«موفقیت»‌، مسیر رسیدن به خواسته است‌ نه مقصدِ آن

آره استاد عزیزم من شجاع تر از قبل شدم

عملگرا تر از قبل شدم

قدرتمند تر از دیروزم شدم

پس خداروشکر که توی مسیر درست هستم

شجاع تر شدم چون دارم آروم آروم مستقل میشم و دیگه از کسی توقع ندارم هیچ جوره

عملگرا تر شدم چون ایده هایی که به ذهنم میرسه رو و با شرایط الانم جور واقعا اجرا میکنم و تنبلی رو کنار گذاشتم

قدرتمند تر شدم چون تونستم از ی زندگی سمی 7 ساله خارج بشم و حتی بخاطر احساسات مادرانه ام دیگه زندگی سمی رو تحمل نکنم

من قبلا 2 بار دیگه برای جدایی اقدام کرده بودم ولی انقدر شجاعت نداشتم که ادامه بدم و بعد ی مدت کوتاه دوباره برمیگشتم . اما اینبار موفق هستم . درسته هنوز طلاق نگرفتم ولی از عملکردم میفهمم موفقم چون مثل دفعه های قبل نیستم که حالم بد باشه . حالم کاملا خوب و پر از حس آرامشم

به مسیرم یقین دارم و مثل گذشته دو دل نیستم

هر روز از زندگیم لذت می‌برم و واقعا خودم خالق زندگیم شدم هیچی الکی الکی وارد زندگیم نمیشه با قانون همراه شدم .

استاد وقتی حرفاتون رو میشنوم دیدگاهم نسبت به موفقیت عوض میشه و یاد گذشته ام و حال حاضر م میوفتم و میفهمم که بابا من خیلی موفق هستم

منم واقعا به هرچی خواستم تا این لحظه رسیدم . و برای نتایج بزرگتر احتیاج هست چشم دیدن این نتایج ابتدایی رو داشته باشم و شکر گذار باشم.

من دیگه مجبور نیستم کارهایی انجام بدم که دوستندارم

من دیگه مجبور نیستم برای هرکاری ک میکنم ب کسی توضیح بدم

من دارم از طبیعت بیشتر لذت می‌برم

من خیلی نتایج دارم که اصلا گفتنش چند روز طول میکشه

پس من موفق هستم

و بالا رفتن موجودی بانکی هم جزو مسیر پیش روی من

من امسال فقط روی ظرف وجودیم کار می‌کنم روی کارهایی دوستدارم تمرکز میکنم و نتایج خودبخود میان

استاد واقعا اگه من این فایل رو نمیدیدم نمیفهمیدم چقققققدر موفق هستم

ممنونم ازت استاد . من از قدم اول دوره دوازده قدم فهمیده بودم خوشبختی یعنی چی ولی موفقیت رو الان درک کردم

واقعا نیاز دارم ی مدت رو این موضوع فکر کنم و همش به خودم افتخار کنم

چرا همش منتظریم بقیه مارو کشف کنن و به‌به و چه چه کنن بابا خودمون هنوز خودمون رو نشناختیم .

واقعا اینکه الان نسبت به قبل سرم خلوت شده و اوقات بیشتری با خودم تنهام ی موفقیت بزرگیه که میتونم سالها بخاطر ش خوشحال باشم چون خودم رو کشف میکنم .

استاد عزیزم میدونی چیه با این حرفایی ک درمورد پول گفتی من هم یاد انگیزه خودم برای پولدار شدن افتادم

واقعا باورهامون درمورد پول افتضاح ولی من یکی از اون آدم هایی بودم که با اینکه ناخواسته یسری باور های مخرب درمورد پول داشتم ولی خداوکیلی همیشه احساسم بالا بود خوب خوب بهم هرررجا بودم خوش می‌گذشت اینارو از این بابت میگم که یادم میاد زمانی ک نوجوون بودم و هیچ پولی تو جیبم نداشتم از مترو تا خونه پیاده امدم با خواهرم و هر دو انتخاب کردیم با پولی که داریم خوراکی بخوریم و خوش بگذرونیم . واقعا مسافتی زیاد بود در حد یک ساعت و نیم .

بعد ما چقدر خوش میگذروندیم تا اینکه من ازدواج کردم و به همون شکل با همسرم همش در حال گشت و گذار و تفریح بودیم در حالی که هیچی نداشتیم واقعا هیچی نداشتیم . در حدی که همسایه ها و فامیل ها مون حسودی میکردن . یعنی این حرف رو از زبون خودشون شنیدم وگرنه من نمیدونستم . بعد هم آروم آروم اوضاع مالی ما از صفر رسید به 70 و واقعا خیلی تغیر کردیم . خونه ماشین مسافرت خرید زمین بچه … همه چی همه چی … ولی دیگه اینکه من جدا شدم داستانش بخاطر این بود من واقعا بچه بودم و به پختگی الان نبودم و انتخابم در شریک و همراه برای زندگی انتخاب نادرستی بود ولی من تو همون شرایط خیلی رشد کردم خیلی خیلی من از دل سختی ها و تضاد ها رشد کردم و مدارم از همسرم جدا شد خدارو صد هزار مرتبه شکر.

یکی از تضاد های زندگی منم همین که من هرچقدر انسان هستم هر چقدر فرزند خوبی باشم هر چقدر همسر خوبی بودم هرچقدر مادر خوبی بودم باز انگار دقیقا همون حرف شما انگار که بازم یچیزی کم داشتم ی روز همسرم بهم گفت تاحالا ی هزار تومنی برا بچت خرج کردی ! یعنی تمام زحمات یک مادر رفت زیر سوال یعنی اونا همه هیچ اونا که وظیفته اگه راست میگی چقدر خرج کردی ! این جمله بشدت منو تکون داد . انگار که از ی خواب زمستانی بیدار شده بودم .

این اشتباه ک من بخاطر حرف ی آدمی که واقعا از نظر روحی و ذهنی بمار بود بخوام تصمیمی بگیرم ولی من واقعا وقتی فکر میکنم که خالق زندگیم هستم میگم اوکی پس من میتونم پول و ثروت هم خلق کنم تا دستم جلوی بابام هم دراز نباشه . من میتونم همه جوره از پس خودم بربیام و دیگه نیازی به کسی نداشته باشم .

استاد من چون همیشه انسانی بودم که بخاطر نوع افکارم ی شخصیت آروم و خونسرد داشتم هیچوقت برا چیزی حول نمیزدم هیچوقت درگیر نبودم و به اصطلاح ی دختر فوق العاده رویایی و خیال پرداز بودم . همه مسخره ام میکردن و میکنن . و میگن این چیزا نون نمیشه . ولی منم خیلی دوستدارم با همین تخیلاتم با همین باور های قشنگم که مثلا یکیش اینه تبلیغ بی تبلیغ . بتونم ثروتمند بشم . و اونموقه که همه اون آدمها از خودشون میپرسن چیشد که اینجوری شد . ولی مهم تر از همه اونا این برام مهمه که من با ثروتمند شدن اعتماد بنفس م هم بیشتر میشه و ایمانم بیشتر میشه . من وقتی هنوز تجربه ثروت رو ندارم نمیتونم بگم که من از ثروت سیر شدم . مثل همون فایل خودتون که میگفتین راه رسیدن به ثروت گذر کردن از ثروت .

آره استاد گفتی سلامتی منم مثل شما هستم و واقعا اصلا دیگه بیمار نمیشم و سال 402 ی دونه قرص هم نخوردم . من آلرژی شدید داشتم بدون قرص انقدر عطسه می‌کردم که خسته میشدم ولی کلا تموم شد و من خوب خوبم . من 4 سال اضافه وزن داشتم سایز نزدیک 50 بود ولی الان 46 شده سایزم .

من از وقتی ازدواج کرده بودم همون چند تا دوست دوران دبیرستان هم دیگه نداشتم ولی الان کلی دوست خوب تو همین سایت دارم که بیشترشون آقا هستن . و کلا رابطه ام با خانوادم افتضاح بود. اونم عالی شده .

بابا اصن همه اینا به کنار من از وقتی با شما آشنا شدم تونستم خدای حقیقی رو بشناسم تونستم دست از اعتقادات مذهبیم بکشم و خدا رو فراتر از این چیزا ببینم تونستم قوانین خدا رو بشناسم و انقدر سوال بی‌جواب تو ذهنم نباشه . من همیشه با ترس و اضطراب نماز میخوندم و از خدا میترسیدم ولی الان خدا شده رفیق تمام لحظه هام خدا رو تو وجودم حس میکنم . اصن خدای اون موقع کجا خدای الان کجا . زمین تا آسمان فرق کرده

قبل از اینکه مریم جان در مورد اون حرکت شما تو دانشگاه بگه که بدون هیچ رو نوشتی سخنرانی میکردین من این سوال برام پیش آمده بود که آیا استاد اونموقه هم فلبداهه از قوانین میگفتن یا نه . که خدا روشکر جوابم رو گرفتم و چقدر سریع . مچکرم مریم جون .

استاد من الان خیلی این کارم رو تشویق و تحسین میکنم که در حالی که همه خانواده نشستن پای فیلم نون خ من دارم با فیلم عباسمنش و کامنت گذاشتن از خودم مراقبه میکنم . من خیلی این هدف داشتن رو تحسین میکنم که همه تا صبح بیدارن چون ماه رمضان ولی من شب زود میخوابم که صبح بیدار شم و ورزش کنم و از انرژی خورشید بهره بیشتری ببرم .

من تحسین میکنم خودم رو که همیشه زورم میومد دو خط بنویسم با اینکه می‌فهمیدم عاشق نوشتنم ولی اینکار نمیکردم اما از وقتی با شما آشنا شدم دفترها پر کردم . و هر روز در حال نوشتن هستم . من حتی موقعی که دوره 12 قدم رو نخریده بودم . فقط چون شنیدم مریم جون میگه با این تمرین ستاره قطبی دیگه چیزی نمیمونه که آدم بخواد و بهش نرسه . و تعریف های استاد دیگه مصمم شدم که انجامش بدم و درست و غلط ش هم مطمئن نبودم ولی داشت جواب میداد . الانم که دارم هر روز و شب می‌نویسم.

اتفاقا استاد من همیشه وقتی فیلم سال های قبلیتون رو تو ایران میدیدم خیلی برام جالب بود که اونموقه به تیپ و ظاهرتون بیشتر اهمیت میدادین و وقتی کمی فکر کردم به این نتیجه رسیدم . خوب استاد حق داشته چون اونموقه اول های کارش بوده و میخواسته بره تو ی جمع رسمی و سعی میکرده مناسب همونجا لباس بپوشه . ولی الان تو خونش دیگه چ نیازی هست . بعد هم استاد ی آدمی مثل خودم راحت طلب . نظر بقیه خیلی براش مهم نیست بیشتر راحتی خودش رو در نظر میگیره ‌ . بعدشم آدمی که دیگه انقدر به ثروت رسیده اعتماد به نفس ش هم کلی بالا تر رفته و میدونه لزوما لباس به اون شخصیت و حس خوب نمیده .

و استاد خدایش هم من شیفته همین راحت بودن شما شدم . چون من نمیتونم با آدم هایی که مدام تیپ رسمی میزنن حتی برا ی کلیپ چند دیقه ای ارتباط برقرار کنم . نمیگم بد میگم سلیقه من نیست . من همینجوری راحت ترم که شما تو خونه خودتی تو ماشینی تو مسافرتی رو تخت خوابی وسط دریاچه ای .

استاد این حرفا رو باید با طلا نوشت

تو دنبال عشقت برو پول خودش میاد دنبالت

اون شور و شوق در زندگی یعنی موفقیت نه مقصد نهایی

اگه مقصد موفقیت بود خییلی از کسایی که ب مقصد رسیدن باید دیگه همه چیو میبوسیدن میذاشتن کنار مثل زیدان و رونالدو که توپ طلا گرفتن ولی هنوز شوقی دارن که سوزان . این یعنی زندگی .

استاد من درس هامو گرفتم بینهایت مچکرم که بازهم چشم منو رو به حقیقت باز کردی . میبوسمتون هم شما هم مریم مهربونم رو . در پناه الله .