده بودم کارم بلیطم همه چیم کنسل شد .. فقط یادمه شده بودم یه ادم ناامید که دلش نمی خواست هیشکی و ببینه .. وقتی خودمو با شما و شرایطتون و اینکه همه چیتونو دادین یا اینکه سایتتون رفت رو هوا و باز ایمانتونو حفظ کردین مقایسه میکنم میفهمم تفاوت آدم ها و جایگاهشون رو .. یادم نمیره یبار سال قبلش برای ویزای توریستی می خواستم اقدام کنم رفتم سفارت برای سوال .. اون روز نگهبان سفارت گفت دختر چه اعتماد بنفسی داری با این شرایطت و مجردیت و سن کمت میخوای بری ایتالیا ؟ اونجارو‌چه به تو ؟ برو دنبال زندگیت ..

    میدونم تو‌زندگی‌هممون از این حرفا نشدن ها و تضادها بوده .. اما مهم برخورد ما تو اون لحظات و حفظ حال خوبمونه .. ✨

    بهتون افتخار می کنم چون میگم حقتونه زحمت کشیدیین بقول خودتون کنترل ذهن کار راحتی نیست .. اسنکه تو شرایط خیلی خوب همه چی و بدو برنامه ریزی قبلی ، بدون‌اینکه کسی جایی بهت قولی داده باشه ، بدون اینکه بدونی میشه یا نه بری اصلا اصلا بخدا که آسون نیست .. ایمان داشتن تو شرایط سخت کار آسونی نیست .. حرفش آسونه .. بگذریم .. 🚶🏼‍♀️

    الان میفهمم چون اون موقع رو خدا توکل نکرده بودم .. چون خیلی باورش نداشتم چون روش حساب نکرده بودم با اون همه تلاش و رزومه ی خوب ریجکت شدم ..اما ته داستان منم مث شما به اینجا ختم‌ نشد ..

    تو همون هفته اتفاقی رفته بودم دانشگاه خواجه نصیر یکسری کلاس طراحی داشتن رفته بودم ببینم چه خبره چجوریاس و بعدش یکم قدم بزنم از چهارااه ولیعصر تا میدون انقلاب که هنوزم عاشقشم .. پاییز بود .. یاد حرف استاد دانشگاه تهرانم افتادم : تو لیاقت صندلی این دانشگاه و نداری .. بخودم گفتم نکنه اشتباه کردی انصراف دادی ؟ ازینجا مونده و ازونجا رونده .. هرچند بعدش رفتم مهندسی عمرانمو‌ تو ۶ ترم بخاطر قولی که به پدرم داده بودم که مهندس شم از دانشگاه آزاد گرفتم ..

    برگردیم به دانشگاه خواجه نصیر .. فایل روانشناسی ثروت شما تو گوشم بود .. داشتم از پله ها میومدم پایین .. و پورتفولیومو که برای اپلای ام آماده کرده بودم و داشتم تو گوشیم میدیدم و همزمان با دوستم که رفته بود ایتالیا حرف می زدم که یهو یه خانم مسنی صدام زد : ببخشید خانم ؟ برگشتم : بفرمایید ؟ خانم : خانم شما دانشجوی طراحی هستین ؟ ( لهجش فرانسوی بود به دو رگه ها می خورد .. ) گفتم : نه .. گفت : اون چیه تو گوشیت ؟ میشه بیینم ؟ (تعجب کردم ) : ببخشید ؟! چرا ؟! خانم : میخوام ببینم چیه کار کیه ؟ وگوشیمو دادم .. یه چند دیقه ای با جدیت و اخم خاصی زل زده بود به پورتفولیوم .. گفت : اینا همه کارای شمان ؟ گفتم : بله ، گفت : منو تا یجایی می رسونی ؟ گفتم : جان ؟!!!!! متوجه نمیشم ..

    خلاصه اسنپ گرفتم و رفتیم دفترش تو خیابون انقلاب .. اون خانم یکی از اساتید مد ‌و فشن خیلی مهم توی میلان و پاریس بود .. و وقتی باهام حرف زد و داستان ریجکتیمو گفتم پیگیری کرد .. فرداش با خانمی به اسم پائولا صحبت کرد .. که مسئول بررسی اولیه ی مدارک بچه ها برای اپلای بود و دقیقا زمانی که نوبت من بوده ایشون تازه اومده بوده از دانشگاه دیگه( زمان جابجایی کادر اداری بوده) و دقیقا تو اون زمان بوده که اصلا مدارک من بررسی نشده بوده نگاه نشده بوده دیده نشده بوده !!!! اون‌خانم با اینکه ددلاین شده بود میگفت : امکان نداره ما این فایل و‌ندیدیم که بخوایم ریجکت کنیم !! مدارک منو دید و یکسری مدارک دیگه ازم خواست و اکسپت شدم و …

    راهی ایتالیا ..

    پذیرشم یه نصف روز طول کشید ..

    همه ی اون روزا و سختی ها گذشت .. اما به خودم ثابت کردم که مانیا تو می تونی .. مانیا برا همه راه هاییکه رفتی سختی هایی که کشیدی و موفق شدی بهت افتخار میکنم .. این یه درسی بود که به من و اطرافیانم یاد بده اگه متفاوت از کسی فکر و زندگی میکنیم قضاوت یا مسخرش نکنیم .. اینا مهم نیست .. مهم اینکه اومدم ایران موفق شدم ‌ و همه چی عالی بود تا پارسال که مث شما به دلم افتاد مانیا همه چی عالیه .. چالش جدید ؟ یکاری بکن .. این بار باید دوباره بری .. اما خیلی طولانی تر .. یه سفر طولانی .. همه کارامو گالرری و جمع کردم و رفتم سفر .. بعد برگشتنم به تهران افتادم دنبال کارام که برم برا همیشه اما خورد به کرونا .. و فعلا موندنیم .. چند بار وسوسه شدم که دوباره شروع کنم و اینجا گالری بزنم اما گفتم احمقانست .. شاید باورتون نشه یبارم تا پای معامله رفتم اما نشد ! فهمیدم مانیا الان فقط ر‌و باورات کار‌کن و دل بده به اون بالاییی ..

    تو قراره بری و اینجا دیگه کاری نداری ..

    اشک از چشام میاد چون شما بدون اینکه زبان بلد باشین چون میدونم با مستر کارت کار کردن ماشین و خونه رنت کردن حتی از این شهرر به شهر یا سفارتی تو اروپا رفتن بدون‌لیدر دوست یا آشنا اصلا آسون نیست اما شما رفتین ..و همه پل ها ی پشت سرتونو خراب کردین ..

    استاد حرفی ندارم برای گفتن .. تمام قد به احترام شما به احترام جسارتتون شجاعتتون ایمان و توکلتون می ایستم و هروز ازتون یاد می گیرم ..

    دوستتون دارم

    برام حرف هاتون و تجربیاتتون خیلی با ارزشه .. هم برای من هم خانوادم .. خیلی هممون دوستون داریم ..

    قبلا هم گفتم باز هم می گم صدای شما همیشه تو خونه و لحظات ما در حالِ پخشه .. ✨

    خدا الهیی بهتون برکت و ایمان و آگاهی بیشتر بده ..

    در پناه خدا باشین

    🤗✨🦋❣️

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 61 رای:
    • -
      درخشان گفته:
      مدت عضویت: 3334 روز

      وااااای وااااای مانیای عزیزم سلام سلام جان دل

      سلاااام سلاااام

      خداااای من چقدر قشنگ از هدایتت گفتی

      خدای من

      من مو به تنم سیخ شد وقتی که تعریف کردی چه طور کارت رو به راه شد برای اپلای کردن و این ماجرا رو امروز اینجا در بهترین زمان و مکان تعریف کردی

      تا باز هم در قلب هامون ثبت بشه

      و تکرار کنیم که

      من به معجزات خدا عادت دارم

      عااااشقتم من که با هدایت پروردگارت با حس درونی می‌نویسی و هر لحظه خودت رو با او بیدار می‌کنی

      من برای شجاعتتت برای این تغیراتت برای این حرکت کردنت

      برای لحظه لحظه خدایی تر شدنت

      برای لحظه لحظه روی شونه های رب العالمین پرواز کردنت، بهت تبریک میگم مانیایِ تحسین برانگیز دوست داشتنی و لایق

      بهت تبریک میگم که این لیاقت رو درخودت ایجاد کردی و با ایمانت قدم برمی‌داری

      خداااای هداااایتگرم رو سپاسگزارم که هر لحظه بندگانش رو با نشانه ها و الهامات خودش

      در قلبشون در حال هدایته…

      او در ما و با ماست

      الهی الهی که همینجور در آغوش رب العالمین که کیهان رو رهبری می‌کنه

      شاد تر و ثروتمندتر و عاشق تر و پر انرژی تر باشی …

      💛🧡⁦❤️⁩💜💙💚

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
      • -
        مانیا گفته:
        مدت عضویت: 2036 روز

        سلام و درود خدا بر تو نگین عزیزم ..

        ندیدمت اما از انرژی خیلی خوبی که ازت دریافت کردم به حق که هم نگینی هم زیبا هم ارزشمند و هم درخشان ..

        گاهی بنظرم کلمات قاصرند از بیان کامل احساساتمون .. اما من هر وقت به قلبم الهامی بشه انجامش میدم و از بچگیم خیلی از دوستان و اطرافیانم فکر میکردن من دیوانم 😅

        اما بنظرم دیوانه بودن برای خداییکه با ماست و در قلب ما قشنگ ترین دیوانگی دنیاست ..

        من تو زندگیم اتفاقات عجیبی افتاده و تصمیمات زیادی گرفتم که به کل سرنوشتمو عوض می کردن .. ترسناک بود وقتی می رفتی تو دلش .. اما همیشه یه حس قلبی بهم میگفت : آروم باش .. بسپرش به من ..

        دقیقا یادمه زمانیکه توی تاکسی نشسته بودم بعد از ریجکتیم تو راه دانشگاه امیرکبیر سرمو تکیه داده بودم به شیشه غروب آفتاب بود .. تو دلم گفتم : خدایا ؟ یعنی معجزه ای برام داری ؟ خورشید یهو غیب شد پشت ساختمونا .. و ماشین در حال حرکت بود .. ازش نشونه خواستم .. خورشید دوباره نمایان شد .. اشکم اومد .. خدا بهم گفت : اگه جایی از زندگیت تاریک شد شاید تو جای اشتباهی وایسادی .. حرکت کن .. و روشنایی یهو اومد .. مکالمه ی من با خدا همیشه همینه .. از بچگیم باهاش حرف می زدم هنوزم که هنوزه شبا براش نامه می نویسم و قربون صدقش میرم ..

        چقدر خوبه همه ما آدما بدونیم از خداییم و قلبمونو پر از عشق بهش بکنیم .. اونوقت یجوری از جهانش به ما عشق می ده که بهت زده میشی ..

        به مو رسیده اما هیچ وقت نذاشته تو زندگیم بندا پاره شن ..

        عاشقتم دوست عزیزم

        در پناه الله مهربانمان باشی

        ✨🦋🤗

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
        • -
          درخشان گفته:
          مدت عضویت: 3334 روز

          عاااااااااااااااااشقتم عاشقتم من … دیوانه کردی منو بوس میفرستم برات از همینجا ….

          نتونستم واقعا ننویسم و فقط به ستاره دادن اکتفا کنم!، خداایِ من، الهی که ستاره بارون باشه زندگیت از درخششِ نورِ پروردگار با نورِ هدایتش در آغوشش کیف کنی همینجووووووووور و زندگیِ بهشتیت رو خلق کنی مانیا جانم.. تا حالا دوستی به این نام نداشتم.. چقدرزیباااست

          یکی یه دووونه شدی رفتی تو قلبم دوست جانم..

          من عااشقِ گفتگویِ تو با خدایِ جهانیان شدم ، یعنی چقدر با خودت در صلحی ، چقدر قشنگ و ناب با خدایِ خودت صحبت میکنی چقدر قشنگ احساست رو خوب نگه میداری چقدر قشنگ چشمت به قوانینِ لاجرمِ این سیستم روشنه.. خدایِ قانونمندم که ما رو خالقِ زندگیمون قرارداده و تو با انتخاب هات داری جهان رو جایِ قشنگی تری برایِ زندگی میکنی…

          آره آره این ما هستیم که خالقِ زندگی مون هستیم با کانونِ توجه ممون و اگه جایی تاریک شد و شرایط اونی نبود که باید، این ما هستیم که باید تغییر کنیم ، چون این جهان ایینه تمام نمایِ وجودِ درونی و فرکانس هایِ غالبِ خودِ ماست

          چقدر تحسین برانگیزی تو آخه ! که با همین تصمیمات و تجربیاتت باورهات رو قوی تر کرد و وجودت رو برایِ فراوانیِ خداوند وسعت بخشیدی…

          من مطمئنم که به زودی میبینمت و یه لباسی خیلی خوشگل از طراحی هایِ خودت رو خواهم پوشید… اوووم چه شوددد…. من ذوق زده اون لحظه ام و احساس میکنم الان بال درآوردم ..

          در پناهِ یکتا پروردگارِ بی کران شادتر و ثروتمندتر و عاشق تر باشی مانیایِ زیبا

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
          • -
            مانیا گفته:
            مدت عضویت: 2036 روز

            سلام و درود خدا بر تو دوست عزیزم نگین قشنگ و درخشانم 😍

            انقدر انرژی مثبت خالصی ازت دریافت میکنم که خداروشکر که باز هم خداوند دوستی از جنس خودش رو به من و زندگیم هدیه کرد ..

            عزیزم بزودی زود امید به خدا هم رو خواهیم دید و چه افتخاری بالاتز از این که من برای استاد عزیزم مریم جان جانانم و تو و تمام دوستان عزیزم لباس های روح داری از جنس خدا طراحی کنم

            که وقتی می پوشینش بتونین رویاهاتونو واضح تر ببینین

            عاشقتم

            در پناه الله مهربانمان باشی

            حال دلت پروانه ای 🦋✨🤗🙏🏻

            میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      مرضیه پری پور گفته:
      مدت عضویت: 2734 روز

      سلام مانیا جان

      چیکار کردی تو دختر شجاع

      آفرین به این همه ایمان و باورهای عالیت

      تحسینت می کنم برای کنترل ذهن و ادامه دادن تا تحقق خواسته هات.

      خیلی‌ خیلی دوستت دارم عزیز دلم

      از تنها فرمانروای جهانیان بهترین‌ها را برایت خواستارم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
      • -
        مانیا گفته:
        مدت عضویت: 2036 روز

        سلام و درود خدا بر تو مرضیه ی عزیزم ..

        سپاس از انرژی خوبت و خداروشاکرم برای داشتن دوستان هم فرکانسی فوق العاده ای چون شما ..

        تنها تکرار و تکرار و تکرار روی باورها و تک تک ورودی ها و دنبال کردن آموزه های استاد برامون بهترینارو رقم می زنه ..

        منم بسیار زیاد و از ته قلبم دوستت دارم

        در پناه الله مهربان باشی عزیزم

        حال دلت پروانه ای ✨🦋

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      Princess Ela گفته:
      مدت عضویت: 2408 روز

      سلام به عشق من

      سلام به مانیای قشنگم

      چقدر برام درس داشت

      چقدر لذت بردم

      چقدر این کنترل ذهن نابتو این رها بودنتو این درک بی نظیرتو تحسین میکنم عشق دلم

      چقدر زیبا با خودت درصلحی قلب من

      عاشقتم

      عاشقتم

      و برایت هر لحظه بهترین های بهترین هارو میخوام

      الهی که همیشه همه ی کارات برات راحت ترین راحت ترین بشه

      الهی که همیشه غرق ارامش و شادی و احساس عالی و ثروت و نعمت و فراوانی پروردگارم باشی

      عاشقتم😃😃

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
      • -
        مانیا گفته:
        مدت عضویت: 2036 روز

        سلام و درود خدا بر تو عزیزم که اسمت من رو یاد پرنسس های دیزنی لند میندازه ..

        همونقدر زیبا .. همون قدر پر از معجزه ..

        من خیلی خیلی قلبم پر از پروانه های رنگی میشه وقتی برام کامنت می ذاری و قلبا برات از خدا بهترین هارو می خوام ..

        من قبل تر ها تو زندگیم خیلی ضعف ها داشتم و هنوز هم دارم ..

        اما به کمک آموزه های استاد و تکرار و تمرین بخودم قول موفقیت دادم ..

        هر وقت شرایط سختی پیش میاد میگم : مانیا .. تو عزیز دردونه ی خدایی نکنه کم بیاریا .. دلشو نشکن .. قوی ادامه بده .. بذار سربلند باشه ..

        همیناس که ادامه میدم تا اول از همه خودم احساس خوبی داشته باشم و بعد بتونم این انرژی خوب رو به اطرافیانم هدیه کنم

        ما همگی شاگردای استادی هستیم که کلا بحثمون با بقیه دنیا جداست ..

        پس باید اونقد قوی و با اراده ادامه بدیم که خودمون خدا استاد و تمام جهان بهمون افتخار کنن که دنیارو جای بهتری برای زندگی کردیم 💫🤗

        دوستت دارم عزیز دلم پرنسس قشنگ و زیبا ✨🦋

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      محمد گفته:
      مدت عضویت: 1053 روز

      سلام مانیا عزیز

      چه اسم زیبایی

      خیلی خوشحالم کامنت رو خوندم

      دیشب به خاطر مشکلی که داشتم توی برگه نوشتم من نمی دونم خودت کمکم کن من نمی دونم

      امروز که روی نشانه امروز من کلیک کردم این فایل باز شد

      خدایا شکرت

      من همیشه شروع میکردم به دیدن فایل بعد کامنت میذاشتم یا حالا فقط کامنت می خوندم

      اما این نمی دونم اصلا چرا نمی دونم چرا

      اومدم و شروع به خوندن کامنت ها کردم و انقدر داستان های زیبای هدایت خوندم که به شدت احساساتی شدم

      یکی از بهترین ها ، کامنت شما بود چقدر زیبا چقدر تاثیر گذار

      فوق‌العاده

      خدا میدونه بعد از خوندن کامنتت احساس کردم اصلا اومدم که کامنت تو رو بخونم که اینجوری ایمانم بیشتر کنه

      خدا منو آورده که بگه محمد ببین برا مانیا چیکار کردم تو هم اگر ایمان داشته باشی بهم

      برات درستش میکنم

      و الان من مطمئنم درست میشه

      و امیدوارم یه روزی این داستان رو تعریف کنم خدایا شکرت

      بازم ممنون این داستان رو تعریف کردی

      امیدوارم هر روز موفق و موفق تر بشی

      و کلی بهت خوش بگذره

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      سید محمدامین حسینی گفته:
      مدت عضویت: 2751 روز

      سلام به مانیا خانم عزیز

      دوست عزیزم ابتدا به خاطر اسم زیباتون تحسینتون میکنم اصلا خودش یه جور فشنه

      من از کامنت فایل قبلی باهاتون آشنا شدم و داستانتون رو که خوندم، بسیار لذت بردم و تحسینتون کردم از شجاعتتون و ایمانتون. و الان دوباره خدا منو هدایت کرد به این کامنت زیباتون که باز هم کاملتر و زیباتر داستانتون رو بخونم و واقعا حیرت زده شدم از اون جایی که اون خانمه پورتفولیوم شما رو نگاه کردن و در عین حیرت شما همین طوری هدایتی کارهاتون انجام شد. واقعا منم حیرت کردم. اصلا هر کدوم از داستانهای بچه ها رو که میخونم، میبینم اصلا انگار همه مثل هم یه جایی یه توکلی کردن، یه ایمانی آوردن، یه لحظه واقعا خودشونو انداختن تو بغل خدا، و همون یه لحظه انگار کافی بوده تا خدا اون کور گره رو براشون به راحتی باز کنه.

      اصلا الان یه جوری شده که خداوند هی مدام داره هدایتم میکنه تا بیشتر روی فایلهای توحیدی بمونم و کار کنم و اصلا انگار داره بهم میگه که تو این توحید رو الان آنقدر روش کار کن تا بره توی وجودت بعد خودش اصلا واست روون میشه، اصلا ثروت خودش برات درست میشه، فعلا رو توحید بمون، بعد دوباره برو توی ثروت.

      که یکی از بهترین ثمره هاش هم واقعا میگم، همین کامنت زیباتون بود. چقدر زیبا بود واقعا.

      راستی وقتی چهره زیباتون رو هم دیدم، گفتم خدایاشکرت که دوستانی دارم هم آگاه، هم با ایمان، هم زیبا. خلاصه که کسایی که میخوان همه چیز رو با هم داشته باشن.

      خداروشکر میکنم.

      امیدوارم باز هم از این داستانهای هدایت زیباتون بهره ببریم

      دستتون در دست بینهایت الله یکتا

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
      • -
        مانیا گفته:
        مدت عضویت: 2036 روز

        سلام و درود خدا بر شما دوست عزیزم آقای محمد امین ..

        من از بچگیم خدا این آرزو رو انداخت در دلم که روزی طراح موفقی بشم و همانطور که ۴ سال پیش از طریق یکی از فایل های استاد که پیشنهاد داده بودن هدایت شدم به خواندن کتاب “کیمیاگر” و قدرت شهود و هدایت و صبر داشتن برای طی کردن تکامل رو به وضوح از ا‌ن کتاب آموختم ..

        این جهان هر روز برای ما انسان ها معجزاتی داره .. کافیه تمرکزمون بر نکات مثبت باشه حتی در زمان های منفی ..

        من وقتی ریجکت شدم حالم خیلی بد بود و فکر میکنم اگر باز هم به امید اینکه شاید بتونم کلاسی برم و حالمو بهتر کنم خدا دید که من ایمانمو دارم توی عمل نشون میدم و زمانبندی رو ایجاد کرد که من همزمان در راه پله های دانشکده اون خانم رو ببینم و نظرشون به صحبت ها و صفحه گوشی من جلب شه ..

        زمانیکه من همراه ایشون به دفترشون رفتم و روبروشون نشستم نمی دونستم انقدر ادم مهمی در دنیای مد مخصوصا در پاریس روبرومه … این خانم فقط چند دقیقه با دقت سرتاپای من رو نگاه کردن و زل زدن به چشم هام ..

        خانم گفتن : تو خیلی خوش شانسی !

        من : چرا ؟

        خانم : چون خیلیا آرزوشونه جای تو باشن !

        من (بیاد الله مهربانم فقط لبخند زدم )

        خانم : با اعتماد بنفسم که هستی !

        من ( بیاد آموزه های پکیج عزت نفس استاد قلبم بهم گفت شروع کن از خودت و استعدادت ها بگو !) بله اعتماد بنفسم بالاس

        خانم : چرا ؟ چی تو خودت می بینی ؟

        من : همینکه الان اینجام یعنی چیزای زیادی هست تو وجودم .. خودم .. وجودم .. انرژیم که شما رو جذب کرد .. و یهو به دلم افتاد این جملرو بلند بگم : “ من مطمئنم روزی می رسه که یکی از تأثیرگذار ترین و موفق ترین طراحان جهان میشم !”

        اون خانم بهت زده شد و پوزخندی زد : تو منو یاد جوونیام میندازی .. همون قدر سمج .. همونقدر مُصِرّ .. همون قدر پررو ! اون روزا با امید چند یورو و کمک خدا و دعای پدر مادرم راهی پاریس شدم ..

        و زمانیکه پورتفولیومو ازم خواستن کامل ببینن دونه دونه اسلاید هارو که نگاه کردن گفتن : واقعا اینا کارای توا ؟! همش ؟

        و من تمام جزییات کارمو تو کارگاه از صفر تا صد تو همون پورتفولیو نشونشون دادم …و

        آخرین سوالی که ازم پرسیدن این بود : حالا که انقدر کارت خوبه وقتی موفق ترین طراح بشی خودتو با چه لقبی معرفی میکنی ؟

        من : “ من ، مانیا .. دانشجوی ترم یک دانشگاه مدِ دنیا .. دختری که برای رویاهاش جنگید ..”

        و ادامه ی داستان رو هم که گفتم ..

        در پناه الله یکتا باشین دوست هم فرکانسی خوبم

        ✨🤗🦋

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
    • -
      حسین رجب پور گفته:
      مدت عضویت: 1969 روز

      سلام به دوست و همفرکانسی عزیزم …

      خیلی عالی بود ……لذت بردم از کامنتت………میدوارم تمام کارهات همینجوری معجزه وار از طرف خداوند حل بشه …

      وبه تمام ارزوهات برسی …..

      بقول استاد اگه ما اجازه بدیم به خداوند که کارهای مارو انجام بده ….وبه باورهامون نچسبیم …خداوند به بهترین شکل ممکن خودش کارهامون رو انجام میده

      در پناه الله یکتا شاد سلامت ثروتمند و سعادتمند در دنیاو اخرت باشی …

      متشکرم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
      • -
        مانیا گفته:
        مدت عضویت: 2036 روز

        سلام و درود خدا بر شما دوست هم فرکانسی و عزیزم آقای حسین ..

        ممنونم از کامنت زیبا و انرژی خوبتون ..

        من دنیارو مث یه بازی می بینم .. که تیکه تیکه هاش از هم جداست .. این تیکه ها هر کدوم آگاهیه ثروته عزت نفس آرامش توکل توحید و .. و وقتی ما انسان ها تلاشمونو میکنیم ولی گوش جان میدیم به نجواهای قلبمون و صدای خدا رو میشنویم .. وقتی سیر تکاملیمون رو برای پیدا کردن این تیکه ها طی میکنیم .. وقتی دیگه کاری از دستمون بر نمیاد و از سر راهش کنار میریم .. اما بهش میگیم : کم نیاوردما .. رفتم کنار اما دستام تو دستاته ببینم تو برام چه میکنی ؟

        و خدا یجوری این تیکه های پازل و برامون خوشگل می چینه که بهت زده میشیم ..

        که رفتن من به دانشکده .. اون راه پله .. اون خانم .. صحبت هامون .. و تمامی اون داستان هدایتی باعث میشه پازل کامل شه و ما دقیقا برسیم به اونجاییکه برامون بهترینه ..

        در پناه الله مهربانمان باشین

        ✨🦋🤗

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
      • -
        مانیا گفته:
        مدت عضویت: 2036 روز

        سلام و درود خدا بر شما دوست عزیز و هم فرکانسیم آقای مصطفی ..

        سپاس از انرژی خوب و کامنتتون

        إن شاء.. همگیمون توی این مسیر زیبا به بهترین زمان ها شرایط ها انسان ها و مکان ها هدایت شیم

        براتون از الله مهربانمون بهترین هارو خواستارم

        حال دلتون پروانه ای .. ✨🦋🤗

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      سحر گفته:
      مدت عضویت: 2115 روز

      سلام دوست عزیزم …

      منم خیلی خیابان انقلاب تا ولیعصر رو دوست دارم و احساس خیلی خوبی بهم میده….

      چندماهی هست رفتم توی علاقه خودم در نقاشی و بدون کلاس رفتن دارم نقاشی می کشم و واقعا بینظر خودم خیلی احساس خوبی بهشون دارم و تکاملم توی نقاشی هام کاملا مشخصه تا انشالله گالری بزنم…

      حسم گفت بهتون کامنت بدم و موفق شدنتون رو احسنت بگم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  3. -
    نسترن فضیلت گفته:
    مدت عضویت: 2357 روز

    به نام رب العالمین

    سلام استاد عزیزم.

    سلااااام به همه ی شما دوستان عزیزززم.

    استاد واقعا ممنون که مارو به خودمون آوردین.

    روزی که برای اولین بار با واژه ی هدایت آشنا شدم، اول اولش برام سخت بود پذیرشش اما وقتی از مثال ها گفتین و از برخی هدایت ها، به خودم اومدم و گفتم ببین، راست می گه، خیلی مواقع من ناخودآگاه کاری کردم که به نفعم شده، یا به مکانهایی هدایت شدم که فهمیدم همونو از قبل می خواستم ولی ناخودآگاه دریافتش کردم و بعددد ها فهمیدم این آرزویی بوده که همیشه بهش فکر می کردم.

    برای اولین بار با الهام و هدایت، اینجا آشنا شدم و قلبم تو مدت زمان کمی اونو پذیرفت‌ . زود باهاش مأنوس شدم و خدا می دونه که چه هدایت هایی.

    مثلا یادمه برای یه مسأله ی جسمی که مدت ها باهاش درگیر بودم یه روز از خدا هدایت خواستم و خیلی حسم خوب بود که منم بهم گفته می شه. به منم الهاام می شه تا اینکه همون روز یه تصویر از ذهنم گذشت؛ تصویری که شما داشتین درباره ی هدایتتون راجع به آهویی می گفتین. دقیقا همون تیکه .

    و من گفتم یعنی تو هم رهاش کن. بهش فکر نکن. خودش خوب می شه.‌

    و همونطورم شد خداروشکرررررررر😊 و جالبیش اینه که همین امروز صبح از ذهنم گذشت که این تجربه رو یه جا تو سایت می نویسم که برای خودمم رد پا باشه و چی بشه که برم تلگرام ببینم فایل جدید به اسم هدایت گذاشتین.

    یعنی اسم هدایت که میاد، منقلب می شم، تمام وجودمو ذوق می گیره.

    ولی به قول شما فراموش می کنیم. من خیلی جاها که مقاومت نداشتم به راحتی از خداوند هدایت خواستم و خیلی جاهام فراموش کردم.

    چند وقت پیش حسم گفت برم طلا بخرم و چون سر کار بودم، می گفتم امروز که هیچی، ان شاالله فردا می رم ولی همون ساعت شرایطی پیش اومد که می تونستم برم اما هنوز یه کوچولو مقاومت بود که بابا سر کارم الآن. ولی حسم می گفت الآن برو.

    کیفمو برداشتم، ماشینم برداشتمو رفتم. از اولین مسیر گفتم خدایااااا هدایتش با خودت. الآن شهر شلوغه پس خودت هدایت کن ( از قبلش هم دو تا طلا فروشی در نظر گرفتم توی ذهنم که آشنا باشنننن)، بخدا خیابونارو هدایتی رفتم ولی اینکه پیش کدوم طلا فروش برم هم خیلی نچسبیده بودم چون با خودم می گفتم وقتی خدا گفته، پس می ذاریم ببینیم چی می شه.

    تا اینکه دو خیابون نرسیده به اون طلافروشی های آشنا، حس کردم آمپر داره می ره بالا ، هم تو ترافیک بودم، هم هوا گرم بود و منم کولر روشن نکرده بودم، زدم کنار و گفتم اشکال نداره بقیه راهو یه کاریش می کنم. خیره ان شاالله.

    اقا من ماشینو پارک کردمو راه افتادم سمت خیابون اصلی ولی همون چند قدم اول حسم گفت نمی خواد این همه راهو بری، اولین مغازه ی طلافروشی رو برو ببین. مهم نیست آشنا باشه یا نه. خدا با توهه.

    و بلافاصله به حسم عمل کردمو با بسم الله وارد اولین مغازه شدم.

    یه مشتری داشت که در حال انتخاب بودن، طلافروش گفت : درخدمتم خانم، گفتم اومدم طلا بخرم با این مقدار پول. چند مورد پیشنهاد داد و بعد سر صحبت که باز شد گفت، خانم فامیل شما چیه. وقتی فایمیلو گفتم، گفت شما که آشنایی و آشنایی داد و چه آشنایی ای😀😀. و گفت فردا صبح قراره طلای جدید بیارم، خوب شد الآن اومدین، فردا ابن ساعت با من تماس بگیرین که اگه آورده باشم، شمام بیاین.

    اون مشتری وقتی می خواست پول پرداخت کنه، اول زنگ زد به آشناشون که سفارششو به طلافروش کنه و گوشی رو داد دست ایشون، همون لحظه گفتم خدایاااا دمت گرممم که از هر آشنایی، آشناتری و نیازی به رو انداختن ندارم.

    فهمیدم که چقدررر خوبه اعتماد کنیم به خدا .

    وقتی فرداش خرید انجام دادم، بدون اینکه بگم یا بخوام، به مقدار زیادی بهم تخفیف داد . طوری که بعدش خانواده م هم گفتن عجب تخفیفی با اینکه من خیلی وقته نه چونه می زنم و نه می گم تخفیف بدین.

    مطمئنم از حالا و بعد از این یکی دو فایل فوق العاده ی اخیر، تک تکمون شاهد نتایج شگفت انگیز دیگه ای از هر جنبه ای توی زندگیمون هستیم و میایم اینجا با ذوق و شوق تعریف می کنیم و به هم توی این مسیر زیبایی موفقیت کمک می کنیم 🙏🌺🌺😍😍😍😍😍😍😍😍

    استااااااد چه شَوووووووووووووووود…. . الهی شکررررررررررررر از این همه هدایت زیبا

    استاد مرسی بابت این فایل. و تمام فایلهایی که دارین توش فریاد می زنین که : حتی رو خودتونم حساب نکنین، روی خدای خودتون حساب کنین.

    مهمترین قسمت اینه که :باور کنیم توی هررررر موردی، برای هر خواسته ای، چه کوچیک چه بزرررررگ هدایت می شیم.

    به قول مدیر فنی عزیز که می گن، خدا داره امواج هدایت رو بی وقفه می فرسته و این ماییم که باید روی کانال مربوطه باشیم یا نه.

    من تو خیلی از موارد مقاومت می کردم که هدایت بخوام اونم بخاطر باورهام بود.

    و چند روزی هست عبارت های تأکیدی خیلی خوبی رو با صدای خودم ضبط کردم و دارم بهشون گوش می دم و فکر می کنم .

    و توی همین دو سه روز خیلی چرخ زندگیم انگار داره برام روون تر می شه که : خدای درون من تمام راهکارها و ایده هارو داره، من به اون توکل می کنم و از اون هدایت می خوام.

    می دونی هر جایی برم، هر کاری بخوام بکنم، خدا قبل از من اونجاست.

    خواسته هام منتظر منن که روی باورهام کار کنم تا وارد زندگیم بشن و …………….. .

    یکی از عواملی که باعث می شه مقاومت کنیم و جلوی دریافت هدایت هارو بگیریم، نگفتن ذکره ، همون ذکری که خدا تو قرآن ازش یاد می کنه، یاد خدا، تکرار باورهای توحیدی که هر بار ایمانمون رو قوی تر کنه و اعتمادمون رو به خداوند بیشتر.

    دومیش همون صلاه. که ما سعی کنیم صلاه داشته باشیم یعنی همواره کنترل ذهن کنیم و هموارررره از خداوند هدایت بخوایم و بخوایم که مارو به راه راست نعمت داده شدگان هدایت کنه. اینکه در لحظه باشیم و یاد و ذکر خدارو توی وجودمون روشن نگه داریم اینطوری، با خودمون هماهنگیم و در صلح. در صلح که باشیم، هدایت هارو دریافت می کنیم.

    روی باورهای توحیدی که از داستان های قرآنی دریافت می کنیم کار کنیم و برای خودمون بارها و بارها تکرارش کنیم که : خودش گفته : انّا علینا لَلْهُدَی.

    گفته : کُلّاً نُمِد، هوالاء و هوالاء

    جریان هدایت انداختن نوزاد به رود خروشان نیل.

    جریان هدایت نوح به ساختن کشتی بر کوه

    و

    و

    درک آیه ی: بررررگی بی اذنش روی زمین نمی افته (یه روز وقتی می خواستم سوار ماشین بشم، سوئیچ از دستم افتاد زمین، همین فاصله ی خم شدن و برداشتنش رو گفتم خیره و با خودم می گفتم هیچ چیزی در این عالم بی حساب و کتاب نیست) همون روز توی رانندگی به نشانه هایی می خوردم که دقیق مرتبط بود با هم زمانی… .

    خیلی از این همزمانی هارو داشتیم همه ی ما و خیلی از این هم زمانی هارو ما با اعتماد نکردن به جریان هدایت یا نداشتن باورهای درست از دست دادیم.

    دیشب به خودم می گفتم اگرررر فلان روز به فلان الهام و هدایت عمل می کردی، خوب می شدااا ولی یهو به خودم گفتم : اولا گذشته در گذشت و الآن مهمه. الآنم همه چیز به نفع من می شه چون دارم ذهنمو تربیت می کنم که بیشتر روی کانال هدایت الهی در مسیر نعمت داده شدگان باشم پس نفع الآنم بیشتره . الآن مهمه.

    اومدم اینارو بنویسم که برای خودمم رد پا باشه که بیام بخونمش و هر بار سعی کنم به مدت زمان بیشتری با خودم و خدای درونم در هماهنگی و صلح باشم و با شدت و حدت بیشتری دست از بیرون بردارم و روی خودم کار کنم چون اون بیرووووون هیچ چیزی نیست. همه چیز از درون منه. از باورهای منه. ولی می دونم همه چیز به نفع من هست و می شه. ان شاالله. همه چیز 😍😍

    این فایل دقیقاااا همزمان شد با جریان هدایت من وقتی از دل یه تضاد، به وضوح بیشتری نسبت به خواسته م رسیدم. برای کارم و گسترش کارم به تضاد خورده بودم که خواسته ی من چیز دیگه ایه ولی اگر بخوام تو فلان زمینه فعالیت کنم ممکنه تمرکزم از روی موضوع اصلی برداشته بشه و دیشب تو حیاط با موزیک من بودم و خدا و قلم و دفتر و یه عالمه هدایتتتت ناب که خودمم شگفت زده شدم که : ببین چقدررررر قشنگه این جریان هدایت و درست می گین بعضی وقتا برامون منطقی نیست که اون کاری که می گه رو انجام بدیم و و وقتی بهشم فکر می کنم می بینم نبایدم منطقی باشه چون منطق ما از باورها و وسعت دید محدود داره نگاه می کنه. ولی هدایت یه چیز دیگه س. هدایتتتتت اصل اصل اصل کاره. هدایت. هدایت هدایت .

    جهان تاریکه. تاریکه و این نور خداست که همه چیزو روشن می کنه. الله نورالسماوات و الارض…. .

    نور هدایته که مارو راه می بره. ما یه قدم بعدمونم نمی تونیم ببینیم. باید از خداوند هدایت بخوایم و باید بپذیریم و عمل کنیم . ان شاالله.

    چقدرررر این فایلا و صحبتای جدید خاصّن. عصاره دارن .

    همه شون عاااااالی ان هااا ولی این یکی دو فایل اخیر انگار یه پُل زده از ما تا خدا. همون کانال مستقیم. همون شناره ی اصلی. من و خدا.

    الهی شکرررر

    من روی شونه های خدا نشستم و اونم منو به زیباترین. راحت ترین و لذت بخش ترین مسیرها هدایتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتت می کنههههههههه. 😊😉.

    به آدما و شرایط درست

    به موقعیت های درست

    به همه ی چیزهای درست و زیبااااا😍🙏🙏🙏🙏🙏🙏

    باشد که رستگار شویم

    به قول خانم شایسته، ان شاالله که خداوند حمایتگر و هدایتگررررررر ما به زیبایی های بیشتر باشه. که هست. الهی آمین.

    براتون زیباترین خیرها و نیکوترین عاقبت هارو از خداوند طلب می کنم.

    یا رب

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 61 رای:
    • -
      درخشان گفته:
      مدت عضویت: 3334 روز

      وااااای وااااای وااااای نسترن جانم دیوانه شدم من وقتی اینقدر قشنگ از داستان هدایتتون گفتید

      سلام سلام عزیزم

      خدا رو شکر میکنم برای وجود ارزشمندت دوست نازنینم ،بانوی زیبا قلم ..💕💯

      🍃من عاااااشق این درک شما هستم که اینجوری عملی قرآن رو تویه زندگیتون پیاده میکنید :

      درک آیه ی: بررررگی بی اذنش روی زمین نمی افته (یه روز وقتی می خواستم سوار ماشین بشم، سوئیچ از دستم افتاد زمین، همین فاصله ی خم شدن و برداشتنش رو گفتم خیره و با خودم می گفتم هیچ چیزی در این عالم بی حساب و کتاب نیست) همون روز توی رانندگی به نشانه هایی می خوردم که دقیق مرتبط بود با هم زمانی

      🌷🍃

      و دقیقا جایی که ما در هدایت ها و اقدام به الهامات پروردگار مقاومت داریم

      به این خاطر هست که رو باورامون هنوز قوی نشدیم

      الهی که همینجور هر روز و هر روز با درک بهتر پروردگار قدرتمند، یکتای هدایتگر پیشتاز و مولد باشید🌞⁦♥️⁩💛💚💙

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
      • -
        نسترن فضیلت گفته:
        مدت عضویت: 2357 روز

        به نام الله یکتا

        سلام دوست عزیزم

        خداروشکررر

        ممنون و سپاسگزارم برای مطالعه و بعد گذاشتنن پاسخ .

        ممنونم.

        خداروشکررررر که این کامنت نوشته شد.

        الهی شکرررر

        حس خوبی از خوندن پاسخت داشتم. مرسی .

        ان شاالله که همواره روی کانال هدایت الهی باشیم و دریافت کنیم و عملللل.

        ان االله

        دوست عزیزم امیدوارم هر کجا هستی در پناه رب العالمین شاد و سلامت و سعادتمند در هر دو جهان باشی.

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      نرگس نوشادي گفته:
      مدت عضویت: 2396 روز

      عزیز دلم سلام ساعت نزدیک ۶ صبحه که من هدایت شدم به خوندن کامنتت

      نیاز داشتم به یکی که با حرفاش آرومم کنه و اون کامنت تو بود عزیزم

      خدایا شکرت بابت هدایتت به این کامنت فوق العاده

      الله نورالسموات و الارض

      چقدر قشنگ بود به خودم اومدم گفتم نرگس درسته الان تو یه شرایط خلصه ای هستی ولی اگه توکلت رو نشون بدی اگه ایمانت رو نشون بدی حتما جریان هدایت رو از که از قلبت میگذره رو بیشتر و بیشتر درک میکنی فقط خدا میتونه روشنگر راه تو باشه و بس

      این جملات این موقع صبح آرومم کرد

      خدا داره امواج هدایت رو بی وقفه می فرسته این ماییم که باید در مدارش باشیم

      خواسته هام منتظر منن تا من روی باورهام کار کنم تا وارد زندگیم بشن❤️

      برگی بی اذن خدا بر زمین نمی افتد

      خدایا شکرت برای این سایت

      برای این استاد

      برای این دوستان فوق العاده

      بازم ازت سپاسگزارم عزیز دلم

      و آرزو میکنم در آغوش خود خدا به همه خواسته هات برسی

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
      • -
        نسترن فضیلت گفته:
        مدت عضویت: 2357 روز

        به نام رب العالمین

        سلام عزیزم.

        ممنونم از نظر زیبات.

        خداروشکرررررر می کنم که مؤثر بوده و بهت آرامش داده.

        ممنونم عزیزم برای دعای قشنگت. منم برای تو بهترینارو از خداوند می خوام

        در پناه رب العالمین باشی عزیزم.

        یا رب

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      فرزانه علیان گفته:
      مدت عضویت: 1839 روز

      نسترن عزیزم سلام

      چه اسامی زیبااااییی:یکتاپرست-نسترن

      بهت تبریک میگم بابت نتایج شگفت انگیزی که بدست آوردی و از صمیییم قلبم تحسینت میکنم

      کامنتت چقدررر حس خوب و مثبتی داشت

      سرسپردگی به جریان هدایت رو که مریم جان همیشه دربارش حرف میزنن رو میشد در خوندن این کامنت الهی حس کرد

      درس و نکات زیادی یاد گرفتم

      خدایاشکررررت

      متشکرم که نوشتی و به افزایش آگاهی هام کمک کردی

      خیییلی برات خوشحاااالممم دوست هم فرکانسم

      دوستون دارم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
      • -
        نسترن فضیلت گفته:
        مدت عضویت: 2357 روز

        به نام رب العالمین

        سلام دوست عزیزم. ممنونم از بیان احساس زیبات.

        مرسی از کامنت و نظر خوبی که راجع به نوشته م داری.

        خداروشکررر می کنم که مؤثر بوده و احساس خوبم رو منتقل کرده.

        الهی شکررررر

        خداروشکررررررررر

        منم برات بهترینارو از خداوندد وهّاب طلب می کنم.

        در پناه الله یکتا همواره شاد و سلامت و سعادتمندد در هر دو جهان باشی عزیزم‌

        یا رب

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      AMIRREZA گفته:
      مدت عضویت: 2376 روز

      چه حسّ قشنگی گرفتم من از این کامنت شما.واقعاً تحسینتون میکنم برای این احساسات و درک زیبایی که از هدایت با قلم قلبتون نوشتین.👍💎👏

      داستان هدایت داستانیه که هیچ وقت آدم از خوندنش خسته نمیشه.چقدر لذت بردم از داستانای هدایتی که از تجربیات زیباتون گفتین.سپاسگزارم🙏

      انشالله هرجا هستین در پناه خداوند غرقِ در نور هدایت الهی باشین.🌟🌞🌟

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      مریم حبیبی گفته:
      مدت عضویت: 2048 روز

      نسترن جان کامنتت عالی بود. خیلی لذت بردم. شاید باورت نشه بگم خدا از طریق نوشته تو با من حرف زد. قبل از خوندن کامنتا داشتم با خدا حرف میزدم و مشکلم و بهش سپردم.

      یه آن دهنم باز موند باورم نمیشد خدا اینجوری هدایتم کنه!

      خدایا شکرت…

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  4. -
    محمد خلیلی زاده ماهانی گفته:
    مدت عضویت: 2398 روز

    سلام استاد متفکر

    استاد من از این داستانهای الهامی و تعریفهایی که در رابطه با الهام میکنید بسیار تا بسیار لذت میبرم وعاشق اینجور صحبتهاهستم من به الهام عقیده زیاد دارم وقبل از اشنایی با شما از این روش استفاده میکردم ..

    من راننده بیابون بودم وهرجا میرفتم مطمئن بودم کار من درست میشه استاد الان دلیل ان اتفاقات رو دارم میفهمم البته با الهام و این حرفها اشنایی نداشتم فقط تو هر شهر و روستای دور افتاده ای میرفتم همه به من محبت میکردندمن رو بهترین جا مینشوندند

    یک بار تو یک شهر دزد مبلغ سه میلیون از ما دزدید(من و رفیقم)سال ۹۰بودبعد من و رفیقم ناراحت و ناامید داشتیم همان حوالی که دزدی شد پرسه میزدیم که ببینیم میتوانیم سر نخی بدست بیاوریم تو یک جاده روستایی میرفتیم که یک مرد دست بالا کرد که اونو سوار کنیم دوستم بی اعتنایی کرد یک فحش هم داد

    ازش رد شد به خدا یک حسی به من گفت که سوارش کنید به رفیقم گفتم نگه دار وسوارش کن حالا ازمن اسرار و از اون انکار که با پافشاری من و داد زدنم موفق شدم دوستم رو قانع کنم که ترمز کنه و سوارش کند باور نمیکنید این ادم مارا برد خونه چه پذیرایی از ما کرد من داستان دزدی پول رو براش تعریف کردم ما سه روز تو خونه این بنده خدا بودیم وبطور معجزه اسا باعث شد پول ما رو پیدا کند باور نمیکند الان مو به تنم سیخ شد این ادم به قول استاد این دستی از دستان خدا بود ما یک نشانی یک سر نخ کوچک داشتیم همان را به این ادم گفتیم او دزد را شناخت که مطمئن هستم ان لحظه هم خدا بوده که به این بنده اش گفته که دزد کی هست خلاصه بسیار هدایتی ما به پولمون رسیدیم وقبل از اشنایی با استاد فکر میکردیم اینها همینجوری اتفاق می افتد ولی ولی حالا برلم تمام ان چراها روشن شده استاد

    جان راستی استاد عاشق حرفهای سنگین و ثقیل شما هستم خواهش میکنم از این حرفهای سنگین بیشتر برایمان بگویید به قول خود شما هر کس تو مدار باشه میشنود و هر کس نباشه نمیشنود عاشقتم استاد خداوند عمر با عزت به شما عنایت فرماید تا ما از وجود شما استفاده و لذت ببریم استاد بسیار تا بسیار سپاسگزارم که جسم و روح و روان ما را زنده کردی.

    در ضمن دارم کارهایی انجام میدم در اینده از نتایجم مینویسم در پناه الله یکتا باشید

    بینهایت عشق بینهایت سپاس نثارتان

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 63 رای:
    • -
      رویا مهاجرسلطانی گفته:
      مدت عضویت: 2196 روز

      با درو بیکران به شما دوست و هم خانواده عباسمنشی

      آقای محمد خلیلی زاده ماهانی

      خیلی ممنون برای داستان هدایت شما و پیدا شدن دزد پول تون امیدوارم اینقدر در مدار و فرکانس خوبی قرار بگیرید که با چنین افرادی روبرو نشید ..

      به امید خدا

      شاد و خوشحال و موفق و ثروتمند باشید

      و خیلی ممنون و سپاس از اینکه با خواندن کامنت شما دوستان به آگاهی های بیشتری میرسیم

      🙏🙏🙏🙏🙏

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
      • -
        محمد خلیلی زاده ماهانی گفته:
        مدت عضویت: 2398 روز

        باسلام خدمت سرکار خانم

        رویا مهاجرسلطانی

        من هم از شما تشکر و قدر دانی میکنم بابت اینکه کامنتها رو میخونید ونظر میدید.

        واقعا این سایت و این فضا نمونه بارزی است از عملکرد قانون جذب و فرکانس اگر من الان دارم از شما تشکر میکنم وتحسینتان میکنم چیزی نیست جز بازگشت فرکانسی که خود شما فرستادید وهمچنین پیغامی که شما فرستادید بازگشت فرکانسی بود که من قبلا فرستادم در تمام موارد زندگی هم به همین شکل ببینش امیدوارم که در تمام مراحل زندگی با عمل به قانون همواره حال خوب و احساس خوب داشته باشید دوست عزیز

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
    • -
      نرگس نوشادي گفته:
      مدت عضویت: 2396 روز

      سلام و عرض ادب

      چقدر خوشحالم که شما به ندای قلبتون گوش دادین و به پولتون رسیدین تحسینتون میکنم که به ندای قلبتون گوش میدین من خودم هنوز تو این قضیه مشکل دارم ینی نمیتونم تشخیص بدم کدوم ندای قلبه کدوم نجوای ذهن

      انشالله که راهتون روشن باشه

      در پناه خدا باشید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
      • -
        محمد خلیلی زاده ماهانی گفته:
        مدت عضویت: 2398 روز

        سلام خانم نوشادی

        تشکر و سپاسگزارم از لطف و محبت شما دوست عزیز و همفرکانسی امیدوارم که شما هم پیوسته راه موفقیت را در پیش گرفته و منحرف نشوید و در زمینه الهامات هم دوست عزیز باید توجه داشته باشید که به قول استاد هر الهامی به ما احساس خوب داد از طرف خداست و هر الهامی به ما احساس بد داد از طرف شیطان است و من هم نمیتوانم ادعا کنم که همیشه الهامات رو شناخته و عمل کردم

        هر وقت که توکل کردم و عمل کردم سود بردم و هر وقت که توکل نکرده وعمل نکردم باور کن که خیلی خیلی ضرر کردم مخصوصا ما بچه های سایت کا با این اگاهیها اشنایی داریم و روی باورهایمان کار میکنیم خیلی بیشتر از افراد معمولی الهام دریافت میکنیم باید خیلی به هوش و به گوش و بینا باشیم که بی توجه از کنار الهامات رد نشویم

        الهامات میتونه سخن یک دوست باشه یا مطلبی توی کتابی باشه یا حرفی ، ایده ای از رادیو یا تلویزیون باشه یا از دهان یکی از اعضای خانواده باشه یا کامنت دوستی باشه یا حس ششم خودت باشه یا حرف دو نفر باشه که تو پیاده رو با هم صحبت میکنند و شما اتفاقی از کنار انها رد میشوی و حرف انها رو میشنوی

        یادت باشه دوست عزیز هیچ چیز و هیچ اتفاقی توی این دنیا الکی نیست البته نه اینکه از قبل طراحی و از پیش-تعیین شده باشد خیر ، الکی نیست بر اساس قانون میباشد .

        با احترام و سپاس از شما دوست عزیز

        بینهایت عشق بینهایت سپاس نثارتان باد

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  5. -
    محمد قربانی رضایی گفته:
    مدت عضویت: 1863 روز

    سلامممم سلام سلامممم ❤

    .

    استاد جاااان بازم که سنگ تموم گذاشتی , لذتتت بردم از این حجم اگاهی و این نگرش ناب که هرکس اماده باشه می بلعه این اطلاعات رو

    .

    استاد چقدر این نوع نگرش و از این دریچه که شما دنیا رو می بینی همه چیز فرکانسی و خود به خودی هست ! چقدر این اصل مهمه و چقدر فَرار هست ! هر بار که این ذهن من میخواد به من بگه محمد برای انجام شدن فلان خواستت باید یک کار فیزیکی انجام بدی یک تلاش یدی کنی ( تلاش به این معنی که همه چیز با کار فیزیکی شکل میگیره ) شما از راه میرسی و با ده ها بلکه صدها مصداق عینی , میگی نه نههه نههه همه چیز فرکانس هست

    .

    بخدا همیشه و هر لحظه این ذهن سعی میکنه بگه اقا اقا این مورده دیگه از اون موارده که سخته انجام شدنش و نشدنی هست , اما شما با ده هااااا مصداق میاید میگید نا امیدی و یأس فقط از سمت شیطان هست !

    .

    واقعا سوالم اینکه اگر سید حسین عباسمنش اون روز به حرف اون ادم تویه اون دفتر گوش میکرد و نا امید میشد و می پذیرفت که این است و غیر این نیست و من نمی تونم به امریکا که غول اخره برم الان چه اتفاقی میفتاد ؟

    .

    اگر این ادم اونجا ” باور ” میکرد که ” نمی شود ” الان این نتایج و این حجممممممم موفقیت و این حجممممم زیبایی و این حجم درس هایی که ما در این چندسال گرفتیم و این همه فایل های زیبایی که در امریکا استاد واس ما ضبط کرد که هر ثانیه اش درسه ایا الان اینا وجود داشت ؟؟؟؟؟؟؟

    .

    مرز بین دوتا باور بود اما باور نکردن حرف اون مرد به تنهایی تا همین الانش چه نتایجی رو ایجاد کرده ؟ چقدرررررررر ادم الان باور کردن و می تونن باور کنن که نشدی وجود نداره ! غول اخری نیست اصلا ! خدا گفته اسمان و زمین در تسخیر اندیشه شماست !

    .

    اما کی باور میکنه ؟ استاد اون روز باور کرد و اون ایمانه هزاران هزار عامل رو کنارهم چید تا نه ترامپش بتونه غلطی بکنه , نه دست نوشته های بشری بتونن مانع از خواسته استاد بشن , نه حرف اون ادم فوکل کرواتی وحی منزل باشه !

    .

    واقعا فرق هست که ما تیتر وار شعار بدیم یا نه واقعا اون لحظه نپاشیم ازهم و درجا بگیم کی گفته ؟؟؟؟؟ کی گفته که ترامپ و گنده تر از ترامپ می تونن مانع از این بشن که من نرسم به خواستم ؟ زمین و اسمان و کوه ها در تسخیر اندیشه من و شماست ؟ اما بچه ها کی ؟ واقعا کی می تونه این جنس از ایمان رو داشته باشه ؟ کی می تونه حرف مفت نزنه و عمل کنه به انچه که خدا وعده داده ؟

    .

    بخدا داستان هدایت هرکدومممممم از ماها به این فضا و نتایج هرکس خودش حکایت هاست !

    .

    یادمه استاد قبلا گفت چیزی تا پرواز نمونده بود و ماشین رزور کرده بودم و کلی برنامه ریزی و … واسه سفر و همون لحظه ورود به هواپیما و بسته شدن گیت ها , میکائیل ناپدید شده بود ! استاد میگفت همون هدایته به من گفت تویه همین جایی که هستی داد بزن میکائیل میکائیل میکائیل … و همونجا میکائیلی که ناپدید شده بود از لای صندلی ها پیداش شد درحالیکه خوابیده بود ( بخدا الانکه میگم شاید واسه خیلی ها چنین چیزی ساده یا خنده دار باشه ) اما کی واقعا می تونه درک کنه مرز عمل به این الهامات رو یا نه رد شدن از کنارش ؟ وقتی می بینم عمل به همین چیزای به ظاهر ساده چه نتایجی در چه ابعادی ایجاد کرده که اگر انجام نمیشدن این نتایج هم نبود اصلا .. تلنگر میخورم ! نمیدونم چی بگم واقعا ؟

    .

    ینی یکی دوتا سه تا صدتا نیست خداوکیلی ! هر لحظه زندگی استاد روالش شده این ! ماکه داریم می بینیم دیگه , چقدر همه چیز هم زمانی و هم مکانی دقیقی داره !

    .

    میدونید بچه ها , فرای همه این چیزا واسم این جالبه که استاد در لحظه همه چیزو از فیلتر قانون و این دریچه که خیلییییییییی ایمان خالص میخواد رد میکنه ! این شاید واسه من و شما در جایگاه مشاهده گر و مخاطب این ادم عادی شده باشه اما فقط یکی دوتاش واسه خیلیییی هامون اگر اتفاق می افتاد باور کنید شااید اصلا منهدم می شدیم !

    .

    چقدرررر در زندگی من و شما بودن از اون ادمای فوکول کرواتی که مسیر زندگی های مارو با دادن یک باور که فقط چیزی بوده که ذهن اونا باورش داشته جهت دادن و ما ب قهقهرا رفتیم ؟ در زندگی من حداقل 100 ها مورد بوده ! قطعا شمام نمی تونید انکار کنید !

    .

    فقط فکر کنید به اینکه اون روز استاد می پذیرفت امریکا , استرالیا , کانادا نمیشه دیگه اقا , نمی شود !!! خب حالا چه چیزهایی که من و شما در چهارسال اخیر دیدیم از استاد اتفاق نمی افتاد ؟ یک تصمیم یک باور چه کرد ؟

    .

    پس چقدر تصمیم ها زندگی ساز هستند , چقدر پاداش هایی که یک ادم موحد از ایمان به خدای خودش می گیره بزررررگ هست … واقعا بخوام ادامه بدم این مطلب رو بی نهایت فقط خوده من از استاد می تونم مصداق بیارم که منطبق هست بر این اصل

    .

    .

    .

    لذت بردیم از این فایل , به امید دیدار استادجانم , همیشه بهترین هارو واست میخوام که انقدر خوبی 🌸 , همچنین خانم شایسته عزیزم که انقدر بی نظیر داره کار میکنه و خیلی چیزارو مدیون ایشون هستیم , تشکر از همگی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 72 رای:
    • -
      فرزانه علیان گفته:
      مدت عضویت: 1839 روز

      محمد عزیزم سلام

      با تشکر از کامنت فوق العاده زیبا و موثر و ارزشمندی که نوشتی

      خوندنش باعث شد کلی انرژی مثبت بگیرم برای ادامه دادن مسیرم

      اینکه باقدرتم ادامه بدم و ناامید نشم و “نمیشود”ها رو باور نکنم

      میتونم بگم درست در زمانی که با گرفتن ذره ای انرژی منفی و یکمی ناامیدشدن و به ذهن رسیدن نجواهای ذهنی خوندن کامنت شما که انگار دست خداوند بودی، باعث شد از مسیرم منحرف نشم و به همشون غلبه کنم

      این هم میتونه هدایتی باشه، که واقعن هست…

      خدایاشکررررت

      سپاسگزارم دوست هم فرکانسم

      دوستون دارم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  6. -
    محمد ایروانی گفته:
    مدت عضویت: 2306 روز

    به نام الله یکتا…

    چه زیباست مسیری که خداوند روشن گر اون باشه و ما با تمام وجود لذت ببریم ازش…

    اعتراف میکنم اون موقع که در دوره سفرنامه خیلی کوتاه اشاره کردین به ماجرا مهاجرتتون به آمریکا نجوا ها اومد به ذهنم که استاد از طریق ویزای سرمایه گذاری اقدام کرده و برا همین اینقدر راحت کارهاش انجام شده چون ویزای سرمایه گذاری رو همه کشور ها راحت و با احترام میدن…

    این نجوا و باور غلط با من بود تا امشب که این فایل رو گوش کردم و اشک ریختم و هربار که گفتید الله اکبر چهار ستون بدنم لرزید و زمزمه کردم سبحان ربی العظیم و بحمده…

    من خیلی کم نظر گذاشتم تا الان توی سایت و هر موقع که قلبم بهم بگه وقتشه و حرفی داشته باشه نظر گذاشتم…

    الانم حرف دارم برا گفتن و امیدوارم که نظرم رو بخونی استاد برام مهمه که بخونی و انرژی بگیری که حرفات اثر داره و داره آدم ها رو هدایت می‌کنه به سمت الله و هدایت گر واقعی خداونده که من رو و این خانواده رو با شما آشنا کرده…

    من یک سالو نیمه که با شما آشنا شدم و درامدم الان که دارم این نظر رو می‌نویسم نسبت به قبل آشنایی با شما ۱۱ونیم برابر شده…و به لطف خداوند داره بیشتر و بیشتر میشه…

    با همه وجودم حس میکنم که خوبه آدم ظرف وجودش رو بزرگ کنه همراه با عددش

    استاد خدا میدونه داستان امشب شما منو یاد داستان این یک سال و نیم زندگی خودم میندازه…

    یک سال و نیم پیش کارشناسی ارشد رو تو یکی از بهترین دانشگاه های کشور تموم کردم و برگشتم خونه…

    یه آدم ناامید از همه چی و بی هدف که فقط نفس می‌کشیدم و زندگی برام معنی نداشت…

    از طریقی دوستی با شما آشنا شدم و دوره سفرنامه رو شروع کردم…

    هر شب یک فایل گوش میدادم و اون اوایل ذهنم به شدت مقاومت داشت و نجواها میومد سراغم که عباس منش یه آدم سودجو و پست هست که میخواد محصولات گرونش رو بفروشه و این حرفا همش دروغه…

    خیلی از این نجواها میومد سراغم و هربار به الله یکتا پناه بردم و از خودش خواستم که اگه واقعا مسیر شما درسته و شما صداقت دارید نشونه ها رو بهم نشون بده…

    نشونه ها اتفاق افتاد و من هر روز بهتر از دیروز و بیشتر از دیروز هدایت الله رو دریافت میکردم….

    کم کم نوبت خدمت رفتنم شد که ماجراش رو پارسال توی نظرات دوره سفرنامه نوشتم…

    خیلی معجزه آسا خدمتم افتاد بهترین جا توی شهر خودم چون از الله خواستم نه از بنده هاش…

    چند ماهی خدمت کردم و یادم اومد از بچگی میخواستم که خدمت نکنم و یه جوری معاف بشم…یهو دلم خواست برای معافیت اقدام کنم وسط خدمت…

    نجواها اومد سراغم که حالا که الله کاری کرده که خدمتت تو شهر خودت باشه و به این اسونی باشه اگه بخوای معاف بشی ناشکری نعمت هاشو کردی…

    پناه بردم به الله از شر شیطان و از ته قلبم به خدا گفتم خدایا سپاس گذار این نعمتی هستم که من دادی و نعمت عالی هستش…و به لطف خودت من بیشتر و بیشتر میخوام و حالا که بهم نشون دادی قدرتت رو میخوام که باز هم نشونم بدی و این بار میخوام معاف بشم و بقیه خدمت رو انجام ندم…

    برای معافیت اقدام کردم (معافیت افت فشار خون در اثر ایستادن خیلی طولانی مدت یا فشار کاری زیاد)

    نامه درخواست رو نوشتم و بردم نیرو انسانی پادگان و سرگرد مسیول راحت امضا کرد و گفت برو دکتر…

    دکتر شهر خودمون گفت که معاف نمیشی چون خدمتت توی شهره و زیر کولر هستی و داری کار اداری انجام میدی دلیلی نداره که معافت کنن اونا به شرایط خدمت نگاه میکنن و اگه شرایط خدمتت خوب باشه معاف نمیشی…

    اون تیکه که تو فایل داشتین میگفتین اون وکیله تو تهران بهتون گفت آمریکا محاله و این حرفا یاد حرف این دکتر تو زندگی خودم افتادم…

    تصمیم گرفتم حرف دکتر رو باور نکنم و به الله اعتماد کنم…درخواست معافیت رو فرستادم برا مرکز استانمون…مرکز استان برا بررسی بیشتر درخواست رو فرستاد تهران و من باید میرفتم کمیسیون تهران…

    من برا اولین بار تو زندگیم دام رو تو شهر تهران گذاشتم

    وقتی ماجرای اون قوطی که معجزه آسا از گاراژ اومده تو خیابون رو گفتین یاد اتفاقاتی که برا اولین بار تو تهران تجربه کردم میفتادم که انشالا در فرصتی که قلبم بهم بگه اونا رو هم می‌نویسم..‌.

    خلاصه کمیسیون تهران منو معاف کرد…

    من برگشتم شهرمون و نامه معافیت رو بردم نیرو انسانی…سرگرد گفت تو کی برا معافیت اقدام کردی؟گفتم نامه رو آوردم خودتون امضا کردین…

    گفت من؟گفت الان اینقدر سرباز کمه که محاله من اجازه میدادم می‌رفتی حداقل چند ماه میپیچوندمت بعد می‌فرستادمت…حتما نفهمیدم و یهو امضا کردم…این قسمت منو یاد اون خانم میندازه که تو سفارت پاریس برا شما محیا شده بود تا فارسی حرف بزنه و ویزاتون رو یک روزه اماده بشه…سرگرد هم درخواست منو ندیده امضا کرده بود بدون اینکه بفهمه من میخوام برم برا معافیت…

    دو روز بعد از فراغت از خدمت تلفنی زدم به یکی از دوستان دانشگاه که احوالش رو بپرسم و اون گفت که مصاحبه ای در حال انجام هست برای استخدام در رشته تحصیلی من…

    من چند روز بعد مهاجرت کردم و در مصاحبه شرکت کردم من قبول شدم و اومدم سرکار…

    اون تیکه که داشتین میگفتین چه بلایی سر سایتتون آوردن منو یاد این قسمت انداخت که: چند ماه بعد رییسم بهم گفت که بعد از مصاحبه تماس گرفته با استادم در دانشگاه و استادم توصیه کرده که منو جذب نکنن و آدم خوبی نیستم…اما رییسم گفت مصاحبت خوب بود و یه حسی تو دلم گفت که قبولت کنم و الان به شدت راضی ام که قبولت کردم و کارت فوق العاده عالیه…

    خونه ای دادن اینجا بهم ویلایی کاملا مبله و مجهز و بسیار عالی در منطقه ای سرسبز و زیبا…دوستانی پیدا کردم که ایده های که در ذهنم دارم رو میتونم باهاشون اجرا کنم و بارها و بارها از این نقطه ای که هستم بالاتر برم…

    و تمام این اتفاقات خوب رو با شما استاد عزیز شریکم…

    خدا نگهدارت باشه و انشاالله روز به روز انگیزه بیشتری برای گفتن زیباهای زندگیت داشته باشی…

    از این ماجراهای زیبا بیشتر بگو و ایمانمون رو قوی کن…

    عضو کوچک این خانواده بزرگ محمد ایروانی😍

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 91 رای:
  7. -
    Reyhane AR گفته:
    مدت عضویت: 3682 روز

    به نام خدایی که از اول بوده تا آخر هم هست

    سلام استاد عمل به قوانین الهی 😍

    باور به خداوند .

    باور به انرژی که کل دنیا رو در بر گرفته

    باور به قدرتش .باور به اینکه در وجودت .باور به اینکه همه چیز .هم عشق .هم نفرت .هم شی .هم درخت .هم آسمون .هم زمین و کهکشان .هم حشره هست .هم آتیش .همه چیز .همه چیز …..

    اگر من باور کنم که این انرژی رو به هر شکلی که بخوام میتونم در بیارم .اگر باور کنم که همه چی خودش .دیگه بهش نمیگم بهم بده .میگم بشو .برام عشق بشو .برام سلامتی بشو .برام پول بشو .برام هر چی که میخوام بشو ……

    امروز صبح به خاطر برخورد با یه تضادی هدایت شدم به گوش دادن فایلی که استاد پاسخ داده بود به الهامی که بهش شده بود در مورد بهترین باور در مورد خداوند .

    گوش دادم اصلا یه حالی شدم که نگو .راست میگی استاد که اگر یه فایلی رو صدبار هم گوش بدیم سالها بعد هم باز گوش بدیم کلی ناشنیده ها میشنویم .فقط به خاطر تغییر مدار و درک اون لحظم بود .

    هر چی گشتم تو سایت نتونستم فایلش رو پیدا کنم که احساسم رو اونجا بنویسم .داشتم گیج میشودم که یک دفعه دیدم یه فایل جدید اومد رو سایت با عنوان هدایت الهی .انگار بهم الهام شد که دیگه نگرد بیا تو همین فایل کامنتت رو بنویس .

    استاد هضم صحبتهاتون برام خیلی سنگین بود.

    خیلی دلم میخواست راحت و شیرین درک کنم .اما یه حسی تو قلبم نمیزاشت .نمیدونم این هیجان چه جوریه؟.آیا خوبه ؟ آیا بد ؟

    استاد فرق شما با ما فقط تو باور کردن این انرژی که اسمش خداست هست .شما با تک تک سلولهای بدنتون باورش کردین .که به این راحتی و شیرینی به هدایتهاش عمل میکنید .

    شما گفتید هر چقدر آگاهی ها در مورد قانون و این انرژی بیشتر بشه کمتر میتونی این انرژی رو تعریف کنی .

    گفتید هر جور که باهاش راحتید باشید .

    شما این باور رو عالب درکش کردید و این باور هر روز قوی قویتر براتون عمل میکنه .

    باور قوی شما به این نیرو هست که باعث شده تمام زندگیتون رو هدایتی عمل میکنید و جالب اینه که میگید من کاری نمیکنم همش رو خداوند انجام میده .😊

    برای این رابطه بین شما و خدا نمیدونم چه اسمی بزارم .توصیفش برام سخته .تو کلمات نمیتونم بگنجونمش .

    خدایا حس درونیم رو چه جوری بنویسم .

    خودت کمکم کن .هدایتم کن .تو قلمم بشو .تو کامنتم بشو تا همه راحت درک کنند که چی میخوام بگم .

    دیشب با پسرم در مورد این صحبت میکردیم که اگر 50 میلیارد الان از یه جایی به ما بدون زحمت بدن .باهاش چیکار باهاش بکنیم ؟

    من چند تا پیشنهاد دادم ولی تو دلم به خودم خندیدم .تازه یه جاهایی هم نگران شدم که اگه این پول بیاد تو زندگیم یه مشکلاتی هم برامون بوجود میاره .مونده بودم که با اون مشکلات چی کار کنم .

    میبینی استاد .آخه من چه ادعایی کنم که به قدرت بینهایت خداوند باور دارم ؟

    آخه من هنوز با این باورهای درب و داغونم چطور میتونم بگم که خداوند همه چی هست .من اگر باور کنم که خداوند به راحتی میتونی از هزاران راه این پول رو به من بده .پس چرا نمیتونم باور کنم که همین خدا میتونه همراهش هزاران شادی هم به من بده ؟

    چرا نگران شدم ؟

    خودم خودم رو قانع کردم که برات هنوز زود .تو باید تکاملت رو طی کنی .چه خنده دار .

    وقتی نتونی باورت رو درست کنی صدسال هم عمر کنی تکاملی طی نمیشه همون طور تو جهالت میمونی .

    وقتی امروز تو این فایل شنیدم که گفتید تو اون سالها تو ایران هر ماه بالای سی چهل میلیارد درآمد داشتید ولی تصمیم گرفتید که دفترهاتون رو جمع کنید و مهاجرت کنید .اونجا بود که به خودم گفتم ای هاااااات .من هنوز خیلی از مرحله پرت هستم .

    من 50 میلیارد رو نتونستم هضم کنم اونوقت شما هر ماه راحت این مبلغ میومد به حسابتون .

    استاد عزیزم تمام حرف شما اینه که این انرژی .این سیستم .این نیرو .این قدرت رو اون جوری که دوست دارید باشه باورش کنید اونوقت میشه همه چی .میشه هر آنچه که آرزو دارید بهش برسید .وقتی باهاش رفیق فابریک بشید هر چیزی رو با الهام و هدایت بهت میگه .

    اصلا نمیزاره تو اذیت بشی .اگر باورش کنی که همه کارها رو اون انجام میده تو فقط ازش تشکر میکنی .

    وقتی ببینه به الهاماتش عمل میکنی .و فقط روی اون حساب باز میکنی .اونقدر بزرگت میکنه .اونقدر عزیزت میکنه .اونقدر شجاعت میکنه .اونقدر قدرتمندت میکنه که فقط حظ کنی ….

    من فقط اگر همون هدایتی که باعث شد اون ماده شوینده بیاد جلوی پای استاد رو درک کنم یه دنیا درس گرفتم از این فایل ….

    خدایا ظرف وجودمون رو وسیع کن .🙌

    هضم صحبتهای استاد رو برام راحت و آسان کن .🙌

    دیروز به خدا گفتم من زیاد میخوام .من بزرگی میخوام .من شجاعت میخوام. من مهاجرت میخوام .قلبم داشت ازخدا بلند بلند

    درخواست میکرد .بهش گفتم مگه نمیگی بزرگی ؟بزرگیت رو بهم نشون بده .مگه نمیگی هر چی بخوام میدی ؟باید بدی .بده تا باورت کنم .

    خداوند دیشب با اون وعده ی 50 میلیاردی یه تلنگر حسابی بهم زد و گفت هر وقت منو با تمام وجودت باور کردی و به هدایت هام عمل کردی اونوقت از من زیاد درخواست کن .

    برو فقط رو باورهات کار کن .تا به این سیستم و انرژی اعتماد کنی .

    الله اکبر .همه چی باور …..

    استاد تعریف داستان مهاجرتتون تو ذهنم زندگی حضرت یوسف رو تداعی کرد .که این پیامبر از کجا به کجا رسید .قرار بود ته اون چاه بمونه تا بمیره به خاطر دشمنی برادرهاش .ولی خداوند از ته چاه برد به جایگاهی که شد عزیز مصر .به جایگاهی که برادرانش در مقابلش به سجده افتادن .الله اکبر .

    امروز هدایت شدم به قسمتی از آیه قرآن که گفت خداوند چطور به یوسف علم تعبیر خواب داد .یا به یونس علم سخن گفتن با حیوانات .باور به داشتن این علمها برای 99 درصد آدم ها فقط معجزه هست .

    ولی وقتی داستان مهاجرت شما رو میشنیدم میگفتم نه اینها معجزه نیست .اینها باور و ایمان واقعی به خداوند که میتونه این انرژی رو به هر شکلی که تو بخوای دربیاره .

    خداوند برای استاد همه جا به شکل الهام. به شکل یه تصویر از آینده تو ذهن عزیز دلش .به شکل یه دوست .به شکل هر چی که باعث بشه این انسان به خواستش برسه میشه .چرا ؟؟؟؟

    فقط به خاطر درستی و بهترین باوری که از خداوند تو قلبش

    ساخته .الله اکبر از این همه درک و فهم .

    استاد نه با یوسف نه با محمد ونه با ابراهیم فرقی نداره .هر کدوم در عصر و زمان خودشون بهترین نتیجه ها رو از درک این قوانین گرفتند .

    خدای من باور به این قوانین چه میکنه با انسان .میتونه این موجود زمینی رو تا به کجاها برسونه که بتونه روی زمین خدایی کنه .این انسان وقتی خدا رو در وجودش پیدا کنه میشه همون اشرف تمام مخلوقات خداوند در روی زمین .

    استاد به نظر من تمام این نتایج بر میگرده با حال خوب شما و رضایتتون از هر شرایط زندگیتون .

    یادم یه جایی شنیدم که فقط امام حسین میتونست یه خدا بگه راضیم به رضای تو .که تونست اون حادثه ی کربلا رو بپذیره .و برای من این جمله قابل قبول نمیشد .

    وقتی میبینم استاد عباس منش تو همه شرایط زندگیش چه تو اون بندرعباس تو اون گرمای آتیشی تو تاکسی کار میکرد و باور میساخت یا با اون موتور یاماهای قراضه اش کلی مسافرت میرفت و عشق میکرد .وقتی با دوتا بچه تو مسافرخونه ها زندگی کرد و میگفت راضی بودم و ایمان داشت که همه چی عالی میشه .به این درک میرسم که استاد هم همه جا میگفته خدایا راضیم به رضای تو و حالم خوبه .حال خوبش نشانه ی رضایتش بود .

    ما باید اول حال دلمون رو خوب کنیم .چطوری؟؟؟

    .وقتی بهترین باور رو از خداوند رو در قلبمون بسازیم .دیگه نگرانی معنا نداره .وقتی این باور قوی باشه ترس از بی پولی .ترس از تاریکی .ترس از مهاجرت .هیچ کدوم معنا نداره .دیگه غصه خوردن بی معنی میشه .وابستگی از بین میره .زنجیرها از پاهات جدا میشه .بال پرواز پیدا میکنی .ظرف وجودت بزرگ و بزرگتر میشه به جایی میرسی که زمین برات کوچیک میشه .دلت پرواز تو آسمانها رو میخواد .اونجا هم کچیک میشه .دلت رفتن به کهکشانها رو میخواد .خداوندا .پروردگارا ظرفیت انسان چقدر گنجایش داره ؟؟

    آهان فهمیدم .روح انسان به وسعت و بزرگی خداوند .خدا از روح خودش در انسان دمید .پس ظرف وجود انسان هم به اندازه همین انرژی بینهایته .الله اکبر .

    وقتی هدایت زندگی استاد رو از یه ماده ی شوینده تا به جایی که سرو سایت رو ببر خارج از کشور رو گوش میدادم .فقط میگفتم الله اکبر .چقدر این هدایت دقیق و تمیز و شیرین بوده .خدای من هیچ کس نمیتونه کسی رو پایین بیاره اگر تو نخواهی و هیچ کسی نمیتونه کسی رو بالا ببره اگر تو نخواهی .همه چی دست تو .

    تمام عمل به الهامات استاد نشان از یه ایمان قوی و باور درست به این نیروی درونیش بود .همون نیرو و انرژی که اسمش خداست .نیروی خداوند بالاترین نیروهاست .

    اگر بهش توکل کامل داشته باشی خدا برایت کافیست .

    استاد اگر بدونی چقد نیاز به شنیدن این حرف ها داشتم .اول شروع نوشتنم قلبم نا آروم بود و تند تند میزد .

    از هدایت خداوند به شنیدن این صحبتها هیجان زده بودم .یه جاهایی به قول یکی از دوستان که میگفت میخواستم گوشی رو پرت کنم .منم واقعا پرت کردم .به قلبم گفتم آروم باش و فقط گوش کن .هدایت خداوند رو آرام آرام باید دریافت کنی .

    و الان که تا آخر گوش دادم خیلی بهترم .خداروشکر .

    دلم میخواد زندگی رو رها کنم و فقط بشینم این فایل رو گوش کنم .اونقد گوش کنم تا بتونم حتی شده یک درصد از ایمان و باوری که استاد داشته رو در وجودم شعله ور کنم .

    خدایا .پروردگارها من هنوز بنده ی خام و آبپز تو هستم .مرا اونقدر تو این مسیر حرارت بده تا پخته یا حتی سوخته و جزقاله بشم. چون ارزش داره در مسیر رسیدن به عشق درک تو بسوزم تا بفهمم که همه چی تو هستی و فقط باید تو رو باور کنم

    هدایتم کن که تا بفهمم هدایت الهی چیه .

    فقط سجده میکنم 😢

    الله اکبر از آگاهیهای این جلسه …..

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 129 رای:
    • -
      محمدرضا ذوالفقاري گفته:
      مدت عضویت: 3577 روز

      سلام دوست عزیز…

      کامنتتون واقعا سرشار از حس توحید بود…

      اصلا همین حس قشنگی که بهتون دست داده و اصلا یک حس طبیعی و عادی هم نیس و یک کوهی از انرژی رو به واسطه این حس توحیدی دریافت میکنید خودش یه ثروت عظیمه…

      چون پشت این حس احساس آرامشه…احساس بندگیه…احساس توانستنه…احساس قدرته…احساس پادشاهیه…

      حس توحید…

      بخاطر همینه که انسانهای بزرگ تاریخ هرگز حاضر نبودن تو دنیا این حس رو با هیچ چیزی عوض کنن…

      و چون این احساس پرحرارت توحیدی رو به بهترین شکل ممکن درک کردن از وابستگی به کل متعلقات دنیا رها بودن…

      مثلا حضرت علی ع بخاطر حس توحیدی خیلی قوی که داشتند از تعلق خاطر به هرچیزی رها بودند و اتفاقا ایشون برخلاف اینکه به ما گفتند ضددنیا و ثروت بوده اتفاقا خیلیم ثروتمند و متمکن بودند ولی تعلق خاطر به دنیا نداشته و اتفاقا ثروتم خیلی راحت وارد زندگیشون میشده…

      یا مثلا کوروش کبیر بدون اینکه حرص دنیا رو بخوره یا بخواد بزور همه جارو بگیره به بهترین شکل ممکن صاحب امپراطوری بزرگ ایران شد چون رها بود از این موضوع و فقط روی حس بزرگ توحید تمرکز داشت و خداوند اون رو به بهترین ها هدایت کرد…

      متعلقات دنیا خیلی راحتتر از هر روش دیگه ای وارد زندگی این افراد میشه بدون اینکه زور خاصی بزنن واسش…

      چون تمرکزشون روی اصل اساسی جهانه و البته قدرتمندترین اصل…

      و نمونه حی و حاضرش استاد خودمون که بدون اینکه حرص دنیا رو بخوره و زور بزنه و سعی کن از راههای غیر صحیح به خواسته هاش برسه رهاست و از زندگیش لذت میبره و اتفاقا خداوندم خوب میدونه چه شکلی هدایتش کنه…

      خدایی که هرکسی روش درست و حسابی حساب کرده پشیمونش نکرده…

      به امید الله که به راههایی هدایت بشیم که خداوند بهشون نعمت داده و نه گمراهان…

      یاحق.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
      • -
        Reyhane AR گفته:
        مدت عضویت: 3682 روز

        سلام آقا محمد .چه مثال های زیبا ودرستی زدید .سپاسگزارم دوست خوبم .از خدا میخوام که تو مسیر درک توحید هر لحظه هدایتمون کنه .تا بتونیم جزء بندگان مخلصش باشیم .ممنونم از توجهتون به نوشته من .

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
    • -
      نرگس نوشادي گفته:
      مدت عضویت: 2396 روز

      ریحانه عزیزم سلام

      در حالی برایت پاسخ مینویسم که اشک امانم نمیدهد از خوندن کامنتت😭😭😭😭انگار حرف های دل من بر زبانت جاری شده

      خوب که فکر میکنم میبینم میتونم یه ۵٠ میلیارد رو برنامه ریزی کنم و هزینه کنم اما هر ماه ۵٠ میلیارد رو نه واقعا

      ظرف ما کجا و ظرف استاد کجا

      باید تکاملمون رو طی کنیم

      خدایا ما میخوایم ظرفمون وسیع بشه

      پس باید بشه

      خدایا ما تنها تو را می پرستیم و تنها از تو یاری میجوییم

      ما رو به راه راست هدایت فرما راه کسانی که به انها نعمت بخشیدی

      راه استاد عباسمنش ……

      خدایا شکرت که در مسیریم

      خدایا شکرت برای این الگو

      خدایا شکرت برای این سایت

      خدایا شکرت برای دوستان هم فرکانسی

      در اغوش خدا باشی ریحانه عزیز

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
    • -
      محمد فتحی گفته:
      مدت عضویت: 3815 روز

      خداوند با این پیام تمام نشانه های آینده را بهم داد!

      من همه را دیدم با همین دو چشم خوشگلِ عسلی ِ قهوه ای گردِ درشتم! همه را دیدم و تایید کردم توی این زمان با حس خوب با آرامشِ عمیــــق با نفس های عمیق. من دیدم و تایید کردم و سپاس گزاری کردم و سپاس گزارم

      خدا بهم گفت خدا که همه جاست ..

      توی این نوشته هم بود توی این تسلیم محض ِ شما هم بود که نوشتی: و من از شما تشکر میکنم دوستِ مهربانم که نوشتی ..

      قول بهت میدم اگر این تسلیم بودن را ادامه بدی و روی خودت کار کنی رو زمین نمی مونی! .. تعبیر این جمله را میذارم به قدرتِ اتصال خودت.

      یا حق.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
      • -
        Reyhane AR گفته:
        مدت عضویت: 3682 روز

        دوست خوب و با احساسم مارکوی عزیز ممنون از توجهت به نوشته ای که خدا گفت و من نوشتم .

        چه حس فوق الاده ای دریافت کردم از جوابتون .هر روز روی جمله ی آخرتون تمرکز میکنم و حال دلم عالی میشه .باید که تسلیم بود در برابر این عشق و عظمت ….

        همین آرزو رو من برای شما دارم دوست خوبم .

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      لعیا گفته:
      مدت عضویت: 2269 روز

      عزیز دلم چقدر به دلم نشست این کامنت شما.. واقعا لذت بردم از خوندن پیامت بانو جان.. خوشا بحالت که انقدر سطح درکت از الله مهربانمون بالاست.. خدایا منم هدایت کن به همچین شعوری از شناخت تو برسم..

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
    • -
      درخشان گفته:
      مدت عضویت: 3334 روز

      ریحاااااااانه باااااانوی عزیزززززم‌

      ریحانه جاااااانم

      آخه من چیکاااار کنم الان؟

      یعنی میخواستم بین حرفاااات گوشیم رو پرت کنم….

      خداااایا خداااایا شکرت شکرت

      اصلا مگه میتونم نننویسم و از احساسم بهت نگم؟

      خدایا شکرت شکرت برای دااااشتن دوست فوق العاده ای چون ریحانه عزیییزم

      من عااااشقتم که اینقدر دیوانه و مبهوت آگاهی ها و زیبایی های پروردگااااارمون هستی

      من ازت مممنونم که می‌نویسی از خدا سپاسگزارم برای حضورت در این لحظه و در این ساعت ….

      چقدر قشنگ از خدامون گفتی از درک رب العالمین که همه چی میشود ما را ….

      چقدر تحسین برانگیزی شما آخه که هدایت خدا رو در قلبت روشن داررری

      ⁦❤️⁩💜💙🧡🧡💚💛

      عاشقتم برای این جمله ات که دقیقا خداوند از کلام زیبایت پاسخ پرسشِ دو ساعت پیشم رو داد

      اینقدر سریع اینقدر راحت

      اینه خدای سریع الجواب خدااااییی که در هر لحظه ما رو اجاااابت می‌کنه ….

      من اگر باور کنم که خداوند به راحتی میتونی از هزاران راه این پول رو به من بده .پس چرا نمیتونم باور کنم که همین خدا میتونه همراهش هزاران شادی هم به من بده؟

      خدای من شکرت شکرت با خوندن کامنتت ریحانه بانوی مهربانم

      قلبم باز تر شد…

      دوووووست دارم

      الهی که خداوند همینجووور هر روز و هر روز با درک آگاهی هاش در قلب پایدارتر بشه و گام هایت استوار تر از همیشه

      🥰😍😚🤗💓💕

      در پناه الله یکتای هدایتگر

      در آغوش رب العالمین در پرواز باشی و زندگیت رو خلق کنی🌷✨😘✨🤩

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
      • -
        Reyhane AR گفته:
        مدت عضویت: 3682 روز

        سلام نگین جان دوست داشتنی من

        خدا رو هزاران بار شکر میکنم که اینقدر احساست خوب شد و به جواب سوالت رسیدی .خداوند هر لحظه در حال هدایت بنده هاش .

        خیلی خوشحالم کردی با جواب زیبا و دلنشینت .

        لذت میبرم از داشتن دوستان باشعوری چون شما .

        من هم برایت آرزوی سلامتی و سعادت در این دنیا و آن دنیا رو دارم .دلم میخواد شاهد پیشرفت درک توحید همه ی عزیزانم در این گروه باشم .

        تو بهترینی نگین زیبا و مهربان و شیرین من

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      رستگارپناه گفته:
      مدت عضویت: 2406 روز

      دوست عزیزم سلام

      از شما که این کامنت توحیدی بسیار عالی وپر از مهر محبت خدایتان را نوشتید که موقع خواندن اشگ مرا در اورد وچنان احساس بسیار عالی وتوحیدی در من ایجاد کرد سپاسگزارم واز استاد عزیزم هم سپاسگزارم

      بخاطر هدایتهای که دریافت وبه ما انتقال می دهند امید دارم که هرجه زودتر به خواستها واهداف خودتان برسید رسول رستکار

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
    • -
      Princess Ela گفته:
      مدت عضویت: 2408 روز

      من دیوانه شدم

      وای وای چی بگم من الان اشکام نمیزاره بنویسم

      جان دل من

      عشق دل من

      زیبا کمه

      میخوام بگم چقدر عمیق بود

      چقدر عمیق بود

      باورت میشه با تمام وجودم این احساس آرامشتو این بهتر شدن و عمیق درک کردنتو با تمام وجودم لمس کردم

      دیوانه شدم

      چقدر با تمام قلبم تحسینت میکنم ریحانه ی خداوندم برای این درک عمیقت برای این نگاه بی نظیر توحیدی ات

      خدای من خدای من

      هزاران بارشکرمیکنم برای هدایت نابت به سمت نوشته ی خودت

      خخدایاشکرت برای وجود ریحانه ی نازنینم چقدر زیبا نوشتی ..مثل تک تک کلمات خداوندم که از زبان استاد نازنینم جاری میشد این نوشته ی خدایی ات رو باید چندین بار بخونم

      خدایاشکرت هزاران بارشکرت خدایاشکرت هزاران بارشکرت

      الهی که همیشه غرق عشق خداوند باشی عزیزدلم

      عاشقتم

      عاشقتم

      الهی که همیشه غرق درک بی نهایت والای خداوندم باشی

      بهترین هارو برات میخوام جان من

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
      • -
        Reyhane AR گفته:
        مدت عضویت: 3682 روز

        سلام پرنسس من .عاشقتم که اینقدر دختر با احسای هستی .ممنون از دعای بینظیرت .متقابلا من هم برات بهترین ها رو آرزو میکنم .

        خوشحالم و از خدایم سپاسگزارم که قلم و نوشته ی من شد تا درون وجودیت رو شاد کنم .

        عاشق اشکهای پاک و مروادیتم که بر گونه هایت میدرخشد .

        همیشه بخندی و شاد باشی از حضور خداوند در قلبت .

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      AMIRREZA گفته:
      مدت عضویت: 2376 روز

      ممنونم ریحانه جانِ توحیدی

      به چه درکی از خداوند رسیدی

      چقدر زیبا بود این کامنتِ نابَت

      انگار خودِ خداوند میکرد صحبت

      خدا جانم ای ربّ هر دو جهان

      خودت ظرفِ وجودمان گُستَران

      حیاتِ مان را با هدایت نور کن

      حالِ مان را پر از ذوق و سرور کن

      اینقدر حالم با خوندن این کامنتتون خوب شد که هدایتی این بیتا اومد تو ذهنم و براتون نوشتم!!!

      خدایا نتوان وصفِ تو گفتن که تو در فهم نگنجی…

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      آزاده زمانی جوهرستانی گفته:
      مدت عضویت: 1911 روز

      سلام دوست عزیز هم فرکانسی ام. نمی دونید با این کامنتتون چه غوغایی در وجودم به پا کردی. چقدر روح تشنه ام با خوندن کلمات از جنس نورتون سیراب شد. سپاسگزار خدای مهربونم هستم که بر قلب آماده ی دریافت شما جاری ساخت وشما به تحریر در آوردی. فقط اشک ریختم، چقدر هدایت امروزم ناب بود. هر چقدر فایل رو گوش می کنم وکامنت ها رو می خونم تشنه تر می شم. بهترینها رو براتون آرزو دارم. 😍😘

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      احسان چیانی گفته:
      مدت عضویت: 2593 روز

      درسته دوست عزیز

      نیروی خداوند بزرگترین نیروهاییییی است که همیشه آماده کمک کردن به هر کسی که درخواست کمک بدهد است

      آفرین صد آفرین خیلی زیبا بیان کردید احساس درونیت ون را.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  8. -
    سعیده شهریاری گفته:
    مدت عضویت: 1284 روز

    بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِیمِ

    وَسَارِعُوا إِلَىٰ مَغْفِرَهٍ مِنْ رَبِّکُمْ وَجَنَّهٍ عَرْضُهَا السَّمَاوَاتُ وَالْأَرْضُ أُعِدَّتْ لِلْمُتَّقِینَ ﴿١٣٣ آل عمران﴾

    و به سوی آمرزشی از پروردگارتان و بهشتی که پهنایش [به وسعتِ] آسمان ها و زمین است بشتابید؛ بهشتی که برای پرهیزکاران آماده شده است؛

    الَّذِینَ یُنْفِقُونَ فِی السَّرَّاءِ وَالضَّرَّاءِ وَالْکَاظِمِینَ الْغَیْظَ وَالْعَافِینَ عَنِ النَّاسِ ۗ وَاللَّهُ یُحِبُّ الْمُحْسِنِینَ ﴿١٣4 آل عمران﴾

    آنان که در گشایش و تنگ دستی انفاق می کنند، و خشم خود را فرو می برند، و از [خطاهایِ] مردم در می گذرند؛ و خدا نیکوکاران را دوست دارد.

    =====================================

    استاد عزیزتر از جانم سلام

    این فایل امروز جزو فایل های پیشنهادی سایت بود و از همون لحظه ای که اومد روی صفحه ی سایت بهم چشمک زد که امروز منو بزار توی برنامه ت!منم گفتم چششششم!با اینکه قبلا بهت گوش دادم ولی مطمئنم توی این مدار جدید ،باز هم برام آگاهی داری !

    استاد طعم الله اکبر های وسط صحبت هات آنچنان به جانم نشست که قلبم رو باز کرد تا بیام چندتا از ردپاهای هدایت های الله رو اینجا بنویسم تا قلب خودم روشن و روشن تر و ایمانم بیشتر و بیشتر بشه …

    بریم به امید الله مهربان

    =====================================

    سال اول دانشجویی من توی سایت ،خیلی خوب داشتم روی خودم کار میکردم و زندگی روی یک روال آروم در حرکت بود همه چیز توی زندگی من تغییر کرده بود و جنس آرامش به خودش گرفته بود،یک روزی من نشستم با دقت ١٠ تا از آرزوهام رو طبق تمرین کتاب رویاها نوشتم از کسب و کار و وضعیت مالی و روابط و ….

    دقیقا فردای همون روز سر یک دلیل مسخره یک دعوای وحشتناکی بین من و همسرم رخ داد!

    من ذهنم رو کنترل کردم و گفتم خدایا خیر این ماجرا رو بهم بگو !

    گفت تو مگه از من این چیزها رو درخواست نکردی ؟!

    گفتم چرا ! گفت بسم الله !

    بچه ها رو بفرست گرگان پیش پدر و مادرت!

    گفتم خدایا چی میگی ؟! من انتقالی ندارم !!!!

    مگه یادت رفته سال های قبل چقدر تلاش کردم و نشد ؟!

    کجا بفرستم بچه هامو ؟

    اون می‌گفت اگر ایمان داری باید بفرستی !

    و من پرونده ی پیش دبستانی بچه هارو از مدرسه گرفتم و بردمشون یک مدرسه نزدیک خونه ی مامان اینا ثبت نام کردم که اونم طبق هدایت خداوند سر راهمون قرار گرفت !

    =====================================

    فقط چند وقت بعد من با اولین هدایت شگفت انگیز الله مواجه شدم!!!!

    یکی اومده بود دم در نگهبانی بیمارستان فریدونکنار !!! بنر زده بود !کسی نمی‌خواد بره گرگان من باهاش جابه جا بشم ؟!؟!؟

    الله اکبر …الله اکبر …الله اکبر …

    =====================================

    پروسه ی انتقالی افتاد روی دور…

    تموم همکار های بیمارستان میگفتن امکان نداره با این انتقالی موافقت کنند،تو پرستاری اون کمک بهیار …

    یا هی تایم کمیته رهبری بیمارستان بی دلیل میفتاد ماه بعد

    من ذهنم رو کنترل میکردم،تمرکزم روی بهبود شخصیت توحیدی خودم ،روی آموزش ها و سایت بود …

    در کمال تعجب همگی،رئیسی که نودونه درصد بیمارستان ازش شاکی بودن ،یک تنه به حمایت من وایساد و موافقت کمیته ی رهبری بیمارستان برای این انتقالی به کمیته ی دانشگاه ارسال شد …

    الله اکبر …الله اکبر …الله اکبر …

    =====================================

    من تازه فهمیده بودم که اون بنده ی خدا که اومده جایگزین من بشه حتی مدرک اصلی کمک بهیاری نداره،بلکه خدمات بیمارستان که دوره ی کمک بهیاری دیده،همین شد دستاویز مسئولین نقل و انتقالات دانشگاه که کمیته قبول نمیکنه،ضمن اینکه دوره ی شیوه ی حل مسئله هم لانچ شده بود و واضح و روشن بهم میگفت که ترمز اصلی ذهنی تو چیه ولی من نمیتونستم قبول کنم !

    بهار ١4٠٢

    کمیته ی نقل و انتقالات به علت هم تراز نبودن جایگزین،کلا پروسه ی انتقالی رو استپ زدو باهاش مخالفت کرد !!!

    الله اکبر …الله اکبر …الله اکبر …

    =====================================

    با اینکه گیج و منگ بودم و نمی‌فهمیدم دقیقا چی شده اما میدونستم باز هم باید ذهنم رو کنترل کنم و اجازه بدم هدایت بشم …

    بچه هارو برگردوندم فریدونکنار،برای کلاس اول ثبت نامشون کردم و بازهم همچنان روی آموزش ها کار میکردم.

    دقیقا اخر اردیبهشت ماه به یک تضاد سنگین دیگه توی روابط خوردم که باز هم با اینکه احساس میکردم واقعا خورد شدم نشستم با خدا صحبت کردم ،دقیقا یادمه حتی کجای خونه نشسته بودم،ازش طلب هدایت کردم و دکمه ی نشانه ی روزانه م رو زدم و دوره ی ارزش تضاد رو بهم معرفی کرد و همونجا خریدمش.

    مسیر داشت برای روشن و روشن تر میشد،باز هم ذهنم رو کنترل کردم و درخواست هام رو از روابطم نوشتم و باز هم تمرکزم رو گذاشتم روی آموزش ها …

    دقیقا یکی دو هفته ی بعد من توی خواب الهاماتی رو دریافت کردم ودرهایی رو خدا برام باز کرد و بهم نشون داد که فهمیدم من باید از نظر ذهنی کویر رو رها کنم و این ترمز ذهنی باعث استپ خوردن انتقالی شده….

    هدایت بعدی اومد دوباره بچه هات رو بفرست گرگان!

    بهش گفتم من انتقالیم استپ خورده ،همینجا ثبت نامشون کردم !!!! ولی اون می‌گفت بفرست برن… بفرست برن …

    بازم پرونده شون رو گرفتم و بردم یک مدرسه نزدیک مامان این ها ثبت نام کردم …درحالیکه هیچ اطلاعی از معلم هاش نداشتم …

    همون روز ها یکی از دوستان مادرم بهش زنگ میزنه و ازش می‌پرسه چه خبر و می‌فهمه نیلا نیکا دوباره برگشتن گرگان و فلان مدرسه ثبت نام شدن…ایشون میگه معاون اون مدرسه فامیل منه و بهش میگم نیلانیکا رو توی کلاس بهترین معلم بزاره…

    الله اکبر …الله اکبر …الله اکبر …

    =====================================

    یک ماه بعد !!! فقط یک ماه بعد !!!!

    یعنی تیر ماه …

    من شب داشتم می‌خوابیدم یک الهام واضحی اومد برو تو سایت دانشگاه علوم پزشکی مازندران درخواست ملاقات حضوری با رییس دانشگاه بده که بری شرایطت رو براش توضیح بدی …صدا انقدر واضح بود که جای هیچ شکی و تردیدی نداشت …من ساعت ١١و نیم شب درخواست ملاقات حضوری با رئیس رو توی سایت ثبت کردم و بیخیال خوابیدم …

    فردای همون روز!!!فردای همون روز !!!

    هنوز ساعت ٨ صبح نشده بود !!!

    از دفتر ریاست دانشگاه مستقیم زنگ زدن و گفتن خانوم انتقالی شما بدون جایگزینه!!! خود رئیس موافقت کرده …اصلا نمیخوای بیای …فقط از نقل و انتقالات پیگیر کارهای اداری شو …

    الله اکبر …الله اکبر …الله اکبر …

    =====================================

    تابستان ١4٠٢ و شروع یک سفر به دور آمریکا دیگه …

    من ازاد و رها ،روی خودم کار میکردم ،مشغول دیدن سریال سفر به دور آمریکا بودم و هرکسی بهم میگفت پیگیر انتقالیت باش و برو دانشگاه و هی فشار بیار بهشون و فلان من می‌گفتم نه …هدایت میشم …خدا بهم میگه کی ،کجا برم و چی کار کنم …

    و هربار خود خدا ،یک کاری میکرد چند قدم پروسه ی انتقالی بدون هیچ دخالت و فرسی از طرف من پیش میرفت…

    الله اکبر …الله اکبر …الله اکبر …

    =====================================

    پائیز ١4٠٢ دوره ی احساس لیاقت لانچ شد و با شروع اون دوره من تازه فهمیدم بزرگترین پاشنه ی آشیل من کجاست …دقیقا آبان ماه رسیدیم به جلسه 5 و تکمیلی جلسه 5 که من به یک سد محکم خوردم و دیگه همونجا گیر کردم …زخم عمییقی در شخصیتم پیدا کردم به اسم حمایتگری که به خودم قول دادم تا درمانش نکنم سمت هیچ زخم دیگه ای نرم …

    تموم تمرکزم روی همین ٢ جلسه بود که از گرگان خبر رسید شما نمیتونی بری icu!!! باید بری اورژانس کودکان !!!

    گفتم چرا ؟! دلیل ؟!

    گفتن چون یکی از گرگان به جای شما داره می‌ره مازندران و ایشون تو بیمارستان کودکان بوده و شما باید جایگزین ایشون بشی!!!

    گفتم ولی انتقالی من توی مازندران بدون جایگزین بوده،چرا شما الکی نیروتون رو جای من فرستادید ؟!

    گفتن همینکه که هست نمیخوای برو پیش رئیس اعتراض کن!!!!

    از اتاق اومدم بیرون …یک نفس عمیق کشیدم …از خدا طلب هدایت کردم و گفتم هرچی تو گفتی همون !

    قرآن رو باز کردم و با آیه ی ١٢ حدید جوابم رو داد :

    یَوْمَ تَرَى الْمُؤْمِنِینَ وَالْمُؤْمِنَاتِ یَسْعَىٰ نُورُهُمْ بَیْنَ أَیْدِیهِمْ وَبِأَیْمَانِهِمْ بُشْرَاکُمُ الْیَوْمَ جَنَّاتٌ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِینَ فِیهَا ۚ ذَٰلِکَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ

    آن روز که مردان و زنان مؤمن را مى‌بینى که نورشان پیشاپیششان و به جانب راستشان دوان است. [به آنان گویند:] «امروز شما را مژده باد به باغهایى که از زیر [درختان‌] آن نهرها روان است، در آنها جاودانید. این است همان کامیابى بزرگ.

    حجت بر من تمام شد،من فقط باید ایمان نشون میدادم به پلن خداوند و تسلیم هدایت میشدم و درنهایت اول آذر ١4٠٢ شروع کار من در اورژانس کودکان گرگان رقم خورد …

    الله اکبر … الله اکبر …الله اکبر …

    ====================================

    به الله ای که‌ میپرستم قسم میخورم اگر روند انتقالی من تغییر نمی‌کرد و من طبق روال تو بخش icu بزرگسالان کار میکردم،الان…همین الان من یا شیفت بودم …یا بعد شیفت …یا منتظر بودم که شب بشه برم شبکاری …

    من هیچ وقت به این راحتی از کارم انصراف نمی‌دادم …

    من فقط ٣ ماه تو شرایط سخت اورژانس کودکان کار کردم …شک نداشتم این پلن خداونده و امکان نداره اون شیفت های استیبلی که من توی icu فریدونکنار داشتم به این میدون جنگ ختم بشه … همه ش میگفتم ،بی سروصاحاب نیست …دری به تخته نخورده …این جهان قانون داره !!!!من باید ایمان نشون بدم فقط …

    دقیقا وقتی من کار اورژانس کودکان رو یاد گرفتم وقتی عزت نفسم صد ها پله رشد کرد …وقتی همونایی که روز های اول بهم دفتر میدادن برم صندلی آبی و اوکسی هود و مانیتور های بخش رو بشمرم …همونا التماس میکردن تو فقط بیا شیفت ،ما به این نیروی قوی احتیاج داریم …تو بیا هر شیفتی که تو بگی …هر بخشی که تو بخوای میفرستیمت!!!!!

    من به ندای الهام بخش الله گوش کردم و گفتم تمااااام ….اینجا دیگه تمام …انصراف ….

    من دیگه نمیام و میرم پیِ آرزوهای خودم ….

    الله اکبر …الله اکبر …الله اکبر ….

    ====================================

    استاد عزیزتر از جانم…

    این هایی که نوشتم فقط یک چشمه از هدایت های الله توی زندگی من بود …به قول شما زندگی من که اصلا روعه ماشاالله :)))) من انقدر رد پا توی این سایت الهی دارم که همه ش از هدایت‌الله ست … که حتی خودم از خوندنشون لذت میبرم و روحم به پرواز درمیاد …دقیقا مثل همین یک ساعتی که باز هم دستام به یک نوری وصل شد و نوشتم و نوشتم و نوشتم و قلبم روشن و روشن تر شد ….

    ازت ممنونم استاد ابراهیم نشانم …

    از دیشب دارم این جمله رو با خودم تکرار میکنم …

    چه خوش است صوت قرآن …ز تو دلربا شنیدن…

    به رخت نظاره کردن، سخن خدا شنیدن …

    دوستون دارم …دوستون دارم از روشنی قلبم

    خداروشکر میکنم برای فرصت یک روز زندگی دیگه …یک روز بندگی و خلق یک صلات پر نور …

    در پناه نور میسپارمتون…خدای نُورٌ عَلَىٰ نُورٍ

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 136 رای:
    • -
      حسین عبادی گفته:
      مدت عضویت: 1836 روز

      بنام خداونده بخشنده و مهربانم….

      سلام به سعیده نورانی و بزرگ قلب…

      چقدر قشنگ این هدایت الله چقدر قشنگ و واضع به گوش میرسه چقدر زیباست این رب نازنین…

      اجی سعیده وقتی کامنتات رو میخونم یه دریچه ای از عشق و امید و ارامش به روم باز میشه و شدی الگویی برای من الگویی برای من که هر روز به خدا بگم باهام حرف بزن همنجور که با اجی سعیده حرف میزنی و تمام بچه های سایت….

      خدارو صد هزار بار شکر برای این همه قشنگی و زیبایی که رب به ما هدیه داده…

      یادم پارسال بود که توی اعتصابابت بودیم و واست کامنت گذاشتم از دل اعتصابت …

      چند باری ارسال کردم کامنت رو اونموقع ها تو در دیوار بودم و اگاهیم به قدر الان نبود مدارم در این حد نبود …

      حرفارو میشنیدم لذت میبردم اما عمل نمیکردم فقد میشنیدم…

      تا یه روز با یه عکسی که بچه از تویه اعتصاب ازم گرفتن و خودم رو دیدم به خودم گفتم تو بنده خدا نیستی بنده شیطانی

      بلند شوووووووووووووو ایمانت کجا رفت توکلت کجا رفت لعنتی….

      اون عکس باعث دگرگونی من شد که اون عکس هم یه نشونه از طرف خدا بود برای من که حسین اگر این مسیر روبری همینجور مثل این عکس خواهی شد…

      و منم به ندای قلب و نشونه الله اعتماد کردم و رهااا شدم از اون جمع..

      که گفتن حسین عبادی که جنجالی ترین ادم اعتصابات بود چرا نیستش دیگه گفتم من دیگه تویه این مسیر قرار نمیگیرم…

      بعد از اون درهای خدا یکی یکی برام باز شد خدایا شکرتتتتتتتتتتتتتت بینهایت شکرت رب من سپاس گزارم ازت رب نازنینم دوستت دارم…

      همیشه هوامو داشت باش خدا جون من بنده خوب تو هستم…

      الله اکبر الله اکبر الله اکبرررررر………….

      اقا رضا احمدی میگفت

      عبد خدا بودن یعنی جاده قلبت رو اسفالت کن که هواپیمای حامل الله بروی ان بشینه…

      الله اکبر الله اکبر الله اکبرررررررررررررررررررررررررررررررر

      در پناه جان جانان رب العالمین شاد سلامت و ثروتمند و پر از نور رب باشی

      با عشق حسین عبادی بنده خوب خدا

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
    • -
      سینا احسنی گفته:
      مدت عضویت: 825 روز

      سلام و درود به شاگرد زرنگ استاد خانم شهریاری عزیز

      داستانتون در مورد انتقالتون به اورژانس کودکان و تجربه شرایط سختش رو که خوندم یاد یه تجربه ای از خودم تو همین مایه ها افتادم

      من بعد از اینکه مدرک حسابداریم رو از فنی و حرفه ای گرفتم توی سایت های کاریابی شروع به ارسال رزومه کردم و خیلی زود یک شرکت معتبر تو زمینه ترانزیت کالا که با شرکت های خارجی هم کار میکردن و یجورایی خفن و سطح بالا محسوب میشدن از من دعوت کردن برای مصاحبه برم و وقتی رفتم شرکتشون رو از نزدیک دیدم واقعا خوشم اومد چون هم فضای خیلی خوبی داشت هم لوکیشنش تو مناطق بالای شهر بود و به هر حال کلی آدم های درست و حسابی اونجا رفت و آمد داشتن

      خلاصه رفت تو مخم که من حتما باید اینجا استخدام بشم و هر روز توی دفترم مینوشتم که خدایا یه کاری کن منو انتخاب کنن و همش خودم رو توی اون فضا تجسم میکردم تا اینکه بعد از یک ماه پیگیری و سر دوندن ما جناب رئیس فرمودن ما یک نفر دیگه رو استخدام کردیم (زرشک:)))

      شروع کردم به گله و شکایت که خدایا ما این همه درخواست دادیم و تجسم کردیم خیر سرمون تهش این بود جوابش؟دمت گرم دیگه من غلط بکنم به شما درخواست بدم

      ولی یه مدت بعدش تونستم ذهنم رو کنترل کنم و گفتم اشکالی نداره حتما اون شرکت یه شرایطی داشته که با روحیات من سازگار نبوده و بدرد من نمیخورده

      (البته از اون نحوه گزینششون مشخص بود که مدیر عاملشون آدم وسواسی و سختگیری هست و بسیار رو عملکرد کارکنانش حساسه و دلش نمیخواد یه ثانیه بیکار باشن و پوستشون رو میکنه خلاصه:)))

      دیگه بعدش به همون روند ارسال رزومه و امیدواری برای استخدام در یک جای مناسب ادامه دادم تا یک شرکت دیگه تو همون منطقه بالا شهر بهم درخواست مصاحبه دادن و وقتی رفتم دیدم مدیر عامل این یکی شرکت برعکس اون یکی خیلی آدم آرام و مهربون و آسان گیری هست

      (این ها رو زمانی متوجه شدم که دو روز بعد مصاحبه تماس گرفتن گفتن شما از فردا بیا سر کار در حالی که توی مصاحبه از دین و مذهب پرسیدن و من بهشون گفتم خدا رو شکر آدم مذهبی ای نیستم:))) ولی مشخص بود که خودشون خیلی مذهبی ان)

      یادمه بعد از مصاحبه ام که اومدم خونه به پدر و مادرم گفتم من همچین حرفی به طرف زدم اون ها هم کلی شاکی شدن گفتن خب دیوانه استخدامت نمیکنه دیگه ولی من گفتم کسی که بخاطر افکار و عقایدم بخواد منو استخدام کنه همون بهتر که نکنه (به هر حال ایمان قوی لات بازی ام داره دیگه:)))

      خلاصه که الان حدود 4 ماهی هست دارم تو همون شرکت دومیه کار میکنم واقعا از اوضاع کاریم راضی ام

      هم کارفرمای آرام و صبور و خوش برخوردی دارم هم همکاران شوخ و باحال و مثبتی دارم هم فضای کاری مناسبی در اختیارم هست هم لوکیشن محل کارم جوری هست که با یک خط اتوبوس ظرف مدت نیم ساعت رفت و آمد میکنم بهش هم ساعت کاری مفیدم در طول روز یکی دو ساعت هست که باعث میشه بتونم مابقی زمانم رو تمرکز کنم روی آموزش های استاد بدون اینکه کسی چیزی بهم بگه و اعتراضی کنه(خدایا خیلی شکرت)

      حالا منظورم از گفتن این داستان این بود که وقتی یکم سعی میکنیم تو زندگیمون به خدا اعتماد کنیم و کمتر ترمز رو فشار بدیم خودش ما رو هدایت میکنه به شرایطی که با گروه خونی ما سازگار تره و واسمون بهتره

      (حالا واسه شما سختی کار در اورژانس کودکان و برای من راحتی کار در شرکت دومی)

      خدایا مرسی برای این هدایت دقیق و شخصی سازی شده بندگانت به سمت اهداف و آرزو هاشون بصورت خیلی ویژه و اسپشیال

      (خداوکیلی حلال اولسون:)))

      فتبارک الله احسن الخالقین

      در پناه حق باشید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
    • -
      Zahra گفته:
      مدت عضویت: 1271 روز

      سلام

      به شما دوست عزیزم سعیده جان وقتی قسمت ایمل شما رو فعال کردم ومیبینم که شما کامنت گداشتی با ذوق میام می خونم چون خیلی واضح ودلی می نویسی وبر دل هم عالی میشینه وهمش چیزهایی خدا توسط شما برام می نویسه که باید گوش کنم وانجام بدم خیلی واصح برای بودنتان در این سایت الهی شاکر خدا هستم براتون ارامش وعزت وثروت وسلامتی وعشق بی حساب ارزو دارم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
    • -
      سیده ملیکا مرتضوی گفته:
      مدت عضویت: 740 روز

      به نام خدای جانم کع هرچه دارم از اوست

      سلام به سعیده جان و عزیزم

      به یکی دیگر از خواهر های فوق العاده ی این خانواده ی بی نظیر …

      …………..

      نمیدونم به خاطر کامنتت چطور تشکر کنم …

      …..

      بزار ا، اینجا بگم ….

      من توی سایت انگار به دنبالت بودم …

      برای تمیز کردم اتاقم تصمیم گرفتم صوت استاد رو بزار توی گ شم و کار کنم …

      صوت اول …

      بعد دومی

      بعد هدایت شدم به سومی …

      و الان اتاقم بی نظیر شده …

      یه انرژی توش جریان داره که باورتون نمیشه

      ..

      وقتی داشتم آخرین فایل رو گوش میدادم انکار سیر نشده بودم از این آگاهی ها …

      انگار به دنبال شنیدن چیزی بودم که هنوز نشنیده بودم …

      مثل وقتی که تشنه هستی و جلوت کلی آب میوه و چای و میوه و شکلات هست و تو میگی آقا من آب می خوام …درسته اینا عالیه …خیلی خوشمزس ولی من الان آب می خوام …

      ….

      چشمم به اسم این فایل خورد …

      داستانی درباره‌ی هدایت الهی قسمت 1

      راسش دیگه خیلی خسته شده بودم

      از اینکه انگار. یکی یکی غذا های مختلف رو تا آخر میخوردم ولی به آب نمی‌رسیدم

      به خودم گفتم …ولش کن دیگه …

      این فایل رو قبلا گوش دادم …

      و بستمش …

      بعد همون موقع یه ایمیل برام اومد که یکی از افراد سایت کامنت گذاشته دوباره بی توجهی کردم و گفتم حالا بعد میبینم …

      بعد ادامه ی فایل گوش دادم که یوهو دوباره برام نوتیفیکیشن ایمیل اومد که سیده ملیکا مرتضوی عزیز فعالیت سعیده شهریاری در سایت …

      وقتی صفحه ی بالای موبایلم رو کشیدم پایین و دیدم این دومین نوتیفیشن از ایمیله …

      گفتم ملیکا برای چی مقاومت می‌کنی خدا داره هدایت میکنه …صداشو نمیشنوی …

      (برای همین وقتی قسمت اول کامنت رو خوندم که گفتی؛

      چششششم!با اینکه قبلا بهت گوش دادم ولی مطمئنم توی این مدار جدید ،باز هم برام آگاهی داری !

      چقدر تحسین کردم …چقدر این تسلیم بودنت رو تشویق کردم …

      و گفتم ببین ملیکا …

      ببین….و قربون خدای عزیزم بشم که با وجود بی توجهی من نسبت هدایت باز هم من رو رها نکرد …

      عاشقتم من خدا ….

      خب بریم بقیه ی داستان …)

      کجا بودم …

      آهان…نوتیفیکشن ایمیل شما اومد …

      زدم روش و ایمیل رو باز کردم …و دیدم دقیقا همون فایل هست …

      دیگه مطمئن شدم …

      کلیک کردم روش…

      صفحه باز شد و انگار یه حسی بهم گفت الان کامنت رو نخون اول فایل رو گوش کن

      دیگه اونجا با تمام اتفاقات و اینکه دقیقا برای همون فایل هدایتی که بی توجهی کردم یه دونه ایمیل اومده بود

      دیگه تسلیم بودم…

      اول با همون ایمیل وارد وب شدم ولی فایل بالا نمیومد و اول یه لحظه گفتم حالا کامنتو بخونم و دوباره گفت نه …گفتم چشم …لینکو کپی کردم و اومدم توی کروم و بازش کردم …صوت رو پلی کردم …

      و همزمان کارام رو کردم که برم جایی..

      همینطور که صوت رو گوش میدادم و انگار فیلم زندگی استاد توی ذهنم پخش می‌شد و من با تمام جزئیات میدیدم …

      یکی یکی اتفاقات و هدایت های کوچیک ولی سرنوشت ساز و زیبا برام تداعی می‌شد…یکی از اونا که خیلی برام واضح بود قضیه ی اتوبوس دانشگاه بود که مال یه دانشگاه دیگه بود و هدایت و همزمانی های باور نکردنی …که یادمه همون روز فایلش با تمام جزئیات با کلی ذوق و شوق ضبط کردم و آی کاش اینجا یه قابلیت صوتی داشت که اون رو اینجا آپلود میکردم …

      (استاد عزیزم ازتون واقعا ممنونم به خاطر بهبود های فوق العاده ی سایت مخصوصا چند هفته ی اخیر که به وضوح دسته بندی کامنت ها و افراد دنبال کننده و کلی اتفاق دیگه و بهبود های فوق العاده رو انجام دادید …و می خواستم ازتون درخواست کنم که یه بخش آپلود هم باشه که تجربه هامون رو به صورت صوت بزاریم )

      ولی حالا اگه نشد اشکال نداره حتما یه روز میام و تایپش میکنم ….

      خلاصه …

      من همینجوری گوش میکردمو گوش میکردم …

      تقریبا 10 دقیقه تا اتمام بود که ما رفتیم به دیدن یکی از اقوام خوبمون و باید قط میکردم

      ..یکی از باتجربه ترین افراد خانوادمون خاله ی مامانم …که بسیار زن خوب و شایسته بود که البته که مرگ دست خداست ولی در بستره و یه جورایی تا مرگ پیش رفته بوده و برگشته …

      ولی خداروشکر حالش الان خوب بود و به دستگاه وصل بود ولی کاملا هوشیار بود …

      چقدر خوشحال شدم و چقدر خداروشکر کردم هم از بودنش هم اینکه چقدر سلامتی ارزشمنده …

      خلاصه بعدش نشستم توی ماشین و گفتم حالا چی ادامه ی فایل گوش کنم گفت نه حالا برو کامنت رو بخون …

      پس

      شروع کردم به خواندن …

      و اولش هم آیات خداوند …

      و چه ارامش بخش بود

      ..

      همینطور که کامنت رو میخوندم …هدایت های بی نظیر خداوند باز به ذهنم میومد …

      عجب مسیری …چه هدایت هایی…

      و چقدر این جریان خداوند در ذهن و قلبمان زیباست …و حتی ادن آر تعریف کردنش هم لذت میبره چه برسه تجربه کردنش

      ..

      در جریان خدا باش …خدا در زندگی ات جریان دارد …

      همینطور که درباره ی انتقالی میگفتید …یادم افتاد به انتقالی دانشگاه خودم که چقدر به راحتی اتفاق افتاد …اصلا با چند تا تماس

      جوری که من وقتی رفته بودم دانشگاه مبدا تا یکسری امضا بگیرم و البته که تقصیر خودم بود که به هدایت گوش ندادمو کارم به تاخیر افتاد …ولی یکی از مسوولین دانشگاه گفت خانم شما هنوز مدارکتون توی دانشگاه ما ثبت نشده …و هنوز اسمتون جزو دانشجو های ما وارد نشده من نمیدونم این مجوز و برگه ی انتقالی رو چطوری بهتون دادن …بماند که بعد ها متوجه شدم بابا انتقالی گرفتن خیلی هم به راحتی آب خوردنی که من با دو تا تماس و امضا حل کردم نبوده …

      خداروشکر واقعا …به خاطر اینقدر راحتی کار …

      بعد ها وقتی فهمیدم که انتقالی گرفتن چقدر برای بعضی ها سخته یادم به همین داستان هدایتی آمریکا رفتن استاد افتاد …

      و این آیه ی بی ظیر که میگه

      فَإِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْرًا إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْرًا یعنی پس (بدان که) با هر سختى آسانى است. آرى، با هر دشوارى آسانى است

      ای جان دلم که اینقدر زیبا سخن میگویی …

      و ممنونم که اینقدر پشتمی‌….

      خلاصه که

      نه تنها این خاطرات زیبا انرژی ام را بلا برد بلکه روس تصمیمم استوار تر شدم و بیشتر متوجه شدم که آره این هدایت‌های و حتی یک لحظه ام دیگه به کارم شک ندارم…

      یک درصد هم به راهی که می خوام ب م و کار به ظن بقیه غیر منطقی که می خوام انجام بدم ندارم …

      عاشقتم خدای بی نظیرم که اینقدر فوق اعاده ای …

      و ممنونم آجی سعیده با اون چهره ی زیبایت که روی پروفایلتان گذاشتی …

      و واقعا ممنونم از این همه ایمانی که نشون دادی …

      واقعا هر بار سعی می‌کردم خودمو جای تو بزارم و از خودم می‌پرسیدم که ملیکا آیا تو در این موقعیت میتونستی ذهنتو کنترول کنم

      آیا ایمانت را حفظ میکردی …؟آیا به این الهام عمل می‌کرد…یا ایمانی که داری به قول استا. حرف مفت است ….

      خدایاشکرت

      واقعا شکر

      واقعا ممنونم

      عاشقتونم

      ممنونم که هستید

      وجود تک تکتون برام خیلی ارزشمنده…

      در پناه لله یکتا باشید

      منتظر نتایج بی نظرتون هستم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
    • -
      علی انگورج تقوی گفته:
      مدت عضویت: 2584 روز

      الله اکبر … الله اکبر … الله اکبر

      و چشمانی ک از حس خوب می‌بارد

      سلام و درود خدمت خواهر گلم سعیده خانوم شهریاری ک حدودا یک ماهی میشه تیک پیام دادنش توی سایت رو زدم تا هروقت پاسخی میده ، بیام بخونمش

      هرچقدر تحسینت کنم کمه

      هرچقدر به ایمان و شجاعتت ماشاالله بگم کمه

      نمیدونی چقدر توی این چند وقت ، ازت یادگرفتم

      نمیدونی چقدر حس و حالم با خواندن کامنتات ، عالی شد

      و نمیدونی چقدهای دیگه …

      امیدوارم ک روز به روز درخشان تر ، پربارتر ، جسورتر بشی و بیای برامون بنویسی و ما لذت ببریم 🫠

      در پناه خودش .

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
    • -
      سجاد بحرینی گفته:
      مدت عضویت: 1958 روز

      سلام به سعیده عزیز

      روز اولی که وارد مدارت شدم و کامنتهات رو خوندم که از داستان قبرستان رفتنت میگفتی به خودم گفتم ای بابا این آدم (با عرض معذرت) تو حاشیه هست و…

      ولی حرفات به دل میشینه و آدم رو از این فضایی که هست جدا میکنه

      امیدوارم یه روزی یه جایی بتونیم همدیگر رو ببینیم و در مورد قوانین بیشتر صحبت کنیم

      درکت رو از قوانین تحسین میکنم سعیده عزیزم

      امیدوار در پناه الله شاد و ثروتمند باشید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  9. -
    معصومه ملک زاده گفته:
    مدت عضویت: 2098 روز

    سلاااااااام😍

    واااااای استاد من خواب بودم و نمیدونم چرابیدارشدم و یکدفعه گوشیمو روشن کردم و توو اینستا این فایل رو دیدم.چون الان توو ایران ساعت نزدیکه ۳ صبح هست.این یعنی هم فرکانس بودنِ من با این فایل و این یعنی منم هدایت میشم.حتی توو خواب.

    خداروشکر.استاد اشک توو چشمام جمع شد با این اتفاقی که تعریف کردی.خدایِ من.استاد به جایی رسیدی که صدایِ اون بطری رو هم میشنوی که مریم جان به من احتیاج داره و خودش با پایِ خودش بیاد کنارِ ماشین که سوارش کنی.اینها همه لطفِ پروردگاره.

    استاد عاشقتم.عاشقِ اون برقی که توو چشماته و ذوق و بغضی که با هم قاطی شدن.مطمئنم که خداوند آورده کنارِ ماشین تا راحت ترین راه رو برات فراهم کنه که اون شوینده رو ببری.خداجونم چقدر قشنگ میچینی.استاد با اون بنده خدا که تو هدایتش کردی که از استاد سوال بپرسه و درخواست کنه که عکس بگیره و دوباره جوری بچینی که استاد دقیقا از همون زاویه ای رد بشه که بطری اونجاست.

    در جوابِ دوستمون که گفتن استاد چجوری اینهمه کار رو انجام میدی،میگم که استاد عباس منش کاری انجام نمیده یعنی هیچ کارِ اضافه ای انجام نمیده.فقط ساکت میمونه تا خداوندِ مهربون با قلبش هدایتش کنه.یعنی استاد اجازه میده که خدا کارهاش رو انجام بده.چقدر تو عزیزی استادم که وقت میزاری و با عشق قوانین رو به اون دوستِ عزیز که ازت سوال کرده توضیح میدی و با فروتنی و عشق اجازه ی عکس گرفتن رو میدی.اصلا استاد جون قشنگیِ این دنیا و این خدا اینه که هیچ چیزیش منطقی نیست و اونایی که نمیشنون و نمیبینن براشون این اتفاقات علمی تخیلی هست.آخه تو کی هستی استاد.تو پیامبرِ زمانی.هنگ کردم از این جمله ت که ای کتاب کتابیه که خدا به محمد گفته یا کتابیه که محمد شنیده.

    یعنی محمد ساکت موند و اجازه داد که خدا حرف بزنه و اون بشنوه.استاد خداروشکر واقعا به خاطرِ وجودِ نازنینت،تصویری که مریم جان دید،اونم توو ذهنش و تو اعتمادِ کامل کردی و کلی کار انجام دادی که یکیش این بود که مانع از خراب شدنِ موادِ غذایی شدی و دل رو زدی به جاده و امیدوار و مطمئن به هدایتِ خداوند.در حالیکه اصلا هیچی از راهی که جلوته مشخص نیست.این یعنی اعتمادِ کامل به رب.مرحبا استاد که حرف و عملت یکیه.

    استاد عاشقِ اون ذوقتم وه از اون نونایِ خوشمزه اونجوری تعریف میکردی و هم خودت دهنت آب افتاد هم ما😋راستی استاد همسرِ من هم لر هست🤭

    وااااای خدایِ من حتما اگه قبلترهام بود میگفتم که این آقا دیوونه شده که اینهمه پوووول رو نادیده میگیره و به خاطرِ یه تصویر یا به خاطرِ مهاجرت همه ی هزینه هایی که کرده رو از دست میده و همه چیزشو میفروشه و میزنه به جاده ای که اصلا اولش مشخص نیست که کجا میره.اما الان میگم الله اکبر.خداروشکر به خاطرِ این مردِ نازنین و با ایمان و با ایمان و با ایمانِ واقعی.مرحبااااااا

    استادِ عزیزم وقتی که گفتین که شیطنتِ کسی یا کسانی باعث شد که سایت رو ببندن و بیان حالِ عباس منش رو بگیرن،یادِ این آیه افتادم که: شما هم منتظر بمانید ما هم منتظر میمونیم.

    استاد اولش خواستم که فایل رو بزارم صبح گوش کنم اما اصلا نتونستم تا صبح صبر کنم.رفتم خودکار و دفترم رو برداشتم و از اولِ فایل هر چی که اومد توو ذهنم رو نوشتم.و الان که نوشتم تموم شد ساعت از ۴ صبح گذشته و من کلی انررررژی دارم.

    خداروششششششکر

    عاشقتم استاد.

    💋💋💋💋💋

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 154 رای:
    • -
      پارسا فریور گفته:
      مدت عضویت: 2490 روز

      سلام خانم ملک زاده

      خدااایااا دقت کردین این هدایت هایی که توی این ساعت ها مثل سه صبح ، چهار صبح ، موقع اذان و… اتفاق میفته چقدر زیبا ان؟

      وقتی اینجور مواقع هدایت میشیم ذهنمون خیلی مقاومت داره و میگه حالا فردا میرسی و ازین بهانه ها

      ولی وقتی به این مقاومت ها گوش نمیدیم و به هدایت الهی عمل میکنیم با تمام وجود میفهمیم چقدر حس خوبی داشت این کار و چه آرامشی برام ایجاد کرده!!!

      حداقل برای من که اینطوریه

      🌺🙏🏻

      ممنون از این متن نابتون برای منم هدایتی بود که بگه بیشتر به هدایت درونیت عمل کن🌷😊

      آرزوی ثروت روز افزون برای شما

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
    • -
      Beh Afarin گفته:
      مدت عضویت: 1897 روز

      به نام رب تنها خالق و مالک وفرمانروای دنیا

      سلام بر معصومه عزیزمم

      چقدر عالی حستونو گرفتممم

      چقدر زیبا و روان نوشتین عزیز دلممم

      چقدددر زیبا از خوبیای استادمون گفتینن

      عاشقتممم عزیز دلممم

      ممنونم بابت دیدگاه زیبات

      در پناه خدا هر روزت عالی تر و بهتر از دیروزت باشه

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  10. -
    سید محمدامین حسینی گفته:
    مدت عضویت: 2751 روز

    به نام الله یکتا

    سلام به استاد عزیزم

    ببین آخه خداجون چه کردی با دل ما!

    خواب هدایتی، بیدارشدن هدایتی، به این فایل هدایت شدن هدایتی. یعنی وقتی رفتم تو اینستا و دیدم که یک فایل قرار گرفته یک ساعته، گفتم حتما لایو بوده من ندیدم، بعد دیدم نوشته قسمت یک، گفتم آقا من همین الان باید ببینمش، محیط ساکت، خلوت، سر صبح، اصلا ببین چه شود، خداروشکر ببین چقدر فرکانس ما رشد کرده که اول روزمونو با یک چنین بمب توحیدی شروع میکنیم. اونم هدایتی!

    من همیشه تو دلم میگفتم خدایا کی استاد میاد و از مهاجرتش میگه ؟خیلی دلم میخواست بشنوم. هی جسته گریخته از تموم فایلها یه چیزاییش در اومده بودا!ولی میخواستم یه بار از اول قشنگ بشنوم. که یک دفعه خودمو دیدم وسط پیج استاد، دوش گرفته و فرش، دارم این قند و عسل رو نوش جان و روحم میکنم.

    هدایت.

    به خدا خیلی کلمه ساده اییه و همینطور خیلی هم ساده است ولی متاسفانه، ما ساده از کنارش میگذریم. میبینیم که یه حسی بهمون گفته یه کاری رو بکنیم و وقتی انجامش میدیدم کلی نتیجه میگیریما، ولی انگار یادمون میره که بابا خدا گفتا!

    یا یادمون میره که دنبال یه چیزی میگشتیم و الان پیداش کردیم جوری که هیچ کس نمیتونست برامون پیداش کنه ها!ولی یادمون میره.

    یادمون میره که حتی داریم تو یک خیابون میریم و حسمون میگه که از اینطرف برو قشنگتره.

    یادمون میره وقتی میریم یه چیزی بخریم خدا میبرتمون یه جایی که اصلا تا حالا نمیدونستیم وجود داشته یا نه، بعد خودش بهمون میگه که چیو بخریم یا کدوم آدم درسته ولی یادمون میره.

    آقا من خودم، من یادم میره.

    آخر روز فکر میکنم میبینم که اااااا پسر ، چرا من اصلا فراموش کردم که هرلحظه خدا داشت منو هدایت میکرد و داره همین حالا هدایت میکنه.

    فکر میکنیم خب امروز خدا یادش رفته منو هدایت بکنه و گرنه باید امروز خیلی نعجزه های گنده ای می دیدم، غافل از اینکه اون غذایی که خوردی، اون لباسی که پوشیدی، اون حرفی که زدی هدایت خدا بوده. یا مثلا الان من دیدم که یه لحظه نگاهم رفت رو یه کلمه که یه غلط نگارشی واقعا ضایعی داشتم، یعنی یه دونه حرفم دور نشدم که خدا نگاهم رو برد روش تا درستش کنم. اینم خودش هدایته. یا همین چند لحظه پیش داشتم کامنتارو میخوندم، خدا بهم گفت ببین حواست نیست کتاب چگونه فکر خدارو بخوانیم رو هم داشتی میخوندیا! یادت که نرفته؟

    بعد گفتم اااااا راست میگیا.

    یا مثلا رفتم که واسه غذا لوبیا سبز بگیرم، بهم گفتن که برو از سبزی فروشی بگیر که تازه باشه و اینا، بعد خدا بهم تو راه گفت چیه بابا کثیفه و پاک نشده است تازه باید بشوریشو پاکش کنی و خردش کنی اوووووهههه. بیا قشنگ از همین آماده اش بگیر، مطمئن باش تازه تر از اونها هم هست تازه. بعد گفتم آی دمت گرم. سریع رفتم و گفتم دارین اونام گفتن بله، بعد دیدم آقا دوتا بسته تمیز و خوشگل، پاک کرده و خرد شده، تازه شم، تازه تازه بود. گفتم اوسا کریم نوکرتم.

    ببین من با لین هدایتی که شنیدم ، هم حال خودمو صفا دادم، هم کار کسی که میخواد غذا بپزه، درسته که اصلا خودش نمیتونه بفهمه هدایت چیه و اگه بهش بگی مسخرتم میکنه، ولی آخرش تو خیرتو رسوندی. یا حتی همین الان توی یکی از کامنتهای بچه ها بودم که در مورد کمالگرایی در نوشتن کامنت بود، بعد دیدم خداروشکر من هروقت بخوام کامنتمو هرجور باشه میذارم ولی تحسینشون کردم و گفتم چه نکته قشنگی گفت و باید یادم بمونه.

    و اینجوریه که اگه نگاه کنی، میبینی بابا کل زندگی من داره توسط خدا هدایت میشه.

    آیا من میتونم محمدش بشم و قرآنشو بشنوم؟ آیا من میتونم ابراهیمش بشم و امتحان الهیمو از خودش بفهمم؟ آیا میتونم علی بشم که میگه گنجهای آسمان و زمین دست اوست و کلید گنجهاشو به تو داده تا ازش درخواست کنی.

    آیا میتونم مادر موسی بشم که بشنوه آوای قلبشو و بچشو بندازه تو دریا؟

    آیا میتونم استاد عباسمنش بشم که تمام پلهای پشت سرشو خراب کرد تا مسیر بهشت های برین براش باز بشه؟ بهشت هایی که قبلا هم توش بوده ولی اینبار خیلی بالاتر.

    آیا میتونم مریم شایسته بشم که یه لحظه خونشونو تاریک و بلا استفاده میبینه؟

    آیا میتونم چنین ایمانی بیارم که توی کوچکترین تا بزرگترین کارها از خودش جواب سوالاتمو بخوام؟

    چقدر زود ازش میگذریم. چقدر ساده رهاش میکنیم. بابا به خدا ما هم باید مثل استاد ذوق کنیم و وجودمون پر بشه از انرژی و شور و شوق و بی اندازه سپاسگزار باشیم.

    بابا به خدا من کف کردم از اون تکه آخر که استاد گفت کارتم دیگه کار نکرد. اصلا هنگ کردم، بابا خدا دیگه خودش اومده وایساده میگه عزیزم تو که نباید اینجا باشی، برو سفارت که دیگه بری که رفتی. ون میخوایی چیکار؟ تو که دیگه اینجا نیستی ون بخوایی.

    اون لحظه اصلا دیوانه شدم گفتم ببین آخه این کارت دقیقا باید اون موقع تموم شه؟ همون موقعی که استاد وقت سفارت میگیره؟ همون موقعی که داره مهاجرت میکنه؟ همون موقعی که دست خدا هدایتش میکنه به سفارت آمریکا تو پاریس؟

    واقعا به هرکی اینو بگی میگه تو داری دروغ میگی. ولی تفاوت این خانواده اینه که ما وقتی این آگاهی ها رو میشنویم اصلا تو پوست خودمون نمیشناسیم که آخه خدایا چقدر تو بزرگی. چقدر تو وهابی. چقدر رحمانی. تازه میگیم اااااااا یعنی تا این حدم میشه ایمان داشته باشی که اینجوری هدایت بشی؟ یعنی واقعا میشه که کل پل های پشت سرتو خراب کنی ولی خداوند به ازای هرکدوم از اون پلها صد پل بینهایت بزرگتر و خفن تر برات باز کنه؟ و میبینیم بله میشه. بابا به خدا شده. واسه استادمون شده خب بابا ما شاگردشیم واسه ما هم میشه. تو شغلمون تو عشقمون تو سلامتیمون، تو ثروتمون حتی تو مهاجرتمون، بله میشه. چرا که نه.

    به خدا من الان سر از پا نمیشناسم که قسمت بعدی رو ببینم.

    بابا استاد یا خانم شایسته عزیز که الان به وقت خودتون ساعت حدودا ۴ صبحه ولی این فایل رو برامون آپلود کردی، بینهایت سپاسگزارم ازتون. بابا چه چیزی میتونه کاری کنه که یه نفر واسه یه فایلی بشینه تا ۴ صبح صفحه آماده کنه و ادیت کنه و بذاره روی این سایت بهشتی.واقعا چه چیزی بالاتر از عشق. سپاسگزارتونم. ممنونم ازتون دستان بینظیر و بهشتی خداوند.

    به خدا من هر جا کاری دارم یاد کارهای استاد میفتم که چقدر راحت انجام میشن. یاد اون هدایتها میفتم و با خودم تکرار میکنم که منم هدایت میشم، منم کارم آسون انجام میشه. منم میتونم حرف الله رو بشنوم. منم لیاقت هم صحبتی با تنها فرمانروای هستی رو دارم.

    بعد اصلا یه طوری میشه یه اتفاقاتی میفته که اون کاره خیلی سریع و راحت انجام میشه و من خیلی راحت با نتیجه در دستم خوشحال و خندان برمیگردم‌. نکته اش اینجاست که هر لحظه حس کردیم هدایت شدیم، هرلحظه دیدیم که حسی اومد تو قلبمون برای انجام یه کاری، حسی که آرامش بهمون میده، قوت قلب، قدرت، ایمان و توکل بهمون میده، همون لحظه بچسبیم بهش و ببینیمش و بی اندازه سپاسگزار باشیم به خاطرش تا یادمون نره، نگیم باشه بعدا واسش سپاسگزاری میکنم، نه! همین الان! همین لحظه سپاسگزاری کن. اون قدری شکر کن که بفهمی واقعا نمیتونی حق مطلب رو ادا کنی. اون قدر شکر کن که بفهمی واقعا شکر همین یه هدایت و نعمت رو نمیتونی به جا بیاری.

    خداروشکر میکنم. همین نوشته هم هدایت الله بود دیگه. میخواست توسط خودم به خودم درس بده. خودم دست خودم شدم. به خاطر لطف اون. به خاطر خودش. فقط خودش.

    آره خلاصه دوستتون دارم. بریم ببینیم امروز چقدر میتونیم هرلحظه توی هرکاری حضور و ظهور خداوند رو احساس کنیم. فقط همین امروز و بیایم و زندگی کنیم. و هدایت بشیم و ایمان بیاریم.

    فقط واسه همین امروز خوب زندگی کنیم و کاری کنیم دنیا جای قشنگ تری برای زندگی کردن بشه.

    عاشقتونم.

    خداروشکر میکنم واسه وجود بینظیرتون.

    خداروشکر میکنم واسه وجود بینظیر و ارزشمند خودم در این محیط ارزشمند و بینظیر.

    آخه ما بهترینیم و لایق بهترین ها.

    دوستتون دارم.

    دستتون در دست بینهایت الله یکتا

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 207 رای:
    • -
      Princess Ela گفته:
      مدت عضویت: 2408 روز

      دمت گرم بی نظیر بود دوست عزیزم بی نظیر بود

      اره ما لایق ترین لایق ترینیم به این همه نعمت و برکت و زیبایی های جهان ناب خداوندمون

      بی نظیر بود

      سپاسگذارم که نوشتی محمد جان

      چقدر زیبا نوشتی چقدر این صلخ با خودتون این درک بی نظیرتون رو تحسین میکنم

      الهی که همیشه غرق شادی و نعمت و رحمت و عشق خداوندم باشین

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
    • -
      پریا گفته:
      مدت عضویت: 3064 روز

      و چقد مهمه ک اینم کنارش یادمون بمونه ک هدایت خدا بر اساس باورای ماست .من عاشق اون حرف استادم ک میگه یکی بر اساس باورش ب کار ساده و پولساز هدایت میشه یکی ب کار ساده و کم پول یکی کار سخت و پولساز یکی کار سخت و کم پول و ترکیبی از این ها …..مرسی ک باعث شدین برامون مرور بشه ک هدایت نمیاد بگه من دارم در مورد شغلت هدایتت میکنم ،و بر این اساس بیاییم غربالش کنیم بگیم فقط هدایت های مربوط ب شغل رو میخوام گوش بدم.هدایت هرچی میگه رو باید گوش داد تا همه موضوعات اوکی شن⭐⚘حتی اینکه صبونه چی بخوری💎

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
    • -
      مریم درویشی گفته:
      مدت عضویت: 2847 روز

      ایییییییییول سید محمد تحسینت میکنم پاره ی از وجود من

      من میدونم ما میترکونیم میدونم تا 8 سال دیگه 10 سال دیگه کجاییمم

      میدونم… بذار زمان بگذره خوب میفهمیم خوب میفهمن

      یادت که نرفته کتاب چگونه فکر خدا را بخوان

      همین دم دستی داشتم باهاش حرف میزدم گفت برای این مسئله شناخت منو قوانین کتاب چگونه فکر خدا را بخوانیم هستا

      گفتممم ول کن بابا میخوام خودم با قران بخونم

      آررره راه سریع تر میخواست جلو پام بذاره

      من دست رد زدم

      اومدم توی این قسمت یه نگاهی بندازم به کامنت

      گفت بزن

      زدم نتونستم بمونم اومدم بیرون

      گفت بزن روی پروفایلش زدم

      یه نگاه کلی انداختم به معرفیت باز امدم بیرون

      دوباره گفت شاید چیزی قراره بفهمی بزن بخون از اول

      خوندم خوندم

      مرحبااااااااا

      آفرینننن به این قلمممم

      با هدایت امدی با هدایت نوشتی و با هدایت تمام کردی

      مثل من که امدم یه چیزی نوشتم توی یه چیزی بنویسمم اصلا تا به خودم اومدمممم نفهمیدم کی گذشت.. عهههه اینا چیه نوشتممم

      اونجا بود که گفت بپربرای فایل جدید شروغ کن بنویس

      چقدر زیبا گفتی

      واقعااا از هدایت چی میخوایممم

      همین که زندگیمون روی ریتم میندازه

      در حالی که خیلیا برای انجام کارهای روزانشون میمونن

      خوشحالم به خاطر این تعهدت

      منتظرم خبرای خوبت بشنومممم

      مریم❤️💋

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
    • -
      زهرا حسینی گفته:
      مدت عضویت: 2332 روز

      به نام الله یکتا

      سلام برادر عزیزم

      چقدر کامنت زیبایی گذاشتی برادر

      چقدر لذت بردم. یه جاهاییش گریم گرفت اینقدر که حالم رو خوب کرد و به فکر وادارم کرد و اونقدر که دیدم شما هم اینقدر حالت خوبه

      اینقدر هدایت های کوچک زندگیت رو به زیبایی نوشتی که گفتم خدای منننننن، ما هر ثانیه با انجام هر کاری داریم هدایت میشیم. همین که من دارم برای برادر عزیزم کامنت مینویسم و ازش قدردانی میکنم که اینقدر زیبا داره هدایت های زندگیش رو میبینه، همین هم هدایت الله هست. خدایا چشم جان مارو به دیدن و درک همیشگی هدایت هات روشن کن

      برای خودم، شما و همه دوستان نازنینم توی این خانواده گرم و صمیمی، بهترین و بزرگ ترین ثروتها توی همه جنبه های زندگی از خداوند مهربان آرزو دارم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
    • -
      شاهین ملکی گفته:
      مدت عضویت: 1559 روز

      خیلی قوی خیلی خیلی زیبا عالی واقعا بخودم افتخار میکنم که همکلاسی شما هستم واقعا اصلا تو فکر خواندن کامنت های نبودم یهو ویدو هدایت رو دیدم

      اصلا ناخو استه صفحه گوشیم کامنت شمارو نشان داد تا ی خط خوندم فهمید چقدر از ته قلبه چقدر حرف هاتون از ایمان ب الله یکتاس تا اخر خوندم ..و در اخر اول از الله یکتا سپاس گزار م چون اگر اون نباشه چیزی از خودم ندارم

      ودوم از استاد عزیز وهمسر گرامیشون واقعا برازنده استادن وچه چیزی بالاتر از هم فرکانسی با استاد که همش از فرکانس الله حرف میزنه و در فرکانس الله قرار داره

      ودراخر از سید محمد جان و تمام اعضای سایت سپاس گزارم

      و دوباره از خداوند سپاس گذارم که جداز خانواده خودم یک خانواده عزیز وزیبا دارم

      در پناه خدای مهربون باشید

      واز خدای عزیزمون در خواست کنیم!

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      وحید مفید گفته:
      مدت عضویت: 3594 روز

      سلام بر محمد امین جان عزیز

      آفرین آفرین و آفرین بر این حس هدایت گونه شما

      واقعا عالی عالی نوشتی ، کلمه تحسین واقعا برای شما کم هست و دمتگرم عالی هستی

      خیلی میخوامت.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      آزاده زمانی جوهرستانی گفته:
      مدت عضویت: 1911 روز

      سلام دوست عزیز هم فرکانسی ام. از خوندن کامنت زیبای شما نهایت لذت رو بردم. اشک از چشمانم سرازیر شد آخه امروز خیلی حسم عجیب بود وبین قلب وذهنم خیلی درگیریه، قلبم بهم میگه باید رابطه ی 23 سال زندگی مشترکم را بذارم کنار وذهنم با دلایل منطقیش جدال می کنه. جالبه برام چند روز پیش من هدایت شدم به کتاب چگونه فکر خدا رو بخوانیم وفقط تا نصفه خوندم وکامل فراموش کردم ادامه شو بخونم والان با خوندن کامنت شما متعجب شدم. خدای من چی می خوای بهم بگی. از شما دوست عزیز بابت این نوشته هاتون سپاسگزارم. واز خدای مهربون بی نهایت سپاسگزارم. بهترینها رو براتون آرزو دارم. 😍

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      یاسمن سالاری گفته:
      مدت عضویت: 767 روز

      وااااااااااااای پسررررررر اشکمو درآوردی

      وسط بغض و اشک میخندیدم چون با هر یادآوریت داشتم یاد هدایت های خدا میفتادم

      سلام اقا سیدمحمد امین گل

      هزاران بار بابت این کامنت زیبات با این حس و حال خودمونی ک تعریف کردی ممنونتم

      سلام ب همه بچه ها

      سلام ب بهترین اساتید دنیا و البته الهی ترینشون

      استاد عباسمنش گل و بانو شایسته بی نظیر و سخاوتمند

      جالب اینجاست من از طریق کامنت یکی از بچه ها هدایت شدم ب این فایل ها

      همون لحظه ک اسم فایل رو شنیدم اصن یه حس خیلی خوبی گرفتم ک الان میفهمم همون هدایت خداوندم بوده و انگار یکی از درون میگفت باید اینو گوش بدی

      جالبه من قسمت اول رو گوش دادم و رفتم قسمت دوم یادم اومد عه دانلود نکردم قسمت دوم دانلود کردم و برگشتم ک قسمت اول رو دانلود کنم گفتم تا دانلود میشه برم نظرات بچه ها رو بخونم

      امروز موقع خوندن کامنت ها زدم یهویی رو گزینه ب ترتیب امتیاز ک هدایت شدم ب کامنت عالی شما

      خدااااای من عجب حسی گرفتم

      اینکه واقعا ما در هر لحظه هدایت میشیم

      جالبه من مقداری پرحرفم و هی میخوام این عادت رو بعضی جاها ک لازم نیست ترک کنم

      دیروز رفتیم کوه یهو تو قلبم گفتم خدایا یه سنگ متفاوت بهم نشون بده ک واقعا حس کنم واقعی داری حرفامو میشنوی

      بچه ها باورتون نمیشه یهو چشمم افتاد ب یه سنگ نارنجی رنگ

      تا رفتم سمتش برداشتم یهو خواهرم گفت عه چقدر شبیه زبونه

      اصلا دیوانه شدم گفتم خدااااایا پس این واقعا نشانس ک هر وقت میبینمش حواسم ب حرف زدنم و رفتارم باشه

      برداشتمش و گذاشتم تو کیفم تا همیشه یادم بمونه

      خدایا واقعا صدهزاران مرتبه شکرت بابت این آگاهی ها بابت این هدایت شدن

      بابت این سایت و بچه هایی از جنس نور

      مرررررسی سید گل کلی از کامنتت لذت بردم

      موفق باشی و هر روز متعجب تر از هدایت های الهی بشی

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      زهرا فرجی گفته:
      مدت عضویت: 1911 روز

      سلامقپر لذت بردم نمیشد بدون نکته برداری ازش رد شم چقدر احساساتم برانگیخته شد احساسم کردم خودم دارم می‌نویسم معلوم بود که الهامات قلبی بود چون که برقلبم نشست

      ممنون خدارو شکر بخاطر وجودتون بخاطر نوشته تون بخاطر نگاهتون بخاطر خودم و نگاهم بخاطر گوشی و نت و همه چیز

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      بهاره صرام گفته:
      مدت عضویت: 1233 روز

      خیلی عالی گفتی دوست عزیزم

      دقیقا همون موقع سپاسگذاری کن فقط و فقط انقدری بگو خدایا سپاسگذارم تا به صورت معجزه واری حالت خوب بشه خوب که هیچی عالی میشه ،

      من الان درون خودم یه تصمیمی گرفتم که انقدر به خاطر اون تصمیم ذوق و شوق دارم که نمیدونم چیکار کنم 😍

      خدارو بابت این حس شکر میکنم هزار بارررررر خداروشکر 🤗😍

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای: