در این چند روزه، درذهنم مشغولِ مرور مسیری بودم که در ابتدای روندِ موفقیت آغاز کردم و آن، نقش الگوهایی بود که در ذهنم برای رسیدن به موفقیت ایجاد کرده بودم.
در زندگی اطرافیانِ من، الگوهای موفق وجود نداشت. اما در کتابهای زیادی، داستان های زندگیِ افراد موفقی را یافتم که:
توانسته بودند از هیچ، موفقیت بسازند
توانسته بودند، بدون هیچ سرمایه ای کسب و کار موفقی ایجاد نمایند
توانسته بودند، با وجود برخورد به مشکلات، همچنان مسیرشان را ادامه دهند
من بارها و بارها، روندِ موفقیت این افراد را خواندم. آنقدر که انگار آنها را می شناسم و با آنها زندگی می کنم
با هر بار خواندنِ داستان های بیشتری از افراد موفق، ذهنیتی در من ایجاد می شد، که می شود حتی از هیچ، به موفقیت هایی بزرگ رسید و بیشتر باورم می شد که اگر آنها توانسته اند، من هم می توانم
من این روند را آنقدر ادامه دادم که دیگر رسیدن به موفقیت های بزرگ، نه تنها برایم یک رویای دور از دسترس نبود، بلکه ۱۰۰% یقین داشتم که آنچه را می خواهم، بدست خواهم آورد. آنهم درست در زمانی که در واقعیتِ آن روزهای زندگی ام، کوچکترین نشانه ای از موفقیت وجود نداشت…
درصدِ بسیاری از این یقین، را همان الگوها در ذهن من ساختند… و قضیه اینجاست که وقتی ذهنِ ما می پذیرد که موضوعی امکان پذیر است، دیگر رسیدنِ ما به آن موفقیت، حتمی است.
لذا تصمیم گرفتم از شما دعوت کنم که، با کمکِ یکدیگر، کتابی مرجع در مورد الگوهای موفق، از داستان موفقیت های تان تهیه کنیم که:
توانسته اید با اجرای آگاهی های آموخته شده از فایلها و دوره های من، باورهایی ثروت آفرین و برنامه ای قدرتمندکننده در ذهنتان نصب کنید که شما را وارد مدار خواسته هایتان کند،
توانسته اید توانایی را در خود بیدار نگه دارید که حمایت و هدایت خداوند را در مسیری که برای خلق خواسته های خود می پیمایید، در وجودتان زنده نگه دارد،
توانایی ای که حساب کردن روی جریان هدایت را در عمل می آموزد تا بتوانید در لحظاتِ ناتوانی از کنترل ذهن به یادت آوری که:
اوضاع هر چقدر هم سخت باشد، قابل تغییر است، اگر بتوانم خودم را با این جریان هدایت همراه کنم و با این قانون مسلم که احساس خوب = اتفاقات خوب، هماهنگ شوم:
همه چیز تغییر می کند وقتی قادر می شویم، فکر خدا را بخوانیم. وقتی باتغییرِ نگاه مان به خود و توانایی های مان، فرکانس و مدارمان را تغییر می دهیم.
یادمان باشد که در جهانی زندگی می کنیم که همواره در حال گسترش است و همیشه مشتاقِ بیشتر بخشیدن به ماست.
یعنی هر چقدر هم موفق باشیم، باز هم می توانیم موفق تر باشیم. هر چقدر باورهای قدرتمند کننده ای در خود ساخته باشیم، باز هم می توانیم باورهای بهتری جایگزینِ آنها نماییم. زیرا جهان ما همواره به سمتِ بهتر شدن و بیشتر داشتن پیش می رود.
داستان این موفقیت ها، داستان ماندن در لبه های پیشرفت است و هر فردی در هر موقعیتی داستانِ شما را می خواند، می تواند با خود بگوید:
اگر این افراد با وجود این شرایط توانسته اند، پس من هم می توانم.
از اینکه با به اشتراک گذاشتن ارزشمند ترین تجارب زندگی تان، موجب رشد افرادِ زیادی در آینده می شوید و به گسترش جهان کمک می کنید، به شما بسیار تبریک می گوییم و تحسین تان می کنیم.
و تازه این شروع موفقیت های شماست
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- دانلود با کیفیت HD279MB23 دقیقه
- فایل صوتی «الگوهای موفق» در خانواده صمیمی عباس منش21MB23 دقیقه
سلام بلاخره در مدار الگوی موفق خانواده عباسمنش قرار گرفتم تا من هم راجب زندگی نامه ام صحبت کنم
زندگی نامه نه معجره نامه
معجره نامه ن هدایت نامه خداوند رحمان
بسم الله الرحمن الرحیم
با نام تو شروع میکنم ای که برای من بهترین دوست بهترین یاور بهترین پدر و بهترین مادر هستی
(عشق منی که در مدار کامنت خوندن من هستی میخوام بهت بگم منم یه روز مثل شما بوددم پس تا ته کامنتم بخون و نزار حوصلت سر بره چون این کامنت من خیلی خیلی با ارزش هست )
من سجاد رحیمی ۲۳ ساله متولدبهترین ماهی که خداوند بهترین بندگانشو در این ماه افریده است و آن ماهی نیس جز اردیبهشت به افتخار اردیبهشتی ها
بزار برات از ریشه های زندگی صحبت کنم
من وقتی ۱۳ ساله بودم پیش برادر بزرگترم در نجاری وپرس کار میکردم کار که ن
بردگی (باور های اون موقع من بود که من هدایت شدم به نجاری )۶سال پیش ایشون کار کردم
روزی ۱۷ ساعت یا شایدم روزی ۲۰ ساعت کار من بود بدون استراحت و نان استاپ کار میکردم
درهای چوبی سنگین بزرگ بلند میکردم شاید روزی به ۲۰۰ تا در میرسد و من زیر آن پاره میشدم از فشار این سنگینی
اما به خودم میگفتم داداشته دیگه کار کن براش منم هی دلم میسوخت وبیشتر کار میکردم
من اون موقع سلطان عزت نفس بودما اینقدر خودمو بی لایق میدونستم که حتی از داداشم دستمزد نمیگرفتم و هرکسی به هم انعام میداد من سریع میدادم به داداشم در این حد باورام داغون بود (که تو به دنیا امدی تا داداشتو به خواستش برسونی و من به این باور افتخار میکردم چون از بچگی بهم گفته بودن خدا کسیو دوست داره که سخت کار کنه فقیر باشه و همش به فکر دیگران باشه )
بگذریم از اون موقع به لطف خداوند که من در یه روزی که واقعا شرایط کاری ام سخت شده بود در پناه خدا سجده زدم و گفتم دستم را بگیر خدای من و خداوند پاسخ میدهد دست من را گرفت و با تضاد هایی که سر راه من گذاشت من از مسیر برادرم دور شدم و امدم دنبال کار خودم
من خیلی انسان باهوش بودم و از بچگی عاشق کامیپویتر بودم جوری عاشقش بودم که میتونسم یه هفته پشتش بشینم و هیچی نگم
اما باز به خاطر یه سری باور های خانواده و ضعیف بودن خودم من نتوسم راه علاقمو برم و ناچار وارد دانشگاه شدم
وقتی وارد دانشگاه شدم هر روز برایم تنفر و تضاد بود من هی با خودم میگفتم من با این ادم ها خیلی فرق دارم من درسو دوست ندارم و عاشق کامپوتر هستم و دوست دارم برم دنبال کامپیوتر
اینقدر این جمله رو با خودم تکرار کردم که باور کردم و هدایت خداوند من با یه استارت آپ آشنا شدم و در انجا شروع به فعالیت کردم
و کم کم به مسیر علاقم برگشتم و این علاقه باعث شدم من در ترم ۶ که اگه دو ترم دیگه میخوندم لیسانس میگرفتم رها کنم و با افتخار دانشجوی انصرافی بشم
بماند که خانواده چه حرف هایی به من زدن بماند که پدر منو احمق و نادان و کودن خطاب میکردن
اما من باورمو ساخته بودم و عاشق بودم گوش به حرف هیچکس ندادم و ادامه دادم
در این استارت آپ (هوشند سازی بود که از راه های بسیار دور تو میتونسی کنترل روشنایی منزل انجام بدی )من هر روز یه فایلی از استاد به دستم رسیده بود که بعدا فهمیدن در مصاحبه استاد با دوستان بوده تو این فایل استاد خیلی خدایی صحبت میکنن و راجب ایمان صحبت میکنن که جمله ای که ورد من شده کار من بندگی کردنه کار اون خدا خدایی کردنه تو بندگیتو بکن اون خدا میدونه که کی بده
اینقد این فایل گوش دادم که بسیار ادم شجاع ونترسی شدم و به همکارانم پیشنهاد دادم بریم تهران (من با افتخار اراکی ام)
اما همکارانم به خاطر نداشتن ایمان و ترسو بودنشون حاضر به ترک اراک نبودن و دوست داشتن در منطقه امنشون بمونن
اما من به خودم میگفتم سجاد تو عقاب هستی نزار این افراد با زنجیر تورو ببندن و نزارن پرواز کنی
خلاصه خودم امدم تهران و خودم با هدایت خداوند و ایده های خداوند بازاریابی کردم و تونسم چندتا مشتری پیدا کنم با کلی ذوق برگشتم اراک به همکارانم گفتم اما اونها باز ترسیدن و گفتن ما نیمیام ( این افراد بسیار مذهبی و بچه هیئتی و بیسیجی بودناااااااا نماز جماعت میخوندن و یه روز به خاطر اینکه من در نماز جماعتشون شرکت نکرده بودم تصمیم داشتن من برکنار کن در این حد)
من تصمیم به ترک انها گرفتم و قلبم گواه بر این تصمیم بود کار کردن با این افراد ترسو تهش شکست هست اما عقلم میگف تو به خاطر اون ها دانشگاه رها کردی بابات بفهمه کلتو میکنه برگرد پیششون ۲سال داری اینجا کار میکنی میددونی دیگران چی میگن
اما من دلم میگفت تو عقاب هستی و نزار به زنجیر بکشنت پرواز کن و شکوه و جلالتو نشون بده
به محض انصراف از اونجا توسط برادر دوقلو عزیزم و خشلم (کلی شیر های بچگی من خورده چون احساس لیاقت داشته و از من کلی گنده تره وزن من ۶۰ عه و وزن اون ۱۱۰ البته من از لحاظ هوش بسیار بسیار از او باهوش تر هستم و نخبه کامپیوترم)به کار نتورک دعوت شدم این دعوت شاید موفقیت مالی نداشت اما درون
من احساس قدرت و عظمت و اعتماد به نفس به خاطر حرف های که اونجا میزدن زنده کرد و من بسیار شخصیتم بزرگ شد و رشد کردم
(خیلی ناراضی بودم از این که دارم نتورک کار میکنم ) اما اگر نتورک نبود آنفرد هدایتی خداوند نبود و اگر اون فرد نبود من هیچ وقت با شغل بازار های مالی یا همون ترید آشنا نمیشدم
و پی نمیبردم که پسرررررررررررررررررر این شغللللللللللللللللل عشقققققققققققققققققق منه
دقیقا همون کار مورد علاقه من ن کسی کنارته نه نیاز به تیم داری ن نیاز به وقت داری نه مشتری هست خودتیو خدات
ازادی مکانی و وقتی این شغل منو وابسته خودش کرد
و من شروع به کار کردن کردم
دوست عزیز خسته نباشی که تا اینجا خوندی عاشتقم اما اصل داستان از این جا به بعده پس یه کم استراحت کن من دارم با ریز مطالب مینوسم که باور سازی بهتری برات ایجاد کنم اخه این قسمت خیلی با ارزشه
خسته نباشی بازم
در شروع کار کردن من و برادر دوقلو(عباس) که خیلی زیاد دوسش دارم و به نوعی عاشقشم
از شرکت امادیم بیرون و باهم وارد این کار شدیم
یکی از دوستام من اقا مهیار به من زنگ زد گفت بیا باهم دوره یه استاد بورسی بخرم و من هم بهش قول دادم گفتم باشه
عباس جان عزیزم چون باور های مالی بهتری نسبت به من داشت پول های بیشری به سمتش هدایت میشد (حتی پول های منو میگرفت و به من وعده ای سرخرمن میداد و همیشه گولم میزد )رفتم بهش موضوع گفتم و اونم قبول کرد و به مهیار جان گفتیم اقا ما هستیم نمیدونم دقیقا چی شد اما یه دفعه اون پول که قرار بود با مهیار دوره بخریم از دستمون رفت
و مهیار هی به من پیام میداد که خیلی نامردی مگه قول نداده بود دیگه اسم منو نیار و منو بلاک کرد
و من و برادر عزیزم بعد یه مدتی دوره یکی از اساتید خردیم و شروع کردیم به کار کردن
گذشت گذشت ما هی کار میکردم نتیجه نمیگرفتیم چرا چون اموزشم اصولی نبود و اون اقا صرفا مباحث توضیح میداد و هیچ درکی توش نبود
اقا ما ناامید شده بودیم دیگه دیگه گفتیم تو این کار نمیتونیم موفق شیم
همون موقع مهیار به صورت معجزه وارانه با عباس تماس میگیره میگه بیا بینمت عباسم میره میبنتش
اقا این فرد در پایان قرارشون نام یه استاد میگه که باعث شده مهیار کلی نتایج بگیره
یه لحظه فکر کن اون با ما قهر بود بد میاد نام این استاد که گمنام هست رو به ما میگه (ازه عشق من خداوند پاسخ میدهد)
و ماهم دیوانه وار رفتیم دوره های این استاد خریدیم و شروع کردیم به کار کردن
دوست عزیز خسته نباشی تا اینجا مسیر اومدی اما باز یه استراحت کن چون از اینجا به بعد خیلی مهمه و خیلی باارزشه
اقا ما ۳ ماه کار کردیم و اون نتایجه که میخواستم نتونسیم به دست بیارم
و همون موقع بود نمیدونم چه جوری اما
عباس به من زنگ زد
که رفتم قدم اول عباس منش خردیم
من پیش خودم گفتم چه قد خری تو اون ۱۵۰۰ نگه میداشتی حداقل به کارمون میامد اخه این دوره چیه خریدی نادان
(اون نادان نبود من نادان بودم من جاهل بودم)
اقا این دوره باعث شد که من دیوانه وار هر روز تو سایت عباسمنش بچرخم
و ازون جایی که من میدونستم برای تمام فایل های استاد باید اینترینت نامحدود داشته باشم
دنبال یه شرکتی گشتم که نیاز های منو براورده کنه
اقا خدا به من الهام کرد برو بزن جشنواره اینترنت نامحدود تابستان و من هم رفتم سرچ کردم و یه شرکت غریبه اومد بالا
شرکت رای نت من هم عضوش شدم
ببییییییییییییییییییییین اقاااااا باورت میشه بعد از این که من عضو این شرکت شدم دیگه به اراکی ها ارائه خدمت نداد
وقتی زنگ زدم پشتیبانش گف چه جوری اخه کی شمارو قبول کرده تنها مشترکمون از شهرستان ها هستین
حالا بزار اینو بگم من ۵۰۰گیگ در ماه با سرعت ۲۴ مگ دارم با قیمت ۵۰تومن به هرکی میگیم شاخ در میاره میگه بیا برای ماهم بگیر اما اون ها نمیدونن که خدا دست منو بدجوری گرفته و داره منو میکشه بالا
اقا من شروع کردم به دانلود کردن با کیفیت بالا و هر روز فایل میدیدم
تا قدم ۲ عملا باور های محدود کننده من داشتن تخریب میشدن و باور های قوی ساخته میشدن
و شروع زندگی من قدم سوم بود
وای من بحث هدایت باز میشه و من در فایل سفر نامه میدیدم که چه جوری خدااا به استاد داره هدایتی کمک میکنی دیگه بیشتر به هدایت اعتقاد اوردم و تصمیم گرفتم که
خودم با الهاماتم شروع کنم به ترید کردن(جریان هدایت همیشه هست مهم اینه که تو میشنوی یا نمیشنوی)
اره به هرکی میگفتم بهم میخندید چی با خدات داری ترید میزنی مگه خداهم میدونه دیووونه شدی
ومن شب ها میامدم به خدا میگفتم خدایم من میدونم که تو صاحب هر دانشی هسی پس هدایتم کن
همون شب رفتم قران باز کردم
سوره یوسف امد
همون صفحه همون ایه که خدا میگه و خداوند از هر صاحب دانش و خردی بالاتر هست و ما تعبیر خواب را به یوسف الهام کردیم
اشک ریختم اشک ریختم خدای من خدای من خدای من چه جوری داری منو هدایت میکنی اخه داری باهام صحبت میکنی
و من شروع کردم به گوش دادن به الهاماتم و عباس جان مصرر به گوش دادن به فایل های اون استاد
من هی الهام میگرفتم و ترید میزدم
یه اصطلاح توی ترید هست به نام کال شدن یعنی کل سرمایتو از دست میدی
و من هی کال میشدم (توی حساب دمو یعنی حساب ازلکی با پول ازلکی )
و من هی به خدا میگفتم من نیاز به هدایتت دارم منو هدایت کن
و من نتبجه میگرفتم باز هی کال میشدم و دلسردمیشدم
و من نتیجه میگرفتم باز هی کال میشدم
و من نتیجه میگرفتم باز هی کال میشدم
و من نتیجه میگرفتم باز هی کال میشدم و دلسرد میشدم
اما ادامه دادم
و هر موقع عباس منو میدید به من میگفت سجاد کالی
اما من تو دلم میگفتم به وقتش به وقتش صبر کن
چه قد شیطان دلسردم میکرد و من ناامید میشدم اما خدای درونم میگفت ادامه بده
تو بنده محسن و برگزیده من هستی ادامه بده
و من ادامه دادم با الهاماتم
یه روزی رفتم توی انجمن اون استاد که ببینم بچه های که از دوره ایشان استفاده میکنن چه نتیجه گرفتن
همشون سوال میپرسدن هیچی بلد نبودن و میگفتن استاد استاد استاد کمکون کن
و من تو دلم میگفتم اخه احمقا وقتی خدا هست
از استاد داری کمک میگیری ندای درونم گفت به خاطر اینه که تو بنده ی برگزیده من هستی اونا حتی منو باور ندارن و در شرک مطلق دارن زندگی مکنن
بزار راجب نتایج صحبت کنم
به قدرتی رسیدم که هر زمانی دلم بخواد وارد پوزیشن (اصطلاح کاری یعنی یه جنسیو میخرم ) میشم
چنان سودی میکنم که دیگران دهنشون کف میکنه
بقیه به من میگن اخه تو چه طور میدونسی اینجا قرار این حرکت اتفاق بیفته
و من هم میگم من کاری نکردم خدا به من الهام کرد (جمله برات آشنا هست اره جمله استاده برا منم اتفاق افتاده )
اون دانشی به من داد که من به اینجا رسیدم
من از گرگ وال استریت (بهترین ترید های جهان ) خیلی خیلی خیلی بهتر هستم من خیلیییییییییی ازشون بالاترم
خدای من اشک های من نمیزارن من بنویسم نمیزارن
دوست عزیز من که در مدار خوندن کامت من شدی
بدون که خدا به اندازه فهم تو کوچک میشه پس ازش خیلی بخواه خیلییییییییییییییییییییی خیلییییییییییییی
اون جواب تمام سوال هارو میدونه
اون بهتری و راحتترین راهو رو بلده من بهش رسیدم تو هم میرسی فقط من باورش کردم باورش کردم که هست و واقعا هست
هر لحظه داره هدایتت میکنه و راهنماییت میکنه
فقط یادت نره قانون تکامل وجود داره
تکاملتو طیی کن
و موفقیت حق توست
ثروتمند شدن حق توس حق توستتتتتتتتتتتتتتتتتتتت
وقتی که تکاملتو طی کردی
عاشقتم استاد و استادت(استعاره از مریم شایسته )
درپناه الله ثروتمند وسعادمتند باشی
سلام دوست عزیز هم خانواده ای خودم و هم فرکانسی خودم عاشقتم
به نام خداوند هدایتگر و مهربان
انکس که یوسفی را از دل چاه عزیز مصر میکند
انکس که یونسی را از دل نهنگ بیرون می اورد
با خواندن داستان شما زوج موفق و عاشق خیلی ذوق کردم و اشک ریختم
چه قد شباهت داشتین به داستان یوسف پیامبر
اینگار همون سناریو الان با دو شخصیت متفاوت اکران شد
امیدوارم که هر لحظه در این مسیر هدایت در کنار همسر فوق العادتون( چه قد به هم میاد و واقعا عالی هستین همسرتون مثل مهرداد جم میمونه :) ) درکنار هم هممسیر باشین و قله های ترقی و موفقیت طی کنین
و مامنتظر نتایج فوق العاده تون هستیم که کامنت کنین
سلام دوست عزیزم عاشقتونم
خیلی خیلی خوشحالم که وقت با ارزشتون صرف کامنت خوندن من کردن
امیدوارم و میدونم به زودی در های رحمت بی کران و نعمت های بی کران خداوند به روی شما باز میشود
از جایی که فکرشو نمیکنین
امیدوارم که نگاهتون هر روز به زندگی رنگ خداییتر بگیره
بیشتر خدا رو لمس کنین
بیشتر خدارو بشنوین
بیشتر خدارو درک کنین
و بیشتر خدا رو احساس کنین
در پناه رب ودود همیشه شاداب و ثروتمند باشین
سلام دوست عزیزم عاشقت بشم
ببین چه قد خدا دوست داره
من زیاد وقت نمیکنم بیام توی سایت بچرخم دیشب داشتم با خدای خودم حرف میزدم بهم گف فردا برو تو سایت
و من هم اومدم دیدم عه پیام ناز دردانه ی خدا اینجاست
ای بنازمتت دردانه خدا 💛
خب راجب سوالی که پرسیدن !!
دردانه خدا فقط ادامه بده فقط نزار شیطان ناامیدت کنه تسلیم بشی فقط ادامه بده همه چی درست میشه
جواب مشخص است همونجوری که خودتون متوجه شدین دلیل اصلی
اول . احساس لیاقت
دوم . باور فراوانی
من فقط روی این دوپاشنه آشیل کار میکنم و فک میکنم دلیل اصلی موفقیت همه افراد این دو باور است
من یادم میاد استاد میگفت من اگه تمام دوره هارو تو یه کف ترازو بزارم احساس لیاقت توی کفه ی ترازو دیگه میزارم
من به خودم میگفتم من که احساس لیاقت دارم چه جورششم دارم ( اینجا ذهن مارو گول میزنه میگه تو احساس لیاقت داری نمیخواد روش کار کنی اما
یه قانون هست شما تا زمانی که به صورت عینی خواسته که فکر میکنی احساس لیاقتشو دارین تجربه نکنین یعنی هنوز احساس لیاقت برای شما شکل نگرفته پس تا تجربه اون خواسته بد روی احساس لیاقتون بسیار کار کنین)
شما خواسته دارین که مشتری با سخاوت سمتتون بیاد اما به صورت باور های مخفی احساس لیاقتون سمتتون نمیاد
باور فراونی ای امان از این فراوانی
یکی از تمرین های هر روزم کار کردن روی این باور هست
یعنی میتونم بگم اگه من خیابان میرم یا مغازه میرم بسیار زیاد به فراوانی ماشین ها ادم ها خوراکی توجه میکنم
یا حتی تو یوتیوب به دنبال فراوانی هستم
مثلا دوربین های لایو چهارراه کره جنوبی میارم وای میسم ماشین را تحسین میکنم فراوانی قیمت ماشین ها تحسین میکنم (سمت ژاپن نرید بسیار کیفیت دوربین هاشون داغونه 😁😁)
شما با هر تمرینی که احساس خوبی بهتون میده روی فراوانی کار کنین
بازی فراوانی ثروت استر هیکس بی نهایت بهتون توصیه میکنم این بازی فوق العاده اس دردانه خدا 💛 حتما انجامش بده
باورهایی که من ساختم
خدا حامی من است که من بیشتر ثروتمند شم
هی منو هول میده برای بیشتر ثروتمند شدن
هی به من میگه بیشتر ببشتر ثروتمند شو
dnaخدا در رگ های من جاریست
من امیرزاده هستم و خداوندپادشاه منو برای خلافت این جهان پرورش میده و منو بالیاقت و باظرفیت میکنه
با چالش هایی که سر راهم میزاره
پدرجان مادر جان دوستم رفیقم عشقم زندگیم
بی نهایت عاشق من است و عاشقانه منتظر که من ثروتمند شم
ماشین آزیرو بی صبرانه منتظره که جانشین خدا سوارش بشه
ماشین آزیرو داره به خودش میگه وای خوش به حال من چه سعادتی دارم جانشین خدا سجاد جان میخواد سوارم بشه منو این همه خوشبختی محاله
……
قطعا شما ثروتمند میشن فقط ادامه بدین
این تضاد های ذهنی باعث میشه شما شخصییتون رشد کنه باوراتون قوی تر بشه
و باعث خواسته ها بیشتر میشه
فقط اینو بدونین یه بازه زمانی طول میشکه تا شما نتایج باوراتون ببین اگه الان کار میکنین و نتایج بزرگی اتفاق نیافته
چون هنوز باوراتون به خوبی تغییر نکرده ذره ذره ذره ذره همه چی درست میشه
فقط ادامه بدین
به وقتش دردانه خدا💛 برامون از هدایتاش مینوسه
تا اون روز
در پناه الله پادشاه شاد و ثروتمند و سلامت باشین دردانه خدا 💛
سلام دوست عزیزم عاشقتم که
وای من با خوندن کامنت شما اینگار داشتم زندگی نامه گذشته خودمو مرور میکردم
اینگار مو به مو حرفاتون
اینگار مو به مو علایقتون
در گذشته خودم دیدم
اما تمام افکار ذهنی شما برای من که ن برای کل تریدر های جهان اتفاق افتاده
منم مثل شما بار ها بار ها به ته ناامیدی رسیدم گفتم این کار چرت ترین کار دنیاس
من عاشق این کار نیستم و من برای یه کار دیگه ساخته شدم
من هر موقع به این حالت میرسدم از ناامیدی اشک ها میریختم (اینارو میگم که راه برامون مشخص تر بشه )
اما از خدا هدایت میخواستم
خداوند به من میگف برو قران بخون میرفتم تو قران سوره یوسف میامد و میگف ناامیدان از گروه کافرین هستن
بد من میامدم به خدا میگفتم
لامصب از یه طرف به ته نا امیدی رسیدم و تو منو هدایت نمیکنی بد میای میگی اگر ناامید بشی کافریی و..
اما باید ادامه داد و تصمیم میگرفتم که ادامه بدم
دوست عزیزم یه بازنگری درون خودت بزن و به یه خلوت نشینی برو
فارغ از هر نیاز مالی یا دغدغه ها یا هرچی به کوهی دشتی رودی بالای پشت بامی هر جا
و با خدای خودت راز نیاز کن و به خودشناسی برس
و اینو بدون
خداوند رحمان به نیاز های شما پاسخ نمیده بلکه به فرکانس های شما پاسخ میده
فکر نکنیم اگر هی به خدا بگیم من نیاز مالی دارم خدا به راهی هدایت میکنه که نیاز مالیت برطرف بشه
بلکه به راهیی هدایت میشی که نیاز مالیت و نگرانی هات بیشتر بشه
چون فرکانس ارسالی شما نیاز مالی و کمبود هست ن فراوانی
خیلی بد حواسمون به فرکانس هایی که ارسال میکنیم باشه خیلی ایا از روی کمبود است یا فراوانی
و بد تصمیم های درست بگیریم
درسته 3 سال و نیم در این حوزه بودین و نتایج نگرفتی اما من یه نفرو میشناسم 15 سال در این حوزه بود داشته سیگار فروشی میکرده اما ادامه داده و سال 16هم موفق شده
الان داره برای بانک های تونس ترید میزنه :)
نمیخوام بگم که برگرد به این کار ادامه بده میخوام بگم که افکار مهمترین رکن هایی هستن که باید حواسمون بشون باشه
چون باعث میشن تصمیم های درست یا غلطی بگیریم
مسیر ترید مسیر خیلی زیبایی هست چون خیلی بد روی خودت کار کنی من که یه روزی از این کار متنفر بودم الان عاشقش شدم چرا که یادم دادم بد به کنترل ذهن تسلط پیدا کنم
باید زیبایی ها رو ببینم
باید طمعمو کنترل کنم و به فراوانی ها فکر کنم
باید رها باشم از نیاز های مالی
باید در لحظه زندگی کنم نه در گذشته و آینده
(عشق و علاقه به واسطه افکار خوب و اتفاقات خوب شکل میگیره )
اتفاقا من عاشق این هستم که سفر کنم و ترید کنم و ازاد و رها هستم من عاشق این امتیاز ها هستم
ایشالله که فرکانس هاتو بندازی روی فراوانی نعمت شکر گزاری بد یه تصمیم درست بگیری و بهترین اتفاق برات رقم میخوره شک نکن فقط ادامه بده و ناامید نباش که اگر باشی کافری :؟
در اخر گفت و گو خداوند با بنده اش در اینترنت سرچ کن یه فایل بسیار بسیار فرکانس بالا هست خیلی به خدا نزدیکت میکنه
اون فایل که از استاد بود اون یه فایل تدوینی( به خدا ایمان داشته باش )هست ایشالله که خدا از یه طریقی یا از سمت من یا از روش دیگه به سمتت هدایت کنه
در پناه الله شاد و ثروتمد و سلامت باشی
سلام عاشقتم عزیز دل
قطعا که حالت عالی هست و کلی احساس خوشبختی تجربه میکنی
این حرف استادو بار ها بارها منم شنیدم
دقیقا همونجور که خودتون متوجه شدین منظور استاد یه موضوع دیگه است
و یه سری افراد عرزه و توانایی پول ساختن ندارن
یا رویا ها و آرزو های یه شبه پول دار شدن
میان میدن به یه نفر دیگه که اونا براشون پول بسازن حالا این میتونه تو بورس باشه یا هر موضوع دیگه
در کل موضوع شخصیت و عرزه پول دراوردن هست
حالا در کار ترید ماهم
یه نکته زیرکانه در این خصوص خدمت شما بگم
استراتیژی نیس که به شما کمک میکنه شما سود آور بشین
بلکه احساس خوب و حال خوب (طبق قانون زندگی)
باعث میشه شما به سود آوری برسین
من که با این درک به سودآوری رسیدم
براتون کلی آرزوی های خشگل خشگل میکنم
که در این مسیر زیبا و تریدری
کلی اتفاق های خوب
هر روز تی پی بخورین
هر روز از شاهکار ترید زدنتون لذت ببرین
و از این مسیر زیبا عشق و حال کنین
عاشقتونم
در پناه الله همیشه امیدوار و حال خوب و سلامتی براتون آرزومندم