دیدگاه زیبا و تأثیرگزار محمد عزیز به عنوان متن انتخابی این فایل:
سلام عرض می کنم خدمت استاد گرامی و خانم شایسته مهربان و تمامی اعضای عالی سایت.
استاد دقیقا همینطوره که فرمودید یعنی با کمی اندیشیدن میشه منطق پوچ مقالات و دانشمندان رو فهمید میشه فهمید روند جهان چیه و ما داریم چطور عمل می کنیم !!!
استاد یادمه داشتم یه مستند می دیدم در مورد بقای شیرها ، اینکه هر شیر نر واسه خودش یه قلمرو داره و شیرهای نر دیگه اجازه ورود به قلمروهای شیرهای دیگه رو ندارن و اگه شیر نری به قلمرو شیر نر دیگه وارد میشد باید با شیر نر گله میزبان مبارزه می کرد و اگه شیر نر میزبان قائله رو می باخت باید اون قلمرو رو ترک می کرد …. اما نکته ای که خیلی در نگاه اول واسه من درد آور بود این بود که شیر نری که پیروز پیکار بود میومد بچه های شیر نر قبلی رو می کشت و همونجا احساساتم گل کرد و گفتم خب بی انصاف چرا توله شیرها رو می کشی تو این دوره ای که نسل شما رو به انقراضه ولی غافل از اینکه جهان اجازه نمیده یک نسل ضعیف به حیاتش ادامه بده و یک نسل ضعیف محکوم به انقراض و نابودی !!!
الان دلیلش و می فهمم که چرا هدایت شدم به سایت و دیدگاههای جهان که از زبان شما بیان شده دلیلش اینه که من هیچ وقت نمیخاستم ضعیف باشم و هدایت شدم به شما تا راه قوی بودن رو یاد بگیرم استاد یادمه زمانی که تو حوزه بودم خیلی از دوستام که ازدواج می کردن میومدن پیش مسئول حوزه ازش میخاستن که هدیه ازدواج طلبگی که یک دستگاه کولر گازی بود بهشون بدن و بارها و بارها میومدن با خواهش و تمنا از من و خیلی های دیگه که نزدیک به رئیس حوزه بودیم میخاستن که سفارش پیش رئیس حوزه داشته باشیم که یک دستگاه کولر به این زوج های جوون رو از یاد نبریم و تو صدر لیست قرار بدیم همون موقع با خودم می گفتم من هیچ وقت واسه یه کولر دستم جلوی هیچ بشری دراز نمی کنم و حالم بهم می خورد از خیلی از جوونها که وضع مالی خوبی داشتن ولی با این دید که مال مفته حالا یه کولر مال ما باشه به شدت از این نوع تفکر حالم بهم می خورد و می گفتم تو که نمی تونی از پس خرید یک کولر بر بیای چطور میخای از پس زندگیت بر بیای و با اینکه استاد اگه لب تر می کردم کلی پول خیر رو می تونستم واسه خودم جمع کنم ولی همیشه می گفتم من باید خودم بدست بیارم نه اسیر وام شدم نه در دام جذب پول خیر افتادم حتی استاد یکی از خیرهای کشور امارات از طریق یه رابط بهم گفته بود اگه محمد زارعی میخاد ازدواج کنه صفر تا صد هزینه ازدواجش رو من پرداخت می کنم ولی با خودم گفتم بدبخت اگه هزینه ازدواج رو اگه از فلانی بگیری دیگه واسه بقیه مخارج زندگیت میخای محتاج کی باشی و نگرفتم اون مبلغ رو و گفتم خودم بدست میارم و خوشحالم که هدایت شدم به این خانواده که افراد خود ساخته کنار هم گرد اومدن خوشحالم در کنار استادیم و شاگرد فردیم که شیر تربیت می کنه نه موش ، موحد تربیت می کنه نه مشرک و استاد این هم بگم همون طور که در جهان یک نوع دریبل به اسم زیدانه ، این قوانین رو خیلی ها با نام شما میشناسن و داداشم همیشه میگه طبق قوانین عباس ما نباید اینطور عمل کنیم درود به این شخصیت قوی که دارید افراد قوی مثل خودتون رو پرورش میدید !!
نه مثل خیلی از اساتید که به جای اینکه به دیگران بگن علایقتون رو دنبال کنید میگن میتونی با فلان تیک نیک یا فلان روش توی مارکت فلان یا با استفاده از فلان روش در سهام بورس میتونی به فلان موفقیت برسی ولی شما میگی اگه دنبال موفقیت شغلی هستی باید وارد علاقت بشی و در تمام کسب و کارها بی نهایت ثروت هست که هیچ به اون چیزی که اگه علاقه داری اگه هنوز شغل هم نشده تو بی نهایت از اون میتونی ثروت بسازی و خیلی ها جرات آموزش این نوع نگاه رو ندارن چون خیلی راحت تره یا عوام پسندانه تره بگی با این ترفند یا تیک نیک وارد اون شغلی بشو که ثروت سازه و میتونی ثروت بسازی ….. و این نشون از اینه که خوب روی خودتون کار کردید که نخواستید بنده علایق مردم باشید خاستید فقط بنده یک رب باشی و ثروت رو فقط از اون بخای رو و از اون ببینید نه اینکه بخاید چیزایی رو بگید که مردم خوششون میاد و این یعنی عزت و جهان عاشق چنین افرادیه و این نکات رو گفتم تا بقول قرآن مومنان نکات عالی رو برای یادآوری نعمات به همدیگه یادآوری می کنن تا باعث نفع رسوندن به هم بشن:
( وَذَکِّرْ فَإِنَّ الذِّکْرَىٰ تَنفَعُ الْمُؤْمِنِینَ )
الذاریات (55) Adh-Dhaariyat
و(پیوسته) پند (وتذکر) بده, زیرا که بی گمان (پند و) تذکر مؤمنان را سود می بخشد.
و بارها دیدیم کسانی یا سازمانهایی یا کشورهایی که شعارشون حمایت از مظلومانه نه تنها کمک نکردن به پیشرفت اون افراد بلکه باعث رشد چنین تفکری شدن و مثالهاش و میتونیم توی بهزیستی ها و کمیته امدادها ببینیم!!!
و دقیقا جهان شایسته ها رو اونهایی که با عزتن و باج به شرک ها نمیدن رو به علو و تکیه بر مسندهای بالا میرسونه یا به قول شما اصل بقای اصلح .
شاد سربلند و پیروز استاد عزیز!!
منتظر خواندن نظرات زیبای شما هستیم
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- دانلود با کیفیت HD589MB37 دقیقه
- فایل صوتی اصل بقای اصلح34MB37 دقیقه
اصل بقای اصلح
قبل از آشنایی با استاد آدم ضعیفی بودم که دوسداشتم با مظلوم بودنم جلب توجه کنم .
و به همین شیوه ازدواج کردم . همیشه از بدبختی هام به شوهرم و خواهرش میگفتم تا مظلوم تر جلوه کنم . حتی از رفتار های نا مناسب خانواده ام هم میگفتم . و بعدا اونا از همین حرفا علیه خودم استفاده کردن . من همه عمر همینجوری بدبخت بودم و ناخودآگاه ازین بدبختی لذت میبردم تا جایی که حتی همون آدم هایی که برام شده بودن نقطه امن و من باهاشون درد دل میکردم خودشون شدن جزو ظالمان زندگی من . و این تضاد ها آنقدر پیش رفت که دیگه نتونستم تحمل کنم . و یکجایی یه بنده خدایی که غریبه هم بود . تو کمیته امداد کار میکرد رفتم پیشش از بدبختی هام گفتم .
گفتم و درخواست کمک کردم . اون گفت جزو افرادی نیستی که مشمول کمک بشن و بدبختی هاییم که داری مقصرش خودتی میتونستی حرفایی که شوهرت میگه قبول نکنی که الان به این وضعیت بیفتی .
اون موقع من حامله بودم و بشدت احساس ظلم کردم حس کردم چ کلاه بزرگی سرم رفته . احساس کردم اون خانوم چقدر بی رحمه تو دلم کلی بهش فحش دادم و واقعا انقدر از نظر روحی دردم گرفت که اون شد برام ی تلنگر بزرگ و بعد از اون زندگی تقریبا به همون منوال پیش رفت چون من الگوی مناسبی پیدا نمیکردم و راهی هم به ذهنم نمیرسید که منو از منجلاب ضعیف بودن نجات بده . ولی همیشه در جستجو بودم تا اینکه با استاد عزیزم آشنا شدم و ازون به بعد حتی دلم نمیخواست کسی اشکام رو ببینه .
منی که از بدبختام به شوهرم میگفتم و تو بغلش زار میزدم و اون سرم رو نوازش میکرد و من لذت میبردم. نا خود آگاه.
منی که وقتی شوهرم باهم دعوا میکرد مثل بچه کوچولو گرییه میکردم تا دلش به حالم بسوزه و دعوا رو تموم کنه
دیگه بعد آشنایی با استاد وقتی ناراحت بودم یا بهم میریختم میرفتم یکجایی که هیچ آشنایی منو نبینه تا خودم رو بسازم و با قدرت برگردم . شوهرم کلا آدم شکاکی و سمجی بود هروقت از خونه میزدم بیرون که حالم خوب بشه بدتر میومد دنبالم بهم میچسبند هرچی میگفتم تنهام بزار گوش نمیداد. البته الان که اینارو اینجا نوشتم بهش حق میدم . چون حتی شوهرم ازین میترسید من برم ی بلایی سر خودم بیارم . چون اون باورش نمیشد که من تغیر کردم و مثل قبل ضعیف نیستم . بعضی وقتا هم میرفتم زیر دوش گرییه میکردم که نیاد بهم گیر بده ولی وقتی طولانی میشد چندبار میومد پشت در که خیالش راحت بشه من حالم خوبه .
من خودم انسان ضعیفی بودم و با کسی ازدواج کرده بودم که اونم بشدت استرسی و ضعیف بود نه از نظر جسمی بلکه روانی .
خیلی وقتا میرفتم تو حیاط و یکی دوساعت با خودم خلوت میکردم با خدا حرف میزدم و واقعا از شادی اشک میریختم چون خدا رو تو وجودم حس میکردم وقتی باهاش حرف میزدم .
یکی از اون شب ها که خیلی در تنگنای تضاد هام بین خودم و همسرم و بچم بودم تو ی شب سرد زمستونی کلی لباس پوشیدم و رفتم تو حیاط و رو صندلی تاشوی مخصوص خودم نشستم . به آسمون زل زدم و کلی با خدا صحبت کردم . با خودم عهد و پیمانی محکم بستم و به خدا گفتم کاملا تسلیم هستم چون دیگه عقلم جواب نمیده . از خدا هدایت خواستم گفتم من دیگه کر و کور و لال میشم فقط تو بگو تا من اطاعت کنم . و واقعا هم تا به امروز که سه ماه گذشته به تعهدم عمل کردم .
آره من تونستم انقدر قوی بشم که کلا مدارم با همسرم عوض شد و به هدایت خدا ازش جدا شدم .
الان پسر 3 سالم پیش اون و همه عالم و آدم دارن برای ما دلسوزی میکنن که برگردید و بچتون رو بدبخت نکنید . ولی من هم به مادرم هم به خواهر شوهرم گفتم اصلا برای من و پسرم دلسوزی نکنید ما از پس خودمون بر میایم . نیازی به دلسوزی نداریم . ما در حال حاضر صلاحمون از هم جدا باشیم . پسرم هروقت بزرگ شد خودش تصمیم میگیره که چجوری زندگی کنه . شاید بخواد پیش من برگرده شاید بخواد پیش باباش بمونه . شاید بخواد مستقل بشه ولی در هر صورت تصمیمش برای من محترم و دخالتی نمیکنم .
گفتن این حرفا خیلی راحت ولی اونی که بچه دار میفهمه چقدر سخته ولی من تونستم دل بکنم از وابستگی ها .
من ترجیه دادم مادری باشم که قوی هست مستقل و شاد و خوشحال مادری که مولد ثروت
من نخواستم که بسوزم و بسازم و یک مادری باشم که چشماش پر از اشک . نخواستم که پسرم بیش از بیش شاهد بحث و دعوا های مامان باباش باشه . من از اون زندگی رفتم چون فضاش بشدت مسموم بود .
من عاشق نسخه قوی خودم هستم .
همونی که هزارتا آرزو داره
رویاهایی که بقیه جرعت فکر کردن بهش هم ندارن
من عاشق زهرایی هستم که انقدر قوی شده بود که وقتی شوهرش براش پول واریز کرد به سرعت پسش داد که منتی رو سرش نباشه .
من عاشق این ورژن قوی خودم هستم که نگاهم به همه چیز متفاوت شده . زهرایی که با دوتا قربون صدقه گول نمیخوره.
زهرایی که 7 سال تجربه زندگی مشترک داره
زهرایی که از هیچی هم خونه ساخت هم کار هم ماشین هم زمین هم بچه
من اون زهرا که از مادر شدن میترسید رو نمیپسندم
من عاشق این زهرا هستم که 4 سال مادری کرد
من عاشق این زهرایی هستم که داره هر روز قوی تر میشه و داره سقف ذهنش رو میکوبه تا پرواز کنه
من مطمئنم که حتی خدا هم از اون زهرای ترسو حمایت نمیکرد
و جهان به شجاعان پاداش میده
چه پاداشی بهتر ازینکه تو رویاهات زندگی کنی و خودت از خودت راضی باشی . عاشق خودت و الله باشی .
چه قدرتی بالاتر میتونم پیدا کنم بجز اینکه خودم خالق زندگیم باشم .
وای ازین حس خوب روحم گسترش پیدا کرد و بقول استاد قلبم باز شد و نفس عمیقی کشیدم . به به چ موسیقی خوبی دارم میشنوم چه بوی خوشی تو خونه پیچیده .
همینه که شاعر میگه ابر و باد مه خورشید و فلک در کارند تا هرچی که من میخوام بشه . همه چیز دست در دست هم میده تا من به اون خواسته م برسم .
خدایا شکرت که منو آفریدی
خدایا شکرت که من جزو اون دسته انسان های اندک هستم که به غیب ایمان دارند .
خدایا تو همه چیز هستی
تو برایم بیشتر از هرچی کافی هستی
خدایا تو برایم کافی هستی تا من شوق زندگی داشته باشم
تا کم نیارم
تا ادامه بدم
خدایا محکم بودن قوی بودن رو از تو یاد میگیرم
از تو و بنده های قوی ات مثل استاد عباسمنش و مریم شایسته .
دوستتان دارم عزیزان من در پناه حق.
سلام دوست عزیزم
منم از شما مچکرم بابت تحسین کاری که انجام دادم . خیلی خوشحال شدم.
انشالله که در کنار فرزندتون و عزیز دلتون شاد و خندان باشید .
این نسخه جدید رو مدیون تضاد هایی هستم که باعث شدن من تغیر کنم .
این زهرای جدید رو همیشه مدیون و نیازمند خدایی میدونم که بیشتر از هرچیزی برایم کافیست .
روزهایی که در پی خودم بودم با کمک استاد عزیزم تونستم خدا رو درونم پیدا کنم و بفهمم هیچ فاصله ای بین ما نیست .
من فهمیدم خدا هیچوقت منو مجبور به کاری نمیکنه که حس و حالم بد بشه و مضطرب باشم هیچ چیزی نمیتونست انقدر به من خیال راحتی بده .
اینقدر بمن شجاعت بده که زهرا هرکاری که باعث میشه حالت واقعا خوب تر بشه و در آرامش باشی رو انجام بده
و هرکاری که حالت رو خراب میکنه ترک کن .
خدا بمن گفت تو وقتی حالت خوبه میتونی تو مسیر مستقیم باشی حالت گرفته بشه میزنی جاده خاکی پس بدون در نظر گرفتن حرف مردم راه خودت رو برو و ادامه بده و به ذهن خودت نشون بده تو چقدر قدرتمندی چون بنده و مخلوق منی .
یاحق