خلاصه کوتاهی از دیدگاه زیبا و تاثیرگذار محمد عزیز به عنوان متن انتخابی این قسمت:
تا زمانی که ذهن ما درگیر مسائل گذشته است، نمیتوانیم به موفقیتهای بزرگتر دست یابیم و در یک چرخه ناکارآمد گیر افتادهایم. الهامات و ایدههای جدید زمانی به ما داده میشوند که ذهن آماده باشد. پیشرفت را میتوانیم تنها زمانی بدست آوریم که به طور مداوم و بدون وقفه روی خود کار کنیم. استاد تأکید کرد که برای حل مسائل بنیادین باید تغییراتی در خود، عادتها و باورها ایجاد کنیم. هر چه عزت نفس بیشتری داشته باشیم، نظر دیگران کمتر برای ما اهمیت دارد و در نتیجه بهتر میتوانیم بر اساس باورهای خود عمل کنیم. عزت نفس بالا نشانهای است از ارامش درونی و دوست داشتن خود. مسائل مشابه میتوانند نتایج متفاوتی برای افراد داشته باشند، زیرا افراد میتوانند در برابر این مسائل کوچکتر یا بزرگتر باشند.
منتظر خواندن نظرات تاثیرگذار تان هستیم
اطلاعات کامل درباره محتوای آموزشی دوره شیوه حل مسائل زندگی
مطالعه نتایج دانشجویان دوره شیوه حل مسائل زندگی
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- دانلود با کیفیت HD179MB12 دقیقه
- فایل صوتی نتایج دانشجویان دوره شیوه حل مسائل زندگی | قسمت 212MB12 دقیقه
سلام آقای مرادی عزیز. ممنون بابت پیامهای قرآنی که هر روز میذارین. به نکته خوبی اشاره کردید. اینکه تا یک ثروتمند میبینیم میگیم این پولش حلال نیست. یه نکته جالبی رو هم من بگم که تجربه خودم بوده و تازه همین دیشب این باگ بزرگم رو کشف کردم. شاید یه مدت که روی خودمون کار کردیم، دیگه وقتی یه بنز تو خیابون دیدیم یا یه ثروتمند دیدیم از ته دل اون ماشین یا صاحبش رو تحسین کنیم، حتی من خیلی وقتها تو دلم به صاحب اون ماشین میگفتم دمت گرم. تو به خدا از من نزدیکتری. تو بیشتر از من شبیه خدا هستی. اما تجربه دیشب من چی بود؟ یکی از آشناهای من ظرف مدت کوتاهی به ثروت کلانی رسید. تو کامنتهای دیگه توضیحش رو دادم و باورهای خوبش رو بررسی کردم و دلیل رسیدن به ثروتش رو هم برای خودم از لحاظ قانون حلاجی کردم. تا اینکه دیروز متوجه شدم از طرف یکی از بانکها با او تماس گرفتن و گفتن که مشتر ی برتر بانک شده و به او وام ویژه تعلق میگیره. (یعین یهمون داستانی که استاد از خودشون تعریف میکنند) تا حالا تصورم این بود که از حقوق ماهی ده میلیون کارمندی، رسیده به دویست سیصد میلیون و نهایت یه حساب بانکی دو سه میلیاردی داره. خوب این برای یکی دو سال پیشرفت خوبی بود. اما گردش حساب nمیلیاردی، اون هم در این زمان کم، برام عجیب بود. اگرچه من با چشم و گوش خودم میدیدم و میشنیدم که چطور خدا برای این طرف مشتری میفرسته؛ مثلا از انگلستان موکل پیدا میکنه و هزینه هنگفت ازش میگیره یا از ترکیه موکل داره یا وکیل زمینهای چند صد هکتاری میشه، یعنی قشنگ میدیدم که نوع مشتریای که خدا داره براش میفرسته، مشتریهای بسیار ثروتمنده که طبیعیه اینچنین تغییری براش حاصل بشه؛ اما با این حال وقتی متوجه گردش حسابش شدم، حسادت کردم و تو دلم قضاوتش کردم. گفتم مگه میشه چنین چیزی از راه حلال به دست بیاد؟ حالا چند سال دیگه که زمین خورد نتیجه کارهاش رو میفهمه. اونجا بود که فهمیدم ماشین تو خیابون رو تشویق کنی و نسبت به ثروتمندی که نمیشناسی حسادت نورزی، اگرچه خوبه، اما زمانی ته ذهنت عیان میشه که بفهمی همسر سابقت که زمانی با هم سر یک سفره مینشستید، به چنین ثروت کلانی دست یافته است.
این تجربه به من نشان داد که ذهن چقدر میتواند ما را گول بزند. این تمرین خوبی است که ببینیم آیا میتوانیم موفقیتی را که خودمان خواهانش هستیم و نزدیکانمکان به آن دست یافتهاند تحسین کنیم یا باز هم انقلت میآوریم و انگ به آنها میچسبانیم.
اما یک نکته هنوز برای من نامفهوم است که تکامل چگونه طی میشود؟ من یقین دارم که این شخص چون با مشتریهای ثروتمند روبهرو میشه، ثروت خوبی به دست آورده؛ اما ایا تکاملش رو طی کرده؟ البته تا حدی طی کرده؛ چون من یادمه پروندههای اولیهاش بیستسیمیلیون بود، بعدش شد صد میلیون و بعدش پروندههای میلیاردی به دست آورد. این هم درسی بود که لابهلای همین کامنت گرفتم که تکامل لزوما زمانی نیست، شما باید ظرفت تکامل پیدا کنه. اگرچه اگه بخوام صادقانه اعتراف کنم هنوز فکر میکنم تا یکی دو سال دیگه وضع این شخص بر همین منوال پیش نخواهد رفت؛ نه فقط بابت حسادت یا بدبینی، به خاطر شناختی که ا ز او دارم که کارهاش رو در آغاز بسیار با شتاب و با موفقیت تحسینّرانگیز انجام میده و بعد از مدتی به یه شکستی بر میخورد که اگر درست رفتار کند میتواند از آن عبور کند ولی اگه درست برخورد نکند روز به روز با شکست بیشتر ی روبهرو میشه؛ اما آرزو میکنم هر روزش بهتر از دیروزش شود و زندگی همه ما نیز چنین بر روی ریل ثروت قرار بگیرد.