نتایج دانشجویان دوره شیوه حل مسائل زندگی | قسمت 2

خلاصه کوتاهی از دیدگاه زیبا و تاثیرگذار محمد عزیز به عنوان متن انتخابی این قسمت:

تا زمانی که ذهن ما درگیر مسائل گذشته است، نمی‌توانیم به موفقیت‌های بزرگتر دست یابیم و در یک چرخه ناکارآمد گیر افتاده‌ایم. الهامات و ایده‌های جدید زمانی به ما داده می‌شوند که ذهن آماده باشد. پیشرفت را می‌توانیم تنها زمانی بدست آوریم که به طور مداوم و بدون وقفه روی خود کار کنیم. استاد تأکید کرد که برای حل مسائل بنیادین باید تغییراتی در خود، عادت‌ها و باورها ایجاد کنیم. هر چه عزت نفس بیشتری داشته باشیم، نظر دیگران کمتر برای ما اهمیت دارد و در نتیجه بهتر می‌توانیم بر اساس باورهای خود عمل کنیم. عزت نفس بالا نشانه‌ای است از ارامش درونی و دوست داشتن خود. مسائل مشابه می‌توانند نتایج متفاوتی برای افراد داشته باشند، زیرا افراد می‌توانند در برابر این مسائل کوچکتر یا بزرگتر باشند.

منتظر خواندن نظرات تاثیرگذار تان هستیم


اطلاعات کامل درباره محتوای آموزشی دوره شیوه حل مسائل زندگی

مطالعه نتایج دانشجویان دوره شیوه حل مسائل زندگی

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • دانلود با کیفیت HD
    179MB
    12 دقیقه
  • فایل صوتی نتایج دانشجویان دوره شیوه حل مسائل زندگی | قسمت 2
    12MB
    12 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

163 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «رضوان یوسفی» در این صفحه: 5
  1. -
    رضوان یوسفی گفته:
    مدت عضویت: 2226 روز

    به نام خدایی که با عشق گِل سعیده را سرشت

    عاشقتم من دخترررررررررررر

    چه زیبا فضایی که در آن نشسته بودی را توصیف کردی، آنقدر قابل لمس بود که تا آخر کامنتت صدای دریا و اون تصویر زیبا جلوی چشمانم بود.

    نمیدونم باورت میشه یا نه من تا حالا یه بار اومدم شمال، اونهم از طرف بسیج مدرسه اومدیم اردو. ولی تا حالا اون تصویر جلوی چشمانم است جایی که دریا و افق یکی می‌ شوند، حس غریبی دارد.

    ما شب رسیدیم شمال، تو اردوگاه بودیم، در چادر، صبح که بیدار شدم و کوهی از درخت رو دیدیم هاج واج مونده بودیم.تا حالا یادم میاد خنده ام میگیره، از اون تعجبی که تمام وجودم را گرفته بود، آخه یه خوزستانی اونهم از امیدیه که گرم ترین منطقه جهان است، یه شبه بره به بهشت ایران و اون هم با یک چشم باز کردن اینهمه سرسبزی و درخت رو ببینه، واقعا جای تعجب داره.

    بعد این همه سال هنوز اون تصاویر رویایی جلوی چشمانم است.(ذهن ؛ترمز کجا داری دختر، قراره برا سعیده پاسخ بنویسی، نه از خاطراتت تعریف کنی. من ؛ این ها رو گفتم تا بیشتر قدر اونجا رو بدونه و به جای ما هم از آن همه نعمت شکرگذاری کنه.)

    سعیده جان چه خوبه که ما کم کم کنار هم رشد می کنیم و شاهد رشد کردن هم هستیم و چه لذت داره وقتی منتظر اتفاقات خوب همدیگر هستیم، و وقتی اون اتفاقات زیبا بیفته قلبت از شدت طپش در سینه جا نشه و گریه امانت ندهد.

    همانطور که تا الان این طور بود، که با کامنت های شما و بقیه دوستان اشک ریختیم و خدا راشکر کردیم و رسیدن به آرزوهای ما هم دست یافتنی تر شده، هر روز منتظرم این لحظات بیشتر و بیشتر شود و هر بار با این سایت بیاییم با شگفتی های فراوان روبرو شوم.آمین

    سعیده جان

    منتظر همین لحظه های ناب ام

    مراقب حال دلت باش عزیزم.

    و مررررسی که دوباره مسیر زیبایت را برایمان خلاصه کردی.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 31 رای:
  2. -
    رضوان یوسفی گفته:
    مدت عضویت: 2226 روز

    به نام خدای مهربان

    سلام آقا رضا اصل توحیدی

    تبریک میگم بابت گرفتن سند.

    تحسین تان میکنم بخاطر این پشتکار و اعتماد به نفس و توکل به خدای مهربان.

    چه زیبا احساس لیاقت و باور های درست در خود ایجاد کردید که حرکت کنید، و قدم برداید.

    کامنت شما میتونه یه نقشه راه باشه برای کسی که بخواهد مسئله ای رو حل کنه.

    اینکه اول باور درست داشته باشه احساس لیاقت،و…

    و چه زیبا ثمرات رسیدن به خواسته تان رو نوشتید.

    از شما بسیار متشکرم، عالی بود

    منتظر کامنت های شگفت انگیز دیگری از شما هستیم.

    تا کامنت بعد بدرود.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
  3. -
    رضوان یوسفی گفته:
    مدت عضویت: 2226 روز

    به نام خدای مهربان

    سلام زهرا جان

    تبریک میگم بخاطر خریدن

    دوره روانشناسی ثروت 1

    دوره عشق و مودت

    دوره عزت نفس

    اگه خرید این دوره ها به تنهایی، موفقیت نیست، پس چیه؟؟.

    تا الان از عالی هم عالی تر بودی دختر.

    بذار یه خاطره برات تعریف کنم شاید به کارت بیاد.

    من لیسانس کامپیوتر دارم و چند سالی بود این مدرک فقط خاک میخورد، تا اینکه به مقداری پول نیاز داشتم برای خرید دوره ای برای کاری. و منم خانه‌ دار بودم و مطمئن بودم که همسرم پولی بابت این دوره‌ ها نمی‌دهد.منم فقط تو دلم گفتم کاشی پولش رو داشتم همین.

    تا اینکه یه روز خواهرم که مدیر کانون فرهنگی بود بهم زنگ زد و گفت میتونی Icdl درس بدی. منم گفتم آره. خلاصه با موافقت همسرم قرار شد برم برای تدریس. خلاصه رفتیم و کلاس دخترانه بود و عالی پیش رفت.

    خواهرم گفت برای پسرا هم می‌خواهیم برگزار کنیم میتونی بیایی. منم با ترس گفتم آره. تو دلم گفتم پسرا امکان نداره کامپیوتر بلد نباشند. خلاصه روزی که خواستم برم سر کلاس پسرم گفت؛ مامان بیخیال، مسخره ات می‌کنند. ولی من گفتم باشه اشکال نداره مسخره کنند.

    آقا ما رفیتم سر کلاس، همه پسرا دبیرستانی و ماشالله هیکل.

    تو بگو حتی بلد نبودند موس رو تو دست بگیرند. و من هم خدا را شکر کردم که بر ترسم غلبه کردم و این مسئولیت به ظاهر سخت رو قبول کردم و انصافا بچه های با معرفت و بامرامی بودند که واقعا دوست داشتند کار با کامپیوتر رو یاد بگیرند.

    این رو گفتم که باخیال راحت مشاوره ات رو بدی، مطمئن باش کسی که درخواست مشاوره داده، حتما به حرف هایت نیاز داره.

    و ادامه ماجرا پول اون دوره از جایی که فکرش رو نمیکردم، از کلاس تابستانه، از مدرکی که فراموش اش کرده بودم رسید.

    موفق و پیروز باشی زهرا جان

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  4. -
    رضوان یوسفی گفته:
    مدت عضویت: 2226 روز

    به نام خدای مهربان

    سلام حمید آقا

    از امشب باید بری کلیسا و اعتراف کنی و غسل تعمید کنی تا پاک و طاهر شوی.

    ‌البته پسرم این هم از شما پذیرفته شد.

    برو و با خیال راحت زندگی را از نو بساز. و اگر ساختنی نبود تعمیرش کن.

    در پناه روح القدوس

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  5. -
    رضوان یوسفی گفته:
    مدت عضویت: 2226 روز

    به نام خدای بخشنده و مهربان

    سلام آقا حمید عزیز برادر ایمانی ام

    وقتی که داشتم کامنت شما را را میخوندم که اعتراف به یه سری ضعف های شخصیتی می کردید، که پاشنه آشیل همه ما هست، حالا کم یا زیاد، تصویر کلیسا و فردی که کنار کشیک داشت اعتراف می کرد جلوی چشمم ظاهر شد. آنقدر واضح بود که حتی رنگ ها و لباس اون فرد رو میتونستم ببینم.

    و کامنت اولی پاسخ به اعترافات اون فرد بود، حالا میتونه شما باشید یا من یا هر کس دیگری، و این نشون میده کافیه ما به ضعف خودمون پی ببریم و در واقع اعتراف کنیم و آن وقت است که بخشیده خواهیم شد و راه رهایی از آن مشکل برایمان روشن می شود.

    دیروز داشتم چکاب فرکانسی قدم اول رو میخوندم، به قسمت ترس ها که رسیدم، و نوشته خودم رو دیدیم که چه ترس هایی داشتم، یه لحظه گفتم، واقعا من از این چیزها میترسیدم، شاید اشتباه شده،غلو کردم. بعد یاد حرف سپیده افتادم که می‌گفت اگر دستخط خودم نبود باور نمی کردم من اینجوری بودم. و من همون موقع تو دلم گفتم مگه میشه، آدم ندونه چطور آدمی بوده، و دیروز برای من این اتفاق افتاد که فکر کردم این ها رو یک بچه کلاس اولی نوشته نه من.

    و خدا راشکر کردم که چقدر تغییر کردم.

    و اما در مورد شرک، اولین باری که از استاد فهمیدم شرک چیه ؟

    از شدت شرکی که داشتم وحشت کردم، و دلم میخواست خودم از خودم فرار کنم. الان هم اون شرک ها هستند ولی لااقل میدانم و دارم روشون کار میکنم. حالا شرک های خفی بماند، بعد از این مرحله.

    در پناه حق روز به روز بتوانیم همچون پاکن که به راحتی نوشته با مداد را پاک میکند ما هم مسائل شخصیتی مان رو پاک کنیم و بجای آن با خودکار خوش رنگ

    بهترین ها رو جایگزین کنیم. آمین یا رب العالمین

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای: