«الگوهای موفق» در خانواده صمیمی عباس منش - صفحه 66

3987 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    مرضیه کیخا گفته:
    مدت عضویت: 2867 روز

    سلام و درود خدمت استاد بزرگوارم و دیگر دوستان این گروه

    تازه با این گروه آشنا شدم. خیلی دوست دارم زندگی فعلی من تغییر کند .

    کمی با قانون جاذبه آشنایی دارم .زیرا تا حالا روی هر چیز که تمرکز کرده ام بعد از مدتی به ان رسیده ام .ولی تمام این موارد جنبه غیر مادی داشته است مثلا موفقیت در درس؛ آوردن رتبه در شغل و…

    اما در زمینه مالی هنوز نتوانسته ام کار بزرگی انجام دهم.

    از دوستان می خواهم که من را راهنمایی کنند که چگونه این تغییرات را شروع کنم .

    ممنون

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
    • -
      آینا راداکبری گفته:
      مدت عضویت: 3391 روز

      سلام

      برای موفقیت مالی اساس این است که باید باورهای خود را تغییر دهید باورهایی که از زمان کوچکی از هر راهی به ما گفته شده است و ما باید باورهای درست را جایگزین آن کنیم دوره روانشناسی ثروت 1 پیشنهاد من به شماست و دیگر اینکه از فایلهای رایگان در زمینه ثروت که در قسمت آرشیو است استفاده بفرمایید دیدگاههای دوستان و حتی قسمت هایی که مسابقه ترتیب داده شده است را مطالعه فرمایید و تئوری سطل آب که در دانلودرایگان است

      شادباشید و ثروتمند

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      سارا خانم گفته:
      مدت عضویت: 3494 روز

      سلام دوست عزیز اول اینکه عضویتت رو در این سایت و خانواده صمیمی تبریک میکم مطمین باشید اتفاقات خوبی در انتظار شماس…برای نتیجه مالی گرفتن من فایلهای رایگان چگونه درامد خود را در عرض یک سال سه برابر کنیم و فایل فراوانی و توری سطل آب رو پیشنهاد میکنم….

      براتون ارزوی موفقیت ها روز افزون رو از خداوند دارم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  2. -
    سید ابوذر ساداتی گفته:
    مدت عضویت: 2897 روز

    سلام و درود به همه کسانی که برای رسیدن انسان ها به جایگاه واقعیشون زحمت میکشند و لبخند خدا را نصیب خودشون میکنند . خدا رو شاکرم که به من لیاقت داد تا با شما استاد عزیز و گروهتون آشنا شدم چندین فایلهای رایگان شما رو گوش دادم و دیدم و خیلی دیدگاهم عوض شده و الان در یک برزخی گیر افتادم که نیروی و ذهنیت قبلیم با ذهنیت و نگرش جدیدم با هم درگیر شده اند و متاسفانه در یک برزخ گیر افتادم از شما استاد عزیز خواهش میکنم که به من کمک کنید و بهم یه برنامه بدید که از کجا شروع کنم و چه مراحلی رو طی کنم البته خیلی فایلها رو دوست دارم داشته باشم ولی شرایط مالی مناسبی ندارم با اینحال مصمم هستم که این دوره ها رو طی کنم . ممنون از لطف و محبت شما

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      کیانوش نسیم سبحان گفته:
      مدت عضویت: 2941 روز

      به نام خالق زیبایی ها

      سلام و درود بر آقا سید ابوذر ساداتی

      میدونم که منتظر نظر یا راه حل یا پیشنهادی از طرف استاد تسلط بر قلبها استاد عباس منش هستی ولی خواستم بگم منهم این دوران را گذراندم و میدونم که خیلی حس زجر آور ولی درعین حال شیرینی هست زجر آور چون هر لحظه ساعتها میگذره و نمیدونی راه چیه حتی نمیدونی بیراه چیه ولی شیرین از این بابت که اگه خواسته باشی تاکید میکنم اگه خواسته باشی میتونی از این به قول خودت برزخ خارج بشی یه راه حل بهت میدم که به منم کمک کرد (ماها درخواست هامونو پیش خیلی آدما بردیم و گفتیم چه به صورت کتبی چه تلفنی چه حضوری و خیلی جاها نه شنیدیم و امیدمون که به طرف بوده نا امید شده)به صورت خیلی رسمی نامه ای به خدا بنویس و مسائلت را مطرح کن و از پروردگار یکتای بی همتا درخواست رهایی از این برزخ را بکن و و ازش بخواه ایده ای بهت بده و باور کن که میده (من یه خاطره ای در همین موضوع همینجا دارم میتونی بخونی)و ببین چه مهربان است پروردگار وهاب

      در پناه خدا شاد و پر روزی باشی

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  3. -
    کیانوش نسیم سبحان گفته:
    مدت عضویت: 2941 روز

    بنام خالق زیبائی ها

    سلام استاد عزیم عباسمنش و یاران همراه

    خدارا سپاسگذارم که به موقع همه درخواستهام را داره اجابت میکنه

    استاد و دوستان عزیزم

    شب آرزهام را نوشتم نزدیکای فردا ظهر اولیش براورده شد که توضیح میدم براتون ولی اولش بزارید یه خورده قربون صدقه خدای مهربان و وهاب و استاد عزیز جان دلم بشم که مردانه تلاش کرد تا قوانین را از دل سنگ بیرون بکشه و راحت در اختیار ما بزاره که به نظرم بی نهایت برابر ارزش مالی که پرداخت کردیم ارزش داره دمت گرم سید جان استاد عزیزم

    خدایا ممنون که مارا در این دوره از جهان هستی خلق کردی که بهترین دوره است به نظر من

    و اما داستان از اونجا شروع شد که من حدود یکماه پیش اولین دوره قانون آفرینش را خریداری کردم و مرتب گوش دادم و نتایج خوبی نصیبم شد که در همین بخش ودر دیدگاهی قبلی توضیح دادم و به اندازه تلاشم برای درک قوانین چندین برابر انتظارم نعمت وارد زندگیم شد

    از اون وقتی که خودم را شناختم طلبکار داشتم و دست از سرم بر نمیداشت و این باوری بود که از پدرم و مادرم به ارث برده ام تو این مدتی که با سایت و مباحث آشنا شده بودم شاید تو اکثر خواسته هدم خلاصی از دست طلبکارام بود ولی نمیتونستم علتش را پیدا کنم که آخه چرا تمومی نداره این طلبکاری من تا اینکه با آموزه هایی که این اوخر توسط فایلها و گوش دادن یک کتاب صوتی به نام چهار میثاق که خود خدا برام نشانه را فرستاد و اونم همینجا چگونگیش را توضیح دادم علتش را فهمیدم و اونم این بود که واقعا به طور ناخداگاه من این شرایط را دوست دارم هرچند در ظاهر اینطور نبود چون خودمم همیشه تو کارهام برای گرفتن حقم از بدهکارام اذیت میشدم

    بالاخره توسط آموزه هایی که از فایلهای رایگان و جلسه اول قانون آفرینش یادگرفته بودم و یه سری دیگه از عوامل بیرونی نفرت واقعیم را به این وضعیت اعلام کردم و تا این وضعیت را اعلام کردم طلبکارام پشت سرهم تماس میگرفتن و دوره امتحان من شروع شد من برعکس همیشه جوابشون را دادم و وضعیتی که داشتم را توضیح دادم و بهشون گفتم دیگه فرق میکنه با دفعات قبل و الان با همه وجود میخوام بدهی شما را بدم و دارم نهایت تلاشم را میکنم و تصمیم گرفتم از مبالغ کم شروع کنم اولی را که نزدیک 200هزار تومان بود دادم دومی را به پیشنهاد خودش قسطی کردم و قسط اولش را دادم به فاصله کمتر از یکساعت باهام تماس گرفته بودن و این کار را انجام دادم ظهر بود و رفتم خونه تنها و داشتم فکر میکردم که چکار کنم اون روز تا آخر شب بیدار بودم و فکر میکردم که نیمه های شب چراغ ذهنم روشن شد و ایده پرداخت تمام بدهیهام کمتر از یکماه به ذهنم رسید تا 5:30صبح روش کار میکردم ،تمام شد و فقط مونده بود اجرا کردنش که نیاز داشت یک نفر 80میلیون در دوپارت 40میلیونی بهم اعتبار کنه و بهم بده که طرفش را داشتم ولی نمیدونستم چطور مطرحش کنم داشتم فکر میکردم که چطور مطرحش کنم که ذهنم دیگه یاری نمیکرد

    ظهر بود از کار روزانه اومدم خونه و باور کنید به اندازه خرید فایل دوم قانون آفرینش تو کارتم پول داشتم ولا غیر تصمیم سختی بود که بخرم یانه

    به حرف دلم گوش دادم و خدا خودش شاهده که نمیدونستم در مورد چی میخواد استاد صحبت کنه خریدم و دانلود کردم و گوش کردم انگار خداوند دوباره برام معجزه شو فرستاد راه حل رسیده بود دوباره ایدمو نوشتم و با خاطری محکم و قلبی سرشار از امید تلفن را برداشتم و کل ایده را براش مو به مو گفتم و گفت باید با شرکام مشورت کنم و فردا بهت زنگ میزنم و خبرش را میدم 50/50چون بدون هیچ سندی میخواستم 80میلیون تومان بهم بده نا امید نشدم و شروع کردم به نوشتن آرزوهام ولی این دفعه با دفعات قبل فرق میکرد یکی تو وجودم میگفت قبول میکنه به خاطر همین یکی از آرزوهام همین بود گذشت تا امروز که فردای دیروز بود و باید خبرم میداد تزدیکای ظهر خودش بهم زنگ زد بقدری آرامش و امید داشتم که خودمم باورم نمیشد چون چنان ازش درخواست کردم که از صد تا سند براش محکمتر بود و پشت تلفن گفت یه بار دیگه طرحت را برام توضیح بده و منم توضیح دادم و تموم که شد گفت بهت میدم و قبول کرد آره قبول کرد اشک از چشمام از خوشحال به اختیار سرازیر میشد

    خدا را شکر کردم و طلب خیر و برکت براش از خدای وهاب طلب کردم

    آره عزیزانم همچین خدایی و همچین جهان هستی و همچین قوانینی داریم ما فقط باید با همه وجود ایمان داشته باشیم که این حرفهایی که عزیز دلم استادم مرد برگزیده خدا استاد عباسمنش میزنه درسته

    خداشکرت به خاطر تمام نعمتهایی که به من عطا فرمودی خدایا شکرت

    استاد عزیزم دستانت را از راه دور میبوسم

    همگی در پناه خدا شاد و پر روزی باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 15 رای:
  4. -
    کیانوش نسیم سبحان گفته:
    مدت عضویت: 2941 روز

    سلام و درود خداوند هزاران هزار بار به استاد عزیزم عباسمنش و دوستان خوب و مهربانم

    خدارا سپاسگذارم به خاطر حضور در این جمع مقدس

    امروز تصمیمی گرفتم و تجربه ای کسب کردم که خواستم به شما هم بگم

    به خودم گفتم تو مگه خدارا واسه خودت تنها رفیقت قرار ندادی و مرتب هم داری میگی قدرت مطلق فقط واسه خداست و بهش ایمان داری(قدرت خدا که برای من ثابت شده است)پس چرا پول واسه خورد و خوراک و بنزین و ….واسه خودت نگه میداری همیشه ،،خودت را خالی کن ،اگه راست میگی که ایمان داری بهش

    باید پولی واریز میکردم به حسابی یه بخشی از اونو نگه داشتم تا پول بعدی که به دستم میرسه خرجی داشته باشم که اونم گذاشتم رو اون پول و واریز کردم، به معنای واقعی کلمه بی پولشدم اولش یه استرسی منو گرفت چون بار اولم بود که آگاهانه این کار را کردم و بعد راه افتادم برای کسب درآمد، یه مشتری که قرار بود برم پیشش جواب تلفنمو نداد ،دومی گفت نمیخوام،سومی خودش نبود و من بودم و علامتهای سوال که کارم درست بوده یا نه،،البته نه به عنوان شک ،،به عنوام تصمیم گیری و کسب تجربه در همین افکار بودم که رفتم پیش یه مشتری دیگه و تو فاصله که اون برسه داخل مغازه داشتم با خدای خودم صحبت میکردم،،،،خدایا چی برام در نظر گرفتی من متوجه نمیشم بلد نیستم الان چکار کنم که یه دفعه از گوشیم که روی میز بود و با دستم هیچ ارتباطی نداشت،، یه صدایی اومد دقت کردم و بازش کردم دیدم قسمت اول از یه کتاب صوتی هست که من نیت داشتم بخونم و باور کنید دانلود نشده بود اون کتاب،، خواستم ببندمش یه دفعه یه ندایی گفت این نشونه هست این چیزی هست که دنبالش بودی،،فقط منتظر بودم مشتریم بیاد ببینم چیزی میخواد بهش بدم که مبلغی خرید کرد و پولش را نقدی پرداخت(اندازه خرج روزمره رسید،،اونم این قدر جالب بود تو همون لحظه نداشت،جنسی فروخت و طرف نقدی پرداخت کرد و اونم داد به من )و اما موضوع اصلی و مطلبی که واسم خیلی مهم بود و امروز بهش رسیدم اینکه، ما انسانها در زندگی روزمره با خیلی از انسانها برخورد و مکالمه و مرواده داریم و با توجه به اینکه انسان آینه تمام نمای خداونده پس یعنی خداست و اونهایی هم که باهاشون مراوده داریم میشن آینه تو (حالا که قانون را شناختیم و مفهوم جدیدی از زندگی و جهان هستی را درک کردیم)دقت کنیم ببینیم که اونها چه شخصیتی دارن مخصوصا کسانی که زیاد باهاشون ارتباط داریم یعنی میشن هم مدار ما یا بهتر بگم ،،گرم گرمی کشید و سرد و سرد،،، اگه خوشایندت هستن و اونی هست که تو دوست داری همین خصلتها را که در اونا دیدی در خودت بیشتر تقویت کن و اگر دیدی نه ناپسندت هستن بدون در خودت وجود داره شایدم ناخود آگاه باشه و تو ندونی و اینجور میتونی خودت را بیشتر بشناسی ،و در راه پیشرفت خودت قدم برداری

    البته من امروز به این موضوع پی بردم و هنوز واسم واضح نشده و تا حدودی برام ثابت شده این موضوع و دارم دقت و بررسی میکنم

    خوشحال میشم نظر یا تجربه ای دارین بابت این مطلب به اشتراک بزارید

    در پناه خدا شاد و پر روزی باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
  5. -
    کیانوش نسیم سبحان گفته:
    مدت عضویت: 2941 روز

    سلام و درود فراوان خداوند عزیز و رحمان برشما استاد عزیز و محبوب قلبهای هم مدار و همچنین گروه محترمشان

    دوستان عزیزم سلام و درود بیکران خداوند سبحان بر شما

    من فکر میکنم این فایل رو قبل از قرعه کشی گوش کردم ولی ذهنم از هر جهت آماده پاسخ گویی نبود و خدارا شاکرم که الان و بعد از قرعه کشی میخوام مطلبی را بنویسم هرچند الانم کمی ذهنم قلقلک میشه که تو هم بعد از قرعه کشی بازهم برنده ای

    من در خانواده ای متولد شدم(سال60) که پدرم مغازه دار بود و مادرم خانه دار و از نظر سواد متوسط رو به پایین و فقط پدرم یکی از بزرگان در زمینه کاری خودش بود زندگی بر وفق مراد بود تا اتمام جنگ وامضا قطع نامه جنگ ایران و عراق و شایعه کردن که همه چیز ارزان میشود ،پدرم تمام اجناس مغازش را فروخت و دقیقا برعکس شد و همه چیز از نظر قیمت چند برابر شد و پدرم عملا ورشکسته به تمام معنا ،، تمام دارایی مان را پای بدهی پدرم دادیم و ماندیم 13میلیون تومان سال 70بدهی به بانک و …..

    اون زمان پسر ده ساله ای بودم که شروع کردم به کار کردن و درس خوندن

    در اون سالها من پسر خوبی بودم از نظر اخلاق و هیچ وقت،، برعکس برادرام نق نمیزدم که چراااااا ، در عوض به خودم و اطرافیان میگفتم خدارا شکر که این اتفاق برای پدرم افتاد تا من خودم را بشناسم و رو پای خودم بایستم

    هشت سال بعد در سن هیجده سالگی دیپلم را گرفتم و سر کار رفتم قبل از خدمت سربازی،، ،دوماه نگذشت که به طور خیلی جالب عاشق دختری شدم ،، اولین دختری که در عمر 18 ساله ام عاشقش شدم(79/1/14) و قرار ازدواج گذاشتم نه ماه بعد از آشنائیمون یعنی تولد امام رضا در دیماه 79،،،من تا زه پا در سن 18سالگی گذاشته بودم،خدمت سربازی نرفته بودم،برادر بزرگتر مجرد داشتم و ….فقط خواستم که بشود و شد با تمام سختیهای قبل و بعدش در تاریخ 79/10/15یک هفته زودتر از قولی که به همسرم دادم ازدواج کردیم و …..

    زندگی از نظر مالی بسیار سخت میگذشت ولی حمایت پدر و مادرم و پدر و مادر همسرم را در حد توانشان داشتم و شغلهای متعددی را تجربه کردم (57 مورد از بچگی)ولی هیچ کدام نمیشد چرا که بلد نبودم برای دیگران کار کنم و تا کوچکترین بی احترامی بهم میشد ازشون خداحافظی میکردم ،،همیشه رویای مستقل شدن داشتم ولی در شغلهای مستقلی که داشتم هم پیشترفتی نداشتم زیرا قانون را بلد نبودم و کاملا رفتار پدرم را انجام میدادم و به نتیجه نمیرسیدم ،،یه روز خسته از زندگی به خودم گفتم ای کاش کاری بود که هم مسافرت میرفتم و هم کسب درامد داشتم و هم با افراد مهمی ملاقات میکردم تا اینکه در شرکت بزرگی در یزد که محصولات پکیج و رادیاتور تولید میکرد استخدام شدم و از جارو کردن پای خط تولید شروع کردم ،، همیشه آرزوی رفتن به واحد فروش آن شرکت را داشتم بعد از دوماه اینقدر خوب کار کردم که شدم سر شیفت سالن تولید و پس از چند ماه خوب کار کردن آخر سال شد و قرار بر این شد که واحد فروش نیرو اضا فه کند و من خبر نداشتم و دو روز مونده به آخر سال اسم من و سه نفر دیگه را خوندن و گفتن فردا خودتون را برای مصاحبه با مدیر فروش آماده کنید که اگر قبول شدید برید واحد فروش و بعد از تعطیلات سال جدید یکماه امتحانی کار کنید اگه تائید شدید قرار داد میبندیم،، اینقدر ذوق داشتم که عید را تا تونستم در مورد علم فروش تحقیق کردم و بعد از عید و در اولین ماموریت در شهر مشهد مقدس به همراه یکی دیگه از باتجربه های واحد فروش اولین قرار داد که حدود مبلغ 200میلیون تومان را بستیم و در دومین ماموریتم

    که خودم تنها بودم قرداد 30میلیون تومانی بستم ،،،کار ها خوب پیش میرفت سال اول عالی بود سال دوم استان فارس را به خاطر عملکرد خوبم به تنهای بهم دادن و بعد از شش ماه انتخاب شدم برای استان تهران و ….تا اینکه اوضاع شرکت به رکود خورد و من از آن بیرون اومدم ،،در اولین قدم شدم مدیر فروش یه شرکت برای مدت شش ماه و بعد از اون سرپرست یکی از فروشگاه های بزرگ زنجیره ای معروف مواد غذایی تا آخر سال 95 ،،

    بعد از تعطیلات عید 96 دیگه گفتم میرم واسه خودم کار کنم ،،ناگفته نماند تمام این سالها که تعریف کردم شکستها و موفقیتهایی بود ولی هیچ وقت آرامش نبود،شادی نبود،همسرم را دوست داشتم ولی عاشقش نبودم،خیانت به همسرم در زندگیم زیاد بود،مریضی بود،سردرگمی بود،بی هدفی و بی برنامگی بود،هرچه بادا باد بود،از همه مهمتر خدا بود ولی رفاقت باهاش نبود بیشتر ترس از خدا بود تا رفاقت،،

    تا اینکه با یکی از دوستان قدیم که در سیرجان کارخانه ای داشتند تلفنی صحبت کردم و قرار شد کارشون را در بندر عباس رونق بدم و عازم بندر عباس شدم و شروع به فعالیت و با حقوق خوب از طرف اون شرکت به همراه اجاره محل اقامت و هزینه سوخت و تعمیر ماشین در حین کار و هزینه غذا ،،کردم ،،دوماه اول خوب بود در کنار کارم کارهای تامین مصالح ساختمانی هم برای پروژه هاداشتم تا اینکه کارخانه مواد اولیه تمام کرد و برگشت پول هم نداشتند به علت بی برنامگی و نا هماهنگی با من بابت فروش محصول در بندر عباس (طرز فکر من در اون زمان)و من فهمیدم کم کم باید از این مجموعه هم جدا بشم ،،در یکی از سفرهام به یزد برای دیدار با خانواده ام ،،،به آرایشگاه همیشگیم رفتم که دیدم داره یه سری سخنرانی انگیزشی گوش میده بجای آهنگ (البته صدای استاد نبود)و یه چند دقیقه ای گوش دادم خوشم اومد و گفتم اگه امکان داره برام بریزه روی گوشیم و گفت چند تا کانال هست واست لینکش را میفرستم تلگرام و بهم گفت که چطور فایهای صدا را دانلود کنم،، هنگام برگشت به بندر خانواده هم همراه من اومدن و دوهفته پیشم بودن و حسابی خوش گذروندیم و بعد از دوهفته گذاشتمشون ایستگاه راه آهن برای رفتن به یزد و خودم موندم بندر ،،ظهر جمعه ،برگشتم خونه و تا در را بازکردم یه دفعه بغضم ترکید و گریه امونم را برید که بعد از دوهفته تنها شدم،، حاضر بودم که هرکاری بکنم برای آرامش خودم (اینجا بود لحظه تولد دوباره ی من ) یاد اون کانالها افتادم و رفتم سروقت شون و بین سه یا چهار تا کانال یکی از کانالها به نام معجزه سپاسگذاری را انتخاب کردم و رفتم قسمت دانلود فایلهای صوتی اولین فایل را که دانلود کردم و شروع کردم به گوش دادن گفت:

    به نام خدای مهربان ،من سید حسین عباسمنش هستم و سپاسگذار خداوندم که ….. و این صدا گرفت منو ، فایل بعدی را گوش دادم و فایل بعدی و….نمیدونم تا کی شب داشتم گوش میدادم ،تماما فایلهای صوتی استاد بود تو اون کانال همشو دانلود کردم و به صورت سی دی درآوردم تا تو ماشینم هم گوش بدم،،زندگی من شروع کرد به تغییر اوایل خیلی حرفها را درک نمیکردم ولی دری رو به دنیای جدید واسم باز شده بود و من مرتب گوش میکردم و با سایت آشنا شدم ،عضو شدم و فایلهای رایگان بیشتر گوش میکردم و در زندگی روز مره تمرینشون میکردم ،،خیلی چیزها برام عوض شده بود ولی اول راه بودم و تشنه دریافت بیشتر تا اینکه با اپلیکیشن ثروت آشنا شدم و نصب کردم و شروع به گوشدادن و دیدن هر قسمت کردم،، تغیرات در زندگیم بیشتر میشد ولی دلنشین و دنباله دار نبود تا اینکه تصمیم به خرید قسمت اول از ده قسمت قانون جذب را گرفتم و ….تمرینها شروع شد و گفتم تا کامل یاد نگرفتم نمیرم سراغ قسمت بعدی البته اعتراف میکنم که مستمر انجام ندادم ولی با همه وجود انجام میدادم ،، الان میخوام بعد از حدود بیشتر از دوماه آشنا شدن با استاد گرانقدر و پیامبر به روز شده خداوند بر روی زمین (قصدم مقایسه با دیگر پیامبران نیست فقط نظر خودم رو گفتم و وجود استاد برای خودم و زندگیم)این دستاوردها را بدست آوردم :::شناخت نسبی نسبت به خدا و رفاقت با او،،،،آرامش واقعی بعد از فهمیدن اینکه هرچی هستم و میشم مسببش خودم هستم و نه عامل دیگری،،،شناخت باورهای اشتباه گذشته و بمباران باورهای درست جدید،،،،شادی واقعی به اندازه شناخت جهان هستی،،،،آشنا شدن با قوانین جهان هستی،،،،،حذف باور چشم زخم در زندگیم به طور کامل و اینکه قدرت بی نهایت فقط از آن خداوند قادر هست،،،،همسرم را دیگه دوست ندارم عاشقش هستم،،،،،حذف عذاب وجدان از زندگیم و احساس گناه نداشتن بعد گوش دادن چندین باره فایلهای سه گانه رایگان اعتماد به نفس که به نظرم برای شروع محشره،،،،فهمیدن و درک اینکه هر عمل اشتباه در زندگی ام گناه نیست ولی باعث میشه از مداری که دوست دارم تا تهش برم دور بشم به خاطر همین خیانت به همسرم را به طور کامل از زندگیم به طور آگاهانه حذف کردم،،فهمیدن ودرک اینکه هر فرکانسی که تو به جهان هستی میفرستی میتونه مکمل و تقویت کننده هم باشه مثل فرکانس های عشق به خانواده و کسب ثروت،،،اینکه میتونی بدون تحصیلات دانشگاهی و از همه مهمتر بدون سرمایه اولیه بیزینست را راه بندازی فقط با تغیر باورهات به طوری که من با این تغیر ظرف مدت کمتر از دوهفته ،،سه نفر به من بالای 500میلیون تومن اعتبار دادن برای شروع فعالیت جدیدم در بندر عباس،، اینقدر جالب که آخری خودش بهم زنگ زد که هم انبار بهت میدم و هم نمایندگی انحصاری یک برند معروف ایران را ،،

    و در آخر آشنایی با کتاب معجزه سپاسگذاری بانوی برگزیده خداوند راندا برن،، فهمیدم و درک کردم با ایمان به خداوند و شکرگزاری نعمت هایی که الان داری و هدفگذاری و تجسم اهدافت در آینده به تمام آنها میرسی و این یعنی امید به زندگی و زندگی کردن که هیچ وقت از دستش ندادم

    میدونم طولانی شد و من از وقتی که گذاشتین و مطالعه کردین سپاسگذارم

    باشد که در کنار هم جهانی آباد و پیشرفته تر از الان بسازیم و زندگی کنیم

    در پناه خداوند سبحان شاد و پر روزی و شاد باشید

    محمد رضا نسیم سبحان

    36ساله

    اهل یزد و ساکن شهر پرخیر و برکت بندر عباس

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 26 رای:
    • -
      آینا راداکبری گفته:
      مدت عضویت: 3391 روز

      سلام آقای سبحان

      آفرین به شما که راه درست را برگزینید و موفق تر هم میشوید . بسیار زندگی خوبی دارید و موفق تر خواهید شد پیروزی از ان کسی است که با خداست . فیل فقط روی الله حساب کن را هم ببینید در دانلود رایگان است

      آفرین به همت والای شما

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      علی جهانی گفته:
      مدت عضویت: 3229 روز

      محمد رضا جان سلام

      خعلی عالی توضیح دادید و ماجرا رو مو به مو گفتید خیلی احساس خوبی گرفتم واقعا که شما عالی هستی با هر کامنتی که میزاری یعنی این داستان های زندگی فوق العاده اثر بخشه

      با این همه متن طولانی غلط املایی نداشتید واقعا که آفرین

      چقدر خوشحالم که عاشق همسرتون هستید آرامش دارید و خدا رو درک میکنید معجزه هاست

      معجزه یعنی یه کار عالی و کمیاب(البته فراونی اش به اندازه کافی هست)

      همیشه که عشقتون به همسرتون و شناخت تتون از خدا بیشتر بیشتر باشه

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      سارا خانم گفته:
      مدت عضویت: 3494 روز

      سلام جناب سبحانی عزیز خیلی تبریک میگم بهتون بابت تغییرات عالیتون…ممنونم که موفقیتهاتون رو برامون به اشترام گذاشتین از خدا براتون موفقیت ها روز افزون رو میخوام

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  6. -
    جمشید جمشیدی فر گفته:
    مدت عضویت: 2907 روز

    به نام خدا درودفراوان برشمااستادعباس منش ودست اندرکارازخداوندبرایت سلامتی وبزرگترین موفقیت هاروآرزومیکنم بنده سه سال پیش مشکل عاطفی بزرگی درزندگیم رخ داد که این مشکل ادامه دارشد.شایان ذکراست که حدودا دوسال پیش فایل های رایگان قدیمی شمارودوستم برایم دادند ومن گهگاهی گوش میدادم خیلی بهم اعتمادبه نفس میداد به زندگی خوشبین ترمیشدم ولی اصلاحواسم نبودکه به سایتتون یه سربزنم که ازمحصولات جدیدتان استفاده کنم. دراواخرزندگی من به یه مویی بندشده بودانقدردادگاه رفت آمدکردم دیگه روزهای آخریعنی سه ماه پیش بودکه میبایست طعم شکست رامیچشیدم وازآنطرف هم دریک شرکتی مشغول به کارهستم جایگاه مراعوض کردندبه یک قسمتی خیلی بدانتقال دادندبه شدت تخریب شخصیتی شدم من واقعادیگه خسته شده بودم وهرلحظه ازخدا کمک میخواستم که دری رابه رویم بازکنددرنمازهایم التماسش میکردم. سه ماه پیش درخانه تنهانشسته بودم توگوگل کلمه موفقیت راسرچ کردم ناگهان اسم شماعباس منش ازداخل کلی اسم وجملات برایم مثل طلا برق زدوقتی کلیک کردم بامحصولاتتان آشناشدم وباتهیه محصول قانون آفرینش وروابط وسایرمحصولات رایگان باورمن به زندگی به روابط به همسرم و…عوض والان به لطف خدابعدازسه ماه استفاده ازمحصولاتتان بهترین زندگی رادارم ودرشرکت خودبه خودبدون اینکه کوچکترین درخواستی بکنم مرابه درجات بالاتری ارتقادادندآقای عباس منش عزیزای بزرگوارهرچقدرتشکرکنم کم است خداپشت وپناهت به خدااشک ازچشمانم سرازیرمیشودخیلی سپاس گزارم خیلی خداپشت وپناهت ازخدابهترین بزرگترین موفقیت رابرایت آرزومیکنم هرروزخداروشکرمیکنم که دوستی مثل تورادارم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
  7. -
    هنگامه پاکروان گفته:
    مدت عضویت: 2911 روز

    بنام خداوند منان با عرض سلام خدمت استاد بزرگوار جناب اقای سید حسین عباس منش با تشکر از استاد گرانقدر و عوامل گروه تحقیقاتی بخاطر خدماتی که به مردم ارائه میدن یه خدا قوت بهشون میگیم استاد عزیز من تمام فایلهای صوتی شمارو بصورت رایگان که تو کانال قرار میدین با جون و دلم گوش میکنم واقعا زندگی من چند ماهیست که تغییر کرده شاید هنوز استارت کاری زده نشده اما باورهایم کاملا تغییر کرده و دیدم نسبت به زندگی عوض شده من دنبال یک راهی میگردم که برایم راهگشا باشه اما بدیل مشکلات زیادی که دارم هنوز نتونستم کاری را شروع کنم ولی بخاطر انچه که دارم خدارو شاکرم راه باز میشه اما یجا استاپ میکنه نمیدونم چجوری براتون بگم هر بار که میخوام حرکت کنم اون راه رو میرم اما مانع هایی میاد که نمیزاره به حرکتم ادامه بدم سعی میکنم مانع هارو بردارم چون باورم میگه میشه ته قلبمم میگه میشه ممکنه کند پیش بره اما دارم نهایت سعیمو میکنم دنبال ایده میگردم که اون ایده رو پیاده کنم و به پول برسم اما نمیدونم چه ایده ای من رو به هدفم میرسونه از شما عاجزانه کمک میخوام که یک راه رو به من نشون بدین تا بتونم تو اون راه به هدفم برسم واقعا نمیدونم چجوری باید شروع کنم ادم فعالی هستم ننیخوام تعریف کنم هر چیزی رو زود یاد میگیرم ولی راه رو گم کردم یا بلد نیستم یا هنوز هدفم رو پیدا نکردم نمیدونم واقعا نمیدونم اما همیشه یه چیزی بهم میگه نگران نباش ونترس حتما موفق میشی حتما به خواستت میرسی حالا از شما ممنون میشم راهنماییم کنید بینهایت از شما و گروه تحقیقاتی سپاسگزارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
    • -
      کیانوش نسیم سبحان گفته:
      مدت عضویت: 2941 روز

      سلام دوست عزیز و مهربان

      آرزوی سلامتی و شادی و ثروت و خودشناسی برات دارم

      شما گفتی تمام فایلهای رایگان را گوش کردی ولی هنوز نتونستی راهی پیدا کنی برای مسائلت فقط میخوام بگم یا با دقت گوش نکردی یا با همه ی وجود به حرفای استاد ایمان نداری

      کسی نمیتونه تا خودت نخوای کمکت کنه خودت که خواسته باشی و با همه ی وجود خواسته باشی تمام کائنات میشن کمک و راهنما

      شاد و پر روزی باشی

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
    • -
      آینا راداکبری گفته:
      مدت عضویت: 3391 روز

      سلام

      همین نگران نباش و نترس خودش کلمه ای خوب نیست که به کار می برید همش بگید من بسیار آرام هستم و شجاع هستم و خدا در هر زمینه ای که بخواهم مرا کمک می کند. فایلهای رایگان را بارها و بارها گوش بدهید و فایل تئوری سطل اب را و از نوشتن هم غافل نباشید هر چیزی را که می خواهید به صورت مثبت بنویسید و با ایمان بنویسید از خدای خود راهنمایی بخواهید و بدانید که خدا به همه بسیار نزدیک است و بنده اش را دوست دارد و می خواهد که به آنها کمک کند و خدا راه را نشانتان میدهد به همه چیز دقت کنید خدا جوابتان را خیلی زود می دهد .

      ثروتمند باشید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      نسیم نورافکن گفته:
      مدت عضویت: 2829 روز

      سلام هنگامه جان

      نمی دونم الان که دارم این نظر رو برات می نویسم بالاخره هدف زندگیت رو پیدا کردی یا نه امیدوارم پیدا کرده باشی ولی اگر هنوز دنبالش میگردی من پیشنهاد میکنم کتاب “هدف” برایان تریسی رو بخون

      تو اون کتاب اونقدر ازت سوالات مختلف می پرسه و مجبوری بهشون جواب بدی تا در نهایت خودت می فهمی که میخوای چکار کنی و چه کاری رو هدف زندگیت قرار بدی

      اما باید به سوالهای کتاب با دقت جواب بدی و پله پله برسی به هدف نهایی

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      سارا خانم گفته:
      مدت عضویت: 3494 روز

      دوست عزیز خانم پاکروان خدا رو سپاس بخاطر حس الهیی که همراتونه و به شما امید میده تا در این مسیر ثابت قدم باشید…

      خانم پاکروان عزیز وقتی که باورهای ما درست بشه ایده هایی که به ذهن میرسه ایده هایی هستن که عملی خواهند شد…پس نگران این موضوع نباشید که چه ایده ای رو بکار ببرید ..هنوز باورهای شما نیاز به کار کردن داره….هر روز با جدیت برای تغییر باورهاتون وقت صرف کنید من بهتون پیشنهاد میکنم فایلهای درامد خود را در عرض یکسال سه برابر کنیم رو نگاه کنید تا باورهاتون تقویت بشه و ایده هایی به ذهنتون برسه که عملی بشه…..زندیگت مملو از شادی و ثروت و موفقیت

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      fatemeh jahed گفته:
      مدت عضویت: 2823 روز

      سلام خانم پاکروان عزیز …

      انشاااالله با گوش دادن فایلها پیشنهاداتی ب شما ارسال میشه ک بتونید از هر جهت ب خاسته هایتان برسید و ثروت و آرامش در زندگیتان جاری بشه …

      موفق ،خوشبخت و ثروتمند باشید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      کیمیا قاسم پور گفته:
      مدت عضویت: 3017 روز

      سلام دوست عزیزم

      به قول استاد نمیخاااد فکر کنی که چجوری پولدار میشی!

      دنبال ایده نگرد بلکه روی باورهای ثروت ساز کار کن و الهامات میاد..ایده ها میاد

      دست های خداوند میاد

      فقط قانون رو درک کن

      قااانون فرکانس رو درک کن که هر باوری داری مطابق با همون فرکانس هایی رو به جهان میفرستی و جهان جواب همون فرکانس ها رو به شما میده

      و هر چی بیشتر نگران باشید..احساس بدی داشته باشید

      اتفاقات بد رو تجربه میکنید

      این قانون هست

      بازم به قول استاد اگر به فایل ها گوش میدی نتایج باید اتفاق بیافته اگر اتفاق نمیافته چون شک داری

      چون مثل یه آهنگ گوش دادی به فایل ها و مثل یک فیلم دیدیشون

      موفق باشی در پناه الله یکتا

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  8. -
    علی ابشاهی گفته:
    مدت عضویت: 3140 روز

    با عرض سلام خدمت خانم شب خیز داستان زندگی تان فوق العاده بود ، من هم در زمانی این حس عجیب و فوق العاده ای که در هنگام سجده در برابر خداوند به دست می اید را تجربه کرده ام انگار بند بند وجودت از هم گسیخته می شود و به اوج میروی . ممنونم از این که برای رشد و پیشرفت گروه تلاش میکنید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  9. -
    مصطفی دلارام گفته:
    مدت عضویت: 3858 روز

    عرض سلام دارم خدمت استاد عزیزم و تمامی دوستان

    نمی دانید الان چقدر شوق و ذوق دارم برای نوشتن.می خواهم ماجرا های امروزم را برایتان تعریف کنم که باعث شد ایمان به خداوند و قوانین غیر قابل تغییراش، صد چندان شود.

    امروز امتحان راهنمایی رانندگی داشتم به این صورت که اول امتحان نهایی کتبی بود و اگر قبول می شدم می توانستم در آزمون عملی شهر هم شرکت کنم.

    دیروز به دلیل کارهایی که داشتم هیچی برای امتحان نخواندم و شب هم دیروقت خوابیدم و گفتم امید به خدا صبح می خونم.

    گفته بودند ساعت 7 صبح آموزشگاه باشید و من بعد از صرف صبحانه با آرامش یک ربع دیرتر رفتم و به همین دلیل در گروه دوم برای امتحان کتبی قرار گرفتم و در این زمان که فکر کنم حدود بیش از دو ساعت شد هم کتاب آیین نامه را توانستم بخوانم و هم نکات مهم توسط دوستان به نحوی بهم گفته می شد و کاملا دیگر مسلط شده بودم و این در صورتی بود که بسیاری از افراد روز های قبل کملا مطالعه کرده بودند.

    خلاصه نوبت ما شد و امتحان را دادیم و باید روی صندلی هایمان منتظر می ماندیم تا پاسخنامه هایمان تصحیح شود و حدودا یک ربع بدون حرف زدن باید می نشستیم و از طرفی گوشی ها و تمام وسایل را هم تحویل داده بودیم، پیش خودم گفتم حالا چیکار کنم این مدت وقتم تلف نشود که ناگهان یاد دو فایلی اول جلسه سوم آفرینش که برای اولین بار دیروز گوش داده بودم ( تنها دو فایل اول ) افتادم و گفتم من الان می توانم با تجسم به هرکجا که می خواهم بروم و هر شرایطی که می خواهم را خلق کنم سپس چشمانم را بستم و تجسم کردم که امتحان کتبی را قبول شدم که هیچ بلکه امروز از من آزمون شهر هم گرفته میشود(افرادخیلی زیاد بودند چون افراد متعددی هفته های گذشته مردود شده بودند و حال برای امتحان مجدد آماده بودند و ممکن بود نوبت ما نشود.) و خودم را پشت فرمان تجسم کردم و فرمان های سرهنگ کنارم را عالی و با دقت انجام می دادم و بدون هیچ استرسی و سرهنگ تنها حرکت های ساده به من می گفت انجام دهم ( در ذهنم خبری از پارک دوبل هم نبود)و توانستم با تجسم در آزمون شهر هم قبول شوم.

    چشمانم را باز کردم چند دقیقه بعد سرهنگ گفت : کسانی که می خوانم قبول شده های هفته های بعد هستند (یعنی مردود شده اند) و یکی یکی خواند و 7 نفر از 10 پسر حاضر بلندشدند و بیرون رفتند و بعضی از آنها چندین بار همین امتحان را افتاده بودند و هنوز به آزمون شهر راه هم پیدا نکرده بودند و نکته قابل توجه این بود اکثرشان قبل از امتحان استرس داشتند و من همش می گفتم بابا کاری نداره.و بعد هم چند نفر از خانم ها بیرون رفتند.

    و به این صورت من جزء 8 ، 9 نفر قبول شده از 20 نفر قرار گرفتم و با اولین امتحان قبول شدم. قرار شد منتظر بمانیم تا آزمون شهر از ما گرفته شود و منتظر ماندیم و سرهنگی آمد و یک صحبت کوتاه برای همه کرد و به نوبت 4 نفر 4 نفر شروع کرد که امتحان بگیرد و ما چون تازه امتحان داده بودیم از نفرات آخر بودیم . سرهنگ خیلی منطقی امتحان می گرفت و زیاد هم گیر نم داد حتی دوست من که یکبار مردود شده بود یادش رفت کمربند ببند و قبول شد.به او گفته بود تا سه اشتباه موردی ندارد. و کسی هم برای دوبل زدن به جدول برخورد کرده بود و مردود شد.سرهنگ بسیار منطقی بودو زمان امتحان گرفتن از بچه ها هم منطقی. اینها را می گویم تا در ادمه مقایسه کنید.

    خلاصه ما منتظر ماندیم تا نوبت ما هم بشود و خیلی جالب بود که دوستانی که با هم امتحان داده بودیم و آشنا بودیم مدام از افتادن حرف می زدند در صورتیکه که هر کس دوست دارد قبول شود.بعد از حدود نیم ساعت انتظار سرهنگ کهن سالی دیگر اضافه شد و مدیر آموزشگاه لیست ما دست او داد به این صورت ما هم می توانستیم به طور همزمان امتحان دهیم و زیاد معطل نشدیم.

    سرهنگ آمد و اسامی 4 نفر از دوستانم که با هم بودیم را خواند و سوار کرد و اسامی بقیه ما راهم خواند و گفت برید فلان کوچه.اولش که بچه ها دیدند ما با این سرهنگ افتادیم خیلی خوشحال شدند و گفتند بچه ها دیگه همه قبول شدیم اما بعد از آن که فهمدیم ماشینش همان ماشین بد امتحان است بچه ها ناراحت شدند چون می دانستیم فرمان بسیار سفتی دارد ، از طرفی ماشین آن سرهنگ نو و مدل 96 بود.

    سرهنگ دوم یعنی سرهنگ ما شروع کرد به امتحان گرفتن و برعکس آن سرهنگ مسیر نزدیک می برد و تنها می گفت یک حرکت بزن مثلا پارک L و بعد یا قبول بودی یا مردود.

    بدین ترتیب خیلی زود نوبت ما شد . یکی پس از دیگری دوستانم را پیاده کرد و امضا مردودی را برایشان زد. پیرمردی به ظاهر بد اخلاق برعکس اون سرهنگ . تا قبل از من تنها یک نفر را قبول کرد.یکی را به خاطر تنها راهنما نزدن انداخت ،یکی یکبار خاموش کردن.

    اما در این شرایط چیزی از درون به من می گفت تو قبول میشوی و آرامش خاصی داشتم.نوبت من شد و بعد از نشستن فهمیدم چه فرمان بد و سفتی دارد و کلاچش هم خیلی بالا ول می کرد و خلاصه ماشین داغون بود . بعد از زدن یک پارک L که سرهنگ گفت شروع به حرکت کردم که دیدم ماشین حرکت نمی کند ، دنده را دوباره جا زدم و دیدم باز حرکت نمی کند ، گفتم چرا این نمیره سرهنگ خندید و گفت چون من ترمز گرفتم ( تو دلم گفتم ….) خلاصه راه افتادم و بعد از بیرون آمدن سرهنگ گفت بزن کنار منم با زدن راهنما ایستادم ( دیده بودم به راهنما حساس است) و گفت اگر راهنما نزده بودی پیاده ات می کردم ( مردود میشوی ) . فلان نفذ بعدی را صدا کن وبیار تا قبولی ات را بنویسم . این گونه بود که من از بین فکر کنم 9 نفر جزء 3 نفر قبولی شدم آن هم با امتحان 3 دقیقه ای! آن هم سرهنگی که همه از او می نالیدند.

    مواردی دیگر هم در رابطه این گواهینامه گرفتن تجربه کردم که شاید برایتان جالب باشد:

    1٫ برای مدارک اولیه ثبت نام باید معاینه پزشکی انجام می دادم از دوستم که که از این کار را قبلا انجام داده بود پرسیدم چگونه است ؟ گفت یک تا دو ساعت معطل میشوی.

    من هم چون کارهای زیادی داشتم و اساسا زمان برایم هم است گفتم این باور او بوده که این شرایط را برایش به جود آورده خلاصه با این دیدگاه و تجسم که کارم بسیار زود در حد 5 دقیقه انجام میشود رفتم و باورتان نمیشود بعد از ورود به مطلب دکتر که خالی بود خودش پرسید برای گواهینامه آمده ای . گفتم راهنمایی ام کرد و در حین وارد شدن به اتاقش گفت یک دست روی فلان چشم و … دو تا بشین پاشو و دست ببر پشت کمر و…. و بعد تنها 3، 4 دقیقه مدارکم را امضا کرد و کارم انجام گرفت.

    2٫ اوایل که امتحان مقدماتی آیین نامه دادیم و بار اول قبول شدم باید برای تعیین روز و ساعت کلاس های عملی می رفتیم و من با استفاده از قوانین و توکل توانستم زودتر از خیلی از هم کلاسی هام بگیرم و

    مربی را از قبل نمی شناختم اما بعد که اولین جلسه را رفتم دیدم دقیقا همان مربی ای است که من به دنبالش بودم.

    و اینگونه بود که من تمام امتحانات را با باور اول قبول شدم و توانستم در تابستان (فصلی که آموزشکاه ها بسیار شلوغ اند ) در کمترین زمان ممکن گواهینامه بگیرم.

    تا آنجایی که دیدم تنها یک نفر از آنهایی که با هم شروع کردیم توانست شرایطی شبیه به من داشته باشد و امروز قبول شد.

    این اتفاقات برای همیشه به عنوان تاییدی بر قانون و نشانه ای قوی برای رسیدن به ایمانی پولادین در ذهنم ماندگار خواهند شد.امیدوارم برای شما هم انگیزه بخش بوده باشد.

    نکته اصلی در این ماجرا ها داشتن دیدگاه مثبت من و باورهای قوی و حفظ احساس خوب در اکثر اوقات بود .

    سعادت و شادکامی برایتان آرزومندم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
    • -
      ابراهیم گفته:
      مدت عضویت: 2768 روز

      سلام نمیدونم چند نفر حرفم رو باور میکنند خودم هنوز تو شوک هستم داشتم کامنتها رو میخوندم به ص۸ که رسیدم نمیدونم سایت چه مشکلی داشتم ص۸ باز نمیشد چند بار امتحان کردم وبعد گفتم ایراد نداره میرم از آخر میام تا اول به این صفحه( ص) که رسیدم خوابم گرفت آخه به دلیل مشکلی چند شبه خوب نخوابیدم چند دقیقه قبل از خواب یهو به ذهنم رسید که من یه باور اشتباه دارم برعکس ادعام??که فکر میکنم قانون جذب رو بلدم ولی هنوز عوامل بیرونی و آدمها رو موثر میدونم با این گفتگوهای ذهنی خیلی قفلها تو ذهنم باز شد آروم شدم وخوابیدم بعد از بیداری بازم داشتم کامنت میخوندم وهمزمان به این فکر میکردم که هرآدم وهراتفاقی باشه مهم نیست و من کار خودم رو میکنم واین ایده داشت تو ذهنم کاملتر میشد و یهو رسیدم به کامنت شما?‍?‍????دیدم نگاه حتی بدترین سرهنگ هم باشه ارتعاشت خوب باشه تو برنده ای وخیلی آروم شدم واقعا بعضی باورها خیلی ریز کارشون رو میکنند الان بهتر میتونم قدرت رو از همه بگیرم وبدم به باورهای خودم باورهایی که قدرت خداوند رو در زندگی مه شکل میدهند خیلی کامنت بجایی بود وقتی صبح اون صفحه باز نمیشد باور کنید ناراحت شدم ولی باید هدایت میشدم به این صفحه و زمانبندی جوری بود که این لحظه این کامنت رو بخونم?????چقدر زیبا هدایت شدم?????????????????یه خورده از خوردم قر در وکردم???

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
      • -
        ابراهیم گفته:
        مدت عضویت: 2768 روز

        الانم راه افتادم سمت رادیالوژی برای گرفتن عکس دندان …. آقا انگار خدا میگفت از کدوم طرف برو … ابر جلوی خورشید رو میگرفت … طبق مسیری که ندا ?گفت اومدم هم سایه بود هم ناخوداگاه نزدیکترین مسیر بود?????????خدایی من بعد از چندهفته خوندن کامنتهای سایت دارم معجزه رو تو هرلحظه زندگیم مییبینم ????????????????????عباسمنش تو …………………………..???هرچی دوست داری خودت بزار تو جای خالی???

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  10. -
    سعید وجدانی شجاع گفته:
    مدت عضویت: 2949 روز

    با سلام

    استاد عزیزم بدون هاشیه برم سر اصل مطلب.من ادم خود ساخته ای هستم و تا الان ب تنهایی و بدون کمک هیچ کس و ققط ب لطف خداوند کارهایی زیادی انجام دادم.و در این روند متوجه ی موضوع شده بودم ک این هر چند وقت ی بار در اوج موفقیت یک سقوط ازاد در زندگیه من اتفاق میافته و تا بیام اوضاع رو تحت کنترل خودم در بیاورم چند سالی سرگرم و گرفتار بودم و اوظاع ک درست میشد دوباره تکرار میشد. تا اینکه من در بندر عباس ی رستوران اجاره ای دارم ک سالهاست دارم کاسبی میکنم وتازه کسب و کارم جا افتاده و ب نتایج خوبی هم رسیدم و صاحب ملک رستوران همیشه اصرار داشت چون اجاره رو ب م.قع میدم و خیلی هم ب مغازه هزینه میکنم و تمیز نگه داری میکنم ک باید سالهای سال اونجا بمونم.و منم راضی بودم تا اینکه بهم گفت مغازه رو خالی کنم.و این در حالی بود ک تازه ی خونه در تهران خریده بودم و کلی بدهی داشتم و هیچ پولی هم نداشتم.

    و فکر اینکه کسب و کارم در خطر است خیلی نگران شده بودم و ب یاد اون اتفاقات تکراری ک همواره در اوج موفقیت منو ب پایین پرتاب میکرد می‌افتادم هم ک دیگه بیشتر نگران میشدم.و از طرفی هم دو ماهف فرصت واسه تخلیه داشتم خلاصه اوظاع خیلی وخیم بود و ب صورت خیلی اتفاقی با یک گروه موفقیت در تلگرام اشنا شدم و ب یتویوب رفتم ودر دنبال کردن فایلهای اون گروه با استاد عزیزم اشنا شدم.و اونقدر صحبتها ب دلم نشست ک دیگه گوشی رو زمین نمیزاشتم.و تمام فایلهای رایگان و دانلود کردمو تمام ارشیو و کتاب های الکترنیکی رو هم خریدم.

    و نکته کلیدی ک در همون روز اول اشنایی من درک کردم این ک احساس خوب =اتفاق خوب بود ک از همون روز اول رعایت کردم.و سعی کردم حال و احساس خودمو بجای اینکه ب مشکلاتو گرفتاریام توجه کنم ب داشته هام توجه کنم و دفتر شکر گذاری تهیه کردم و هر شب فایلها رو گوش بارها و بارها و بارها گوش میکنم و نت برداری میکنم وکانون توجه خودم رو ب قول استاد از چیزهایی ک نمیخوام ب چیزهایی ک میخوام میگذارم.

    و حالا در این دو ماه چ نتایجی حاصل شده؟:

    نتایج ک نمیشه گفت بیشتر شبیه معجزه شده.

    درامدم در رستوران دو برابر شده و این در حالی هست ک اون مغازه رو دیگه نابود شده می‌دیدم.وی شرکت دیگه راه امدازی کردم و ب سود دهی هم رسیده.

    پنجاه ملیون بدهی هام بدون هیچ دردسری پرداخت شد ه.

    و از همه مهمتر در نزدیکی مغازه خودم ی منزل ویلایی خریدم ک میشه تبدیل کنم ب رستوران و پولش رو هم مثل معجزه با یک واحد اپارتمان معاوضه کردم.ک عثلا نمیدونم چرا صاحبش این کارو کرد.

    خلاصه منی ک دو ماه پیش سر در گم و گیج بودم و ترس از اینده تمام وجودمو گرغته بود و خودم رو ورشکسته میدیدم الان درامد چند برابری و امنیت مالی و اجتماعی دارم و صاحب ملک رستوران هم گغته ک عجله نکن واسه تخلیه و رستوران خودتو درست کن و بعد برو.

    هر روز و هر لحظه شاکر خداوندم و در صدد خرید بسته روانشناسی 3هستم.

    عاشق کارم و خوانواده و زندگی و خلاصه همه چیز برام زیبا و دوست داشتنی تر شده.

    مخصوصا وقتی خونه سید حسین رو میبینم در امریکا و اون خونه چوبی رو در بالای برکه .

    بیشتر فراوانی و ثروت بهم انرزی میده.

    اهداف جدید پیدا کردم و زندگیم ب لطف الله و استاد عزیزم رنگ و بویه تازه ای گرفته.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 17 رای: