داستانی درباره هدایت الهی | قسمت 2

دیدگاه زیبا و تأثیرگزار مرضیه عزیز به عنوان متن انتخابی این فایل:

خدای من عجب بوی عطری این سایت رو گرفته. الله اکبر،همه منتظر برای اومدن فایل جدید‌. همه منتظر جواب سوالشون هستن واقعا چی شد و چطور شد که استاد عباسمنش اینقدر راحت مهاجرت کرد به امریکا

استاد یادتونه اینجا وقتی ماه رمضان یا ماه محرم میشد،خیلی هامون بیشتر حواسمون بود کمتر غیبت کنیم،کمتر دروغ بگیم و…چون این ماه ها رو معنوی میدونستیم،اما استاد از وقتی که قدمی برداشتم برای بودن در این سایت،هر لحظه ی من داره اینجوری پیش میره،درستکار باشم،قضاوت نکنم،شکرگزار باشم،لذت ببرم،شاد باشم و…این سایت برای من هر لحظه ش ماه رمضان،ماه محرمه که دارم سعی میکنم حقیقت ذات درونم رو بیدار کنم تا ضمیرناخودآگاهم پر بشه از عطر خداوند،الله اکبر

الله اکبر استاد دیوانه شدم،من تووی این داستان فقط و فقط خدا رو دیدم،بعد شما میگی،اینارو میگی که ما ایمانمون بیشتر بشه،باورهامون تقویت بشه،بابا استاد تک تک کلماتمون تا مغز استخونم رفت،دیوانه شدم،قدم به قدم معجزه‌،معجزاتی که به قدر تبدیل شدن عصای حضرت موسی به اژدهها شگفت انگیزه،باور نکردنیه،اما من با سلول به سلول بدنم باورش دارم،خدایا شکرت

خدایا شکرت منو به جایی هدایت کردی،که ادمهاش بوی تورو میدن،صحبتهاشون،نگاهشون،ایمانشون فقط و فقط بوی تورو میدن‌،الله اکبر

خدای من بعضی از اطرافیانم نگرانن،من عارف بشم و از عشق خداوند دیوانه بشم،استاد بگو چجور این عشق به خداوند رو کنترل کردی که داری طبیعی زندگی میکنی،هر روز یه کشش عجیبی درونم اتفاق میوفته که بزنم به کوه و بیابون برم،برمو برم و با خدای خودم عاشقی کنم الله اکبر الله اکبر

ادامه ی داستان هدایت الهی به سمت مهاجرت به امریکا

خدای من تو چقدر عظیمی که اینقدر دقیق داری کارها رو انجام میدی،بدون ذره ایی خطا،آخه تو چقدر بزرگی،استاد میره ماشین بگیره کارتی که تا اون روز فعال بود،غیر فعال میشه،نه ماشینی هست،نه پولی،نه سایتی،نه خونه ایی،اما استاد میگه که لین موقع ست که باید ذهنمون رو کنترل کنیم،استاد این اگه ایمان حضرت ابراهیم نیست‌،واقعا پس چیه؟

بخدا دیوانه شدم،اون تصویری خانم مریم شایسته تووی ذهنش میبینه،همه ی پلهای پشت سر رو توو ایران خراب میکنی و با ایمان میوفتی توو جاده و سایت میره توو هوا،میفهمین که دیگه باید مهاجرت کنین‌،بعد اونهمه اتفاق تازه خانم شایسته میگه که خدا داره میگه دارید میرید،ماشین نمیخواید الله اکبر،مگه انسانی میتونه با ذهن منطقیش همچین داستانی رو که مثه افسانه هاست بنویسه،جز اینکه این داستان کارگردانش فقط میتونه خدا باشه.

استاد میدونی توو این سایت دنبال چی هستم،دنبال اینم که ببینم شما داری چجوری فکر خدا رو میخونی،من دنبال اون تفکر قانونمندتم‌،که جهان برات کن فیکون شده،استاد بخدا فهمیدم ماشین بنز و خیلی چیزهای دیگه برای من حاشیه ست،من بنز رو میخوام چون میخوام به خدا برسم،من آبشار نیاگارا رو میخوام،چون میخوام با نیاگارا آزادی و رها بودن ذاتمو درک کنم الله اکبر الله اکبر

خدایا چنان جنبشی درونم راه انداختی که احساس میکنم الان میتونم کوهی رو جابجا کنم،الله اکبر

استاد واقعا هنوز جایگاهمو پیدا نکردم،از بچگی همیشه توو ذهنم خودمو میدیدم که با کوله پشتی دارم شهر به شهر میرم،این مدت همش خودمو دارم بر فراز کوهی میبینم که دارم خدارو فریاد میزنم،شکرش میکنم،همین الان که دارم مینویسم این صحنه تووی ذهنم تداعی شده،من اینجوری حالم بی نهایت خوبه،خدایا شکرت

استاد یادتونه تووی لایو شماره سیزده قبل از این بیماری گفتی که حستون گفته برید واشنگتن سیتی پاسپورتها تمدید کنید‌،بعد این بیماری اومد و همه جا تعطیل شد،بی نهایت مشتاقم هدایت خداوند رو در این مورد هم بشنوم

خدایا دوست دارم هدایت هاتو تووی زندگی خودمم درک کنم،کلامتو بفهممم،نشونه هاتو پیگیری کنم،کمکم کن کمکم کن

دو روز مونده به وقت سفارت،اونهمه اتفاق به ظاهر بد،استاد تازه میگه بریم دیزنی دلند عشق و حال،الان موقعی که باید ذهنمون رو کنترل کنیم،بابا بخدا این خیلی حرفه،خدایا به منم اون ایمانی رو بده که استاد عباسمنش بهت داره،بیشتر از اونم میشه،بیشتر،میخوام با تموم وجودم میخوام

و جمله ایی طلایی از استاد عباسمنش: اونی که پاداش بزرگ میخواد باید بتونه این موقع ها ذهنشو کنترل کنه.

خدای من،این مرد چه کارهای بزرگی کرده،بچه ی دو سالش فوت میشه دو ساعت بعد میخنده میگه مال خوده خدا بوده،بردش،خونه زندگیش رو تووی بندرعباس میبخشه،دست خالی میره تهران،همه ی چیزاشو چه میبخشه،چه میفروشه میوفته توو جاده،پروژه های با درآمد ماهی سی،چهل میلیارد رو کنسل میکنه،سایتش میره توو هوا،اما این مرد با هر اتفاق ایمانش قوی تر و قوی تر میشه،واقعا صادقانه به خودم میگم،آیا من جسارت این کارها رو دارم؟؟واقعا نمیدونم،نمیدونم خدایا شکرت

و روز موعود رسید میرن سفارت،مریم جانم توو قسمت ۲۸ سفر به دور امریکا توو همین سفارت بود گفتی حست بهت گفت یه زمانی انتخاب کردی تووی ایران به دنیا بیای،حالا هم انتخاب میکنی بری امریکا زندگی کنی و شما حرف قلبتون رو پذیرفتی و پای کانتر رفتی،بخدا بخدا اینقدر توو عمق ماجراتون هستم،همش احساس میکنم اون لحظات منم پیشتون بودم،به نوعی تماشاگر بودم که شما میرفتید جلو و من پشت سرتون داشتم تماشا میکردم قدم به قدم ماجرای مهاجرتتون رو،الله اکبر

و اون روز شما با خانمی مصاحبه میکنید که با اینکه ایرانی نیست‌،اما فارسی حرف میزنه و به شما میگه دوست دارم شما برید امریکا‌،استاد بخدا این کلام خدا بودا از زبان اون خانم،گفت دوست دارم شما برید امریکا،الله اکبر

و یکی از کاربران سایت پیگیر میشه،برا شما خونه میگیره،و به شما میگه بیاید میامی فلوریدا،قدم به قدم دستان خدا،کارها رو دارند براحتترین شکل ممکن انجام میدن،و این چیزا برای کسی اتفاق میوفته که به خدا ایمان داره،این ایمان با سلول به سلول بدنش آمیخته شده،خدایا میشه منم به این ایمان برسم؟؟بخدا بخدا حس درونم گفت البته که میشه،الله اکبر،خدایا با تموم وجودم میخوام،میخوام هر آنچه که منو به تو نزدیکتر میکنه،هدایتم کن

و با پروازی با کیفیت،خالی مهاجرت کردید به امریکا

و دستی دیگر از دستان خداوند،آقای افسر که به صورت معجزه،خودش میره میگرده برگه ی انگلیسی پیدا میکنه،خودش پرش میکنه‌،مهره شیش ماهه میزنه،چمدونها رو نمیگرده،استاد بخدا دیوانه شدم،من میخوام از چشم شما به قوانین نگاه کنم،بهاش هر چی باشه،با تموم وجودم آماده ام که بپردازم،خدایا هدایتم کن

و بعد از یک ماه خیلی اتفاقی تووی پیتزایی متوجه میشید که جام جهانی کشتیه توو لس آنجلس،اونم با پنج هزار کیلومتر،الله اکبر،استاد با تموم وجودم کلمه به کلمه حرفاتون رو باور دارم،اما درکش اونقدر سخته که دلم میخواد تووی سکوتی عمیق فرو برم و ساعتها فکر کنم.الله اکبر

هماهنکی ساعت حرکت با ساعت شروع مسابقه،یکیه،هماهنگی باز کردن درب با سوت شروع مسابقه یکیه،و توو دل این همزمانی ها آرزوی خانم مریم شایسته مستجاب میشه دیدن معماری این ورزشگاه،الله اکبر

استاد واقعا فکر میکنم اگه بخوام توو عمقش برم که خدا برای شما چه کرده و داره میکنه،ممکنه به معنای واقعی دیوانه بشم،اونقدر درونم پر شده از عشق به خدا که واقعا کنترلش سخته،الله اکبر هدایتم کن

و استاد شماره ایی رو اسکرین کرده،که الان مصادف شده با بیلبوردی که دیده،و باز هم خداوند دستی از دستانش چون خانم وکیل رو میزاره سر راهه استاد که به راحتی کارها رو انجام بده و مدارک رو میفرسته درب خونه و استاد عزیزم،خانم مریم شایسته و مایک عزیز اقامت امریکا رو میگیرن.الله اکبر

خدای من این اتفاقات برای کسانی اتفاق میوفته که به غیب ایمان دارند و باور دارند هر مسیر سخت،مسیر اشتباهیه،خدایا شکرت

و خداوند میتونه به همین شکل هدایتمون کنه برای هر چیز دیگه ایی

خدایا شکرت بابت هدایت استاد عباسمنش به امریکا

خدایا شکرت بابت بهترین کشور دنیا چون امریکا

خدایا شکرت بابت بهترین ایالت کشور امریکا چون فلوریدا

خدایا شکرت بابت هوای معتدل و همیشه بارونیه ایالت فلوریدا

خدایا شکرت بابت طبیعت بینظیر امریکا

و خداوند هر لحظه پاسخ میدهد به خواسته های ما،خواسته هایی که ما روشون تمرکز میکنیم،ایمان داریم که خداوند پاسخ میده و پاسخ میدهد،خدایا شکرت

استاد وقتی خداوند بهتون گفت برید پیش آقای تات و شما رفتی و چه تجربه هایی به دست آوردی،الان یه لحظه فکر کردم گفتم خداوند استاد رو هدایت کرد تووی خود امریکا تا تجربه کنه،و اطلاعاتی رو بهش میده که خیلی از امریکایی ها نمیدونند اینم چون استاد اون کنجکاویی مقدسی که انیشتین گفته رو تووی زندگیش عملی کرده،اما ما نیومده به امریکا داریم اطلاعات بدست میاریم،واقعا این خودش حکمتی داره،درسته ما بعد از شما بیدار شدیم و داریم آگاه میشیم،اما قدم به قدم که شما دارید پیش میرید راه رو دارید برای ما هموارتر و هموارتر میکنید و به اندازه ایی که باور داشته باشیم،خداوند هدایتمون میکنه.

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • دانلود با کیفیت HD
    637MB
    55 دقیقه
  • فایل صوتی داستانی درباره هدایت الهی | قسمت 2
    22MB
    55 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

702 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «رضا زارعی» در این صفحه: 2
  1. -
    رضا زارعی گفته:
    مدت عضویت: 1044 روز

    به نام خداوند مهربان

    سلام به عزیزانم

    و روزشمار 124ام

    وداستان هدایت الهی

    داستانی که حتی بزرگترین و ماهرترین کارگردانان جهان هم عاجزند ازساختنش و اگر کل دنیا دست به دست هم تلاش میکرد که این هم زمانی ها اتفاق بیفته امکان نداشت به این دقت میلی متری و میلی ثانیه ای و دقیقه ای رخ بده ، خدایا من به فیلم های علمی تخیلی علاقه دارم و قبلا می‌دیدم و باور میکردم و میگفتم خب احتمالا در آینده میشه یا علم پیشرفت می‌کنه و …. ولی آخه این خیلی دیگه تخیلیه ،داستان این هدایتو اگه به ذهن یه فیلمنامه نویس می‌رسید می‌دونی چقدر فروش میکرد؟؟؟ اما در عین حرفای استاد هرچند داستان این هدایت خیلی باورنکردنیه اما من با تمام قلبم کلمات استاد رو و صداقت کلمات رو دریافتم ، عجب ،پسر هدایت هرلحظس ها ،فالهمها فجورها تقوی ها ، واقعا همینه ها ، هدایت برای موسی و ابراهیم نبوده فقط ،برا محمد و عیسی و یوسف و اینا نبوده ها ، هدایت و حمایت من رو برخودش واجب کرده در هر لحظه ،اما ایمان نیاز به فاکتورهایی داره ، نیاز به خاموش کردن ذهن و بی‌توجهی به تجربیات قبلی و درخواست هدایت و تسلیم در لحظه ، ایمان یه فاکتوری نیاز داره به نام شجاعت در اخذ تصمیمات مهم و اساسی ، ایمان به یک فاکتوری نیاز داره به نام باور به غیب و وعده ی الهی ، ایمان به فاکتوری نیاز داره به نام خودشناسی ،که بی تردید انسان وقتی خواسته هاشو بشناسه و روحیشو بدونه که به دنبال چه چیزی هست ،بتونه پاره‌ای پشت سرشو خراب کنه ، استاد همه ی اینهارو درعمل نشون داده و لایق تمام نعمت هاییست که در زندگیش جاریه ، وقتی من به خودباوری رسیدم ، وقتی من ،وقتی من باورکردم که تعیین کننده ی لحظه به لحظم خودم هستم و من خلق میکنم و فرکانس مشخص فلان نتیجه مشخص و رقم میزنع و حمایت پروردگار با کسیه که میخواد رشد کنه ،وقتی دقیقا می‌دونم از زندگی چی می‌خوام و چه چیزی در چه بعدی از زندگی رو می‌خوام تجربه کنم ، و وقتی باورم اینه که خداوند بیشتر از من خواهان رشده منه ،وقتی باورم شد که چه توانایی هایی در وجودم به امانت گذاشته و همانند خالقم قدرت خلق دارم و جهان مسخره اراده ی منه ، وقتی باورم اینه که دستی بالاتر از دست الله نیست و همه ی قدرت های جهانی در مقابل او خار و ذلیلند ، اونوقته که قلبم بازه برای دریافت الهامات و شیندن صدای درونم که با من صحبت می‌کنه ،و قصه اینجوری اتفاق میفته که وقتی وکیل مهاجرتی درباره ی مهاجرت لقمه رو دور سرش میپیچونه ،همون لحظه استاد قلبش بهش میگه این چرت و پرتی داره میگه بیا من بهت میگم و استاد به حرفش گوووووش میده حرررررکت می‌کنه و نادیده میگیره هر حرف و نشدنیو بقیه چیزا رو ، چون چیزی که باید می‌شنیده و بهش آرامش میداد شنیده ، و در راستاش حرکت کرده ، و خدا بهش میگه بزن به دل جاده تا ببینی که چی میخوای و خواستت چیه و دوسه بار تجربه سفر اروپا و دیدن جاهای مختلف و واضح تر شدن خواسته ی استاد ،اون تصویر رو به مریم جان عزیز الهام می‌کنه که بارو بندیل و ببندید و کاراتونو انجام بدید که این سفر حالا حالا ها برگشت نداره و بازهم ایمان ،بازهم شهود و اعتماد به این نیرو ،بازهم خراب کردن پل های پشت سر و البته یک سیر تکاملی طی شده از بندرعباس و اتفاقاتش تا تهران و ماجراهاش ‌‌وبرایاین ایمان تکامل طی شده واقعا و هیچکدوم از این داستان‌هایی که استاد تعریف کرد و گوش دادنش براما لذت بخش بود ،فک نکنم کسی الکی الکی اتفاقات به این شکل براش رقم بخوره ،اونم نه یه مسأله ساده ،مهاجررررت هرچند با خدا همه چی آسونه و اون ابزار پیچیده ای برا رقم زدن خواسته های بزرگ ما نیاز نداره ،ولی من عقبه رو که نگا میکنم همش ردپای تعهد و اراده استاد در مسیر کشف قوانین و اشتیاق سوزانشو در عمل به این قوانین میبینم ، عقبه رو که نگاه میکنم ردپای کلی باور قدرتمند کننده و توحیدی رو میبینم و ردپای استمرار در مسیر و مداومت رو میبینم ، ردپای عشقی که به کارش و اهدافش داشت ،ردپای تمرین برای پاک زندگی کردن و مومن زیستن ، ردپای مدام درجهت خواسته ها با ایمان حرکت کردن و همه ی اینها عقبه ای قدم به قدم برا استاد ساخته که می‌تونه بعد از مشخص شدن خواسته و دریافت الهام از جانب خداوند ، تمام پروژه ها رو کنسل کنه ،تمام کارمندارو ترخیص کنه و تمام دفاترو جمع کنه و با یه تصویر الهامی به مریم جان تیرخلاص و بزنه و تمام پل های پشت سرو خراب کنه ،بله الکی نیست این تصمیمات و حرکت ها و فکرشم برا ما شاید گنده باشه ،اما برا این آدم راحته ،چون یک بار هم از بندرعباس به تهران این کارو انجام داده و پاش وایساده و دیده که به غیر از فرکانس هاش چیزی تاثیر گذار نیست ،هزاران هزار الهامات دریافت کرده و دیده که زمانی که به الهامات عمل کرده ،الهاماتی که عین انداختن بچه تو دریا غیر منطقی بوده ،اما با عمل به اونها دیده که چه نتایجی رقم خورده ، براش از یقین هم فراتر رفته این قانون که خودش داره رقم میزنع اتفاقات و همه ی زندگی نوع نگرش و افکارش به اتفاقاته و همین باعث میشه که دست به خاک بزنه و طلا بشه ، ملک هایی که میخره انفجاری رشد کنن و سرمایه گذاریاش عالی جواب بدن ، همه ی اینها حاصل ممارست و ساختن تکاملیه باورهاست و ریشه هارو ساخته و عالیم ساخته که الان حاصلش میشه مهاجرت به آمریکا و یکی از آسانترین مهاجرت های تاریخ ایالات متحده ، برا خدا که آمریکا با ایران فرقی نداره ،برا اون فرکانس مهمه و کانون توجه من و تصویری که در ذهنم هست ، حاصل اون همه شجاعت و حرکت و پرداخت بها نباید این داستان های تخیلی باشه ؟؟؟ بایدم در نهایت عزت و احترام وارد خاک بهترین کشور دنیا بشی ،چون لیاقتتو ساختی ،چون حرکت کردی و همواره ذهنتو درظاهرا بدترین شرایط ممکن کنترل کردی و طبق قانون باید پاداش بگیری و اینجوری از اروپا تا آمریکا و افسر آمریکایی دلشونو خدا برات نرم کنه ، چون بابا ایمان داری ،مشتی چون حرکت کردی و بخاطر فقط یک تصویر و نشانه کل زندگیتو پروندشو تو ایران بستی ، خب بایدم در زمان مناسب و مکان مناسب باشی و زمانیکه که رسیدی سفارت اون خانومه که فارسی بلده اونجا باشه ،اون مگه الکی اونجا بوده ؟؟؟نه اون مامور بوده از جانب الله تا کاره کسی و انجام بده که قدم به قدمش رو با قدرت و ایمان برداشته ، خب بایدم تو‌دودیقه ویزا بگیری ، تک به تک داستان استاد فقط هدایت هارو گفتی ولی خب این همه تو ایمان نشون دادی و شجاعت داشتی و حرکت کردی با قدرت ،خب بایدم با کمتر از نصف قیمت بلیط در راحت ترین و دنج ترین حالت ممکن از پروازت تا آمریکا لذت ببری ، این همه دم از توحید زدی و این همه با تمام وجودت بندگی کردی ، خب بایدم افسر آمریکایی بدو بدو به همه جا سربزنه تا برات فرم پیدا کنه و چمدوناتو نگرده و خوش آمد بهت بگه و اونجا که گفتی ،افسره گفت به آمریکا خوش اومدی ،چه حسی داشتم الله اکبر ، و نرسیده دستی از دستان خدا منتظرته درحالی که خونه شیک رزرو کرده و ازتون خواهش می‌کنه که کارهاتونو تو آمریکا چند روز اول انجام بده ، خب این بذرهارو خودت کاشتی عزیزه دلم ، و حالا شما خیالت راحته به خیال اینکه اومدی و تموم شد اما خداوند اگاهه و ول نکرده شمارو ، و الله اکبر هدایت به فست فودی و دیدن همون شبکه ای که اعلام مسابقه می‌کنه در زمانی که میتونی برسی به مسابقه و به خاطر علاقه به کشتی این همه مسیرو تصمیم بگیری که بکوب رانندگی کنی ، 5000هزارکیلومتر بکوب!!!!!!واقعا چی پشت این داستان و رابطه مخلوق با خالقه؟؟؟چه جنس ایمان و باور باعث میشه یه انسان انقد صدایی که باید بشنوه رو می‌شنوه و هدایت و الهام و نشونه ای که باید دریافت کنه دریافت می‌کنه ؟؟؟

    و بری و دقیقا زمانی برسی که داور سوت بزنه و ببینی بازی و تصمیم بگیری چند روز بمونی اونجا و هدایت هدایت هدایت ،دیدن عکس و بازهم در زمان مناسب در مکان مناسب ، و خدایی که تو فرودگاه بدون زدن هیچ حرفی مهر 6ماهه برات زده ، و چیده برات ، خدایا شکرت ،باید هم برات اتفاق بیفته این داستانهای علمی تخیلی ،چون خودتو اول به خودت و بعد به خدای خودت ثابت کردی ،نوش جانت و نوش جان همه ی ما این معجونی که برامون خداوند با هدایت شما درست کرد و گوارای وجود روح های ما این جنس باور به هدایت و نشانه ها و یکتاپرستی .

    خداوندا از این جنس ایمان و باور به همه ی ما عطا کن و مارا در مسیر تکامل خود در ساختن این باورهای توحیدی و قدرتمند کننده واین جنس از باور و ایمان یاریمان کن که غیر از تو یار و یاوری نداریم و تنها تورا میپرستیم و تنها از تو یاری می‌جوییم ،

    به ما قدرت اجرای توحید درعمل

    به ما قدرت سپاس گذاری بیشتر

    وقدرت تحسین وزیبایی ها و تایید عظمتت رو در هر لحظه عطا کن و وجودمان را از هر ناپاکی و ناخالصی پاک گردان و مارو خودت به خودت نزدیکتر کن ، الهی آمین

    در پناه رب هدایتگر تسلیم امر او باشید .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  2. -
    رضا زارعی گفته:
    مدت عضویت: 1044 روز

    سلام به آقا رضای عزیز که همیشه از خوندن کامنت های شما لذت میبرم کامنت هایی سرشار از صداقت و سادگی و پرمفهوم و عالی ، چقدر زیبا توضیح دادید و مثالهای زیبایی زدید ، و دقیقا داریم هدایت میشیم همه ی ما ، به سمت هرآنچه که درخواست میکنیم ،منتهی من خودم خیلی وقتا فکر میکنم که موقعی که یه اتفاق خوب خفن میفته هدایت شدم بهش ولی غافل از اینکه نه هدایت هر لحظه داره کار می‌کنه و من باهرلحظه و فرکانسی که ارسال میکنم دارم هدایت میشم به سمت کانون توجه و تمرکزم ،

    من هرلحظع دارم هدایت میشوم

    من هرلحظه دارم هدایت میشوم

    من هرلحظه دارم هدایت میشوم

    من هرلحظه دارم هدایت میشوم

    من هرلحطه دارم هدایت میشوم

    آقا رضا سپاس گزارم بابت این کامنت زیبا که روشنم کرد خیلی ،

    الهی لحظاتت غرق در آرامش و خدا باشه و همواره تسلیم هدایت و الهاماتش .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای: