«الگوهای موفق» در خانواده صمیمی عباس منش - صفحه 3
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2016/08/عکس-سایت-2.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2016-08-21 12:20:202020-08-22 21:46:45«الگوهای موفق» در خانواده صمیمی عباس منششاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
?????داستان واقعی بسیار تاثیر گذار
داستانی بسیار تاثیرگذار خواندم که صلاح دیدم آنرا به فارسی ترجمه و در حضور مدیران محترم، اساتید گرانقدرم بیان کنم. البته این داستان واقعی است.
روزی معلم کلاس پنجم به دانش آموزانش گفت: “من همه شما را دوست دارم” ولی او در واقع این احساس را نسبت به یکی از دانش آموزان که تیدی نام دارد،نداشت.
لباس های این دانش آموز همواره کثیف بودند، وضعیت درسی او ضعیف بود و گوشه گیر بود.
این قضاوت او بر اساس عملکرد تیدی در طول سال تحصیلی بود.
زیرا که او با بقیه بچه ها بازی نمی کرد و لباسهایش چرکین بودند و به نظافت شخصی خودش توجهی نمی کرد.
تیدی بقدری افسرده و درس نخوان بود که معلمش از تصحیح اوراق امتحانی اش و گذاشتن علامت در برگه اش با خودکار قرمز و یادداشت عبارت ” نیاز به تلاش بیشتر دارد” احساس لذت می کرد.
روزی مدیر آموزشگاه از این معلم درخواست کرد که پرونده تیدی را بررسی کند.
معلم کلاس اول درباره اونوشته بود” تیدی کودک باهوشی است که تکالیفش را با دقت و بطور منظمی انجام می دهد”.
معلم کلاس دوم نوشته بود” تیدی دانش آموز نجیب و دوست داشتنی در بین همکلاسی های خودش است ولی بعلت بیماری سرطان مادرش خیلی ناراحت است”
اما معلم کلاس سوم نوشته بود” مرگ مادر تیدی تاثیر زیادی بر او داشت. او تمام سعی خود را کرد ولی پدرش توجهی به او نکرد و اگر در این راستا کاری انجام ندهیم بزودی شرایط زندگی در منزل، بر او تاثیر منفی می گذارد”
در حالی که معلم کلاس چهارم نوشته بود” تیدی دانش آموزی گوشه گیر است که علاقه ای به درس خواندن ندارد و در کلاس دوستانی ندارد و موقع تدریس می خوابد”
اینجا بود که تامسون، معلم وی، به مشکل دانش آموز پی برد و از رفتار خودش شرمنده شد.
این احساس شرمندگی موقعی بیشتر شد که دانش آموزان برای جشن تولد معلمشان هرکدام هدیه ای با ارزش در بسته بندی بسیار زیبا تقدیم معلمشام کردند و هدیه تیدی در یک پلاستیک مچاله شده بود.
خانم تامسون با ناراحتی هدیه تیدی را باز کرد. در این موقع صدای خنده ی تمسخر آمیز شاگردان کلاس را فرا گرفت. هدیه ی او گردنبندی بود که جای خالی چند نگین افتاده آن به چشم می خورد و شیشه عطری که سه ربع آن خالی بود.
اما هنگامی که خانم تامسون آن گردنبند را به گردن آویخت و مقداری از آن عطر را به لباس خود زد و با گرمی و محبت از تیدی تشکر کرد. صدای خنده ی دانش آموزان قطع شد.
در آن روز تیدی بعد از مدرسه به خانه نرفت و منتظر معلمش ماند و با دیدنش به او گفت: ” امروز شما بوی مادرم را می دهی”
در این هنگام اشک های خانم تامسون از دیدگانش جاری شد زیرا تیدی شیشه عطری را به او هدیه داده بود که مادرش استفاده می کرد و بوی مادرش را در معلمش استشمام می کرد.
از آن روز به بعد خانم تامسون توجه خاص و ویژه ای به تیدی می کرد و کم کم استعداد و نبوغ آن پسرک یتیم دوباره شکوفا شد و در پایان سال تحصیلی شاگرد ممتاز کلاسش شد. پس از آن تامسون دست نوشته ای را مقابل درب منزلش پیدا کرد که در آن نوشته شده بود” شما بهترین معلمی هستی که من تا الان داشته ام”.خانم معلم در جواب او نوشت که تو خوب بودن را به من آموختی.
بعد از چند سال خانم تامسون پس از دریافت دعوت نامه ای از دانشکده ی پزشکی که از او برای حضور در جشن فارق التحصیلی دانشجویان رشته ی پزشکی دعوت کرده بودند و در پایان آن با عنوان ” پسرت تیدی” امضاء شده بود، شگفت زده شد. او در آن جشن در حالی که آن گردنبند را به گردن داشت و بوی آن عطر از بدنش به مشام می رسید، حاضر شد.
آیا می دانید تیدی که بود؟
تیدی استوارد مشهورترین پزشک جهان و مالک مرکز استوارد برای درمان سرطان است.?
ان شاء الله در آغاز سال تحصیلی با دیدی آگاهانه با دانش آموزان خودمان برخورد کنیم.
سلام خدمت همه دوستان عزیزم ..
پدر من برای هر کسی کار کرده اون کسب کار پر شده ثروت و فراوانی .مثلا 8 سال مدیر شرکت ماکارونی سازی بود هفته ای یکبار ایشون میدیدم وقتی رئیس شرکت اومد خونه ما از پدرم خیلی راضی بود بعد از رفتن پدرم از شرکت کارخونه برشکست شد
همین الان تو کار عمده فروشیه ماهی 16 میلیون سود واسه رئیسش داره یکبار از پدرم سوال کردم چرای برای خودت کار نمیکنی گفت من خیلی ها دیدم که با ثروتمند شدن به تباهی کشیده شدند از این صحبت ها فهیدم که میترسه ما هم به تباهی کشیده شیم ? دباره گفت کسب کار راه اندازی میکنم ولی اول باید اطمینان پیدا کنم که برشکست نمیشم الان چند سال هیچ کاری شروع نکرده و برای دیگران خوب ثروت ساخته …… فهمیدم اینکه هنوز برای خودم کسب کار شروع نکردم مثل پدرم میترسم برشکست شم خداشکر دارم طبق اموزه های استاد با استفاده عبارات تاکیدی این باور تغییر میدم (من هر کسب کاری شروع میکنم به ثروت و فراوانی تبدیل میشه) انشالا که منم مثل دوستانم میلیادر شم ?????
وقتی حرف های شما میخونم اشتیاق پیدا میکنم برای پیشرفت انشالا که شما به اروزی که داری برسی …….من با تمام وجود میخوام این دوره کامل داشته باشم و ایمان دارم مثل شما به ساده ترین شکل بدستش میارم…خیلی خوشحالم که با یک میلیادر هم گروه هستم….ارزوی موفقیت برای شما خواستارم…
متشکرم دوست عزیز
من روی این باور خیلی کار کردم و همیشه این زیر همه خواسته هایم می نویسم (خدایا شکرت که خیلی سریع به خواسته هایم میرسم)سه تا هدف داشتم خداشکر به دوتا از اهدافم رسیدم یک هدف دیگم نشانه هاش اومده خیلی دارم سریع پیشرفت میکنم
خیلی خوشحال شدم که تونستم به شما کمک کنم ..انشالا همیشه موفق باشید
ممنونم دوست عزیز…موفق باشید
سلام دوست عزیزم خیلی خوشحالم که با شما جز یک گروه بزرگ عباسمنش هستم.. یادم میاد دوران راهنمایی من زیاد درس نمیخوندم یکبار به خاطر درس فارسی پدرم خواستن و معاون مدرسه به پدرم گفت که پسر شما استعداد نداره ولی پدرم قبول نکرد و حرف معاون حالم خیلی بد کرد تصمیم گرفتم درس بخونم خدا سر شاهده بعد اون روز هر وقت از درس فارسی از من سوال میشد نمره بالا میگرفتم ..از شما به عنوان یک معلم خوب تقاضا دارم همیشه به دانش اموزات اعتماد بنفس بدی..ممنونم
ممنونم خانم شب خیز. شما فوق الاده هستید….?
انشالا که همیشه موفق باشی دوست عزیز