«الگوهای موفق» در خانواده صمیمی عباس منش

سلام استاد عزیز و دوستان محترم.من عباس بقائی هستم.25سالمه.ساکن یکی از روستاهای مشهد.من دو سال پیش واسه کار رفتم بندر عباس تا شرکت دائیم کار کنم.اون زمان تازه درسم رو در مقطع کارشناسی دانشگاه ازاد بندر شروع کردم.من در کل زندگیم دنبال هدفدهایی بودم که اگه جایی می گفتم همه می گفتن بس کن عباس،تو حتی املا هم صفر می گیری البته راس می گفتن من همین الانم درسم خوب نیس چه برسه به اون دوران ابتدایی.خلاصه همه سر کوبم می کردن ولی من کوتاه نیومدم و خواسته هام رو در ذهنم پرورش میدادم.بعضی شبا تا صب از فک کردن به رویاهام بیدار می موندم .همش فیلمایی میدیدم که امکانات لوکسی داشتن و خیلی کمدی بود.چون شادی رو تو وجود خودم زنده نگه دارم.من 23/3/93با دختر دکتر روستامون عقد کردم.همیشه بر خلاف خانوادم دوست داشتم با خانواده ی ثروتمند و سطح بالایی ازدواج کنم که درست همونی که خواستم شد.من هر دوماه یک بار میومدم مشهد و واقعا روزای سختی برا خودم و خانمم بود.حقوقمم چون درسم می خوندم یک تومن بود و این حقوق با خرج و مخارج در بندر عباس یعنی 500تومن پس انداز.برج 9سال 93داداشم گفت یه اقایی هست که می گه می تونم اینده ی شمارو پیش بینی کنم.می خوای صحبت هاش رو برات بفرستم گفتم اره بفرست.اون روز فایلای رایگان قانون افرینش و سه فایل رایگان ثروت رو برام ریخت.من همون روز ظهر با اتوبوس به سمت بندر حرکت کردم.داخل اتوبوس فایلارو شروع به گوش دادن کردم.باور کنید انگار برق بهم وصل شده و داره من رو میلرزونه.موهای جونم سیخ شده بود.دوستان من تمام مسیر یعنی تقریبا 15ساعت فایلارو تکرار پشت تکرار گوش میدادم.وقتی جلوی شرکت از اتوبوس پیاده شدم انگار با یه ثروت عظیم روبرو شدم که تمامن اناده ی برداشته.از همون روز من بدون توقف به سمت پیشرفت و اهدافم حرکت کردم.دو ماه گذشت و من درامدم سه میلیون شده بود از کارای کنتراتی که برداشته بودم.تازه چندتا کارگرم داشتم.بخدا فک می کردم می کردم خدا بیخیال همه شده و فقط داره خواسته های من رو اجابت می کنه.یه مدت که گذشت دیدم درامدم کم شد و تا زیر دو تومن اومد و همش فک می کردم مدیرانم چون دیدن درامدم بالا رفته جلوم رو می گیرن خب منم تسلیم شده بودم تا چند ماه بعد عید 94من فقط برنامه ریزی می کردم و حرکتی نداشتم.در واقع قانون رو درک نکرده بودم.بعد چند ماه شروع کردم به خوندن کتابهای سایت استاد و دوباره نزدیک شدم به خود واقعیم.خیلی خوب بود اون روزا.یادمه بابام یه بدهی به داییم داشت که من چون میدونستم اگه بخوان داشته باشی باید ببخشی نزدیک 5میلیون رسید امضا کردم و حساب بابام رو صاف کردم.استاد من قصد داشتم کاری برای خودم راه اندازی کنم و برا خودم کار کنم.چند روز بعد امضای رسید به من پیشنهاد شد چندتا دستگاه رو ظایعات بخرم .خدارو شکر می کنم که بدون داشتن هزار تومن تمام اون دستگاه هارو خریدم و طرف حسابم بهم گفت کم کم پولشون رو بده.دستگاه هارو فرستادم اصفهان واسه تعمیر .استاد اونجاهم بدون پرداخت پولی دستگاه هارو تعمیر کرد و منم کم کم پولشون رو پرداخت کردم.استا بعد از تعمیر دستگاه ها الان اون دستگاها 50میلیون ارزش داره.از دو سه روز دیگه کارگاهم که 3000متره و موقعیت بسیار خوبی داره انشاالله شروع به کار می کنه و من فقط خدارو شکر می کنم که جهانی افرید با قوانین ثابت.استاد من دقیقا همون سالنی که شما اولین سمینارتون رو برگزار کردین بارها نشسم و خودم رو جای شما تصور کردم.من تمام کتابای سایتو خوندم و فقط 5جلسه از قانون افرینش رو تهیه کردم.ولی متوجه شدم اگه خوب به کتابا عمل کنیم حتی با فایلای رایگان سایت هم می تونیم پیشرفت کنیم.استاد من حالم همیشه خوبه و همیشه به خاطر نشانه ها یی که بهم نشون میده شکر گذارشم.خود شماهم یکی از همین نشونه هایین.من الان که حساب می کنم می بینم سرماییه من نسبت به دو سال پیش سه برابر شده.درسته می شد بهتر بشه.ولی فاصله ذهنم و روحم فعلا اینه ولی نگران نیستم چون میدونم که خیلی زود اتفاقات عالی برام رقم می خوره