«الگوهای موفق» در خانواده صمیمی عباس منش

این فایل در مرداد ماه 1399 بروزرسانی شده است

در این چند روزه، درذهنم مشغولِ مرور مسیری بودم که در ابتدای روندِ موفقیت آغاز کردم و آن، نقش الگوهایی بود که در ذهنم برای رسیدن به موفقیت ایجاد کرده بودم.

در زندگی اطرافیانِ من، الگوهای موفق وجود نداشت. اما در کتابهای زیادی، داستان های زندگیِ افراد موفقی را یافتم که:

توانسته بودند از هیچ، موفقیت بسازند

توانسته بودند، بدون هیچ سرمایه ای کسب و کار موفقی ایجاد نمایند

توانسته بودند، با وجود برخورد به مشکلات، همچنان مسیرشان را ادامه دهند

من بارها و بارها، روندِ موفقیت این افراد را خواندم. آنقدر که انگار آنها را می شناسم و با آنها زندگی می کنم

با هر بار خواندنِ داستان های بیشتری از افراد موفق، ذهنیتی در من ایجاد می شد، که می شود حتی از هیچ، به موفقیت هایی بزرگ رسید و بیشتر باورم می شد که اگر آنها توانسته اند، من هم می توانم

من این روند را آنقدر ادامه دادم که دیگر رسیدن به موفقیت های بزرگ، نه تنها برایم یک رویای دور از دسترس نبود، بلکه ۱۰۰% یقین داشتم که آنچه را می خواهم، بدست خواهم آورد. آنهم درست در زمانی که در واقعیتِ آن روزهای زندگی ام، کوچکترین نشانه ای از موفقیت وجود نداشت…

درصدِ بسیاری از این یقین، را همان الگوها در ذهن من ساختند… و قضیه اینجاست که وقتی ذهنِ ما می پذیرد که موضوعی امکان پذیر است، دیگر رسیدنِ ما به آن موفقیت، حتمی است.

لذا تصمیم گرفتم از شما دعوت کنم که، با کمکِ یکدیگر، کتابی مرجع در مورد الگوهای موفق، از داستان موفقیت های تان تهیه کنیم که:

توانسته اید با اجرای آگاهی های آموخته شده از فایلها و دوره های من، باورهایی ثروت آفرین و برنامه ای قدرتمندکننده در ذهنتان نصب کنید که شما را وارد مدار خواسته هایتان کند،

توانسته اید توانایی را در خود بیدار نگه دارید که حمایت و هدایت خداوند را در مسیری که برای خلق خواسته های خود می پیمایید، در وجودتان زنده نگه دارد،

توانایی ای که حساب کردن روی جریان هدایت را در عمل می آموزد تا بتوانید در لحظاتِ ناتوانی از کنترل ذهن به یادت آوری که:

اوضاع هر چقدر هم سخت باشد، قابل تغییر است، اگر بتوانم خودم را با این جریان هدایت همراه کنم و با این قانون مسلم که احساس خوب = اتفاقات خوب، هماهنگ شوم:

همه چیز تغییر می کند وقتی قادر می شویم، فکر خدا را بخوانیم. وقتی باتغییرِ نگاه مان به خود و توانایی های مان، فرکانس و مدارمان را تغییر می دهیم.

یادمان باشد که در جهانی زندگی می کنیم که همواره در حال گسترش است و همیشه مشتاقِ بیشتر بخشیدن به ماست.

یعنی هر چقدر هم موفق باشیم، باز هم می توانیم موفق تر باشیم. هر چقدر باورهای قدرتمند کننده ای در خود ساخته باشیم، باز هم می توانیم باورهای بهتری جایگزینِ آنها نماییم. زیرا جهان ما همواره به سمتِ بهتر شدن و بیشتر داشتن پیش می رود.

داستان این موفقیت ها، داستان ماندن در لبه های پیشرفت است و هر فردی در هر موقعیتی داستانِ شما را می خواند، می تواند با خود بگوید:

اگر این افراد با وجود این شرایط توانسته اند، پس من هم می توانم.

از اینکه با به اشتراک گذاشتن ارزشمند ترین تجارب زندگی تان، موجب رشد افرادِ زیادی در آینده می شوید و به گسترش جهان کمک می کنید، به شما بسیار تبریک می گوییم و تحسین تان می کنیم.

و تازه این شروع موفقیت های شماست

 

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • دانلود با کیفیت HD
    279MB
    23 دقیقه
  • فایل صوتی «الگوهای موفق» در خانواده صمیمی عباس منش
    21MB
    23 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

3987 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «نتایج من» در این صفحه: 2
  1. -
    نتایج من گفته:
    مدت عضویت: 644 روز

    نتیجه ی 2

    نتیجه ی بزرگ دیگه ای که گرفتم این بود که من حدود 1 سال و نیم توی یک رابطه ی عاطفی بودم

    این رابطه خیلی بهتر از شرابط و وضعیتی بود که قبلا تجربه کرده بودم اما شاید 50 درصد از 100 درصد ایده آل ذهنی ام و داشت

    همین طور که با فایلای 12 قدم پیش میرفتم و دوره ی عزت نفس دیدم استاد خیلی روی فراوانی تاکید داره

    میگه آدم خوب زیاده پس سعی نکن به کسی باج بدی و هرجور شده راضی نگه اش داری تا با تو بمونه

    خب من قبلا هرکاری میکردم که طرفم راضی بمونه و ترس این و داشتم که این رابطه از دست بره خیلی تنها میشم و دیگه نمیتونم ی همچین رابطه ی شیرینی و تجربه کنم اما از طرفی می دیدم مردم دارن رابطه ی بهتری و تجربه میکنند و در کل این رابطه فقط نصف ایده ال های ذهنی مو داره

    این آگاهی شروعی شد برای اینکه بیام ترس هام و بزارم کنار

    ی مدت هی با خودم مینوشتم و صحبت می کردم که آقا اگر به هردلیلی این آدم از زندگیت بره بیرون هیچ اشکالی نداره چون تا زمانیکه تو داری روی خودت کار میکنی ی آدم بهتری میاد و ی جورایی برای خودم منطقی اش کردم

    مخصوصا با مرور اینکه قبلا هم آدمایی توی زندگیم بودن که ی جورایی بهشون وابسته بودن اما وقتی از زندگیم رفتن بیرون شاید ی مدت بدلیل عدم آگاهیی ناراحت بودم اما زندگی جریان داشت و آدمای بهتری اومدن

    ترسام کمتر و کمتر شد

    حدودا ی مدت مثلا 2 ماه با اون شخص رابطه ی خاصی نداشتیم و نمی دیدمش فقط بعضی وقتا خیلی جزئی با هم تو فضای مجازی صحبت می کردیم

    دوباره ی آگاهی خوبی از آقای عباسمنش رسید توی قدم 8 درمورد تجسم

    سعی کردم بیام حداقل یکماه از قدرت تجسم استفاده کنم برای تجربه ی روابط دلخواهم . شخص خاصی و تصور نمیکردم فقط اون چیزایی که دوست داشتم توی رابطه تجربه کنم و تجسم می کردم

    همچنین کنارش مراقبه هم می کردم که ذهنم آروم تر بشه

    ی روزی که داشتم مراقبه می کردم با شدت این ندای درونی در من بهم میگفت که با اون شخصی که توی رابطه هستی صحبت کن بگو دوست داری چه رابطه ای داشته باشی و چی میخوای و خلاصه ابراز وجود کن و اصلا نترس که چی میشه

    مطمئن باش یا رابطه ات با همین شخص واضحتر و شفاف تر و بهتر میشه یا وارد ی رابطه ی بهتری میشی و حداقل از این بلاتکلیفی درمیای

    بلافاصله بعد از مراقبه بهش پیام دادم میخوام باهات تلفنی صحبت کنم هروقت شرایط شو داشتی بگو

    حدودا یک ساعتی با هم حرف زدیم خیلی راحت و اونم خیلی استقبال کرد که حرف دلمو زدم و توی همین 1 ساعت خیلی بیشتر از اون 1 سال و نیم همدیگه رو شناختیم چون من قبلش سعی میکردم خیلی خواسته هام و نگم که طرف مقابل یهو بهش برنخوره و رابطه تموم بشه

    اما این دفعه با این باور که من میتونم رابطه ی دلخواهمو تجربه کنم حالا اگر این پارتنر برام مناسبه نباشه وارد ی رابطه ی بهتری میشم و واقعا جرئت کردم خیلی مودبانه بگم چی میخوام

    اونم حرفامو شنید و در آخر گفت من نمیتونم رابطه رو دقیقا به اون شکلی که تو میخوای پیش ببریم و من آدم مناسبه رابطه ای که میخوای نیستم

    اما من دلم آروم بود و تقریبا به این نتیجه رسیدم که خب رابطه مون قراره با هم کامل تموم بشه و پیش خودم میگفتم اشکالی نداره وارد رابطه با ی آدم بهتر میشیم

    اما آخرش حرفی و بهم زد و ی پشنهادی بهم داد که شاید 100 درصد چیزی که میخواستم نبود اما هزار درجه بهتر از رابطه ای بود که قبلش داشتیم با هم تجربه می کردیم

    بطور کلی بخوام بگم دیگه وابستگی نداشتم و ترس از دادن رابطه رو نداشتم و خیلی راحت ابراز وجود کردم و الان ی رابطه ی بهتری و داریم با هم تجربه میکنیم بدون باج دادن و ترس

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 26 رای:
  2. -
    نتایج من گفته:
    مدت عضویت: 644 روز

    سلام و عرض ادب

    از استاد تشکر میکنم بابت همه ی آموزش هاشون

    خیلی حاشیه نمیرم .

    22 سالم هست

    من مدتیه که دارم با جدیت بیشتر روی فایل های استاد کار میکنم مخصوصا دوره های 12 قدم و عزت نفس

    الان حدود 8 ماه از خرید دوره ی 12 قدم گذشته و بخوام از نتایجش بگم

    من مدتی رفته بودم دبی برای پیدا کردن کار اما شرایط جوری پیش رفت که نشد جایی استخدام بشم

    اولین بارم بود که میرفتم دبی

    وقتی توی مناطق لاکچری اش راه میرفتم، اون برجای فوق العاده رو میدیم اون تمیزی و می دیدم اون شادی و خوشحالی مردم و می دیدم گفتم خدایا من دوست دارم توی همچین جایی زندگی کنم . نگفتم حتما دبی و حتما همینجا

    گفتم دوست دارم توی همچین منطقه ی باحال و لاکچری زندگی کنیم و هی این و میگفتم و کاری به چجوریش نداشتم

    بعد ی مدت برگشتم ایران و اون موقع شهرستان زندگی می کردیم

    تو همون فایلای قدم اول شنیدم استاد گفت به بهونه ی اینکه دارم روی باورام و خودسازی کار میکنم بیکار نباشید

    شما حتما باید ی کاری انجام بدید به عنوان منبع درآمد و درکنارش روی خودتون کار کنید

    خب من تازه از دبی اومده بودم و ی خورده هم ناراحت که چرا این همه هزینه کردن و اونجا موندم اما نتونستم جایی استخدام بشم درحالیکه کلی نتایج مثبت دیگا داشت مثلا دیدن اون همه رفاه و نعمت و ثروت و اعتناد به نفس دوستی ک ارتباط برقرار با افراد از کشورهای دیگه

    این فایل و که گوش دادم گفتم آقا من حداقل یکماه میرم تهران تا ببینم اونجا میتونم ی کار مناسب پیدا کنم یا نه

    از فرداش رفتم تهران و یکی دو هفته ای تو خوابگاه بودم

    خانواده ام بدون اینکه من حرف خاصی بزنم گفتن ما هم دوست داریم تهران زندگی کنیم

    تو تهران دنبال خونه می گشتیم مناطق مختلف و هدایت شدیم به منطقه ی چیتگر تهران

    خیلی وقت بود اونجا نرفته بودم

    چه برجایی چه خونه هایی چه منطقه ی لاکچری

    دیدم اینجا همونجاییه که من دوست دارم زندگی کنم اینجا همون جاییه که تو دبی درخواست کردم میخوام باشم و حتی بهتر چون دبی فقط زمستون هواش خوبه ولی اینجا حداقل نصف سال هوای خوبی داره و تازه کوهم داره

    و حتی مردم و بافت جمعیتی که داره همون چیزیه که من میخواستم

    می دیدم توی دبی مردم میان برای تفریح و لذت و شادی و حالشون خوبه و اینجا هم همینطور

    توی دبی فروشگاه دبی مال و دیدم و خیلی تحسین کردم و و توی ایران ، ایران مال و دیدم که واقعا خیلی بزرگتر و خفن تر از دبی مال بود و نکته ی جالب اینه که من این همه تهران رفت و آمد داشتم ولی حتی اسمه ایران مالم نشنیده بودم اما بعد از ایجاد اون خواسته توی دبی به این منطقه هدایت شدم و بعد از نزدیکه یکسال زندگی توی این منطقه هنوزم میگم اینجا بهترین منطقه ای که تا حالا تو عمرم دیدم

    این یکی از نتایج بزرگ بود بعدیا رو توی کامنتای بعدی می نویسماین یکی از نتایج بزرگ بود بعدیا رو توی کامنتای بعدی می نویسم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 41 رای: