«الگوهای موفق» در خانواده صمیمی عباس منش

این فایل در مرداد ماه 1399 بروزرسانی شده است

در این چند روزه، درذهنم مشغولِ مرور مسیری بودم که در ابتدای روندِ موفقیت آغاز کردم و آن، نقش الگوهایی بود که در ذهنم برای رسیدن به موفقیت ایجاد کرده بودم.

در زندگی اطرافیانِ من، الگوهای موفق وجود نداشت. اما در کتابهای زیادی، داستان های زندگیِ افراد موفقی را یافتم که:

توانسته بودند از هیچ، موفقیت بسازند

توانسته بودند، بدون هیچ سرمایه ای کسب و کار موفقی ایجاد نمایند

توانسته بودند، با وجود برخورد به مشکلات، همچنان مسیرشان را ادامه دهند

من بارها و بارها، روندِ موفقیت این افراد را خواندم. آنقدر که انگار آنها را می شناسم و با آنها زندگی می کنم

با هر بار خواندنِ داستان های بیشتری از افراد موفق، ذهنیتی در من ایجاد می شد، که می شود حتی از هیچ، به موفقیت هایی بزرگ رسید و بیشتر باورم می شد که اگر آنها توانسته اند، من هم می توانم

من این روند را آنقدر ادامه دادم که دیگر رسیدن به موفقیت های بزرگ، نه تنها برایم یک رویای دور از دسترس نبود، بلکه ۱۰۰% یقین داشتم که آنچه را می خواهم، بدست خواهم آورد. آنهم درست در زمانی که در واقعیتِ آن روزهای زندگی ام، کوچکترین نشانه ای از موفقیت وجود نداشت…

درصدِ بسیاری از این یقین، را همان الگوها در ذهن من ساختند… و قضیه اینجاست که وقتی ذهنِ ما می پذیرد که موضوعی امکان پذیر است، دیگر رسیدنِ ما به آن موفقیت، حتمی است.

لذا تصمیم گرفتم از شما دعوت کنم که، با کمکِ یکدیگر، کتابی مرجع در مورد الگوهای موفق، از داستان موفقیت های تان تهیه کنیم که:

توانسته اید با اجرای آگاهی های آموخته شده از فایلها و دوره های من، باورهایی ثروت آفرین و برنامه ای قدرتمندکننده در ذهنتان نصب کنید که شما را وارد مدار خواسته هایتان کند،

توانسته اید توانایی را در خود بیدار نگه دارید که حمایت و هدایت خداوند را در مسیری که برای خلق خواسته های خود می پیمایید، در وجودتان زنده نگه دارد،

توانایی ای که حساب کردن روی جریان هدایت را در عمل می آموزد تا بتوانید در لحظاتِ ناتوانی از کنترل ذهن به یادت آوری که:

اوضاع هر چقدر هم سخت باشد، قابل تغییر است، اگر بتوانم خودم را با این جریان هدایت همراه کنم و با این قانون مسلم که احساس خوب = اتفاقات خوب، هماهنگ شوم:

همه چیز تغییر می کند وقتی قادر می شویم، فکر خدا را بخوانیم. وقتی باتغییرِ نگاه مان به خود و توانایی های مان، فرکانس و مدارمان را تغییر می دهیم.

یادمان باشد که در جهانی زندگی می کنیم که همواره در حال گسترش است و همیشه مشتاقِ بیشتر بخشیدن به ماست.

یعنی هر چقدر هم موفق باشیم، باز هم می توانیم موفق تر باشیم. هر چقدر باورهای قدرتمند کننده ای در خود ساخته باشیم، باز هم می توانیم باورهای بهتری جایگزینِ آنها نماییم. زیرا جهان ما همواره به سمتِ بهتر شدن و بیشتر داشتن پیش می رود.

داستان این موفقیت ها، داستان ماندن در لبه های پیشرفت است و هر فردی در هر موقعیتی داستانِ شما را می خواند، می تواند با خود بگوید:

اگر این افراد با وجود این شرایط توانسته اند، پس من هم می توانم.

از اینکه با به اشتراک گذاشتن ارزشمند ترین تجارب زندگی تان، موجب رشد افرادِ زیادی در آینده می شوید و به گسترش جهان کمک می کنید، به شما بسیار تبریک می گوییم و تحسین تان می کنیم.

و تازه این شروع موفقیت های شماست

 

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • دانلود با کیفیت HD
    279MB
    23 دقیقه
  • فایل صوتی «الگوهای موفق» در خانواده صمیمی عباس منش
    21MB
    23 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

3987 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «پریا» در این صفحه: 5
  1. -
    پریا گفته:
    مدت عضویت: 359 روز

    سلام به روی ماهتون استاد جانم

    سلام به خانم شایسته ی عزیز و سلام به دوستای هم فرکانسی خوبم

    استاد خییییلی خیییلی ازتون ممنونم بابت گذاشتن این فایل عالی و این کار زیبا

    نمیدونم چطوری ازتون تشکر کنم

    کامنتهای این فایل به اندازه صدها اموزش در من باورهای درست، احساس خوب، امید و توحید بوجود اورده

    اکثراشبها قبل خواب میام کامنتهای بچه هارو میخونم و وقتی موفقیت های بچه هارو میخونم اشکم درمیاد از شوق و خوشحالی و با این کامنتها من واقعا واقعا موفقیت برام باور پذیر شده با تمام وجودم ارامش دارم نگرانی ندارم که چی میشه چرا این خواسته م براورده نمیشه

    استاد میخوام از گذشته م بگم من یه زمانی که از خدا فاصله گرفته بودم و عامل موفقیت رو در خودم

    یا عوامل بیرون میدیدم خیلی سیلی ها از جهان خوردم خیلی اذیتی کشیدم خیلی غرورم شکست فقر رو با تمام وجود چه فقر مالی چه فقر روحی و احساسی ازهمه لحاظ فقر رو احساس کردم خورد شدن غرورمو استخوانهامو با تمام وجود حس کردم مچاله شدم به هر کس و ناکسی دست نیاز دراز میکردم منی که انقد غرور داشتم از بچگی یادم نمیاد یکبار به پدرم گفته باشم بهم پول بده ،یا درخواست چیزی کنم .حتی وقتی اصرار هم میکردبه اجبار هم از پدرم پول نمیگرفتم همیشه همه منو به غرور میشناختن اما انقد کم کم از خدا فاصله گرفته بودم انقد اوضاعم مخصوصا اون دوسه سال بیماری فراگیر انقد بد شده بود که محتاج هر بی سرو پایی بودم و کم کم عزت نفسم نابود شده بود افسردگی گرفته بودم استرس شدید گرفته بودم حالم خیلی بد بود هم جسمی هم بیشتر روحی و این استرس و افسردگی روی بدنمم تاثیر گذاشته بود تا دوسال تحت نظر روانپزشک بودم روزای می اومد از زور درد و تنهایی از زور بی کسی و فقر و احساس ضعف به تماااام معنا زار میزدم میگفتم خدایا فقط سلامتیمو بهم برگردون .

    بعداز دوسال که درمان کردم با درخواست خودم گفتم دکتر داروهامو قطع کرد رفتم دوباره سرکار خودمو روبه راه تر کردم اما هنوزم اون شکستگیه اون منه خمیده ای که کمرش از شکستگی غرور خم شده بود اون استرسه وجود داشت یه مدت کار کردم اما به دلایلی که به ارامش نمیرسیدم نمیدونستم از زندگی چی میخوام بدلیل دوبه شکی و سر هزار راهی موندن حالم خیلی بد بود اعصابم بهم ریخته بود داشتم بدتر میشدم کم کم دوباره به خودکشی و مردن فکر میکردم زندگیم پوچ و بی معنی بود هدفی نداشتم وقتی بچه م کوچکترین حرکتی میکرد مثل روانی ها میشدم اول اونو دعوا میکردم بعد پشیمون میشدم از خودم متنفر میشدم وخودمو میزدم میزدم میزدم و جیغ میزدم و گریه میکردم میگفتم خدایا خلاصم کن نمیخوام دیگه ادامه بدم به این زندگی

    بعد مدتی توی اینستا با پیجی اشنا شدم که راجب پنج صبح و معجزاتش صحبت میکرد و من یهو تو ذهنم جرقه زد که خواهرم یه کتاب بهم داده بود که پنج صبح توش بود و من فرصت نکرده بودم حتی نگاش کنم

    رفتم پیگیر شدم پیداش کردم دیدم اره اسمش کتاب باشگاه پنج صبحی هاس اون کتاب جرقه خوشبختی من بود نمیدونم قبل اون بود یا بعدش اما دیگه تصمیم گرفتم کارمو کنار بذارم تا بچه م پیشم باشه و خودمم تکلیفم مشخص بشه چی میخوام

    شروع کردم کتابو خوندن و نوشتن. خیلی زیبا بود مصادف شد با ماه رمضان و من بیدار میشدم سحری میخوردم نماز میخوندم و بعدش کتابو میخوندم کارهایی که میگفت انجام میدادم بعد شکر گذاری میکردم کم کم هدایت شدم به 28روز شکر گذاری و قدم به قدم انجام میدادم و چون پنج صبح بیدار میشدم به خیلی کارهای عقب افتاده میرسیدم و ارامشم بیشتر شده بود کمتر استرس داشتم بیشتر از زندگیم راضی بودم بعداینا هدایت شدم به پیج استادی که بعدا فهمیدم هنرجوی شماهم بوده و چون فالوش کردم پیج شما هم برام پیشنهاد شد من هم وارد کانال تلگرامتون شدم خیلی حرف هاتون به دلم نشست اولین فایلهایی که منو منقلب کرد اگه اشتباه نکنم فقط روی خدا حساب باز کن و نامه ی 31حضرت علی بود

    اونجا که گفتین اگه ادما دارن پشتتو خالی میکنن اگه

    تنها شدی اگه داری سختی میکشی (همچین مضمون هایی داشت اون فایل) بدون خدا دوست داره

    اونجا من یبار دیگه قلبم لرزید باتمام وجود گریه م گرفت و شروع کردم با خدا ارتباط گرفتن منظور خدا از اون همه سختی ها رو فهمیدم

    گفتم خدایا من اونهمه سیلی خوردم شکستم مچاله شدم ،نزدیکترین آدما که همیشه کنارم بودن پشتمو خالی کردن، تنهام گذاشتن تا من اینهمه بی کسی بکشم تا به اغوش تو پناه بیارم اون لحظه هایی که زار میزدم تو منو دراغوش گرفته بودی و بمن گفتی بنده ی من بست نیست اینهمه اذیتی وقتش نیس بیای طرف من؟تاکی باید سیلی بخوری تا بفهمی فقط منو داری ؟برگردو برا چیزی که ساخته شدی زندگی کن من اونجا خدا رو با تمام وجود حس کردم و پذیرفتم بندگیشو بکنم

    بعداز اون تصمیم‌گرفتم بخاطر اعتماد بنفسی که ازم خوردو خمیر شده دوره احساس لیاقتو بخرم اونموقع 500یا700بزور جورکردمو خریدمش اما بعد چند روز یهو تلنگر خوردم وقتی طرف بهم پیام داد برو تو کانال اموزش اد شو گفتم استاد که هی میگه برو سایت پس برم تو سایت و وقتی رفتم دیدم بله اون اقا کلاهبرداره و بهش گفتم و خلاصه گفت از این کلاس استفاده کن هروقت پولدار شدی وداشتی برو هزینه کاملشو بخودش بده گفتم نه این حرامه ومن با حرام به جایی نمیرسم که بتونم از خودش بخرم خلاصه کمی ناراحت شدم اما اومدم سایت و گفتم خدایا خیری توشه همینکه تورو پیدا کردم بسمه اومدم سایت و اول کتاب چگونه فکر خدارا‌بخوانیم رو با پول اولیه ای که هدیه خودتون بودو خریدم و بعد با فروش بیمه م دوره دوازده قدم رو خریدم درواقع من تکاملم رو طی کردم و خدا بهترینهارو سرراهم قرار داد

    استاد الان من قدم پنجم از دوازده قدم هستم

    قبلا وقتی ستاره قطبی رو مینوشتم شب اگه درخواستی انجام نشده بود ناراحت میشدم

    یا اگه کاری مینوشتم باید انجام بدم و وقت نمیشد انجامش بدم خیییلی استرسی میشدم به خودم بدو بیراه میگفتم اما حالا در ارامش کامل میگم در عوض امروز کلی بهتر از دیروز بودم عجله هیچ جای کار خدا و قران نیست پس کار شیطانه

    الان اگه دخترم کاری میکنه کمی عصبانی میشم اما کنترلم رو خودم خییییلی بهتر شده خیلی ارتباطم با شوهرم و دخترم خوب شده اوناهم بامن خیلی بهتر شدن

    دخترم قبلا اصلا بامن خوب نبود حتی نمیذاشت بوسش کنم اما الان گاهی میگه مامان دوست دارم

    و هرکاری میگم انجام میده

    الان امید به زندگیم خیییلی خوب شده هر شب با ستاره قطبی باحال خوب میخوابم و با حال خوب و سرحال بیدار میشم صبح تاشب دورتا دورم برگه و دفتره که دارم اموزش ها کامنتها و حتی فایلهای رایگان رو مینویسم و دفتر ها پر کردم

    الان اگه یه ناخواسته برام پیش میاد کنترلمو از دست نمیدم لرزش نمیگیرم حالم بد نمیشه اعصابم بهم نمیریزه ارامش دارم این برا من خییییییلی بزرگه ها بعنی کار خیلی بزرگی کردم کسیکه با کووووچکترین تلنگری از خود بی خود میشد توی مراسم ها تا ماه ها و سالها حالش بد میشد افسرده میشد کسیکه با کوچکترین اشتباهی یا حتی اگه کسی بمن حرف میزد و ناراحتم میکرد اگه یه مشتری قدرمو یا قدر کارمو نمیدونست انققققد خود خوری میکردم که ماه ها گریه ناراحتی بدوبیراه به خودم اما این ارامش یه معجزه س میدونید چرا؟

    چون میگم من از وجود خدام خدا درون منه من لایق خیلی چیزام خودمو لایق میدونم و میگم من باید تکاملمو طی کنم باید رو‌خودم کار کنم که دیگه اینجور افرادی جذب نکنم

    و‌خدارو هزار مرتبه شکر الان احساس لیاقت و عزت نفسم جوری بالا رفته که تک و توک مشتری های قدر نشناسم هم رفتن و همه ادمای بسیار عالی هستن

    صاحب خونه ها و صاحبکارهای من قبلا خیلی ضعیف بودن چون خودم جذبشون میکردم (من هر سال تو‌جابجایی بودم ارزو داشتم دوسال یه جا بمونم) اما حالا با ادمای بسیار حلال و خوش برخوردی در ارتباطم که‌واقعا وجدان دارن و بساز و خوبن

    من قبلا جرات نداشتن نرخ کارمو بالاتر ببرم اما الان با وجود همکار ها و صاحب کارهایی که انقد ازم تعریف میکنن و عوامل درونی خودم انقد احساس لیاقتم بالاتر رفته که هم نرخمو بیشتر کردم هم مشتری هام اکثرا راحت پول میدن

    سخت گیرترین مشتری ها تا میان پیشم ارامش دارن و اصلا سخت نمیگیرن و میگن اولین ارایشگری هستی که ازش راضی بودیم و من اون لحظه متوجه میشم چقد سخت گیر بودن اما خدا برای من ارامش رو بهشون میده اون خدای درونم

    از نظر مالی وضعم داره بهتر میشه و مثل قبل نیستم الان تا حد کمی دارم برا خودم خرج میکنم

    بخودم اهمیت میدم

    کارشوهرم خیلی بهتر شده درامدش خیلی بهتره و روش های پس انداز رو یاد گرفتم که از کمترین درامد حتی دومیلیون هم پس انداز داشته باشم

    الان مشتری های وی ای پی و عروسم بیشتر شده

    هر روز مشتری ها قدرمو بیشتر میدونن و مدام بهم گوشزد میکنن که بعد تو هیچ جا نمیتونیم بریم

    و حتی کساییکه براحتی پول نمیدادن الان راحت هر نرخی بگم قبول میکنن

    الان امیدم خیلی بیشتر شده و مخصوصا با این قدم پنج و این کامنتهای این فایل باور دارم که به زودی به خواسته هام میرسم و موفقیتهای خیلی زیادی خواهم داشت هرچند الان هم موفقم

    دیگه هر روز شکر گذاری میکنم و مبگم خدایا شکرت که ارزوهامو براورده نکردی و زنده موندم تا این روزهای زیبا رو ببینم و باتمام وجود حست کنم

    و این اموزشهارو مدیون خدا و استاد عزیزم هستم هر روز فرکانسم و مدارم بالاتر می‌ره واحساس خوشبختی میکنم

    مرسی ازتون استاد امیدوارم روزی برسه حضوری همه ی اینارو تعریف کنم و بگم این نتیجه ی اموزشهای خالصانه ی شماست استاد

    دوستون دارم

    برای همه دوستان هم ارزوی بهترین هارو دارم در پناه حق باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
  2. -
    پریا گفته:
    مدت عضویت: 359 روز

    سلامی دوباره به استاد خوبم

    خدایا هزاران بار شکرت امروز اشک منو دراوردی

    دیروز داشتم با دوستم حرف میزدم راجب فایلهای گفتگو با دوستان و مصاحبه با دوستان که من گفتم بچه ها اغلب مبان کامنت میدن یا با استاد صحبت میکنن میگن زندگیمون راحت شده خونه خریدیم ماشبن خریدیم اما کلی میگن و با جزییات نمبگن که

    چطوری رسیدن تا برامون باورسازی یا الگو سازی بشه و بدونیم دستای خدا چطوری زندگیمونو روان میکنه

    امروز همون دوستم بهم پیام داد برو فایل مصاحبه با دوستان اخراشو ببین عالیه من اومدم سرچ‌کردم بعد به موضوعی از گفتگو با دوستان برخوردم که قبلا هم شنیده بودم اما چون اینسری موضوعشو نوشته بودین نظرمو جلب کرد رفتم فایلشو گوش دادم بعد هدایت شدم به کامنتی که اصلا نمیخواستم بخونمش و میخواستم ردش کنم اما خدا سر راهم گذاشتش بعد کنجکاو شدم برم پروفایل اون فردو بخونم که خیلی ام عالی بود و به من شبیه بود زندگیش.

    توی اون پروفایل برای دیدن بیشتر زندگیش یه لینک گذاشته بود که هدایتم کرد دقیقا به اینجا و من اول که فایلو گوش دادم و چون دنبال راهی برای پیدا کردن کتابهایی با موضوع زندگی نامه افراد موفق بودم تا الگو سازی کنم

    یه جوابمو از اونجا گرفتمو بعدشم از کامنتهای بچه ها که نگم براتون از شوق دارم بال درمیارم استاد

    خدایا چقددددد خوبی تو چقد زود جواب میدی اصلا گاهی من نمیدونم چطور باید درخواست کنم اما نپرسیده جواب میدی خدایا شکر وجودت مرسی که کنارمی

    واقعا که هدایت رو برخودت واجب کردی

    اینا نشون میده اگه من نتیجه نمیبینم تو بعضی از موارد یعنی باور ندارم جواب بگیرم اما اینجاها که باور دارم جوابمو میده به راحتی باهام حرف میزنه مسیر رو قدم به قدم میگه

    برو. اینجا حالا برو اونجا حالا برو کامنتو بخون حالا برو پروفایلش رو ببین حالا لینکو بزن

    بیا اینم جواب

    خدای من تو چقد خوب بودی و من ندیدم چقد منو بغل کردی و من حس نکردم

    اما الان سپاسگذارتم با تمام وجود

    استاد عزیزم مرسی برا این فایلها و سایت قشنگ شما جواب هیچ سوالی رو نگفته نذاشتی

    من هنوز کار خاصی نکردم البته باورهام بخدا خیلی بهتر شده مخصوصا با فایلهای توحیدی و توخید در عمل

    و جلسات 12قدم مخصوصا جلسات قرانی

    این مدت روابطم با افراد خیلی بهتر شده تو این چند ماه و منی که با ادمای نامناسب در حیطه کاری بودم الان اطرافیانم خیلی دارن بهتر میشن البته باید خیلی بیشتر کار کنم

    این مدت درامد خودم هی خوب شده اما بالا پایین شده هنوز به ثبات نرسیدم چون دارم رو باورهام کار میکنم پاشنه اشیلهای زیادی دارم که کمی بهتر شدن

    درامد شوهرم خیلی کم بود اما با اصرار من از کار بیرون اومد و الان شغل دیگه ای داره که درامدمون خیلی بهتر شده خدارو شکر و دارم کمی پس انداز میکنم

    سعی دارم قسط هامو تسویه کنم که اونم خدا خودش انجامش میده

    اما در کل همین موضوع که ادم خودشو باعث و بانی تمام اتفاقات میدونه و پی میبره اما عوامل زندگی به خودش ربط داره نه به شوهر و پدر مادرو رییس جمهور و جامعه

    اینکه مسیولیت همه چی رو میپذیری خدا راه حل مسایلم راحت بهت میگه چون وقتی میگی دیگران مقصرن منتظری تا اونا درست بشن اما وقتی میفهمی خودت مقصری و البته ایرادی ام نمیشه گرفت چون باید تکامل روطی کنی به فکر چاره هم می افتی و حلش میکنی

    چقد قشنگ حرف زدم ها اما خب خداس دیگه بهت میگه و تو مینویسی تا یادت بمونه

    دوستون دارم و برای همگی بهترینهارو ارزو دارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
  3. -
    پریا گفته:
    مدت عضویت: 359 روز

    سلام دوست من مرسی که انقد با جزییات مسیر موفقیتتو توضیح دادی تا انگیزه ای بشه برای ما که در مقابل مسایل زوداز پا نیفتیم و بدونیم خدا به راحت ترین شکل ها راه رو بهمون نشون میده و نیاز به نقلا نیست مسیر زندگی شما واقعا اشکمو دراورد انگار در گذشته خود الان من بودین مرسی

    براتون بهترینهارو ارزو دارم انشاالله بزودی پیام موفقیت خیلی بیشترتون رو ببینم هرچند تا همینجا که اومدین واقعا جهاد کردین و بزرگترین قدمتون همین بوده که اومدین بقیه ش راحته

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  4. -
    پریا گفته:
    مدت عضویت: 359 روز

    سلام به شما دوست هم فرکانسی

    خیییلی خیلی ممنون که انقد با جزییات نوشتید و پاشنه اشیلتون رو شرح دادید بنظرم این مساله استپ کردن شما مشکل خیییلیاس و اغلب تا یه جایی براساس ظرفیتشون براساس باورهاشون میرن جلو و یه جایی استپ میکنن

    دقیقا همینه من هم وقتی در عرض دوماه از درامد صفر رسیدم به درامد 10میلیون مغزم هنگ کرد گفتم مگه میشه چطور

    اخه من احساس میکنم انقدی کار نکردم

    خخخ چرا چون احساس لیاقتم به پول کم بود چون باورم این بود باید تقلا کرد باید کلی سختی بکشی تا به پول برسی

    دقیقا من هم هدلیت شده به شیوه حل مسایل و عزت نفس اما شرایط خریدشو نداشتم برای همین از طریق کتاب و کارکردن رو خودم دارم سعی میکنم باورهامو بهتر کنم تا بزودی در مسیر خرید اون کلاسها هم قرار بگیرم

    الان تصمیم گرفتم از اول شروع کنم چون درامدم رسید به یک میلیون و تصمیم گرفتم قدم هامو کوچیک کنم اما به محض نزدیک شدن به هدفم و قبل از رسیدن کامل به هدفم هدفگذاری بعدی رو بنویسم مثلا قبلا میگفتم تا اخر این ماه انقد درامدم باید باشه و من دیگه حساب نمیکردم تا اخر ماه میدیدم خیلی بیشتر درامد دارم اما الان به محضی که به هدفم نزدیک میشم حتی اگه دوهفته شده باشه و به هدفم نزدیک سده باشم باز هدف جدید تعیین میکنم و میگم تا یک ماه دیگه اما ماه بعدم اگه زودتر به هدفم رسیدم باز زودتر هدفگذاری میکنم اینجوری برام قابل باورتر میشه درامدم و البته قانون میگه هیچوقت بدون هدف نباید بمونیم من قبلا به محضی که به هدفم میرسیدم و نمیدونستم شروع میشد حالم بد میشد مریض میشدم ناخواسته ها میومد فرکانسم منفی میشد اما الان اکثر اوقات خوبم

    کامنت شما باورهای منو قوی تر مرد که راهم درسته خداروشکر برای این سایت زیبا

    ممنون از شما بابت توضیحات کاملتون

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  5. -
    پریا گفته:
    مدت عضویت: 359 روز

    سلام به شما دوست هم فرکانسی خیلی خوشحال شدم که کامنتتونو خوندم من هم بعداز دوسال که سالنم رو جمع کردم خیلی اذیت هستم و نمیتونم برای هرکسی کار کنم دوست دارم خودم خالق باشم خودم صاحب کسب وکار خودم باشم و کسی اقا بالا سر من نباشه اما مدتهاس که توی دیوار سرچ میکنم برای مغازه ی خودم با شرایطی که دقیقا شما اشاره کردین اما هنوز گیر نیاوردم حتی سرچ میکنم که شاید کار در سالنی گیر بیارم که مستقل باشم و خودم اختیار دار همه چی باشم با مشتریهای عالی و مکان و لوازم لوکس اما دقیقا نمیدونم باید چکار کنم یعنی نوشتن هر روز این خصلت ها کافیه؟ البته من اسکرین پیامتون رو گرفتم که بنویسم اما گاهی مسگم شاید بهتراز ویزی که من میخوام خدا برام در نظر داره راستش موندم چی درسته چی غلط

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای: