راهکارهای دوره روانشناسی ثروت 2، برای حل مسائل مالی شما

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل تصویری
    330MB
    28 دقیقه

سوال:

سوالی که به شدت ذهن مرا به خود مشغول نموده و به نظرم نقضی است بر قوانین، این است که:

وقتی می بینم یک سری افراد هستند که با اینکه در حال گله و شکایت اند و مرتباً غر می‌زنند، ولی روز به روز ثروتمندتر می‌شوند یا بچه هایی که درگیر بیماری و فقر هستند.

اگر قانون این است که اگر گله و شکایت و تمرکز بر نکات ناراضی کننده، ما را از نعمت ها و ثروت ها دور می کند، چرا این افراد مرتباً اوضاع برای شان بهتر هم می شود؟

چرا قانون برای این افراد، برعکس عمل می کند؟


پاسخ گروه تحقیقاتی عباس منش:

لازم است دوباره نحوه عملکرد سیستم جهان را اول به خودم و سپس به شما یادآور شوم. قانون همیشگی و بدون تغییر خداوند این است که:

تمام اتفاقات زندگی ما بازتاب کاملی از باورها و فرکانس های ماست. سیستم جهان به گونه ای خلق شده که به فرکانس های ما پاسخ می دهد. جهانی که در آن زندگی می کنیم، جهانی مبتنی بر مدار و فرکانس است.

شما هرگز نخواهی توانست تناقضی بر قوانین جهان پیدا کنی. این قوانین هرگز برعکس عمل نمی کند. خواه آن را باور داشته باشی، خواه نداشته باشی!

خواه با این قوانین هماهنگ باشی و آنها را تایید کنی، خواه آنها را نادیده بگیری و بر خلاف شان عمل نمایی. در هر صورت جهان طبق قوانین عمل می کند.

شما هرگز نمی توانی از طریق نشانه های بیرونی، فرکانس های دقیق افرادی غیر از خود را شناسایی نمایی

حتی آن کودکی که از نظر شما فقط یک بچه است، فرکانس دارد و با فرکانس های خودش، زندگی اش را خلق نموده است.

اینکه هنوز نمی تواند به زبان شما سخن بگوید، نمی تواند دلیلی باشد که قادر به ارسال فرکانس هم نیست.

بنابراین، هرجا با اتفاق یا مثالی مواجه شدی که از نظر شما، نشانه ای است بر نقض قوانین، مطمئن باش دلیل این استنباط، درک ناقص از قوانین است و نه نقص در قوانین.

این اصلا روش مطمئنی نیست که بخواهی از طریق بررسی فرکانس های دیگران، قوانین کیهانی را بشناسی یا درباره اش مطمئن شوی یا بخواهی آنها را ثابت یا نقض نمایی.

زیرا شما به فرکانس های فردی غیر از خود، دسترسی نداری. شما حتی نمی توانی فرکانس های همسر یا فرزندان خود را درک کنی، بلکه در بهترین حالت، می توانی از روی نتایج آن  افراد، درباره باورهای شان حدس و گمان هایی داشته باشی.

اما همواره از طریق احساس ات، به فرکانس های خودت دسترسی داری و می توانی فرکانس های خود ت را بشناسی.

وقتی به راحتی به فرکانس های خودت دسترسی داری و می توانی از طریق پیدا کردن ارتباط میان آن فرکانس ها و احساسی که به خاطر ارسال آنها تجربه می کنی و مقایسه آنها با نتایج زندگی ات، مرتباً نشانه های درستی قوانین را ببینی، دیگر چه نیازی به بررسی فرکانس های دیگران داری.

هر فردی از طریق یافتن ارتباط میان نحوه نگرشی که به موضوعی دارد با تجربه ای که از آن موضوع دارد، به راحتی می تواند آثار مشخص و ملموس قوانین را در زندگی اش پیدا کند و از نقش باورهایش در تجربه های زندگی اش مطمئن شود.

نتایج زندگی ما هرگز نمی تواند چیزی خلاف باورهای ما باشد.

بنابراین، اگر فردی ثروتمند است، قطعاً باورهای قدرتمند کننده ای درباره ثروت دارد.

اگر فردی روابط عاشقانه ای تجربه می کند، قطعاً باورهای قدرتمند کننده ای درباره روابط دارد.

اگر فردی معمولا همیشه سلامت است، قطعا باورهای قدرتمند کننده ای درباره سلامتی دارد.

اگر فردی مرتباً بیمار است، حتما باورهای محدود کننده ای درباره بیماری دارد حتی اگر تو نتوانی آن باورها را شناسایی نمایی.

اگر فردی مرتباً درگیر مسائل مالی است، قطعاً باورهای محدود کننده ای درباره ثروت و فراوانی در جهان دارد حتی اگر ظاهراً اینطور به نظر نرسد.

اگر می‌خواهی از طریق مطالعه نتایج دیگران، قوانین کیهانی را بشناسی، لازم است چند نکته مهم را به خاطر داشته باشی:

اولاً

اگر هنگام برخورد با فردی که توانسته در بخشی از زندگی اش موفقیت هایی کسب نماید، کانون توجه شما متمرکز بر نکات منفی و نقاط ضعف زندگی آن فرد است، اولین چراغی که باید در ذهنت روشن شود این است که:

“من چه باورها و نحوه نگاهی دارم که با وجود اینهمه نکات مثبت و موفقیت در زندگی این فرد، آنچه برایم از همه برجسته تر است، نکات منفی و نقاط ضعف این فرد است!!”

“چرا بر موضوعاتی تمرکز کرده ام که خودش یک مانع بزرگ است، به جای اینکه به کمک دیدن موفقیت های این فرد و تحسین آنها، قوانین کیهانی را تایید کنم و تشویق شوم و ایمان بیاورم که اگر این فرد توانسته، من نیز حتی با وجود نقاط ضعفی که دارم یا شرایط نامطلوبی که در آن هستم، مثل آن فرد از قوانین استفاده و وضعیت مالی دلخواهم را بسازم!!”

دلیل اینکه افراد از نگاه به یک موضوع واحد، نتیجه گیری های کاملاً متفاوتی دارند و دلیل اینکه افراد از شرایط و فرصت های یکسان، نتایج متفاوتی کسب می کنند، نوع نگرش متفاوت آنها به آن مسئله خاص است و از دیدگاه وسیع تر، آنها به خاطر باورهای متفاوتی که دارند، این نگاه و این تمرکز متفاوت را دارند. به همین دلیل نتایج کاملاً متفاوتی از شرایط یکسان می گیرند.

همیشه شرایط اقتصادی یکسانِ یک کشور، به برخی کسب و کارها رونق می بخشد و موجب سقوط و فروپاشی برخی دیگر می شود و دلیل آن، نگرش و باورهای صاحبان آن کسب و کارها به آن شرایط است.

برخی در دل آن شرایط، فرصت ها را می بینند و برخی در دل آن شرایط، فاجعه محض را. به عبارت ساده تر، انتخاب برخی از افراد از آن شرایط، “فرصت” است و برخی دیگر ترجیح می دهند که “فاجعه” را برگزینند و ناآگاهانه این کار را انجام می دهند.

نگاه کردن به موفقیت های یک فرد موفق و ثروتمند، امیدهای افراد زیادی را زنده می کند که اگر این فرد توانسته، پس من هم می توانم، به همین دلیل شروع به تحسین آن فرد و سپاس گزاری می نمایند

اما همان موفقیت ها، خشم، نفرت و حسادت را در افراد دیگری بر می گزیند. به همین دلیل نیز شروع به تجسس می کنند تا بلکه نقطه ضعف هایی در آن فرد پیدا کنند که موفقیت هایش را کم ارزش جلوه دهند یا حتی بتوانند مانعی بر سر راه موفقیت های بیشتر برای او درست کنند.

و منشاً همه این رفتارها، به باورهای آن افراد بر می گردد.

بنابراین، اگر متوجه شده ای که به محض مواجه شدن با موفقیت های یک فرد، قادر به تحسین آن موفقیت ها نیستی، بلکه ناخودآگاه، ذهنت به دنبال راهی برای بی ارزش جلوه دادن آن موفقیت هاست. یا اگر دیدن یا شنیدن موفقیت های دیگران، شما را عصبانی می کند و به جای احساس تحسین، تشکر و سپاس گزاری به خاطر آگاه شدن از یک سند دیگر بر حقانیت این قوانین، احساس های بدی مثل عجز، قربانی شدن یا نالایق بودن را تجربه می کنی، باید به صورت جدی برای تغییر منشأ این رفتار و این احساسات، جهادی اکبر به راه بیندازی.

توجه به همین نکات ریز، مهارت “خودشناسی” را در شما ایجاد می کند. شاید اولین باری که من به درک عمیق تری درباره قوانین رسیدم به گونه ای که شروع به بررسی نگاه و باورهایم با استفاده از این قوانین نمودم، از دوره روانشناسی ثروت 2 شروع شد.

انجام روزانه تمرینات فانوس دریایی و جلسه سوم و چهارم این دوره، انقلابی در من ایجاد کرد. من بارها و بارها این جلسات را گوش داده ام خصوصاً جلسه دوم این دوره و بخشی که استاد درباره هماهنگ شدن با قوانین جهان صحبت می کند و در این باره مثالی جالب از کتاب پندار، می آورد.

من ساعت ها به این بخش از صحبت های استاد عباس منش گوش داده ام تا این نگاه کم کم در من شکل بگیرد و همواره بتوانم دلیل هر اتفاقی را در خودم و باورهایم بجویم و خلق هر خواسته و شرایطی را از طریق ساختن باورهای هماهنگ با آن شرایط، شروع نمایم.

این نگاهی است که من از دوره روانشناسی ثروت2 آموخته ام تا بتوانم مسائل را نه بصورت ظاهری، بلکه از نگاه قوانین کیهانی ببینم.

باید همیشه به یاد داشته باشیم که ما هرگز یک شاهد بیرونی و غیر وابسته نسبت به آنچه که در زندگی مان می بینیم، می شنویم و تجربه می کنیم، نیستیم.

گاهی به مسائل ناخوشایند نگاه می کنیم و خود را فقط یک شاهد غیروابسته به آن ماجرا می دانیم. اما حقیقت این است که ما نیز جزئی از آن ماجرا هستیم. یعنی فرکانس‌هایی به جهان ارسال کرده‌ایم که موجب شده یکی از تجارب زندگی‌مان، مشاهده چنین صحنه‌هایی از زندگی آدمهای دیگر باشد.

یعنی وقتی در مواجه با فردی موفق، حتی فردی که موفقیت های اندکی در زندگی اش دارد، چیزی که شما از مراوده با او تجربه می کنی، موضوعاتی پیرامون تمرکز بر ویژگی های نامطلوب یا ناخواسته های زندگی این فرد است (در این مثال گله و شکایت های آن فرد موفق و صحبت درباره ناخواسته هایش با شما!)، باید از خود بپرسی:

من چه باوری دارم و بر چه موضوعاتی متمرکز شده ام که حتی این فرد موفق، با وجود اینهمه نکات مثبت در زندگی اش، در برخورد با من، درباره ناخواسته هایش توضیح می دهد به گونه ای که حتی ارتباط با این فرد موفق نیز، موجب می شود تا بیشتر باور کنم چیزی به عنوان شادی، حتی در زندگی افراد موفق، وجود ندارد!

پس بهترین کاری که در این مواقع باید انجام دهی این است که، به قول استاد عباس منش مچ ذهنت را بگیری و دستش را بخوانی که می خواهد با متمرکز نمودن تو بر یک ناخواسته ی دیگر، غذایی برای باورهای محدود کننده ات درست کند.

سپس از همان جا، کار را برای تغییر کانون توجه ات و برداشتن تمرکز از ناخواسته ها و متمرکز شدن بر خواسته ها، شروع نما.

دوره روانشناسی ثروت2، راهنما و همراه خوبی برای از بین بردن این عادت و ایجاد عادت تمرکز بر خواسته ها و زیبایی هاست.

من ساعت‌های زیادی از زندگی‌ام را صرف گوش دادن به جلسات این دوره نمودم تا این نگاه در من ایجاد شود. این نگاه تحول عظیمی در همه جنبه های زندگی‌ام بوجود آورده است که مهم ترین آنها، آرامش است و این آرامش، منشأ اصلی هدایت من به ایده های بهتر و مدارهای بالاتر شده تا نعمت های بیشتری را تجربه نمایم.

وقتی استاد عباس منش در این باره صحبت می کند که “من خیلی راحت به خواسته هایم رسیدم” من به یاد می آورم که شاید من حتی از ایشان هم راحت تر به خواسته هایم می رسم. چون همه افرادی که از نزدیک مرا می شناسند، متفق القول می توانند بگویند که من چقدر راحت به آنچه می خواهم، می رسم و به نظر خودم، سرمنشأ این نتایج، از دوره روانشناسی ثروت 2 و درک عمیقی بوده که آموزش های این دوره در وجود من نسبت به قوانین کیهانی ساخته و به من مهارت شناسایی باورهای مخفی ای را آموخته که در حکم یک مانع بزرگ بر سر راه خواسته هایم بوده اند و به من یاد داده تا چگونه آن باورهای محدود کننده را به کمک ساختن باورهای قدرتمند کننده ی جدید، بپوشانم و هر لحظه تلاش کنم تا با ارسال فرکانس‌های قدرتمند کننده تر، خواسته‌هایم را راحت‌تر وارد زندگی‌ام کنم.

دوره روانشناسی ثروت 2، برای من در حکم  یک دوست و یک همراه همیشگی و یک مشاور عالی در لحظات حساس است.

همان لحظاتی که می توانیم فقط با کمی تعهد و تلاش برای کنترل ذهن، مسیر جریان را

از نفرت به عشق

از نگرانی به آرامش

از حسادت به تحسین

از بیماری به سلامتی

و از فقر به ثروت تغییر دهیم.

موضوع دومی که باید در جریان تجربه چنین ماجراهایی جدی گرفته شود این است که:

اطمینان حاصل نما فردی که به نظر شما با اینکه غر می زند اما ثروتمند است، چه باورهایی درباره ثروت دارد!

آیا اصولا باور دارد که نعمت ها و فرصت ها در جهان زیاد است که حاضر نیست به هیچ فردی در این راستا باج بدهد،  یا مرتبا ًنگران از دست رفتن داشته هایش و در پی راهی برای حفظ آنهاست؟

آیا اصولا خود را لایق یک زندگی خوب می داند؟

چقدر به توانمندی هایش اعتماد دارد و چقدر در جهت خواسته هایش قدم بر می دارد؟

چقدر می تواند بلندپروازانه به مسیر اهدافی نگاه کند که هیچ تجربه قبلی ای درباره اش ندارد؟

چقدر برای ثروت ارزش قائل است و چقدر تمرکز او بر مسیرهای کسب و خلق ثروت است؟

زیرا درست است که این فرد غر می زند، اما اگر ثروت و فراوانی جزئی از تجربه زندگی اش است، یعنی قطعاً باورهای قدرتمند کننده ای درباره ثروت دارد.

پس نمی‌توان گفت چرا با اینکه این فرد باورهای محدود کننده‌ای درباره روابط دارد، اما ثروتمند است. همچنین نمی‌توان گفت: با اینکه باورهای خوبی درباره ثروت دارد، پس چرا روابط خوبی ندارد؟!!!

زیرا دلیلش این است که باورهای او درباره سلامتی و روابط ، به اندازه باورهایش درباره ثروت، قدرتمند کننده نیست.

به همین دلیل همه ما می توانیم افرادی را در اطرافیان و آشنایان خود بیابیم که روابط عاطفی خوبی ندارند، اوضاع سلامتی  شان مساعد نیست، وقت آزاد برای بودن با خانواده ندارند، اما از وضعیت مالی خوبی برخوردار هستند.

نمی خواهم بگویم که این موضوع خوب است یا بد، چون این موضوع گسترده تر از آن است که در این پاسخ به آن بپردازم. در واقع اگر بخواهم تمام جنبه های این موضوع را توضیح دهم، باید تمام 38 جلسه دوره روانشناسی ثروت1 را کلمه به کلمه بنویستم.

زیرا حتی وقتی باور قدرتمند کننده ای را در فردی پیدا می کنید که موجب خلق ثروت در زندگی اش شده، باید به یاد داشته باشید که قطعاً باورهای قدرتمند کننده تری نیز وجود دارد.

مثلاً اگر فردی ثروتمند است، اما آنقدر درگیر است که هیچ زمانی برای استفاده از آن ثروت ندارد، ممکن است باوری مثل این داشته باشد که:

این فرد احتمالاً باورهای خوبی درباره فراوانی ثروت در جهان دارد، اما در کنار این باور، باورهایی مثل “نابرد رنج، گنج میسر نمی شود” و … دارد.  اما از آنجا که رنج بودن در فقر در این فرد، بیش  از رنج تحمل کار سنگین برای کسب ثروت است، در نتیجه به خاطر این باور به مسیر هایی هدایت شده که ثروت را کسب نماید اما از طریق کار سخت و سنگین و طاقت فرسا!

پس می توان باور قدرتمند کننده تری مثل:

خلق ثروت، آسان ترین و لذت بخش ترین کار دنیاست! ساخت و به خاطر این باور، به مسیرهایی هدایت شد که نه تنها لذت را تجربه کرد، بلکه ثروت هم خلق نمود.

زیرا همیشه ایده ها، راهکارها، الهامات، مسیرها و فرصت هایی که پیش روی ما در مسیر اهداف مان قرار داده می شود، دقیقاً همجنس با باورهای مان است.

حال هرچه آن باورها قدرتمند کننده تر شود، به مسیرهایی هدایت می شویم که از طریق راهکارهای ساده، کم هزینه تر و سریعتر به خواسته های خود می رسیم.

اما موفقیت در قدرتمند کننده تر نمودن باورها و ورود به مدارهای بالاتر به منظور برخورد با تجارب با کیفیت تر، منوط به درک و به انجام رساندن، این 2 موضوع است:

  1. درک عمیق تر قوانین کیهانی و شناخت عمیق تر خودمان و فرکانس ها و باورهایی که داریم به کمک پیدا کردن ارتباط میان فرکانس های غالب مان (باورها) و تجربه های زندگی مان و سپس تلاش برای تثبیت باورهای قدرتمند کننده ی جدیدیمان به کمک تکرار آن نوع نگرش در رفتارمان و احاطه نمودن ذهن مان با هر آنچه که حقانیت و درستی آن باور و نگرش را تأیید می کند. و. منظورم همان باورهایی است که نقطه مقابل نگرش قبلی مان بوده و نتایج آن نگرش برای ما راضی کننده نبوده است.

تکرار چنین روندی و وفاداری به نگاه داشتن خود در فضای واکنش، اقدام و نگرش بر طبق آن باورهای قدرتمند کننده جدید، موجب تثبیت آن مدار می شود و مرحله بعد از تثبیت مدار، ورود به یک مدار جدید است.

خیلی ها می پرسند دوره روانشناسی ثروت2 چه فرقی با دوره ثروت1 دارد یا آیا می توان قبل از دوره ثروت1، ابتدا کار را از دوره ثروت 2 شروع کرد؟ و…

در پاسخ به سوال این دوستان باید بگویم که دوره روانشناسی ثروت2، در حکم یک مدار جدید است اما نه به این معنا که شما بخواهی از همان ابتدا، وارد مدارهای بالاتر شوی.

زیرا لازمه قرار گرفتن در این مدار جدید و باکیفیت تر، تجربه مدار قبلی است که به کمک آموزش های دوره روانشناسی ثروت1، می توانی اولاً وارد آن مدار شوی و ثانیاً با ماندن در آن مدار و تجربه اتفاقات و شرایط موجود در آن مدار، ظرف وجودت، اعتماد به نفس ات، ایمان و باورهایت را برای مواجه شدن با تجربه های با کیفیت تر و داشتن خواسته های بیشتر، آماده نمایی.

بنابراین، تا دوره ثروت1 را کاملا درک ننموده باشی، نباید از دوره ثروت2 استفاده نمایی.

زیرا مأموریت ثروت 2، ریزبین شدن، دقیق شدن و متخصص شدن در تشخیص باورهای قدرتمند کننده تر و ساختن آنهاست.

کار ثروت 2، شناسایی باورهای محدود کننده مخفی است که آنقدر در اعماق وجودمان هستند و آنقدر مخفیانه در حال فعالیت اند که تا شناخت عمیقی نسبت به قوانین ثروت ایجاد نشود، از عهده شناسایی شان بر نمی آییم.

بنابراین، اول باید به  کمک آموزش ها و تمرینات دوره روانشناسی ثروت1، درک عمیق نسبت به قوانین ثروت در اعماق وجود فرد ایجاد گردد و به وسیله آن، فرد وارد مدارهای مالی بالاتری شود که نشانه واضح آن، افزایش درآمد و افزایش کیفیت زندگی مالی اش است.

یعنی درآمدش افزایش می یابد

محل زندگی اش باکیفیت تر می شود

خانه ای که در آن زندگی می کند، ماشینی که سوار می شود، وسایلی که برای رفاه بیشتر، از آنها استفاده می کند و… به طور قابل توجهی، با کیفیت تر می شوند.

رونق وارد کسب و کارش می شود

نه تنها به راحتی از عهده هزینه های زندگی اش بر می آید بلکه سرمایه گذاری هایی هم انجام می دهد.

نه تنها نگرانی های مالی اش تمام می شود، بلکه پس اندازه هایی هم دارد.

قدرت خرید او، به میزان قابل ملاحضه ای افزایش می یابد به گونه ای که دیگر برای تهیه مایحتاج خود، نگرانی ای درباره قیمت ها ندارد.

و در یک کلام، راحت تر خرج می کند و راحت تر به تهیه خواسته هایش نگاه می کند و در جهت آنها اقدام می کند.

اینها همه نشانه هایی است از تغییر مدار مالی که نتیجه واضح باورهای قدرتمند کننده جدیدی است که به کمک دوره روانشناسی ثروت1، ساخته شده است.

اما موضوع این است که باورهایی که تا کنون ساخته شده، تا همین جای نتایج را جواب داده است و اگر فرد می خواهد موفقیت های بیشتری کسب کند و به خواسته های بزرگتری برسد، باید به وسیله ساختن باورهای قدرتمند کننده، وارد مدارهای بالاتری شود.

و لازمه کسب مهارت در این کار، ریزبین شدن در شناسایی موانعی به نام باورهای محدود کننده مخفی و ایجاد باورهای قدرتمنده کننده است.

و موضوع آخر و البته بسیار مهم درباره ماجرای شما این است که:

ما اتفاقاتی را تجربه می‌کنیم که بخش اعظم کانون توجه مان را به آن موضوع اختصاص داده‌ایم.

زندگی ما حاصل فرکانس های غالب ماست. تجربه های زندگی ما، همجنس با موضوعاتی است که در طول روز بیشترین تمرکز را به آن اختصاص می دهیم و بیشترین فرکان ها را درباره اش ارسال می کنیم.

ما درباره فرکانس صحبت می‌کنیم، یعنی موضوعی که فقط توسط خود فرد درک می شود و نه فردی که از بیرون به او نگاه می کند.

زیرا  فردی که از بیرون شاهد ماجراست، نمی‌تواند با یقین بگوید که آن فرد خاص، چه فرکانس خاصی را ارسال نموده است. تنها خود فرد است که می‌تواند در هر لحظه با توجه به نوع احساسش، بگوید که فرکانس خواسته‌اش را ارسال می‌کند یا فرکانس ناخواسته‌اش را.

ممکن است فرد مورد نظر شما، همان لحظاتی که با شماست در این باره صحبت می کند و اصولا در طول روز، اکثر تمرکزش بر خواسته هایش است و غالباً در احساس خوبی به سر می برد و از روند زندگی اش لذت می برد.

برای اینکه ببینی فرکانس‌های غالب یک فرد چیست، ساده‌ترین راه نتایج این فرد است که در ابتدا بیان شد و راه دیگرش این است که باید مدتی با این فرد زندگی کنی تا از طریق رفتارهای غالبش، فرکانس های غالب او را بشناسی و بتوانی بصورت میانگین بگویی که بیشتر اوقات در چه شرایط احساسی به سر می‌برد

آیا اکثراً حالش خوب است یا بد!

آیا اکثر نگران است یا امیدوار!

آیا اکثر درباره خواسته‌هایش صحبت می‌کند یا درباره ناخواسته‌هایش!

اما ساده ترین راه برای افزایش ایمان تان به قوانین کیهانی، بررسی این قوانین به کمک فرکانس های خودت و نتایجی که در زندگی ات تجربه می کنی، است.

بهترین راه این است که از طریق بررسی احساسی که غالباً تجربه می کنی و مقایسه آن با تجارب زندگی ات، درک عمیق تری از قانون

احساس خوب = اتفاقات خوب

ایجاد نما و سپس با پیروی از این قانون و وفاداری به آن، زندگی خودت را به گونه ای خلق نما، که می خواهی باشد.

می خواهم توضیحات بیشتری درباره آموزش های دوره روانشناسی ثروت2 بخوانم

97 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «سعید اصغرزاده» در این صفحه: 1
  1. -
    سعید اصغرزاده گفته:
    مدت عضویت: 2292 روز

    به نام خدای مهربان

    سلام استاد خوبم و دوستان گرامی

    تمام اتفاقات زندگی ما توسط افکار و باورهای خودمان رقم می خورد و هیچ عامل بیرونی دیگری وجود ندارد

    باورکردن این جمله یعنی باورکردن قانون، قانون بدون تغییر و ثابت که با باورکردنش میتونیم زندگیمونو هرجوری که دوست داریم بسازیم

    خواسته زندگی رویایی هر فردی دقیقا چیزی است که قبلا اونو نداشته و دوست دارد همچین زندگی را هم تجربه کند پس این خواسته ها هستند که از دل نداشتن ها یا همون دل تضاد ها بوجود می آیند

    پس ایجاد باورهایی هم جهت با خواسته هامون ما رو به نتایج دلخواهمون خواهد رساند این قانونه

    برای ساخت باور ها نیازه که ورودی های مثبت مطابق خواستمون هی به ذهنمون بدیم و تکرار و تکرار شون کنیم تا باور هامون شکل بگیرند

    پیدا کردن الگوهایی مناسب متناسب با باوری که داریم روش کار میکنیم باعث میشن روند تکاملی ما زود تر طی بشود چرا که این الگو ها منطقی قوی برای ذهن ما هستند و ذهن ما باورهای جدید را با الگو ها راحتر می پذیرد یا بقول خانوم شایسته نجواهای ذهنمان را خلع سلاح می کند

    ایجاد باورها روندی بی انتها دارند که هرچقدر تکامل خودمان را طی می کنیم باور های جدید و قدرتمندی هم می توان ساخت و هیچ انتهایی برای این باور ها وجود ندارد اینو هم باید در نظر داشته باشیم که به نسبتی که باورسازی کردیم به همون نسبت نتیجه خواهیم گرفت

    برای ساخت باور نیازه ما تمرین و تکرار داشته باشیم و الگوهای مناسبی براشون پیدا کنیم برای این کار زمان و انرژی یا حتی گاها پرداخت پول نیازه که اینها همان بهای رسیدن به خواسته هایمان هستند البته که پرداخت چنین بهایی بسیار لذت بخش است چرا که هیچ لذتی بالاتر از رسیدن به خواسته ها نیست یا در واقع خلق خواسته های جدید و جدیدتر لذت بخشترین کار دنیاست

    تمام زندگی ما از باورهای ما شکل گرفته است پس برای تغییر زندگیمان زور زدن و زجر کشیدن و جنگ کردن و … هیچ فایده ای ندارند و تنها راهش همان تغییر باورهاست، تغییر باورهایی که مستلزم پرداخت بهاست

    هر کدام از ما الان خواسته هایی داریم که هنوز بهشون نرسیدیم در واقع با ان خواسته ها هم مدار نشدیم به میزانی که باور ها برای ذهن منطقی شدن به همان میزان مدارها را به سمت مدار خواسته مان طی خواهیم کرد و با ورود به مدار خواسته هایمان به ان ها خواهیم رسید

    فرکانس های ما تعیین کننده مدار های ما هستند از بی نهایت مدار موجود در هر مدار شرایط، اتفاقات، ادمها، ایده های مخصوص همون مدار وجود دارد و خواسته های ما در مداری قرار دارد برای رسیدن به خواسته لازمه وارد مدارش بشیم اینو هم باید در نظر داشته باشیم که در مدار ها ما جهش نداریم از مداری که در ان هستیم یک مدار بسمت بالا یا یک مدار به سمت پایین می تونیم حرکت کنیم برای رسیدن به عدد صد حتما باید مدارهای یک تا نود و نه را گذرانده باشیم این همان بحث تکامل فرکانس است.

    خواسته های ما برای روح ما کاملا بدیهی هستند و به محض درخواست این خواسته ها اجابت می شوند ولی برای دنیای مادی زمان بر است چرا؟ چون باورهای جدید باید شکل بگیرند با شکل گیری باورهای خوب فاصله ذهن و جسم ما کمتر می شود و مسیر خلق خواسته ها بهتر از قبل برایمان اسان می گردد

    وقتی به اهدافمان فکر می کنیم یکسری باورهای مخرب و شاید یکسری باورهای خوب در مورد هدفهامون داشته باشیم که باور های مخرب همان ترمز های ما هستند بعضا با وجود کار کردن مستمر روی باورهامون نتیجه ای رخ نمی دهد چون ترمزی در مسیر رسیدن ما به مدار خواسته است باید ترمز را شناسایی کرده و با تغییر دیدگاهمون باوری عکس اونو بسازیم در اینصورت انرژی ذخیره شده پشت سد یا همان ترمز هم به یک باره ازاد می شود و نتیجه ای بسیار دلنشین برامون خواهد داشت پس ترمز های ذهنی ما بد نیستن بلکه میشه گفت یک نعمتن ولی به شرط ادامه دادن ما

    نکته بسیار مهمی که همیشه باید بیاد داشته باشیم اینکه بتونیم اگاهانه ذهنمونو کنترل کنیم یعنی تعهد خودمونو برای تغییر به سمت زیبایی ها از دست ندیم ایمانمو بتونیم در مقابل ترمز ها و نجواها حفظ کنیم و محکم باشیم قطعا نتیجه می دهد

    این مسیر، مسیر خلق خواسته ها با استفاده از قانون خداست (تنها راهشم همینه) و تمام سختیش همون اول مسیره تا ایمانمو نشون بدیم ناامید نشیم تسلیم نشیم بعدا برامون راه اسان و اسانتر خواهد شد عین زندگی الان استاد البته که با هر سختی اسانی هم هست

    و نکته اخری که دوست دارم راجع بهش بنویسم تحسین موفقیت های دیگرانه که خانوم شایسته مفصل توی کامنتشون به این بحث پرداختن منم با یک اتفاقی که چند روز پیش برام افتاد دوست دارم به این موضوع بپردازم :

    چند روز پیش با دوستم رفته بودیم بیرون داشتیم از خیابون رد می شدیم خیابون یکم شلوغ بود برای دومین بار در همان روز چشمم به ماشین پورشه پانامرا افتاد ( من عاشق ماشینم مخصوصا این سوپراسپرت ها ) که داشت میومد طرف ما. من محو نگاهش شده بودم وقتی از جلومون رد شد رانندش یک گاز خفنی داد من کلا همه چی از ذهنم پرید با یک لحن حرص و کینه گفتم اشکالی نداره منم یروزی از اینا خواهم داشت دوستم وقتی این جمله منو شنید گفت

    نه اینجوری نمیشه!! تو باید تحسینش میکردی بهش می گفتی به به چقدر برازندشه نوش جونش باشه

    بعد من تا اینو شنیدم فهمیدم این نشانه بود و دوستم شاید اصلا خودش نفهمید چی گفت ولی من مطمئن شدم که اینو خدا از زبان دوستم بمن رسوند سریع تو دلم اول بخاطر این حرف دوستم سپاسگذاری کردم و بعد بخاطر اون ماشین زیبا

    داشتم به این فکر میکردم که اون گاز دادن راننده هم توی خیابون شلوغ بی مورد نبوده چرا اینکارو کرد و چرا وقتی رسید به من اینکارو کرد؟ بعد به این نتیجه رسیدم اینم کار خدا بوده که به دل رانندش انداخته تا اون لحظه اون کارو انجام بده خدا گفته ببین سعید دوست داری قدرت این ماشینو؟ دوس داری صداشو؟ ببین چقدر خوشگله تحسینش کن یروزی توام خواهی داشت …

    من وقتی بیرونم خیلی سعی میکنم سپاس گذار نعمت های خدا باشم ولی این بار نتونستم البته این ماشینو همون روز چند دقیقه قبلش یبار دیدم و تحسینش کردم ولی دفعه دوم نتونستم و دیگه ندیدمش اینم یک تجربه خوبی بود برای من که قانون با هیچ کسی تعارف نداره

    این قسمت از سایت ” راهکارهای دوره روانشناسی ثروت ۲، برای حل مسائل مالی شما ” چقدر برام جالب بود دیدگاه منو نسبت دوره روانشناسی ثروت ۲ عوض کرد و خواسته داشتنشو طبق دستور العمل خانوم شایسته اول ثروت ۱ و بعد ثروت ۲ را در وجود زنده کرد، متن هاتون فوق العاده اند خانوم شایسته سپاس گذارم.

    دوستون دارم استاد عزیزم و هم خانواده ای هام

    استاد من توی قلبم همیشه از خدا بخاطر وجود شما سپاس گذاری میکنم و هروقت شما رو میبینم ابراز عشق میکنم من بعضا توی کامنت هام یادم میره بنویسم ولی مطمئنم اینو از حرفام حس میکنید 🙏

    براتون بهترینا رو ارزو میکنم در پناه الله یکتا

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 20 رای: