نتایج دوستان از دوره «هم جهت با جریان خداوند»

به نام خداوند بخشنده ی مهربان

سلام به استاد عزیزم وسلام به مریم بانوی مهربانم

وسلام به تک تک دوستانم..

استاد قشنگم خواستم برم تو صفحه ی جلسه چهارم این دوره بی نظیر کامنت بذارم؛ ولی این فایل جدید شما رو که دیدم البته تا دقیقه 8 دیدم فعلا،گفتم بیام همینجا یه کامنت دلی بذارم بعد برم سراغ جلسات دوره..

اون قسمت که گفتید این که مباحث این دوره انقدر زیاده که شما برای جا افتادن مطلب ودرک بهتر این اگاهیها باید جلسات زیادی رو آماده کنید وگفتید این خبر خوبی هست برای کسانیکه توی این دوره شرکت کردند…باید خدمتتون عرض کنم بله بله صد درصد که خبر خوبی هست برامون؛ چون واقعا برای موندن توی فرکانس ومومنتوم مثبت ما نیاز داریم هر روز قانون واصل رو به شیوه ای تازه وجدید تمرین کنیم واینبار به شکل تشکیل مومنتوم مثبت وادامه دادنش برای موندن در جریان هدایت خداوند ومسیر صراط مستقیم..

من به عنوان کسیکه دوبار توی این دوسال اخیر 12 قدم رو از اول تا اخر کار کردم ونتایج بی نهایت مثبت زیادی گرفتم؛ هنوزم که هنوزه هر روز وهرشب باید وباید وباید یکی دوتا فایل از جلسات 12 قدم رو گوش کنم و تجزیه تحلیلش کنم تا ببینم چقدر از اون اگاهیهارو دارم الان تو زندگیم اجرا می کنم…

وچقدر هم عالی وخوبه که من وهمه ی کسانیکه دوره های دیگه ای از شما رو داریم توی این دوره ی بی نظیر هم شرکت کردیم تا اصل رو فراموش نکنیم و این دوره مثل خون تازه مثل نفس تازه ای هست که جاری وساری شده توی وجود ما….

استاد جانم باید بگم که این مبلغ بسیار کم وناچیزی که برای این دوره ی ارزشمند در نظر گرفتید رو من ومطمعنم هر کدوم از دوستان که پرداخت کردند یا اندازه همون مبلغ یا چند برابرش به حسابشون به زندگیشون برگشته…

برای من که بیشتر از این مبلغ به صورت کاملا جاری وساری وحلال وپاک واماده بدون هیچ تلاشی به لطف خداوند به حسابم برگشته….

اصلا اگر امروز من توانایی اینو دارم که مثل آب خوردن این دوره رو تهیه کنم و نگران موجودی کارتم نباشم از ایمانی میاد که نتایج استفاده از فایلهای رایگان و دوره ی بی نظیر 12 قدم برام داشته…

نتایجی که در همه ی جنبه هاست که یکیش همین برکت در مال و روزی هست؛ برکت در رزق؛

درسته که در تمام عمرم این برکت ونعمت ها واین رزق بوده ؛ امااااااا تا قبل عمل به آگاهی های شما و اومدن توی مسیر شما؛ شرایط زندگی من در تمام جنبه ها خصوصا شرایط مالیم همیشه نوسان داشته..

جوریکه یه وقت داشتم یه وقت نداشتم؛ گاهی مثل پادشاهان خرج میکردم وبریز و بپاش و گاهی مثل فقرا محتاج شاید 50 هزارتومن میشدم که بتونم برم سوپر مارکت نون وتخم مرغ بخرم!!!

ولی از وقتی دارم به لطف الله مهربانم به اموزه های شما عمل می کنم؛ شکر الله ورودیهای مالی من به سمت زیادتر شدن بیشتر شدن در حرکت هست و شکر الله هیچوقت پیش نیومده تواین چند سال اخیر من حساب بانکیم یا حساب کارتم خالی بشه یا ورودیهای مالیم کمتر بشه…

اگر هم یه تایم خیلی کوتاهی استپی داشتم جوریکه حس کردم درآمدم ثابت شده سریع متوجه شدم که گیر کار کجاست..

وگیر کار در ادامه ندادن مومنتوم مثبتی بود که باید باید باید هر روز وشب و هر لحظه در کل عمرم انجامش بدم…

آگاهیهای همین 4 جلسه از این دوره می تونم به جرات بگم در من انقلابی ایجاد کرد که عمل بهشون به الله قسم شخصیت منو 180 درجه عوض کرده…

من همیشه فکر میکردم دیگه قانون رو میدونم و خوب دارم بهش عمل میکنم..

میگفتم من یه ادم توحیدی هستم چون با کنترل ذهنم تقوا پیشه کردم و جز خودمراقبان هستم با درک مطالب این چند جلسه از این دوره تازه با بعد جدیدی از عادات ورفتارها وشخصیت پنهان خودم آشنا شدم که انگار قبلا نه شناختی بهشون داشتم نه توجهی و برام مهم بوندند یعنی پیش خودم فکر میکردم حالا اون عادات دیگه دست وپاگیر نیست که دارم باهاش پیش میرم و مشکل ساز هم نیست…

اما حالا تازه فهمیدم اتفاقا همون عادات به ظاهر مناسب و طبیعی اصلا طبیعی نیستند و همینا باعث شدند من الان در جایگاهی که میخوام نباشم….

من اهل مقایسه منفی نیستم زیاد ؛ولی وقتی از بعد مثبت خودم رو با گذشته مقایسه می کنم می بینم باید خیلی بیشتر از اینها خیلی زودتر از اینها من ادم خوشبختر وبنده ی مخلصتری میشدم!!

مگه کل زندگی غیر اینه که آدم جوری زندگی کنه که خودش از خودش رضایت داشته باشه وخداش ازش راضی باشه؟؟؟

خب من تا قبل وارد شدن به این دوره هیچوقت نمی تونستم یه رضایت نسبی از خودم داشته باشم..

هر بار میومدم خودم رو از زوایای مختلف بررسی میکردم می دیدم نتونستم صدمو بذارم..

ودر اکثر موارد توی همه ی جنبه های زندگیم یا کم کاری کردم یا صدمو نذاشتم و جالبه که خودمو توجیح هم میکردم….

مثلا میگفتم حالا میخوای کجا رو بگیری؟

حالا مال زیاد درآمد زیاد محبوبیت و داشتن پارتنر یا داشتن روابط عاطفی وخانوادگی واجتماعی گسترده به چکارت میاد همینقدر هست خوبه تا همین جا هم خوب پیش رفتی!!!

ولی در واقعییت اینجوری نبود اصلا؛ دلم راضی نبود و همیشه ته قلبم میگفتم چرا من به شرایط معمولی راضی میشم؟

چرا زیادخواه نیستم چرا انقدر ادامه نمیدم که به اونچیزی که بهترینه برسم؟؟

مثلا میخواستم که واقعا بنده ی مخلصی باشم میخواستم عزیز دور دونه ی خدا باشم ولی خب سختم بود که واقعا در هر شرایطی کنترل ذهن داشته باشم( تقوا) چون برا خودم یه حدی در نظر گرفته بودم که مثلا قانع کننده بود…

ولی در اصل هیچ چیز قانع کننده نبود یعنی دلم راضی نبود ولی نمی دونستم مشکل کجاست..

با عمل به تمرینات این چند جلسه از دوره؛ یه جورایی انگار خودم شدم چشم سوم؛ ومشاهده گر خودم..

من متوجه شدم دقیقا اگاهانه همه چیز رو نصفه نیمه رها میکنم ویا مومنتوم رو ادامه نمیدم…

وعادت کردم که همه چیز نصفه نیمه باشه ….

مثلا بحث ودلخوری بین من وپسرم رو ماهی یکبار طبیعی می دونستم!! در صورتیکه این اصلا طبیعی نیست واگر من واقعا دارم به قانون عمل میکنم باید انقدر رشد کرده باشم توی برقراری روابطم که بتونم از قانون برانگیختی در روابط استفاده کنم تا جاییکه اصلا بدون اینکه حتی حرفی بین من وپسرم یا عزیز دیگه ای صورت بگیره روابط بر پایه عشق ومودت جوری پیش بره که ارامش وامنیت درش موج بزنه در نهایت صلح وسازش وهماهنگی…

یا مثلا نداشتن پارتنر احساسی ونداشتن روابط عاطفی دائمی رو عادی می دونستم؛ میگفتم خب حالا کسی تو زندگیم نباشه؛ یا میگفتم خب من فرکانسم با فلانی اوکی نبود که نتونستیم وارد رابطه بشیم یا مثلا میگفتم من چون دارم رو خودم کار میکنم نمی تونم وارد رابطه بشم ؛ رابطه ی عاطفی تمرکزم رو میگیره!!!

حالا اگه طرف قانون رو ندونه یا رعایت نکنه چی؛ اگر و اگر و اگر….

جالبه با درک آگاهیهای این چند جلسه باور کردم که من کلا سختمه الگوهای رفتاری خودم وزندگیم رو تغییر بدم که بتونم وارد رابطه بشم به قولی هم خدا رو میخوام هم خرمارو؛ ولی نه دنبال خدا میرم نه دنبال خرما…

در صورتیکه الان متوجه شدم اگر من واقعا با خودم در صلح باشم جهان خودش شخص هماهنگ با منو وارد زندگیم میکنه…

اگر من هنوز نتونستم وارد رابطه ی عاطفی بشم برای اینه که هنوزم دارم از الگوهای نادرست گذشته ام استفاده می کنم…از باورها والگوهای تکراری واشتباه گذشته…

حتی با وجود اینهمه الگو در روابط پایدار ودرست وعاشقانه، بیشتر انگار در شکل دادن باورهای منفی و تشکیل مومنتوم منفی فعالتر هستم تا در شکل دادن باورهای مثبت در مورد روابط درست عاطفی وعاشقانه وادامه دادن ممنتوم مثبت در مورد این قضیه…

کافیه با کسی اشنا بشم طرف یه کم باورهاش با من متفاوت باشه؛ دیگه همون یه دونه رو منفی میگیرم میرررم تا کلی بهونه جور کنم که وارد رابطه نشم ..وترجیحا تنها بمونم و از تنهایی هم راضی راضی نباشم..!!!

وبزرگترین باگی که پیدا کردم دیدم من هنوز صد در صد یقین پیدا نکردم که خودم خالق صد درصد زندگیم هستم وهنوز دارم توی ناخودآگاهم یه سری چیزا رو به تقدیر وسرنوشت نسبت میدم مثل همین موضوع داشتن پارتنر احساسی که بتونم باهاش سالها بمونم هیچ مشکلی هم بینمون پیش نیاد….

اصلا اگاهیهای این دوره کاری کرد که متوجه بشم چرا من به هر چیزی که میخوام میرسم منتهی یا سریع نابود میشه یا از دست میره یا خراب میشه …

واینها تقدیر یا سرنوشت من نبوده ونیست بلکه من نتونستم یا درسته بگم بلد نیستم یه مومنتوم رو که شکل گرفت ادامه بدم انقدر ادامه بدم که نتایج مثبتم پایدار بمونه…

وراضی نباشم به تمام چیزهای معمولی ونصفه نیمه…

در صورتیکه در جهان به این فراوانی همه چیز در حد بی نهایت وبهترینش وجود داره کافیه من متعهد بشم به ادامه این مسیر…

استاد مهربونم استاد قشنگم؛ مرسی که به هدایت ها والهاماتی که بهتون میشه با دل وجون عمل می کنید تا هزاران نفر بتونند وارد مسیر شما بشند وکنار شما زندگیشون رو انطوری بسازند که هم خودشون راضی باشند وهم خدا ازشون راضی باشه یعنی رسیدن وداشتن خیر دنیا وآخرت…

ممنونم ازتون ودوستتون دارم خیلی زیاد..