«موفقیت»‌، مسیر رسیدن به خواسته است‌ نه مقصدِ آن

دیدگاه زیبا و تأثیرگزار مرضیه عزیز به  عنوان متن انتخابی این فایل:

به نام خدای هدایتگرم

به نام خدایی که وعده اش حقه

سلام گرم و صمیمی و سرشار از عشق ِ خداییه من به استاد و مریم شایسته نازنینم

استاد استاد عشق ِ درونم نگذاشت فایل رو مثل یک فیلم ببینم که بخوام برای بار اول تا اخر نگاه کنم نه نمیشه فعلا تا دقیقه ۱۳ نگاه کردم و باید بنویسم این هدایت و کلام خداونده که مرضیه جانم برو و بنویس

“موفقیت”،مسیر رسیدن به خواسته است نه مقصد ِ آن

مریم جان تحسینت میکنم ، تحسینت میکنم برای عملگراییت برای اتصال نابت برای اینکه حتی برای شیوه نوشتن و انتخاب کلمات هم هدایت میشی اجازه میدی هدایت بشی

اخه شما ببینید استاد ” موفقیت” تاکید شده بهش دقیقا جدا شده که بهش توجه کنیم بعد با کاما جدا شده از بقیه جمله و در ادامه چه تعریف زیبایی ارائه شده که موفقیت مسیر ِ رسیدن به خواسته است ، مسیره مسیر

نه مقصد ِ آن

اخ که درک ِ همین عنوان چه تغییراتی رو در درک ایجاد میکنه

دقیقا همین الان من وقتی هدایت شدم که از مسیر لذت ببرم یعنی بجای اینکه بخوام فایل رو یک جا و کامل مثل یک فیلم ببینم ، ارام ارام آگاهی های جاری شده و میبینم و میشنوم و درک میکنم و لذت میبرم از مسیر این خوده موفقیته اینکه به دنبال رسیدن به مقصد نهایی نیستم اینکه سریع تا اخر فایل نگاه کنم ببینم کلا استاد چی میگه بعدا بیام دیدگاه بنویسم ، نه !

وقتی این فایل رو میبینم دقیقا وقتی درک کرده باشم این هدایته خداونده از همون عنوان شروع به درک میکنم و بهش عمل میکنم این عمل کردنه خیلی مهمه خیلی دقیقا طبق همین صحبتی که کردید که اگر قرار نیست تمرین کنی پس نیا ، دوره ها رو شرکت نکن فایل ها رو نبین چون صرفا جمع کردن اطلاعات فقط اطلاعات و دانسته شما رو بیشتر میکنه اما تغییر بزرگی در تجربیات زندگیت ایجاد نمیکنه

چقدر بی نهایت این درک این اتصال ناب این عملگرایی و ایمان شما رو تحسین میکنم استاد

بعد از عنوان به دسته بندی میرسیم اینکه این فایل دقیقا در کدوم دسته قرار گرفته

” ایمانی که استمرار در عمل می آورد ”

چقدر چقدر درک همین جمله و عمل کردن بهش تغییرات فوق العاده ایجاد میکنه دقیقا داره قانون تکامل رو بیان میکنه و اینکه ایمان مهمه باور مهمه ما وقتی ایمان داشته باشیم به تنها قدرت و رب قدم اول رو برمیداریم و بعد طبق قانون تکامل و هدایت ، با برداشتن هر قدم ، قدم های بعدی به ما گفته میشه و با استمرار در عمل گرایی به الهامات نتایج ایجاد میشه و بزرگ و بزرگ تر میشه

“توانایی تشخیص اصل از فرع”

چقدر این جمله نابه چقدر دقیقا هدایت ِ ناب ِ خداونده اینکه اصل مهمه اصل چیه ؟ اصل توحید و یکتاپرستیه ، اصل اینه که توحید و هماهنگی با قوانین کافی ترینه

اصل اینه که تمام اتفاقات زندگی ما حاصل باورها و فرکانس هامونه

اصل اینه که ما در هر لحظه در حال ارسال فرکانسیم

اصل اینه که ما طبق باورهامون کانون توجهمون شکل میگیره و طبق کانون توجهمون هدایت میشیم به مداری که هم فرکانسیم

اصل اینه که ایمانی که عمل نیاره حرف ِ مفته

یادمه داخل فایل سال ۸۷ گفتید که شما یک خط کتاب میخوندید و تمام تلاشتون رو میکردید به اون یک جمله عمل کنید و در زندگیتون جاری کنید من بی نهایت تحسینتون میکنم این درک عمیقی به من داد بذارید یکم جزئی تر بگم من یک ساله به سایت هدایت شدم و در مسیر درک و شناخت توحیدم

در این یک سال اول خودم رو بی نهایت تحسین میکنم چون متعهدانه روی خودم کار کردم و مدارم رو به بالا و بالاتر تغییر دادم و این تا بی نهایت ادامه داره

و درک کردم با تمام وجودم که دانسته و اطلاعات زیاد نتیجه ای پایدار ایجاد نمیکنه بلکه این باورها هستن که منجر به نتایج میشن دقیقا همین جمله و اگاهی که شما گفتید که یک جمله درک کن بهش عمل کن نتایجش رو ببین بعد اطلاعات و اگاهی بیشتر

و من اینو اول به خودم میگم و بعد به هم فرکانسی های ارزشمندم که هدایت میشن به این دیدگاه که تمام ِ اعتبارش به خداونده

اینکه به دنبال جمع اوری اطلاعات و دانسته نباشیم چون طبق قانون به هر چیزی توجه کنی از اساسش به سمتت جذب میشه در نتیجه این اطلاعات و اگاهی ها هیچوقت تمام نمیشن و همواره در حال بیشتر شدن و پیشرفت هستن

سعی کنیم به تکنیک خارپشتی عمل کنیم یک کار رو حرفه ای بلد بشیم و تکرارش کنیم یعنی یک اگاهی رو خوب یاد بگیریم و درک کنیم و همون رو عمل کنیم و نتایج رو بسازیم

بعد از دسته بندی ها می رسم به عکسی که برای این فایل انتخاب شده قطعا هدایته

استاد چقدر تحسینتون میکنم برای این اگاهیه نابی که گفتید با دیدن عکستون و لباستون یادم اومد اینکه گفتید یه سری از بچه ها گفتن قشنگ از لباستون سال ۸۷ معلوم بوده وضع مالی خوبی نداشتید و شما گفتید دقیقا اینو گفتید که اصلا شما داخل فایل های من میبینید که لباس بپوشم ؟ بنظرتون این لباس وای خدای من چقدر زیبا با زبان بدنتون اینکه به لباس اشاره کردید این رو بیان کردین که این لباس و … قیمتش از اونی سال ۸۷ پوشیده بودم کمتره این چیزی نیست و من این رو با تمام وجودم درک کردم فرکانس شما رو دریافت کردم عشق ِ عباسمنش به کارش به اشاعه توحید چیه اینکه نگاه ِ عباسمنش به ثروت و لباس و خونه و ماشین چیه اینکه دیدگاه ِ توحیدیه عباسمنش چیه

چی بگم از این هدایت از این کلام که من محوش شدم چقدر من تحسینت میکنم این راحتی و خودتون بودن رو اینکه براتون مهم نیست بقیه چی میگن اصلا بقیه ای وجود نداره چه کلاه و تیشرت زیبایی پوشیدید

چقدر روحی که در چشمانتون جاریه از طریق چشمانتون صحبت میکنه چه سبز ِ زیبایی بکگراندتون شده و این نشانه زندگیه

بعد از عکس رسیدم به کلید ها گفته بودم مریم شایسته نازنینم چقدر تحسینت میکنم برای اینکه اجازه دادی هدایت بشی به کلید ها

“انگیزه ساختن برای هدف”

“دلیل ِ نتایج پایدار و ادامه دار”

کلام ِ خدا جاری تر میشه

اینکه وقتی اصل اینه قانون اینه تمام اتفاقات زندگیه ما حاصل باور ها و فرکانس هامونه

و ما طبق باورهامون در مداری قرار میگیریم که در اون مدار با افراد شرایط اتفاقات و… برخورد میکنیم که هم فرکانس و هماهنگ با باورهامون هستن

در نتیجه طبق باورهامون و مداری که هستیم میتونیم هدفی رو انتخاب کنیم طبق باورها به سمت هدفمون حرکت میکنیم طبق باورها تصمیم میگیریم طبق باورها انگیزه تقویت میشه یا از بین میره طبق باورها ادامه میدیم و طبق باور ها اقدام میکنیم

پس اصل و اولویت زندگیمون باورها هستن

و ما باید هر لحظه و همیشه روی خودمون کار کنیم

بعد از کلید ها رسیدم به متنی که مریم جان نوشتن، نظرات پس از انتشار هماهنگ ترینش انتخاب میشن من برام مهم نبوده و نیست چون نمی نویسم که بخوام تایید و تحسین بگیرم ولی دقیقا میخوام این دیدگاه انتخاب بشه برای متن این فایل

چرا؟ چون هدایت ِ خداونده

من نمیدونم چرا این در این لحظه بهم گفته شد تا بنویسم اما اینو خوب میدم هر انچه تا الان نوشتم کلام ِ خود ِ خداونده و دقیقا تماما به اصل اشاره کرده و تماما اصل رو گفته و اینکه بهم میگه بنویسم که

من به عنوان فردی که هدایت شدم به این سایت و الان هدایت شدم این فایل رو ببینم

یعنی یه روزی درخواست هدایت داشتم یه روزی میخواستم بهتر خدا رو بشناسم و درک کنم یه روزی خواسته های بزرگتر و رویایی داشتم که متعهد بودم به موفقیت

در نتیجه دقیقا باید این رو اگاه بشم که نباید ساده عبور کرد از هر انچه میبینم و میشنوم

دقیقا مثل تک تک اگاهی های این دیدگاه که از عنوان این صحفه شروع شد تا پایان

درسته حتما براتون سواله که از فایل که چیزی گفته نشده اما دقیقا اصل همینه اینکه وقتی ما هر لحظه داریم هدایت میشیم و این سایت به هدایت خداونده برنامه ریزی میشه در نتیجه

انچه در این سایت جاری میشه دقیقا هماهنگه با انچه در فایل ها توسط استاد جاری میشه

وقتی این اصل رو درک کنیم

با اگاهی وارد ِ فایل میشیم و آگاهانه درکش میکنیم اگاهانه از مسیر لذت میبریم عجله نمیکنیم نمیخوایم سریع گوش بدیم و ببینم که تموم بشه و مثلا به خودمون بگیم به به چه اگاهی هایی استاد گفت همون لحظه هم به وجد بیایم از اگاهی ها و بعدا بهش عمل نکنیم

نه دقیقا باید عمل کنیم تا نتیجه بگیریم

مثل همین لحظه که من فایل رو متوقف کردم و به الهامات و هدایت ِ خداوند عمل کردم و نوشتم کلامش رو جاری کردم

خودم رو تحسین میکنم من سرعت تایپ بالایی دارم انقدری که اطرافیان متحیر میشن بدون نگاه به صحفه کلید به سرعت تایپ میکنم و این دقیقا اراده خداونده

عاشق همتونم

میسپارمتون به الله یکتا به رب العالمین

اعتبار تک به تک این اگاهی ها به خداونده

و من هزاران بار خدارو شکر میکنم که دستش شدم برای جاری کردن ِ کلامش

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • دانلود با کیفیت HD
    548MB
    46 دقیقه
  • فایل صوتی «موفقیت»‌، مسیر رسیدن به خواسته است‌ نه مقصدِ آن
    42MB
    46 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

659 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «سمانه جان صوفی» در این صفحه: 1
  1. -
    سمانه جان صوفی گفته:
    مدت عضویت: 1913 روز

    به نام خالقِ هدایتگرم

    سلام به همه ی نازنین های سایت.

    از کامنتِ سعیده جانِ شهریاری جانم هدایت شدم به این فایل.

    قشنگ متوجه شدم این فایل به یه دلیلی سایت 4 صبح اومده سراغم تا گوشش بدم.

    اصلا اینکه چرا 10 دقیقه به 4 بامداد باید بیدار شم خودش جای فکر داره.

    که بیام سایت رو بلافاصله چک کنم، دایره آبی جانم رو ببینم، کامنت نفیسه جانم رو بخونم و کیف کنم…

    موفقیت چیه سمانه از نظرِ تو؟

    موفقیت اینه که من آرامشم بالاتر رفته و میره…

    اینه که امشب قبل خواب قشنگ متوجه شدم چقدر از لحاظِ اعتماد به نفس و احساسِ لیاقت فرق کردم…

    چقدر ساده و راحت هدیه دریافت میکنم، سپاس گزاری میکنم از خدا و دست هاش، خوشحالم و لذت میبرم.

    برای کی؟

    کسی که قبلا از غرورش (شرک) هدیه ها رو از طرف بنده های خدا میدونست و نمیتونست قبولشون کنه، خجالت میکشید، احساسِ ناتوانی بهش دست می‌داد اگه هدیه ای سمتش میومد.

    احساس بی لیاقتی بهش دست می‌داد.

    اینا تو حرف ساده است…

    ولی من به چشم و تو عمل دارم میبینم تبدیل به چی شدم…

    چی رفته تو شخصیتم و عوض شدم…

    موفقیت یعنی سمانه ای که اگه ازش میپرسیدن غذا چی میخوری؟

    واسه شیرین بودن پیشِ چشم دیگران، عزیز بودن، کم توقع بودن پیشِ چشم دیگران تا به این طریق دوست داشتنی و ملوس تر به نظر برسه میگفت فرق نداره، هر چی خودت راحتی و تعارف و رودربایستی های رایج…

    الان به احساس لیاقتی رسیده که گزینه هاشو به راحتی مطرح میکنه.

    شجاعتِ درخواست کردن رو پیدا کرده.

    تو ذهنم میگم من وظیفه مه هر چی دلم میخواد بگم، فرد اگه شرایطش رو داشت خب درست میکنه نداشت هم فدای سرش، چیزی نیست، مهم اینه من انقدر از خودم احساس لیاقت کنم که نظر بدم…

    فرقی نمیکنه یعنی چی؟

    همه حتما یه نظری داریم.

    حتما یه چیزی هست که بیشتر دوست داشته باشیم تا دیگری…

    خب وقتی کسی ازم میپرسه، منم انقدر احساس لیاقت دارم که بگم چی میخوام فارغ از نتیجه اش…

    حالا جالبه ها.

    اکثرا دقیقا به خواسته هام میرسم چون شجاعتِ مطرح کردن دارم و خب طبق قانون، خداوند به شجاعان پاسخ میده…

    خب موفقیت یعنی اینکه من میخوام، درخواست رو میفرستم تو کارتابلِ خدا، دست هاشو باز میذارم، اونم خیلی شیک خواسته منو از طریقِ راه خودش (تاکید می‌کنم راهِ خودش نه لزوما راهی که من میخوام یا دوست دارم یا فکر میکنم راه اونه) اجابت میکنه، منم با همون آرامش میرم تیک میزنم خواسته مو تو لیستم…

    آقا نوشتن لیست درخواست ها و اطمینان به تیک خوردنش، عالیه.

    چون هر بار اطمینانم رو داره بالاتر میبره به قدرتش و درستیِ مسیری که هستم و افکارِ صحیحی که پشتِ هر رسیدنم وجود داره.

    موفقیت چیه؟

    اینه که انقدر با خودم OK شدم، حرفمو راحت میزنم، نظرمو میدم فارع از نگاهِ دیگران، انقدر ریلکس و با اطمینان و آروم نظرمو میگم خودم کَف میکنم چی بودی چی شدی؟

    اینا چیه؟

    خب موفقیته دیگه.

    رشد و بهبوده دیگه.

    خب لازم بوده بشنوم این فایل رو تا واسم یادآوری شه موفقیت‌هام…

    موفقیت اینه که من قبلا خجالت میکشیدم با خودم، از خودم، در برابر دیگران و خودمو کم و کوچک میدیدم، حالا انقدر راحتم با خودم…

    مگه بهبود عزت نفس، اعتماد به نفس، احساس لیاقت کم چیزیه؟

    نه والا، خیلی گنده است، خیلی خیلی.

    برای کسی که میدونه حالِ خوبش و اینکه سرش بالا باشه، بتونه حرف بزنه تو جمع مخصوصا بین آدمایی که احساسِ رودربایستی داره باهاشون، رو با نتایجش گره بزنه،

    (اینطور که اگه دستاورد گنده ای داره خودشو انسان ببینه، اگه معمولی بود شرایط خودشو انسان نبینه)،

    انقدر فرق کرده که با خودش راحته و حالا چون راحته با خودش، اتفاقا داره ارزشمندیِ خودش فارغ از هر دستاوردی از درونش میجوشه رو میبینه و اتفاقا اینا بهش عزت نفس میده …

    این برای من یعنی موفقیت.

    موفقیت یعنی چی؟

    اینکه میتونم الان نه بگم…

    نظرمو بدم و انجامش بدم بدون نگرانی از ناراحت شدنِ دیگری یا اینکه چی فکر میکنه در موردم…

    موفقیت یعنی اینکه تازه دوزاری ام افتاده سمانه حق نداری تحت هیچ شرایطی، تاکید می‌کنم هیچ شرایطی، خودت رو با دیگری مقایسه کنی…

    تو سمانه ای…

    چطوری فکر میکنی؟

    چطوری زندگی میکنی؟

    همونطوری که سمانه الان بهترین میدونه.

    دیگری طور دیگه ای موفقیت رو تعریف میکنه، خب نظرش محترم، اما به من ارتباطی نداره، اون آدم طرز فکر و نگاه و عملکردش تو زندگی با من فرق داره، من سمانه ام، مدل خودم زندگی میکنم و اتفاقا وقتی با مدل خودم با آرامش (نه با زور زدن واسه تغییر و خشم و اینکه بخوام به زور یه چیزی رو عوض کنم و خودمو بکنم تو چشمِ ملت) جلو میرم چقدر زندگی شیرینه، لذت بخشه، هیجان انگیزه…

    استاد یه جایی گفتن این پول چیه که شما همه ی چیزتون رو باهاش گره میزنین؟

    این تلنگره برای من.

    نه فقط پول.

    هر اون چیزی که تو زندگیم غیر از خدا بهش قدرت میدم و گنده اش میکنم، که اگه بود، باشه، من حق دارم خوشحال باشم حالا، اگه نبود حقِ خوشحالی ندارم، شرکه…

    دخترِ نازنینم، تو همینطوری، خالی خالی، بی هیچ دستاورد و امکانات و شرایطی هم حق داری هر لحظه خوشحال باشی، لایقی که خوشحال باشی، بزنی و برقصی و بچرخی و جامِ این زندگیتو پُر کنی واسه خودت از نشاط و سرخوشی…

    موفقیت یعنی چی؟

    یعنی اینکه تو این مدت (تقریبا یک سالِ اخیر) انقدر فرق کردی تو هر چیزی سمانه.

    تو روابط با همسر و خانواده و دوست و آشنا و غریبه…

    تو خودشناسیِ خودت و مباحثِ عزت نفس و لیاقت و ارزشمندی و اعتماد به نفس…

    تو ارتباطت با اللهِ یکتا و میزانِ توکل و اعتماد و باورت بهش.

    تو میزانِ ورودِ ثروت و نعمت و روزی های حساب و غیرِ حساب تو زندگیت.

    تو میزانِ حس و حال خوبی که واسه خودت خلق میکنی، لذتی که میبری از زندگیت، کنترل ذهنی که دیگه بهتر درک کردی واجب و لازمه ی زندگیت هست هر ثانیه، صلحِ درونیت و …

    خب منِ بهبودگرام میگه دختر چقدر عوض شدی، چقدر آرامشت بهتر شده تو فکر کردن و رفتار کردن.

    موفقیت یعنی من آروم شدم…

    سمانه ی پرشتابِ قبلی تو هر پله داره یه اپسیلون از شتابش تو افکار و عملکردش تو زندگی کمتر میشه.

    سمانه جانم داره بهتر خودشو میبینه، به خودش احترام بهتری میذاره، با خودش مهربونتره…

    خدای من، چقدر من خودمو سرزنش میکردم، احساس گناه و خجالت و شرمساری داشتم، عذاب وجدان داشتم، حالا چقدر بهترم، تازه دارم میفهمم دارم نفس میکشم تو زندگیم.

    این یعنی موفقیت.

    موفقیت یعنی سمانه ای که قبلا انگار تو دو ماراتن بود و مسابقه که بدو بدو …

    حالا ارومه، میگه خب، الان این فایل اومد سر راهم، هدایت شدم که بشنومش، تا بفهمم الان باید چطوری فکر کنم، به چی فکر کنم، خدا چه پیامی برام توش گذاشته و …

    اِ چه باحال

    پس مسابقه نیست؟

    پس آروم و بی هیچ داوری نسبت به خودم گوش بدم ببینم استاد اینبار چی میخواد بهم بگه از طرفِ خدا.

    اِ چه باحال الان استاد حرف از موفقیت میزنه.

    خب بیام ببینم من چند چندم با خودم و بنویسم.

    موفقیت یعنی الان من تونستم این همه از موفقیت هام رو ببینم و بنویسم، یعنی درک کردم که دارم و رسیدم بهشون، که سپاس گزارم بابتشون از خدا جانم، از استاد جانم، از سمانه ی نازنینم قربونش برم من…

    اِ چه باحال…

    من دارم خودمو میبینم.

    حس میکنم.

    دوست دارم.

    واقعا موفقیت بزرگیه واسه من دوست داشتنِ خودم، دیدنِ خودم…

    من فکر میکردم فقط خودم سخت گیرم به خودم، نق و غُر میزنم به خودم، راضی نیستم از خودم و …

    بعد تو کامنتها که میخونم حتی بچه هایی که از نتایجشون نوشتن و من اونا رو موفق میدونم هم گاهی نسبت به خودشون کم لطفی دارن، متوجه میشم سمانه جون این یه خطایِ انسانی هست، مربوط به تو یا شخصِ خاصی نیست که فکر کنی نقص هست…

    این یه باگِ شخصیتی هست که به محضِ تشخیص میتونی بهبودش بدی، راحت باش با خودت.

    هر چی راحت تر، علی بی غم تر، آسان گیر تر، ریلکس تر به همون اندازه چرخِ گاریِ زندگیت انگار داره رو پنبه حرکت میکنه …

    جهان سخت میگیره بر مردمانِ سخت گیر…

    موفقیت یعنی یه دوره ای به اسم احساس لیاقت میاد، سمانه میره تو مدارش، اماده دریافتش میشه، گوش میده، بهش فکر میکنه، پیاده اش میکنه تو جزییاتِ افکار و عمل تو زندگیش و بعد میبینه چقدر داره حالش با خودش و پیرامونش بهتر میشه…

    موفقیت یعنی قبلا بال بال بزنی فلانی بهت توجه کنه یا تحسینت کنه، امشب یهو دوزاری ات میوفته اِ فلانی چه قشنگ بهم عشق داد، بدونِ ذره ای بال بال زدن از سمت من، اینکه من محتاجِ این فازها نیستم و این عشق ها میان تو مدار من و بهم هدیه میشن.

    موفقیت یعنی دارم میبینم از وقتی گفتم باشه خدا جون، من روی تو حساب میکنم فقط:

    رزق، میاد دنبالِ من.

    حالِ خوب، روابط خوب، شادی، لذت بردن از لحظه هام، آگاهی ها، دوستای خوب، ارامش، امنیت و … میاد دنبالِ من…

    چیه این زندگی؟

    موفقیت چیه؟

    اینکه دیگه نمی‌ترسم برم پیش خدا به واسطه ی زندگی و افکار و اعمالم که حالا چی دارم با خودم میبرم ؟

    خب من دارم سمانه جونی رو میبرم تو اغوشِ خدا، که اینجا یاد گرفت و رفت تو آغوشِ خدا به اندازه ی درک و ظرفِش…

    خب پس هیچ فرقی نداره.

    اینجا تو آغوش خدا، اونجا هم تو آغوش خدا…

    همش قشنگه.

    موفقیت یعنی سمانه تبدیل شده به دختری که متوجه شده مسئول خودش و افکارشه، فکر نمیکنه میتونه کسی رو تغییر بده و بال بال بزنه، متوجه شده باید تمرکزش رو بذاره روی سمانه، حالا اگه تمرکزش پرت میشه رو دیگری دوباره برش میگردنه روی سمانه…

    خب تقریبا نزدیک یک ساعته دارم مینویسم، اگه بخوام بنویسم هنوزم جا داره بگم چقدر موفقیت رو حس میکنم تو سمانه ی الان…

    اما سخن کوتاه میکنم و میفرستم این ردپا رو تو سایت تا خودم به عنوان اولین نفر بخونم و بهتر درک کنم چی بودی چی شدی عزیزِ دلم.

    استاد جان، شما یادم دادی اعتبارِ هر خیر رو بدم به الله یکتا، ازتون سپاس گزارم.

    خدایا شما استاد رو آوردی تو زندگیم، خیلی سپاس گزارم.

    خدایا خودت معلم من بودی هستی و خواهی بود، ازت سپاس گزارم که با دست های بی نظیرت و انقدر زیبا بهم آموزش میدی.

    استاد جان مرسی که انقدر خوب معلمی هستی.

    استاد جان مامانم میخواد براتون پیامی بده، گفتم تو بگو من مو به مو برای استاد مینویسم از طرفت، در اولین فرصت و به محضِ اینکه گفت با همون زبون و ادبیاتِ شیرین و مامان گونه ی قشنگش براتون مینویسم.

    میدونین چی میگن مامان جونم؟

    میگه همه خوبن ها ولی سید حسین عباس منش یه چیزِ دیگه است، من باهاش راحت ترم، بهتر یاد میگیرم و …

    و چقدر که مامانم تو این مدت بهبودهای متفاوت داده خودشو که منی که به عنوان دخترش میبینمش کلی کیف میکنم و افتخار میکنم بهش.

    سپاس گزارم برای آموزش های نرم و لطیف و محکم و قاطع و جامع و اصل تون.

    ممنونم از بهبودی که به واسطه ی اموزش های اگاهی بخش تون نسبت به خدا شناسی و خودشناسی، تو زندگیِ من و خانواده ام و دوستام و بی نهایت آدم دیگه در دنیا ایجاد میکنین هر ثانیه.

    مریم جون، ماچ به روی ماه شما که پا به پای استاد ارزشمندی واسه من و همه.

    سپاس گزارم ازت مریمِ نازنین، هم اسمِ مامانم.

    خدایا شکرت واسه روزی های حساب و غیر حسابِ فراوانت، واسه بیدار کردنم بامدادِ امروز و هدایتم به این سمت.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای: