نتایج دانشجویان دوره شیوه حل مسائل زندگی | قسمت 2

خلاصه کوتاهی از دیدگاه زیبا و تاثیرگذار محمد عزیز به عنوان متن انتخابی این قسمت:

تا زمانی که ذهن ما درگیر مسائل گذشته است، نمی‌توانیم به موفقیت‌های بزرگتر دست یابیم و در یک چرخه ناکارآمد گیر افتاده‌ایم. الهامات و ایده‌های جدید زمانی به ما داده می‌شوند که ذهن آماده باشد. پیشرفت را می‌توانیم تنها زمانی بدست آوریم که به طور مداوم و بدون وقفه روی خود کار کنیم. استاد تأکید کرد که برای حل مسائل بنیادین باید تغییراتی در خود، عادت‌ها و باورها ایجاد کنیم. هر چه عزت نفس بیشتری داشته باشیم، نظر دیگران کمتر برای ما اهمیت دارد و در نتیجه بهتر می‌توانیم بر اساس باورهای خود عمل کنیم. عزت نفس بالا نشانه‌ای است از ارامش درونی و دوست داشتن خود. مسائل مشابه می‌توانند نتایج متفاوتی برای افراد داشته باشند، زیرا افراد می‌توانند در برابر این مسائل کوچکتر یا بزرگتر باشند.

منتظر خواندن نظرات تاثیرگذار تان هستیم


اطلاعات کامل درباره محتوای آموزشی دوره شیوه حل مسائل زندگی

مطالعه نتایج دانشجویان دوره شیوه حل مسائل زندگی

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • دانلود با کیفیت HD
    179MB
    12 دقیقه
  • فایل صوتی نتایج دانشجویان دوره شیوه حل مسائل زندگی | قسمت 2
    12MB
    12 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

163 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «ناهید رحیمی تبار» در این صفحه: 2
  1. -
    ناهید رحیمی تبار گفته:
    مدت عضویت: 1146 روز

    نتایج دانشجویان دوره شیوه حل مسائل قسمت 2.

    استادجونم سلام .

    وااااای چ پیامهای قشنگی ازاین فایل گرفتم .

    کوتاه ومختصراماپرازپیامهای قشنگ .

    پیامهایی که این روزا،من خیلی درگیرش بودم و هستم .که خب باگوش کردن این فایل وتلنگری که امروزبه خودم زدم حال خودموخوب کردم.

    ازخداهم سپاسگزارم که پیام خودش روازطریق شماره من رسوند.

    راسش استاداین روزا،هرجارفتم مهمونی ،همه ازخونه هاشون وقیمت خونه هاواینکه چقدرکارخوبی کردن که زودترخونه خریدن ونزاشتن به این گرونی هابخوره ،حرف میزدن.

    بخصوص خانومهاخلاصه هرکلاسی که میتونن تواین موردمیزارن که چیاخریدن ولذتی که ازخونه داشتن دارن ،میگن.

    واین درحالیه که می‌دونن من مستاجرهستم .ومدام اتفاقامنوسرزنش میکنن که چراهمسرتوهول نمیدی که خونه بخره ؟!ومن درپاسخ گفتم من چکاره ام ،خب به خودش بگید.

    وحتی سرزنشم میکنن که خیلی اشتباه کردیم تاحالاموقعیتهاروازدست دادیم وخونه ای نخریدیم .

    وازهمه بدترازاوضاع مملکت ونابه سامانی مملکت میگن که بعید می‌دونن دیگه مابتونیم صاحب خونه ای بشیم.

    خلاصه هرجمله ای که بارمنفی داشت بارم میکردن .البته من تواون لحظه هامیخندیدم ومیگفتم آخه چراایناروبه من میگید ؟!چرابه خودهمسرم نمیگید ؟!

    اونجاتومهمونی حال خودموبدنمیکردم وبی توجه ازحرفاشون میگذشتم،ولی راسش وقتی خونه میومدم یه کم فکرم درگیرمیشد.

    ب نظرم خرف بیراه نگفتن.چراتاحالامادست وپابرای خونه دارشدن نزدیم؟!

    اینانجواهایی بود که به ذهنم میومدولی من سعی میکردم طبق قوانین کنترلشون کنم .ولی به خودم گفتم بزارحداقل یه ذره به همسرم که ب نظربی مسولیت هست که منوبعدازاین همه سال خونه دارنکرده ،چیزی بگم.

    یه شب گله وشکایت کردم وحال جفتمون بدشد.خیلی خوشگل آگاهانه توجه وتمرکزم روبه نداشته هابردم وخیلی خوب شرک ورزیدم .چون اون شب نگاه من بازیکن همسرم رفت که وظیفه ی ایشونه واسشون اگه منوصاحب خونه نکنن ،ازمحالاته به خواستم برسم.

    ازطرفی یادم رفت باورفراوانی نعمت وثروت خداوندروبه یادبیارم.

    ازطرف دیگه مگه من مشرکم که نگاهم به کمبودهای مملکت وگرونی واینجورمسائلهابره. واین که منتظربشینم ببینم قراره توکشورمون چ اتفاقی بیفته وباتوجه به اون نگاه من امیدواریاناامیدبشم .

    چون من ایمان دارم ماخونه دارمیشیم .

    واین که هنوزچقدرقضاوت دیگران برام مهمه وروی من تاثیرگذاشته.

    وبازاینکه چرابه خواسته هام توجه نکردم .واینکه چراجازه دادم دیگران درموردزندگی شخصی من صحبت کنن؟

    چراضعیف عمل کردم و گفتم به همسرم انتقادکنید.

    چرابازمقایسه اومدسراغم ؟!

    چرابه جای سپاسگزاری پیش اوناضعف خودمونشون دادم.

    واینکه باوجودآگاهی به این همه قوانین جهان هستی ،اومدم به همسرم گله کردم وتوقعاتم روبرای بازگوکردم.

    خلاصه اینکه سرچندتاجمله ی معمولی که راحت میتونستم بی تفاوت ازش بگذرم .

    بیام به خودم بگم ناهیدخانوم مگه توهم ی امورزندگیتوبه خدانسپردی؟

    مگه تونگفتی هراتفاقی این وسط بیفته ،من در زمان ومکان مناسب هستم ؟

    مگه توایمان به خداوندوقوانین جهان نداری؟

    اگه تاحالااتفاقی هم برات نیفتاده حتمن ازفرکانسهای منفی خودت بوده .

    چرااین همه عجله؟

    مگه دو سال بیشتره که بااین قانون آشناشدی ؟

    مگه معجزات ورفاه توزندگیت بوجودنیومده؟

    چراتحت تاثیرحرفهای دیگران ،همه ی قوانین روزیرپاگذاشتی ؟

    چراچندشبه خودتوخراب کردی؟

    چرابیخودوبی جهت وارداحساس بدشدی؟

    بعدش که این سوالات روازخودم پرسیدم وجوابهاشونم دادم.آروم گرفتم .وامروزکه بیدار شدم روزقشنگ دیگه ای روشروع کردم.

    فهمیدم ماآدمابعضی وقتاچ راحت قانون روفراموش میکنیم وبه خداشرک میورزیم .

    هنوزچقدرحرف دیگران یاتاییداونهابرامون باارزشه.

    وانتقادشون چقدراحت احساس ماروبدمیکنه.

    چ زودیادمون میره که کجای کاریم وبایدچکارایی بکنیم تازودتربه خواسته هامون برسیم.

    اینجا که شنیدم ندی جون بعداز4سال تازه به جواب مشکلاتش رسیده ،امیدوارشدم که منم هنوز فرصت دارم وحیفه که لحظه هاموخراب کنم .

    وبازمتوجه شدم که هنوزبایدخیلی روی عزت نفسم کارکنم .

    یه وقتایی هم ازپیش اومدن چنین اتفاقاتی خوشحال میشم چون عیب ونقصهای خودمومیفهمم .

    تغییرات افکاروباورهای ماخیلی عمیق هستن وخیلی بایدروی اونها متمرکزشیم تااصلاحشون کنیم .

    یه موضوع دیگه هم که بوداینه که من طبق دوره قانون سلامتی بامراعاتی که توتغذیم میکنم ،5کیلووزنم کم شد.

    البته میان اندام بودم الان ب نظرم باربی شدم .

    67کیلوبودم الان 61کیلوهستم .

    همسرم که خیلی از این وزنم خوشحاله وتشویقم می‌کنه ثابت توهمین وزن بمونم .

    ولی امون از نظر،اطرافیان .

    محاله مهمونی برم وکسی بهم نگه آخ چراانقدلاغرشدی .جالب اینجاست که موقعه گفتنشون مینیک صورتشون مثل این میمونه که الان یه آدم داغونی دیدن .درحالیکه انقدهیکلم خوب شده ولباساتوتنم عالی هستن که خودم لذت میبرم ولی نگاه بعضیا چیزدیگس .

    باوجودتکراری بودن حرفشون ولی بازهرباری که تورومیبینن ،میگن .

    واین برام خیلی جالبه .

    وهربارمن میگم عزیزانم خودم دوست دارم وزنم پایین باشه.داشتن اندام مناسب برام خیلی مهمه .

    تواین زمینه تحت تاثیرحرفاشون قرارنمی گیرم .

    فقط ازاین تاسف میخورم که چرابه همه چی آدم کاردارن.تازه توجمع نظرشونومیدن ویه دفه نگاههاهمه سمت تومیره .تولحظه حالم بدمیشه ولی سریع به حالت خوب برمی‌گردم وازشون رنجش به دل نمیگیرم.

    دقیقن حسم میگه به دلیلی که اذیت میشن بهم میگن واون به من ربطی نداره حالاحس حسادته یاهرحس دیگه .به هر صورت باگفتنش وبروزاحساسشون همانطورکه استادگفتن،ضعفشون رونشون میدن.

    ولی تاحالاازاین زاویه به کسانی که تعریف وتمجیدمیکنن نگاه نکرده بودم که اوناروح بزرگی دارن .

    اوناروح قشنگ وزیبای خودشونونشون میدن.

    این جمله همیشه تویادم میمونه وانشالله سعی میکنم ازاین به بعدخیلی استفاده کنم .

    البته من هیچ وقت انتقادازکسی نمیکنم .اصلن روشوندارم.تازه توذهنمم بیادسعی میکنم کنترلش کنم وذهنموبه زیبایی های طرف سوق بدم.

    چون هرکسی ازنظرخودش بهترین کارممکن رومیکنه .حالاتوهرمسئله ای فرقی نمیکنه هرکس خودش اگه عیب و نقصی هم داشته باشه می‌دونه .اگرم ندونه،وظیفه ی من نیست به طرف حالی کنم که چ ایرادی داره .

    بهتره همون روح بزرگ وقشنگوداشته باشم تا همیشه به دیگران حس خوب بدم تاخودمم حس خوب بگیرم.

    استادجونم ممنون ازآگاهی های خوبی که بهمون میدید.

    ومن خداروشکرمیکنم که هرروز یه چیزتازه یادمیگیرم.

    بایدعزت نفسهامون بقدری بالاباشه که دربرابر انتقادات ونظرات مردم ،صبورباشیم .وباگفتن نگفتن اونابهم نریزم یامست نشم.

    هرچی وهرکی که هستیم خودمون شادباشیم وخوشحال.

    واقعن به این درک برسیم خودمون مهم هستیم ولاغیر.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 14 رای:
  2. -
    ناهید رحیمی تبار گفته:
    مدت عضویت: 1146 روز

    سلام خدمت دوست عزیز.

    سمانه جون خیلی خوشحالم که درمسیردرست هستیدوقضاوتهای دیگران براتون مهم نیست.

    انشالله درتمام مراحل زندگیتون موفق باشیدوبه تمام خواسته هاتون برسید.

    خیلی وقتها راه حل مسائل روخوب میدونیم منتهی یه نجواهایی تودرونمون مانع انجامش میشن.

    وقتی شناسایشون میکنیم دیگه باید بی خیال موضوعات دیگه بشیم تانتیجه ی دلخواه خودمون روبگیریم.

    راهمون طبق قوانین واموخته های استادباشه بقیش حله.

    ازشماهم بابت پاسختون سپاسگزارم .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای: