دیدگاه زیبا و تأثیرگزار مرضیه عزیز به عنوان متن انتخابی این فایل:
به نام خدای هدایتگرم
به نام خدایی که وعده اش حقه
سلام گرم و صمیمی و سرشار از عشق ِ خداییه من به استاد و مریم شایسته نازنینم
استاد استاد عشق ِ درونم نگذاشت فایل رو مثل یک فیلم ببینم که بخوام برای بار اول تا اخر نگاه کنم نه نمیشه فعلا تا دقیقه ۱۳ نگاه کردم و باید بنویسم این هدایت و کلام خداونده که مرضیه جانم برو و بنویس
“موفقیت”،مسیر رسیدن به خواسته است نه مقصد ِ آن
مریم جان تحسینت میکنم ، تحسینت میکنم برای عملگراییت برای اتصال نابت برای اینکه حتی برای شیوه نوشتن و انتخاب کلمات هم هدایت میشی اجازه میدی هدایت بشی
اخه شما ببینید استاد ” موفقیت” تاکید شده بهش دقیقا جدا شده که بهش توجه کنیم بعد با کاما جدا شده از بقیه جمله و در ادامه چه تعریف زیبایی ارائه شده که موفقیت مسیر ِ رسیدن به خواسته است ، مسیره مسیر
نه مقصد ِ آن
اخ که درک ِ همین عنوان چه تغییراتی رو در درک ایجاد میکنه
دقیقا همین الان من وقتی هدایت شدم که از مسیر لذت ببرم یعنی بجای اینکه بخوام فایل رو یک جا و کامل مثل یک فیلم ببینم ، ارام ارام آگاهی های جاری شده و میبینم و میشنوم و درک میکنم و لذت میبرم از مسیر این خوده موفقیته اینکه به دنبال رسیدن به مقصد نهایی نیستم اینکه سریع تا اخر فایل نگاه کنم ببینم کلا استاد چی میگه بعدا بیام دیدگاه بنویسم ، نه !
وقتی این فایل رو میبینم دقیقا وقتی درک کرده باشم این هدایته خداونده از همون عنوان شروع به درک میکنم و بهش عمل میکنم این عمل کردنه خیلی مهمه خیلی دقیقا طبق همین صحبتی که کردید که اگر قرار نیست تمرین کنی پس نیا ، دوره ها رو شرکت نکن فایل ها رو نبین چون صرفا جمع کردن اطلاعات فقط اطلاعات و دانسته شما رو بیشتر میکنه اما تغییر بزرگی در تجربیات زندگیت ایجاد نمیکنه
چقدر بی نهایت این درک این اتصال ناب این عملگرایی و ایمان شما رو تحسین میکنم استاد
بعد از عنوان به دسته بندی میرسیم اینکه این فایل دقیقا در کدوم دسته قرار گرفته
” ایمانی که استمرار در عمل می آورد ”
چقدر چقدر درک همین جمله و عمل کردن بهش تغییرات فوق العاده ایجاد میکنه دقیقا داره قانون تکامل رو بیان میکنه و اینکه ایمان مهمه باور مهمه ما وقتی ایمان داشته باشیم به تنها قدرت و رب قدم اول رو برمیداریم و بعد طبق قانون تکامل و هدایت ، با برداشتن هر قدم ، قدم های بعدی به ما گفته میشه و با استمرار در عمل گرایی به الهامات نتایج ایجاد میشه و بزرگ و بزرگ تر میشه
“توانایی تشخیص اصل از فرع”
چقدر این جمله نابه چقدر دقیقا هدایت ِ ناب ِ خداونده اینکه اصل مهمه اصل چیه ؟ اصل توحید و یکتاپرستیه ، اصل اینه که توحید و هماهنگی با قوانین کافی ترینه
اصل اینه که تمام اتفاقات زندگی ما حاصل باورها و فرکانس هامونه
اصل اینه که ما در هر لحظه در حال ارسال فرکانسیم
اصل اینه که ما طبق باورهامون کانون توجهمون شکل میگیره و طبق کانون توجهمون هدایت میشیم به مداری که هم فرکانسیم
اصل اینه که ایمانی که عمل نیاره حرف ِ مفته
یادمه داخل فایل سال ۸۷ گفتید که شما یک خط کتاب میخوندید و تمام تلاشتون رو میکردید به اون یک جمله عمل کنید و در زندگیتون جاری کنید من بی نهایت تحسینتون میکنم این درک عمیقی به من داد بذارید یکم جزئی تر بگم من یک ساله به سایت هدایت شدم و در مسیر درک و شناخت توحیدم
در این یک سال اول خودم رو بی نهایت تحسین میکنم چون متعهدانه روی خودم کار کردم و مدارم رو به بالا و بالاتر تغییر دادم و این تا بی نهایت ادامه داره
و درک کردم با تمام وجودم که دانسته و اطلاعات زیاد نتیجه ای پایدار ایجاد نمیکنه بلکه این باورها هستن که منجر به نتایج میشن دقیقا همین جمله و اگاهی که شما گفتید که یک جمله درک کن بهش عمل کن نتایجش رو ببین بعد اطلاعات و اگاهی بیشتر
و من اینو اول به خودم میگم و بعد به هم فرکانسی های ارزشمندم که هدایت میشن به این دیدگاه که تمام ِ اعتبارش به خداونده
اینکه به دنبال جمع اوری اطلاعات و دانسته نباشیم چون طبق قانون به هر چیزی توجه کنی از اساسش به سمتت جذب میشه در نتیجه این اطلاعات و اگاهی ها هیچوقت تمام نمیشن و همواره در حال بیشتر شدن و پیشرفت هستن
سعی کنیم به تکنیک خارپشتی عمل کنیم یک کار رو حرفه ای بلد بشیم و تکرارش کنیم یعنی یک اگاهی رو خوب یاد بگیریم و درک کنیم و همون رو عمل کنیم و نتایج رو بسازیم
بعد از دسته بندی ها می رسم به عکسی که برای این فایل انتخاب شده قطعا هدایته
استاد چقدر تحسینتون میکنم برای این اگاهیه نابی که گفتید با دیدن عکستون و لباستون یادم اومد اینکه گفتید یه سری از بچه ها گفتن قشنگ از لباستون سال ۸۷ معلوم بوده وضع مالی خوبی نداشتید و شما گفتید دقیقا اینو گفتید که اصلا شما داخل فایل های من میبینید که لباس بپوشم ؟ بنظرتون این لباس وای خدای من چقدر زیبا با زبان بدنتون اینکه به لباس اشاره کردید این رو بیان کردین که این لباس و … قیمتش از اونی سال ۸۷ پوشیده بودم کمتره این چیزی نیست و من این رو با تمام وجودم درک کردم فرکانس شما رو دریافت کردم عشق ِ عباسمنش به کارش به اشاعه توحید چیه اینکه نگاه ِ عباسمنش به ثروت و لباس و خونه و ماشین چیه اینکه دیدگاه ِ توحیدیه عباسمنش چیه
چی بگم از این هدایت از این کلام که من محوش شدم چقدر من تحسینت میکنم این راحتی و خودتون بودن رو اینکه براتون مهم نیست بقیه چی میگن اصلا بقیه ای وجود نداره چه کلاه و تیشرت زیبایی پوشیدید
چقدر روحی که در چشمانتون جاریه از طریق چشمانتون صحبت میکنه چه سبز ِ زیبایی بکگراندتون شده و این نشانه زندگیه
بعد از عکس رسیدم به کلید ها گفته بودم مریم شایسته نازنینم چقدر تحسینت میکنم برای اینکه اجازه دادی هدایت بشی به کلید ها
“انگیزه ساختن برای هدف”
“دلیل ِ نتایج پایدار و ادامه دار”
کلام ِ خدا جاری تر میشه
اینکه وقتی اصل اینه قانون اینه تمام اتفاقات زندگیه ما حاصل باور ها و فرکانس هامونه
و ما طبق باورهامون در مداری قرار میگیریم که در اون مدار با افراد شرایط اتفاقات و… برخورد میکنیم که هم فرکانس و هماهنگ با باورهامون هستن
در نتیجه طبق باورهامون و مداری که هستیم میتونیم هدفی رو انتخاب کنیم طبق باورها به سمت هدفمون حرکت میکنیم طبق باورها تصمیم میگیریم طبق باورها انگیزه تقویت میشه یا از بین میره طبق باورها ادامه میدیم و طبق باور ها اقدام میکنیم
پس اصل و اولویت زندگیمون باورها هستن
و ما باید هر لحظه و همیشه روی خودمون کار کنیم
بعد از کلید ها رسیدم به متنی که مریم جان نوشتن، نظرات پس از انتشار هماهنگ ترینش انتخاب میشن من برام مهم نبوده و نیست چون نمی نویسم که بخوام تایید و تحسین بگیرم ولی دقیقا میخوام این دیدگاه انتخاب بشه برای متن این فایل
چرا؟ چون هدایت ِ خداونده
من نمیدونم چرا این در این لحظه بهم گفته شد تا بنویسم اما اینو خوب میدم هر انچه تا الان نوشتم کلام ِ خود ِ خداونده و دقیقا تماما به اصل اشاره کرده و تماما اصل رو گفته و اینکه بهم میگه بنویسم که
من به عنوان فردی که هدایت شدم به این سایت و الان هدایت شدم این فایل رو ببینم
یعنی یه روزی درخواست هدایت داشتم یه روزی میخواستم بهتر خدا رو بشناسم و درک کنم یه روزی خواسته های بزرگتر و رویایی داشتم که متعهد بودم به موفقیت
در نتیجه دقیقا باید این رو اگاه بشم که نباید ساده عبور کرد از هر انچه میبینم و میشنوم
دقیقا مثل تک تک اگاهی های این دیدگاه که از عنوان این صحفه شروع شد تا پایان
درسته حتما براتون سواله که از فایل که چیزی گفته نشده اما دقیقا اصل همینه اینکه وقتی ما هر لحظه داریم هدایت میشیم و این سایت به هدایت خداونده برنامه ریزی میشه در نتیجه
انچه در این سایت جاری میشه دقیقا هماهنگه با انچه در فایل ها توسط استاد جاری میشه
وقتی این اصل رو درک کنیم
با اگاهی وارد ِ فایل میشیم و آگاهانه درکش میکنیم اگاهانه از مسیر لذت میبریم عجله نمیکنیم نمیخوایم سریع گوش بدیم و ببینم که تموم بشه و مثلا به خودمون بگیم به به چه اگاهی هایی استاد گفت همون لحظه هم به وجد بیایم از اگاهی ها و بعدا بهش عمل نکنیم
نه دقیقا باید عمل کنیم تا نتیجه بگیریم
مثل همین لحظه که من فایل رو متوقف کردم و به الهامات و هدایت ِ خداوند عمل کردم و نوشتم کلامش رو جاری کردم
خودم رو تحسین میکنم من سرعت تایپ بالایی دارم انقدری که اطرافیان متحیر میشن بدون نگاه به صحفه کلید به سرعت تایپ میکنم و این دقیقا اراده خداونده
عاشق همتونم
میسپارمتون به الله یکتا به رب العالمین
اعتبار تک به تک این اگاهی ها به خداونده
و من هزاران بار خدارو شکر میکنم که دستش شدم برای جاری کردن ِ کلامش
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- دانلود با کیفیت HD548MB46 دقیقه
- فایل صوتی «موفقیت»، مسیر رسیدن به خواسته است نه مقصدِ آن42MB46 دقیقه
سلام از دوره حل مسائل زندگی جلسه 4 جلسه کمالگرایی و بهبود گرایی
این فایل دقیقا یه تیکه از پازل همون دوره هست
و چقدر فهمیدم اشتباه برداشت کردم موفقیتو و چقدر خودمو و توانایی هامو نادیده گرفتم
من از وقتی رفتم دانشگاه این خواسترو داشتم که همزمان با درسم و تو رشته ای که درام درسش رو میخونم کار کنم و تجربه بدست بیارم
من سه ماهه که همین خواسترو بدست اوردم اما بیشتر از توانایی هایی که بدست اوردم دقیقا به صفرای حساب بانکیم توجه میکنم و میگم کمه مدام دارم حساب و کتاب میکنم
گرچه تواناییم هم میبیبنم و حتی تعریف میکنم از خودم با ذوق جلوی خواهرم و …
اما توجهم بیشتر رو پوله
منی که دیدن 7 تومن کامل تو حسابم تا 6 ماه پیش رویا بود همین ماه 7 تومن تو حسابم بود
منی که ارزو داشتم شهریه دانشگاهو خودم بدم حتی کلمه ای از شهریه جلو بابام نگفتم وخودم از پولی که خودم ساختم پرداخت کردم
منی که تا 1 سال پیش تنها افرادی که باهاشون ارتباط داشتم خانوادم بودن و دو سه تا از دوستای فقط دختر
الان در سال سوم دانشگاه و بعد از سه ماه تجربه کاری به جایی رسیدم که میرم تو شهرداری با کسایی حرف میزنم که سه برابر من سن دارن و با قدرت صحبت میکنم
تو همون ماه اول کاریم به دلیل مشکلی که تو پروژه برخورده بودیم رفتم تنهایی و مستقیما با شهردار یکی از مناطق صحبت کردم و بعد اون مسئله حل شد
نسترن 23 ساله تو اولین تجربه کاریش تو همون ماه اول اتفاقی افتاد که رئیس مالی با تقریبا دوبرابر سن من و شاید چند برابر من تجربه کاری، واسم شیرینی و چایی گذاشت و گفت تا اینو میل نکنید کارتونو انجام نمیدم و نشستم کنار روئسا چاییمو خوردم
همون نسترن که دفعه اول وقتی وارد شهرداری شد یه خانمی مسخرش کردو گفت قشنگ معلومه از حال و پذیرایی پاشدی و اومدی …(منظورش این بود چیزی حالیت نیست )
دو هفته بعد همون نسترنی که بعد شنیدن اون حرف خورد شد طوری با قدرت حرف زد و رفتار کرد که بعد اون هر وقت وارد اونجا میشم همون اقایی که همه میگفتن بداخلاقه و جرئت نمیکردن نزدیکش شن و حتی دفعه اول حتی نگذاشت من از سمت شیشه رد شم و برم سمت میزشون
همووووون ادم تاکید میکنم همون ادم بهم با احترام میگه بفرمایید صندلی جلوی میز من بشینید تا کارتونو انجام بدم
همون ادم حتی با اینکه کارمون انجام شد هر وقت منو تو محوطه میبینه بهم میگه خسته نباشید خانم و محاله منو ببینه و سلام نکنه و همکارم میگف خواهش میکنم باهام بیا داخل این اقا تو رو ببینه و با من خوب رفتار کنه
این همون ادمیه که دفعه اول حتی نذاشت نزدیک میزش شم
………………………………..
اونجا همونجاییه که دفعه اول بهم تیکه انداخت اون خانم که هیچی حالیت نیس..
همون خانمی که بهم با شوخی گفت کاریت ندارن این اقا(همون اقایی که واسم چایی شیرینی گذاشتن ) فقط میخوان اشکتو در بیارن تا کارت انجام شه
و منم با قدرت جلوی همون اقا و خانم و تمام بخش مالی که همشونننن از من بزرگتر بودن با قدرت گفتم
اشک منو در بیارن ؟
نه اشک من اینطوریا در نمیاد…
و همه طوری منو نگاه میکردن انگار ادم فضایی دیدن و یکی از اون پشت بهم اشاره میزد افرییننننن افریینننن…
……………………
منی که شماره تلفن تو گوشیم فقط از دوستام و خانواده بود
تبدیل شدم به کسی که شماره کلی افراد مهم تو گوشیشه و مستقیم باهاشون حرف میزنه
من هنوزم میگم کلی راه دارم اما موضوع اینه که یادم میره 3 ماه پیش کجا بودم
منی که اصلا رشتم معماری نبوده و از تمام بچه هایی که معماری خوندن فکرو کارم بهتره
تو تمام کلاسای طرح جزو 3 نفر اولم
ترم پیش استاد بهم میگفت دایرتالمعارف کلاس بهم میگف تو دختر خوش فکری هستی و …
تو همین سه ماه یاد گرفتم کجا در مقابل نادانی انسان ها سکوت کنم و کجا باید حرف بزنم
همیشه فکر میکردم باید ساکت باشم اما نه بخشی از قدرت در پاسخ دادنه در اینکه از حق خودت دفاع کنی
نسترنی که داره رو پروژه هایی اجرایی کار میکنه
حتی اگر کار اصلی رو به من نمیدن اما من بخشی از پروژه ام اسم من پایین پروژه خورده …
چطوری میتونم اینارو نبینم و فقط به فکر پول باشم ؟
من به خودم ظلم میکنم هر وقت که اینارو نبینم
همه اینا سه ماه پیش رویای من بود و الان محقق شده
چیزایی ا زرشتم تو این مسیر یادگرفتم که شاید با 10 سال درس خوندن نمیتونستم یاد بگیرم
من باید خودم رو تحسین کنم و ادامه بدم
چشمام باز شد که قدر خودمو بیشتر بدونم
خدایا همواره من رو به مسیرهای اسانتر و لذتبخش تر هدایت کن …
ممنونم از شما استاد عزیزم و مریم جانم بابت دوره حل مسائل …