داستانی درباره هدایت الهی | قسمت 2 - صفحه 44
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2020/08/abasmanesh-74.gif
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2020-08-28 07:48:252023-12-22 12:40:42داستانی درباره هدایت الهی | قسمت 2شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
بنام خدای هدایتگر
کامنت دوم
وقتی داشتم کامنت اول مینوشتم اوایل فایل بود وقتی نشستم کل داستان هدایت رو برای چندمین بار به دقت گوش کردم اصلأ هنگ کرده بودم خدای من
من نمیگم مگه میشه چون واقعاً معجزات خداوند رو دیدم توی ساده ترین لحظات توی سخت ترین لحظات زندگیم دستم تودستاشه
خواستم بگم خدایی که به این قشنگی هرلحظه معجزه وار برای استاد کاراشو انجام داده وهدایت کرده منم کمک میکنه
یک نکته جالب که اینکه استاد توی همه این اتفاقات هیچ مقاومتی نداشت هیچ برنامه ازپیش تایین شده نداشت هیچ شک وتردیدی به دل راه نمیداد نمیترسید نگران نبود ،به هیچ ادم دیگه ای تواون لحظات فکر نمیکرد ازکسی کمک نمیخواست
اجازه میداد خداوند کاراشو انجام بده چون من هربار که خدا داشت هدایتم میکرد شک ودودلی داشتم نکنه برم نکنه نشه اگه اینجوری بشه ؟
استاد عاشقتم که انقدر عالی داستان هدایت رو معجزات خداوند رو به این زیبایی تعریف کردی
من ازخدا میخوام منو به همین شکل به مکان درست زمان درست هدایت کنه تامنم بیام براتون بگم چون برای استاد عباس منش این اتفاق افتاده برای منم میفته اگر فقططططط بتونم اینجوری سرسپرده برم جلو اما واگر وچرا نیارم امیدوارم ایمانم محکم بشه
خیلی لذت بردم امروز ازصبح همین جوری برام داره ازاین پیامها میاد من منتظر معجزه ام اینم سرنخ معجزه
خدایا شکرت استاد عاشقتم
بنام خدای هدایتگر
روزشمار تحول زندگی من روز 124
سلام استاد عزیزم
چه روز خوبی بود امروز ،ازصبح تاهمین لحظه فرمون زندگیم دست خدا بود واوضاع بروفق مراد
ازصبح باذهن اروم بیدار شدم ،شکرگذاری کردم وباشوق زیاد جلسه سیزدهم روانشناسی ثروت یک رو که ازشب قبل دانلود کرده بودم رو گذاشتم صبح همیشه برای من اوج انرژی وسکوت و وقت دارم حسابی تمرکز کنم چون خودمم وخودم
امروز هوا ابری وپاییزی وعالیی بود صدای پرنده ها رو میشنیدم این جلسه بی نظیر حسمو مثبت کرد
بعد ورزش وکار اصلأ انرژی گرفته بودم بمب
مشغول کارای روتین وروزمره شدم توسکوت وارامش
حس میکردم یه نیرویی داشت منو کمک میکرد همه چی پشت سرهم بدون هیچ تقلا جلو میرفت کلی کار عقب افتاده انجام دادم وفایل گوش کردم
غروب هم دعوت شدیم یه جای عالی دعوت دوستم که قبلاً باید ده بار زنگ میزدیم همش برنامه میچیدیم نمیشد ولی خودش گفت میاد مارو برد یه کافه عالی که سنتی بود ویک فضای خیلی هنری وسنتی داشت
انگار اونجا رو رزرو کرده بودن اون شب واسه ما هیچ کسی نبود وکلی خوش گذشت
امروز یک روز عالی باهدایت الله داشتم
راجب داستان هدایت استاد که هرلحظه ش معجزه بود پرازهیجان وحس های مختلف که استاد تجربه میکرد واقعاً اگر خدا بخواد کاری برات بکنه هیچ کسی نمیتونه مانع بشه
اگر ایمان داشته باشی خدا درها رو برات باز میکنه امروز چشمام به معجزه بازشده وهدایت تاالان دارم از باور فراوانی ونعمت وثروت وهدایت میشنوم اگاهی مثل نعمت داره میباره من بهش میگم روزی آسمانی که خدا بهم میده تا حسم خوب بشه تااتفاقات خوب رقم بزنم وخلق کنم
فرکانسی که امروز فرستادم باکمک خودش واقعاً عالی بود ومن منتظر پاداش هستم گرچه این حال خوش خودش پاداش همراهی خدا باهام بزرگ ترین نعمته
خدایا شکرت استاد عاشقتم وبرای همه دوستان عزیزم بهترینها رو میخوام
سلام به استاد عزیزم
سلام به دوستان همفرکانسی
هدایت هدایت هدایت
این هدایت همه چیزه این هدایت کل چیزهاست
همه ما در هر لحظه در حال هدایتیم، اما نمی دانیم و نمیشناسیم این هدایت رو.هر کس به اندازه ای که قانون رو درک کنه هدایت رو هم درک میکنه.
ما از وقتی که چشمانموم رو باز میکنیم به جریان هدایت الهی وصل میشیم تا زمانی که میخوابیم و این جریان قطع میشه.مثل جریان برق میمونه وقتی به پریز وصل میشه اون جریان الکتریسیته شروع میشه تازمانی که ما از پریز کشیده بشه.
فقط بایستی گوش جان بسپاریم بهش ایمان داشته باشیم بهش و عمل کنیم به این جریان قدرتمند الهی.
اگر قانون هدایت رو ندانیم و نشناسیم و نیاموخته باشیم وقتی در یک کشور غریب با اون همه بار و بندیل بدون پول و بدون کارت و بدون ماشین با اون اوضاع سایتی که خودش یک کوه دغدغه اضطراب و علامت سوالات ذهنی بوده بمونی، هزاران نجوای شیطان به سراغت میاد.
اگر هدایت رو ندانیم و نشناسیم و نیاموخته باشیم میتونیم صدها کار اشتباه انجام بدیم صد ها تصمیم اشتباه در کسری از ثانیه بگیریم و در اون شرایط کنترل کردن ذهن مگه میتونه کار ساده ای باشه؟
الله اکبر از این کنترل ذهن شما استاد!
چقدر تحسین برانگیز میتونه باشه، چقدر تمرین دادین این ذهن رو چقدر فرمون دست شماست
بابا تبارک الله
یه تجربه کوچیک بگم از هدایت پروردگارم
تازه با قوانین آشنا شده بودم و در حال کسب یادگیری قوانین بودم و اتفاقات کوچک کوچک شروع شده بود. با همسرم و بچه هام پیاده رفتیم بیرون یه جایی رو پیدا کنیم یه عصرونه بخوریم و بسیار خیابان و مسیر همیشگی به طور عجیبی شلوغ بود.قبل حرکت یک گردنی رو که من زمانی که مجرد بودم و رفته بودم اندونزی سفر از اونجا به مینی که یک روزی ازدواج کنم این رو به همسرم بدم خریدم و برای بالاخص همسرم بسیار ارزشمند بود.همسرم به دخترم گفت این گردنی رو برندار بزار خونه بمونه و ایشون گوش نداد. رسیدیم رستوران من سفارش دادم هوا هم به شدت سرد بود همون شب.همسرم گفت گردنی نیست به هم نگاهی کردیم و ایشون گفت رفت تموم شد گفتم عیبی نداره فدای سرت یه چیزی دم گوشم گفت برو بیرون یه نگاهی بنداز در جوابش گفتم توی این جمعیت شتر با بارش گم میشه، صدا قویتر شد گفت پاشو برو خانمم گفت بشین و نرو تو این سرما برای من این گردنی که 12 سال ازش مراقبت کارنامه بسته شد، گفتم تا سفارش آماده شده میام.
رفتن بیرون اطراف رو نگاه گفتم خدایا با اون صدای بلند گفتی بیام بیرون چی کار کنم به الله قسم گفت مسیر اومده رو برگرد حس عجیبی که تابحال تجربه نکرده بودم در سینم بود (مسیر بسیار طولانی حدود 30 دقیقه پیاده اومده بودیم) کاپشنم هم برنداشته بودم با همون پولیورمدبودم حدود چند دقیقه برگشتم مسیری که اومده بودم واستادم و سرم رو بردم بالا گفتم خدایا نیست و برگشتم.
چند تا گام که برگشتم به سمت رستوران واعظ (خداوند)درونم بلند گفت ادامه بده منم گوش داده رفتم گفت بازم برو یه جا تو مسیر به دلیل سوختن تیر چراغ برق مسیر تقریبا فقط 10 درصد روشنایی داشت اونم از حرکت ماشین ها تامین میشد گفتم نور هم که قطع شد گفت برو و گوش دادم و ادامه دادم تقریبا یک سوم راه رو رفتم و در شلوغ ترین محل جایی که یک سراهی بود گردنبند رو دیدم که دقیقا جایی افتاده که نور کمی اونجا می تابید و دقیقا در کنار رفت و آمد شدید آدم ها بود و من حیرتم اینجا بود توی این تردد بالا در این حدود 30 دقیقه ای که من رفتم و برگشتم شد چطور کسی این رو ندیده باشه؟
الله اکبر از این هدایت چون اون موقع با ا اعتماد بنفست خیلی بالا نبود نشد سجده کنم توی همون محل از این معجزه.
موقعی که برگشتم اینقدر طول کشید که خانمم گفت کجا رفتی توی این سرما گفتم بخدا اگر کوچکترین سرمایی احساس کرده باشم گفتم پیدا شد باور نمیکرد و وقتی محل پیدا شدن رو در برگشت به خونه نشونش دادم حیرت کرده بود که مگر میشه.
گفتم خدا هدایتت کنه میشه (البته تو دلم گفتم چون خیلی در جریان قوانین نیست و منم هیچی طبق صحبت استاد که این حرف ها رو به ای خودتون نگه دارید چیزی نگفتم) گفتم کار خداست اون بخواد میبردت دقیقا به آدرس اصلی فقط باید گوشتو بهش بسپاری.
این شروع بزرگترین اتفاق برای من در روزهای ابتدایی آشنایی با قوانین و باور به صحبت های استاد و قدرت رب العالمین بود.
سپاسگزارم از دوستانم که این کامنت رو مطالعه کردند و امیدوارم بتونیم در این مسیر زیبا با ایمان واقعی با طی کردن تکامل گام برداریم و به آنچه لیاقت داریم دست پیدا کنیم.
سپاسگزارم از شما استاد عزیزم که این تجربه بینظیر هدایتی رو گفتید و چقدرررر ایمان من به این جریان قدرتمند تر شد برای عمل کردن هر چه بیشتر به آنچه به من گفته میشه.
الهی شکر
هدایت هدایت هدایت
به نام خداوند جان
سلام به همه دوستان
یادمه سالها بدون اینکه خدارو بشناسم زندگی میکردم و با ساز بقیه میرقصیدم و خداوند تو زندگیم جایی نداشت اما اون حواسش به من بود . من تو چاهی افتادم که برام ته نداشت و فکر نمیکردم ازش سالم بیرون بیام بس که برام بزرگ بود اما خدا منو بیرون کشید و جوری منو ازاد کرد که بنده ش شدم
شاید اگر قبلا این حرف ها رو میشنیدم نا امیدتر میشدم یا دروغ می پنداشتم . اون موقعی که دورامو زدم و به جای باریک رسیدم تسلیم شدم و خداوند منو ارام ارام و قدم به قدم هدایت کرد به داخل این سایت و روز به روز داره بهتر میشم .
و امروز از شنیدن این هدایت ها خون رو تو رگهام جریان میده و ایمانم رو بیشتر کرد. این روزها بیشتر زندگیم هدایتی هست و من دارم میبینم که خداوند داره کارها رو برام انجام میده و کارها و زندگیم رو داره میچرخونه به شکلی که نتایج عالیه. خداروشکر
وقتی توی پاریس که یهو به ظاهر همه چی دود شد و هیچی نداشتین ولی کنترل ذهن کردی و به قضیه طوری نگاه کردین که این رو نشونه دیدین خیلی حرفه . خیلی کنترل ذهن میخواد و بعدش بری دیزنی لند و به فکر فردا نباشی اینا همش درس توحیده که حتا اون جایی که به مو میرسه ولی درستش میکنه خداوند .
خیلی بزرگه که بقیه بگن تو نمیتونی ولی تو تو قلبت باور داری که همه کارها رو خداوند درست میکنه و زندگیت گواه اینه و زندگی اون ها هم گواه باورهاشون هست
إیّاکَ نَعبُدُ وَ إِیّاکَ نَستَعِینُ
به نام الله یکتا
سلام به استادم به مریم عزیزم
شلام به دوستای همفرکانسی ام
من خیلی کم کامنت میزارم تو سایت
الانم دارم مینویسم و از خدا میخوام کمکم کنه تا بتونم همیشه تو این مسیر باشم و هر روز تو این مکان مقدس حرف بزنم و فرکانسم رو بالا ببرم
استاد جونم خیلی دوستتون دارم
من و همسرم امروز کل فایل رو با لذت البته دیدیم قبلا یه بار دیگه دیده بودیم ولی این بار فرق میکرد خیلی خیلی حرفاتون به دلمون نشست
تک تک لحظه هایی که انقد قشنگ هدایت شدید رو لمس کردیم
استاد چقد قشنگ
واقعا چقد لذت بخشه این طور نگاه کردن به اتفاقات از دسترس رفتن سایت کارت اعتباری تحوبل دادن ماشین
حمل کردن اون همه وسایل
ولی بازم شما به زیبایی ها تمرکز میکنید
نگاهتون رو تغییر میدید
به چیزای خوب فکر میکنید
و با ایمان کامل میگید که خدا داره مسیرها رو واسه رفتنمون اماده میکنه
یعنی چقد ذهن باید مثبت باشه
چقد ایمان باید راسخ باشه
چقد دل باید بزرگ باشه
چقد احساس باید خوب باشه
چقد باید ادم قدرتمندانه به هدفش فکر بکنه
که هر اتفاقی هم بیفته باز اونو پلی ببینه برای رسیدن به هدفش
اون اتفاق رو نشونه ای ببینه که بله قرار همه چی خوب پیش بره
خدااایااا
شکرت برای این همه اگاهی
شکرت برای این نوع نگاه استادم
شکرت برای این همه هدایت الهی
استاد من دلم میخواد مثل شما هدایت بشم
استاد ما هم میخواییم مهاجرت کنیم
استاد از خدا میخوام ما هم مثل شما انقد راحت بتونیم ویزا بگیریم
استاد اگه شما تونستید حتما ما هم میتونیم
من به این ایمان دارم
هر جا نجواها میان سراغم یاد شما میفتم
و باخودم میگم حتما میشه
وقتی استاد من انقد راحت کاراش انجام شده
حتما برای منم همین میشه
الهی همیشه به راه راست هدایت بشیم
راه کسانی که به انها نعمت داده شده
مثل استاد…
انشاللله که منم خبر ویزا شدنم رو بهتون میگم بزودی
و از هدایتاهمون براتون مینویسم
الهی بتونم هر دفعه که فایل ها رو میبینم کامنت بزارم
خدایا ممنونم
خدایا شکرت
استاد عاشقتونم
به نام خدا
سلام خدمت همگی…
وقتی در عمق آگاهی هایی که این دو جلسه و کلا فایل های استاد دارند کمی تفکر می کنیم جنسی از ایمان و توکل همراه با شجاعت و نترسیدن در همه شون یکی هست که این دیدگاه و باور استاد،نتایج رو براشون متفاوت کرده و زندگی سراسر آرامش و بهشتی را دارند تجربه می کنند!
آیا خوده من دارای چنین ایمانی هستم که با کوچکترین تضادی،دنبال راه حل و اشحاصی باشم که بتونم اون مشکل رو حل کنم یا رجوع می کنم به درونم و با ساکت کردن ذهنم،صدای خودش رو بشنوم!؟
دیشب که داشتم برای دومین بار اونم فایل تصویری این فایل رو گوش میدادم،یه لحظه به خودم گفتم در مواجه با اون تضاد اخیر،چطوری عمل کردی و یادم اومد که این یه نشونه ست از طرف خدا و میخواد ایمان من و عملکردم از این آگاهی ها رو بدونه و وقتی اعلام کردم ایمان دارم به گفته ی خودش من که نمیدونم ایمان داری یا نه و باید ثابت کنی و الان که فکر میکنم می بینم به هر کسی که میشد بجز خودش رو انداختم و فکر کردم اینا دستای خدان که باید بهم کمک کنند و جلوه ی زشت کارم رو در نظرم زیبا کردند!
وقتی به عملکرد استاد عمیق تر شدم و خودم را جای ایشون گذاشتم دیدم من نتونستم ایمانی رو که استاد داشت رو داشته باشم و باعث شد هدایت های الله را بشنوه ولی من چیکار کردم!؟
به هر کسی که اعتباری و سمتی در اون کار داشت رو انداختیم تا مگر کارمان رو راه بیندازه و شرک ورزیدیم و از خودش نخواستیم!و تا به امروز نمی دونستم کارم اشتباهه و فکر میکردم اینا نشونه هایی هستند که باید ازشون کمک بخواییم!
شب با کامنت های این فایل خوابیدم و صبح هم وقتی بیدار شدم اولین کاری که کردم باز کردن همین صفحه بود و ادامه ی اون کامنت ها و چون صبح زود بود چشام سنگین شدند و نمیدونم خوابیدم یا بیدار بودم ولی این گفته ی پیامبر به نقل از استاد تو ذهنم مرور شد!!!!
شرک در دل مومن،مانند راه رفتن مورچه در دله تاریکی شب پنهان است…
و چندین بار انگار که به اکو وصل شده و پی در پی اومد و من شنیدم!
بلند شدم و گفتم آیا استاد درباره ی مهاجرتشون به کسی غیره خدا رو انداخت!؟
آیا از کسی خواست تا سایتی که رو هوا بود و نتیجه ی چندین سال کارکردن و عمل کردن بود رو بهش برگردونه!؟
آیا وقتی کارت بانکیش کار نکرد از هزاران نفری که میتونست کارش رو راه بیندازه کمکی خواست!؟
آیا وقتی زبان بلد نبود و می تونست چندین اپلیکشن ترجمه ی زبان رو روی گوشیش نصب کنه اینکار رو کرد!؟
آیا نگرانیش رو به خانم شایسته و مایک انتقال داد تا اونا هم بهم بریزند و نتونند نشونه هایی مثل دیدن تابلوی امریکا رو ببینند و دنبالش کنند!؟
آیا رشوه داد به کسی،ماموری،نگهبانی تا کاراش رو ردیف کنند!؟
آیا اسیره نجواهای شیطان شد و به هزاران راهی که می تونست متوسل بشه و راهش رو کج کنه!؟
آیا از کسی مشاوره و راه حل خواست!؟
چرا من فکر میکنم برای استاد شده برای من نمیشه!؟
چرا فکر می کنم خدا دله اون افسر بازپرس رو برای استاد نرم میکنه و کاراش رو خودش انجام میده ولی این کاره منو نمیتونه و میخوام از دیگران کمک بگیرم!؟
چون درجه ی ایمانمون فرق داره!استاد همه چی رو سپرده دست خدا و در مسیر جریان هدایت گام برمیداره ولی من خودمو میزنم به در و دیوار تا بلکه راهی پیدا کنم و چون فرکانسم فرکانس شرکه، صددرصد که جواب نمیده!
در زبان میگم که خداوند قدرتمندترین و تواناترین هست ولی باید در عمل این رو نشون بدم و هر کاری رو فقط و فقط به خودش بسپارم و چشم در دست دیگران برای کمک نداشته باشم!
چطور خدا میتونه پروسه ی مهاجرت استاد رو به زیبایی و مهارت کامل مثل کارگردانی که از قبل سناریو رو میدونه انجام بده ولی یه کار کوچیک رو من نمیتونم به خودش بسپارم!
خدایا منو ببخش که شرک ورزیدم و قدرت رو به همه دادم!
از همه کمک خواستم و فکر کردم اینا دستای تو هستند و باید از اونا بخوام!
کاش میشد مثل استاد در آغوش خدا باشیم و خودمون رو رها کنیم از هر چه وابستگی و شرکه ولی این عقل و منطق وقتی میاد جلو کلا همه چیر رو بهم میزنه و چراغ هدایت ها رو خاموش میکنه!
میدونم بخشنده ایی و تواب و منو بخشیدی و این لبخند رضایت که روی صورتم نقش بسته نشونه ی اینه که درسم رو گرفتم از این تضاد تا در هر لحظه وابسته ی خودت باشم و لاغیر…
بااینکه چند روزی به نتیجه ی اون کار مونده و نتیجه اش مشخص نیست ولی من امروز درس بزرگی رو گرفتم و اینکه هر چی بشه همون کار خیره است و نتیجه هر چیزی باشه دیگه از کسی غیره خودش نمیخوام!پشیمانم از خودم و عملکردم و صبح توبه کردم و از خدا درخواست بخشش کردم و میدونم بخشیده چون هدایت به سمت این فایل،برای این بود که من درس بگیرم وفقط گوش کننده و نویسنده نباشم و امیدوارم که این آگاهی بزرگ رو همیشه بتونم در عمل نشون بدم و درهایی از سعادت و خوشبختی رو به رویم باز کنم با ایمان به خدا!
ممنون استاد عزیز که شدید نمونه ی واقعی عمل کننده به هدایت ها و الهامات و اون درجه از ایمان و توکلتون باعث رشد شما تو همه ی جنبه های زندگیتون شده!
سلام به استاد بزرگوار
من از وقت داستان هدایت فهمیدم خیلی معجزه های در زنده گی من افتاد که واقعا برای من بزرگ هست و بزرگ بود در دوره دوازده قدم اتفاقات هم زمانی ها اتفاق افتاد و چندین خواسته داشتم که خیلی برای من بزرگ بود اولین خواست من اقامت آلمان بود چند سال از آمدن من در المان گذشته بود و من اقامت نداشتم و هر موقع که اقدام میکردم رد میشدم بعد داستان های که برای استاد عزیز اتفاق افتاده بود همواره برای خودم تکرا میکردم و افراد که اقامت گرفته بودن را برای خودم تکرار میکردم که همون خدای که به اون اقامت گرفته برای من هم میگره اون خدای که از از قلبم آگاه هست اون خدای که در دل زمین به مورچه ها غذا میده خیلی راحت برای من هم انجام میده کاری نداره خیلی آسوده هی باخودم این ها را تکرار میکردم چنان تکرار کردن زیاد شده بود البته من با شنیدن و حرف زدن با خودم خوب هماهنگ میشم چنان قوت قلب گرفتم. صبح در ستاره قطبی میگفتم موجود شو به الله قسم موجود شد همون روز موجود شد رفتم پوست ناخودآگاه نگاه کردم پوست برام اومده که قبولی شما اومده قرار ملاقات با اونجایی که سبت اقامت شدم اون روز گفتم به خدا که چطور این روند اقامت را چطور موجود کردی در پوست برای من فرستادی چطور تا حالا هم به این قدرت که خدا موجود میکنه هنگم , بعد از که اقامتم اومد پاسپورت را گرفتم خواسته بعدی من مهاجرت از یی شهر که دهات المان بود به فرانکفورت بود سر کار بودم یک لحظه به من گفته شد که مهاجرت کنم اون لحظه هم گوش دادم البته قدم شش جلسه اول دوازده قدم خیلی گوش دادم همواره میگفتم که خدا هدایت میکنه اون جلسه هم در مورد هدایت هست ، هر جای که ذهنم نجوا میکرد من بیشتر اون جلسه را گوش میدادم بعد خواسته ام منطقی میشد بعد هدایت میشدم انگار کله هدایت بیشتر تکرار کنی و همواره بگی خب خدای که من را از بطن تولدی جوان نیرومند کرده و در هر ثانیه قلبم را با دقت خون را جاری میکنه اون خدا ی که در هر لحظه این جهان و کیهان ابر باد ماه خورشید را هدایت میکنه خیلی راحت هست خواسته های من را به سوی من هدایت و یا نزدیک کنه ، من را مشهور کنه و خوشبختی و آرامش مالی بده از بی نهایت طرق من که عقلم میرسه اون از عقل من بالا تر ست آگاه داناست از بالا همه چی رو میدونه راحت ترین راه را برای خواسته ها من میدونه کافی هست این حرف ها را تکرار کنیم قدرت را از عقل خودت به صاحب عقل بدیم زنده گی خیلی راحت میشه من هم به اندازه که قدرت بدم نتیجه میگرم یک فایل جلسه دهم جلسه ده جهان بنی توحیدی هست خیلی وقت ها آرام میشم چون خیلی خوب استاد بزرگوار قانون را خوب در موردش توضیح میده
شاد آرام رها باشین روی قایق هدایت
سلام به استاد بزرگوارم
هر موقع این دوتا فایل را میشنوم اشک میریزم و بلند گریه میکنم . احساس میکنم چقدر خدا خوبه
احساس میکنم چقدر کمک میکنه
چقدر کارها برامون انجام میده وقتی بهش ایمان میاریم
اینقدر از این دوتا فایل احساساتی میشم که خدا میدونه
مخصوصا قسمت مهاجرت شما که از اولش تا آخرش اینقدر با یاد و هوش خوب به تک تک موضوعاتی که براتون پیش اومد، عالی تعریفش کردید
چقدر زندگی با هدایت زیباتره تا یک زندگی معمولی و دوست دارم بازم بگم چقدر زندگی با هدایت زیباتره تا یک زندگی معمولی
چقدر این زندگی به آدم بیشتر حال میده تا یک زندگی معمولی
چقدر وقتی با خدا هستی و دل به دلش میسپری، کارهایی برات میکنه و همزمانیهایی برات ایجاد میکنه که سالها که چه عرض کنم، تا آخر عمر یادت میمونه
من خدا را با این دو فایل بیشتر حس میکنم
برای من هم در زندگیم این هدایتها و اتفاقات پیش اومده که وقتی یادش میفتم کیف میکنم و لذت میبرم
پاداش انسانهایی که سعی میکنن ایمانشونو نگه دارن و به خداوند توکل کنند، در هر شرایطی چه خوب و چه بد همینه واقعا
زندگی سراسر میشه بهشت
ممنونم ازت استاد عزیزم
ممنونم از تمام قدرتت در کنترل ذهن و ممنونم از خودم در تلاش برای کنترل ذهن
ممنونم ازت بخاطر یادآوری توحید
رَبَّنا لاتُزِغْ قُلُوبَنا بَعْدَ إِذْ هَدَیْتَنا وَ هَبْ لَنا مِنْ لَدُنْکَ رَحْمَهً إِنَّکَ أَنْتَ الْوَهّابُ
پروردگارا! دل هایمان را پس از آنکه هدایت فرمودی منحرف نکن .
——————————
سلام میکنم به استاد عباسمنش عزیز و خانم شایسته و همه ی اعضای خانواده ی توحیدی من در این سایت
امروز صبح که از خواب پاشدم از خدا خواستم بهم بگه چه کامنت هایی رو سایت بخونم .
تو مسیر رانندگی به محل کارم بودم که بهم گفته شد یادته فایل های داستان هدایت استاد رو که در مورد نحوه ی مهاجرتشون بود رو دیدی؟ برو کامنت های اون دوتا فایل رو بخون .
منم گفتم چشم و اومدم و شروع کردم . ( دریافت این جنس گفتگو ها برام خیلی جدیده و خیلی داره مزه میکنه زیر زبونم و این نشون میده دارم تو این مسیر تکاملم رو طی میکنم و مدارم میره بالاتر ، الهی صدهزار مرتبه شکر بابتش )
بعد یه چند دقیقه ای که گذشت یادم اومد که منم چند وقت پیش بود تو عالم خواب و بیداری ( که مطمئنم خواب نبود ) مثل خانوم شایسته یه تصویری دیدم که همراهش یه پیغام دریافت کردم.
امروز بهم گفته شد تجربه ی دیدن اون تصویر رو هم کامنت بگذار و منم گفتم اونم به چشم.
تصویری که دیدم از این قرار بود :
من اواخر بهار بود که یه سفر کوتاهی خارج از شهر رفته بودم که رسیدیم به یه آبشار خروشان و پرفشار آب که خیلی برام دیدنش لذت بخش بود.
تصویری که دیدم یه شیر آب معمولی (مثل شیر آب سینک های ظرفشویی آشپزخانه هامون ) بود در مقایسه با همون آبشار
و پیغامی که بهم گفته شد این بود که ببین ظرفیت دریافت نعمتها و فراوانی ها به زندگیت قراره مثل اون آبشاره باشه نه این شیر آبی که الان هست .
اون موقع خیلی جدی نگرفته بودم راستش اما امروز با خوندن کامنت های این فایل و یادآوری صحبتهای استاد در مورد تصویری که خانم شایسته در مورد مهاجرتشون دیده بود انگار بهم الهام شد که منم از این جنس آگاهی ها دریافت کردم و باید حواسم بهش باشه و ایمان داشته باشم به اینکه برای من هم اتفاق میفته و اینکه خدا با هرکسی ارتباطی منحصر به خود اون فرد میسازه و پیغامها رو میرسونه و همینش جذاب و قشنگش میکنه .
ایمانم داره هر روز بیشتر و بیشتر میشه و دارم حس میکنم تغییر جنس دریافت هام رو از سمت خدای قادر مطلق
بابتش هزار بار شکرگزار و قدردانم ، اول از همه از هدایت خدا و بعد از استاد عزیز که باعث این هدایته
از شما دوست عزیز هم خیلی ممنونم که تجربه دریافت این هدایت من رو خوندین :)
در پناه خدا باشیم همگی :)
به نام خداوند بخشنده و مهربان
روز 124 سفرنامه:چقدر زیباس که استاد با توجه به باور هاش و خواسته هایی که داشت و اون تجسماتش به همون جایی هدایت شد که میخواست ، این خیلی باحال بود که استاد میگفت یه پاور پوینت اون موقع که ایران بوده داشته که آرزو هاش توش بودن و نقشه آمریکا هم داخلش بوده و الان هدایت شده به آمریکا و تو یکی از خوش تیپ هوا ترین ایالات آمریکا زندگی میکنه خداوند بتون بیشتر بده استاد عزیزم که این همه با رسیدن به اهدافتون به ما نشون میدید که میشود ، ببین وقتی که حالت خوب باشه و به خداوند ایمان داشته باشید همه مردم دوستون دارن و کارتون رو به بهترین شکل انجام میدم مثه همین جا که گفتید تو هواپیما خواب مونده بودین و به برگه باید پر میکردیم که نکردید بعد وقتی پیاده میشیم اون افسر چقدر عالی باهاتون برخورد میکنه و مهر ویزا شش ماهه هم واستون میزنه وااای خدای من همه این کار هارو خدا براتون فراهم کرد چون شما بس باور داشتید و حالتون رو تو هر شرایطی خوب نگه داشتین ، واسه من هم پیش اومده قبل اینکه هر بار میخوام با کسی رو برو بشم اول تو ذهنم اخلاقیات خوبشو میگم و تمرکز میکنم رو جنبه های مثبتش و خود به خود همه چی خوب پیش میره .