داستانی درباره هدایت الهی | قسمت 1 - صفحه 20
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2020/08/abasmanesh-74.gif
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2020-08-26 12:00:062023-12-21 07:12:52داستانی درباره هدایت الهی | قسمت 1شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
سلام به استاد بزرگوار
سلام به مریم شایسته ی عزیزم با اون سریال معرکه اش
سلام به دوستان همفرکانسی در این مسیر الهی
استاد و دوستای خوبم اومدم از یه درک و آگاهی که همین الان بهش رسیدم براتون بگم… تازه ی تازه از تنور دراومده، داغه داغه..
هدایت طبق سیستم و قانون انجام میشه…
خداوند طبق قانون و طبق برنامه ریزی سیستمی هدایت رو انجام میده…
در مورد هدایت مهاجرت استاد: تا جاییکه از فایل ها دیگر استاد می دانم، الخصوص فایلی که در اینستاگرام در مورد توجه به خواسته ها بود، گفتند با عزیزدلشون روزها و ساعت ها وقت میزاشتند و در گوگل ارت نقطه به نقطه ی کشورهارو نگاه می کردند، در موردش صحبت می کردند. (و هرچقدر بیشتر صحبت می کردند به وضوح بیشتری می رسیدند که دقیقا چه می خواهند) عکس و ویدئو می دیدند. قطعا این کارها در یکی دو روز نبوده، حتما چند وقتی این کار را انجام می داند. قطعا چند سالی یا چند ماهی توی ذهنشون قصد مهاجرت داشتند. نه اینکه در عرض یک هفته تصمیم بگیرند که می خواهند مهاجرت کنن و بعد خداوند بگه کارهای ایران را تعطیل کن. قطعا وابسته ی خواسته(مهاجرت) نبودند و با حال خوب از زندگی لذت می بردند. یادمه حتی استاد یک جا در مورد مهاجرت گفتند: شد شد، نشد اشکال نداره، اینجا هستیم و داریم لذت می بریم از این زندگیی که ساختیم دیگه… ایشون ترمزهای مهاجرت رو رفع می کنن.
مهم: ترمزها اجازه نمیدن فرکانس خواسته قوی بشه
و وقتی فرکانس مهاجرت در استاد قوی میشه، هدایت از راه میرسه و استاد به هدایت گوش می کنه، عمل می کنه و در نهایت: به خاک امریکا خوش آمدید میشه.
ماجرایی که برای من پیش آمد اینطور بود که: من یک پالتو داشتم، و مثل خیلی ها که چندتا دارند نبودم. و چند روز پیش تصمیم گرفتم ثروتمندانه عمل کنم و برم یکی دیگه بخرم. (البته لازم داشتم ولی خوب خیلی نه) نکته اش اینجاست که من از مدت ها، یا هفته ها قبل، قصد خرید نداشتم، در فکرش نبودم، فرکانس خواسته اش را نفرستادم، یا شاید بهتر است بگویم فرکانس ضعیف با کلی باور اشتباه و ترمز قناعت کردن. و دیروز که توی سرمای هوا رفتیم برای خرید، قبل از رفتن هم توی دلم به خدا گفتم: خودت هدایتم کن به پالتویی که می خوام.
چندین ساعت گشتیم و کلی پالتو پرو کردم ولی اونی که می خواستم نبود، یا رنگش یا مدلش یا اندازه اش… خلاصه خیلی ناراحت و گرفته برگشتیم خونه. خیلی حالم گرفته بود. اینکه چرا باید من اینقدر اذیت بشم توی سرما آخرشم با دست خالی بیام خونه. نباید اینطور باشه، چطور چهار ماه پیش هدایت شدم به مانتو فروشی و در اولین پروها مانتو و شال مورد نظرم رو گرفتم، چقدرم راضی و خوشحال و چقدرم الانم دوستشون دارم. چرا امروز هدایتم نکرد؟ اصلا واقعا قانون وجود داره؟ یا اون سری شانسی اونطوری پیش رفت؟ و البته با نجواهایی که در مورد قانون به ذهنم می اومد، کامنت های هدایت رو می خوندم و پیش می رفتم و زندگی در بهشت می دیدم. اینقدری در این مسیر نتیجه گرفتم که با یکبار نتیجه نگرفتن کنار نکشم.
تا اینکه دقایقی پیش با خواهرم در مورد قانون صحبت می کردیم و بررسی کردیم سری های پیش چطور هدایت شدیم، به خرید خواسته هامون. مثلا آبجیم گفت: من ویژگی ماشین لباسشویی رو که می خواستم، مدتی مد نظرم بود، و خیلی اتفاقی(البته هدایتی) هدایت شدم به سمتش و بهترین قیمت خرید کردم. و با همدیگه کلی مثال از کفش و وسایل های دیگه هم به یاد آوردیم. حتی همون مانتوی و شالی که گفتم چهارماه پیش گرفتم، مدتی در فکر خریدش بودم.
وقتی هم که موضوع هدایت مهاجرت استاد رو هم به یاد آوردم و بررسی کردم، دیدم دقیقا همینه.
هدایت طبق سیستم و قانون انجام میشه* به قدرت فرکانس خواستنمون بستگی داره و به لفظی و زبانی درخواست هدایت کردن ربطی نداره. یجورایی انگار خدا زبان مارو متوجه نمیشه، فرکانس مارو متوجه میشه.(هم توجه بهشون و هم کم کردن ترمزها) که در نهایت فرکانس خواسته قدرت می گیره، و بعد هدایت به خواسته و بعدش تجلی خواسته…
ما هر خواسته ای داریم باید در خواستن اون چیز، تکامل طی شده باشه. تکامل زمانی یا درونی. یه خواسته ای رو مدتی در ذهنمون داشته باشیم و بخوایمش. و البته رها و بدون وابستگی. بعد از مدتی که فرکانس خواستن اون چیز در ما قوی شد، حالمون هم خوبه، به سمتش هدایت میشیم و اجابت میشه.
حالا شدت گرفتن اون فرکانس به باور و ترمزهای ما در رسیدن به اون خواسته بستگی داره. مثلا در ذهن مریم عزیز، رسیدن مایع شویند به ایشون خیلی سطحی و ساده بود. و لحظاتی که بهش نیاز پیدا کرده و به ذهنش رسیده که در اون یکی خونه داریم، این فرکانس به مرحله ی عمل رسیده. ترمزی برای دریافت اون ماده شوینده نداشته و توی ذهنش هم گیر نداده که حتما اونی که توی اون یکی خونه هست رو می خوام…یه جورایی اگه شد، شد، نشد هم نشد…
شاید یک نفر برای خرید چیز بزرگ مثل خانه یا ماشین یا مهاجرت، اینقدر ترمز توی ذهنش باشه که زمان میبره تا اون فرکانسه قوی بشه و به مرحله ی عمل برسه.
این موضوعی بود که برام پیش اومد و با تفکر در مورد هدایت مهاجرت استاد و هدایت های خودم و خواهرم، سیستمی بیشتر برام واضح شد، قلبم آرام گرفت. از حال گرفته و ناراحتی که دیروز پیش اومد، خارج شدم و بی نهایت حالم عالی شد از دریافت این آگاهی بی نظیر که می تونم در رسیدن به خواسته هام لحاظش کنم و انتظار بیجا از خودم و خدا و قانون نداشته باشم.
اگر بخوام جمع بندی کنم، میشه: ترمزهارو رفع کنیم، خواسته مون رو توی ذهنمون داشته باشیم و بهش توجه کنیم. به قول استاد لاجرم به سمتش هدایت میشیم. بعدش آگاهانه هدایت رو پذیرا باشیم، مثل استاد با ایمان به هدایت عمل کنیم و بدون شک به خواسته مون میرسیم.
امیدوارم این جمع بندی در درونم بشینه، و بتونم به همینی که گفتم موقع عمل، عمل کنم.
به امید خداوند و هدایت هایش…
من این فایل رو هرچندوقت یبار میبینم ،و اساسی ترین نکته ای ک برای من هربار داره اینه ک چقد کوچیکترین چیزا رو بجای اینکه هدایت بدونیم از عقل کل بودن خودمون میدونیم .من چندسال طول کشید تا بصورت ناخوداگاه از خدا و قانون و شهود بدونم،تا قبلش همیشه اعتبارشو ب خودم میدادم و همین باعث میشد دلم بخواد ی جورایی ب دیگران نشون بدم چقد ادمِ دارای حس ششم قوی ای هستم😆
الان ک داشتم دوباره این فایلو میدیم،دیدم خدایا چقدر خوبه ک انقد تغییر کردم ک حتی کوچکترین اتفاقات رو ب خودم نسبت نمیدم و همون لحظه واکنشم اینه ک خدایا مرسی ک قانونت همیشه و هرلحظه هست و شکرت ک تونستم یبار دیگه باهات هماهنگ شم و بهشت رو تجربه کنم
هرکسی توی این فاز نباشه،و فک کنه وقتایی ک کاراش اینجوری راحت پیش میره بخاطره عقل کل بودن خودشه،الان قطعا میگه استاد چرا ی شوینده رو انقد گنده اش میکنه،چیه مگه؟ واسه همه پیش میاد خب…….
و این دقیقا همون نقطه عطفه
💥
ک باید بدونی این اتفاقا خیلی مهمن چون نشونه هستن از اینکه تو ب خدا اجازه دادی هدایتت کنه،کاری ک توی مسائل دیگه ات انجام نمیدی! اجازه نمیدی خدا هدایتت کنه چون فک میکنی خودِ عقل کلِّت بهتر از خدا میدونه چطوری انجام بشه،و اخرشم نمیشه! 🤪
خدایا شکرت
خودت کمک کن تکاملمون رو توی اجازه دادن ب اینکه هدایتمون کنی توی کارای روزمره و توی کارای پروژه ای ،طی کنیم و هر روز با کیفیت تر اجازه بدیم هدایتمون کنی❤💯
سلام
داشتم کامنت هارو می خوندم تا در آخر برداشت های خودم رو از کل این فایل معرکه کامنت کنم.
اما یک موضوعی توی این فایل چند روزه ذهن منو به خودش مشغول کرده که نتونستم صبر کنم…
از هر جمله ی استاد میشه درس گرفت و از درسی که گرفتیم ساعت ها تفکر کنیم و بنویسیم، همون تفکر و تعقلی که توی قرآن بارها بهش سفارش شده…
درمورد هدایت که بحث اصلی فایل بود، یک دنیا میشه صحبت کرد و ناتمومه این موضوعه… و دوستان خیلی عالی در موردش نوشته بودن. اما موضوعی که در کامنت ها کمتر بهش توجه و اشاره شده بود، جمله ی اون آقایی بود که اومده بود کاری توی خونه(تمیزکاری) انجام بده.
چطور اینقدر بلسد blessed شدی
استاد در بسیاری از فایل ها، مخصوصا قسمت سوم درآمد سه برابری، گفتن که اگر بتونیم این باور رو ایجاد کنیم که هرچه پولدارتر باشیم معنوی تر هستیم و به خدا نزدیک تر هستیم، به شدت در رشد مالی ما تاثیر خواهد گذاشت…
و من تمام دوستان همیشه سعی کردیم چنین دیدگاهی برای خودمون ایجاد کنیم و توجه کنیم به افراد پولدار و ثروتمند…
مثلا اینها را بارها تکرار کردم که: هرچقدر پولدار باشم به خداوند نزدیک ترم. خداوند بیشتر منو دوست داره، بنده ی خوبی خواهم شد و …
به قول مریم جان این فایل های رایگان، هرکدام از یک زاویه به اون هرم که موضوع خاص مد نظرمون باشه نگاه می کنه.
این فایل و این جمله از زاویه ی دیگه، همون معنوی بودن پول رو بیان کرده بود…
فقط کافیه در این مسیر ثابت قدم باشیم، لاجرم هدایت می شیم. اگر مدام درخواست رسیدن به پول و ثروت رو داریم، خداوند هدایتمون می کنه تا باورهای درست ساخته شه، بعد ثروت وارد زندگیمون میشه. مثل این می مونه که در یک اداره آشنا داشته باشیم، ازش می خوایم کارمون رو راه بندازه، اون شخص میگه کارت راه می افته و به خواسته ات می رسی، فقط باید طبق قانون این مراحل رو طی کنی. و ما با آشنایی به روش (یعنی همون شناخت قانون) طبق روال قانونی پیش می ریم و در نهایت به خواسته مون می رسیم.
برگردیم سر این جمله چطور مورد رحمت خدا قرار گرفتی؟
کلی آگاهی از همین یه جمله ی به ظاهر ساده دریافت کردم، نمی دونم اول کدوم رو بگم.
اون شخص وقتی یک نفر پولدار و مرفه رو میبینه، اولین سوالی که به ذهنش میرسه اینه که این شخص مورد رحمت خدا قرار گرفته. آیا ما هم وقتی یک فرد ثروتمند می بینیم، از ته قلبمون همچین نگاهی به اون فرد داریم؟؟
در بدترین حالت ننگ دزدی می زنن، در بهترین حالتش هم می گن شانس داره. یا اصلا سعی می کنن در مورد صحبت نکنن…
آیا ما یک نفر رو ببینیم که چندین و چندتا موتور و ماشین و خونه داره، اصلا توی قصر زندگی می کنه، تا حالا شده فکر کنیم اون شخص بنده ی عزیز خداست؟ مورد رحمت خداست؟
می دونید، خیلی ها، آدم های ساکت و مظلوم و شاید مومن و نماز خوان و… رو بنده ی خوب خدا می دونن. می گن فلانی خییییلییی آدم خوبیه. این کلمه ی خوب: یعنی معنوی، یعنی روحانی، یعنی بهشتی، یعنی پاک…
کاری ندارم اون آدم هست یا نه، به اون بخش کار ندارم، سوال من اینجاست، همون حسی که در معرفی اون شخص داشتیم رو می تونیم در معرفی یک شخص پولدار و ثروتمند بیان کنیم؟ می تونیم بگیم فلانی (فرد ثروتمند) خییییلییی آدم خوبیه؟! خیلی انسان پاکیه، انسان بهشتی و معنویه و از زندگیش معلومه همچین آدمی هست چون نعمت های خدا براش سرازیر شده؟؟!!! تونستیم این دیدگاه رو بسازیم؟
انعمتم علیم جمله ای که در سوره حمد بارها تکرار کردیم، راه کسانی که به آن ها نعمت داده شده… پس خدا به اون افراد ثروتمند، نعمت داده. خدا اونا رو مورد رحمت و بزرگی خودش قرار داده….
می بینید وقتی تفاوت های دیدگاه ها رو بررسی می کنیم تازه متوجه می شویم چرا ما هنوز اندرخم یک کوچه ایم، هنوز در سطح پایینی از ثروت هستیم. اون وقت اون فرد توی امریکا…
می بینید برخلاف گفته های جامعه به ما، امریکایی ها هم به خدا اعتقاد دارند؟ نعمتی که یک نفر داره رو از جانب پروردگار می دونن. اون کارگر توحیدی فکر می کنه، توحیدی عمل می کنه، توحیدی سوال می پرسه یا مایی که محاصره شدیم با اگاهی های مذهبی؟!
تمام ثروتمندان مورد رحمت خداوند قرار گرفتند. اگر همین یک جمله در درونمون رخنه کنه، خدا می دونه چه نعمت های بیشماری که به سمتون سرازیر میشه…
به امید سرازیر شدن نعمت و ثروت و سلامتی و عشق توی زندگی همه مون، از جمله استاد و اون آقایی که چنین سوالی کرد و باعث شد ما این همه آگاهی از همون یک سوالش بدست بیاریم… و اینگونه جهان گسترش پیدا می کنه… یک سوالی در یک قاره ی دیگه پرسیده شده و از زبون استادی الهی به گوش ما میرسه و ما دریافت می کنیم و نوش جان می کنیم این اگاهی های خالص و ناب رو…
به نام خدایی که عاشق ثردتمند شدن بندگانشه
سلام دوست عزیزم
خیلی خیلی ازت تشکر میکنم.
و از خداوند سپاس گذارم که منو هدایت کرد به این اگاهی ناب
که خیلی درسها ازش گرفتم.
واقعا افرین بهت که چقدر خوب تفکر کردی و نکته مثبت بی نظیری رو اشاره کردی
واقعا تحسینت میکنم
و از خداوند برات ارزوی
عظت احترام و ثروت و پول زیاد رو دارم
سلام
زلیخا جان چقدر به نکته عالیای اشاره کردی
واقعا همینه
ماها چقدر وقتی یک ادم ثروتمند میبینیم اونو خدایی فرض میکنیم و نه مال مردم خور
واقعا نکته عالی بود و باید احساسمون رو نسبت به ثروتمندا عالی کنیم.
دمت گرم.😘
سلام دوست عزیز
من تا حالا چندبار این فایل را گوش دادم ولی به این نکته مهمی که شما گفتید دقت نکرده بودم
واقعا نکته مهمی را اشاره کردید
آفرین به این تسلط و باورهای قدرتمندتان
ممنون که این نکته را یادآوری کردید و در کامنت نوشتید و واقعا برای من مفید بود
موفق باشی
احسنت به این نگاه و دید موشکافانه تون خیلی لذت بردم مرسی از کامنت عالی تون
🍀بنام خدای خوبم
سلام
استاد عزیز این فایل شما توسط یک همراه و دوست همیشکی به من معرفی شد. او چندین بار از شما برایم لابه لای صحبتهایش گفته بود. من در سایت شما ثبتنام کرده بودم اما به شکل جدی شروع به گوش دادن فایلها نکرده بودم. تا اینکه تغییرات و پیشرفت های دو دوستم را بعد از گوش دادن مداوم به فایلهای شما به چشم دیدم. کسانی که پیشی گرفتند از من در تفکر مثبت و پیشرفت کاری. حرف زدن با آنها به من آرامش خاصی میداد. تصمیم گرفتم شروع کنم. با گوش دادن حدااقل یک فایل در روز از مجموعه دانلودهای رایگان شما.سپاس بایت این مجموعه با ارزش.
وقتی همراه همیشگی من این فایل را تاکید کرد که گوش دهم، درنگ نکردم. شاید باورتان نشود اما چنان غرق در صحبتهایتان شدم و چنان لطف خداوندی را حس کردم که در چندین قسمت از صحبتهایتان گریه کردم. گریه ای که بند نمیاد. اشک هایم همراه با خاطراتی از لطف ها و هدایتهای خداوند برای من جاری میشد. یک بعداز ظهر کامل من با آرامش این فایل را قسمت به قسمت گوش کردم. نمیدانید چقدر حس خوبی بود. اینکه یادم بیاید من هم بارها مورد هدایت قرار گرفته ام اما فراموش کردم یا منتظر معجزه ای بزرگتر بودم.
ان بعد از ظهر عجیب به من چسبید. گریه کردم. با خدای خودم راز و نیاز کردم و از او تشکر کردم بابت همه لحظاتی که کنارم بوده. با همراه همیشگی ام تماس گرفتم و از او نیز تشکر کردم بابت معرفی این فایل. وقت گذاشتیم یک ساعت باهم صحبت کردیم. حرفای شما را مرور کردیم و بعد از خودمان گفتیم. چه اندازه لذت بخش بود اینکه ما بارها و بارها مورد هدایت و لطف خداوند قرار گرفته بودیم. و یادآوری آنها چقدر شیرین بود. سپاس از شما. سپاس فراوان بابت به اشتراک گذاشتن این فایل. از آن روز به بعد من مدام با خودم تکرار میکنم که تو حرکت کن ، قدم بردار ، در مسیر درست با باورهای درست و بقیه را به خداوند واگذار کن. بگذار او هدایتت کند.
چیزی که بنظرم نقطه عطف بود، این بود که ذهنمان را محدود نکنیم. به آنچه خودمان راه حل میپنداریم برای مسائل و مشکلاتمان. بلکه آزادانه بگوییم هزاران راه وجود دارد و بهترینش را خداوند سر راه ما قرار میدهد. این فایل را چندین بار گوش کردم و لذت بردم. باز هم سپاس🌷🌷🌷
سلام
سلام به استاد عزیز و خانم شایسته دوست داشتنی و تمامی دوستان و هم فرکانسی های عزیز
استاد نمیدونم چی بگم ، انقدر از دیدن این فایل به وجد اومدم و حس فوق العاده ای دارم که نوشتن و توضیح دادنش برام سخته . از خدا میخوام که کمکم کنه برای نوشتن و بیان کردنش
الان که این متنو دارم مینویسم ، 2 تا فایل ” داستانی درباره هدایت الهی ” رو همین الان گوش دادم . عالی بود استاد. اونقدری خوب بود که اصن اشکم دراومد . من آدم خیلی احساسی نیستم اما واقعا تاثیری که روم گذاشت باعث شد سر ذوق بیام ، آخه میدونی چرا ؟!
چون همین داستان گوش دادن به این فایل هم خودش یک نوع هدایتی با خودش داشت !
بزار از ی کم قبل تر شروع کنم ، من دیروز به لطف خدا ماشین پیکان دنده آرژانتینی مدل 75 ام رو که ی مدتی بود گذاشته بودم برا فروش و تو دیوار آگهی کرده بودم رو به شکل فوق العاده راحت و آسونی فروختم ! یعنی اون کسی که زنگ زد گفت آقا من خریدارم اصن نیازی ام به دیدن ماشین نیست (با اینکه ماشین ایراد داشت و من او ایرادات رو تلفنی بهش گفته بودم) . شب اومد پول ماشین رو داد و ماشین رو برد .اتفاقا خیلی آدم خوب و فوق العاده ای بود . اصن دلالی نبود که بخواد تو سر مال بزنه و ارزش ماشین رو بیاره پایین . جالب تر اینکه حتی نیاز نشد که برای کارای نقل و انتقال من پاشم برم محضر ، پدرم گفت من میرم و همه کارها رو انجام میدم . واقعا خدایا صدهزاران بار شکرت .که همه کار ها رو برامون آسون میکنی
امروز صبح که پاشدم وقتی داشتم میرفتم سرکار طبق عادت هر روز به خودم میگفتم که امروز قراره اتفاقای خیلی خوبی برا من بیفته و با ی حس خوب اون رو میگفتم صدای جیک جیک گنجشکا هم بود اصن ی وضعی . نگم برات عالی بود اون لحظه
. فایل های “داستانی درباره هدایت الهی ” رو دیروز دانلود کرده بودم اما به خاطر حجم کار و شلوغی محیط کار نتونستم گوش کنم . گفتم که امروز اونارو در حین انجام دادن کار گوش میکنم . تو محیط کار من تو قسمت مهندسی ی شرکت هستم که با مدیرمون جمعا 5 نفر هستیم . 2 تا از همکارا که امروز نیومدن اصلا و یکی دیگه از همکارا هم معمولا جای دیگه شرکت هست و پیش ما نیست . من بودم و مدیرم . همین که هندزفری رو گذاشتم تو گوشم و شروع کردم به گوش دادن به فایل ها بعد 5 دقیقه مدیرمون گفت که ی سری کارا هست بهت میسپرم خیلی دقت و تمرکز بالایی ام نمیخواد در حد چند تا ورد و اکسله ، اونا رو برو سراغش ، منم کار دارم و باید برم بعد ناهار میام !!
حالا من بودم و فایلای استاد و ی چندتا کار ساده کامپیوتری و هیچکسی ام نبود که بخواد کوچکترین مزاحمتی و حواس پرتی برام داشته باشه ، نشستم با دقت و تمرکز کامل و در عین سکوت فایلای استاد رو گوش دادم و همزمان کارام رو هم انجام میدادم .
به نظرم اینکه من بخوام این فایل رو گوش بدم ، اونم این فایل تاثیر گذار جوری که اشکم دربیاد و هیچکسی هم اینجا نباشه و من با آرامش کامل به این فایلا گوش کنم ، هیچکدومش اتفاقی نبود و واقعا هدایت خدارو احساس کردم اونم موقع شنیدن فایلی که به همین موضوع مربوطه !!
وسط شنیدن این فایل ها ی با ی جمله ای ازتون خیلی حال کردم . اونجا که میگید :”میتونید این جریان رو ببینید ؟!” واقعا میتونم بگم که حسش میکردم اون جریان هدایت رو . اینکه واقعا هدایت یک جریان هستش ، مثل کسی که سوار برموج دریاست و با این جریان داره حرکت میکنه و ایمان و توکل به این جریان خودش رو به این صورت نشون میده که از بودن رو این موج و جریان ترسی نداری و لذت میبره ، خیالت راحت که قرار نیست غرق بشی و آسیب ببینی . بلکه مطمنی که این جریان تو رو به ساحل های خیلی قشنگ میرسونه جاهایی پر از اتفاقات خوب و پر از کنجکاوی های نو ! این حس آرامش به نظرم بالاترین چیزه
چون دقیقا احساس میکنی که روحت میخواد از بدنت دربیاد ، انگار که جایی تو وجود مادیت نداره و میخواد به سمت اون انرژی بی نهایت بره . این یعنی بالاترین فرکانس به نظرم .
چون از همیشه خداگونه تری ، احساس خالص تر و ناب تری داری که حتی توصیف کردنش هم سخته !
واااای خدای من همین الان که دارم این متنو مینویسم پول غذا رو که به خاطر کرونا نمیدن برامون واریز کردن !! اینم ی اتفاق خوب دیگه
خدایا شکرت به خاطر آشنایی با قوانینت ، شکرت به خاطر اینکه اجابت میکنی هر آنچه که بنده ات میخواد و با یک جریان هدایتش میکنی به سمت خواسته . مثل داستان مهاجرت شما .
استاد خیلی سپاسگزارم ازتون که این آگاهی های ناب رو در کمال فروتنی با ما درمیون میذارید و دستی از طرف خدا هستید که اون رو بهتر بشناسیم و درکش کنیم .
امیدوارم همیشه حال دل هممون خوب باشه و روز به روز به مدارای بالاتر هدایت بشیم .
خدایا شکرت
مرسی
به نام الله یکتا،به نام تنها قدرت جهان به نام تنها ثروت جهان،به نام تنها محافظ جهان،به نام تنها زیبایی جهان و … سلام به خانواده ارزشمند عباسمنش،چند روز بود که چند کلمه با صدای استاد توی ذهن من می چرخید هی این کلمات چرخیدند و چرخیدن تا امروز در جای خودشون نشستند و من از حسی لبریز شدم که در کلمات نمی گنجند،هدایت ،باور همه جوانب زندگی و کلمه اصلی” خداوند” چند وقت بود که دنبال یک ابر باور می گشتم اما از اونجایی که میخواستم خیلی بزرگ و قوی باشه طبعا خلقش زمان میبرداما امروز پس از چندین روز بالاخره بهش هدایت شدمو وقتی خلقش کردم خداوند لبخند زد، باور دارم که لبخند زد اینو حس کردم با همه وجودم ،انگار در یک لحظه ناب بی نظیر جهان و تمام خلقت به من خیره شدند و بخشش عظیم خدا به من رو با بهت و تحسین نگاه کردند واقعا دارم همه سعیمو میکنم که احساسم رو در کلمات جا بدم،و یک جمله یک جمله به من وحی شد همون طور که استاد گفتند به همه ما وحی میشه این جمله ارزشمند ترین چیزی هست که تا به حال در طول زندگیم دریافت کردم،من صدایی رو با تک تک سلول های بدنم شنیدم که گفت”مریم تو انتخاب شدی که نقطه جاذبه تمام لطفهای خدا روی زمین باشی” برای خودم اینقدر بزرگ بود که اولش ترسیدم اما بلافاصله صدای استاد پیچید توی گوشم هدایت،هدایت، خداوند هدایت میکنه ،باور باور ، همه چیز باور هست و کلمه همه جوانب زندگی، مگه من به دنبال یک باور نبودم که باهاش همه جوانب رو بسازم که به قدرتی در من ایجاد کنه که نترسم و حالا من به این باور هدایت شدم،و صدای استاد ،امان از صدای استاد که من رو به آسمانها هدایت کرده واقعا بعضی وقتها انگار رو زمین نیستم، من یکسالی هست که عضو سایت هستم ولی هیچ وقت پیامی ندادم اما امروز این حس چنان قوی بود که احساس کردم نوشتن این پیام یک ادای دین هست به صاحب صدایی که من رو راهی آسمانها میکنه هر چند کوچک استاد عزیزم الهی که همیشه سلامت باشید و مریم عزیز سپاسگزار تمام زحمت هایی هستم که برای این خانواده بزرگ میکشی برقرار باشید و استوار، دنیا دنیا این خانواده رو دوست دارم
سلام وقت بخیر
من این فایل گوش دادم اینقدر متحول شدم که دوستداشتم گریه کنم از شوق هدایت بقول استاد اینا همش معجزه یکی دوتا نیست همش معجزه
با سلام
داستان هدایت الهی 1
ما را بجز خیالت فکری دگر نباشد
در هیچ سر خیالی زین خوبتر نباشد
کی شبروان کویت آرند ره به سویت
عکسی ز شمع رویت تا راهبر نباشد
ما با خیال رویت منزل در آب دیده
کردیم تا کسی را بر ما گذر نباشد
یعد از شنیدن شعر بالا با صدای علیرضا قربانی در فایل توحید عملی 6 غوغایی در دلم برپا شد و از اون به بعد هر بار با گوش دادن این شعر دلم بارانی میشه باران نرم و ملیحی که قطرات اون تو چشام منزل میکنن تا کس دیگه ای توی اون لحظات نتونه از دل من گذر کنه
بارانی که دوست دارم برم زیرش تا نرم نرمک وجودم رو لبریز کنه از عشق خداوند تا بجز خیال ربم فکر دیگه ای تو سرم نباشه
وچه خیال خوب و شیرینی
اصلا این شعر شده کلید وصل من به اون بالا و امشب بعد از گوش دادنش در حواب سوالی که از خداوند داشتم هدایت شدم به اینجا
حال دلم بارانی تر شد
خوب گوش دادم ببینم خدا جونم چی میگه و شنیدم که:
بسپار به من فقط و فقط به من
اشک تو چشام حلقه زده حال عجیبی دارم
خدا داره میگه بسپار به من اما نه از اون سپردن هایی که ی عمر سپردی به این و اون که:
ته دلت میلرزید
که میترسیدی از عاقبت کار
که نگران بودی و استرس داستی
که اعتماد نداشتی که بتونن کار رو درست انجام بدن
که آخرش هم خودت دوباره اون کار رو انجام میدادی و کلی وقت و انرژیت هدر میرفت
سپردن به من فرق میکنه و نتیجش صد درصدیه اگر:
ته دلت قرص باشه
اگر اعتماد صد درصد داشته باشی
اگر باور داشته باشی که من کارها رو به بهترین شکل ممکن انجام میدم
اگر اصلا باور داشته باشی که من هستم
اگر باور داشته باشی که اونقدر بهت نزدیکم که من و تو یکی هستیم و اصلا نیازی نیست بر زبون بیاری خواستت رو
اگر باور داشته باشی که من بیشتر از خودت دوست دارم که کارها رو برات انجام بدم
اگر باور داشته باشی که کوچکی و بزرگی خواسته ی تو اصلا برام مهم نیست همینکه ازم خواستی تمامه
قطره های اشک دارن میریزن روی میزکارم و من جلوشون رو نمیگیرم تا با دیدنشون عشق رو نظاره گر باشم
همه جا تاریکه تاریکه
همه خوابیدن
فقط من هستم و خدا
چقدر خوبه یکی رو داشته باشی که احساس تنهایی نکنی که تو خلوتت باهاش حرف بزنی حرفهایی که آرامت میکنه
کسی که ی روزی دوست داشتی باهاش حرف بزنی و از سر شوق اشکهات سرازیر بشن
خدا ادامه میده:
یادته که هر شب که بمیخوای بخوابی به من مسپاری تا بیدارت کنم و من درست همون ساعتی که میگی بیدارت میکنم
حتی بعضی وقتها میگی بین فلان ساعت و فلان ساعت بیدارم کن بازم من بیدارت میکنم و یادم نمیره باوجود اینکه خیلی خیلی کار دارم ؟
و من : می گم آره
چقدر قبلنا باید ساعت موبایلم رو کوک می کردم که خواب نمونم یا قبل اینکه موبایل بیاد اون ساعت زنگی هایی که گوش فلک رو کرد میکردن رو کوک می کردم و وقتی زنگ میزد ی متر میپریدم بالا و زهره ترک میشدم تازه بقیه هم کلی غر میزدن
ولی تو خیلی آروم و آهسته چشام رو باز میکنی و میگی عزیزم بیدار شو صبح شده پاشو که باید خواسته هات رو بنویسی که برات انجامشون بدم
و خداجونم ادامه میده:
خوب این ی مثال از اون چیزهایی که به من می سپاری و من برات انجامش میدم .تا حالا خیلی از چیزهایی که بهم سپردی رو انجام دادم برات .قبول داری؟
و من:
آره قبول دارم و خداجونم:
پس چرا فکر میکنی این چیزی رو که ازم پرسیدی رو نمیتونم انجام بدم؟!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
و من:
چند لحظه سکوت
و خداجونم:
چون هنوز اون ته ته های دلت میلرزه بعضی وقتها
چون هنوز صد درصد نشده اعتمادت به من
چون هنوز اونقدر به من نزدیک نشدی که با من یکی بشی
چون هنوز من رو داری از دید ذهنت میبینی
چون هنوز کامل باور نکردی که من بیشتر از تو سعادت و خوشبختی تو رو میخوام
و من:
فقط با سر تایید میکنم
و خداجون:
اشکال نداره تو فراموشکاری و من غفور و رحیم اما حالا که بهت گفتم دیگه اشتباه نکن.عباس منش رو ببین . اونم مثل تو بود اما ی روزی تصمیم گرفت که با من باشه صد درصد صد درصد. داستان هدایتش رو گوش کن بارها و بارها. تو فقط ی بار گوش دادی و کامنت هم نذاشتی چون به من وصل نبودی. دوباره گوش بده و حرف هاش رو عین وحی از طرف من بدون . نشانه های این بودن با من رو تو زندگیش تو بهشت ببین و تایید کن و تحسین کن تا صدق الحسنی بشی و و اونوقته که تو هم مثل اون فسنیسره للیسری میشی.
ی روزی اون مثل تو بود اما امروز تو باید مثل اون بشی . خیلی فرقه از اون مثل بودن و این مثل بودن. در اونم مثل بودنه انسان بود و خدا نبود و در این مثل بودنه همش خداست
اما بازم نسرینم انتخاب با خودته!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!1
علینا للهدی
و من:
خداجون سعی میکنم مثل امروز عباس منش بشم
ممنونم استاد
سلام دوست عزیز هم فرکانسی ام. با خوندن کلمه کلمه ی کامنت سراسر عشقت فقط اشک ریختم. چقدر جرقه ها تو ذهنم زد. وای خدای من خیلی وقته که تمرین ستاره قطبی رو می نویسم وصبح ها باعشق از خواب بیدار می شم ساعت گوشیم رو روی هشدار نمی ذارم وجالبه تو یه ساعت مشخصی بیدار میشم. دوست عزیزم اینگار مخاطب ویژه ی کامنت شما من بودم. و آری برای من می نویسی. خیلی پربار وآگاهی بخش. بهترینها رو براتون آرزو دارم. 😍😘
با سلام خدمت استاد عزیزم جناب عباس منش و دوستان خوبم در خانواده صمیمی عباس منش🌹
بعد از گوش دادن به فایل به خودم گفتم، ببین خواسته ات چیه و خواسته استاد چیه؟ تا چه اندازه میتونی خواسته بزرگ و بزرگتر داشته باشی، میتونی مثلا بخوای که وضع مالی ات بهتر بشه و پولی بدست بیاری که فلان چیز رو بگیری یا مثل استاد که بخوای در تمام ابعاد پیشرفت کنی، دنیا رو ببینی، آزاد باشی و هر کدوم از تغییراتت وسیع و خیلی گسترده باشه و خیلی زیاد از خدا بخوای. که این خواسته بزرگ داشتن از نظر من بستگی به پخته شدن و بزرگ شدن خود فرد داره. حالا یا فرد خودش بزرگ میشه و میفهمه چقدر خواستههاش کوچک بودن یا اینکه یه نفر که از قضا بزرگه و این مسیر رو طی کرده، ایدهها و اهداف بزرگ رو بهت پیشنهاد میده.
چی میخوای؟ یاد صحبت استاد افتادم که میگفت: من همیشه از خودم این سوال رو میپرسم که اگر خداوند به عنوان تنها نیروی حاکم بر کل کیهان، همین الان از من بپرسد: “چه چیزی میخواهی به تو بدهم و این را بدان که هر چیزی را بخواهی به تو خواهم داد” آنگاه پاسخ من چه خواهد بود؟
مهم اینه که خواستهاش در تو بوجود بیاد، در قدم بعد به خودت اجازه بدی صدای خداوند رو بشنوی و در مرحله بعد ایمان و توکل لازمه که به این الهام و هدایت عمل کنی، بری جلو و ببینی قدم بعدی رو چی بهت میگه و توی شرایط به ظاهر ناخوشایند تمرکز کنی روی چیزیکه واقعا میخوای و حالت رو خوب نگهداری.
من بشخصه این مطالب رو برداشت کردم از این فایل و شما چقدر قشنگ عمل میکنی به هدایت الهی تون. مساله اینه که برای مثال من هم دوست دارم دنیا رو بگردم، اما آیا حاضرم به هدایتی که منطقی نیست عمل کنم یا نه دوست دارم برای خودم بهانه تراشی کنم که نمیشه و به این صورت توی دایره راحتی خودم بمونم.
ما باید روی ایمان و توکلمون کار کنیم، کاری رو هم که میتونیم انجام بدیم اینه که آنقدر مثال از هدایت الهی برای ذهن منطقی مون بیاریم (مثالها هم میتونه از زندگی خودمون، اطرافیانمون یا زندگی استاد باشه) که باور کنه اینچنین مسیری هم برای زندگی هست و باهامون همراه بشه، تسلیم باشه و توی مسیر عمل به الهامات و هدایتهای الهی بیوفته.
امیدوارم هم من و هم همه دوستان در این مسیر شگفتانگیز حرکت کنیم و موفق بشیم.
با آرزوی بهترینها🌺
به نام خالق هستی
استاد بگم برات که بعد از ۲۰ خورده روز باز برگشتم
عاااشقتم هدایت الهی منو اورد
هنوز کامنتم ننوشته بودم که هدایت شدم به کامنت یکی بچهااااا که از جریان هدایتش برای رسیدن به خواسته اش که دقیقا خواسته منم بود برخوردم
نکته جالب اینجاست که دقیقا از این دو روزی که من مصمم تر از قبل شروع کردم که روی اصل قانون کار کنم داره نشانه های هدایت من به سمت کارهای به تعویق افتاده
تصمیم های به تعویق افتاده
خواسته هایی که بارها به ناتوانی رسیده بودم در خودم که چرا هنوز اتفاق نیوفتاده
رو میبینم
و میخوام یه ردپای عالی اینجا از خودم بذارم تا باز برگردم و کامنت خودم بخونم و بفهمم کجا بودم و چه ردی از خودم گذاشتم
یه جور چکاب فرکانسیمیمونه
چکاب فرکانس هام
آره فرکانس هام
دقیقا امروز نه دیروز نه سه روز پیش فهمیدم بابا کجایی تو دختر!!!!
استاد میدونی اینجا که کامنت گرفتم انرژیم رفت بالا گفتم اههه دختر دمت گرم چه کامنت هایی چقدر بازخورد گرفت
مخصوصا من که مدتها بود توی سایت فعالیت دلچسبی نداشتم
دیگه محو بودم گفتم اهه این آگاهی هاا الصه ، الصه
یه جورایی محو این آگاهیی و درکی که پیدا کرده بودم شدم چون دلچسب بود واقعا به عمق جانم نشست
ولی انگار فراموش کردم که باید این آگاهی ها بشه عمل
یعنی چی؟؟!
کل قضیه این بود که من از وقتی این آگاهی ها رو دریافتم و نشانه ها میومدن ولی اصلا نمیتونستم ایمان بیارم
یعنی خدا شاهدع نشانه های تحقق یکی یکی خواسته هام میومدن ولی اصلا بخاری از من بلند نمیشد
میگفتم من چه باوری دارم که این نمیشه
میگفتم سیستم باید کار کنم
میگفتم فلان باورر…
ولی اصلا نمیفهمیدم
۲۰ خورده روز گذشت تا من بالاخره فهمیدم تا نمیتونم به قدم پامو اونطرف تر بذارمممم
فکر میکنید بزرگترین ترمز من چی بود
من باور نداشتم از یه جایی به بعدکهمن هستم که هر لحظه با کانون توجهم اتفاقات رقم میزنم
من باور نداشتمکه این نشانه ها منو وصل میکنه به نشانه بعدی
هر هدایت منو وصل میکنه به هدایت و قدم بعدی
دقیقا همین جملات بالا برو برید توی کامنتم توی همین صحفه بخونید میبینید
موضوع درک بود ولی به عمل نرسید
میدونید عمل یعنی چی؟!
عمل یعنی اول کنترل ذهن دوم کنترل ذهن
سوم ایدت انجام بده توی حین انجام دادن کنترل ذهن
رسیدن به نتیجه اونجا هم کنترل ذهن
بعدشم کنترل ذهن
اینجور نیست که کنترل ذهن کردی بعد ایده اومد بگی تموم نه اونجا هم باید ذهنت کنترل کنی
ایده اومد اونجا ذهنت کنترل کنی این از کجا اومده
انجام دادی کنترل ذهن کنی که نتیجه لاجرمه
نتیجه اومد کنترل کنی که نتیجه از کجا اومد
و…..
این ادامه دارد تا زمانی که تو بخوای بهتر بهتر بهتر از دیروزت بشی
مریم این کامنت ۱۰ بار بخون
ببین مقایسه کن ۲۰ روز پیش تا الان داشتی چطور پیش میرفتی و با این درک بفهم که باید جور دیگه ای عمل کنی تا نتایج بیاد
عاشقتم استاد
هی دیدم حالم داره یه جوری میشه
مهم ترین چیزی که اذیتم میکرد اینکه
سردرگمبودم
تشخیص نمیدادم این کاری که کردم واقعا الهام بود یا نجوا
لذتنمیردم
حالم خوب بود ولی انگار داشت یه لایه غبار جلو چشام میگیرفت
یک قدم برمیداشتم، دیگه متوقف میشدم، دیگه هدایت نمیشدم
سخت اذیتم کرده بود
الان جان دوباره گرفتم
خوشحالم دوباره فهمیدم به خودم سخت نگرفتم چون بالاخره ما اشتباه میکنیم و این تضاد بود
و من درسش گرفتم و شروع کردم به کنترل ذهنم
وااااااو استاد از در و دیوار نشانه میاد بخدا
توی اون کامنتم نوشتم از در و دیوار نشانه میاد وقتی از خواب پا میشم
الان این دو روزم همینطوره
عزت نفسکلید دیدن جواب ها راه حل ها هدایت ها و رسیدن به خواسته ها
میخوام از این درس ، درس بگیرم
و بل دوزری پاسخ مثبت بدم به جریان هدایت و نشانه ها
میخوام بالاتر از مسائل و تضاد هام باشم
حلشون کنم رشد کنم بزرگ بشم برم مرحله بالاتر
آگاهانه اینو میخوام
آگاهانه
قبل از اینکه اینا رو بنویسم هدایت شدم به کامنت دوست عزیزم نگین جان و خدا بهم گفت جواب سوالمو
استاااااد میدونی من خیلی دوست داشتم Bold بشه اونجا هایی که میخواستم
اوایل میدیدم خوشم می امد ولی خواستم جدی نگرفتم تا این اخیر خیلی دوست داشتم ولی فراموش شد تا اینکه استارت زدم به کنترل ذهن و هدایت شدم و کامنت رفیق که اونم دقیقا اینو میخواست و چقدر زیبا خداوند هدایتش کرد
و منو چه زیبا هدایت کرد به کامنت اون در حالی که قصد داشتم از صحفه خودم برم به صحفه اخر نمیدونم چرا باز اومدم یه صحفه زدم جلو و صحفه ی بعدی باز شد که اولین کامنت، کامنت رفیق بود و منی که تا حالا کامنتاش حتی یک بار خیلی خوب نشسته بودم بخونم هرچند یک بار گذرا نگاه انداختم تمام و رد شده بودم….
خداروشکر خیلی نرم رسیدیم منطقی شد
ولی این در حالی که هیچ ایده ای برای رسیدن بهش نداشتم
آقا اصلا اینوووو بگم یادم رفته بود این خواستمو
مهم ترین نکته که خیلی توجهم جلب کرد اصلا تو میای روی عزت نفست کار میکنی
هرچی خواسته و سوال که فراموش کرده بودی بیاد میاریییی
میدونی چرا چون داری باور میکنی که توانایی رسیدن به هر جواب، خواسته و…. داری
این باور خواسته هات بیدار میکنه
مهم نیست خواستت چی باشه
ببین اصل خواستت چه باوریه
اصلش ازادب بیشتر راحتی بیشتر فراوانی بیشتر عشق بیشتره……
اصلش اعتماد به نفس بیشترههه
همین باورا بساززز هی نشین بگو اول کدوم دوم کدوم برسم
تو سعی کن هر لحظه به این عزت نفس متعهد باشی خودش به نوبت تو رو میرسونه
پس نشینیم با ذهن منطقی بگیم اول کدوم دوم کدوم…
رها باشیم
رمز اینه ادامه بدم
رمز اینه سرگرم آنچه الان ساختم نشم
دوست، پول، حتی آگاهی، درک،… فقط ادامه بده هر بار بهتر
من وابسته به فرد خاص
موقعیت خاص
مکان خاص
زمان خاص
شهرت خاص
اتفاق خاص
دوستای خاص
عشق خاص
ایده خاص
پول خاص
شرایط خاص
نیسسسسستم.
این باور که من خالق زندگیم هستم خیلی مخفی بود توی ذهنم
یعنی میگفتم من که میدونم خالق زندگیم هستم
خب بچه خوب اگر میدونی پس ایمان بیار به نشانه ها کل بازی همینه
کلش همینه استاد جان من یک اپسیلن این موضوع درک کردم الان
خداییااااااشکرت این کامنت من برام ارزشمنده چون دقیقا ردپای کامنت قبلی با فاصله ۲۰ خورده روزه با این کامنت خیلی چیزا برام بعد ها واضح تر میکنه.
ذوق و شوقم داره بیشتر میشه
واووو
یکی از نشانه های پایین امدن فرکانس هام هم این بود که خیلی سخت میگیرفتم برای کامنت گذاشتن و کامنت های خودم با این که میذونستم باید بخونم مرورشون کنم ببینم اوضاع چه خبره اصلا انگار نه انگار
نکته بعدی واکنش من به نشانه ها این بود که توی ذهنم میگفتم چه خوب
همین!!
چه خوب
ببین هیچ تحسینی هیچ ذوقی هیچ هیچ
خب معلوم فرکانس آدم میاد پاییین
سعی میکنم که چیزی که به بقیه میگم اول خودم باور داشته باشم بعد بیام منتشرش کنممم
این ذهن ما گول میزنهههه اما خداروشکر یه خبر خوب برای من این بود که این بار جایی مچش گرفتم که همه چیو از دست ندادم این یعنی در قدم های برداشتن تکاملم هستم پس خیلی از مسیر دور نشدم
این یه درس خیلی مهمه مهم ترین عاملموفقیت های بشری هست
آقا من دیدم خدای من چند هفته ای هست آقا من دنبال جواب سوالاتم نیستم
اولین سوالم این بود که چرا استاد عباسمنش اینقدر آسان شده برای حرکت!؟؟؟
سوال دوم که دقیقا وقتی فهمیدم خدایا شکرت چشمانم بیدار کردی🥺 نوشتم
یادته گفتم میخوام بهم چشمانی از جنس نورافکن های خفن بدی!!! یادته
ای سیستم ای انرژی بیکران که تازه راه یافته ام به مسیرت
تو حامی من شدی دقیقا زمانی که من تصمیم گرفتم تو را لاجرم باور کنم
لاجرم
با خودم سوال شد یعنی نوشتم که برم دنبال جوابش
استاد عبامنش با اییییین همه موفقیت و تجربه احساسات بینظیر در برخورد با شاگرداش و کسب پول وخونه همسر فوق العاده که حکم بهترین و هم فرکانسی ترین دوست توی زندگیش داره
و پسر مستقل
دوستای عالی….
شاگردهایی که هر روز صدبار قربونش میرن
تحسینش میکنن
تشکر میکنن
یا از آن ور
ایلان ماسک
فرض کن کلی ایده خفن از نظر بقیه انجام داده باشی ولی در اون حد که کار انجام دادی ثروتت زیاد نشده باشه ایلان ماسک میگم
بعد تو پایبند باشی به ایده هات ادامه بدی
و بعد الان داری پاداش باورات میگیری
ولی باز حرکت کنی میدونید من فعلا روی این دوتا الگو special attention دارم
در ادامه باید دنبال الگو های عالی تر باشم
خلاصه با این همه موفقیت باز ادامه بدی آیا این رمز نداره
میدونی مریم باید متهد بشی خواهش میکنم ازت فقط دنبال همین سوال برووو
اخه برام جالب شد که استاد از یه کوه، از یه دریا از یه اسمون از یه ابر… اخه خداییش براتون سوال نشده که چطوریه استاد هر بار ابنا رو میبینه ذوق میکنه
ذوق
اخه من توی این ۲۰ روز حس کردم داشتن این چیزایی که سرگرمشون بودن منو ارضا نمیکردن
برای همین این سوال برام به وجود اومد
البته الان یادم میاد قبلا هم توی کامنتام به این موصوع اشاره کردم
ولی
اررررره اشاره کردم
ولی انگار جدید دارم این موضوع باز میفهممم
اررررررره
خدااای من
اونجا توی کامنتم نشوتع بودم استاااااد با این همه چیزززززز ولی باز نشانه ها رو حجن میبینه
هنوز خودش خانم شایسته کمربند سفت بستن که جهاد اکبر تا قیامت ادامه بدن
خداکنه مریم به این حرفا عمل کنی
یعنی میخوام عمل کنی..
همین که بتز بهتر درک کردم یعنی در مسیرررم
عااشقتونم
تغییر بنیادین شخصیت، ایمان میخواهد
بسم الله..
۲۲،سپتامبر،۲۰۲۰