«موفقیت»، مسیر رسیدن به خواسته است نه مقصدِ آن - صفحه 8 (به ترتیب امتیاز)
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2020/10/abasmanesh-24.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2020-10-24 08:14:042020-10-24 23:38:59«موفقیت»، مسیر رسیدن به خواسته است نه مقصدِ آنشاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته عزیز
همین که قانون رو فهمیدم
همین که ساز و کار جهان هستی رو فهمیدم
همین که شجاع تر از قبل شدم
همین که هر روز دارم خودم رو بهبود میبخشم
همین که توی زندگیم آرامش رو بدست آوردم
همین که حسم نسبت به خودم بهتر شده
همین که خودم برای خودم تونستم تصمیم بگیرم
همین که تلاش میکنم ذهنم رو کنترل کنم
همین که تونستم زیبایی های جهان رو ببینم
همین که شکرگزار خداوند شدم
اینا همون موفقیت هایی هستش که من توی این مدت به دست اوردم
منی که یه زمانی بابت هر چیزی فوق العاده استرس داشتم یا اصلا نمیتونستم زیاد ذهنم رو کنترل کنم و عصبی میشدم یا اصلاً حال درونیم خوب نبود ، خب وقتی خودم میبینم که چقدر از لحاظ شخصیتی تغییر کردم آدم های منفی باف دور و اطرافم کامل حذف شدن خب اینا همون موفقیت هایی هستش که من به دست اوردم
به قول استاد عباسمنش فقط باید روی اصل کار کنیم ، موفقیت یعنی شجاعت عمل کردن به خواسته که از خدا میخوام کمکم کنه این شجاعت در من ایجاد بشه
اگر من همین موفقیت های کوچکی که بدست آوردم رو نبینم چطور میتونم به موفقیت های بیشتر برسم ، وقتی که باورهامو بسازم و ایمان واقعی به خداوند داشته باشم و به قوانین عمل کنم به نتایج خوبی هم میرسم
مرسی از استاد عزیز در پناه الله یکتا ❤
سلام از دوره حل مسائل زندگی جلسه 4 جلسه کمالگرایی و بهبود گرایی
این فایل دقیقا یه تیکه از پازل همون دوره هست
و چقدر فهمیدم اشتباه برداشت کردم موفقیتو و چقدر خودمو و توانایی هامو نادیده گرفتم
من از وقتی رفتم دانشگاه این خواسترو داشتم که همزمان با درسم و تو رشته ای که درام درسش رو میخونم کار کنم و تجربه بدست بیارم
من سه ماهه که همین خواسترو بدست اوردم اما بیشتر از توانایی هایی که بدست اوردم دقیقا به صفرای حساب بانکیم توجه میکنم و میگم کمه مدام دارم حساب و کتاب میکنم
گرچه تواناییم هم میبیبنم و حتی تعریف میکنم از خودم با ذوق جلوی خواهرم و …
اما توجهم بیشتر رو پوله
منی که دیدن 7 تومن کامل تو حسابم تا 6 ماه پیش رویا بود همین ماه 7 تومن تو حسابم بود
منی که ارزو داشتم شهریه دانشگاهو خودم بدم حتی کلمه ای از شهریه جلو بابام نگفتم وخودم از پولی که خودم ساختم پرداخت کردم
منی که تا 1 سال پیش تنها افرادی که باهاشون ارتباط داشتم خانوادم بودن و دو سه تا از دوستای فقط دختر
الان در سال سوم دانشگاه و بعد از سه ماه تجربه کاری به جایی رسیدم که میرم تو شهرداری با کسایی حرف میزنم که سه برابر من سن دارن و با قدرت صحبت میکنم
تو همون ماه اول کاریم به دلیل مشکلی که تو پروژه برخورده بودیم رفتم تنهایی و مستقیما با شهردار یکی از مناطق صحبت کردم و بعد اون مسئله حل شد
نسترن 23 ساله تو اولین تجربه کاریش تو همون ماه اول اتفاقی افتاد که رئیس مالی با تقریبا دوبرابر سن من و شاید چند برابر من تجربه کاری، واسم شیرینی و چایی گذاشت و گفت تا اینو میل نکنید کارتونو انجام نمیدم و نشستم کنار روئسا چاییمو خوردم
همون نسترن که دفعه اول وقتی وارد شهرداری شد یه خانمی مسخرش کردو گفت قشنگ معلومه از حال و پذیرایی پاشدی و اومدی …(منظورش این بود چیزی حالیت نیست )
دو هفته بعد همون نسترنی که بعد شنیدن اون حرف خورد شد طوری با قدرت حرف زد و رفتار کرد که بعد اون هر وقت وارد اونجا میشم همون اقایی که همه میگفتن بداخلاقه و جرئت نمیکردن نزدیکش شن و حتی دفعه اول حتی نگذاشت من از سمت شیشه رد شم و برم سمت میزشون
همووووون ادم تاکید میکنم همون ادم بهم با احترام میگه بفرمایید صندلی جلوی میز من بشینید تا کارتونو انجام بدم
همون ادم حتی با اینکه کارمون انجام شد هر وقت منو تو محوطه میبینه بهم میگه خسته نباشید خانم و محاله منو ببینه و سلام نکنه و همکارم میگف خواهش میکنم باهام بیا داخل این اقا تو رو ببینه و با من خوب رفتار کنه
این همون ادمیه که دفعه اول حتی نذاشت نزدیک میزش شم
………………………………..
اونجا همونجاییه که دفعه اول بهم تیکه انداخت اون خانم که هیچی حالیت نیس..
همون خانمی که بهم با شوخی گفت کاریت ندارن این اقا(همون اقایی که واسم چایی شیرینی گذاشتن ) فقط میخوان اشکتو در بیارن تا کارت انجام شه
و منم با قدرت جلوی همون اقا و خانم و تمام بخش مالی که همشونننن از من بزرگتر بودن با قدرت گفتم
اشک منو در بیارن ؟
نه اشک من اینطوریا در نمیاد…
و همه طوری منو نگاه میکردن انگار ادم فضایی دیدن و یکی از اون پشت بهم اشاره میزد افرییننننن افریینننن…
……………………
منی که شماره تلفن تو گوشیم فقط از دوستام و خانواده بود
تبدیل شدم به کسی که شماره کلی افراد مهم تو گوشیشه و مستقیم باهاشون حرف میزنه
من هنوزم میگم کلی راه دارم اما موضوع اینه که یادم میره 3 ماه پیش کجا بودم
منی که اصلا رشتم معماری نبوده و از تمام بچه هایی که معماری خوندن فکرو کارم بهتره
تو تمام کلاسای طرح جزو 3 نفر اولم
ترم پیش استاد بهم میگفت دایرتالمعارف کلاس بهم میگف تو دختر خوش فکری هستی و …
تو همین سه ماه یاد گرفتم کجا در مقابل نادانی انسان ها سکوت کنم و کجا باید حرف بزنم
همیشه فکر میکردم باید ساکت باشم اما نه بخشی از قدرت در پاسخ دادنه در اینکه از حق خودت دفاع کنی
نسترنی که داره رو پروژه هایی اجرایی کار میکنه
حتی اگر کار اصلی رو به من نمیدن اما من بخشی از پروژه ام اسم من پایین پروژه خورده …
چطوری میتونم اینارو نبینم و فقط به فکر پول باشم ؟
من به خودم ظلم میکنم هر وقت که اینارو نبینم
همه اینا سه ماه پیش رویای من بود و الان محقق شده
چیزایی ا زرشتم تو این مسیر یادگرفتم که شاید با 10 سال درس خوندن نمیتونستم یاد بگیرم
من باید خودم رو تحسین کنم و ادامه بدم
چشمام باز شد که قدر خودمو بیشتر بدونم
خدایا همواره من رو به مسیرهای اسانتر و لذتبخش تر هدایت کن …
ممنونم از شما استاد عزیزم و مریم جانم بابت دوره حل مسائل …
سلام به استاد و دوستان عزیز
یاد حدیثی از حضرت علی ع افتادم که فرمودند امروزت باید با دیروزت فرق داشته باشه و بهتر باشه و چه بسا همین موفقیت محسوب میشه وقتی به قبل از اشنایی با استاد عباس منش عزیز نگاه میکنم و زندگی الانم رو میبینم با اینکه این اشنایی با این جمع و گروه به سه چهار ماه بیشتر نمی کشه اما میبینم تغییراتی که در زندگیم رخ داده هرچند اگر کوچک به نظر بیاد اما برای خودم بسیار بزرگ چون همیشه بعد از سرکار تایمی که منزل هستم و به بطالت میگذورندم اما چندماهه که با دنبال کردن اهدافم از قدم های بسیار کوچک شروع کردم:
ادم های منفی رو از زندگیم حذف کردم
تو فضاهای مجازی فعالیتم به 1% رسیده
نگاهم تغییر کرده به چیزای خوب توجه میکنم
(قبلا دنبال حاشیه های زندگی بودم و چقدر بار منفی داشتم )
و الان با اینکه هنوز به هدف ام نرسیدم اما حس خیلی خوبی دارم هر لحظه که قدمی برمیدارم که من رو تو مسیر موفقیت میگذاره حس بهتر و سبک تری دارم و خیالم اسوده است که راه درست رو دارم پیش می برم.
در حدی تغییر داشتم در این رفتارهای کوچک زندگیم که اکثر ادم هایی که دور و بر من هستن صراحتا گفتن که تو چقدر بهتر شدی (اخلاقت،رفتارت،کارت و …)
همون موقع ام که اون کلیپ رو روی پیج اینستاگرامتون دیدم تنها چیزی که با دیدن اون بار اول اومد تو ذهنم قانون تکامل بود و نه لباس و تیپ و… چون برای اون زمان به نوبه ی خودش شیک بوده اتفاقا ماها ادم هایی هستیم که عکس های دیروزمون برامون خنده دار میاد چه برسه به ده دوازده سال پیش و دوستان به جای اینکه به مفاهیم اون جملات شما توجه کنن به تیپ شما و حاشیه هایی که داشت توجه کردن و هنوز نگاهشون رو تکامل نبخشیدن
ان شالله که هممون در مسیر پیشرفت باشیم و از اون لذت ببریم و در زمان حال سعی کنیم حالمون خوب باشه آینده خودش میاد با همین کارها و باورهای امروزمون
یا حق
روز 92 فصل سوم ، روز شمار تحول زندگی من:
به نام خدای اشتیاق ها خدای افتخارات خدای بزرگ و قادر مطلقم خدای مریم دیناشی
رسیدم به پایان فصل سوم روز شمار تحول زندگی من
استاد الان که دارم این کلمات رو مینویسم
چشمام پر از اشک و قلبم سرشار از عشق
خدای من از زبان استاد منش ات چی گفتی
استاااااد پس من این همه موفقیت ها کسب کردم
وای خدای من اما چون صفرهای حسابم کم بود
و خیلی جاها این و دیگران بهم میگفتن :
این همه کار کردی این همه ورزش کردی این همه درس خوندی
این همه راجع به قانون جذب کتاب خوندی ،مربی تیم ملی بانوان بود مثلا یه پراید نداری و…
دستاوردها و موفقیتهامو ندیدم از مسیر لذت نبردم
استاد دقیقا میفهمم چی میگی با پوست و گوشت استخونم میفهمم هر لحظه این فایل که داشت پلی میشد موهای تنم سیخ بود
اشک تو چشمام جمع بود انگار خدا داشت بهم میگفت عزیزم موفقیتها و دستاوردهاتو ببین به خودت افتخار کن
ببین از کجا به کجا رسیدی حالا پول ماشین خونه ساعت گوشی و… میخواهی اونم بهت میدم
الله اکبر این فایل برای من بود
مریم دیناشی عزیزم خودت و استادت رو تحسین کن
به خودت ببال که با چه محدودیتهایی در گذشته
الان کجایی و چقدر موفقی
موفق در درس موفق در ورزش موفق در شخصیت
موفق در باور و ایمان موفق در سلامتی و روابط ات
ممنونم استاد عزیزم
ممنونم فدات بشم که اینقدر خودتی
که اینقدر منطق کلامت به دلم نشست
چون از طرف خدایی
شما و مریم جون بهترین رفیقای منید…
عاشقتونم
سلام به استاد عزیزم و همه عزیزان دل
میخواستم بیام در مورد نکته های فایل بنویسم که الهام شد اینطوری نکته هارو بگم
استاد منم سال چهارم دبستان زمانی که اولین بار دستم به توپ بسکتبال خورد مسیری توی زندگیم باز شد که واقعا شبیه مسیر شما توی سال 87.
من عاشق بسکتبال نبودم و اصلا نمیدونستم این رشته چیه وقتی خیلی هدایتی وارد مسیرش شدم از همون اول برام جذاب و لذت بخش بود. اینقدر داشتم ازش لذت میبردم که پیشرفتم خیلی سریع بود.
مربی بسکتبالم توی مدرسه من رو انتخاب کرد و اولین تمریناتم توی زمین مدرسه بود با بچه ها، اوایل فقط الکی بازی میکردیم ولی بعدش طبق اصول رفتیم جلو و این جلو رفتن و پیشرفتهای خیلییییییییی کوچیک بهم واقعاااااا لذت میداد، یعنی اینکه میتونستم توپ زمین بزنم به صورت متوالی و روی توپ زمین زدم تسلط داشته باشم همین برام کلی پیشرفت بود، اینکه میتونستم در حال حرکت راه برم و توپ زمین بزنم و هر از گاهی به توپ زمین زدن نگاه نکنم این برام کلییییی پیشرفت بود، اینکه میتونستم اصول شوت زدن یاد بگیرم و توپ پرت کنم که حداقل به لبه های حلقه بخوره این برام کلی پیشرفت و لذت بود.
همین پیشرفت های کوچیک اینقدر لذت بهم میداد که سرعت یادگیریم و پیشرفتم خیلی سریع بود طوری که برای مسابقات مدرسه انتخاب شدم و جالبتر اینکه توی مسابقات مدرسه بهترین بازیکن شدم. بعدش برای تمرینات مسابقات شهرستان انتخاب شدم یعنی اینقدرررر خوشحال بودم که میتونستم برم توی سطح بالاتری تمرین کنم و البته اینکه انتخاب شدم بهم کلی انگیزه و شور و شوق و اعتماد به نفس به معنای واقعی میداد.
حالا تمرینات شهرستان بود و چون اعتماد به نفسم رفته بود بالا دلم میخواست بهتر بشم، از چیزی که هستم بهتر بشم و نکته جالبش اینجاست که مربی من مخصوصا به من که میدید چقدر ذوق و شوق دارم اصول بسکتبال قدم به قدم بهم میگفت و منم قدم به قدم عملی میکردم به تسلط میرسیدم و بعدش میرفتیم سراغ تکنیک بعدی یعنی من خیلی خیلی تکاملی اصول و تکنیکهای فردی بسکتبال یاد گرفتم و اینقدر احساسم خوب بود که تکاملم خیلی سرعت داشت.
کم کم داشتم از بچه ها خیلی بهتر میشدم و یه جورایی بازیکن حرفه ایی تیم که بقیه روش جور دیگه ایی حساب باز میکردن بعدش من شدم بازیکن فیکس تیم و تاااااااازه من تنها فردی بودم توی تیم که کلاس چهارم بودم و بقیه کلاس پنجم.
مسابقات شروع شد و توی خراسان رضوی اول شدیم که خیلی لذت خوبی بود اما بیشترین لذت واقعاااااااااااااااااا لذتی بود که اون 10 روز با دوستام داشتم، شوخی هایی که میکردیم، بازیهایی که میکردیم، غذاهایی که میخوردیم، حرفایی که میزدیم، اذیت هایی که میکردیم :))) نوبتی اتاق و قابلمه غذا رو میشستیم و تمیز میکردیم اصلاااااااااا این پروسه با مسابقاتش و برنده شدنش برام عالی بود و بعدش برای بازی های کشوری انتخاب شدم یعنی بازی هایی که بین استانها بود توی سطح کشور.
اون پروسه هم خیلی زیبا بود، دوستای جدید پیدا کردم، وارد محیط جدیدی شدم، تمریناتمون توی مشهد بود، دوری از خانواده بود که البته من مشکلی نداشتم چون از بچگی توی تهران که بودیم خودم بدون سرویس میرفتم مدرسه، اصلا یه سبک جدیدی از زندگی برام بود با کلی اتفاقات قشنگ دیگه. و جالب اینکه اینقدررررررر عشق بسکتبال درونم بود و اون شوق و ذوقی که میگین شعله میکشید دوباره من کلی پیشرفت کردم توی تمرینات سطح کشوری مخصوصا اینکه بچه های خیلی قوی بودن از نظر تکنیکی و من ازشون کلی یادمیگرفتم و کلی پیشرفت و توی تمرینات هم جزو بهترینها شدم بدون اینکه اصلااااااااااااااااا من بخوام بهترین باشم نسبت به بقیه یا اصلاااا برام مهم نبود که بقیه دارن چیگار میکنن، کی میخواد رقابت کنه، اصلاااااا هیچی برام مهم نبود این مهم نبودن به این دلیل بود که اینقدررررررررر با خودم و احساسم و بسکتبال بازی کردم لذذذذذذت میبردم که واقعا ذهنم نمیرفت روی اینکه بقیه دارن چیگار میکنن یا اینکه اگه اول بشیم چیکار کنم چی جایزه میدن اصلااااااا اینا نبود توی ذهنم، من حتی بازیکنان بسکتبال NBA مثل مایکل جردن بخدا تا سوم راهنمایی نمیشناختم کیه::)) اینقدر که لذت میبردم از مسیرم. خب بعدش رفتیم مسابقات کشوری و منم مجدد بازیکن فیکس تیم بودم و تیم خراسان رضوی توی ایران اول شد، من بهترین بازیکن شدم، بهمون سکه دادن، روزنامه باهام مصاحبه کرد ولی بخداااااااا من اصلا به این چیزا فکر نمیکردم. نه اینکه نخوامااااااا اصلا اینقدر غرق لذت این مسیر بودم که ذهنم نمیرفت روی این چیزا.
و حالا استاد نکته ش اینجاست که میخواستم بگم من همه این پروسه رو توی کمتر از یکسال گذروندم با این همه پیشرفت و موفقیت و عناوینی که بدست امد. همه اینا توی کمتر از یک سال بود یه جورایی نزدیک 10 ماه و همه عمل کردن به قوانینم واقعا ناخودآگاه بود که خودتون گفته بودین همه اینا توی وجودمون هست فقط بخاطر باورهای محدودی که ایجاد شده یادمون رفته.
حتی استاد من یادمه بخدااا کفش نداشتم یعنی یه کفش خیلی خیلی معمولی که با اون همههه جااااا میرفتم منظورم تمرینات و مسابقات و توی خیابون و …… یک توپی داشتم بدترین جنس توپ که یک سمت توپ زده بود بیرون من اینو میزدم زمین و رروی اون قسمت فرود میومد زاویه میگرفت به یک سمت دیگه میرفت. یا من اصلا لباس مخصوص بسکتبال نداشتم یا زمین مخصوص بسکتبال یا مربی خیلی حرفه ایی البته مربی اولیم واقعا عالی بود اما در سطح پایه و من خودم یعنی خداوند منو هدایت میکرد و چنااااااااااان با شور و شوق و ذوقی توی حیاط خونه مون بسکتبال تمرین میکردم اینقدرررررررر با کمترین امکانات حتی حلقه بسکتبال هم نداشتم ولی یه حلقه مربعی شکلی ساخته بودم و اینقدر با لذت تمرین میکردم که اصلااااااااااااا این کمبودهارو احساس نمیکردم چون داشتم فقط لذت میبردم و بعدش که میرفتم مسابقات بهترین بازیکن میشدم یا برای باشگاههای مشهد انتخاب میشدم وقتی یه تست کلی از 100 نفر بازیکن میگرفتن من نفر اول میشدم حالا نکته ش اینجاست که دقیقا بچه های مشهد هرچی رو که من نداشتم اونا داشتن
یعنی بهترین مربی، بهترین کفش، بهترین لباس، بهترین توپ، بهترین زمین بازی ولی مثل من نبودن و همیشه از من میپرسیدن چیکار میکنی اینقدر خوب پیشرفت میکنی و منم میگفتم تمرین میکنم ولی نکته ش اینجا بود که خداایی خیلی خودم رو باور داشتم و اعتماد به نفسمم خیلی رفته بود بالا و به صورت ناخودآکاه خیلیییییییییی موفقیتهام و پیشرفتهام رو تایید و تو ذهنم تکرار میکردم و اصلا برام یه چیز معمولی نبود اتفاقا میگفتم چقدر خوب تونستم این پیشرفت بکنم برعکس خیلیها که پیشرفتهای کوچیکشون براشون ارزشی نداشت.
و نکته اخر همه هم دوست داشتن با من دوست باشن و جالبه اینقدررررر استاد با خودم یکی بودم اصلا کاری به مثلا کلاس گذاشتن یا فخر فروختن یا اینکه غرور بگیره اصلااااا این چیزا نبود چون بخدا قسم چنااان غرق لذت بردن از بسکتبال بودم که اصلا نه وقت میکردم نه ذهنم میرفت سمت این چیزا….
الان که بزرگ شدم و این قضایا برای سال چهارم ابتدایی تا سوم دبیرستان بود به من یه چیزی رو خیلی خوب میگه یعنی درس خیلی مهمی میده
اونم اینه که اگه الان اونطوری نیستی بیا کار کن مثل اون زمان خالص شو، باورهای قدرتمند و توحیدت رو بساز و قوی کن و فقط از زندگی و این پروسه لذت ببر بقیه چیزا خودشون طبیعی میان دنبالم و من نیاز نیست دنبالشون باشم
دقیقا االان توی قلبم یه عشقی ایجاد شده، یه خودباوری خیلی قوی که نمیتونم وصفش کنم
اون زمان بسکتبال بود الان برنامه نویسی هیچ فرقی ندارن فقط باید قوانین مثل اون زمان عملی کنم ولی ایندفعه تلاش بیشتری میخواد چون از اصل خودم دور شدم و باورهای محدود کننده ریشه دارن اما جای نگرانی نداره اصلا جای هیچی نداره چون همینقدر که کار کردم و این همه نتایج خلق کردم تا الان توی زندگیم از لحاظ مالی بگیر تا آرامش و سلامتی و موفقیت بازم میتونم و بازم میتونم مثل اون زمانم باشم الان که دیگه اگاهانه به درک قوانین و روند زندگی رسیدم.
واقعاااااااا استاد خیلی ممنونم ازت بخاطر همچین فایلی چون برای من یکی که خیلی درکها داشت و یادآوری عالی بود از گذشته م و تصمیمیاتی ایجاد شد که میخوام بنویسموشون و عملیشون کنم
خیلییییییییی دوستون دارم
همیشششششه شاد و سلامت و سعادتمند و ثروتمند در ارامش خداوند باشیم.
مهرداد مرادی نظیف 8 آبان 1399
سلام
برآیندی از موفقیتهای کوچک می شوند یک موفقیت می شود یک هدفی که به آن رسیدیم *
موفقیت کوچک + موفقیت کوچک = موفقیت نهایی
حالا این موفقیت نهایی هم نهایی کامل نیست تا آخر عمرمان ادامه دارد یعنی به آن موفقیتی که مدنظرمان است می رسیم و بعد پیشرفت پیشرفت و پیشرفت است که تو امان با هم موفقیت را نهایی تر نهایی تر می کند و بیشتر وبهتر میکند
حالا پشت این موفقیت کوچک چی است که خودش را قایم کرده؟ آن انگیزه است همین موفقیت کوچک اولی انگیزه ایجاد می کند برای موفقیت کوچک بعدی و بعد که اینها با هم جمع می شود می شود موفقیت نهایی که این موفقیت بزرگه خودش هم پول همراهش هست
یعنی لازم نیست که از اول به خاطر پول بخواهیم موفق شویم همین که موفقیتهای کوچک را داشته باشیم خودش کم کم ما را به پول بیشتر میرساند یعنی همان قوانینی که برای همه چیز صادق است برای ثروت هم صا دق است
پشت این موفقیتهای کوچک انگیزه قایم شده و همراه آن هم اراده است و پشتکار این چی لازم داره؟
تشویق خودمون را وقتی موفقیت کوچک آمد بگوییم باریکلا آفرین تو می تونی راه بیفت ادامه بده ادامه بده و با همین ایجاد انگیزه ها و انگیزه گرفتن از همین نتایج کوچک خودش موفقیت بیشتری راهمراه دارد که اینها با هم جمع می شوند و بعد می ترکونن و آن موفقیت بزرگه هم می آید.
حالا این چیزی که مهم است این است که ادامه بدیم و با اراده و پشتکار و مسئولیت پذیری نسبت به اقداماتی که انجام می دهیم و شکرگزاری برای همان موفقیت کوچولوها کم کم به موفقیتهای بزرگتری هم می رسیم اولش تکاملی و بعدش تصاعدی به همه موفقیتها از جمله پول هم میرسیم.
برای من و همه این خیلی مهم است که صبر نکنیم نایستیم فوری عملگرایی را شروع کنیم هر چیزی به ذهنمان آمد یک تحقیق و یک باور خوب پشتش و خدا به همراهمان اقدام کنیم اقدام اقدام که انجام میدهیم خدا می بینه که ای وای حریف ما نمیشه آقا ما این را می خواهیم و خودش هم بیشتر با ما همراه میشه و وقتیکه خدا همراهمان باشد دیگر چه غمی دیگر پیروزی پشت پیروزی است
just do it now
سلام به همه ی دوستان عزیزم ،
استاد چقدر این فایل قشنگ و درست و زیبا بود ….
اینکه اصلا اصل داستان اینه که باید از مسیر لذت ببریم ….
و من چقد خوشحالم که سالیان ساله که سعیم بر اینه که از مسیر لذت ببرم و همین که از دیروزم بهتر باشم به خودم افتخار کنم ….
چیزی که همیشه برای بقیه عجیب بوده تو زندگیم این بوده که من چجوری با این که از نظر اونا به موفقیت چشم گیری دست پیدا نکردم شادم ….
و چیزی که همیشه برای من عجیب بوده این بوده که چطور میشه ادما فقط به این دلیل که به مقصد نهایی که اونم بی انتهاست نرسیدن خودشونو از شادی موفقیت و عزت نفس محروم میکنن
و هر وقت در برخورد با من این اتفاق افتاده که بقیه جوری صحبت کردن که انگار من به موفقیتی دست پیدا نکردم همیشه برای خودم اصول و تکرار کردم و به اونهاهم واقعیت نه خیلی ولی پیش اومده که بگم بابا من خیلی دارم از زندگیم لذت میبرم و واقعا نمیدونم شماها چی میگید؟؟
و همش با خودم تو فکر فرو رفتم که ینی اینا زندگیرو چجوری مییبینن؟؟؟
پس اینا بدون شادی و لذت از مسیر چطور زندگی میکننن ….
ولی به هر حال ..
خیلی شادم خیلی شادم که تو این مسیرم و به خودم افتخار میکنم که هر روز بیشتر از دیروز جسارت بخرج میدم و برای خواسته هام قدم برمیدارم
و اینقدر تمرکز میزارم رو نکات مثبت و همین برای من میشه سوخت جت و باعث میشه بتونم قدم بردارم
و اصلا همین تمرکز بر نکات مثبت برای من همیشه نتایجی به ارمغان اوورده که خودش دیگه اصلا سوخت جت چیه سوخت فراجته و باورهایی ساخته رسیدن به اون خواسته ها که اصلا عزت نفس منو ازین رو به اون رو کرده استاد….و باعث شده ندای درونم در حد فریاد باشه که مطمئنا تو میتونی
وقتی تا اینجاشو تونستی وقتی تا اینجاشو رقم زدی پس بقیشم میشه ….
من خدارو سپاسگزارم ازین بابت که تو قدما همراهمه و هادی منه
استاد میدونید
بعضی وقتا یاد این حرفتون میوفتم که میگید ادم تو برخورد با بقیه متوجه میشه چقد پیشرفت کرده و اصلا کجای کاره کجای این دنیاس
من واقعا این داستان و توی زندگیم میبینم و این چقد خوشحالم میکنه جدیدا که این همه کار کردن روی خودم ج داده و من شخصیتم و دیدگاهم و نتایجم جنسش زمین تا اسمون با اطرافیانم فرق میکنه و این منو خیلی خوشحال میکنه استاد خیلی ،
از شما هم سپاسگزارم بابت این فایلاو صحبتای ناب که من از روز متعهد شدنم به گوش دادن حداقل یک فایل در روز واقعا نتایجش روی ذهنم و زندگیم رو دارم میبینم ،
ممنونم بابت توضیحاتی که در مورد تک تک موضوعات دارید …
خدا خیرتون بده استاد …
الهی که هزار دونه بشید
چه بسا که این اتفاق تو این خانواده بزرگ در حال رخ دادنه ….
عاشقتونم …
خدا پشت پناه همیشگیتون باشه ؛)
بوس به همتوون عشقا ؛)
1403/7/13
روز90
به نام خداوند بخشنده مهربان
سلام به استاد عزیز ومریم عزیز ودوستان گل
خدایاشکرت بخاطر یک روز بی نظیر دیگه
خدایا شکرت بخاطر این آگاهی های بی نظیری که از زبان استاد میشنوم
فوق العاده بود استاد این حرفا رو باید با طلا نوشت .
کسانی که به موفقیت های زیادی رسیده باشن متوجه میشن که موفقیت رسیدن نیست بلکه مسیره
چون وقتی بهش میرسی نهایتا یک هفته ذوق داری و بعد فراموش میشه برای خود من بارها بارها اتفاق افتاده خود لحظه ی موفقیت لذت بخش نبوده بلکه مسیری که براش طی کردم همیشه توی خاطرم هست
امروز 90 روز که به صورت مستمر دارم روی خودم و باورهام کارمیکنم اینقدر ذوق دارم که این مسیر و طی کردم و هرروز یک رد پا گذاشتم 90روز از اخراج من از محل کار میگذره و من دیروز اولین پروژه خودمو گرفتم
اینارو مینویسم که بمونه به یادگار از مسیرموفقیتم
90روز گذشته برای من پراز اتفاقات عالی بوده هر روزش پر از درس و یادگیری بود چقدر قانون زیباست خدایا شکرت که منو هدایت کردی به این مسیر
میخوام از اولین پروژه ایی که گرفتم و کلی ذوقش و کردم بنویسم من کمتر از یک ماه پیش اولین میز صندلی کسب و کارمو با پولی که از پروژه های نظام مهندسی بود برای خودم خریدم و کلی ذوق که هرروز میشینم و شروع میکنم با لب تابم کارکردن خدارو شکر میکنم که چقدر زیباست میز وضندلی ام و چقدر راحته و اصلا خسته نمیشم . ازوقتی که میزوصندلی و خریدم شروع کردم به یادگیری مهارتهای شغلی خودم همون مهارتهایی که همیشه ازشون فرارمیکردم و مسئولیت کارهامو به عهده گرفتم و خداروشکر کمتر از 20روز خدا از جایی که فکرشو نمیکردم برای من مشتری فرستاد من اصلا تبلیغی نکردم من فقط دارم ظرف خودمو بزرگتر میکنم . پریروز که باهام تماس گرفتن و رفتم سرپروژه اشون کلی با ذوق و شوق بهشون مشاوره دادم حدود2ساعت و خورده ایی سرپا سر پروژه داشتم تحلیل و بررسی و مشاوره میدادم بدون اینکه اصلا پولی دریافت کرده باشم فقط رفته بودم بازدید همین و بس یه مبلغی هم برای طراحی اعلام کردم وسعی کردم طبق قانون تکامل پیش برم
اینم بگم که این پروژه 60متری ودر منطقه پایین شهر هست .و این پروژه برای من با ارزش بود و نگفتم ول کن بابا اصلا ارزش نداره روی این پروژه وقت بزاری و ….
بعد تو راه برگشت گفتم خدایا هرطور خودت صلاح میدونی همون بهترینه
دیروز دوباره باهام تماس گرفتن و گفتن که ما بین طراح ها تصمیم گرفتیم با شما کار کنیم ولی بابت مبلغش نمیتونیم اینم بگم مبلغ پروژه شد12میلیون یعنی متری200 تومان گفت ما 5تومان بیشتر نمیتونیم هزینه کنیم با یزره چک و چونه رسید به 6/5 و منم طبق آموزه هایی که از روانشناسی ثروت 1 یاد گرفتم قبول کردم گفتم باشه براتون انجام میدم به خودم گفتم تو اول راهی همین پروژه برای تو نشانه اس این پروژه درسته متراژ کمه درسته منطقه پایین شهر درسته پول آنچنان نداره اما برای تو پراز درس وتجربه است .کلی توی این پروژه چیزای جدید یاد میگیری کلی مساله حل میکنی و..
وخداروشکر دیشب 5تومان واریزکرد و منم با عشق رفتم اندازه های خونه اشون و برداشت کردم خداروشکر کردم که اولین پروژه امو گرفتم حسم عالیه خداروشکر
اینارو گفتم در راستای تایید صحبت های شما:
که موفقیت الان من و گرفتن این پروژه شاید برای کسی که ازبیرون ببینه اصلا موفقیت به حساب نیاره
اما برای من یه موفقیت عالیه چون من خودم و با قبلم مقایسه میکنم منی که داشتم برای دیگران کارمیکردم وبه اصطلاح کارمند بودم برای ماهی15تومان باکلی شرک و احساس بد اما الان پروژه خودمو گرفتم با توکل و احسا خوب خدایا شکرت که چقدر حالم عالیه خدایا شکرت که ازمسیر زیبا لذت میبرم خدایا هزاران مرتبه شکرت
سلام و درود به عسل زیبا….
میخاستم شما رو تحسین کنم بخاطر این عملگراییتون به قانون الهی ..
اره همینه وقتی تو مسیر درست باشی ک روی خودت کار کنی..و کم کم پیش بری..منم یه زمانی روی پروژه شخصیم بزرگترین سنگ تو زندگیم بود.. یادمه بخاطر.ش مشروط شدم..
همیشه خودمو ناتوان میدیدم.
ولی لطف خدا سال اولی که وارد سایت شدم..خدا لطفشو شامل حالم کرد که وارد این کتگوری .که همیشه ازش فراری بشم…شروع بکار کنم…
چه شروعی و طی تکامل در یادگیری در اون حیطه و عملگرایی خوب من.هدایت اومد تا من بتونم بهترین الگو از اون اون پکیچ رو دنبال کنم..
و چیزی از وجودم که بازم لطف خدا بود…
هدایت شدم امروز چیزی رو به انجام برسونم.. که اگه سالهای گذشته برگردم…هیچ وقت ،”در باورم نمیگنجیده.که منم بتونم از پسش بر بیام….
چیزی از آب در اومد که بخودم تحسین میکنم که من.به همچنین پکیچی رسیدم…
موفق باشی دوستی عزیز..که بهترین خودتو شروع کرده ایی!انشالله که بتونیم در این مسیر ارامشبخش ادامه بدییم..
سلام فاطمه عزیزم
کلی ذوق کردم پیام زیبایی که نوشتی و خوندم وکلی خوشحالم که دوستان فوق العاده ایی مثل شما دارم و آرزومه بهترینها سهم تو باشه
واقعا ازت ممنونم بخاطر این پیامی که گذاشتی و چقدر حالمو خوب کرد من بردی به روز 90 از تحول روزشمار که اولین پروژه امو گرفتم ازاون روز تا الان 2ماه که گذشته و اون پروژه خداروشکر تموم شد من کلی مساله تا به امروز حل کردم کلی پیشرفت کردم وای خدایاشکرت چه نشانه ی بی نظیری امروز ازطریق فاطمه عزیزم فرستادی و بهم یادآوری کردی که قانون و فراموش نکنم و ادامه بدم خدایاشکرت
فایل روز شمار 92
با سلام خدمت استاد عزیزم و مریم جان
به نام خدایی که حامی منه در مسیر تغییر باورها و افکارم
خدا رو شکر که باز هم فرصتی فراهم شد تا با جریان سیال این آگاهی ها همراه بشم و از اونها برخوردار
اول فایل با شکر گزاری شروع میشه مثل همیشه و به من یادآوری میکنه که باید بابت داشتن هر چیزی در زندگیم شکرگزارم باشم و همین شکر گزاریه که باعث ورود نعمت های بیشتر به زندگی من میشه
شکر نعمت نعمتت افزون کند کفر نعمت از کفت بیرون کند
ی نکته ی دیگه که استاد عنوان کردن این بود که :
من میخوام درسهایی که اون فایل برام داشته رو بگم
کسی که در اوج موفقیت قرار داره از هر لحاظی نمیگه بسه دیگه من که به همه چی رسیدم بلکه بر عکس ی فایل که از خودش میبینه به دنیال گرفتن درسهاشه و این اون چیزیه که استاد رو از بیقه اساتید متفاوت میکنه که فایل هاش در درجه اول برای خودشه بعد برای دیگران برعکس خیلی از اساتید که فایل هاشون رو فقط برای دیگران تهیه میکنن .من ندیدم تا حالا استادی یفایل خودش رو 20 بار و 30 بار وقتی روی سایت قرار میگیره نگاه کنه و بگه برام تازگی دارن
حالا منی که شاگرد این استاد هستم وقتی این رو میشنوم دیگه باید بدونم تکلیفم در مورد فایل های این استاد چیه.باید اینقدر اینها رو گوش کنم و تکرار کنم که بشن جزیی از باورها و افکارم
الان دارم میفهمم اون تاکیدی که استاد به همیشه کار کردن روی خودمون داره یعنی چی . یعنی من باید اونقدر این آگاهی ها رو بشنوم و تکرار کنم که بشن جزیی از باورهام و چون باورهای من جدای از من نیستن باید بشن جزیی از خودم از وجودم و اونوقته که میتونم ازشون در زندگی خودم استفاده کنم
نکته ی اولی که مریم جان اشاره کردن خیلی قابل تامله
کپکه بیست دوره های استاد از اول تا به الان یکی بوده و فقط جزییات و شاخه های اون زیادتر شده درست مثل درخت قطوری که تنه ی اصلی محکم و ستواری داره که سالیان سال هستش که داره هی قطورتر میشه و شاخه های زیادی در طول این سالها از ان منشعب شده
اون تنه ی اصلی و محکم همون بحث توحید و یکتاپرستیه و اون شاخه ها ابعاد مختلف زندگی فرد هستش که هر کدم رگه ای از توحید رو در خودشون دارن و بدون اون توحیدی وجودی ندارن و همینه که استاد همیشه میگن توحید همه چیه اگر این درست بشه بقیه چیزها خودبخود درست میشن . ی درخت اگر تنه خوبی داشته باشه شاخه هاش هم خوب رشد میکنن و اگر تنه پوسیده و کرم خورده باشه کم کم از درون متلاشی میشه و شاخه ها هم به تبع اون خشک میشن و میمیرن
استاد من خودم قبل از آشنایی با شما اصلا حاضر نبودم کسی عکس های گذشتم رو ببینه چون فکر میکردم خیلی ضایعه چه برسد به اینکه ی فیلمی از اون زمان از من گرفته میشد اونقدر که عزت نفسم پایین بود .حالا شما از دیدن این فیلم خودتون احساس غرور هم میکنین چون میدونین همون موقع هم موفق بودن . خیلی حرفه که شخصیت 12 سال پیش خودت رو بیبینی و از دیدنش احساس خوبی بهت دست بده و این همش بر میگرده به بودن در مسیر درست
استاد من این فایل رو قبلا توی دسته بندی تشخیص اصل از فرع چندین بار گوش کرده بودم ولی انگار الان اهمیت اون فایل 87 شما رو خیلی بیشتر درک میکنم و تمام مدتی که شما داشتین صحبت میکردین راجع به جرات و جسارت اونموقع خودتون برای صحبت کردن توی اون جمع مو به بدنم سیخ شد که ی جوونی با اون سن و سال توی ی شهر غریب با آدم هایی غریب اینقدر اعتماد به نفس داشته که تونسته ی همچین دوره ای رو برگزار کنه و یادم اومد اون زمانی که شما داشتین این دوره رو برگزار میکردین من داشتم ارشدم رو میگرفتم و انقدر اعتماد به نفس و عزت نفسم پایین بود که توی ی کلاس 7 نفره و جلوی هم کاسی های خودم نتونستم ی کنفرانس بدم و از شدت استرس ضعف کردم
ی نکته ای که من بعد از آشنایی با شما استاد سعی کردم در کار خودم پیاده کنم اینه که به دانش آموزهام میگم هر کسی نمیخواد درس بخونه و تلاش کنه نیاد کلاس و وقت خودش و من رو هدر نده بر عکس خیلی از آموزشکاهها که سعی میکنن به هر شکلی که شده دانش آموزهاشون رو نگه دارن حتی اگر تمایلی به درس خوندن نداشته باشن و از وقتی که این باور رو در خودم ایجاد کردم که خداوند میتونه دانش آموزهای آماده رو به سمت من هدایت کنه دانش آموزام اکثرا افرادی هستن که خودشون مایل به یادگیری هستن .
یادمه که همیشه دوست داشتم موفق باشم .الان که فکر میکنم من اصلا تعریف درستی از موفقیت نداشتم یعنی کسی هم بهم نگفته بود . از دید همه موفقیت مساوی شده بود با داشتن ی کار و ازدواج و داشتن ی ثروتی و چون من هیچکدوم از اینها رو نداشتم و بهش نرسیده بودم خودم رو بدبخت میدیدم
اما الان با این تعریف استاد از موفقیت که:
موفقیت یعنی بهبود نسبت به قبل خودت
موفقیت یعنی لذت بردن ازمسیر رسیدن به خواسته ها
موفقیت یعنی شجاع تر شدن نسبت به قبلت
موفقیت یعنی عملگراتر شدن نسبت به قبلت
موفقیت یعنی قدرتمندتر شدن نسبت به قبلت
موفقیت یعنی ایمان بیشتر داشتن نسبت به قبلت
موفقیت یعنی شور و شوق بیشتر داشتن نسبت به قبلت
موفقیت یعنی انگیزه بیشتر داشتن نسبت به قبلت
موفقیت یعنی رشد بیشتر نسبت به قبلت
با این اوصاف در طول این سه سال با بودن با شما استاد من نسبت به قبل خودم موفق تر هست و در مسیر موفقیت قرار دارم و همین شناخت درست حس خوبی به آدم میده و انگیزش رو برای ادامه مسیر بیشتر میکنه
و اون جملات پایانی شما استاد رو میشه در ی جمله خلاصه کرد که :
زندگی ی مسیره مقصدی وجود نداره ی مسیره که با ایمان به قوانین باور کردن اونها و اجرایی کردنشون میتونه خیلی لذت بخش بشه
سپاسگزارم استاد انگار تازه فهمیدم موفقیت یعنی چی و اینکه خدا رو شکر در مسیرش قرار دارم .انگار اولین بار بود که این آگاهی رو درک کردم
سلام 😍😍
وااای استاد چقدر جالب و به موقع این فایل گذاشته شد
ممنون از شایسته جون که مطمعنا به الهام شون گوش کردن که این فایل رو گذاشتن بالا روی سایت
اتفاقا من دیروز داشتم به همین مهم فکر میکردم
دیروز یک کوچولو حالم بد شد به خاطر اینکه به نتیجه ی پول نرسیدم هنوز
بعد حرفهایی بهم الهام شد و واقعا چنان حس ارامش و خوبی بهم داد که صبح گفتم اوردن این فایل برای این بوده که نوشته های دیروزمو کامنتش کنم توی این فایل تا دوستان هم استفاده کنند .
( ناراحتی )
واقها این خیلی مسخره و بی منطقیه که من برای اینکه نتونستم به مقصد خواسته ها و اهدافم برسم ناراحت بشم
هدف اصلی من شاد بودن با داشته های الانمه
اگه الان نتونی شاد باشی بعدا به هزار تا هدف و ثروت هم برسی نمیتونی ادم شادی باشی چون شادی یک موضوع ذهنیه
اصن من براچی میخوام به اهدافم برسم ؟
چون خوشحال باشم خب از همین الان خوشحال باش
همون طور که خیلی از سلبریتی ها ، افراد مشهور و ثروتمند به هزاران دلیل حالشون بده ، افسردگی گرفتند ، خودکشی کردند و …
توهم با رسیدن به خواسته ای شاد نمیشی
بلکه اگر از قبل رسیدن ،
نگه داشتن شادی درونی رو یاد نگرفته باشی
تازه ناراحت تر هم میشی و همون خواسته ها بیشتر ناراحتت میکنه
اما اگه شادی رو از الان تجربه کنی
بعدا رسیدن به اون خواسته ها شادی بیشتری به تو میده
هدف زندگی همینه
همینه که یاد بگیرم خودمو خوشحال نگه دارم
به کسی و چیزی به جز خدا وابسته نباشم
حتی وابسته ی رسیدن به اهدافم هم نباشم
اینکه ذهنمو کنترل کنم و هر روز کارهای مورد نیاز برای رسیدن به اهداف و رشد شخصیم رو انجام بدم
اینه که مهمه
مگه نه اصلا فکر کن خدا بهت همه چیز داده
فکر کن الان ثروتمندی ، مشهوری ، هزارتا پنت هاوس ، ماشین لاکچری ، ویلا و باغ ، و ….
خب اون موقعی که داشتن اونها برات عادی شد ، چجوری میخوای خودتو شاد و پویا سرزنده نگه داری ؟
دیگه اون موقعی که تا اراده کنی میتونی هر چیزی که دلت خواست داشته باشی
اون موقع چه چیزی میخواد پنج صبح تورو بیدار کنه ، روزانه ورزش کنی ، روزانه خودتو بندازی توی چالش ، ثروت بیشتری بسازی و …
نه واقعا چی
اگه فکر میکنی رسیدن به هدف شادی میاره الان جواب این سوالو بده ؟؟
پس ببین
نه
فرمول اینه که من دارم یاد میگیرم هر روز شاد باشم
و وقتی شادم کائنات شرایطی برای شادی بیشتر من فراهم میکنه .
فرمول اینه که به نداشته هام توجه نکنم و تمرکزم رو بذارم روی داشته هام و واقعا سپاسگزاری کنم از ته دلم
شادی من ، به رشد شخصیمه
به اینه که نذارم دچار روزمرگی بشم
به اینه که قدرت بدنیم رو بیشتر کنم
چیزهای بیشتری یاد بگیرم
علمم رو بیشتر کنم
با افراد سطح بالایی در ارتباط باشم
به اینه که از داشته های الان الان الان الانم سپاسگزاری کنم
اینه که به خوبی ها ، به ثروت ها ، به پیشرفت ها توجه کنم .
شادی من به مسیر هدفمه
به اینکه چقدر توی این مسیر دارم رشد میکنم
با افراد بیشتری اشنا میشم
شرایطی رو تجربه میکنم که قبلا نکرده بودم
چالش هایی رو حل میکنم که هیچ وقت نکردم
در موقعیت های به ظاهر سخت ایمان و صبری رو نشون میدم و در خودم تقویت میکنم که تا به حال نداشتم
اینا شادیه
شادی من اینه که در بعد های مختلف خودمو به چالش بکشم و رشد کنم .
برای همین حتی اگه به میلیارد ها دلار هم برسم بازهم شادم
برای همین حتی اگه پول نداشته باشم لباس بخرم بازهم شادم
چون ارزش و شادی برام _ چالش و رشد شخصی عه /
اینکه از دیروزم ، از یک ماه پیشم ، از یک سال پیشم بهتر باشم ، موحد تر باشم ، با عزت نفس تر باشم ، برام شادیه
چون این پیشرفت و رشد مسیریه که پایان نداره
پس من توجهم رو میذارم روی اینها
روی اینکه نسبت به پارسال چقدر رشد کردم چقدر پیشرفت کردم چقدر اعتماد به نفسم رفته بالا ، چقدر خوب در مسیر خواسته ام حرکت کردم ، چه انسانها و شرایط خوبی در راهم قرار گرفتن و …
تا شاد باشم
و این شادی سرعت رسیدن من به بقیه خواسته هامو تسریع میبخشه .
نه اینکه به چیزهایی که ندارم توجه کنم که وای چرا هنوز نمیتونم لباس بخرم ، نمیتونم ماشین ، خونه و … بخرم .
معلومه اگر به اینها فکر کنم شادی از من گرفته میشه و با قانون جذب ناراحتی بیشتر برام به وجود میاد ، عزت نفس ازم گرفته میشه و می ایستم :(
با این دیدگاه در نهایت همون لباس ، ماشینو خونه بهم داده نمیشه و حتی اگرم داده بشه مایه شادی من نخواهد بود :)))
❤️❤️❤️🌹🌹🌹💕💕💕