اصل بقای اصلح - صفحه 10 (به ترتیب امتیاز)
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2020/10/abasmanesh.gif
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2020-10-02 07:22:522020-10-03 02:24:06اصل بقای اصلحشاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
سلام
یعنی عااااااااشقتیم مااستاد
خدایاشکرت که من هرروز قوی تروقدرتمندترمیشم.
خدایاشکرت که هرروزبیشتروبیشتر شاهدرشدخودم وبالاتررفتن مدارم هستم.
داشتم کامنتهای لایک شده ی لایو۱۹رومیخوندم که یکی دوتا اربچه هاتوکامنشون ازدفترخاطرات آقاابراهیم میگفتن منم کامنتاروتموم کردم ورفتم منوی بالای سایت که ببینم این مطلب کجاست که رفتن هماناو خوندش وهای های گریه کردن بابت درک اون همه آگاهی تازه سوالم پرسیدم پایین اون کامنت یعنی اینقدراین روزا احساسم خوب شده استادکه الان ساعت۴ونیم صبحه ومن ازساعت۹صبح بیدارم وسه تاخط تلفن روتوخونه جواب میدم روزی تقریبا۳۰۰تا۴۰۰تماس روولی اینقدرانرژیم زیاده که اصلادوست دارم همین الان بااین همه آگاهی که کسب کردم دنیاتموم بشه وایناازیادم نرن.
وهمه ی اینابه خاطر دنبال کردن هرروزه ی تحول زندگی من وزندگی دربهشته به لطف خانم شایسته که اعتبارش میرسه به معبودم.
خلاصه تموم که شدگفتم بیام کانال تلگرام امروز نوبت زندگی دربهشته فایلشو ببینم وکامنتاشم بزارم برای فردا که دیدم فایل جدیدگذاشتین نجواهااومدکه دختربسه بگیربخواب دوسه ساعت دیگه میخوای سه تاخط تلفنوروشن کنی بهش گفتم وقت برای خواب بسیاره اینقدربریم بخوابیم تاقیامت که سیربشیم.
بهش گفتم یعنی استادفایل جدیدگذاشته من نبینمو بخوابم اگه خوابیدم وبیدارنشدم چی یعنی محتوای این فایلونبینم ونشنومو وبمیرم هرگززززز.
خدایاشکرت خدایاشکرت خدایاشکرت به خاطردرک این آگاهی ها.
استادرسیدم به جایی که هرمثالی میزنیدمنم تجربه ای براش دارم.
خیلی وقته دلم براهیشکی نمیسوزه چون میدونم نگرانی ودلسوزی برای بقیه اونوبیشتربه زندگی خودم میکشونه چقدرمنو به عنوان بیرحم بودن مورخطاب قراردادن ازوقتی باشماآشناشدم ومن چقدرخوشحال میشم وقتی میشنوم.
چون این حرفا یعنی اینکه من دارم به قانون عمل میکنم ودارم تکاملم روطی میکنم.
ی روز بارونی توی دفترنشسته بودیم من ومدیرم وداشتیم ازبارونی که میزد ومیدیدیم لذت میبردیم که ی آقای تقریبا جوانی واردشدوخیس آب بود.
یهودستش رودرازکردوگفت تواین شهرغریبمو وبهم کمک کنید
من بهش گفتم ازنظرمن شماسالمین ونیازی به کمک ندارین پول دارم ولی بهتون کمک نمیکنم.
اما مدیرم دست کردتوجیبش و ی اسکناس فک کنم۵تومنی بهش داد ولی قبل ازاینکه پولو بهش بده گفت من بهتون کمک میکنم ولی کاردرست رواین خانم انجام دادن وبه من اشاره کرد.
استادهمه ی اینابابت آموزشهای شماست والبته اعتبارش به خدابرمیگرده.
توراهی پاگذاشتم که خودم انتخاب کردم وتاوقتی زنده هستم میخوام ثابت قدم توی این راه باشم.
ی کاردارم فقط ذهنموکنترل کنم مثل یوسف که توی چاه توبیابون احساسش بدنشد وباعث شدکه ازته چاه به عزیزی مصربرسه کاری غیرازتسلیم وتوکل وشجاعت که البته کنترلش هم سخته هم لذت بخشه ولی عاشق این صدای بووووم بووووم بعدشم.که چه صدای گوشنوازیه.
آره استادم ،جونم براتون بگه که باشماشجاع شدم وازمعلمی استعفادادم.
ازتون خیلی چیزایادگرفتمو ومیگیرم واگر تاقیامت سرازسجده برندارم بابت هدایت خداوندم به این سایت وهرلحظه شکرگزارش باشم بازهم حق مطلب ادانمیشه.
اتفاقا دوهفته پیش تبریزبودم ودیدم اونجاگدانداره که شمابهش اشاره کردین.
دوهفته پیش تومسافرت دوستای جدیدی پیداکردم که چندین باربهم سیگار تعارف کردن که قبول نکردم وشماهم اشاره کردین.
دیشب داشتم قرآن روبازمیکردم گفتم خدایاکدوم سوره وسوره ی یوسف اومد وداشتم درباره ی یعقوب واینکه چقدربه یوسف وابسته بودفکرمیکردم که شماتواین فایل بهش اشاره کردین.
من ازاولم دختر قوی ای بودم ولی باشماقوی ترشدم استادم وبه خودم افتخارمیکنم.
خدایاشکرت خدایاشکرت.
میخوام شیرباشم ی ضرب المثلی هست که میگه شیرکه ازبیشه دراومد نر وماده نداره.منم شیربودم قوی بودم ولی گاهی وقتایادم میره که به لطف فایلای زیبا وآگاهی بخش شما دوباره به یادمیارم.
خدایاشکرت به خاطراینکه من نمردم و بااین سایت وبنده ی توحیدی وخالصت آشنام کردی.
استادمن همیشه ازمردای باهوش خیلی خوشم میومدوشماروهمیشه بابت باهوشی وداناییتون وتفکر وتعقلتون تحسین میکنم.
خدایاسپاسگزارم که اگه اومدم توی کانال و درِفایل زندگی دربهشت امروزبسته بود ولی با یکی دیگه ازدرای بهشتت(این فایل)آشنام کردی وبهم گفتی این بهشت بینهایت درداره که میتونی وارد بشی توفقط بخواه.
استادباورمحافظ بودن خداروهرروز تکرارکنیدتادرپناه خودش هرروزسالمتر وثروتمندتروعاشقترباشید.
خیلی دوستون داریم وعااااااااشقتیم مااااا
آقا تو منو دیوانه کردی با این فایل.
الان چند روزه میخواستم این فایل رو ببینم ولی هر سری یه چیز پیش میومد.
تا امشب که همه چی عالی شد واسه دیدن این فایل.
و الان میفهمم که چرا فرصت نمیشد روزای قبل این فایل رو ببینم.
دلیلش هم اتفاقی بود که امشب واسم افتاد و واسه همینم این متن رو مینویسم.
اتفاق از این قرار بود که من چند روزی بود از شمال اومده بودم مشهد واسه یه کاری.
دیروز تو خیابونای مشهد که داشتم دور میزدم یهو گفتم برم یه سیستم صوتی رو ماشینم ببندم بیشتر حال کنم.
رفتم تو یه مغازه و سیستم رو بستن ولی احساس کردم چون فهمیده بود من بچه مشهد نیستم قیمتها رو برام خیلی بالاتر حساب کرد.
امروز رفتم قیمت گرفتم و دیدم همه چی رو دقیقا 2 برابر حساب کرد.
خلاصه به خودم گفتم باید برم بهش بفهمونم که غلط زیادی کرده.
ولی از اونجائی که اونا چند نفر بودن تو مغازه و همینطور منم تنها بودم و فاکتور فروش هم نگرفته بودم یه کمی ترس هم داشتم ولی گفتم هر چی میشه من باید اینکارو انجام بدم.
خلاصه رفتم مغازه اش و بهش داستان رو گفتم و دیدم که میگه باشه هر قیمتی که بهت دادن منم همون قیمت برات حساب میکنم و بقیه پولت رو پس میدم
ولی من گفتم باید تمام سیستم رو باز کنی و پول رو کامل برگردونی و سزای ادم گرون فروش همینه.
خلاصه کل پول رو همون موقع با چند تا کارت به کارت کردن برگردوند و خییییلی راحت تر از اون چیزی که فکر میکردم کار انجام شد.
و وقتی داشتم برمیگشتم تو ماشین یاد ایه ای از قران که ظهر همین امروز خونده بودم افتادم(آیه 40 از
سوره حج) که خداوند فرموده بود: اگر ما بعضی از انسانها را در مقابل برخی دیگر قرار نمیدادیم مساجدی که نام خداوند در ان برده میشود ویران میشد و خداوند کسانی که او را یاریکنند یاری میکند و خداوند قوی و شکست ناپذیر است
اخر ایه دقیقا میگه که یاری خداوند از هر چیزی با ارزش تر و قوی تر هست.
و واقعا من بر ترسم غلبه کردم و دیدم که خداوند چطور به من قدرت داد که هر چیزی که گفتم رو اونه مثل اب خوردن انجام دادن و انگار بدجور هم ترس از من تو دلشون بود.
و واقعا خداوند با قوانینی که وضع کرده به کسانی که قوی باشن کمک میکنه و قدرتشون بیشتر میشه این همون قانونی هست که استاد گفت که نباید منتظر رحم کسی بود و باید کار درست رو انجام داد.
الان که دارم اینارو مینویسم یه چیزی بهم میگه بابا اینا چیه داری مینویسی آخه؟
اینا مسائل شخصیه و برای چی داری برای همه میگی؟
ولی وقتی به اون همه هماهنگی در اتفاقات فکر میکنم احساس میکنم باید اینو بنویسم.
شاید برای کسی مفید باشه.
من واقعا هیچ حرفی رو هرگز به سادگی و از هر کسی نمیتونم بپذیرم. ولی خدارو شکر میکنم که واقعا نسبت به هیچکدوم از حرفای استاد هیچ مقاومتی ندارم و وقتی استاد حرف میزنه مثل یک خمیر هستم که حرفاش به من شکل میده و بعضی اوقات که استاد میگه افرادی هستن که این حرفارو قبول ندارن یا این حرفای من برای همه نیست واقعا باورم نمیشه که انسان چطور میتونه اینهمه منطق و استدلال درست رو قبول نکنه.
امیدوارم خداوند همیشه این مسیر و این حرفها رو برام خوشایند کنه همونطور که در قران میفرماید اگر ما بخوایم کسانی رو هدایت کنیم پذیرش حق رو در قلب اونها اسون و لذتبخش میکنیم.
ممنون استاد.
اقا عاشقتم🌷😘
سلام آقای عظیمی عزیز
سپاسگزارم که نوشتید از قدرت و جسارتتون در عمل
واقعا تحسینتون کردم این شجاعتتون رو که وقتی فهمیدین به قول خودشون زرنگی کردن و براتون گرون حساب کردن، برگشتین و با قدرت گفتید نمیخوام این دم دستگاهتون رو و پولتون رو پس گرفتید
واقعا شما ادم تحسین برانگیز، شجاع و متوکلی هستید که اینچنین اقدام کردین و حرف حق رو زدین و خداوند حق را بالا میبرد و باطل نابود شدنی است
سپاسگزارم خدا
به نام خالق جهان هستی
استاد عزیزم چقدر این فایل به من چشمک میزد که ببینمش و اصلا نمیدونم انگار خودش داشت بهم میگفت که بیا من رو ببین😁
که بالاخره فکر کنم آخر های سال ۹۹ بود تو اسفند که دیگه دانلودش کردم و گذاشتم که بشنوم…
اولاش که درمورد انظباط شخصی بود که منم دقیقا باهاتون موافق بودم و واقعا خیلی مهمه و اصن چه اهمیتی داره که چون دلت برای بقیه بسوزه باید خودت رو ول کنی هرچی که شدی!
گذشت گذشت که شما گفتید که نمیخواد مثل مظلوما باشید و برید دفاع کنید از حقوق بقیه حالا زنان،زمین،حیوونا و….
استاد نمیدونید که چقدررررر من رو دیوانه کرد و اصلا وجود من رو تکون داد
اخه اول این رو بگم من خیلی درمورد حقوق زنان میخوندم و البته وگان هم بودم
وگان در واقع گیاهخواری مطلقه و نه تخم مرغ و نه لبنیات و نه عسل هم نمیخوری و در واقع هر چیزی که مربوط به حیوونا باشه رو نباید بخوری
البته من خودم از بچگی گوشت قرمز، میگو، ماهی هم خیلی کم میخوردم چون اصلا دوست نداشتم و فقط تنها گوشتی که راحت بودم باهاش مرغ بود اونم نه خیلی!
بخاطر همین این کار برای من خیلی راحت بود و اصن برام مثل بهشت بود چون نگران نبودم طعم گوشت رو بفهمم
اما از طرفی این بود که دیگه بستنی،کیک و از این جور چیزای آماده که بشه از بیرون خرید هم حذف شده بود اما برام خیلی مهم نبود و خیلی راحت ازشون گذشتم و تو خونه خودم درست میکردم
که اردیبهشت پارسال من وگان شدم تا همین چند روز پیش!!!
استاد وقتی گفتین نمیخواد از بقیه دفاع کنید خودتو قوی کن من گفتم پس این وگان شدن من چه دردیه؟ مگه دلم نمیخواد طبق قانون باشم پس چرا اینو دارم تو زندگیم؟ و اصن نمیدونید که چقدر من رو به هم ریخت و حالم رو بد که حتی یادمه شبش خواب دیدم که دلم نمیخواد از وگان بودن در بیام😂😂
این حرف های شما ته ذهنم مونده بود و مدام مرور میشد و منم خودمو اینطوری آروم میکردم که اصلا من کاری به حیوونا ندارم و بخاطر اینکه خودم گوشت دوست ندارم وگان شدم اما خب در صورتی که میشه همه چیز خوار بود ولی اون چیزایی که دوست نداری نخودی چه کاریه کلا همه چیز حذف کنی!
باز هرچی نگاه میکردم این وگان شدن بخاطر حقوق حیوانات بود و اینکه مثلا زجر میکشن و آرامش ندارن…
خلاصه گذشت تا اینکه برای چکاپ رفتم دکتر که ببینم وضعیتم چیه و اینا که کمبودی نباشه و استاد یه چیز جالب هم این وسط بگم😁
دکتر که رفتم دستگاهی بود به نام “کوانتوم آنالیز” که شما یه قسمتی از اون دستگاه رو میگرفتی دستت به مدت ۱ دقیقه بعد اصن همه ی کمبود ها،چربی بدنت، عضله هات و اصلا هرچیزی که فکرش و کنید و نکنید و مثلا وضعیت سالم بودن پریودت و اینا رو بهت دقیق میگفت و شما این روببیند که چقدر علم پیشرفت کرده از دست اون خون دادن و صبر کردن برای آزمایش که جوابش بیاد و معطلی زیادش راحت شدیم و واقعا لذت بردم از این علم!
خب خلاصه اینکه من کمبودی نداشتم و درست بود اما مشکل اینجا بود که من بعد از این فایل دیگه علاقه ای نداشتم بمونم توی این سبک از زندگی و اصن بی حال بودم و خسته! به دکتر گفتم که اگه بخوام عضله بسازم هم میشه رژیم اینطوری بهم بدید؟ اونم میگفت میشه اما باید پودر پروتئین بگیری و یا اینکه خیلی روند ش کند پیش میره منم گفتم که راهی نیست دیگه؟
گفت چرا اگه شیر و تخم مرغ بخوری حله منم گفتم پس باشه😁
و دیگه تا اومدیم خونه مامانم گفت پس بیا کلا از این وگان بودن در بیا وهمه چیز بخور و اینا منم دیگه که خیلی دلم میخواست طبق قانون زندگی کنم پس بیخیالش شدم
و استاد واقعا نمیدونید که چقدر خوشحالم و خیلی دلم میخواست این فایل رو گوش کنم دوباره اما چون بهش عملنمیکردم اذیتم میکرد ولی الان راحت گوشش میدم و لذت میبرم😁
خداروشکر که این فایل رو دیدم و خداروشکر استاد که هستید😍
و من ۱۶ سالمه و خداروشکر میکنم که توی این مسیر قشنگ هستم😍❤
سلام به استاد قدرتمند و بزرگوار
امروز صبح همسر الهی ام بهم عشق ورزید، و صبحم رو با عشق خالص آغاز کردم. 👨❤️👨
بخاطر تکاملی که طی کردم، چیزی به ذهنم خطور کرد که تا به حال از آن جنبه بهش نگاه نکرده بودم. خداوند آگاه ترم کرد. قصد داشتم توی دفترم بنویسم، گفتم اینجا هم ثبت کنم.
این قضیه فقط برای امروز صبح نیست، همیشه بوده. من آگاه تر شدم که تونستم ببینم. و اون هم این بود که وقتی همسر بهم محبت می کنه، هیچ انتظاری از من نداره!!!😳
ایشون هیچ خواسته ای در برابر محبتی که ابراز می کنه نداره. حالا فقط محبت نیست ها، هیچ انتظاری در برابر پول ساختنش یا سرکار رفتنش یا هر کاری که انجام میده، نداره. توی این 8 سال زندگیمون، هرچقدر فکر کردم یادم نمیاد همسرم یکبار، حتی یکبار این جمله رو به من گفته باشه که بخاطر من اینکارو بکن، بخاطر من فلان کارو بکن. بخاطر من در برابر خانواده ام فلان رفتار رو داشته باش، یا از این دست درخواست ها…🌸🌹🌸
این قضیه خیلی عمیقه. خیلی مهمه. یجورایی انگار ایشون خلائی ندارن که بخوان با درخواست کردن از من، اون خلا رو پر کنن. درحالیکه برای من اینطور نبود، من کلی درخواست داشتم از ایشون، کلی انتظارات داشتم. و اکثرا هم درخواست یا اصرار می کردم.😔🤦♀️ ( البته قبل از این مسیر، الان دوساله تمرکز کردم روی خودم و دست از اشتباهات گذشته برداشتم💪)
وقتی داشتم به شخصیت ایشون فکر می کردم کلمه ی قدرت به ذهنم رسید و احساس کردم نیاز دارم دوباره از این زاویه این فایل رو ببینم، الخصوص اونجایی که توی دوربین زل می زنید و می گید اگه خانم هستی یه خانم قوی باش.
دیدم این شخصیت همسرم، از قوی بودن، از قدرتمند بودن نشات می گیره. امیدوارم بتونم منظورم رو انتقال بدم، این درخواست نداشتن ایشون، هیچ ربطی به غرور یا بی تفاوتی یا این چیزا نداره هاااا. اصلا… ایشون خیلی قدرتمند هستند. میدونید اون نیازها که آدم رو اذیت می کنه و مدام از دیگران درخواست کنی برات انجام بده تا نیازت برطرف شه، تا حالت خوب بشه، این، این نیاز و این سبک و این مدل منظورمه و میدونم این نوع درخواست اشتباهه.
از اونجایی که دوساله توی این مسیر هستم، الان مدت طولانی و پایداری هستش که خیلی با خودم به صلح رسیدم، حالم خیلی خوبه، اصلا نیاز درونی یا خلائی حس نمی کنم که بخوام از همسرم درخواست کنم تا برام انجام بده تا اون نیازها برطرف شه. کلا نیازی نمیبینم کسی برام کاری کنه تا حال من خوب بشه، حال من خود به خود خوبه. و اتفاقا هم جهان خیلی خوب داره کار می کنه، درخواست هایی که دارم توسط همین همسرم بدون اینکه من به زبان بیارم داره اجابت میشه.🤗😘
میدونید خیلی فرقه، وقتی آدم حالش بد باشه تا درخواست کنه بره مسافرت که حال و هواش عوض شه، تا اینکه حال آدم خوب باشه، یه مسافرتی هم همسرجان میبره، حالت از خوب به عالی تبدیل میشه.
نمیگم نباید درخواست داشت، ولی درخواستی که از دیگری داریم، انتظاری که از دیگری داریم تا با انجام اون حال ما خوب بشه، این درخواست اشتباهه. این خلاف قانونه. این ضعف هستش. این با خود در صلح نبودن هستش.
بعد استاد جالب می دونید کجاست، اینکه توی همه ی کتاب ها نوشته، همه ی سخنران ها می گن، همه ی مقاله ها و کلا همه جا گفته میشه: درخواست هاتون رو در مقابل همسرتون به زبون بیارید، همسرتون از کجا بفهمه توی دل شما چه خبره؟😳😣😖 نیازهاتون رو بگید، و این جور صحبت ها… و من 6 سال سعی می کردم به گفته هاشون عمل کنم، تا زندگی بهتری داشته باشم، تا قبل شما یکی به من نگفت اصلا چرا باید درخواست داشت؟ (درخواست نشات گرفته از ضعف و خلا وجودی)
اما جنس صحبت های شما خیی متفاوته، 😇🤩 خیلی ریشه ایه، خیلی نتیجه بخش تره، خیلی قابل انجام تره، قلب آدم تایید می کنه درست بودنش رو، و در ادامه نتایج تایید می کنه درست بودنش رو.
استاد توی یکی از فایل ها گفتید، شما نمیشینید با مریم جان صحبت کنید تا سرموضوعی توافق کنید، خود به خود با همدیگه هماهنگ هستید و خود به خود هرکس کاری که دیگری دوست داره رو انجام میده. اتفاقا من هم وقتی به کل این صحبت ها و تجربیات و شخصیت همسرم فکر می کنم میبینم دقیقا همینطوره، ما قوی باشیم ما ضعف و عجز و نیاز و خلا توی وجودمون نباشه، خود به خود جهان خواسته های مارو اجابت می کنه. یک ماه پیش یکی از خواهرزاده های همسرم که 18 سالشه بهم می گفت: زن دایی شما دقیقا جوری هستید که دایی از اول دوست داشت، و کلی خصلت از من نام برد که دایی جونشون همچین شخصی رو به عنوان همسر می خواست. و دیدم قانون چقدر درست عمل می کنه. استاد من یک عالمه خصلت عالی دارم که اتفاقا هم همون چیزیه که همسر میخواست یا میخواد، این روی خودم کار کردن ها، این با برنامه پیش رفتن ها، این احترام و عشقی که نثار همسرم می کنم، این مستقل بودن هام، حتی قبل از (عباس منشی) شدنم، اصلا اینطوری نبودم که اجازه بدم دیگران توی زندگی شخصیم از سر خیرخواهی نظر بدن. یجوری این اقتدار و استقلال چیزی بود که همسرم میخواست. یا مثلا من همیشه با عشق میوه پوست می گیرم، دیزاین می کنم، میارم باهمسرم می خوریم، هم خودم لذت می برم از انجام این کار، هم عشق ورزی به همسر هستش. یکبار نشده ایشون درخواست کنه: فلانی برای همسرش میوه پوست می گیره شمام برای من بگیر. خود به خود من کاری رو که هردو لذت می بریم و میخوایم انجام میدم. (شاید توی این 8 سال زندگیمون دوبار هم ایشون میوه پوست نگرفتن🥰😍😊)
برگردیم به اون درکی که امروز داشتم. بخاطر اشتباهاتی که داشتم، ضعف هایی که داشتم، دچار تضادهایی شدم. و این روزها اینقدر درک های عمیق میرسم و حتما حتما عمل می کنم و چقدر نتایج زود میاد. و یکیش همین درخواست کردن ها. الان خیلی وقته از همسرم درخواست نکردم بهم محبت کنه، درخواست نکردم بریم بیرون یا هر درخواستی، چون اینقدر حالم خوبه، کلی برنامه دارم، هر روز پیش میرم. توی همین خونه همه چی عالیه، و اتفاقی که پیش میاد اینه که خودشون میاد و برنامه میچینن و میریم بیرون و خوش می گذره. الان بیرون رفتن هام برای رفع سررفتن حوصله نیست. الان بیرون رفتن هام حالمون رو از عالی به عالی تر کردن هستش.
استاد من دیدم این نوع شخصیت، این مدلی بودن، به قدرت ربط داره. اونی که ضعیفه دست به دامان دیگران میشه تا خودشو نجات بده، تا خودشو از حال بد نجات بده. اونی که قویه، اصلا درونا کمبودی حس نمی کنه که بخواد مدام به زبون بیاره و از اون بدتر اصرار و التماس کنه.
استاد ممنونم که هستید.
ممنونم که هر درکی می رسید با ما اون هم در قالب فایل های ارزشمند و رایگان به اشتراک میزارید.
ممنونم با اینکه به آرزوهای خیلی بزرگتون رسیدید بازهم در این مسیر ثابت قدم تر هستید.
ممنونم که موضوعات رو از جنبه های مختلف باز می کنید.
ممنونم که به سمت خوشبختی حرکت کردید و راه رو برای خوشبخت شدن دیگران هموار کردید.
ممنونم بخاطر بی نهایت لطفی که در حق ما شاگردا می کنید، باشد که قدردان باشیم.
امیدوارم به آرزوهای بزرگتون برسید و با ابراهیم خلیل الله همنشین و هم کلام و هم مقام بشید.🌹🌹🌹
بنام خدای زیبایی ها
سلام به استاد عزیزم ، مریم جان و همه اعضای خانواده صمیمی ام
این سومین بار بود که تو عرض 2 سال این فایل رو گوش دادم و هر دفعه منو یاد آگاهی های انداخت که از بچگی باهام بود
2 تا مثال دارم که راجع به نشونه امروزم بود
من چند وقت میشد از پنجره اطاقم حیاطمون رو میدیدم و هر بار خروسمون رو میدیدم که به خروس های ضعیف و کوچک تر حمله می کرد و یکی از خروس ها که ماشینی هم بود و از نظر جسمی هم ضعیف بودهمش ازش کتک می خورد جالب اینکه من این رو چند بار دیدم و اتفاقا همش یاد این فایل استاد میوفتادم
مهمترین عامل که باعث بقای اصلح میشه اراده و انضباط تو مسیر درسته
وقتی من به قول و قرار هایی که به خودم میدم متعهد میشم
وقتی من توکل میکنم و با اینکه نمیبینم پیش میرم تا بسازم
اون موقع جهان راهی نداره که اونطور که من می خوام جهانم و اطرافم رو بسازه واسم
اینه که اعتماد به نفس میاره
من دیروز یکم بهم ریخته بودم و اینکه خدا بهم گفت چون تو نمی خوای خودت اعتماد به نفس داشته باشی چون فکر میکنی اینطوری بی رحم میشی
وقتی به این فایل گوش میدادم داشتم مرور میکردم که از یه طرف دوست دارم قوی باشم
از یه طرف فکر میکنم قوی بودن یعنی بی احساس بودن و سخت گرفتم به خودم و بقیه و حس بد
می خوام که قوی بودن رو جدا از مهربان بودن و بخشنده بودن ندونم
ضعیف بودن با مهربان بودن فرق داره ، محبت واقعی از یه فرد قوی می تونه بیاد وگرنه محبت فرد ضعیف یا دلسوزیه یا معامله هست که انتظار جبران توش هست
خدا که هم قدرتمند و منضبطه هم مهربان
پارسال هم جوجه گرفته بودم دقیقا همین مثالی که استاد زد واسم تکرار شد. کل انرژیمو گذاشتم واسه جوجه های ضعیفم نه تنها اخرش مردن بلکه حس منو بد کردن و من از سرعت رسیدن به اهدافم موندم و زدم جاده خاکی
امروزم نشانه ام شد چون پیام رو گرفتم خدا جون
دو روز بود تمرکز گذاشته بودم روی خانواده ام که با من رشد کنن چون دیگه فاصله بینمون داره زیاد میشه و اینم الان متوجه شدم که پاشنه اشیلم بود تفاوت مالی با خانواده ام که اونم از روی دلسوزی بود
خدایا شکرت که این نشتیمو بهم گفتی
انقد تووجودم قوی هست که دارم فکر هم میکنم بهش مقاومت دارم انگار یه حس مثل احساس گناه یا همچین چیزی همیشه از پاشنه های اشیل ما حمایت میکنه ولی خدا رو شکر که نسبت به قبل هام خیلی کمتر شده و انرژیم آزاده و روی خودمه ولی خب بعضی وقتا هم جاده خاکی میزنم که خدا خودش منو به راه راست میبره دوباره
دوست دارم به خانواده ام کمک کنم ولی روشش اینه که اول باید تمرکزم روی رشد خودم باشه تا موفقیت و ثروتمند شدنم اونا هم الگو پیدا کنن و باور کنن و دوما بتونم هم خودمو به خواسته هام برسونم هم به اونا کمک مالی کنم چون این یکی از انگیزه های مهم من واسه رسیدن به استقلال مالی هست که ازش به عنوان سوخت و اهرم رنج و لذت تو مسیرم استفاده میکنم
من بعد مدت ها سرم امروز گرفت اونم واسه فشاری بود که داشتم میاوردم تا بقیه رو بالا بکشم
البته از خدا ممنونم که من دختر فوق العاده قوی هستم ولی نمی خوام دلسوزی کنم و انتظار داشته باشم افرادی که تو مدار نیستن با من رشد کنن چون اونا واقعا بهایی که من دارم میدم رو نمیدن و جهان واسه همه راه نشون میده هر چند شاید بی رحمانه باشه ولی این واقعیت هست باید بپذیرم
استاد چه خوب گفتی که حتی خدا به خاطر پیامبر هاش هم قانون رو کنسل نکرد خود پیغمبر ها هم قانون رو رعایت نکردن تاوان دادن مثل حضرت یونس ، حضرت یعقوب و…..
خدا دلش نمیسوزه
قانون گذاشته واسه رشد جهان
با قانون هماهنگ شیک رشد میکنیم
هماهنگ نشیم به نابودی نزدیک میشیم
جهان یا سمت پیشروی تولد بهبود میره
یا سمت افول نابودی مرگ
حالت خنثی حالت ایستا حالت دلسوزی نداره
یکی ازینا رو باید انتخاب کنم در هر لحظه در هر جا
قانون همه جا وضع میشه تو هر زمان و هر مکان باید بپذیرمش ….
به نام خدای هدایتگر که هرجا نگاه میکنم میبینمش و همراهم هست
من امروز یکی از کامنتهایی از دختر موفق که طراح لباس هستند و میلیاردر هستن در مورد این موفقیتشون و نتایج بسیار عالی مالیشون نوشته بودند و در یکی از کامنتها به این فایل اشاره کردند و من هدایتم شدم این فایل رو گوش بدم .
یادم نیست قبلا گوش دادم یا نه اگرم گوش دادم انقدر در فرکانس پایین بودم که درکی نداشتم ولی امروز چقدر بیشتر متوجه میشم .
چقدر عالی گفتید خانم هستی قوی باش تا همه تسلیمت بشن بهت تعظیم کنن .
احساس میکنم اینروزا واقعا دارم قوی میشم هرچند که هنوز بدم نمییاد دیگران بهم توجه کنن و یا دلسوزی و محبتشون رو جلب کنم .
ولی اکثرا دیگه بخودم یاداوری میشم که متین مواظب باش احساس قربانی شدن نکنی ، قوی شدن خیلی بهتر از ضعیف بودنت هست هواستو جمع کن و یادت باشه که با ضعیف بودن به حایی نرسیدی .
امروز بیرون بودم و تو ماشین نشسته بودم و یه فرد خودکار میفروخت و زد به شیشه ماشین و با حالت ضعف و عجز میخواست خودکار بخرم و منم کلا از این مدل آدمها نتنها احساس دلسوزی نمیکنم بلکه بیشتر بدم مییاد و توجه نمیکنم ولی برعکسش مامانم خیلی سریع ازشون خرید میکنه و همیشه هم با مادرم در مورد اینکارش مشکل دارم ولی میدونم که من نمیتونم تغییرش بدم پس بهتره هرکاری میدونه انجام بده .
من امروز بعد دوماه که یسری از کارهام رو داده بودم جایی برام بفروشن ولی فروش نرفته بود حتی یدونه رفتم و پس گرفتم…
و پدر و مادرم هم شروع کردند به دلسوزی کردن ولی من پیش خودم میگفتم من نیازی به دلسوزی ندارم و همینجوری هم گفتم جایی که داده بودم خوب نبودو…
ولی درونم میدونستم که این منم که باورهام مشکل داره و من نمیتونم هنوز پول بسازم و دیگه ناراحت نیستم و برای خودم دلسوزی نمیکنم خیلی سخته ولی هرروز دارم تلاش میکنم که خودمو بشناسم و بهتر کنم .
احساس قوی شدن میکنم چون جدیدا در جمعهایی میرم که کسی رو نمیشناسم و غریبه هستن و خیلی قوی میرم و ارتباط برقرار میکنم و خودمو به چالش میکشم که عزت نفسم بالاتر بره .
دو روز پیش یکی از فامیل بهم گفت لایف استایلت چقدر تغییر کرده و تو قبلا اینجوری نبودی .
چقدر خوشم اومد از حرفش وقتی بقیه بهم میگن بیشتر متوجه تغییر خودم میشم و برام انگیزه میشه که خودمو بهتر کنم .
من چند روز پیش رفتم شهربازی خواسته ای که چند ماه بود داشتم ولی جور نمیشد ولی تو این هفته انقدر خدا عالی برنامه ریزی کرد که تونستم برم و چون با یه گروه از دوستانی رفتم که سنشون خیلی کمتر از من بود بین 20تا 24 بودند و من 38 سالمه ولی هم باهاشون اوکی بودم و هم اونا چون انقدر رفته بودند بازی کرده بودند یجورایی راهنمای من بودن و نامردی هم نکردن دوتا بازی از وحشتناکترینهارو رفتیم و من حتی دومی رو یجورایی میخواستم برگردم و سوار نشم ولی انقدر بخودم گفتم نترس برو اینارو ببین یاد بگیر و کلا خودمو سپردم به خدا …
شاید دیوانگی محض بود چون من خیلی سال بود بازی سوار نشده بودم و با این دوتا بازی یجورایی دیوانگی بود ولی الان که گذشته به خودم میگم آفرین متین هم اینکه اونموقع خودمو سپردم به خدا و هم اینکه میتونم به خودم افتخار کنم و هربار یاداور بشم و بگم تو اینارو انجام دادی و رفتی تو دل ترس و میتونم هرجا که چالش برام پیش اومد بگم نترس اون دوتا بازی تورو نکشت پس این چالش ها هم قویترت میکنه .
خدایا شکرت
به نام یگانه رب جهان
سلام و صبح بخیر به همه دوستان عزیز
و سلام و صبح بخیر به استاد جان و مریم جان
الهی همه ما در پناه الله یکتا شاد و سلامت و ثروتمند از هر نظر باشیم و بسوی بهبود بخشیدن هرچه بیشتر این مسیر زیبا باشیم.الهی آمین
این فایل خیلی تکان دهنده بود خیلی اگاهی داشت خیلی جنسش یجورایی برای من حکم مهر تایید کوبیدن برای روند شخصیم داشت.درواقع اینجوریه که من از زمانی که توسط خداوند دارم هدایت میشم و خودم رو به خدا سپردم و دیگه پارو نمیزنم و خب هدایت شدم به این و سایت و این فضا کاملا شخصیت قبلیم خورد شده و ی من جدید متولد شده و منم انصافا درواقع خداست که دستمو گرفته و اگر نه که اگه به من بود بارها و بارها ممکن بود توی باتلاق فکریم خفه بشم و اصلا وجود نداشته باشم.خب اینجوریه که تو فضای خانواده ما کلا همه خیلی به این اعتقاد دارن که به همدیگه کمک کنن نه از منظر کمک از منظر اینکه انگار خدان و میخوان شرایط رو برا بقیه تغییر بدن و به اصطلاح فرشته نجات بقیه باشن در صورتیکه زهی خیال باطل و اصلا و هیچ جوره کسی نمیتونه فرشته نجات کسی باشه مگر اینکه خود طرف بلند شه و یکاری برا خودش بکنه.خیلی جالبه خیلیا به من میگن اقا تو اصلا چیزی تحت عنوان احساس و عواطف انسانی داری!؟ و منی که دارم رو خودم کار میکنم و هر لحظه تو فکر اینم که چطور خودمو بهبود بدم الان باتوجه به این فایل عالی فهمیدم که ی شخصیتی درونم دارم که اجازه نمیدم به کسی که بخواد بهم رحم کنه و به اصطلاح فرشته نجاتم باشه.در واقع برگردیم به همون مسئله انظباط شخصی که گفتید که افرادی هستن که احساساتی عمل نمیکنن و بر پایه اونچیزی که میدونن درسته و بهش رسیدن عمل میکنن و خب اینجوری عمل کردن و رو اصول خودت موندن و درگیر حواشی نبودن باعث میشه خود به خود از یسری جزئیات و حواشی جدا بشی و این به تعبیر بقیه میشه بی احساس که اونم منظورشون اینه که چرا مثل بقیه نبودن و مثل اونا عین ادم عادی عمل کردنه و خب من از بچگی که انقدر این جمله رو شنیدم که واقعا متنفرم از اینکه بخوام بدون تفکر و فقط صرفا چون بقیه دارن انجام میدن عمل کنم.استاد تشکرات فراوان چقدر این اخرای فایل منو به فکر فرو برد و اره قطعا همینه یا قوی میشی و از خودت ی ادمی میسازی که بقیه رو وادار به تعظیم درمقابلت میکنی یا طبق قانون عمل نمیکنی و میری سراغ چرندیات بقیه که اندر خم کوچشون موندن عمل میکنی و بدبخت میشی و مهم تر از اون زیر چرخهای جهان له میشی انتخاب با خودته راه سادست دو انتخاب بیشتر نداری یا متعهد کامل به قوانین رب یا تقلب و این حرفا که مستقیم جهنم جاته.خدایا شکرت از اینکه از قلمم جاری شدی و برام از وجود میگی از قدرت میگی از ایمان میگی از تسلیم بودن میگی از شرک نورزیدن میگی از باور به خالق بودنم میگی و از قدرت دادن به خودم بجای قدرت دادن به عوامل بیرونی میگی.از بی نقص بودن سازو کار جهانت میگی ، میگی ببین اگه دوست داری به خواسته هات برسی باید مرد عمل باشی اگه هستی بسم الله منم هستم پشتت و نمیزارم گزندی بهت برسه.خدایا سپاس.درمورد من اینطوریه که ی مدتی خلوت کردم با خودم و خدای خودم و خیلی درگیر بودن با ادما نیستم و راستش این خلوت خیلی داره کمکم میکنه که بشناسم یسری چیزارو درک کنم خودمو و جهانم رو درک کنم خداوندو و ازش بخوام هرچی که میخوام رو و اجابت کنم تا اجابت کنه منو.خیلی دوستون دارم و بزودی میبینمتون️️
به نام خداوند بخشنده ی مهربان
سلام به استادعزیزم وسلام به مریم بانوی مهربان
وسلام به تک تک دوستانم
روز چهل وپنجم روزشمارتوانایی تشخیص اصل ازفرع..
خیلی طول کشید تا من این واقعییت رو درک کنم که دلسوزی وترحم ودل رحمی من نمی تونه کسی رو تغییر بده( نجات بده از اون موقعییت بدی که از نظر من توش گیرافتاده)…
خیلی طول کشید چون من یه باور مذهبی خیلی قوی توی ذهنم داشتم از قدیم که از قرآن وکلام خداوند اومده بود، اونم این بود که باید به یتیمان وفقرا ونیازمندان کمک کرد و رابطه های خانوادگی وخویشاوندی رو محکم نگهداشت و ازشون محافظت کردو اونچه که از مال واموال دارایی هست بایدبخشید به نزدیکان و نیازمندانی که میشناسیم و….
خلاصه کلی از این باورها وعقاید توی ذهنم می چرخید البته نامفهوم وغیر قابل درک…
فقط کور کورانه میخواستم اجراش کنم والبته که اجراش هم میکردم ..
ولی از اونجایی که نه خودم رو میشناختم نه خداوند وقوانینش رو،با پیروی از اونچه که از خانواده و مدرسه وجامعه و…یاد گرفته بودم به زم خودم داشتم به دیگران کمک میکردم…
مثلا یادمه برای خواهرام ومادرم با اولین حقوقم لباس و هدیه خریده بودم تو سن 17 سالگی، بعد ازشون توقع داشتم که با من مهربونتر باشند ویا اگه اشتباهی کردم نادیده بگیرند، یا تو چشم مادرم عزیزتر بشم ، یا اینکه خواهرم بیشتر به من توجه کنه تا دوستاش …
خلاصه که داستان داستان باج و رشوه دادن بود ولی انموقعه ها اینو نمیدونستم که من مثلا دارم کار خیر خوبی انجام میدم اما در ازاش توقع داشتم که طرفم برام جبران کنه خیلی جاها توی زندگیم به این شکل رفتار میکردم …
از جون ودل وپول و وقت با ارزشم تا احساسات وعواطف و ابروم رو میذاشتم تا مورد توجه وتایید دیگران باشم، تا دیده بشم، تا دوست داشتنی باشم ..
یا میشد ساعتها وحتی روزها وهفته ها وماهها وقت میذاشتم با شخصیکه برام عزیز بود حالا درگیر اعتیاد بود یا بیماری شخصیتی داشت یا حتی بیماری جسمی وروحی داشت صحبت کنم و دلسوزی وترحمم باعث شد بود بخوام مثلا شرایط زندگی طرفو وشخصیتش رو عوض کنم….
جالبه از یه جایی به بعد توی زندگیم با این عنوان که کسی قدر منو نمیدونه، همه نامرد و نامهربون هستند، اصلا طرف بره به جهنم، اصلا به من چه بذار هربلایی سرش میاد بیاد …
یا اینکه از روی خشم وحسادت وقتی می دیدم همونکه دلم براش میسوخت وکلی وقت وانرژی واحساس و پول و عواطفم رو براش خرج کرده بودم حالا شرایط خوبی داشتو اصلا منو آدم حساب نمیکرد و کلی توزندگیش پیشرفت کرده بود،میگفتم دیگه نباید دلم به حال کسی بسوزه دیگه نباید در حق کسی خوبی کنم دیگه یه قدمم برای کسی برنمیدارم حتی اگه عزیزترین شخص زندگیم باشه!!!! باز از انور بوم میفتادم!!!
لطف خداشامل حالم شد و این اواخر باشما استادعزیزم آشنا شدم واز طریق اگاهی های ناب شما تونستم سرسوزن به خودشناسی وخداشناسی وجهان شناسی برسم، تازه می تونم درک کنم که مهمترین کار من توی زندگی اینه که تمرکزم رو بذارم روی روابطت خودم وخدای خودم وسعی کنم هر روز این رابطه رو برمبنای عشق ودوستی محکمتر کنم..
یادگرفتم که من خودم خالی از عشق ومحبت هستم ومحتاج توجه، پس سعی میکنم خلع های خودم رو با کار روی زندگی توحیدی ومعنویم پر کنم تا جاییکه بتونم به خودم عشق بدم به خودم محبت کنم ودوستدار خودم باشم وبه احتیاجات خودم توجه کنم…
و اون تایم وزمانی رو که برای دیگران صرف میکردم الان تا حدود زیادی صرف توجه به زندگی شخصی خودم می کنم،تا بتونم حداقل خودم انسان مفید وارزشمندی باشم…
نه اونقدر دل رحم و دلسوز و از خودگذشته باشم نه سنگدل وبی رحم و بی توجه به عزیزانم واونایی که نیاز به توجه وعشق ومحبت وحمایت من دارند..
یه جورایی دارم یادمی گیرم تعادل برقرار کنم بین این دوتا، سعی می کنم بدون توقع برگشت به کسی محبت کنم و نیازهاشو برطرف کنم..
دارم یاد می گیرم وقتی به دیگران از عشق ومحبت و وقت وانرژی وپول وداراییم ببخشم که دیگه مناظر جبران از طرف شخص مقابلم نباشم..
برای ارامش وشادی روح وروان وقلبم خودم وباعشق انجامش بدم …
برای رضای خداوند…
اگرچه هنوز اول راهم ودارم تمرین می کنم که به شخصییتم نظم بدم، ولی خدارو هزاران بار شاکرم که با آگاهیهای شما آشنا شدم ودارم باهاشون زندگیمو میسازم…
زندگی که هوشیارانه هست، زندگی که بر پایه دریافت الهامات وعمل به اونها هر روز شکلش میدم نه از روی جهل ونادانی و خودمحوری و با باورهای نادرست وآسیب زننده…
همینکه بتونم اونقدر خوب زندگی کنم که به خودم ودیگران آسیبی نزنم، باری روی دوش کسی نباشم، بتونم اونقدر اروم وبی حاشیه زندگی کنم که الگوی خوبی باشم برام ارزشمنده …
استادبی نظیرم، بی نهایت ازتون سپاسگزارم که به ساده ترین وراحترین شیوه درس درست زندگی کردن رو به ما می آموزید..
در پناه امن خداباشید هرلحظه وهمیشه انشالله
به نام مهربان پروردگارِ سخاوتمندم که هدایتم کرد به این سایت توحیدی تا با شناخت قوانین جهان هستی خوب زندگی کنم و کمک کنم جهان جای بهتری برای زیستن باشه
سپاسگزارم از شما استاد عباسمنش عزیزم که این آگاهی ها رو کشف کردید و دراختیارما هم قراردادید.
قبلا واقعا فکر میکردم که وظیفه ی انسانیم حکم میکنه که از ضعیف تر ها حمایت کنم و همیشه در رنج بودم
نمیدونم چرا برای خودم سوال نبود که ماریا اینهمه حمایت کردی ،کو بهتر شدن اوضاعشون، کو بهتر شدن احساس تو ، کو رشد و پیشرفتی که برای خودت و اونا خواستی ….
خدارو شکر میکنم که با شما و آگاهی های شما آشنا شدم
تا شرک رو تشخیص بدم تا توحیدی ترباشم ،تا قوی باشم و خودم زندگی که میخوام رو خلق کنم ،راحت تر زندگی کنم و چرخ زندگیم روانتر بچرخه
تاقدرت در دستان خودم باشه ، ومسئولیت صد درصد زندگیمو بپذیرم ،همون قدرتی که مهربان پروردگارِ سخاوتمندم بهم بخشیده تاعوامل بیرونی رو تحت هر شرایطی بی اثر بدونم به شیوه ی قوانین زندگی کنم و توحیدی باشم
سپاسگزارم که چراغ راهم هستید دراین مسیر توحیدی
آگاهی های شما و آموزش های شما باعث شد تا رهاتر زندگی کنم ، تا تمرکزم رو خودم باشه و از سرِ نا آگاهی و شرک ، ناراحت دیگران نباشم و نخوام روشون تأثیر بذارم .
دوستتون دارم استادعباسمنش عزیزم و عشق برای خانواده بزرگم در سایت توحیدی عباسمنش 🟢
به نام الله هدایتگربه سوی خواسته ها
سلام دوستان عزیزم
ردپای من درفایل91سفرنامه
قوی باش ومشرک نباش ودلسوزی نکن
هرروزدارم حرف های استادعزیزم روبهتردرک میکنم
برادرمن چندسالی بودکه مشکل مالی داشت ومن وخانواده ام بهش کمک مالی میکردیم واون سرکارمیرفت ولی بعضی وقت هاهم کمتر
یک بارتصمیم گرفتیم بهش پول ندیدم وکمکش نکنیم وهمین کارباعث شدکه به لطف الله مهربان الان وضع مالیش خوب بشه خداروشکرچون دلسوزی نکردیم واونم متوجه شدکه بایدتغییرکنه وهیچ کس نمیتونه بهش کمک کنه تاخودش نخوادچون هرکسی درجای درست خودش قرارداره چه اون فردی که ثروتمنده واون کسی که فقیره وگدایی میکنه
وقتی ماداریم به فقیرهاکمک میکنیم ودرکمپبن های حمایت ازمظلومان وزنان وغیره شرکت میکنیم همین کارباعث رشدوگسترش این کمپین هامیشه چون داریم بهش توجه میکنیم وتمرکزکردیم برروی ان وقانون خداوندتغییری نمیکندچون به هرچی توجه کنی اساس اونوواردزندگیت میکنی
جهان وخداونداحساساتی عمل نمیکنه وانسانها وموجودات ضعیف اخرش ازبین میرن وانسان های قوی موندگارمیشن
تومیخوای پیامبرباشی یاهرکسی دیگرقانون یکیه وتغییرنمیکنه
دلسوزی نکن ونگران بقیه نباش خدای توخدای اون هاهم هست وهمه به یک اندازه به نعمت های خداونددسترسی دارند
توموفق بشووروی پیشرفت خودت تمرکزکن بقیه بهت احترام میزان وهمین کارباعث ایجادانگیزه دراطرافیان تومیشه که اون هاهم تغییرکنندواین بهترین کمکی هست که میتونی به دیگران بکنی وقتی خودت موفق بشی والگوی خوبی بشی برای دیگران
منتظرنباش که دیگران بهت کمک کنندومشرک نباش وروی دیگران حساب نکن
فقط روی خداوندحساب کن وبهش وابسطه بشوواجازه بده که خداوندهدایتت کنه
حرکت کن وقدم بردارچون توخودت خالق 100٪زندگی خودت هستی وهیچ کس نمیتونه سرنوشت توروتغییربده
شادوموفق باشید
احمدفردوسی