موسیقی هایی برای تجسم خواسته‌ها - صفحه 23

381 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    اکرم فتحی گفته:
    مدت عضویت: 834 روز

    سلام حضور تمامی عزیزانی که به این همه زیبایی هدایت شدند.

    من از چند سال پیش استاد رو میشناختم و از طریق یه کانال تلگرامی به همه محصولات دسترسی داشتم، اما چون استاد راضی نبود و اول هر فایل یه آقایی میگفت که باید هزینه بدید وگرنه حرامه، یه انرژی منفی میگرفتم که حرفها در من اثر نداشت.

    تا اینکه فایلهارو خریداری کردم و دارم آرام‌آرام قدم در راه درست میذارم.

    از قدرت تجسمم هر چی بگم کمه، یکی‌شو مینویسم؛ ما چند روزه که مشغول اسباب‌کشی هستیم و با وجود دختر قشنگ دوساله‌م اوضاع کمی سخت‌تره. زمان خرید فایل قدم دوم رسیده بود و من پولی تو حسابم نداشتم، در مورد خرید این محصول با کسی صحبت نکردم

    از خدا خواستم که تا دو روز آینده این پول تو حسابم باشه، از تصور اینکه این فایل رو خریدم و با لذت بهش گوش میدم احساس خوبی داشتم. اون روز عصر همسرم کمی پول نقد داشت که بهم داد و گفت تو حسابت بذار لازمت میشه، سه برابر مبلغی که از خدا خواسته بودم.خدایا شکرت که قدرت خلق اتفاقات زندگی‌مو دست خودم سپردی.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
  2. -
    مسعود احمدی گفته:
    مدت عضویت: 1628 روز

    سلام خدمت استاد گرامی و سرکار خانم شایسته

    این اولین کامنتی هست که از زمان عضویتم تا الان میذارم، خیلی مقاومت ذهنی برای این کار داشتم ولی امشب تصمیم گرفتم که حتما اینکارو انجام بدم. وقتی فایل جلسه دوم از قدم دوم رو دیدم که با تجسم میتونیم خواسته هامونو محقق کنیم ناخوداگاه ذهنم رفت سمت خواسته ای که سال ها پیش ان را تجسم میکردم و توی مدت زمان کوتاهی به ان رسیدم بدون اینکه از این قوانین اگاهی داشته باشم، من دوست داشتم که مهماندار هواپیما بشم و دوره های اموزشی اون رو هم گذرونده بودم، اونموقع ما اصفهان زندگی میکردیم و خواهرم تهران،توی اصفهان هم شرکت هواپیمایی نبود ومن باید به تهران میرفتم خواهرم ازم خواست تا مدتی رو پیشش برم و دنبال کار مورد علاقم بگردم یه زمان هایی از روز توی خونه خواهرم تنها بودم و با مراجعه به سایت شرکت های هواپیمایی و دیدن عکس مهمانداران کلی ذوق میکردم و خودمو با اون لباس، توی ماشینی که شرکت میفرسته تا منو به فرودگاه ببره،راه رفتن توی سالن فرودگاه و هواپیما با کلی احساس خوب تصور میکردم. توی مدت زمان کوتاهی کم تر از 3ماه توی یکی از شرکت های هواپیمایی استخدام شدم.

    از شما استادگرامی سپاسگزارم که این نیروی درونی که ازش استفاده میکردیم ولی درکی ازش نداشتیمو برای ما واضح کردین

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
  3. -
    احمد فردوسی گفته:
    مدت عضویت: 1512 روز

    سلام دوستان

    این فایل نشونه من بود

    به خداگفتم اون چیزی که الان بایدببینم وبشنوم روبهم بگوواین فایل تجسم خلاق اومد

    قبلش داشتم کتاب رویاهافصل اول رومیخوندم که درموردتجسم ارزوهاواین که ایاارزویی هم داریدکه تجسم کنید

    هرروزشب وصبح بعدازبیدارشدن اتفاقات خوب روزوزندگیمون روتجسم کنیم که بهش رسیدیم

    من یکی ازعلت هایی که تو کسبو کارم فعال وپیگیرهستم همین تجسم کردن خواسته هامه

    همیشه تجسم میکنم اون خونه واون شرکت وکارخونه ای که میخوام داشته باشم روواین انگیره ای میشه برای حرکت کردن وفعالیت خوب من

    وچقدرلذت بخشه وقتی اینده زیباتوتجسم میکنی که توی خونه رویاییت نشستی باهمسروفرزندانت ویک رابطه عاشقانه ورویایی داری

    میری کارخونه وشرکتت وباکارمندهای زیادی که داری برخوردمیکنی ولذت میبری که هم خودت به خواستت رسیدی هم باعث اشتغال ودرامدزایی افرادزیادی شدی

    من بایدقدرت تجسمم روبالاببرم ودردوره 12قدم توضیح کامل استادبه ماداده

    شادوموفق باشید

    احمدفردوسی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  4. -
    رها گفته:
    مدت عضویت: 958 روز

    بنام خدای هدایتگرم به سمت خواسته هایم به زیبایی و اسانی و باعزت

    خدایی که هر لحظه با زبان نشانه ها بامن سخن میگوید

    و امروز هم دکمه نشانه امروزم مرا به این صفحه کشاند

    درابتدا که دیدم تعجب کردم موسیقی تجسم!!!

    سریع گفتم

    خودشه

    این جواب منه

    تجسم

    حالا دیگه وقته تجسمه

    منی که ماهاست دارم کار میکنم روی باورها

    منیکه باورهای مناسب و نامناسب رو تو وجودم کشف کردم حالا وقته تصویرسازیه

    .

    نشستم دونه دونه کامنت بچه ها رو خوندم ومعجزات تجسم رو دیدم و شنیدم

    و درسته

    من باید نقطه پایان رو ببینم

    با لذت ببینم

    با شکر ببینم

    و اینطوری رها میشم

    رهای رهااااا

    وقتی تو خواسته زندگی کنم

    لمسش کنم

    دیگه چسبندگی نمیمونه

    این رو باید انجام بدم و بیام یکی یکی نتایجم رو بگم

    خداروشکر

    خداروشکر

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  5. -
    مجتبی عاطفی گفته:
    مدت عضویت: 1559 روز

    سلام خدمت استاد عباسمنش و خانم شایسته عزیز و تمام دوستان سایت

    چند روزیه که از نظر جسمانی کسالت دارم و وضعیت روحی مناسبی ندارم و این نکته باعث شد تا به فکر بروم و ببینم دلیل آن چیست اخه تو بهبوهه بیماری همه گیر که اکثرا دچار آن شدند و مسئله بزرگی می‌پنداشتند من با تمرکز بر روی سلامتی و مدار سلامتی به لطف خدا هیچ روزی اذیت نشدم و اصلا مشکلی پیدا نکردم ولی از بعد عید دوبار دچار گرفتگی عضلات و درد در ناحیه پشتم شدم که مرا زمین زد و به دکتر مراجعه کردم و داشتم باخودم بررسی میکردم که چه چیزی باعث این امر شده و باهمسرم به مشورت پرداختم و در نهایت متوجه این موضوع شدیم که دور شدن از اصل و توجه به مشکلات اطرافیان و سعی در کمک به آنها در حالی که خود آنها تلاشی برای بهتر شدن نداشتن و تخلیه انرژی مثبت و توجه به ناخواسته ها اولین عامل و بعد قضاوت و کنترل بقیه باعث شده تا از اصل دور شده و از مسیر سلامتی خارج شوم و سیستم ایمنی بدن خود را ضعیف کردم و عدم عمل به قانون و توجه به نکات مثبت عامل اصلی این موضوع شده الان تصمیم گرفتم تا از طریق هدایت به نشانه ها مسیر خود را پیدا کنم که بادیدن آهنگ های تجسمی متوجه این مسئله شدم که بجای بهتر کردن احساسات خودم و توجه به نکات مثبت و بهتر کردن احساسات خودم توجه به نکات منفی داشتم و این موضوع مرا از مسیر خارج کرده، خدا رو شکر می کنم که متوجه این موضوع شدم و از همین لحظه باتمام قدرت تمرکزم رو برروی خوبی ها و احساس خوب می‌گذارم و در چند روز آینده از نتایج بهتر جسمانی و حال و احساسات خودم دوباره خواهم نوشت

    از استاد و این سایت بینظیر و مطالب فوق العاده زیبا و هدایتگرش سپاسگزارم و از اینکه خدا راهدایت کرد به سمت آهنگ های تجسمی و یادآوری کرد که همه چیز از ذهن شروع می‌شود سپاسگزارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  6. -
    حسین شاه بیکی گفته:
    مدت عضویت: 2420 روز

    سلام براستاد عزیز و بر دوستان همفرکانسی خودم.من حدود 6 ساله با استاد اشنا شدم .در ابتدا برای دیگران کارگری میکردم ومستاجر بودم ویک ماشین مدل پایین داشتم.الان بعد از گذشت 6 سال استفاده از اموزش های استاد.خودم کارافرین شدم وصاحب یک شرکت و چند نفر نیرو ی خوب .تونستم خانه بخرم وماشینمو عوض کنم به یک ماشین مدل بالا و خوب .جالبه براتون بگم همون ماشینی را خریدم که عکسش توی بک گراند گوشیم بود به همون رنگ و همون مشخصات.استاد عزیز بازم از شما ممنونمممممممممممم.و از خدا را هزاراااااااان هزار بار شااااااااکرم که مرا در مسیر هدایت قرار داد..

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 27 رای:
  7. -
    علیرضا یکتای مقدم گفته:
    مدت عضویت: 1366 روز

    سلام به کل خانواده سایت و استاد عباسمنش

    من الان آهنگ تجسم را دانلود کردم و گوش دادم

    من تجسم کردم سوار ماشین مورد علاقه ام سانتافه شدم و با همسرم وبچه هام ، و درحال رانندگی در جاده رؤیایی جنگل گلستان هستم و در حین رانندگی دیدم یک جایی زیبا و قشنگ کنار رودخانه و درختان سرسبز هست فورا راهنما زدم و کشیدم سمت چپ جاده جنگل و پارک کردم ، همون لحظه آهنگ مورد علاقه ام یعنی ابراهیم تاتلیس از ماشین پخش می‌شد همه پیاده شدیم و خوشحال و خندان اطراف بررسی کردیم قشنگ و عالی و صدای پرندگان هم بود بعد دیدم یک ماشین شاسی دیگه ای کنار ما پارک کرد 4 تا خانم شیک و خوشگل پیاده شدن و یک موزیک شادکرمانشاهی گذاشتن و شروع کردن به رقصیدن واقعا چقدر قشنگ ، منظره طبیعی جنگل و رودخانه عالی و همه چی جادویی بود

    صحنه دیگر تجسم من اینکه مسافرت داشتم به شهر مورد علاقه ام استانبول ترکیه بصورت هدایتی و یک هفته در یکی از بهترین هتل های ترکیه بودم اتفاقا کنسرت ابراهیم تاتلیس

    و ماهسون کیرمیز گول بود وشرکت کردم چقدر شاد چه جمعیتی آمده بودن و چقدر خانواد های ایرانی بودن و ابرایم یک ترانه مخصوص ایراننیان خوند بعد با پرواز رسیدم فرودگاه مشهد دیدم همسرم وبرادر با ماشین خودم سانتافه سفید آمدن دنبالم واقعا صحنه قشنگ ورویایی بود .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 17 رای:
  8. -
    سحر عامری گفته:
    مدت عضویت: 3141 روز

    سلام دوستان، استاد عزیزومریم جون دوست داشتنی

    منم وقتی بگذشته برمیگردم تمام اتفاقات زندگیم را خودم خلق کردم با تجسم

    خونه ای الان دارم زندگی میکنم حتی کوچه ش

    عروسهام ودامادم همونی هستن که میخواستم

    چه دنیای زیبا وقوانین راحتی داریم

    وای خدایا ذره ذره زندگیم را خودم خلق کردم

    وحالا هم خودم را درکنار یار مهربان ودوست داشتنی میبینم که داریم دورجهان میگردیم سوار کشتی کروز میشیم دست دردست هم از زندگی لذت می‌بریم خدایاشکرررررت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
  9. -
    مریم رضایی گفته:
    مدت عضویت: 3005 روز

    الان دارم جلسه دوم قدم دوم 12 قدم را گوش میدم

    البته من سختی های زندگی شما را نداشتم و تو خانواده نسبتا مرفهی بزرگ شدم ولی در دوره ای پیش اومد که پدرم که همیشه دو ماشین داشت و کلی کارگر زیر دستش هیچ ماشینی نداشتیم و حتی جعبه ای داشتیم که صدقه را داخل آن میگذاشتیم و گاهی اوقات برای نیاز روزانه از جعبه صدقه ها مان بر می داشتیم ، همان زمان ها با کتاب راز آشنا شدم و یک dream board برای خودم درست کردم

    اولین تصویری که گذاشتم یک ماشین طلایی بود آنموقع ماشین طلایی یا نبود و یا کمبود ، جالبه که کمتر 6 ماه یک پژو طلایی خریدیم ، با آقایی برای ازدواج آشنا شده بودم ولی در عرض یکساله نیم ولی رابطه مان بهم خورد و لی بلافاصله با کسی آشنا شدم که مشخصاتش شبیه کسی بود که در dream board داشتم (عکس عروسی خودم را گذاشته بودم با فردی بور و چشمان روشن چون دوست داشتم شوهرم این خصوصیت ظاهری را داشته باشه ) کمتر از دوماه بعد از شکستم با فردی با چنین مشخصاتی آشنا شدم و سریعا ازدواج کردیم والان هم خیلی راضی هستم.

    همیشه وقتی از اتوبان مدرس پارک آب و آتش رد میشدم دلم می خواست که چشمم را که باز می کنم دور برم سبز باشه و همچین منظره ای داشته باشه و خودم را تصور میکرم

    جالبه که الان در ونکور زیبای سبز زندگی می کنم که همه اطرافم زیبا و سبز است و گاهی که از پنجره آپارتمان بیرون را نگاه می کنم گاها از روی خوشحالی اشک شوق تو چشم هام جمع میشه .

    با گوش دادن به این قسمت تصمیم گرفتم یک dream board با دخترم بسازم و دلم می خواد به خودم این فرصت را بدم و آخر دوره 12 قدم با شما در مورد رسیدن به آرزوهای dream board ام صحبت کنم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 18 رای:
  10. -
    سمیه اسفندیاری گفته:
    مدت عضویت: 1908 روز

    سلام

    خوب حالا وقتشه که کامنت پیدا شدن کیفم رو بذارم

    خدایا شکرت سپاسگزارم

    بعد از گم‌شدن کیفم آمدم کامنتهای بچه ها رو دیدم و کامنت خانم زیباااا قوت قلبی بهم داد و شروع کردم‌تجسم که کیفم پیدا شده و کیفم رو میبوسم و همش میگفتم‌جاش امنه،من‌میدونم و امشب یه خانم منصف کیفم رو آورد و بهم داد،خدایا شکرت طبق تجسمم بغلش کردم بوسیدمش …

    خدای من گم شدن کیفم کلی درس داشت برام اول تمرین کنترل ذهن،بعد تغییر زاویه دید،تجسم آنچه که میخوای،خوب نگه داشتن احساست و اینکه همه چیز به باورهای من بر میگرده فقط و امروز از خداوند خواستم نشانه ای بده برای تقویت ایمانم و امروز کلی اتفاق افتاد و ایمانم تقویت شد خدایا بی نهایت شکرت…

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 16 رای: