«موفقیت»‌، مسیر رسیدن به خواسته است‌ نه مقصدِ آن - صفحه 25

659 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    فاطمه فضائلی گفته:
    مدت عضویت: 1245 روز

    سلااااااامممممم به استاد خفنم

    استاد جان داشتم ب این فکر میکردم که چقدر تو همه حوزه ها اگاهی دارید و خدایا شکرت که پذیرای این اگاهی ها هستم . خدایا شکرت که اجازه دادی منم به این اگاهی ها دست پیدا کنم قربونت برم

    چقدر خوشگل گفتی استاد که هر لحظه تکاملمو ببینم و کیییییف کنم . اقا منم دارم چه کیفی میکنم بعد یکسال که دوچرخه میخواستم و استرس هزینه و اینکه بابام ناراحت بشه و ترس از خیابون و هزار تا ترمز دیگه وقتی بیخیال فکرام شدم بالاخره به راااحتییییییییی خریدم . اصلا نمیتونم بگم چقدر به راحتی همه چیزش اوکی شد .خدایا شکرت تو فوق العاده ای واقعا

    خدایا شکرت

    هرچقدم بگم شکرت کم گفتم . برا همین نعمت و خواستم ذوق زدم چجورم و قشنگتر اینکه فکر میکردم بابام دوست نداره تو محله سوار بشم و دیدم کیف میکنه و حتی امروز صبح که رفتم سوار بشم دیدم برا زینش روکش خریده بدون اینکه من بگم . خدایا شکرت

    پدر عزیززززدلم ایشالا همیشه زندگیت و سلامتیت پربرکت باشه

    خیلی خوشحالم میخواستم دوچرخه سواری را به راحتی شروع کنم به لطف الله به راحتی اوکی شد

    خدایا سپاسگزارم بازم ازت

    استاااااادددددددد اینم نتیییییجه

    تصمیم گرفتم هر روز فقط یک فایل رو پنج بار گوش بدم و دقیق عمل کنم

    همگی شاد باشیم

    زندگی پر عمقی داشته باشیم

    و هر روز عملگراتر به لطف خدای بزرگ

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  2. -
    سعید زندیه گفته:
    مدت عضویت: 1349 روز

    سلام و عرض ادب خدمت استاد عزیزم، خانم شایسته و همه دوستان گرامی

    استاد من این متن رو در درجه اول خطاب به شما مینویسم ولی حس میکنم برای دوستان عزیزم هم جالب باشه خوندنش

    عاشقتونم وقتی اینقدر وااااااضح و روشن حرف میزنید جوری که آدم گل از گلش میشکفه، اینجور وقتا فقط گوش میدم و خودم رو و قالب شخصیتم رو با شما جایگزین میکنم یجورایی همزاد پنداری میکنم و میبینم به وضوح که چه اتفاقات مشابهی رو با شما عزیزدل تجربه کردم

    وقعا اینکه میگین من برام مهم نبود دور و برم چی میگذره فقط رو هدفم تمرکز داشتم رو من به عینه با همین شرایط مشابه منتها تو حوزه کاری خودم تجربه کردم

    من بهار سال ۹۵ بود که دانشجوی ترم ۴ کارشناسی ارشد مکانیک بیوسیستم که مرتبط هست با ماشین آلات کشاورزی، بودم.

    درگیر پایان نامه و ساخت یسری تجهیزات با امکانات در حد صفر تو کارگاه دانشگاه بودم ولی این رو از ته قلبم میگم داشتم عشق میکردم از کاری که همه ازش فراری بودن ببخشید این جمله رو میگم ولی همه هم اتاقیا و دوستان نزدیک و بعضی از همکلاسیا میگفتن تو عقل نداری ببخشید مغز …. خوردی که با این امکانات ناچیز رفتی پروژه ساخت و تولید برداشتی تو ترم دهم کارت تموم نمیشه ولی من تو دلم بهشون میخندیدم.

    استاد نه تنها پشیمون نشدم بلکه تمام تلاشم رو کردم که خانمم که اونموقع نامزد بودیم و همکلاس، ایشونم پروژه ساخت و تولید بردارن و گفتم نگران نباش تو فقط برو جلو خودم هواتو دارم. اولین نفری که شروع به ساخت دستگاهش کرد من بودم و رفتم تو دل کار و هشتاد درصد کار که ساخت تجهیزات مانیکی بود رو تو دو هفته انجام دادم و موند چند تا قطعه الکترونیکی و چند تا آزمایش، بلافاصله دست به کار انجام پروژه خانمم شدم و ده روزه اونم دادم تحویلش که بره سراغ آزمایشات و تست و بقیه کاراش که دیگه به عهده خودش بود. استادم که این دو تا حرکت رو دید کف کرد و پروژه نیمه کاره ای که سه تا دانشجو قبل من روش کار کرده بودن و به نتیجه نرسونده بودن رو یجورایی انداخت گردنم و با رودرواسی و کمی هندونه زیر بغل زدن و اجبار اینکه آبروی گروهه و از این حرفا کاری کرد که کمکش کنم و با اکراه اونم یه ماهه انجام دادم.

    بازم همه میگفتن تو دیوانه ای، بخدا استاد تا ۸ شب کارگاه و کتاب خونه بودم بعدش میرفتم مسافرکشی تا ده شب بعد میرفتم خوابگاه و ۸ صب دوباره کارگاه بودم یا کتابخونه، هیچ ورودی مالی هم جز اون پول مسافرکشی نداشتم اما شور و شوقی که داشتم من رو تو مسیرم به جلو هل میداد.

    استاد این مقدمه موفقیتم بود تو همون تابستون کار پیدا کردم تو اولین تجربه کاریم شدم کارشناس فنی یه شرکت کوچیک که یه قرارداد پیمانی بستم تا طرف ۴ ماه دو تا دستگاه براشون بسازم. دستگاه اولم رو تو ۱۴ روز و دستگاه دوم رو تو ده روز ساختم جوری که به یه نمایشگاهی که تو اون تایم برگزار میشد رسید و کارفرما داشت از خوشحالی بال در میاورد این همونجاییه که شمام تو صحبت هاتون فرمودین جایی میشه احساس کرد که تو مسیر موفقیت رو خوب رفتی که وقتی برگردی به عقب به اولین کرهات هم افتخار کنی و منم به اولین تجربه کاریم افتخار میکنم جوری بود که قابلیت بردن به یه نمایشگاه معتبر رو داشت.

    تو همون نمایشگاه من با یه برند معتبر کشوری آشنا شدم و چون تعهدم رو به شرکت قبلی ادا کرده بودم با این برند معروف قرارداد همکاری بستم و یک سال هم اونجا بودم و سال بعد تو همون نمایشگاه با یه برند موفق دیگه آشنا شدم و پیشنهاد کاری بهم شد که تمایل پیدا کردم با اونها کارم رو ادامه بدم.

    چهار سال هم توی شرکت سوم کار کردم و تمام چیزایی که رویاش به ذهنم رسیده بود رو تونستم بسازم آزاد بودم و کلا سیستم کاری خاص خودم رو اونجا جا انداخته بودم یه آدم اتش به اختیار که همه جور اختیاراتی داشت و تو شرایطی که اکثر افراد اونجا ساز ناکوک میزدن من یه شرایط نسبتا بهتر و عالیتری داشتم. الانم که دارم این متن رو تایپ میکنم چند ماهیه که به پیشنهاد یکی از دوستان به یه شرکت قدر تو بحث حفاری و معدن اومدم و شرایط عالی رو دارم و همه جوره دارم ساپورت میشم.

    استاد حال الان این سعید زندیه با حال اون سعید زندیه که بهار و تابستون ۹۵ داشت تو کارگاه دانشگاه کار میکرد یکیه.

    فقط ایکاش اونموقع من با شمام آشنا میبودم هر چند پیگیر مباحث موفقیت بودم و منم از طرفدارای مجله موفقیت و کتابای انگیزشی و فایلای جسته گریخته ی اینترنتی بودم اما الان حس و حال و تمرکز بالاتری دارم.

    در کل با این فایل که نشانه امروز من بود خیلی ارتباط برقرار کردم و عاشقتونم.

    موفق باشید و سربلند

    ممنون از حس خوبتون

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  3. -
    زهرا گفته:
    مدت عضویت: 1295 روز

    سلام خدمت استاد عباسمنش و خانم شایسته‌ی عزیز

    استاد دقیقا چند روز قبل داشتم به این موضوع فکر میکردم.

    اینکه به نتیجه اینقدر نچسبم و فقط از مسیر رسیدن به خواسته‌هام لذت ببرم.

    اینکه یه سریا هرروز دارن تلاش میکنن و در حوزه‌ی خودشون هرروز موفقتر میشن، با اینکه انگار ب کلی موفقیت رسیدن و از خیلی از آدما موفقترن ولی همچنان انگار ک عطش خیلی زیادی ب پیشرفت دارن، و باز هم موفقیت‌های بیشتری کسب میکنن.

    اینا همونایی هستن که از مسیرشون لذت میبرن. به فکر مقصد نیستند، بلکه از لحظه به لحظه‌ای که دارن در مسیر هدف و عشقشون حرکت میکنن لذت میبرن، ذره ذره پیشرفتی که در کارشون میکنن رو میبینن، تحسین میکنند و لذت میبرند،

    موفقیت یک مسیره نه ی مقصد، رشد و بهبود دائمیه، اگر داری از ی لحاظ نسبت ب دیروزت رشد میکنی، تو در مسیر موفقیتی، در همون لحظه تو موفقی،

    وقتی کمی با‌اعتماد به نفس‌تر شدی، کمی با انگیزه‌تر، کمی باایمان‌تر، کمی شجاع‌تر، کمی ماهرتر در کارت شدی،

    “تو موفقی”

    تو باید همه‌ی اینارو ببینی و هرروز به خودت یادآوری کنی چون اگر میخوای موفق باشی جز این راه دیگه‌ای نیست، وقتی موفقیت‌ها و پیشرفت‌های هرچند کوچیکتو میبینی کم‌کم طبق قانون موفقیت‌های بیشتری رو کسب میکنی، چون کانون توجهتو متمرکز کردی رو موفقیت.

    کسی که همه‌ش چسبیده به هدفش و منتظر نتیجه‌ی نهاییه طبق قانون حتی نمیتونه به هدفش برسه، چون همه‌ش داره فرکانس کمبود رو ارسال میکنه که نتیجه‌ای جز کمبود و ناکامی هم براش نداره.

    پس فقط از مسیر لذت ببر، وقتی در مسیر درستی، نگرانی و انتظار معنی نداره، کم‌کم تکاملتو طی میکنی و در زمان مناسبش به هدفت میرسی، چون نتیجه‌ی یک مسیر درست ثروت ،موفقیت و نعمته.

    برای این فایل بی‌نظیر سپاسگزارم و براتون بهترین‌ها رو آرزومندم💗

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  4. -
    آوا گفته:
    مدت عضویت: 1407 روز

    به نام خداوند بخشاینده و مهربان

    روز 92ام از روزشمار زیبای تحولم

    استاد عزیزم چقدر صحبتهاتون زیبا و تاثیرگذار بود. انگار خطاب به من بود که از مسیر لذت ببر. چقدر آروم شدم. الان که دارم به مسیری که تا اینجا اومدم فکر میکنم خودم رو تحسین میکنم در صورتیکه قبل شنیدن حرفهای شما این حس رو نداشتم. وقتی برمیگردم به گذشته میبینم چندماه قبل اصلا فکرشم نمیکردم بتونم در یک مصاحبه ی کاری به زبان انگلیسی صحبت کنم و این تجربه واقعا باعث غرورم میشه. میدونم که روزبروز دارم در زبان انگلیسی بهتر میشم. یااینکه هشت ماه قبل شبها نمیتونستم بخوابم ولی الان اینقدر آرامم که براحتی خوابم میبره. هر دوماه که پیش دکترم میرم داروم رو کمتر میکنه و مطمئنم معجزه اتفاق می افته و بدنم روزبروز خودش رو بهبود میده و بزودی به حدی از سلامتی میرسم که دیگه نیازی به دارو ندارم و هر عضو بدنم وظیفه ش رو به درستی انجام میده و این فوق العاده ست. چهار ماه قبل اصلا نمیتونستم روی زمین بشینم و پاهام درد میگرفت ولی الان پیاده روی های طولانی میرم دوچرخه سواری میکنم و انعطاف پاهام طبیعی شده و براحتی روی زمین میشینم. وای که چقدر از نظر سلامتی من نتیجه گرفتم.یکسال قبل کلی جلسات فیزیوتراپی و تب سوزنی رفتم برای دستهام و گردنم. الان دستهام بسیار بهتر از قبله و گردنم هم خوب شده. یه زمانی یعنی دو سال پیش به خاطر کنارگذاشتن زندگی طبق قوانین الهی و غرق شدن در غم و غصه کلی بیماری گرفتم و دوباره برگشتم با کمک دوستام و با ورود به سایت شما دوباره به زندگی برگشتم و هر روز تلاش کردم تا بهتر بشم و هر روز با خودم تکرار کردم “خداوند روزهای رفته را باز می گرداند” و واقعا هم اینطور شد . من الان بسیار جوانتر و زیباتر از قبلا به نظر میرسم و این واقعا حس خوبی بهم میده و خوشحالم میکنه.وقتی در عروسی برادرم همه و همه از زیبایی من میگفتن تا حدی که عروس میگفت واسه ی من اسپند دود کنند و این درحالی بود که سالها قبل که بسیار جوانتر بودم همچین برخوردهایی نمیدیدم. این تجربه ها بسیار برام لذت بخشن و استاد این شما بودید که با صحبتهای نابتون در من اینقدر اثر گذاشتید که روزبروز تمرکز کنم بر بهبود خودم و چشمهامو باز کردید و آگاهم کردید که از هر پیشرفتم لذت ببرم و در چشم خودم بزرگش کنم و اینکه موفقیت یک مسیره نه مقصد. بی نهایت سپاس🍀🍀🍀🍀🍀🍀💖💖💖💖💖💖💖💖💖🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  5. -
    آلا گفته:
    مدت عضویت: 2295 روز

    من امروز خیلی عجیب و البته کمی این حرفهارو درک کردم….

    من سراپا اشتیاقم… از ذوق خوابم نمیبره و همش میگم خدایا کمکم کن خوب شکرگزاری کنم. من غرق لذت مسیرم شدم.

    من علاقه مو به هنر همزمان با مهاجرتم شروع کردم و تازه به خلق محصولات خوب رسیدم. شروع کردم به پرزنت کردن خودم و گروه هایی و پیدا کردم که بهم پیشنهاد دادن برم خودمو پرزنت کنم. به یه زبان جدید… و من اینقدر بعد این جلسات حس لیاقت پیدا کردم که فقط میخوام برم هررزو خودمو جاهای محتلف پرزنت کنم از بس زیبا بود از بس لذت بخش بود اینقدر که به اشتباهات حرف زدن و زبانم توجه نمیکنم و میگم این ارتباط مقدسه و بعد هرجلسه با خودم تکرار کردم خدایا من سهم خودمو انجام دادم و ایمان، ایمان همه چیزه!

    خیلی خوشحالم ازین جرات و اینکه جای الانم آرزوی همیشگی من بود…

    برای منی که پاشنه آشیل دارم عمیق برای چسبیدن به خواسته اینکه چرا نتایج مالی کمه! این حس عجیب دلچسب و آرامش بخشه و میخوام اینقدر تکرارش کنم که نهادینه شه تو وجودم.

    سپاسگزارم هزاران بار

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  6. -
    شهرزاد ممبینی گفته:
    مدت عضویت: 1793 روز

    بنام خدا

    سلام به استاد عزیزم، مریم جانم و همه همسفران

    روز نود و دوم سفرنامه

    استاد یک فایلی از زمانی که جلسات ۲۱ روزه در سال ۱۳۸۷ در تهران برگزار میکردند روی سایت گذاشتن که البته مال ابتدای شروع به کارشون بود. دوستان دچار کج فهمی های شدن که استاد لطف کردند در این فایل به اصلاح اون سو برداشتها پرداختند. من آنچه فهمیدم رو مکتوب میکنم تا خودم به درک بهتری برسم.

    من (استاد) خیلی دلم میخواست بدونم در ابتدا چه میگفتم و حرفهام نسبت به الان چه تغیری کرده بود. متوجه شدم که از همون ابتدا شالوده اصلی حرفهام یکی بوده و به مرور که درکم بهتر شد جزییات بیشتری اضافه کردم. من به اولین کارم افتخار کردم برخلاف خیلیها که نمیخوان با گذشتشون روبرو بشن. بعضی دوستان نوشته بودن استاد چقدر خوب که با اینکه نتیجه نگرفته بودین ادامه دادین تا به نتیجه رسیدین. من همچین نگاهی نداشتم که آدم بی نتیجه ای هستم. این به من نشون میده که بچه ها روند موفقیت رو درک نمیکنن و فکر میکنن موفقیت رسیدن به یک نقطه خاص هست. به این حرفهایی که میخوام بگم فکر کنین.

    من با رزومه برگزاری کلاس در دانشگاه بندرعباس اومدم تهران. (که برای همون هم آموزش ندیدم و خودم یاد گرفتم) من در حالی وارد تهران شدم که هیچ شناختی از این شهر نداشتم با اینکه اینجا متولد شدم. بعد از شش یا هفت ماه سمینار برگزار کردم. اون هم نه یک سمینار یک جلسه ای یکی دو ساعته. یک دوره ۲۱ جلسه ای. که قبل از اون هم یک جلسه معارفه گذاشتم و به افراد گفتم که قراره چی آموزش بدم. و اونها با شناخت انتخاب کردن که وارد این دوره بشن. بنظر شما این موفقیت نیست و من اون موقع خودم رو آدم موفقی نمیدونستم؟ این‌که آدم‌ها رو تحت تاثیر قرار بدی و کمک کنی زندگیشون بهتر بشه به نظر شما موفقیت نیست؟

    اگر شما این اعتماد بنفس رو موفقیت نمیدونین در مسیر اشتباهی هستین و موفقیت در ذهن شما رسیدن به یک عدد خاص هست یا ماشین و خونه فلان و بهمان. اما موفقیت در ذهن من بهبود خودم نسبت به گذشتم بود.

    میدونین چند نفر آدم ثروتمند هست که آرزوشونه کسی پای حرفاشون بشینه؟ در حالی که اونهایی که پای حرفهای من نشسته بودند همگی آدمهای تحصیلکرده ای بودند که با شناخت و آگاهی اونجا اومده بودند. کسانی که میگین استاد از کجا به کجا رسیدی درک نکردن که اون جا کجا بود. کارهایی که من کردم رو خودم انجام دادم بدون هیچ الگویی و بعد از من خیلیها از من الگو گرفتن و این برای من دستاورد بود و موفقیت. برای من شجاعتم، ایمانم به خودم و خدای خودم و حرکتم برای رسیدن به خواسته هام موفقیت بود. من احساس غرور میکنم که با وجود شرایط مالی نه چندان خوبم به افراد میگفتم اگر تمرینات رو نمیخواین انجام بدین پولتون رو پس بگیرین و از دوره خارج بشین. هدف من اشاعه توحید بود و اینکه کمک کنم زندگی افراد بهتر بشه. همونطور که زندگی خودم بهتر شده به بود و به روابط عالی، سلامتی و آرامش رسیده بودم. اینها ارزشمند نیست؟ خواسته مالی زمانی در من شکل گرفت که اونموقع هم افرادی مثل شما بودند که بگن این خدایی که ازش میگی چرا پول به تو نمیده؟ این انگیزه شد که من بخوام به ثروت برسم که بگم این خدا و قوانینش که به من سلامتی، آرامش و روابط عالی داده ثروت هم میده. (به گفته زیبای خودتون از زبان ملاصدرا در فایل توحید عملی شماره ۳ که خدا برای تو خواهر میشود، برادر میشود، شام در سفره شامت میشود به شرط ایمان به شرط پاکی دل).

    من در نهایت متوجه شدم تا زمانی که آدمها خودشون نخوان من نمیتونم زندگیشون رو تغییر بدم.

    من متعجبم که این پول با ذهن شما چه کرده. شمایی که میگی استاد لباسهاتون فلان و بهمان بوده. اون لباس از لباس الان من گرونتر بود، من که الان لباس خاصی نمیپوشم. شمایی که از اون فایل پر از درس و نکته فقط بی پولی و بی لباسی من رو دیدی راه زیادی تا درک موفقیت و موفق شدن داری.

    امیدوارم بعد از این صحبتها معیارتون برای موفقیت تغییر کرده باشه. معیارتون شجاعت بیشتر، عملگرایی بیشتر ، قدرتمند شدن و هر روز بهتر از دیروز شدن باشه. شمایی که در مسیر موفقیت قدم برمیداری خوبه بدونی که موفقیت رسیدن به یک چیز خاص یا نقطه خاص نیست. اگر اینطور بود رونالدو اولین توپ طلا رو که میگرفت میرفت که میرفت. یا زین الدین زیدان با این همه درخشش و دست‌آورد این همه شور و شوق نداشت که مربی بشه. این شور و شوقی که در وجود این جور آدمها و خودم هست رو من خوشبختی میدونم نه رسیدن به یک نقطه یا عدد بانکی خاص. اصلا فکر کردین پول از کجا میاد؟ پول نتیجه همین شور و شوق، همین انگیزه، همین باور، همین ایمان و حرکت هست‌.

    در انتها تحسین میکنم مریم جان رو که اینقدر همیشه مشتاق شنیدن و عمل کردن به حرفهای استاد عزیزم بوده که یادش مونده بود که استاد در اولین کلاس بندرعباس چی گفته بودن و اینکه برگه رو کنار گذاشته بودن و اجازه داده بودن که آنچه میخوان بگن از وجودشون بجوشه.

    ممنون استاد عزیزم 🙏🌺

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  7. -
    ترنم گفته:
    مدت عضویت: 1285 روز

    سلام به استاد توحیدی و بی نظیرم

    استاد منم تعجب کردم ک چرا انقدر بقیه چسبیدن ب فرع

    استاد با اینکه من چندساله میشناسمتون و مدتیه عضو سایت شدم و دارم فایلای شمارو میبینم ولی خدای من شاهده ک این فایل سال ۸۷ خیلی بیشتر از بقیه روی من تاثیر گذاشت و من سه بار پشت سر هم دیدمش خداشاهده ک من محو این بودم ک چقدر مسلط بودین چقدر اعتماد به نفس خوبی داشتید چقدر من ارتباط گرفتم با این فایل عمیقا احساسش کردم و وقتی گفتید هفت هشت ماهه شروع کردین من موندم اصن شوک شدم گفتم الله اکبر نگاش کن نگاش کن ببین بعد چندماه اخه چجوری چقدر قوی خدای من شاهده و خودتونم میدونید من چند روز پیش بهتون پیام دادم که چه ایده ای گرفتم عمیقا تحسینتون میکنم استاد من تمام توجهم و به زبان بدنتون بود که چقدر سرشار از اعتماد به نفس بود و حتی خود کلامتون چقدر شیوا بود چقدر راحت چقدر مسلط الله اکبر… استاد من مدتیه مغرور نیستم چون شمارو دیدم چون دیدم یه انسان واقعا چقدر میتونه موحد و عملگرا باشه و یه جورایی وقتی میبینمتون اصن ذهنم جرئت نمیکنه مغروربازی دربیاره😂😂😂 خلاصه که بی نظیرید

    استاد من دوشبه شکم درد شدید دارم و از فکر کنکور بی خوابی گرفتم یه جورایی… ولی از اونجایی ک همیشه میگم الخیر فی ما وقع چقدر قشنگ دارم تکامل ذهنیم و برای خواستم طی میکنم دیشب رفتم مشترکات و بین رتبه یکای ده سال اخیر کنکور ریاضی پیدا کردم امشبم بلند شدم چراغا رو روشن کردم نشستم نوشتم که اقا چرا سختش میکنی چرا درگیر جامعه شدی تو کنکور و عین بقیه بهش نگاه نکن کنکور یه پازلی از خواستته ازین جهت ک میخوای نمونه ی بارز اختراعت باشی چرا عین بقیه شدی بابا بقیه سه سال می خونن چون بقیه هدفشون یه دانشگاه و یه حقوق بخور نمیره تو کنکور بخشی از پازلته سختش نکن دوماه زمان داری اصلا هم کم نیست زمان ثروتمنده کی گفته ۲۴ ساعت واسه همه ۲۴ ساعت میگذره اصلا؟ کی گفته کجا گفتن؟ کجا گفتن دوماه دقیقا دوماه میگذره واسه همه؟ من تعهدم و نشون میدم بهره وریم از زمان فراتر از دوماه میشه

    استاد امروز یه جمله خوندم جف بزوس میگ باید پول خرج کنی تا پول کسب کنی استاد من اومدم سریع نوشتم بعد گفتم الان سرمایه من چیه؟ گفتم خب زمانمه بعد اومدم گفتم ارزش یک ساعت من یک میلیون دلاره پس هرموقع من برای هدفم یک ساعت زمان بزارم یک میلیون دلار وارد حسابم میشه یه ساعتی پرداخت میکنم برای هدفم خدا هم برام نگه میداره…. میدونید چرا گفتم یک میلیون دلار چون خیلی سختمه پاشم کاریو بکنم چون سختمه ارزش دادم بهش…. فعلا ک استاد خودمو سپردم ب خدا انصافا ک تکاملمو دارم عالی طی میکنم و تغییر مدار و دارم حس میکنم

    مثلا من خیلی چسبیده بودم ب هدفم خیلی به تهش نگاه میکردم خیلییییییییی ولی الان دنبال اینم ک چیکار کنم ک توی این دوماه با درسام بهم خوش بگذره درسته ک ایده ای ندارم ولی همینکه ب هدف نچسبیدم و یه جورایی رهاتر از قبل شدم خداروشکر میکنم بقیشم باز کار میکنم خدا هدایت میکنم

    توی فایل قبلی گفتید ای مردم این خدارو قبول کنید به عنوان خدای هادی….. قبولت دارم خدای من

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  8. -
    میثم شهریاری گفته:
    مدت عضویت: 1777 روز

    به نام رب جهانیان

    سلام دوستان عزیز

    سفرنامه ۹۲

    موفقیت مسیر رسیدن به خواسته است.

    وقتی در مسیر خواسته هستی و احساس عالی داری و داری قدم به قدم جلو میری و الهامات رو دریافت میکنی و وبه آنها عمل میکنی خوب پس داری لذت میبری.حالا وقتی ما خیلی درگیر رسیدن به اون خواسته نهایی هستیم یا باور نداریم که به اون می‌رسیم که اینقدر دست و پا میزنیم و یا از مسیر لذت نمی‌بریم و فکر می‌کنیم که لذت فقط در داشتن اون خواسته است.که اگر اینجوری باشه سخت در اشتباه هستیم.

    خدایا بابت لذت بردن از مسیر موفقیت سپاسگزارم سپاسگزارم سپاسگزارم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  9. -
    رضا دهنوی گفته:
    مدت عضویت: 2616 روز

    سلام

    فایل ۹۲

    دائم به شکست هایم توجه میکنم و خودم را سرزنش میکنم که چرا به فلان ماشین یا فلان خونه نرسیدم و به جای لذت بردن از مسیر علایقم خودم را به بیراهه میبرم ..

    به موفقیت هایم توجه کنم هر چند کوچک و راجب اون ها صحبت کنم..

    خودم را با خودم مقایسه کنم ..

    میام خودم را با استاد مقایسه میکنم میبینم من یک نقطه هستم در برابر یک اقیانوس و خیلی زود مایوس میشم و به بیراهه میرم ..در واقع خودم رو با فردی مقایسه میکنم که میلیون ها مایل از من فاصله داره بعد میگم چرا نتایج ایسون رو ندارم و دیگه خودم رو به خاطر موفقیت هام تحسین نمیکنم و همش توی سر خودم میزنم..

    فقط خودم را با خودم مقایسه کنم و هر روز کمی بهتر عمل کنم تا خیلی زود مایوس نشمو اینقدر به خودم سخت نگیرم و مسیر رو برای خودم زهر مار نکنم ..

    اون لخظه ای که در مسیر علایقم هستم بالاترین احساس عشق رو دارم.. اگر پول وارد زندکیم نمیشه دلیل بر این نیست که موفق نیستم و همش توی سر خودم بزنم به خاطر تاثیر گرفتن از حرف های بقیه که همش میگن ول کن برو دنبال پول !!!

    باورهایم راجب ثروت ایراد دارد.. در واقع ذهنیت بسیار فقیری نسبت به پول دارم نه اینکه علایقم پول ساز نیست

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  10. -
    فرشته کوهستانی گفته:
    مدت عضویت: 1318 روز

    بنام الله یکتا

    استاد عزیزم و مریم جانم سلام

    در اکثر فایلها این نکته رو همیشه گوشزد میکنید که باید تکامل رو طی کنیم

    وقتی شما از لباس صحبت کردید،یاد حکایتی تو کتاب افتادم که با لباس کهنه رفته بود تو مجلس ثروتمندان راش ندادند بره تو مهمونی

    بعد که رفت لباسش و عوض کرد بهترین غذاها رو جلوش گذاشتن و اون به لباسش غذا رو میخوروند

    وقتی بعضی از دوستان میگن لباستون کهنه بوده میفهمم که چقدر بعضی ها و یا شاید خود من درکم پایین بوده از موفقیت

    من اولویت زندگیم داشتن روابط عاشقانه واقعی هستش و سلامتی

    در وحله ی بعدی میخوام که ثروتمند باشم

    من امروز به لطف خدا تو دل یکی از ترسهام رفتم و شکستش دادم تا حدودی

    از خدا میخوام کمکم کنه تا کامل ترسم رو بشکنم و ازبین ببرم

    در پناه الله یکتا شاد ثروتمند و سعادتمند باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای: