«الگوهای موفق» در خانواده صمیمی عباس منش

این فایل در مرداد ماه 1399 بروزرسانی شده است

در این چند روزه، درذهنم مشغولِ مرور مسیری بودم که در ابتدای روندِ موفقیت آغاز کردم و آن، نقش الگوهایی بود که در ذهنم برای رسیدن به موفقیت ایجاد کرده بودم.

در زندگی اطرافیانِ من، الگوهای موفق وجود نداشت. اما در کتابهای زیادی، داستان های زندگیِ افراد موفقی را یافتم که:

توانسته بودند از هیچ، موفقیت بسازند

توانسته بودند، بدون هیچ سرمایه ای کسب و کار موفقی ایجاد نمایند

توانسته بودند، با وجود برخورد به مشکلات، همچنان مسیرشان را ادامه دهند

من بارها و بارها، روندِ موفقیت این افراد را خواندم. آنقدر که انگار آنها را می شناسم و با آنها زندگی می کنم

با هر بار خواندنِ داستان های بیشتری از افراد موفق، ذهنیتی در من ایجاد می شد، که می شود حتی از هیچ، به موفقیت هایی بزرگ رسید و بیشتر باورم می شد که اگر آنها توانسته اند، من هم می توانم

من این روند را آنقدر ادامه دادم که دیگر رسیدن به موفقیت های بزرگ، نه تنها برایم یک رویای دور از دسترس نبود، بلکه ۱۰۰% یقین داشتم که آنچه را می خواهم، بدست خواهم آورد. آنهم درست در زمانی که در واقعیتِ آن روزهای زندگی ام، کوچکترین نشانه ای از موفقیت وجود نداشت…

درصدِ بسیاری از این یقین، را همان الگوها در ذهن من ساختند… و قضیه اینجاست که وقتی ذهنِ ما می پذیرد که موضوعی امکان پذیر است، دیگر رسیدنِ ما به آن موفقیت، حتمی است.

لذا تصمیم گرفتم از شما دعوت کنم که، با کمکِ یکدیگر، کتابی مرجع در مورد الگوهای موفق، از داستان موفقیت های تان تهیه کنیم که:

توانسته اید با اجرای آگاهی های آموخته شده از فایلها و دوره های من، باورهایی ثروت آفرین و برنامه ای قدرتمندکننده در ذهنتان نصب کنید که شما را وارد مدار خواسته هایتان کند،

توانسته اید توانایی را در خود بیدار نگه دارید که حمایت و هدایت خداوند را در مسیری که برای خلق خواسته های خود می پیمایید، در وجودتان زنده نگه دارد،

توانایی ای که حساب کردن روی جریان هدایت را در عمل می آموزد تا بتوانید در لحظاتِ ناتوانی از کنترل ذهن به یادت آوری که:

اوضاع هر چقدر هم سخت باشد، قابل تغییر است، اگر بتوانم خودم را با این جریان هدایت همراه کنم و با این قانون مسلم که احساس خوب = اتفاقات خوب، هماهنگ شوم:

همه چیز تغییر می کند وقتی قادر می شویم، فکر خدا را بخوانیم. وقتی باتغییرِ نگاه مان به خود و توانایی های مان، فرکانس و مدارمان را تغییر می دهیم.

یادمان باشد که در جهانی زندگی می کنیم که همواره در حال گسترش است و همیشه مشتاقِ بیشتر بخشیدن به ماست.

یعنی هر چقدر هم موفق باشیم، باز هم می توانیم موفق تر باشیم. هر چقدر باورهای قدرتمند کننده ای در خود ساخته باشیم، باز هم می توانیم باورهای بهتری جایگزینِ آنها نماییم. زیرا جهان ما همواره به سمتِ بهتر شدن و بیشتر داشتن پیش می رود.

داستان این موفقیت ها، داستان ماندن در لبه های پیشرفت است و هر فردی در هر موقعیتی داستانِ شما را می خواند، می تواند با خود بگوید:

اگر این افراد با وجود این شرایط توانسته اند، پس من هم می توانم.

از اینکه با به اشتراک گذاشتن ارزشمند ترین تجارب زندگی تان، موجب رشد افرادِ زیادی در آینده می شوید و به گسترش جهان کمک می کنید، به شما بسیار تبریک می گوییم و تحسین تان می کنیم.

و تازه این شروع موفقیت های شماست

 

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • دانلود با کیفیت HD
    279MB
    23 دقیقه
  • فایل صوتی «الگوهای موفق» در خانواده صمیمی عباس منش
    21MB
    23 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

3987 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «نگار» در این صفحه: 3
  1. -
    نگار گفته:
    مدت عضویت: 1837 روز

    سلام به استاد مهر، استاد تغیبرات جاری و شیرین 🥰 سلام به مریم نازنین و دلنشین و تک تک دوستان خوب و عزیزم که بودن کنارتون و خواندن نوشته هاتون، شنیدن صداتون یکی از ده ها هدیه خدا برای من هست😍

    خدایا بخشنده مطلق شکرت، هزاران بار شکرت که به محض اینکه فعل خواستن، حرکت و تغییر رو در من دیدی، سریع به این مسیر هدایت ام کردی و به زیباترین شکل ممکن نه تنها به روح خسته و بی قرارم آرامش بخشیدی، بلکه دری به روم باز کردی که از لحظه اول با وجود اینکه تاتی تاتی راه میرفتم و کم کم داشتم شیرینی صحبت های استاد و تجربه میکردم، نعمت های زیادی بهم هدیه دادی، خوشحالم که کنارتون هستم و از ته قلبم شاکرم که یکی از ثروت های من بودن کنار شما عزیزان هست، امیدوارم و تلاش میکنم که فقط شاهد بیشتر شدن مدت عضویت ام در سایت نباشم و از نعمت های خدا بیشتر و بیشتر و بیشتر جایزه بگیرم. آمین 🤗

    چقدر قشنگ به این فایل هدایت شدم و ذوق دارم منم از نتایج ام بنویسم استاد ماه ام، الان ۲۹۸ روزه که کنارتونم و قبل از اینکه نتایج ام تا به این لحظه را بنویسم، دوست دارم یه نگاهی به شرایط زندگی ام قبل از آشنایی با شما و بچه های سایت و بنویسم، می‌دونم قطعا خیلی زیاد میشه اما خدا رو شاکرم که بهم لطف داشت استاد نمی‌دونم چطور تشکر کنم که الان اینجام و حرفی برای گفتن نتایج ام دارم، ذره ذره این نتایج برام عزیز و مقدس هست پس به پاس احترام و سپاسگزاری فقط تو دفترم نمینویسم دوست دارم هر چند طولانی اینجا یاد داشت کنم و دین خودم و نسبت به آموزه های شما در حد یک ارزن ادا کنم، تمام این نتایج و من با هدایت خدا و آموزه های شما و خوندن دیدگاه بچه ها بدست آوردم، کجای دنیا رو سراغ دارم که بیام اینجوری بنویسم و شکر کنم، استاد ممنونم ممنونم ممنونم🕊️

    🔹 زندگی ما از نظر روابط عاشقانه با همسرم، وضعیت مالی و امکانات رفاهی مثل خونه، محل زندگی، ماشین به ظاهر فقط به ظاهر عااااالی بود یعنی فقط یک ویترین بسیار زیبا و زرق و برق زیاد داشتیم اما از درون بسیار تلخ و پوچ.

    🔹 اعتماد به نفس افتضاح، موفقیت بدست میاوردم مثل ادامه تحصیل در رشته بسیار خوب اما از درون داغون و ناامید

    🔹بخاطر اعتماد به نفس کم و دل بستن به زرق و برق و راحتی، شدیدا زندگی ما وابسته به شخص دیگه شد، طوری که زود دست از مخالفت اینکه نه ما می‌خواهیم مستقل زندگی کنیم، دست برداریم و بخاطر زرق و برق این خونه اعیونی وابستگی رو انتخاب کنیم. ما حتی نمیتونستیم بگیم کدوم واحد این خونه رو بریم.

    🔹وابستگی و اعتماد به نفس داغون تا جایی پیش رفت که حتی وقتی همسرم میخواست با سرمایه خودمون کاری که عاشق اش هست رو شروع کنه تسلیم حرف ها میشد که نه!!! مگه دیوانه ای!!! به اندازه توانت قدم بردار!!!! فلانی فلانی رو ببین همین مدت ورشکست شدن … ما هم درجا، درجا و درجا زدن شده بود روش زندگیمون

    🔹 روابط بین من و همسرم بسسسسیار پر تنش، قفس مطلق برای من و تماما دنبال این بودم یکم خودم و از لحاظ روحی جمع و جور کنم که طلاق بگیرم و خودم و آماده جارو جنجال و دردسر های همسرم کنم چون شدیدا پرخاشگر و انتقام‌جو میدیدمش

    🔹روابط بسیار بد با بعضی از نزدیکان، تهدید شدن هم از جانب شخصی از نزدیکان که مدام بهم می‌گفت: اگر باب میل ما رفتار نکنی راحت این زندگی رو بهم میزنم و مدام مزاحمت تلفنی از فرد غریبه که بسیار وجهه بدی از من ساخته بود که چهره واقعی این آدم و بشناسید و …. ( من از طرفی خوشحال که بالاخره میرم دنبال زندگیم و از طرفی به شدت از جدایی میترسیدم، به شدت)

    🔹 از نظر مالی هم صفررررر مطلق

    🔹اضافه وزن داشتم نه خیلی زیاد و در عین حال که خدا بهم لطف داره و از هر نظر زیبایی ظاهری دارم، روز به روز به نظر خودم غمگین تر بودم و هر وقت خودم و می‌دیدم فقط کدر بودن میدیدم و غم.

    🔹 ارتباط ام با خدا فقط شده بود غم و گلایه و احساس گناه پیش خدا

    🔹 به حدی منزوی شده بودم که وقت معاشرت اصلا یادم نمیومد چطوری باید حرف بزنم منی که قبلاً بمب انرژی و نقل مجلس بودم.

    🔹خواب بسیار بد، کمیت و کیفیت خواب داغون، احساس گناه و اضطراب شدید بخصوص وقتی که بیدار میشدم

    🔹به شدت زود رنج، خودخور، خوشحال از موفقیت عزیزانم و حساس به موفقیت افرادی که دوستشون نداشتم و از سمت اونها اذیت شده بودم، اصلا برام معنی نداشت که خودم فرکانس فرستادم و جذب کردم، برام خیلی عذاب بود بخوام بابت توهین ها، دردسرهایی که برام درست کرده بودم بخوام حتی فکر کنم که یه روزی ببخشم ، حتی از شنیدن اسمشون هم بیزار بودم

    🔹 مظطرب از بیماری جدید، چقدر با وایتکس کفش، لباس هایی که حتی یکبار نپوشیده بودیم و داغون کردم🙈 به طرز احمقانه ای فکر میکردم سرطان سینه دارم یا در حال گرفتن هستم. مداوم دست درد و پا درد داشتم، بی حال و همیشه کارها پشت گوش انداخته میشد

    🔹 همیشه برای خرید و بودجه کم یا باید خسته و هلاک می‌شدیم دنبال جنس مناسب و قیمت خوب باشیم یا مثلا همسرم جایی خرج الکی میکرد که ما لنگ خیلی چیزهای اصلی و مهم زندگی می‌شدیم بخاطر اینکه همیشه حفظ ظاهر برامون مهم بود رفت و آمد هامون خیلی کم شده بود

    و اما بعد عضویت من ……🕊️🕊️🕊️🕊️🕊️🕊️🕊️

    اون زمان دود شد رفت هوا و کم کم با استفاده از فایل ها و تمرین طوری شرایط تغییر کرده که احساس میکنم اون نگار و شرایط برای خیلیییی سال های قبل هست خیلی دوره انگار برای ۱۰ سال پیشه، یا خیالات من بوده و واقعی نبوده انگار نه انگار برای ۲۹۸ روز پیش هست. استاد نازنین با افتخار سپاسگزارم که شاگرد شما هستم و سجده شکر به درگاه خدا که من این جام تا بگم از نتایج شیرین و امید به خدا بعدا هم بیام از اعجاز های از این به بعد و بنویسم.

    💜 احساس آرامش، امید و پاکی🌼🌼 مثل گل یاس

    یه مدت بعد از عضویت تا به الان نه تنها عالی می‌خوابم و خیلی از روزها خودم بدون زنگ ساعت نزدیک اذان صبح بیدار میشم، من عاشق نماز صبح ام، نمیگم هر روز میخونم نه اما لازم نیست ساعت کوک کنم خودم بیدار میشم. خیلی بارها همسرم میگه خواب چی میدیدی؟؟ وسط شب مثلا رفته آب بخوره دیده من تو خواب لبخند میزنم یا بارها شده ۳ ساعت خوابیدم اما همون ۳ ساعت اندازه ۱۰ ساعت بوده 🌟 اضطراب و احساس گناه کامل رفته خدارو شکر 🤗

    🌸🌸🌸🌸 🌸🌸ضربه فنی شدن توسط خدا و قطع ریشه وابستگی ما، خدا میدونست هنوز باورم قوی نیست اما درخواست تغییر دادم و دارم تاتی تاتی وار تو راه درست با کمک فایل های شما دارم راه میرم، معجزه وار کر و کورمان کرد که اساسی تغییر کنیم حالا چطور:

    🔹 من شروع کرده بودم به نوشتن اهداف، کم کم فهمیدن اینکه اصلا فرکانس چی هست! تمرین کنم که به نکات مثبت توجه کنم و عمل به فایل هایی که تا اون زمان دانلود کردم.

    🔹اون اوایل فکر میکردم من اهداف و بنویسم و بر اساس اولویت بهشون برسم، چشم انداز من آرامش، استقلال، حال خوب و نبودن سایه فرد دیگه تو زندگی ما بود و همش فکر میکردم اول باید کاری که دوست دارم رو جذب کنم، با پولش ۱۲ قدم و روابط عاشقانه را بخرم، بعد یا همسرم هست یا جدا میشم بدون ترس و من هم آزادانه میرم برای ساختن زندگی رویایی ام، اما فهمیدم خدا خودش میاد غربالگری می‌کنه و من نباید مسیر و بچینم

    اتفاقی که افتاد 👈👈👈👈هدف قرار گرفتن و قطع ریشه اصلی که وابستگی ما رو تغذیه میکرد💣 ناباورانه اگر اشتباه نکنم حدود دو ماه بعد از عضویت ام صاحب خونه بدون اطلاع قبلی گفت زود تخلیه کنیم و مدام به ما همون بنده خدا از بستگان نزدیک که من و هم همزمان تهدید می‌کرد می‌گفت زود یه جا پیدا کنید کوچیک هم بود بود!!! فعلا موقت برید تا بعدا ببینیم چطور میشه؟ بودجه ما ناچیز و شرایط خونه بسیار متغیر، من حالا بودم و خدا و فایل استاد و نوشته های بچه ها، خیلی ترسیده بودم و احساس بدی داشتم اما باید تمرین می‌کردم و کم کم شروع کردم به جمع و جور کردن افکارم پس:

    🔹تو اون روزها قوت قلب ام به شدت فایل «تنها روی خدا حساب باز کن بود» روزهای اول خیلی حالم خوب نبود اول سعی کردم به این فکر کنم و تجسم کنم صاحبخونه میگه بمونید و یکسال زمان هست که هم کار پیدا کنم و هم روی باورهام کار کنم، اما استارت تغییر خورده بود و جریان بسیار پر قدرتی راه افتاده و من بالاخره تسلیم شدم 👈👈👈👈

    🔹 یک روز صبح زود رفتم تو اتاقی که بهترین منظره از حیات و داشت و صدای پرنده ها به زیبایی هر چه تمام تر میومد و شروع کردم تو سالنامه زیبایی که نقاشی های مینیاتوری داشت، مشغول به نوشتن لیست درخواستم از خونه جدید شدم. ۱۳ موردی که از خونه جدید میخواستم و نوشتم و سعی میکردم حس کنم دارمشون و غرق لذت بشم، قرآن باز میکردم و میخوندم من ترسیده بودم و قرآن خیلی بهم قدرت میداد.

    🔹صبح ها پیاده روی میکردم و خونه های باشکوه و نگاه میکردم. فایل ها رو گوش می دادم و سعی میکردم به نشونه ها توجه کنم و مثلا اگر تبلیغ املاک می‌دیدم میگفتم حتما نشونه است برمی‌داشتم میومدم خونه کم کم لوازم جمع میکردم و به املاک زنگ میزدم.

    🔹گاهی می‌ترسیدم و سریع نتیجه فرکانس ام این میشد که با مشاورین املاک خونه های بدی میدیدیم یا میگفتم خانوم بودجه شما کمه و اصلا تو این مناطق با این متراژ نگرد (خونه سابق ما نزدیک ۱۴۰ متر بسیار بسیار جذاب و زیبا در محلی بسیار خوب بود) و من با کمک فایل ها فوراً اصلاح میکردم و میگفتم این یک تمرین است که بیشتر روی ترس هات کار کنی و تمرکزت روی فایل ها و چشم امید به دستان خدا بیشتر باشه. اما با رگه های ترس بود.

    🔹فکر کنم بعد سه هفته یه جا بر حسب تصادف معرفی کردند 🎊🎉

    خدایا شکرت خیلی خیلی شیرین و الهی، نه تنها دقیقا ۹ تا از اون درخواست های من که تو سالنامه نوشتم، جلوی چشمام بود، بلکه بیشتر هم خدا هدیه داد مثلا:

    🔹 پای قرارداد فرد دیگه ای بود که خودش میخواست سرویس های خونه رو بازسازی کنه و خانومش و سورپرایز کنه، اما ورق به نفع ما برگشت هم خونه را ما گرفتیم هم صاحب خونه با اینکه خانوم تنهایی هستند خودش با سلیقه ما در عرض ۱ هفته بازسازی کرد و چقدر هم از ما تشکر میکرد که باعث این تغییرات شدیم.

    🔹 بیشتر از درخواست من به ما داده شد: صاحبخونه لوستر های بسیار زیبا، پرده های زیبا، کمد دیواری بسیار جادار، آینه بسیار زیبا در سالن رو برای ما گذاشت، حتی گچ بری قشنگ تر از اون چیزی که من عاشق اش هستم، کاغذ دیواری و دکور خونه خیلی قشنگ تر از چیزی که من فکر میکردم پیدا کنیم.

    🔹همسایه های بسسسسیار عزیز همین دیروز همسایه اومد دم خونه و مادرانه و با عشق ۶ بسته باقالی پاک کرده، ۲ بسته شوید خورد شده و ۱ بسته نخود سبز آورد، بماند که چقدر از روز اول بده بستون غذا و محبت و …. داریم با هم، چقدر همسایه هامون عالی هستند و با ایمان.

    🔹استاد جانم من ناراحت بودم اوایل که چرا ۴ مورد از اون ۱۳ مورد برآورده نشد مثل متراژ خونه، نزدیک کوه بودن خونه و …و می‌دیدم ضعف داشتم توی ایمانم که اونها رو جذب نکردم اما همین هم توش برام درس بزرگی داشت:

    – خدا روز اول به طرز عجیبی ما رو کر و کور کرد که یکسری ایراد این خونه رو نبینیم، چون قطعا اگر میفهمیدیم اینجا نمیومدیم و باز می‌رفتیم جایی که دوباره وابستگی بدتری داشت، من بسیار در چیدمان و طراحی داخلی تبحر دارم و روز اول بازدید سالن اینجا رو بزرگ دیدم، من جای خونه رو اشتباه دیدم و اصلا نفهمیدم جایی هستیم که اگر آگاه میشدم عمرا من و همسرم میومدیم، نه اینکه محل بدی هست، نه اما دقیقا بعد از قرار داد وقتی برای بار دوم اومدیم خونه رو ببینیم فهمیدیم کجاست و سالن برای لوازم من خیلی کوچیکه و یک دست از مبل های دیگه ما و خیلی از لوازم اتاق مهمان اصلا جا نمیشه (خدا چشم و گوش مارو بست که ریشه وابستگی ما قطع بشه) و ما اومدیم به این خونه.

    – من و هسمرم دلمون شدید پیش اون ۴ تا درخواست باقی مانده بود، استاد ما در حال باز کردن و چیدن لوازم بودیم که بارون شروع شد و دیدیم بخاطر مشکلات فاضلاب این خونه بوی بدی پخش میشه، اول خیلی ناراحت شدیم اما با کمک فایل شما فهمیدم تضاد یعنی فرصت رشد، خدا میخواد ایمانم و قوی تر کنم و به اون ۴ تا درخواستم برسم. با اینکه صاحبخونه آنقدر کمک کرد که ۹۹ درصد بو برطرف شد، اما ما تصمیم گرفتیم دوباره با عشق دنبال خونه بگردیم، همه میگن دیوانه اید، صاحبخونه به این خوبی دارید، دوباره هزینه اسباب کشی و …. اما من دارم تمرین میکنم که نترسم و با ایمان اون ۴ تا رو هم از خدا جایزه بگیرم. خدا جونم عاشقتم… استاد این حال و مدیون شما هستم💜💙💚🧡💛

    🌈🌈🌈خیلی خیلی خیلی زیاد عاشق شنیدن موفقیت هام، قلبم از ذوق تند تند میزد و شادترین اشک و بغض و تجربه میکنم وقتی بچه ها از موفقیت هاشون میگن بخصوص تو فایل های گفتگو با دوستان که صدای بچه ها وقتی که از موفقیت ها شوند میگن عجیب منقلب او می‌کنه و خداروشکر میکنم که اجابت کرد و هدایت کرد من و به این جا. هزاران برابر ذوق میکنم میبینم افراد رشد میکنند، اتفاقا شدیداً دلم میخواد افراد موفقی و ببینم که تو زمینه هایی موفق هستند که اصلا حتی به ذهن من خطور نکنه مگه یک همچین دستاوردی هم هست. الان نه تنها خودم و از افراد موفق و مرفه قایم نمیکنم بلکه با شادی دلم میخواد بهشون نزدیک بشم چون وقتی من از خدای خودم نعمت میخوام، وقتی بارون رحمت اش جاری هست پس منم باید در مجاورت نعمت ها باشم، زیر بارون رحمتش خیس خیس بشم، ببین ام نعمت های دیگه رو و اینجوری منم تلاش کنم ظرف من هم بزرگتر بشه، دیگه موفقیت بقیه رو جدا از خودم نمی‌بینم، هر چه افراد موفق بیشتر هر چی موفقیت ها بزرگتر بشه جهان هم بهتر میشه. خدایا شکرت💖💝💜💙💚💛🧡 روابط ام با همون نزدیکان که بد بود آنقدر خوب شده که تعطیلات عید وقتی کنارشون بودم، بهترین لحظات و تجربه کردم، حتی دلم براشون تنگ میشه و دوست دارم کنارشون باشم، تونستم تا حدی بفهمم که خودم خلق کردم و جذب کردم. با توکل به خدا ترس و تو دلم کشتم و در برابر تهدید ایستادم و گفتم اگر قراره این زندگی به طلاق ختم بشه حتما مسیری باز میشه که من به اهدافم برسم، ایستادم و دیدم تمام اون تهدید ها عین حباب ترکید، فقط و فقط به لطف الله و آموزه های شما. هنوز هم اول راهم اما بی نتیجه هم نبودم 🤗💝

    🌼🌺💖 تو لیست اهدافم با توجه به مراحل تکامل 3 تا ماشین انتخاب کردم تا ۵ سال آینده و به dream board اضافه کردم:

    ماشین اول من 207 اتومات مشکی هست، من نمی‌دونستم اما همسرم متوجه شد که قرعه کشی و ثبت نام 207 پاناروما هست و خودش برای من ثبت نام کرد بعد 7بار ثبت نام (عاشق اعداد و نشونه هام) اسم من درومد و بهمن ماه تحویل میگیریم. درسته ماشین دنده ای نیست، رنگ مشکی که من تجسم کردم هم فعلا نیست و خاکستری هست اما مهمتر از همه سقف شیشه ای هست و میتونم آسمون و ببینم، اینکه من یک ریال پول نمیدم و همسرم گفت ماشین برای تو هست بنام من. و من علاوه بر شکرگزاری دارم تلاش میکنم رو باورم کار کنم که اینجوری آخر سال هم ماشین صفر میگیریم هم تا تحویل ماشین، یه ماشین سبک تر میگیریم که بدون وسیله نباشیم (همون لحظه این فکر اومد که اینجوری میتونیم به هدف دیگه که همیشه دوست داشتم لواسون زندگی کنیم نزدیکتر میشیم و اینجوری دوتا ماشین داریم برای رفت و آمد راحت تریم. خدایا شکرت 🌻🌸

    🧡💛💚💙💜 فرکانس من درباره روابط بین من و همسرم نمیگم ۱۰۰ درصد تغییر کرده ولی میتونم بگم به مدار آرامش تو روابط نزدیک تر شدم، دیگه بنده خدارو مانع اهداف ام نمیبینم، بلکه همراه بسیار خوبی هست و دستی از دستان خدا هست که لحظات زیبا و آرام زیادی داریم و خیلی جاها حتی در خصوص کار بهم کمک می‌کنه، خدایا شکرت 🌻 من که تا چند وقت پیش ازدواج ام و قفس و همسرم را زندانبان همیشه عصبانی و پرخاشکر و انتقام جو می‌دیدم و نتیجه انعکاس فرکانس های منفی و مداوم ام باعث شد روزهای تلخی رو داشته باشیم. پاییز آزمون مهمی داشتم، خدا بوسیله همسرم، طوری مسیر رو‌ برام هموار کرد که با وجود اینکه در زمان مصاحبه فهمیدم یک بخش بسیار مهم و نخوندم ناباورانه طوری خدا هدایت کرد که داورها بخاطر همین بیماری نگاه کوتاهی به کارم انداختند و فقط ۲۵ صدم از کل نمره را نگرفتم. اونم بخاطر اینکه اصل و از فرع تشخیص ندادم و جاهایی بخاطر اینکه به چشم داورها کارم غنی باشه زیاده روی کردم. همسرم با دل و جون همراهم بود طوری دنبال کارم بود که انگار خودش آزمون داره، این ویژگی رو بنده خدا همیشه داشت اما فرکانس من به قدری مخرب بود و ترمز هام روز به روز بیشتر شده بود که شدیداً تمام جوانب زندگیم رو تحت تاثیر قرار داده بود و لحظات بدی رو تجربه کردیم ♥️⁩💜💙💚💛 خدایا شکرت که مشتاق ام تحفه ناب « روابط عاشقانه » را بخرم، کیف میکنم استاد وقتی از روابط تون با مریم ماه میگید، لذت میبرم گفتگو هاتون با همدیگه رو می‌شنوم، عاشق وابسته نبودن در عین حال دستان خدا برای هم بودنتون هستم، یاد جمله آخر کارتون سیندرلا میوفتم «…. و باهم تا ابد با خوبی و خوشی زندگی کردند» همیشه عاشق این جمله ها بودم که تا ابد خوشبخت بودن، اینکه تا ابد خوشی، لبخند، شادی رو سیندرلا و شاهزاده داشتند، با قلب شون شاد بودند، حالا به واسطه گفته های شما علاوه بر این با «وابسته نبودن» آشنا شدم، من فقط آشنا شدم و برای یادگرفتن، نیاز دارم محصول و بخرم🤗

    🌷🌷🌷🌷🌷🌷دستاورد دیگه،درخواست کار دادم و تجسم کردم… کاری که بیشتر خونه باشم، لازم نباشه تو محیط کار باشم و آزادی عمل داشته باشم. خودم کارم و مدیریت کنم و قابلیت رشد مالی داشته باشه، بتونم ایده بدم و دغدغه مرخصی گرفتن و محدودیت برای سفر رفتن و زمان استراحت نداشته باشم، آزادانه به کارهای شخصی ام برسم، که اونم در ظاهر جور شد. رزومه ام رو برای مرکزی ارسال کردم و از بین ۱۱۵ نفر و انجام غربالگری ۱۴ نفر، به طور همزمان برای انجام کار و درآمد تصاعدی به مرور زمان در سه حوزه متفاوت قبول شدند و هر حوزه درآمد مجزا و خوب، بقیه افراد یا حذف شدند یا فقط میتونستند در یکی از حوزه ها فعالیت کنند. من هم جزیی از این ۱۴ نفر انتخاب شدم ( عاشق این اعدادم).

    نکته مهم 👈👈👈👈 فکر کردم به زودی کار شروع میشه و کم و بیش شروع کردم به مطالعه و شناخت نقاط ضعف ام و نحوه عمل اون ۱۳ نفر دیگه و ببینم چطور میتونم مهارت ام را بالا ببرم، در این زمان خیلی خوب دوباره رو اعتماد به نفس ام کار کردم، تا اینکه خبر دادند کلا فعالیت اون مرکز بدلیل نداشتن برخی مجوز ها لغو شده، استادمن ذره ای ناامید نشدم چون از شما یاد گرفتم تضاد یعنی فرصت رشد، همین جور نشدن باعث شد بخوام بر اساس الهامی که بهم شده کاری رو شروع کنم که هیچی هیچی هیچی ازش نمی‌دونم. استاد من همیشه فکر میکردم الهام یک چیز عجیب غریبه… شما و بچه هایی که میگید الهام تجربه کردید خیلی خیلی خاص عمل کردند که الهام داشتید.‌ همیشه فکر میکردم الهام وقتی بهم بشه از هیجان و ذوق سکته کنم🙈😅😅😅 اما نه من کلا اشتباه فهمیدم،دقیقا تعطیلات عید وقتی که رفتم تو طبیعت که اهداف سال جدید و بنویسم بهم الهام شد و من خیلی آروم و با آرامش فکر میکردم اااا این الهام هست؟؟؟ و دقیقا بعد تعطیلات فکر کنم دو هفته بعد از این الهام، پیام لغو همکاری برای ماها تو اون مرکز اومد و من الان در حال تحقیق و برنامه ریزی شروع همین کاری هستم که بهم الهام شده و به زودی میام نتایج و می‌نویسم، هنوز درآمدم صفر هست اما میدونم، مطمئن ام اعجاز در راه هست❤️

    💜💛💚💙 به لطف خدا خیلی بیشتر از انتظارم و مواردی که برای خرید عید خودم و همسرم نوشته بودم خرید کردیم، سفر رفتیم، هدیه های زیبا خریدیم، تا حد زیادی روی باورهام درباره این بیماری و سیستم ایمنی بدنم ساختم و با کلی لذت و درس از سفر برگشتیم 💐💐💐💐💐💐 من اصلا فکر نمی‌کردم که پول از کجا برسه که رسید، چون کارم شروع نشده و درآمد من صفر مطلق هست و هنوز کار همسرم قطعی نیست و موقت جایی مشغول شده، خدایا شکرت که دارم کم کم میفهمم چطور تغییر بدم، چطور درخواست بدم 🤗 اما حالا که دلم خرید میخواست فقط به خودم یادآوری میکردم که چطور زمانی که بچه بودم به اینکه بابا چقدر پول داره فکر نمی‌کردم اصلا ذهنم به اونجا نمی‌رسید و محدودیت نداشت، پس فقط دلم خرید میخواست چه جوری رو دیگه فکر نمیکردم. حالا هم خداروشکر نه تنها برای من بلکه برای همسرم هم پیش اومد‌، تمام لحظات خرید ما سرشار از شادی بود، ما از یه مغازه نصف بیشتر خریدهامونو کردیم و دیگه خسته از گشتن نبودیم و خوش میگذروندیم، حتی فروشنده ها هم بیشتر دوست داشتند ما باشیم و بیشتر بگیم بخندیم، شادی به وفووور نعمت هم زیااااد خدایا شکرت 🌻 آخر سر وقتی اومدیم خونه و باز میکردیم میگفتم اااا اینم خریدیم اصلا یادم نبود خریدیم 🤗🤗🤗🤗

    نکته مهم 👈👈👈 دلم کتونی از یه مارک که الان تحریم هست و میخواست خیلی گشتیم تا بالاخره تونستم روی ترس ام غلبه کنم و حالا که خیلی بهتر از درخواستم خدا بهم هدیه داده نترسم از قیمت کتونی و مثل سابق نگم بگذار ارزون تر بخرم تا بعدا از نظر پولی کم نیاریم، می‌ترسیدم که پول زیادی فقط برای کتونی بدم اما گفتم اگر الان جرات خرج پول نداشته باشی چطور میخوای برای خونه رویایی ات و اهداف بزرگی که نوشتی پول بدی اونها که صدها برابر بیشتر از این قیمت داره، فهمیدم نباید برای خود پول ارزش قایل باشم، نترسم از پرداخت بهای خواسته‌، قبلا میدونستم از شما شنیده بودم اما اینجا عملی انجام دادم. با ترس اما انجام دادم، خدایا شکرت💖

    🥳استاد ماه من، یکی دیگه از دستاوردهای من و الگو گرفتن از شما درباره سلامت و قوی بودن بدنم هست، من نسبت به بیماری کنونی خیلی خیلی خیلی نگاه ام عوض شده، هربار که یهو یادش میوفتم فورا جریان مورچه های پارادایس و دمپایی پا کردن شما، بیماری ام اس دوستانی که با قدرت باور معجزه وار برطرف کردن و به یاد میارم و به بدنم میگم: تو که قوی هستی، من تک تکتون و دوست دارم در مقابل بیماری می‌جنگید آفرین🎂⁦❤️⁩🤗 و همین تکرار و تکرار باعث شده وقتی میبینم بقیه دنبال اخبار هستند، دقیق اسم واکسن ها رو می دونند خیلی خیلی برام کار بیهوده ای شده. اوایل خودم کنترل میکردم که اخبار و خبرها رو از بقیه نشنوم اما از یه جایی به بعد که نمی‌دونم کی بود، نشنیدن اخبار بد روش زندگیم. دیگه به عمد اجتناب نمیکنم انگار اتوماتیک پاهام حرکت می‌کنه و من محیط و ترک میکنم، یا با اینکه صدای اخبار و خبر دادن بقیه میاد اما من دقیق نمی‌دونم چی میگن فقط صدا می‌شنوم اما نمیدونم چی میگن😊 گوش، چشم هام، تمام اعضا کمک میکنند که نشنوم. خیلی ها خبر این و می‌شنوند که واکسن تموم شده یا در حال زدن هستند، اما من می‌شنوم که دارونما تزریق میشه و قلبم شاد میشه آخ جووووون باز تحقیقات خوب درباره این که انسان با قدرت باور می‌تونه بر بیماری ها غلبه کنه، البته باید بگم در مدار کنونی ام در خصوص سلامت من هنوز ماسک میزنم و رعایت میکنم اما در حد خیلی خیلی معمولی، یادمه اوایل دلم میخواست کمتر خرید کنیم چون خسته جسمی و روحی میشدم از دقت برای استریل همه چیز، چقدر لباس، کفس خودم و همسرم و با وایتکس خراب کردم، چند تا از پریز خونه سابقی که بودیم و انقدر آب و وایتکس زده بودم که رنگ اون قسمت عوض شده بود 🤣😅🤭 کلا فکر کنم دو ماه که ممکنه مدتش کمتر باشه که بیشتر نیست که اینجوری بودم، از قبل آشنایی با شما و یکم بعد از اون خدایا شکرت 🌻

    دیگه از دست درد و بی حالی و افکار بیماری ندارم، فقط چند روز پیش دندان ام که پوسیدگی داشت درد گرفت عجیب که فک ام قفل شده بود، سعی کردم پیش از رفتن دکتر با ماساژ سرم و مراقبه کردن درد و آروم کنم، البته روز قبل که درد داشتم درد اوج گرفته بود و مسکن خوردم اما اصلا فایده نداشت و تونستم قبل از رفتن پیش دکتر و برطرف کردن پوسیدگی با ماساژ درستش کنم.

    خیلی طولانی شد اما خداروشکر میکنم حرفی برای گفتن داشتم و فقط فایل ها رو گوش ندادم بدون نتیجه، درسته من اول راه ام اما استاد با کمک الله و شما تونستم از اون شرایط اون نگار فاصله بگیرم

    🌻 دوستون دارم با تمام وجودم 💚😊🤗💖🌺🌼

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 30 رای:
  2. -
    نگار گفته:
    مدت عضویت: 1837 روز

    سلام آزاده جانم

    منم خوشحالم و هزاران بار خدارو شکر میکنم که به استاد و تک تک شما دوستان بی نظیرم هدایت شدم. آزاده جان منم عاشق خوندن دستاورد بچه ها هستم هم برای انرژی گرفتن دوبل و هم برای تقویت باورهام، دوست خوبم ممنون از انرژی خوبت به امید روزهای بهتر 🤗💖💐

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    گزارش نقض قوانین سایت
  3. -
    نگار گفته:
    مدت عضویت: 1837 روز

    🤣🤣🤣🤣😅😅 سلام حسین جان

    عاشق خییییلی گفتنتم، اره خیلی زیاد شده اما چیکار میتونستم بکنم، من این تغییرات رو بعد از آشنایی با استاد تجربه کردم، تازه خیلی چیزها رو ننوشتم این شده🙈 خدارو شکر که دوستانی مثل تو عزیز دل دارم، خوشحالم که مفید بوده این نوشتن ها و مرور این نعمت ها تنها و تنها ذره کوچیکی از سپاسگزاری ام به خدا است از همه مهمتر اینکه با استاد آشنا شدم، دوستان عزیزی مثل شما رو دارم، خداروشکر🙏

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای: